روز هشتم دوشنبه (9-11-1396)
(تهران مسجد رسول اکرم (ص))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- مقربین درگاه الهی
- -دارندگان مقام عصمت
- -اهل ایمان
- خواستههای بدون قید و نامعقول، عامل سقوط آدمی
- بدترین نوع اسارت برای انسانِ خواستار آزادی بیقید
- شمار اندک مؤمنین در عالم هستی
- ریزش مجرمین حرفهای از درخت انسانیت
- -سرانجام مجرمین حرفهای
- لطمهزنندگان به حق اهلبیت(علیهمالسلام)
- نماز، از ویژگیهای دارندگان مقام عصمت و ایمان
- اجتناب از گناه، عامل نجات آدمی از آتش دوزخ
- مقام رفعت در پرتو گریهٔ بر ابیعبدالله(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
مقربین درگاه الهی
از آیات قرآن و روایات استفاده میشود که دو گروه از انسانها در پیشگاه خداوند دارای ارزش هستند و طبق صریح آیات قرآن مورد اکرام پروردگارند؛ چون در آیه دارد: «أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ»(سورهٔ معارج، آیهٔ 35).
-دارندگان مقام عصمت
گروه اول، دارندگان مقام عصمت هستند که این گروه انبیای الهی و ائمهٔ طاهرین هستند و تعدادی زن هم این مقام را دارند که از یکی از آنها در دو یا سه جای قرآن اسم برده شده و به یکی از آنها هم اشاره شده است. در سورهٔ آلعمران، سورٔه تحریم و سورهٔ احزاب از زنی نام میبرد که دارای مقام عصمت است و همان مقام روحی و عقلی انبیا را دارد. از خانمی هم با وصف ذکر میکند: «وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا»(سورهٔ احزاب، آیهٔ 33). این یک طایفه که هم مرد و هم زن در آنها هست و اشتراکشان با همدیگر نیز مقام عصمت است.
-اهل ایمان
طایفهٔ دومی که در پیشگاه حق از ارزش و اکرام برخوردارند، مؤمنین هستند که بین آنها هم مرد و هم زن هست و عدد معیّنی ندارند. به گفتهٔ امام صادق(ع) در روایات، انبیا 124هزار نفر هستند، چهارده معصوم که رسول خدا(ص) هم جزء آنهاست و سیزده نفرشان هم صدیقهٔ کبری(س) و ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) هستند. برای مردان و زنان باایمان در هیچجایی عددی ذکر نشده است؛ چون از زمان حضرت آدم(ع) و در همهٔ قرنها و دورهها بودهاند، الآن هم هستند و در آینده هم خواهند بود.
خواستههای بدون قید و نامعقول، عامل سقوط آدمی
پروردگار عالم اهل ایمان را نسبت به جمعیت کرهٔ زمین در هر روزگاری کمتر از غیراهل ایمان میداند؛ چون بیشتر مردم دنیا و مردم تاریخ بهدنبال دنیا و شکم و لذتها بودهاند و شرایط ایمان را که انسان را محدود میکند، نمیپذیرفتند و قبول نمیکردند. حالا یا به قول خودشان حال و حوصلهاش را نداشتند یا متکبر بودند و نمیخواستند قیود الهیه را قبول بکنند که در مال، اخلاق، عمل یا رفتار مقیّد باشند.
این قول خودشان است که میگویند ما میخواهیم آزاد باشیم؛ البته به غلط هم اسم آزادی روی آن میگذارند. اینها اسیر چندجور شیطان هستند: یکی شیطان درون خودشان است که گاهی پروردگار عالم اسم این شیطان درون را در قرآن «نفس اماره» و گاهی هم «هوا» فرموده است. کلمهٔ «هوا» در قرآن مجید بهمعنای این هوای دور کرهٔ زمین نیست که موجودات زنده و نباتات و گیاهان از این هوا تنفس میکنند، بلکه «هوا» در آیهٔ شریفه بهمعنای سقوط است. علت سقوط چیست؟ خواستههای نامشروع و نامعقول که قید ندارد و فقط میگوید میخواهم. این «میخواهم» خواسته است؛ چه میخواهی؟ پول میخواهم! از چه راهی میخواهد؟ میگوید از هر راهی که بشود! حتی اگر بردن حق دیگران باشد؟ میگوید باشد! همهجای دنیا هم میبرند و فقط اینجا نیست که میبرند. برای ارث خواهر و برادر وامیبندند، به محضری و ادارهٔ ثبت پول و رشوه میدهند و تمام حقوق خواهر و برادر را به نام خودشان میکنند. از محبتی که پدر به آنها دارد، سر پدر را کلاه میگذارند که این کار هم زیاد میشود. وکالت بلاعزل از پدر میگیرند و تا زمانی که پدرشان زنده است، کاری نمیکنند؛ اما تا آثار مرگ در او ظاهر میشود، همهچیز پدر را با آن وکالت بهنام خودشان میکنند که اسم این هواست. میخواهم، اما بیقید و شرط! مال دزدی، مال غصب، مال بیتالمال، مال ارث خواهر و برادر، مال حق یتیم یا حق مردم است؛ میگوید من به اینها کار ندارم و پول میخواهم! حق کیست، به من چه؟! گاهی انسانها به این درجه از حیوانیت و درندگی میرسند که فقط میخواهد و هیچ هم دلش نمیسوزد.
بدترین نوع اسارت برای انسانِ خواستار آزادی بیقید
وقتی خباثت انباشته شد، آدم نسبت به ظلمهایی که میکند، اصلاً دلش نمیسوزد. الآن کلاسهایی در اروپا و آمریکا برای ارتشهایشان تشکیل دادهاند و سربازان، افسران و سروانها را در این کلاسها تخلیهٔ محبتیشان میکنند؛ یعنی از نظر روانی روی آنها کار میکنند که اگر سربازشان به افغانستان، سوریه یا عراق آمد، مردم را زندهزنده آتش بزند و هیچ ناراحت نشود، مردم را بکشد و هیچ هم دلش نسوزد، بمباران بکند و ناراحت نشود. سربازهای آمریکایی در عراق صدتا صدتا، هشتادتا هشتادتا از مرد و زن و پیر و جوان را میکشتند، روی جنازههایشان مینشستند و سیگار میکشیدند. اینها دیگر در اوج درندگی نسبت به مال، جان، آبروی مردم، ناموس و حقوق مردم هستند.
پروردگار عالم میفرماید: این وضعی که دارند، بهخاطر عبادتکردن هوای وجودشان است. آیه میگوید (چه آیهٔ مهمی است و قرآن عجب روانکاوی دارد): «أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ»(سورهٔ فرقان، آیهٔ 43). «إلٰه» در لغت عرب، یعنی معبود؛ هر کسی در این دنیا هر چیزی یا هر کسی را عبادت بکند، اسم آن عبادتشده «إلٰه» و معبود است. «أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ» آیا کسی را دیدهای که معبودش، یعنی آن را که بندگی میکند، هوای اوست.
هوا یعنی چه؟ یعنی مجموعهٔ خواستههای نامعقولِ نامشروعِ بیمحاسبه. اینها میگویند ما دلمان میخواهد آزاد باشیم، درحالیکه اسیرتر از هر اسیری همینها هستند و بدترین اسارت را دارند. یک معبود اینها هوای نفسشان، یک معبودشان نفس امارهشان و یک معبودشان هم همین شیطانهای بیرونی هستند. الآن گردنکلفتترین این شیطانها دولت آمریکاست که معبود آلسعود، معبود اماراتیها و معبود اسرائیل است و اینها آمریکا، یعنی شیطان بیرونی را بندگی میکنند. یک شیطان درونی بهنام هوا و نفس اماره دارند که همان هواست. یک شیطان بیرونی هم دارند؛ قلدرانِ اسلحهداری که اینها بهخاطر دیننداشتن از آنها میترسند و میگویند هرچه ما میگوییم، باید انجام بدهید، وگرنه صندلیتان را میگیریم. اینها هم که عاشق دنیا و صندلی هستند، برای اینکه صندلیشان را نگیرند، شیطان بیرونی را عبادت میکنند.
شمار اندک مؤمنین در عالم هستی
انبیا و ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) مقام عصمت دارند و در پیشگاه پروردگار مُکرَم هستند؛ چنانکه در سورهٔ معارج است. اهل ایمان در ردهٔ بعد از انبیا و ائمه هستند و تعدادشان مثل انبیا و ائمه کم است. تعداد انبیا و ائمهٔ طاهرین معلوم است؛ 124هزار نبی، دوازدهنفر امام، به انضمام صدیقهٔ کبری(س) که سیزدهنفر میشوند و پیغمبر(ص) هم جزء انبیاست؛ ولی مرد و زن مؤمن عدد ندارد و نسبت به جمعیت جهان کم هستند. در قرآن میخوانیم: «قَلِيلاً مَا تَشْكُرُونَ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 10)؛ «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُور»(سورهٔ سبأ، آیهٔ 13) یعنی بندگان مؤمنم.
خدا 1500سال پیش در قرآن فرموده مردم مؤمن کم هستند، همین الآن همینطور است. کرهٔ زمین هفتمیلیارد جمعیت دارد که بالای یکمیلیارد و نزدیک دومیلیارد بودایی، بتپرست و گاوپرست هستند؛ بالای دومیلیارد هم مسیحی کلیسایی هستند، نه مسیحی عیسایی! مسیحیت کلیسایی شرک است و این دومیلیارد نفر میگویند خدا در این عالَم ترکیبی از عیسی (به او ابن میگویند)، پدر و روحالقدس است. این سه با همدیگر یک شرکت سهامی تشکیل دادهاند که خدا شده است. دومیلیارد هم مشرک در این عالم هستند؛ تقریباً تا زمانی که شوروی بههم نخورده بود، با کشورهای کمونیستی در اروپای شرقی و در بعضی از کشورهای آمریکا، مثل کوبا، اینها هم لائیک هستند که آنوقت کمونیست میگفتند و حالا لائیک (بیدین) میگوییم.
الآن چقدر مؤمن در دنیا هست؟ ائمهٔ ما میگویند: آنکه واقعاً دوازده امامی و مطیع ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) است، شیعه است و بقیه را مؤمن نمیگویند. یکمیلیارد و خردهای هم به تعبیر قرآن و ائمه، مسلمان هستند که دین دَرهم و بَرهمی دارند و آنها هم مؤمن نیستند، آنها هم هیچ! چهارصدپانصد میلیون شیعهٔ دوازده امامی میماند که به پانصد میلیون نمیرسد؛ در این شیعههای دوازده امامی هم، رباخور، عرقخور، بینماز و بیروزه، بیحجاب و ظالمش را دور بریز، چقدر زن و مرد مؤمن واقعی میماند؟ همان که قرآن میگوید؛ یعنی «قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُور».
الآن دهدوازده میلیون جمعیت در تهران هست، چند مرد و زن آن، مؤمن واقعی که قرآن امضا بکند، وجود دارد؟ یعنی مردی که ربا نمیخورد، عرق نمیخورد، اهل قمار و مال مردم خوردن نیست، ظالم، حرامخور، بددهان و زناکار نیست؛ خانمی که بیحجاب نیست و حیا، عفت و پاکدامنی دارد، کنار شوهر و بچههایش است، روابط نامشروع و جلسات مرد و زن مخلوط ندارد. چندتا هستند؟ یکخرده از قدیمیها ماندهاند که خواهرها و خانمهای ما و بعضی از مادرها هستند که هشتاد نود سال دارند و هنوز هم با اینکه خدا میگوید حالا که هشتاد نودساله هستی، شما دیگر نامحرم نیستی و اگر روسری هم سر تو نبود، مرد غریبه هم دید، گناه ندارد. درعینحال، وقتی مهمان غریبهای به خانه میآید، این مادربزرگهای ما چادرشان را تا روی دماغشان جلو میکشند. چقدر مرد و زن مؤمن واقعی هست؟ کم هستند!
ریزش مجرمین حرفهای از درخت انسانیت
این دو طایفه بودند که یکی دارندگان مقام عصمت و یکی هم دارندگان مقام ایمان هستند و در ردهٔ دوم قرار میگیرند؛ اگر در قرآن هم دقت کرده باشید، همین دو رده را میبینید که مورد احترام خدا هستند. نمونه آیاتش را برایتان بخوانم: «فَأَصْحٰابُ اَلْمَیمَنَةِ مٰا أَصْحٰابُ اَلْمَیمَنَةِ»(سورهٔ واقعه، آیهٔ 8) اینها مؤمنین -مرد و زن- در طول تاریخ هستند. «وَ اَلسّٰابِقُونَ اَلسّٰابِقُونَ × أُولٰئِک اَلْمُقَرَّبُونَ»(سورهٔ واقعه، آیات 10-11) اینها هم دارندگان مقام عصمت هستند.
-سرانجام مجرمین حرفهای
از این دو گروه که رد بشویم، بقیه چه کسانی هستند؟ از قرآن برایتان بگویم: «فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ × عَنِ الْمُجْرِمِينَ»(سورهٔ مدثر، آیات 40-41). این مجرمین چه کسانی هستند؟ آیا ما هستیم که گاهی گناهی یا به اشتباه یا به غفلت یا به سهو یا به عمد از ما سر میزند، آنهم نه گناه خیلی بزرگ که عرش را بلرزاند! ما اهل گناه کبیره نیستیم و به قول لاتهای تهران، گناه خردهپا داریم. مجرمین در این آیات، یعنی تبهکاران حرفهای که منِ خدا میدانم تا روز مرگشان توبه نخواهند کرد. غیر از مؤمنین، جامعهٔ جهانی از زمان آدم(ع) تا حالا، یک گروه مجرم، یک گروه تبهکار، یک گروه فاسق، یک گروه فاجر، یک گروه منافق، یک گروه مشرک، یک گروه کافر و یک گروه طاغوت بودند. اینها ریزشهای درخت انسانیت است که خداوند میگوید: «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 179) اینها از درخت انسانیت ریزش کردهاند و دیگر آدم نیستند؛ یا در آیهٔ شریفه میگوید: «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 176) اینها سگ هستند؛ همچنین در این آیه میگوید: «مَثَلُ اَلَّذِینَ حُمِّلُوا اَلتَّوْرٰاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهٰا کمَثَلِ اَلْحِمٰارِ یحْمِلُ أَسْفٰاراً»(سورهٔ جمعه، آیهٔ 5) الاغ هستند.
در بعضی از آیات میگوید «كَالْأَنْعامِ»، در بعضی از آیات میگوید «كَمَثَلِ الْكَلْبِ» و در بعضی از آیات میگوید «کمَثَلِ اَلْحِمٰارِ»؛ چون اینها ریزش کردهاند و خودشان را با ارّهٔ کفر، جُرم، فسق، نفاق، شرک و تبهکاری از درخت انسانیت بریدهاند و ریختهاند و دیگر آدم نیستند.
لطمهزنندگان به حق اهلبیت(علیهمالسلام)
من این مقدمه را برای چه گفتم؟ به ذهنتان میآید که گفتیم تمام مردم عالم دو طایفه هستند: یک طایفه، دارندگان مقام عصمت که «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» هستند و یک طایفه هم اهل ایمان هستند. اهل ایمان در زمان انبیا، آنهایی بودند که با همهٔ سختیهای زمان، نبوت و توحید و عمل به احکام انبیا را قبول کردند. این مؤمنین از زمان پیغمبر(ص) تا زمان آدم(ع)، یعنی قبل هستند؛ مؤمنین بعد هم، ائمهٔ ما میفرمایند شیعیان واقعی هستند، نه شیعیان اسمی.
زمانی به یک قاضی برخوردم که پای منبر میآمد، همهجا و در همهوقت هم میآمد. گفت: یک نفر را دستگیر کرده و پیش من آورده بودند (نگفت چهکار کرده بود)، من گفتم با او صحبت بکنم تا مثلاً راهنمایی و هدایت بشود. به او گفتم: شما نماز جمعه هم میروی؟ گفت: تا حالا نرفتهام! گفتم: نماز میخوانی؟ گفت: تا حالا نخواندهام! گفتم: روزه میگیری؟ گفت: تا حالا نگرفتهام! گفتم: حج هم که حتماً نرفتهای! گفت: نرفتهام! گفتم: یهودی هستی؟ گفت: نه! گفتم: مسیحی هستی؟ گفت: نه! گفتم: زرتشتی هستی؟ گفت: نه! گفتم: پس چه هستی؟ گفت: مسلمان هستم. گفتم: پس جنابعالی از کل دین اسلام، یک ختنهشدن را داشتهای و بیشتر نداشتهای! تو مسلمان ختنهای هستی.
عدهای اینجوری هستند که اینها هم دورریختههای شیعه هستند. اینها همانهایی هستند که امام صادق(ع) میفرمایند: ما از دست اینها زیاد بلا میکشیم؛ چون اینها آبروی شیعه را میبرند و حق اهلبیت را رعایت نمیکنند. اینها همانهایی هستند که با مسیحی، یهودی و زرتشتی معامله میکنند و مال آنها را میخورند، با آنها مینشینند و آنها هم میگویند بیا اینهم شیعه! پس علیبنابیطالب چهچیزی درست کرده است؟! اینجوری به حق اهلبیت(علیهمالسلام) لطمه میزنند.
نماز، از ویژگیهای دارندگان مقام عصمت و ایمان
خیلی جالب است که از اول قرآن تا جزء آخر قرآن، هر کجای قرآن در 114 سوره، پروردگار عالم اوصاف دارندگان مقام عصمت یا ویژگیهای مردان و زنان باایمان را بیان کرده، نماز یکی از ویژگیهای بیانشده در دارندگان مقام عصمت و مقام ایمان است؛ مثلاً در آیهٔ 177 سورهٔ بقره پانزده ویژگی برای این دو طایفه بیان شده که نماز یکی از آنهاست؛ در ده آیهٔ اوّل سورهٔ مؤمنون ویژگیهای این دو طایفه بیان شده که نماز یکی از آنهاست؛ در بخشی از سورهٔ معارج، اوصاف پاکان عالم بیان شده که نماز یکی از آنهاست. حالا بیشتر هم بخواهید، من برایتان میگویم؛ مثلاً در آیات اول سورهٔ بقره که اوصاف بیان شده، نماز یکی از آنهاست؛ در سورهٔ مبارکهٔ توبه شش وصف بیان شده که نماز یکی از آنهاست؛ همهٔ اینها نشان میدهد که دارندگان مقام عصمت و دارندگان مقام ایمان که در صف بعد از معصومین هستند، تا روز مرگ از نماز جدا نیستند و تنها ظرفیت آنها مختلف است؛ یعنی نماز میخوانند، اما ممکن است نماز مستحبی نخوانند. طبق آیهٔ قرآن اهل نمازند، ولی نماز مستحبی نمیخوانند.
اجتناب از گناه، عامل نجات آدمی از آتش دوزخ
مرد عربی آمد و به پیغمبر(ص) گفت: یارسولالله! من فقط نماز واجب میخوانم و حوصلهٔ نصفه رکعت نماز مستحبی ندارم و نمیخواهم بخوانم، روزه مستحبی هم نمیگیرم و فقط ماه رمضان روزه میگیرم، پول هم ندارم که به مکه بروم، اینقدر گوسفند و گاو و گندم و جو هم ندارم که زکات بدهم، بدنم هم تحمل آمدن به جبهه را ندارد؛ میبینی که لاغر و مُردنی هستم، نه میتوانم شمشیر بزنم، نه اینکه خنجر و نیزه پرتاب کنم. بدنم ضعف دارد و خدا مرا معاف کرده است. یارسولالله! ما میمانیم و اینکه خدا و نبوت تو را قبول داریم، قیامت را هم قبول داریم؛ از اعمال دین هم، کل اعمال ما یک نماز واجب است که میخوانیم و یک روزهٔ واجب است که میگیریم. جای ما در قیامت کجاست؟ مرد عرب فکر کرد که کم دارد! کسی که اهل گناه نیست و فقط نماز واجب میخواند، روزهٔ واجب میگیرد، امام باقر(ع) میفرمایند: «لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى». شما اگر اجتناب از گناه داشته باشی، همان دو رکعت نماز صبح تو هم خیلی عمل است! اگر اهل هرزگی باشی، آن دو رکعت نمازت هم قاتی دارد و ارزشی ندارد؛ ولی اگر اهل تقوا باشی، نماز و روزهات خیلی قیمت دارد.
این بندهٔ خدا هم فکر میکرد که کم دارد و گفت از پیغمبر(ص) بپرسم؛ ما که دستمان از نمازهای مستحبی، روزه، زکات، حج و... خالی است، فقط یک نماز واجب میخوانیم و یک روزهٔ واجب میگیریم. ما را در قیامت به کجا میبرند؟ پیغمبر اکرم(ص) دو انگشتشان را بههم چسبانده، به او نشان دادند و فرمودند: جای تو بغل به بغل جای من است؛ اما به شرطی که سه عضوت را از حرامهای خدا نگه داری و پاک بمانی: یکی چشمت، یکی شکمت و یکی هم غریزهٔ جنسی است. اگر زنا و رابطهٔ با نامحرم نداشته باشی، اگر از دروازهٔ شکم و دهانت لقمهٔ حرام پایین ندهی، اگر چشمت هرز نباشد که به ناموس همه نگاه بکنی و با وسوسههای شیطانی زل بزنی؛ اگر از این سه عضو در گناهنکردن راحت باشی، در قیامت پیش من و با من هستی.
معلوم میشود که نماز واجب دستگیرهٔ نجات است، ولو آدم در تمام عمرش یک نماز مستحب نخوانده باشد؛ روزهٔ واجب دستگیرهٔ نجات است، ولو یک روزهٔ مستحبی نگرفته باشی؛ شما مؤمن باش، همین که قرآن میگوید مؤمن؛ اصلاً یک سورهٔ کامل قرآن به نام مؤمن است. خدا در کل این سوره از یک مؤمن در زمان موسی(ع) تعریف کرده و این سوره را هم بهنام او (سورهٔ مؤمن) گذاشته و برای کل مردان و زنان مؤمن هم یک سوره بهنام سورهٔ «مؤمنون» نامگذاری کرده است.
مؤمنون خیلی احترام دارند! شما به خدا و قیامت باور داشته باش، نمازهای واجبت را هم بخوان، روزهٔ واجب هم بگیر، بهسراغ حرام هم نرو، یقیناً اهل بهشت و مؤمن هستی و هیچ شکی ندارد.
مقام رفعت در پرتو گریهٔ بر ابیعبدالله(ع)
پدر من با شخص مؤمنی در ارتباط بود که او خیلی مؤمن بود و ویژگیهای عجیبی داشت. یک ویژگیاش این بود که حرف اول را در گریهکردن بر حضرت سیدالشهدا(ع) میزد. من او را ندیده بودم و پدرم و داییام از او تعریف میکردند. وقتی من بهدنیا آمدم، او از دنیا رفته بود؛ ولی خیلی تعریف او را میکردند! هم داییام و هم پدرم با او مربوط بودند؛ چون با پدرم هممحلهای و همسایه بودند. میگفتند: این مَرد در گریهکردن خیلی آدم عجیبی است؛ اصلاً اینقدر بیطاقت گریه میکرد که میترسیدند بمیرد. البته عمرش هم خوب بوده و هشتادسال عمر کرده است.
داییام میگفت: یکی از چهرههای برجسته که او هم با ما هممحلهای بود، شبی خوابش را میبیند. این دیگر واقعاً رویای صادقه است. حالا که قیامت نشده، اینجور خوابها به برزخ مربوط است. برزخ برای بدن نیست، بدن در قبر میپوسد و متلاشی میشود و در قیامت دوباره به آدم برمیگردانند؛ اما برزخ برای روح است. برای اینکه روح مؤمن بتواند در برزخ زندگی برزخی داشته باشد، ائمهٔ ما میگویند بدنی شبیه این بدن دنیایی به آن روح میدهند که وزن ندارد و اسم آن، «بدن مثالی» است. شما وقتی مردههایتان را خواب میبینید، با این بدن دنیاییشان نیست و با همان بدن مثالیشان است. این روایت برای بدن بود، اما برای برزخ: «بَرْزَخ رَوضَةٌ مِن رِیاضِ الجَنَّةِ» یا باغی از باغهای بهشت است، «اَو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النّیرانِ» یا چالهای از چالههای جهنم است. در سورهٔ مؤمن دارد که روز و شب، همهٔ فرعونیان تاریخ در برزخ غرق در آتش هستند؛ یعنی در برزخ هم زندگی هست.
یکی از چهرههای ایمانی و الهی این مرد را خواب دید، گفت: دیدم از نردبانی بالا میرود و پشت او به من بود، اسمش را بردم و گفتم فلانی! به پلهٔ آخر رسیده بود که برگشت و گفت: بله؟ گفتم: کجا؟ گفت: همین که مُردم، از این نردبان بالا رفتم. این نردبان یعنی مقام رفعت، نه مثل نردبان دنیا؛ در قرآن میخوانیم: «إِلَیهِ یصْعَدُ اَلْکلِمُ اَلطَّیبُ وَ اَلْعَمَلُ اَلصّٰالِحُ یرْفَعُهُ»(سورهٔ فاطر، آیهٔ 10). وقتی به بالای این نردبان رسیدم، باغ بیسروتهی را به نامم زدند و گفتند: ابیعبدالله(ع) این را به نام تو زده است و اکنون من به آن باغ میروم.
این مؤمن است که حالا نماز مستحبی بخواند، مزد بیشتری دارد؛ روزهٔ مستحبی بگیرد، مزد بیشتری دارد؛ خمس و زکاتش را داده، ولی غیر از خمس و زکات هم پول دیگری بدهد، ثواب بیشتری دارد. بحث امروز این شد: یکی از نشانههای دارندگان مقام عصمت و مقام ایمان را که خدا در قرآن بیان میکند، حتماً نماز است. تا چه موقع نماز میخوانند؟ تا وقتی ملکالموت بیاید و بگوید جای تو حاضر است، ناراحت نباش: «أَلاّٰ تَخٰافُوا وَ لاٰ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اَلَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ»(سورهٔ فصلت، آیهٔ 30).
تهران/ مسجد حضرت رسول/ دههٔ اول جمادیالاول/ زمستان1396ه.ش./ سخنرانی هشتم