لطفا منتظر باشید

روز اول جمعه (31-6-1396)

(تهران حسینیه هدایت)
محرم1439 ه.ق - شهریور1396 ه.ش
25.29 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

تهران/ حسینیه هدایت/ دهه اول محرم/ پاییز 1396هـ.ش.سخنرانی اول

 

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

هرگاه شیعه واقعی شور عظیم وعزاداری فوق‌العاده و زحمات سنگین برای حضرت سیدالشهدا در ماه محرّم را می‌بیند به ‌نظر او می‌آید که مظلومیت حضرت ابی‌عبدالله‌ الحسین علیه السلام کم شده و یا تمام گشته است، اما چنین نیست.

درسال‌های گذشته، بین بیست روز بیشتر وکمتر به محرّم مانده، صداهایی بلند می‌شود که تنها سود آن خوشحال‌کردن دشمن، بخصوص وهابیت خبیث است. لکه ننگی که انگلستان بر دامن ملت اسلام گذاشت.

این مطالب را کسانی می‌ گویند که از عرفان و معارف اهل‌بیت بی‌اطلاع هستند. گویا این روایت که از رسول خدا نقل شده، شامل حال آنها نشده است که حضرت فرموده‌اند: عشق به اهل‌بیت من روزی ورزق است.[1]

 

و من امیدوار هستم صاحبان سخن که متأسفانه اهل لباس روحانیت هم هستند، به عرفان اهل‌بیت و روایات و معارف ناب اهل‌بیت نظری کنند .درمسئله‌ای که منکر شده‌اند و به مردم هم سفارش کرده‌اند این‌گونه نباشید. البته معنویت ابی‌عبدالله علیه السلام درحدی است که یک ‌انسان هم به این صداها گوش نمی‌دهد و ارزش هم قائل نیست. آنان کمبودی دیگری هم که دارند، جامعه‌شناس نیستند و جامعه ایرانی را نمی‌شناسند. پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین علیه السلام از آنها به ‌شدت تعریف کرده و پیامبر و ائمه اطهار خبر عزاداری‌های این امت را داده‌اند. کدام ‌یک از ما را می‌تواند از محبوب و معشوق خود، حتی از نام شان دور کنند؟ مگر این روایت را نخوانده‌اند که اهل‌سنّت  از عایشه نقل کرده‌اند، او می‌گوید: از پیامبر شنیدم که عشق به ابی‌عبدالله را خدا در دلِ هر مؤمنی با قلم خود ثبت کرده است.[2]

 

این عشق ثبت‌ شده است، چگونه آن مطالب را گسترده پخش کردید، حداقل قلب امام زمان را رنجانید!

یکی از آن بیانات این بود: نگویید ای حسین ما نوکر تو هستیم؛ نگویید ما غلام تو هستیم؛ نگویید ما عبد تو هستیم؛ بگویید ما عبد خدا هستیم و این حرف‌ها را نزنید. چرا ؟ ما با توجه به لغت عبد که گوینده از معنای این لغت غفلت داشته است. به بیش از ده‌ دلیل استناد می کنیم.

 

عبد در لغت به ‌معنای پرستش است و در لغت دیگر به ‌معنی اطاعت است. ما هیچ ‌وقت غیر از خدا را معبود خود نمی‌گیریم که به غیرِ خدا بگوییم عبد تو هستیم. عبد یعنی مطیع، من مدارک را می گویم که یقین شما  قوی‌تر بشود و با کمال افتخار و سرافرازی خواستید، بگویید من عبد حسین هستم، من نوکر حسین هستم، من غلامِ حسین هستم. اگرشما نمی‌خواهید غلام ابی‌عبدالله نباشید، نباشید! کسی شما را دعوت نکرده که نوکر ابی‌عبدالله باشید، اما ما همه نوکر وغلام هستیم و عبد هستیم.

 

نوکری چه کسی هستیم؟ کسی که امین وحی است و خدا به او اعتماد داشته و وحی خود را در اختیار او گذاشته تا به یکصد وبیست و چهارهزار پیامبر برساند و خدا می‌دانست که او اندکی در این وحی تصرف نمی‌کند و امین است؛ کسی که امین وحی و روح اعظم است، روح‌الأمین جبرئیل است، چندین اسامی در قرآن آمده که اهل سنت و شیعه نقل می‌کنند.

 

وقتی حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها خسته بود و خوابش می‌برد، حسین در گهواره گریه می‌کرد، از بستر خودش سریع‌ تر از سرعت نور به کنار گهواره حسین می‌آمد و نوکری می‌کرد و گهواره را می‌جنباند. او نوکر ابی‌عبدالله است! حضرت برایش هم لا‌لایی می‌خواند و به تناسب اینکه بچه دو سه‌ ماهه شیر خواره بود، لا‌لایی را با شیر خود عجین می‌کرد و زمزمه می فرمود: « ان في الجنة نهرا من لبن -لعلي و لزهرا و حسين و حسن»[3]، این نوکر است، تو نمی‌خواهی باشی، نباش! شاید لیاقت نداری که نوکر باشی.

و اما مدارک معتبرچنین است:

 

اول: کتاب شریف باعظمتِ «اصول کافی» که خود اهل سخن منکر این کتاب نیستند و می‌دانند که در شیعه، بعد از قرآن و نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه، مهم‌ترین کتاب است.امام صادق علیه السلام از وجود مبارک امیرالمؤمنین،یعسوب‌الدین، قائد الغر المحجلین، علم‌الله، اُذُن‌الله، یدالله سؤال کردندکه بگویید نسبت شما با پیامبر اکرم چیست، فرمودند: «انا عبد من عبید رسول الله»[4]،

 

اگر پیامبر سی‌تا غلام و عبد دارد، من یکی از آنها هستم. چرا نگوییم ما عبد حسین هستیم؟ کسی هم ما را عبد ابی‌عبدالله نکرده است، نه پدر و مادرما، خدا این سمت را به ما داده است. من هم خوشحال هستم که وقتی می‌خواهند از من حرف بزنند، می‌گویند روضه‌خوان خوبی است! آری، من روضه‌خوان خوبی هستم! از من که صحبت می‌کنند، یک مقدار اضافه‌تر از حدّ می‌گویند و می‌گویند نوکر بااخلاصی است! بگویید من نوکر هستم. اگر در قیامت خدا به من بفرماید محور پرونده‌ات را به من ارائه بده، می‌گویم من عبدِ ابی‌عبدالله هستم، من غلام ابی‌عبدالله هستم. این خیلی بهتر از نماز است، خیلی بهتر از روزه است، چون روزه و نماز را از غیرِ نوکر قبول نمی‌کنند! این جانِ نماز است، جان روزه است، جان عبادت است. این یک مدرک است!

 

 دوم: امام زمان علیه السلام روز سوم شعبان، نامه ای از ناحیه مقدسه‌ خویش برای قاسم بن علاء همدانى‏صادر کردند. شیخ‌عباس قمی و قبل از او به یقین از ما خیلی بهتر و  فهیم‌تر بوده‌اند و روایات را خوب می‌فهمیده‌اند، هفتاد سال درمعارف اهل‌بیت غرق بوده این نامه را در مفاتیح نقل کرده است. امام عصر در اول نامه می‌نویسد: « امروز سوم شعبان روز تولد مولای ما ابی‌عبدالله‌ الحسین است.»[5] این اقرار امام زمان است که می‌گوید من غلامِ حسین هستم! اقرار است، آن‌هم اقرار کتبی است.

 

سوم: وجود مبارک حضرت صادق علیه السلام در زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید:

«طوبی لی ان کنتم موالی»[6]، خوش‌به ‌حال من اگر شما مولای من باشید و من غلام شما باشم! «انی عبدکم»، امام صادق «انی» می فرماید، نمی‌گوید «إنّا»، ما؛ خود را می‌گوید! من شخص امام صادق بنده تو هستم، «و طوبی لی ان قبلتمونی عبدا»، خوش ‌به ‌حال من اگر قبول کنی که من غلامت هستم، اگر قبول کنی! اگر قبول کنی!

 احساس کرده‌اید که چندسال است ما را قبول کرده‌اند؟ درقبرستان بقیع  برابر چهار قبر امام زین‌العابدین، امام باقر و امام صادق و امام مجتبی علیهم السلام بسیار خوانده‌ایم: «یا موالی»، ای آقایان من، «یا ابناء رسول الله عبدکم»، من بنده‌تان هستم، «و ابن امتکم»، مادرم هم کنیز شما بود، «الذلیل بین ایدیکم»، من در کمال فروتنی در برابر شما ایستاده‌ام.[7]

 

 چهارم: امام به امام زمان می‌گوید: مولا و آقای من! «فان ادرکت ایامک الزاهره و اعلامک الباهره»[8]، اگر من زنده بمانم، ظهور تو را ببینم و نشانه‌های آشکار الهی را در تو ببینم، «فها انا ذا عبدک المتصرف بین امرک و نهیک»، غلام تو هستم و هر امری  وهر نهی می‌خواهی، بکن؛ غلام در مقابل مولایش حرف ندارد. این را امام به امام زمان می‌گوید: من در برابر امر و نهی تو هیچ اختیاری ندارم، چون نوکر تو هستم.

 

پنجم : زیارت مطلقه ابی‌عبدالله: «السلام علیک یا ابا‌عبدالله، السلام علیک یاابن رسول‌الله، السلام علیک یاابن امیر المومنین عبدُک»[9]، من که به زیارت تو آمده‌ام، عبد تو هستم، نوکرهستم، «و ابن عبدک»، پدرم هم نوکرت بود. درست است! پدر من وقتی می‌خواست برای ابی‌عبدالله گریه کند، شانه‌هایش می‌لرزید و چنان ناله می‌زد که ما می‌گفتیم الآن می‌میرد! «و ابن امتک»، من مادرم هم کنیز شماست، این جمله‌اش خیلی عجیب است! «المُقر بِالرقّ»، من اعتراف می‌کنم که بند غلامی شما به گردن من افتاده است.

 

 ششم: زیارت امیرالمؤمنین: «السلام علی امیرالمؤمنین عبدالله و اخی رسول الله، یا مولای یا امیرالمؤمنین، عبدک»[10]، من بنده تو هستم، «و ابن عبدک و ابن امتک جاءک مستجیرا بذمتک»، پناهی در عالم غیر از تو ندارم.

 

 هفتم: درزیارت ابی عبد الله درعید فطر و عید قربان چنین آمده است: «یا مولای یا ابا‌عبدالله یاابن رسول‌الله، عبدک و ابن امتک الذلیل بین یدیک»[11]، با این حساب، ما سند شرعی کامل داریم که بگوییم: یا‌حسین! بنده تو هستم؛ یاحسین! غلام تو هستم.

بر‌این‌اساس، آن بزرگوار که فرمودند: از این به بعد اسم بچه‌هایتان را غلامِ حسین نگذارید! غلامعلی نگذارید! غلامرضا نگذارید! ما با این اسناد از این به بعد، می گوییم اگر خدا به شما بچه عطا فرمود، اسمش را غلامحسین بگذارید تا کم‌کم که بزرگ بشود، بگوید حسین کیست که من غلامش هستم؟ علی کیست که من غلامش هستم؟ رضا کیست که من غلامش هستم؟ این اسم‌ها را بگذارید و اهل‌بیت را تقویت کنید.و اما ایشان فرمودند: گریه و سینه ‌زدن رشد نمی‌آورد!

 

آیا شما از این آیه قرآن درسوره مبارکه مائده خبرد‌ارید که خیلی قابل‌توجه است! پروردگار می‌ فرماید: «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ »، هرگاه یک عده مسیحی، وقتی آیات قرآن بر پیامبر نازل می‌شود، بعد که مؤمن شدند از آنها تعریف کرده است می فرماید: «تَرىَ‏ََ أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ»[12]،حبیب من! چشم‌هایشان را می‌بینی؟ پر از اشک است به‌خاطر اینکه حق را شناخته‌اند، یعنی اول حق را شناخته‌اند و سپس گریه می‌کنند، رشد از این بالاتر؟ چرا گریه رشد نمی‌آورد؟ رشد قبل از گریه ایجاد می‌شود و بعد گریه می‌آید. رشد هم مقول به تشکیک است، یک رشد برای انبیاست، یک رشد برای ائمه است، یک رشد برای اولیاست و یک رشد هم برای ماست.

 

ما اول نسبت به شناخت ابی‌عبدالله رشد پیدا کرده‌ایم که حالا گریه می‌کنیم، برای مجهول که گریه نمی‌کنیم! و بعد  آیه می‌گوید: «مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ »، حسین حق است. ما اول حق را شناختیم که کسی آرام به ما می‌گوید سرش را بریدند، دل  ما ناله می‌زند حسین‌جان! رشد است که مردم گریه می‌کنند، رشد است که مردم از جان و پول و عمرشان مایه می‌گذارند، رشد است که این‌همه جلسه برپا می‌کنند، رشد است که جوان‌ها از شب تا صبح سیاهی می‌کوبند و گاهی سرشان را به سیاهی می‌گذارند و گریه می‌کنند، این رشد است! گریه بعد از رشد است، نه قبل از رشد!  رشد گریه می‌آورد، سینه‌زنی بعد از رشد است؛ لذا برای گریه، سینه زنی و زنجیر در این قرن اخیر ، فقهای شیعه براساس روایات اهل‌بیت، چه مایه‌هایی در فتواهایشان گذاشته‌اند.

 

دراین زمینه دو روایت نقل می کنم:

1-عده‌ای حضور امام صادق علیه السلام بودند و شاعری هم نزد ایشان حضورداشت. ائمه ما هر وقت در خانه‌ خود به یک شاعر نظرش می‌انداختند، می‌گفتند: بخوان، می‌خواهم گریه کنم.گفته این کارها چیست؟ به استقبال محرم رفتن مدرک ندارد! چرا مدرک ندارد؟ مدارک را ندیده‌اید؟ اولین کسی که درباره عاشورا سال شصت یک هجری  به استقبال محرم آمده، پروردگار است. چند هزار سال قبل از اینکه محرم ایجاد شود، او به جبرئیل فرمود: برو به آدم بگو این اسمی که دلت را لرزاند، این را با لب تشنه می‌کُشند، بچه‌هایش از تشنگی می‌میرند، پوست بدن بزرگانشان از تشنگی جمع می‌شود.[13]

این استقبال از محرم است. تمام انبیا برای ابی‌عبدالله گریه کرده‌اند. تمام درختان، تمام ماهیان دریا، تمام پرندگان هوا گریه کرده‌اند؛ او تازه به ‌دنیا آمده بود که پیامبر و زهرا و علی دور قنداقه نشستند و گریه کردند، این استقبال از محرم است، چرا به استقبال نرویم؟ چرا حرف‌هایی را می‌زنید که دل دشمن را شاد کند؟ حداقل بیایید دل اهل‌بیت را شاد کنید.

 

شاعر که شروع به خواندن کرد.امام در اوج گریه بودند، اصحاب را تماشا می‌کردند که برگشتند و با حزن و اندوه به یک شخصی‌ گفتند: چرا گریه نمی‌کنی؟ من مدرک دارم به خدا قسم این برای من ثابت شده است که گریه بر ابی‌عبدالله واجب است، نه مستحب! اگر مستحب بود که امام صادق نمی فرمود: چرا گریه نمی‌کنی؟ دست را از روی صورتش برداشت، معلوم می‌شود دست روی صورتش بود و ناله نداشت.  گفت: آقا، اشکم را ببینید، دارم گریه می‌کنم! حضرت فرمود: نمی‌خواهم اینگونه گریه کنی، ما این گریه را قبول نداریم .

آنان که می‌گویید آرام ‌آرام گریه کنید، این روایات را ندیده‌اید؟ نمی‌خواهم این‌ گونه گریه کنی! می‌خواهی گریه کنی، صَرخه بزن، یعنی هرچه می‌توانی فریاد بزن، ناله کن و با فریاد بگو: وای! حسین کشته شد. بعد امام صادق فرمود: خدا رحمت کند.[14] دعای امام که مستجاب است. هرکسی که در گریه برای حسین ما  ناله بزند...

 

بزرگ‌ترین مجتهد صدسال اخیرکه استاد تمام مراجعِ بعد از او بود و شاگردان باعظمتی مانند مرحوم آیت الله حکیم، خوئی، شیرازی، استهباناتی، شیخ ‌موسی خوانساری که همه مراجع بزرگ شیعه بودند. بزرگ‌ترین فقیه شیعه، مرحوم نائینی می‌گوید: خروج دسته‌های عزاداری از خانه‌ها و حسینیه‌ها در روز عاشورا بدون شک جایز است و اشکالی در سینه‌زدن، زنجیرزدن -حتی اگر موجب کبودی بدن شود- نیست؛ همچنین اگر موجب زخم‌ شدن یا خون‌ریزی بشود، جایز است. این فتوای بزرگ‌ترین مرجع صد ساله اخیر است و پای این فتوا را پنجاه ‌نفر از مراجع امضا کرده‌اند که روزعاشورا بیرون بروید، سینه بزنید، زنجیر بزنید، بدنتان مجروح بشود. شما حسین را می‌شناسید که حسین کیست؟!

 

یک سؤال از فقهای بزرگ اینکه حکم سینه‌زدن، خراشیدن و سیلی‌زدن در مصائب چیست؟

پاسخ: این عین فتواست هرچه که عنوان جزع بر آن منطبق شود (جزع یعنی خراشیدن، سیلی‌زدن و به سینه‌زدن)، ثواب و ارج دارد. شرکت در مجالس ابی‌عبدالله با گریه و سینه زدن شدید واشک ریختن در مصائب اهل‌بیت اجر و ثواب دارد.

این جمله از امام زمان است که وقتی به زمین افتادی، «علی الخدود لاطمات»[15] تمام زنان و خواهران و دختران تو به خود لطمه زدند.

 

2-امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «قد شققن الجیوب »[16] وقتی دیدند از اسب افتاد، همه گریبان پاره کردند، «و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین بن علی »، برای ابی‌عبدالله به سر و صورت لطمه زدند، بعد امام صادق می‌گوید: «و علی مثله»، بر مثل ابی‌عبدالله، «تلطم الخدود»، به صورت بزنید، «و تشق الجیوب»، گریبان پاره کنید، عیبی ندارد! این فتوای امام صادق است.

امام رضا علیه السلام می‌فرماید: «و علی مثل الحسین فلیبک الباکون»[17]، هرکسی گریه دارد، برای حسین ما گریه کند. نمی‌گویند شیعه، بلکه می‌گویند: «فلیبک الباکون»، هرمرد، زن، پیر، جوان، ارمنی، یهودی برحسین گریه کند.

یا به ابن شبیب فرمود: «ان بکیت علی الحسین»،اگر برای حسین ما گریه کنی،«حتی تصیر دموعک حتی خدک»، اشکت روی صورتت بریزد، «غفر الله لک»، خدا تورا می‌آمرزد، «کل ذنب اذنبت»، هرچه گناه کرده‌ای، «صغیراً کان او کبیراً قلیلاً کان او کثیراً»

«ان کنت باکیاً لشیء»، اگر می‌خواهی برای چیزی گریه کنی، «فابک للحسین»، و برای حسین گریه کن، «فانه ذبح کما یذبح الکبش»، مثل گوسفندی که دست‌وپایش را می‌بندند، ‌اوراکشتند.[18]

 امام زمان علیه السلام درروضه می خواند: «اسرع فرسک شاردا»[19]، تو درگودال افتاده بودی و ذوالجناح با شتاب بالا‌و پایین می‌پرید، «الی خیامک قاصدا»، به‌طرف خیمه‌ها می‌رفت، «مُحمحما باکیاً»، هم اسب گریه می‌کرد و هم ناله می‌زد، «فلما رأین النساء جوادک مخزیا»، وقتی زن‌ها از خیمه بیرون ریختند و اسبت را شکسته ‌حال و غمگین دیدند، «و نظرن سرجک علیه مَلویا»، و دیدند زین یک ‌طرفه واژگون شده است؛ اسب را این‌ گونه دیدند، «برزن من الخدور»، از خیمه‌ها بیرون آمدند، «ناشرات الشعور»، موهایشان را پریشان می‌کردند، «علی الخدود لاطمات»، چنگ به صورت می‌زدند، «و بالعویل داعیات»، می‌گویند صدای زن نامحرم را نامحرم نشنود، اینجا دیگر مَحرم و نامَحرمی نبود! امام زمان می‌گویند:  فریاد می‌کشیدند ، «و بعد العز مذلّلات»، بعد از آن‌همه مقام حس کردند که خوار و ذلیل شده‌اند، «و الی مَصرعک مبادرات»، شتابان به‌طرف محلی که افتاده بودی، رفتند. «و الشمر جالس علی صدرک، مولغ سیفه علی نحرک»، شمر برروی سینه ات نشست وشمشیر روی گلویت گذاشت و «ذابح لک بمهنده» و شمشیر را می‌کشد!

 

پی نوشتها:

[1] . الخصال:‏2/515 ؛ مشكاة الأنوار:81؛ بحارالأنوار:‏27/78 باب4 ،حدیث12؛«عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:‏ مَنْ رَزَقَهُ‏ اللَّهُ حُبَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَقَدْ أَصَابَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ ..»

[2] .روایت درمصادر اصلی نقل نشده اما درمنابع دیگر چنین آمده است: الحق المبين في معرفة المعصومين(ع):الكوراني العاملي: 588 «إِنَّ للحُسينِ مَحَبّةً مَكنُونةً فى قُلُوبِ المُؤمنين »؛ الخرائج و الجرائح:‏2/842 ؛ سفينة البحار:‏2/195؛ بحار الأنوار: 43/ 272، حديث 39؛ «فَقَالَ النَّبِيُّ ص إِنَ‏ لِلْحُسَيْنِ‏ فِي بَوَاطِنِ الْمُؤْمِنِينَ مَعْرِفَةٌ مَكْتُومَةٌ .»

[3] . مدينة المعاجز: 4/46؛ المناقب، ابن شهرآشوب :3/337 ؛ بحار الأنوار:‏43 / 45 باب 3.

[4] . الكافي:1/90 حدیث 8 ؛مرآة العقول:‏1/ 316؛  الوافي:‏1/ 359.

[5] . اقبال‏الاعمال:2/ 689؛ بحار الأنوار :‏98 / 347  باب 28 حدیث1.

[6] .المزار الكبير (ابن المشهدي): 250؛ بحار الأنوار:‏97 / 345  باب 4 ،زیارت33.

[7] . المزار الكبير (ابن المشهدي): 88؛ بحار الأنوار:‏97 /211  باب 6 ،زیارت10.

[8] . المزار (شهيد اول): 206؛ البلد الأمين:  285 ؛بحار الأنوار:‏99 /118 باب 7 .

[9] . مصباح المتهجد:720؛ المزار (شهيد اول): 122 ؛بحار الأنوار:‏98 / 199 باب 18 حدیث33.

[10] .المزار (شهيد اول): 38؛ بحار الأنوار:‏97 / 284  باب 4.

[11] . المزار الكبير (ابن المشهدي): 421 ؛بحار الأنوار :‏98 /352  باب30 حدیث1. ‏

[12] . مائدة (5): 83.

[13] . رياض الأبرار:‏1/ 174؛ بحار الأنوار :‏44/ 245  باب 30 حدیث44.

[14] . رياض الأبرار:‏1/ 187؛ الكافي :‏4/583  حدیث11؛ بحارالأنوار:‏44 /282 باب 34 ،حدیث17.

[15] . المزار الكبير (ابن المشهدي): 504 زیارت 9؛ بحار الأنوار :98 / 322  باب 24 حدیث 8.

[16] . عوالي اللئالي:3/409؛  الوافي:‏25/ 572 ؛ وسائل الشيعة:‏22 / 402 ، باب31  ح28894.

[17] . الأمالي(صدوق): 128؛  المناقب (ابن شهرآشوب):‏4/86؛ بحار الأنوار:‏44 / 284  باب 34 حدیث 18.

[18] . الأمالي(صدوق):130؛ بحار الأنوار:‏44 / 286  باب 34 حدیث 23.

[19] . المزار الكبير (ابن المشهدي): 504؛ بحار الأنوار :‏98 /240  باب 18 حدیث 38.

برچسب ها :