لطفا منتظر باشید

جلسه دوم پنجشنبه (31-1-1396)

(تهران حسینیه همدانی‌ها)
رجب1438 ه.ق - فروردین1396 ه.ش
4.96 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

تهران/ حسینیهٔ همدانی‌ها/ دههٔ سوم رجب/ بهار 1396هـ.ش.

 سخنرانی دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

یک فرهنگ کامل جامع تربیتی از وجود مبارک موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) به‌جا مانده است؛ چه خدمت عظیمی به اسلام کردند آنهایی که محضر حضرت را درک کردند و فرمایشات ایشان را نوشتند؛ فقط نشنیدند و رها بکنند! اینها مشتاقانه و کلمه‌به‌کلمه گفته‌های امام را می‌نوشتند و به دیگران انتقال می‌دادند، بعد دیگران آمدند و این مطالب را به کتاب تبدیل کردند؛ برای هر امامی هم این کار شد! اصحاب می‌آمدند، گوش می‌دادند، می‌نوشتند، عمل می‌کردند و انتقال می‌دادند. طبق تحقیقاتی که شده، از زمان امیرالمؤمنین -که اوّلین کسی است که در امت کتاب نوشته- تا زمان امام عسکری، شنیده‌ها به چهارصد کتاب تبدیل شد که از این چهارصد کتاب در کتاب‌های ما به اصول اربع‌مائه، اصول چهارصدگانه تعبیر شده است.

خب اینها کتاب‌های پراکنده‌ای بود، بعضی‌هایش مختصر بود، بعضی‌هایش مفصّل بود و احتمال ازبین‌رفتن داشت؛ سه نفر دراین‌زمینه یک اقدام عملی بسیار باارزشی کردند: یکی شیخ صدوق بود که این کتاب بسیار فوق‌العادهٔ من‌لایحضره‌الفقیه را نوشت و احتمالاً این کتاب را در همین شهر ری نوشته باشد؛ یکی مرحوم کلینی بود که این دوره کتاب اصول کافی را نوشت؛ و یکی هم شیخ طوسی بود که کتاب تهذیب و استبصار را نوشت و آن چهارصدتا این چهارتا کتاب شد، از پراکندگی درآمد، منظم شد، مرتب شد و دیگر این چهارتا کتاب، اثرهای ماندگار این سه عالم بزرگ ماند؛ البته خداوند هم یار دینش است، یار مردم دیندار واقعی است، یار مردم خالص است، یار مردم خدمت‌گزار به دین و به مردم است و به‌نظر می‌رسد که خداوند مهربان، این چهارتا کتاب را تا الآن حفظ کرده است. کتاب‌های کاربردی هم هست؛ یعنی عالمان شیعه در هیچ زمانی از این چهارتا کتاب بی‌نیاز نیستند و دائم در کارند؛ حالا چه ثوابی از این چهارتا کتاب به نویسندگانش می‌رسد، نمی‌دانیم! فقط در سورهٔ مبارکهٔ یس می‌فرماید: «و نکتب ما قدموا»، «نکتب» فاعلش پروردگار عالم است و خداوند می‌فرماید: ثبت می‌کنیم آنچه را که بندگان خوبمان در زمان زنده‌بودنشان پیش از خودشان به عالم بعد فرستادند، این جملهٔ اوّل آیه است: «نکتب ما قدموا و آثارهم». در روایاتمان دربارهٔ این «نکتب ما قدموا» و دربارهٔ این پیش‌فرستادن به عبادات مردم و به خدمت مردم متوجه هستند؛ آنچه که زمان زنده‌بودن خودشان زادوتوشه تهیه کردند و پیش از مرگشان به عالم بعد فرستادند. این «نکتب ما قدموا» است.

اما «و آثارهم»، همه که متأسفانه این‌گونه نیستند؛ اما بعضی‌ها آدم‌های زرنگی هستند، آدم‌های بیداری هستند، آدم‌های بینایی هستند، در روایاتمان آمده است که خودشان می‌میرند، ولی یک آثاری از آنها می‌ماند؛ آن‌وقت این آثار را اسم می‌برند، مثلاً یک اولاد صالح تربیت کردند که این اولاد صالح، آدم مفید، به دردخور، منبع خیر، منبع بزرگواری که آیهٔ شریفه می‌فرماید: «و آثارهم»، یکی از «آثارهم» اینها همین اولاد صالح و اولاد شایسته است، «و آثارهم»!

پیغمبر می‌فرمایند: یک اثر آنها کتابی است که تألیف کرده و به درد مسلمان‌ها می‌خورد، مثل همین کتاب‌هایی که شیخ صدوق و شیخ طوسی و مرحوم کلینی تألیف کرده‌اند؛ یا آمده‌اند و یک باغ آبادی را درست کرده و وقف کرده‌اند. من یکبار در اوقاف سخنرانی داشتم، از رئیس اوقاف پرسیدم و گفتم: این مجموعهٔ موقوفاتی که در ایران است، وقف چیست؟ کل وقف حضرت سیدالشهداست که با درآمدش محرّم و صفر جلسه گرفته شود، عالم دعوت شود تا برای مردم سخنرانی کند؟ گفتند: نه، اینها تقسیم‌بندی شده است: یک عده از موقوفات فقط وقف قرآن است که به مردم قرآن یاد بدهند، قرائت قرآن یاد بدهند؛ یک عده از موقوفات وقف تحصیل بچه‌های مردم است؛ یک مقدار از موقوفات وقف مصرف‌کردن در حوزه‌های علمیه است؛ یک عده از موقوفات هم وقف مردم بی‌بضاعت است، مثل وقف عروسی‌کردن برای جوان‌هایی است که توان مالی ندارند. خب طرف زحمت کشیده، عرق ریخته، یک جای درآمدزایی را گذاشته و مُرده است که قرآن مجید می‌فرماید: پروندهٔ‌ این آدم بعد از مردنش بسته نیست؛ خودش بسته شد و مُرد، اما هر اثری که بعد از مرگ خودش مانده و در کار است، آنها را در پرونده‌اش ثبت می‌کنیم. این حرف پروردگار است: «و نکتب ما قدموا و آثارهم».

و چقدر خوب است این ثروتمندان شیعه، ثروتشان را به آن آثاری تبدیل بکنند که پروردگار در این آیهٔ شریفه بیان کرده است! حیف است میلیون‌ها و میلیاردها پول از آدم بماند و پروندهٔ آدم را ببندند و یک قِران از آن پول‌ها در پرونده نیاید! امیرالمؤمنین می‌فرمایند: آنچه از این ثروت‌های مانده برای میّت می‌ماند، فقط حسرت و پشیمانی است و علاج هم ندارد؛ این حسرت، هم در برزخ و هم در قیامت با مردم ثروتمند است، گیرش هم سنگین است. من وقتی یک‌ماه پیش به یکی از آیات قرآن -یا در سورهٔ فاطر بود یا سبأ- برای تفسیرکردن رسیدم، دیدم قرآن مجید یک لغتی را به‌کار گرفته است، «مترفین» که سه موضوع در این مسئله است؛ یک‌جا در سورهٔ اسرا می‌فرماید «مبذرین»، مبذرین یعنی آنهایی که ریخت‌وپاش‌های نامعقول دارند؛ مبذرین یعنی ریخت‌وپاش نامعقول، مثلاً چندوقت پیش یک عروسی در تهران بود، کسی که در آن عروسی شرکت داشت و کسل هم شده بود، او به من گفت: مثلاً چهار مانده به شب مانده که مهمان‌ها در آن هتلی بیایند که گرفته بودند، یک هلی‌کوپتر اجاره کردند و عروس و داماد را در آن نشاندند، از تهران بلند شده و به شمال لب دریا رفته، یک دوری زده و بعد عروس و داماد را برگرداندند! با چهل-پنجاه‌میلیون کرایهٔ چهارساعت که گاهی مردم برای پنج‌هزار تومانش لنگ هستند، برای پنج‌هزار تومان! یا لباس به تن عروس کردند که لباس را یک شب هم بیشتر نمی‌پوشند، شصت‌میلیون‌ تومان پول داده‌اند؛ حالا گران‌ترهایش را که من خبر ندارم! اینهایی که گاهی در این جلسات «مبذرین» شرکت دارند، بی‌دین هم نیستند؛ اهل نماز و اهل روزه هستند و کربلا و مکه می‌روند، اما قرآن مجید می‌گوید: ریخت‌وپاش‌کنندگان بی‌حساب هستند! خرج عروسی‌ها، خرج عقد‌کنان‌ها، جدیداً هم رسم شده -حالا همین ده-پانزده‌ساله- که جلسهٔ نامزدی را هم در هتل‌ها می‌گیرند؛ همانی که در قدیم پدر و مادر ما، برادرها و خواهرهایشان را دعوت می‌کردند و خانوادهٔ عروس هم یک-دوتا عمه و خاله را دعوت می‌کردند، خانم‌ها در یک اتاق و مردها در یک اتاق، یک آبگوشتی می‌دادند و بله‌برون می‌کردند و می‌نوشتند و تمام می‌شد. یک بله‌برون گرفته بودند و باز یکی آنجا شرکت داشت که می‌گفت بالای پانصدمیلیون تومان خرج شد! برای اینکه هر مهمانی فقط خرج خوراکش که کارت داده بودند، هر مهمانی خرج یک‌ذره شام، بالای شصت‌هزار تومان پول شام هر یک نفر شده بود؛ اینها را قرآن «مبذرین» می‌گوید. آن‌وقت این ثروتمندها که این‌جور ریخت‌وپاش می‌کنند، باید بدانند که علناً پروردگار می‌فرماید: «ان المبذرین»، «ان» یعنی قطعاً، حتماً، فرقی نمی‌کند که این ریخت‌وپاش‌ها برای مردم باشد یا برای دولتی‌ها باشد! مبذرْ مبذر است و اگر دولتی‌ها هم جلساتی بگیرند، مهمانی‌هایی بگیرند، سمینارهایی بگیرند که در آن ریخت‌وپاش باشد، آنها هم همین‌طور! پروردگار عالم در قرآن فقط می‌فرماید: «ان المبذرین» حالا این مبذر کیست؟ هرکسی می‌خواهد باشد، «إِنَّ اَلْمُبَذِّرِینَ کٰانُوا إِخْوٰانَ اَلشَّیٰاطِینِ» ﴿الإسراء، 27﴾، خب خوب است؟

 من دیروز داشتم یک روایتی را می‌خواندم که بعضی‌ها را پروردگار در جهنم پرت می‌کند. امیرالمؤمنین می‌فرمایند: هشت درجهٔ بهشت در یک سطح صاف است، اما هفت طبقهٔ جهنم روی هم است. بهشت در یک محل صاف است، مثلاً میلیاردها کیلومترمربع؛ اما این طبقات جهنم روی هم است که قرآن مجید هم به طبقات جهنم اشاره دارد که هفت طبقه است. حضرت می‌فرمایند: جهنمی‌ها و دوزخی‌ها را پرت می‌کنند و آنهایی که جایشان در ته جهنم است، هفتاد‌سالِ قیامتی طول می‌کشد تا به ته جهنم برسند، هفتادسال! هر روز قیامت -قرآن می‌گوید- برابر با روزهای شما پنجاه‌هزار سال است؛ یعنی پنجاه‌هزار سال شما در دنیا، یک‌روز قیامت است: «کٰانَ مِقْدٰارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ» ﴿المعارج، 4﴾، این هم متن قرآن.

مگر اینکه آدم کافر بشود و بگوید اینها دروغ است؛ وگرنه اگر آدم مؤمن باشد و باور بکند، درست زندگی می‌کند. هفتادسال که هر یک روزش مطابق پنجاه‌هزار سال شماست. این دوزخیانی که جایشان طبقهٔ هفتم است، همین‌جور دارند پایین می‌روند، بعد حضرت می‌فرمایند: درحال پایین‌رفتن سنگ‌های گداخته‌شده، سنگ سنگین که با آتش دوزخ سرخ شده است، همین‌طوری که دارند در راه می‌روند، ملائکه و فرشتگانی که خدا در سورهٔ تحریم می‌فرماید: «عَلَیهٰا مَلاٰئِکةٌ غِلاٰظٌ شِدٰادٌ» ﴿التحریم، 6﴾، موکلین جهنم فرشتگانی بسیار تندخو و بسیار سخت‌گیر هستند، خب اینها که متن قرآن است و برای همهٔ ما هم آمده است؛ برای ما آخوندها آمده، برای مراجع آمده، برای رئیس‌جمهورها آمده، برای وکیل‌ها آمده، برای وزیرها آمده و اگر به قرآن توجه داشته باشیم، اصلاً در زندگی‌مان انحراف نمی‌آید؛ یعنی نمی‌شود! آدم این آیات را می‌بیند، اصلاً دائماً در واهمه و در ترس است که مبادا گرفتار این‌گونه عذاب بشوم، پس خودم را از این کارها کنار بکشم که یکی‌اش همین تبذیر است. «مبذرین» همین‌جوری که دارند به قعر جهنم می‌روند، فرشتگان غلاظ و شداد سنگ‌هایی از جهنم که گداخته شده است، اینها را به‌طرف راست این دوزخیان می‌بندند که حالا چقدر بدنشان سنگین می‌شود، خدا می‌داند و آن نکتهٔ مهم‌ترش این است که وقتی دارند می‌روند، با شیاطین قرین هستند و می‌روند؛ یعنی اینهایی که مبذر هستند، در دنیا برادرهایشان شیطان هستند و روز قیامت هم با این برادرها هستند. خیلی آدم‌های هیئتی و اهل نماز و روزه، ولی مبذر هستند؛ یعنی ریخت‌وپاش‌های عجیب و غریبی دارند. حالا که به ته جهنم می‌رسند، یک مارها و عقرب‌هایی در جهنم است که روایت می‌گوید: در 24 ساعتِ دوزخ، چندساعت، پشت سر هم نه! چند ساعت اینها را می‌گزند که سر اینها براثر زهر اینها بسیار بزرگ می‌شود و بی‌ریخت و زبانشان به‌اندازهٔ خرطوم فیل باد می‌کند. آن‌وقت اینها به فرشتگان التماس می‌کنند به ما رحم نمی‌کنید؟ آخر دلتان برای ما با این‌همه عذاب نمی‌سوزد؟ جواب می‌دهند: ارحم‌الراحمینی که به شما رحم نکرده، ما رحم بکنیم؟! ما مأمور هستیم؛ ارحم‌الراحمین به شما رحم نکرده، ما رحم بکنیم؟! این یک عنوان.

«ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین»، و برادرانم، یک مقدار از این ریخت‌وپاش‌ها برای این است که مردها خودشان را دست اراده و خواسته‌های زن‌های خودشان رها کرده‌اند؛ آخر مرد باید یک استقلالی داشته باشد، مرد باید بیشتر به پروردگار توجه بکند، مرد نباید زیر خواسته‌های خانمش یا برادرش یا عمویش یا پدر و مادرش کمر خم بکند؛ درحالی‌که این خواسته‌ها مخالف با خواسته‌های پروردگار عالم است! نباید این‌جور زن سالاری در مردم حاکم شود که یک جوّ وحشتی برای مردها بیاید که از زنشان مثل گوسفندی بترسند که از گرگ می‌ترسد و هرچه او بگوید، انجام بدهند. مردها و زن‌ها باید هرچه خدا می‌گوید، انجام بدهند؛ نه هرچه مرد می‌گوید، نه هرچه زن می‌گوید، نه هرچه پسر می‌گوید.

یک مردی آدم متدین پیش خود من آمده بود و می‌گفت: من می‌خواهم برای بچه‌ام یک تولد بگیرم، حالا بچه‌ام 23-24 سالش است. خب دیگر در ایران رسم است که برای بچه‌ها تولد می‌گیرن. مرد نمازخوان و هیئتی و اهل دین، می‌گفت: من چه‌کار بکنم؟ به‌نظر شما چه پیشنهادی به من می‌توانید بدهید؟ به من می‌گوید! می‌گوید باید در جلسهٔ تولد من بیست‌تا دختر بیایند و با همدیگر برقصند! خب باید زیر بار رفت؟ «ان البذرین کانوا اخوان الشیاطین»، این جملهٔ فرشتگان خیلی مهم است، وقتی به دوزخیان می‌گویند: خدایی که ارحم‌الراحمین است، رحمت بی‌نهایت است، حاضر نشده به شما رحم بکند، ما باید به شما رحم بکنیم؟ شما خودتان در دنیا به مال خدا، به ثروت خدا، به نعمت‌هایی که به شما داده بود، به خودتان رحم نکردید؛ حالا ما باید به شما رحم بکنیم؟

 گر خود نکنی بر خود رحمی

 امید مدار ز دیگر کس

 پول‌ها را نگه نداریم، دسته نکنیم، جزء مبذرین حساب نشویم که داستانش در دوزخ، این است که از قرآن و روایات شنیدید.

برادرانم! تا زنده هستید، خودتان به دست خودتان و با هر مقدار پول اضافه‌ای که دارید، با خدا معامله بکنید؛ بعدش دیگر کسی به ما رحم نمی‌کند! پول است و جاذبه دارد. دوستان ما که در جلسه نشسته‌اند، می‌دانند؛ یکی از دوستان خوب ما ازدنیا رفت، شاید من به عمرم به‌اندازه‌ای که به این بزرگوار به وصیت اصرار کردم، اصرار به اینکه تا زنده است، خرج بکند، با کس دیگری این اصرار را نکرده بودم. من نزدیک هشت‌ماه با این حرف می‌زدم، هشت‌ماه! خانه‌اش می‌رفتم، پای منبر می‌آمد، حرف! حرف! حرف! می‌گفت: چشم! چشم! چشم! بالاخره نزدیک هزارمیلیارد ثروت و زمین و باغ ماند و وصیتی هم نکرد و آن سه‌تا بچه‌ای که از او مانده، بچهٔ بزرگش پیش من آمد و گفت: این دوتا برادر من را صدا کن و فقط به آنها سفارش کن که اگر -آن هم اگر- من می‌خواستم برای پدرم کاری بکنم، جلویم نایستند که اگر بخواهم از این هزارمیلیارد، ده‌میلیون به یک آدم مستحقی ببخشم، اینها نگویند نمی‌شود! آن ده‌میلیون هم من فکر نمی‌کنم بگذارند خرج بشود، آن‌جور که من یکی دوتایشان را کامل می‌شناسم؛ پس برای چه روی هم دسته می‌کنیم؟ هی برای چه روی هم در بانک می‌گذاریم؟ این ثروتمندان شیعه واقعاً در قیامت چه می‌گویند؟ چقدر ما کار ماندهٔ خوب داریم! جهان 24 ساعته دارد به فرهنگ شیعه حمله می‌کند و خیلی مؤسسات الهی هستند که می‌توانند از پسِ این دشمن‌ها بربیایند و پول ندارند؛ خب این پول‌های مانده در قیامت جواب ندارد؟ پول ندارند؛ اگر پول داشته باشند، هزار هزار را در دنیا شیعه می‌کنند، اما ندارند که انجام بدهند! آدم‌های دلسوز، آدم‌های کارکشته، آدم‌های وارد پول ندارند.

یک عنوان در قرآن هم «مسرفین» است؛ مسرف یعنی کسی که بیش از حد شأن خودش خرج می‌کند؛ آن ریخت‌وپاش‌ها را ندارد، اما می‌تواند با یک ماشین سی-چهل میلیونی، پنجاه-شصت میلیونی برود و بیاید! پریروز در یک شهری بودم، یک ماشینی آمد و رد شد، دو نفر در آن بودند. من به یکی که بغل دستم ایستاده بود و وارد بود، گفتم: ماشین خوبی است، چند می‌ارزد؟ گفت: قیمتش بالای یک میلیارد است! خب این بدنی که دو روز دیگر می‌خواهد در تابوت بهشت زهرا برود، ماشین یک میلیاردی می‌خواهد چه‌کار؟ یا من که با خانمم و با یک‌دانه بچه‌ام، با یک دیزی آبگوشتی که قهوه‌خانه‌ها می‌پزند، سیر می‌شویم، چه نیازی داریم هر شب و هر روز سفره‌ای بیندازیم که دوسومش را دور بریزیم؟! چه نیازی داریم؟ یا من که با دویست-سیصد تومان، چهارصد تومان بدنم پوشیده می‌شود، با یک کت و شلوار و یک پیراهن، با یک عبا، با یک قبا، چه نیازی دارد بروم هی بچرخم، هی بچرخم، مردم یک چیزی می‌گویند: دنبال چه می‌گردی؟ دنبال بِرَند! پیغمبر ما هم دنبال برند بود؟ ائمهٔ ما دنبال برند بودند؟

امیرالمؤمنین 63 سال -در نهج‌البلاغه است- می‌فرمایند: «الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاکم بطمریه و من طعمه بقرصیه»، من ارزان‌ترین لباس را در این 63 سال پوشیدم و در 24 ساعت، بیشتر از دوتا نان سر سفره‌ام مصرف نکردم. ائمهٔ ما هم دنبال این حرف‌ها بودند؟ نبودند! خدا شاهد است برادران، یک چیزهایی دربارهٔ علمای ربانی شیعه نوشته‌اند که آدم ماتش می‌برد! میرحامد حسین صاحب کتاب عبقات‌الأنوار در هند زندگی می‌کرد. این کتاب نزدیک صد جلد است، صد جلد است! هر جلدی پانصد صفحه است؛ یعنی پنجاه‌هزار صفحهٔ ایشان در آن وقت که کامپیوتر نبود، فقط دوات و قلم بود، ایشان تمام این صد جلد را با قلم چوبی می‌نوشت که از مسلمان‌ها می‌خرید. هرچه به او اصرار کردند خودنویس اختراع شده و این راحت‌تر است، می‌گفت: چون این را یهودی و مسیحی ساخته و من این صد جلد را فقط راجع‌به فضائل امیرالمؤمنین نوشته‌ام، نمی‌خواهم فضائل علی را با قلم کفار بنویسم!

این هم دوتا عنوان: «مبذر» و «مسرف»؛ مبذرین را «اخوان الشیاطین» می‌گوید و مسرفین را چه می‌گوید؟ «ان الله لا یحب المسرفین»، من اصلاً آدم‌های اسرافکار را دوست ندارم. خب این اصحاب ائمه آمدند و حرف‌ها را شنیدند، چهارصدتا کتاب شد و این چهارصدتا چهارتا شد. خدا چهارتا را ماندگار کرد: «و نکتب ما قدموا و آثارهم»، که من منبر دیروز و امروز را دارم از جلد اول کتاب شریف اصول کافی نقل می‌کنم. کلینی 1100 سال است که ازدنیا رفته، ما باید صبح همت کنیم و بیاییم دور هم بنشینیم، حرف‌های موسی‌بن‌جعفر را از کتاب کافی بشنویم؛ به تعداد ماها که می‌شنویم و عمل می‌کنیم، خدا به کلینی ثواب می‌دهد! خودش مُرده، اما پرونده باز است، «و نکتب ما قدموا و آثارهم».

حرفم تمام! ماه رجب است و ایام شهادت موسی‌بن‌جعفر و شب جمعه و ما هم تا حالا در عمرمان، خیلی از خدا کم گذاشته‌ایم. من که خودم این‌جور هستم و نمی‌توانم سرم را بلند کنم! از خدا، از نعمت‌هایش، از پولی که به ما داده، از زبانی که به ما داده، کم گذاشته‌ایم؛ واقعاً اگر به قول حضرت آدم، «ان لم تغفر لنا و ترحمنا»، اگر ما را نیامرزد، اگر به ما رحم نکند، «لنکونن من الخاسرین» هستیم.

 

 

برچسب ها :