روز اول دوشنبه (2-11-1396)
(تهران مسجد رسول اکرم (ص))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- اقسام علم در نظر رسول اکرم(ص)
- آیَةٌ مُحْکَمَةٌ، معرفت به خدا
- -پروردگار، نیکوترین خالق
- -امیرالمؤمنین(ع)، معدن علم پروردگار
- صدور شر از دو طایفه
- -اجنه
- -انسان
- کسب ارزش والای انسانی با شناخت پروردگار
- -انسان، ظرف بالاترین ارزشهای جهان هستی
- سُنّةٌ قٰائِمَه، سنت ایستاده و جهتدهنده به پروردگار
- -نماز، در رأس احکام شرع
- -ثواب غیرقابلشمارش نماز جماعت
- فَریضَةٌ عٰادِله، اخلاق حسنه
- -مغفرت الهی و بهشت در انتظار اهل ایمان
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
اقسام علم در نظر رسول اکرم(ص)
بحثی دربارهٔ نماز در سال گذشته در همین ایام از طریق آیات قرآن و روایات مطرح شد که قطرهای از این دریای بیساحل الهی را برایتان گفتم؛ حال دنبالهٔ همان بحث را ادامه میدهم. پیغمبر بزرگوار اسلام(ص) بنا به نقل جلد اوّل کتاب باعظمت «اصول کافی»، وارد مسجد شدند و دیدند که مردم دور یکنفر را گرفتهاند و او سخنرانی میکند، شیرین هم حرف میزند و مردم هم سراپا گوش هستند. پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: این آقا کیست؟ مثل اینکه اوّلین بار بود حضرت او را میدیدند؛ حالا یا در مدینه بود و به مسجد نمیآمد یا از بیرون آمده بود. او را با این لقب معرفی کردند و گفتند: یارسولالله، او علامه است.
علامه یعنی کسی که دانش و علمش فراوان است. حضرت فرمودند: این آقا علامه است، علم و دانشش چیست که شما از او به علامه تعبیر میکنید؟ عرض کردند: یارسولالله، او به نَسَبهای عرب خیلی وارد است، تمام قبایل عرب و نسب عرب را میشناسد و به اشعار شعرای روزگار جاهلیت خیلی آگاهی دارد؛ به این خاطر، به او علامه میگوییم. پیغمبر(ص) فرمودند: علمی که این آقا دارد، علمی است که دانستن آن هیچ سودی ندارد.
حالا من نسب عرب را بدانم، قبایل عرب را بشناسم و از ریشهٔ پدری طوایف عرب آگاه باشم، چه سودی برای من دارد؟ این علم برای دنیا، آخرت، اخلاق، حال من و روش زندگیام سودی ندارد و ندانستن آنهم ضرر ندارد؛ اگر کسی اصلاً از انساب عرب، اشعار و شعرای عرب اطلاعی نداشته باشد، چه ضرری دارد؟ عالم بودن به این علم سود ندارد، جاهل بودن به این علم هم ضرر ندارد. اینجا از آن جاهایی است که جهل هیچ ضرری ندارد؛ اگر عمری بهدنبال این علم نروم، ضرر نکردهام و اگر عمری بهدنبال این علم بروم، منفعتی نصیبم نمیشود.
بعد پیغمبر(ص) فرمودند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ»، علم در این دنیا که اسم آن علم باشد، سه علم است که حضرت از این سه علم اسم بردند: «آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ»، آنچه خدا و ما انبیا علم میدانیم، سه علم است. بقیهاش چیست؟ بقیه هم فضل است. امام صادق(ع) میفرمایند: از این سه علم که بگذرید، هر دانش دیگری که در اختیار بشر است، دانستنش سود دارد و ندانستنش در یک جامعه زیان دارد؛ مثل علم پزشکی که این فضل و احسان الهی است. اما علم به ردهبندی خود پیغمبر عظیمالشأن اسلام، این سه حقیقت است.
آیَةٌ مُحْکَمَةٌ، معرفت به خدا
بهسراغ محققین از علمای بزرگ شیعه برویم که عمرشان را در آیات و روایات برای فهم قرآن و روایات هزینه کردهاند و ببینیم آنها چه میگویند؟ «آیَةٌ مُحْکَمَةٌ»، «فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ» و «سُنَّةٌ قَائِمَةٌ» چیست؟ بزرگان دین میگویند: «آیَةٌ مُحْکَمَةٌ» یعنی معرفت به خدا که این معرفت را میتوان از راه قرآن، روایات و مطالعهٔ آثار پروردگار در عالم بهدست آورد.
برگ درختان سبز در نظر هوشیار ××××××××× هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
انسان در کنار یک برگ فکر میکند که بنای این برگ از چند عنصر ساخته شده، چند چیز در این عالم منظم با همدیگر ترکیب شده تا این برگ بهوجود آمده است؟ آدم نهایتاً میگوید من حداقل چهار چیز آن را میفهمم: یکی خاک، یکی آب، یکی نور و یکی هم هواست. حالا چه کسی بوده که این چهارتا را با همدیگر آنچنان منظم ترکیب کرده و این برگ سبز بهوجود آمده است؟ چه کسی بوده که خاک را بسیار دقیق با آب، نور و هوا مخلوط کرده است که اگر یکی کمتر بود، برگ سبز بهوجود نمیآمد و اگر یکی بیشتر بود، باز هم برگ سبز بهوجود نمیآمد.
-پروردگار، نیکوترین خالق
علت اینکه یکی از اسامی پروردگار، «خالق» است؛ چون «خالق» در لغت عرب بهمعنای منظمکننده و نظمدهنده، «بدیع» یعنی بهوجودآورنده، «فاطر» هم یعنی بهوجودآورنده. ما «بدیع» را در قرآن بهصورت جمع نداریم: «بَديعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 117)؛ فاطر را بهصورت جمع نداریم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(سورهٔ فاطر، آیهٔ 1)؛ اما خالق در قرآن بهصورت جمع آمده است. در آیات دوازدهم به بعد سورهٔ مؤمنون تا هشتنه آیه، وقتی پروردگار خلقت انسان را از نطفه، بعد عَلَقه، بعد مُضْغه و همینطور تا جنین شدن، کامل شدن و دمیده شدن روح در جنین بیان میکند، پایان سخنش میگوید: «فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ»(سورهٔ مؤمنون، آیهٔ 14) سودمند است آن وجود مقدسی که نیکوترین خالقهاست.
حالا ممکن است جوانی، پیری، متوسطی، دانشجویی، طلبهای که اول کار طلبگیاش است، بگوید شما عمری در کتابها نوشتهاید، در منبرها و درسها گفتهاید که خالق یکی است، پس چرا خود پروردگار در قرآن فرموده است: «أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ». جمع از سهتا به بالاست، «خٰالِق» یکنفر و «خٰالِقَیْن» دونفر است، «خٰالِقُون» هم عدد ندارد و از سه به بالاست؛ چهارتا، دهتا، هزارتا، یک میلیون. شما که همهاش میگفتید خالق واحد است، ولی خود پروردگار میگوید خالق خیلی است، پس معنی این آیه چیست؟
کسی که به قرآن و لغت عرب وارد نباشد، برای او شک و تردید پیش میآید؛ اما وقتی در قرآن و در لغت عرب دقت بکند، خالق یعنی نظمدهنده. بزرگواری که ارّه، تیشه، ماشین و ماشین بُرِش تهیه کرده، اَلوار هم خریده است، الوار را به کنار ماشین بُرِش میدهد، آن را کاملاً بُرِش میزند و قطعهقطعه میکند؛ بعد هر قطعهای را تیشهکاری میکند و بعد از اینکه کار تیشهکاری تمام شد، حالا کار میخکوبی یا چسب شروع میشود. یکمرتبه آدم میبیند وقتی اینها را به هم بست، چسب و میخ زد، روکش هم روی آن کشید، صندلی زیبایی از آب درآمد. این نجار را «خٰالِق الْکُرسی» میگویند. «کرسی» در لغت عرب، یعنی صندلی و «خالق» یعنی نجاری که در و تخته را چنان میزان و با معیار به همدیگر منظم کرد که صندلی بهوجود آمد.
همچنین وقتی آدم در این حرمهای ائمه و امامزادهها میرود و بعد از زیارت در گوشهای مینشیند، شروع به تماشای این آینهکاریها میکند و میگوید: عجب منظم کار کرده است! همین که میگوید عجب منظم کار کرده، آینهها را به شکلهای مختلف و درست برش داده و بعد در کنار همدیگر چیده، صدجور گل در طاق درآورده، چقدر منظم است؛ معنیاش این است که یک خالق دارد و اسم آن خالق در فارسی، «آینهکار» است. اینکه پروردگار میگوید: من «أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» هستم، یعنی هیچکس در این عالم، منظمتر از من چینش ایجاد نمیکند. مقداری خاک، نور، آب و هوا را چنان دقیق با همدیگر ترکیب میکنم که یک برگ سبز، گل زیبا یا انسان از آب درمیآید.
وقتی آدم دربارهٔ یک برگ مطالعه میکند و خودش میفهمد این برگی که به درخت است، ریشهٔ درخت در خاک و صورتش رو به آفتاب و در جوّ است، آب هم پای آن میدهند؛ میگوید این برگ برای خاک، آب، هوا و نور است، حالا کار چه کسی بوده است؟ کار خودم نبوده، کار پدر و مادرم هم نبوده، کار باغبان هم نبوده، کار کارخانهدار هم نبوده، پس یکنفر این کار را کرده است. آن یک نفر کیست؟ خالق است. آیا این خالق اسمهای دیگری هم دارد؟
-امیرالمؤمنین(ع)، معدن علم پروردگار
آنوقت میگویند بله، به قرآن و روایات مراجعه کن؛ در دعای جوشنکبیر، این خالق هزار اسم دارد که این اسمها را برای ما گفتهاند؛ هزار اسم دیگر دارد که انبیا میدانند و هزار اسم دیگر هم دارد که فقط خودش میداند و به کسی خبر نداده است. این معرفت کردگار و «آیَةٌ مُحْکَمَه» میشود؛ یعنی من فقط از طریق یک برگ یا مورچه به خالق آن پی میبرم. امیرالمؤمنین(ع) خطبهای در «نهجالبلاغه» دربارهٔ آفرینش مورچه دارند؛ بدن مورچه، دستگاه تنفس، شاخک مورچه، حرکت مورچه، بندبند بودن بدن و رنگ مورچه، قدرت خوردن، هضم، جذب غذا و دفع اضافهٔ غذا. خطبهٔ بسیار کاملی است که آدم وقتی این خطبه را در نهجالبلاغه میخواند، اگر نفهمد که این کتابِ نهجالبلاغه است، خیال میکند استاد حیوانشناسِ معروفِ مشهوری از دانشگاه هاروارد آمریکا وضع مورچه را برای ما تشریح میکند. این نه برای استاد دانشگاه و نه برای آمریکاست، بلکه برای 1500سال پیش، معدن علمِ خدا، امیرالمؤمنین(ع) است که پروردگار عالم، داناییِ به آفرینش، حیوانات، دریاها، انسانها، گذشته و آیندهٔ عالم را به او داده بود.
صدور شر از دو طایفه
وقتی آدم همان خطبه را میخواند، مورچه برای اهلش (اهل دل و اهل معرفت) آینه میشود که در این آینه جمال خالق را میبیند. گیتی و خوبانِ آن، هرچه در عالم آفریده، خوب است؛ بدی و شرّ، گناه و پلیدی در این عالم از دو طایفه صادر میشود و سومی ندارد. البته نه از همهٔ این دو طایفه، بلکه از بعضی از این دو طایفه، بدی، شرّ و گناه صادر میشود که آنهم تقصیر خودشان است. صدور شرّ به پروردگار مهربان عالم ربطی ندارد؛ در قرآن میخوانیم: «قُلِ اَللّٰهُمَّ مٰالِک اَلْمُلْک تُؤْتِی اَلْمُلْک مَنْ تَشٰاءُ وَ تَنْزِعُ اَلْمُلْک مِمَّنْ تَشٰاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشٰاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشٰاءُ بِیدِک اَلْخَیرُ إِنَّک عَلیٰ کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»(سورهٔ آلعمران، آیهٔ 26) از وجود مقدس او جز خیر صادر نمیشود و شرّ برای دو طایفه است:
-اجنه
یکی برای جن که میتوانید این را بعد از تمامشدن منبر و نوشجان کردن صبحانه، قرآن مجید را باز کنید و جزء بیستونهم سورهٔ جن را بخوانید. آیات کمی هم دارد و حدود یک صفحهٔ قرآن است. پروردگار در آنجا بیان میکند که جن، هم مؤمن واقعی و هم کافر، هم صالح و هم طالح، هم بهشتی و هم جهنمی دارد. از سورهٔ مبارکه هم کاملاً استفاده میشود که جن موجودی پنهان است و با چشم دیده نمیشود، اما به مسائل شرعی مکلف است؛ یعنی هم شعور، هم تکلیف و هم مسئولیت دارد. آیهٔ اول سورهٔ جن هم از قول گروهی جن است(حالا چندنفر بودند، معلوم نیست) که این گروه وقتی یکبار میخواستند در مکه رد بشوند، صدای پیغمبر(ص) را شنیدند و نشستند. پیغمبر اکرم(ص) قرآن قرائت میکردند که پروردگار میفرماید: گروهی از جن قرآن را از زبان پیغمبر(ص) شنیدند و بعد که قرائت پیغمبر(ص) تمام شد، در بین جنها رفتند و خبر نزول قرآن، نبوت پیغمبر، بهشت و جهنم، تکالیف شرعی، مؤمنبودن و کافربودن را به بقیهٔ جنها خبر دادند. عدهای از آنها به پیغمبر(ص) و قرآن ایمان آوردند و به تکالیف شرعی عمل کردند، اما عدهای هم کافر ماندند. آنهایی که کافر ماندند، شر و گناه و زیان از آنها صادر میشود. این یک گروه که از آنها شر صادر میشود و نه از همهشان. ما نباید همه را طبق قرآن با یک چوب برانیم، نباید مطلقگو باشیم و مطلق فکر بکنیم؛ همهچیز در این عالم قابلتفکیک است و مُطلق نیست.
-انسان
اما طایفهٔ دومی که شرّ، ضرر، معصیت و نافرمانی دارد، تعدادی از انسانها هستند. عدهای از انسانها، انبیا و اولیا و ائمه، مؤمنان بسیار بسیار مهم یا مؤمنان معمولی هستند؛ ولی عدهای هم به تعبیر قرآن، فاسق، کاذب، فاجر، ظالم، عاصی و عاصم هستند که اینها هم ضرر دارند.
کسب ارزش والای انسانی با شناخت پروردگار
آنکسی که علم اول را از این سه علم، با تماشای یک برگ یا مورچه یاد گرفته و پی برده که این برگی که به درخت میبینم، ترکیبی از خاک، نور، هوا و آب است، این کار هیچکس نیست! این شکل و رنگِ برگ، رنگآمیزی، بوی مطبوع و زیبایی برگ کار یک نفر هست، او کیست؟ حالا اگر فارس باشد، میگوید آفریدگار؛ عرب هم باشد، میگوید خالق. این خالق کیست؟ دانشمندان در اینجا ما را راهنمایی میکنند که برای شناخت خالق بهسراغ انبیا، قرآن و دعاهایی مثل دعای جوشنکبیر برو تا پروردگار مهربان را در حد خودت بشناسی. وقتی شناختی، به تعبیر پیغمبر(ص)، تو ظرف «آیَةٌ مُحْکَمَه» شدهای و با این معرفت پروردگار، ارزش بالایی پیدا کردهای. پس تو که خدا را میشناسی، با آنکه خدا را نمیشناسد، فرق میکنی. آنکه خدا را نمیشناسد، «کَلِمَةَ الَّذينَ کَفَرُوا السُّفْلي»(سورهٔ توبه، آیهٔ 40) بسیار پست است و تویی که خدا را میشناسی، بسیار باارزش هستی.
-انسان، ظرف بالاترین ارزشهای جهان هستی
این «آیَةٌ مُحْکَمَه» است و چقدر خوب است که انسان ظرف ارزشها بشود؛ یعنی درِ وجودش به روی هر چیزی و هر دشمنی گشاده نباشد که هرچه بخواهند، در وجود آدم بریزند؛ نفاق، کفر، فسق، وسوسه، سفسطه و شبهه بریزند. خوب است که آدم درگاه وجودش را به روی پاکان عالم باز بگذارد.
من نوجوان بودم که یکی از علمای تهران روایتی برای من خواند. من خودم بعداً این روایت را در کتابهای روایی پیدا کردم. مردی خدمت امیرالمؤمنین(ع) آمد و این سؤال را از حضرت کرد: «بِمٰاذٰا نِلْتَ» تو به چه سببی علی شدی؟ آخر علیشدن کار آسانی نیست! حتماً چیزی بوده که این انسان در بین میلیاردها انسان، علی شده است؟ حضرت فرمودند: «بِالْقُعُودِ عَلَی قَلْبِی» من با این روش علی شدم. دم درِ دلم نشستم و هیچکس را غیر از خدا راه ندادم. با خدا که بار آمدم، علی شدم. البته میدانید که خدا شئونی دارد: نبوت و امامت از شئون اسم «الهادی» است. وقتی من دم درِ دلم نشستم، غیر از خدا را راه ندادم، به هر بیگانهای دست رد زدم و گفتم جای تو در دل من نیست.
پروردگار عالم در هر دلی که قرار بگیرد، انبیا هم قرار میگیرند (چون نبوت از شئون توحید است)، ائمه، شرع و دین هم قرار میگیرند. آنوقت انسان ظرف بالاترین ارزشهای جهان هستی میشود و با دیگران فرق پیدا میکند که ظرف وجودشان از این ارزشها خالی و پر از زباله است. در سورهٔ یس میخوانیم که پروردگار عالم در روز قیامت به میلیاردها میلیارد مرد و زنی که در محشر هستند و همه هم در پیشگاه خدا ایستادهاند، خطاب میکند: «وَ اِمْتٰازُوا اَلْیوْمَ أَیّهَا اَلْمُجْرِمُونَ»(سورهٔ یس، آیهٔ 59). آیه نمیگوید «أَیّهَا الْمُؤمِنُون»؛ یعنی صف شما با صف تمام پاکان عالم جداست و شما در صف دیگری هستید؛ شما در صف بیارزش، پَست، زباله و دوزخیان هستید. همچنین در سورهٔ فاطر میخوانیم که قبل از سورهٔ یس است، پروردگار میفرماید: «وَ لاَ اَلظِّلُّ وَ لاَ اَلْحَرُورُ × وَ مٰا یسْتَوِی اَلْأَحْیٰاءُ وَ لاَ اَلْأَمْوٰاتُ»(سورهٔ فاطر، آیات 21-22) یک صف مردم عالم، مُردگان، یعنی زبالهدان هستند؛ ولی یک صف مردم عالم هم زندگان هستند. «اَلْحَیّ الْقَیّوم» تجلی حیات ارزشی پروردگار هستند؛ یک صف گلستان و یک صف کویرِ داغ کُشنده هستند؛ یک صف نور و یک صف ظلمت هستند. حالا چه کسانی اهل نور هستند؟ شما که این «آیَة مُحْکَمَه» یعنی معرفت به پروردگار در وجودتان وجود دارد.
سُنّةٌ قٰائِمَه، سنت ایستاده و جهتدهنده به پروردگار
علم دوم، یعنی «سُنّةٌ قٰائِمَه»، دربارهٔ سنت ایستاده و دارای قیام که بهطرف پروردگار است (ایستاده یعنی شکل صعودی دارد، نه شکل نزولی).
-نماز، در رأس احکام شرع
محققین از دانشمندان ما گفتهاند: «سُنّةٌ قٰائِمَه» کل احکام شرع است که «نماز» در رأس آن احکام و ارکان است. شما که امروز صبح دو رکعت نماز با جماعت خواندید، سنت قائمه در وجود شما تجلی کرده است. در حقیقت، نماز که سنت قائمه است (یعنی روش ایستاده و صعودی)، شما را بهطرف پروردگار عالم جهت داد. هر کسی بهطرف پروردگار جهت پیدا بکند، از آن منبع خیر بینهایت به او خیر میرسد. امروز چه خیری به شما رسید؟
-ثواب غیرقابلشمارش نماز جماعت
من که تعداد خیر نماز را نمیدانم، اما خیری که امروز به شما رسیده، این بوده که پیغمبر اکرم(ص) میفرمایند: وقتی نماز جماعت از دهنفر رد بشود و یازده مستمع (نمازخوان) با امام جماعت بشوند و دوازدهمی هم نیاید؛ یکوقت نماز جماعت با صدنفر و یکوقت هم یازدهنفر است؛ اگر نماز جماعت به یازدهنفر برسد، آیتاللهالعظمی بروجردی این را در رسالهٔ «توضیحالمسائل» خودشان در باب نماز جماعت، نوشته بودند که خود متن روایت در کتاب «وسائلالشیعه» است و مفصّل آن هم در کتاب چهلجلدی خود آیتاللهالعظمی بروجردی، یعنی «جامع احادیث شیعه» است. پیغمبر(ص) فرمودند: اگر نماز جماعت یازدهتا بشود، تمام جن و انس نویسنده بشوند، تمام درختان عالم قلم بشوند، تمام دریاها هم مُرکّب بشوند و بخواهند ثواب این دو رکعت نماز را بنویسند، نمیتوانند. امروز از این منبع خیر چهچیزی با این سنت قائمه گیر شما آمد؟ این ثواب گیر شما آمده که نمیتوانید ارزیابی بکنید. کل جن و انس بنشینند و ثواب را بنویسند، عمرشان تمام بشود و دریاها که مرکب بوده، خالی بشود؛ این درختها هم که قلم بوده، به آخر برسد؛ ولی نوشتن این پاداش به آخر نمیرسد. این هم یک علم که نماز یک شعاع این علم است.
فَریضَةٌ عٰادِله، اخلاق حسنه
«فَریضَةٌ عٰادِله» هم یک علم است. فریضه مربوط به پروردگار و واجب به پیغمبر(ص) و ائمه(علیهمالسلام) مربوط است. بزرگان دین ما «فَریضَةٌ عٰادِله» را به اخلاق حسنه معنی کردهاند. آدم عالِم باشد که حسنات اخلاقی چیست و این حسنات را در خودش ثبت بکند؛ تواضع، فروتنی، خوف از خدا، خشیت منالله، مهرورزی، عدالت، محبت، رسیدگی به مشکلداران و خدمت از فَریضَةٌ عٰادِلَه است.
-مغفرت الهی و بهشت در انتظار اهل ایمان
وقتی این نماز، اخلاق و توحید در هر کسی باشد، یقیناً اهل بهشت است. حالا اگر چهار گناه در دورهٔ عمرش داشته باشد، چه میشود؟ این مطلب را از قرآن میگویم؛ خداوند بهخاطر ارزش معرفت به خدا و عمل صالح، بخصوص نماز و اخلاقش، گناهانی که در غفلت، به اشتباه یا عمد مرتکب شده بوده، میبخشد. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: این ارزشها در هر کسی نباشد و گناهی بکند، آمرزیده نمیشود. همهٔ اینها بههم پیوند دارد؛ من اگر اهل ایمان، عمل و اخلاق باشم، گناهم در معرض مغفرت است و اگر نباشم، گناهانم در پروندهام میماند، قیامت هم به پای من حساب میکنند و جریمهام هم میکنند؛ ولی این ارزش «آیَةٌ مُحْکَمَه، سُنَّة قٰائِمَه و فَریضَةٌ عٰادِلَه» است.
تهران/ مسجد حضرت رسول(ص)/ دههٔ اوّل جمادیالاوّل/ زمستان1396ه.ش./ سخنرانی اوّل