شب نهم دوشنبه (9-11-1396)
(تهران حسینیه حضرت قاسم)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- نظام قرآن برعهدۀ پروردگار
- -بامعنابودن حروف و ادات تأکید در قرآن
- -تدوین قرآن در زمان پیغمبر(ص)
- -اعرابگذاری قرآن در زمان عثمان با نظر امیرالمؤمنین(ع)
- شناخت و معرفت پروردگار در قرآن
- -بالاترین و استوارترین راهنمایی
- -هدایت قرآن به شناخت پروردگار
- -یک خدای واقعی در عالم هستی
- مناظرۀ بینظیر حضرت رضا(ع) در زمان مأمون
- توحید، از استوارترین راه هدایت
- -ضرورت آگاهی از معنای نماز
- -خداوند، پاک از عیب و نقص
- -انسان، مولد هر عیب و نقص
- تماشای جهان خلقت با عینک قرآن
- -وضعیت زمین در قرآن
- -آفرینش موجودات جهان بهصورت جفت
- -تغییر نظام خلقت در آیندۀ عالم
- مظلومیت قرآن در بین شیعیان
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
نظام قرآن برعهدۀ پروردگار
-بامعنابودن حروف و ادات تأکید در قرآن
قرآن مجید دربارهٔ هدف خودش و اینکه چهکاری را در جامعهٔ انسانی برعهده دارد، در یک آیه از سورهٔ اسراء (جزء چهاردهم و پانزدهم قرآن) میفرماید: «إِنَّ هٰذَا اَلْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ وَ یبَشِّرُ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلَّذِینَ یعْمَلُونَ اَلصّٰالِحٰاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کبِیراً»(سورهٔ إسراء، آیهٔ 9) این یکی از زیباترین آیات قرآن است. «اِنّ» در ادبیات عرب از ادات تأکید و حرف است، اسم و فعل نیست؛ چون تمام زبانهای جهان، مرکب از حرف، اسم و فعل است. «اِنّ» در این آیهٔ شریفه بهمعنای یقیناً، بیتردید، قطعاً و مسلّماً است. من سعی کردهام که تمام ادات تأکیدی را در ترجمهٔ قرآنم ترجمه کنم و رد نشوم؛ چون پروردگار مهربان عالم، «اِنّ»، «لما»، «اَنّ» را بیعلت در آیات نیاورده است و همهٔ اینها فلسفه دارد. قرآن یک حرف اضافه ندارد و تمام حروفش پایگاه و معنا دارد. «اِنّ» نیز به زبان فارسی، یعنی یقیناً، بیتردید، قطعاً و مسلّماً.
-تدوین قرآن در زمان پیغمبر(ص)
این قرآنی که در اختیار شماست و الآن در خانهها، مساجد و حسینیههاست، در زمان خود پیغمبر(ص) به این شکل تدوین شده است. «سورهٔ علق» اولین سوره بوده، ولی در جزء سیام است؛ دومین و سومین سوره هم سورهٔ مزمل و مدثر بوده که در جزء بیستونهم است. چه کسی قرآن را تدوین کرده که سورهٔ حمد اوّل باشد، بقره دوم، آلعمران سوم، نساء چهارم، مائده پنجم، انعام ششم، اعراف هفتم، انفال هشتم، توبه نهم، یونس دهم و تا آخرین سوره؟
شما اگر در خود قرآن کریم دقت کنید، یک آیه دارد که پروردگار میفرماید: «إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ»(سورهٔ قیامت، آیهٔ 17) ببینید چقدر صریح است! پروردگار میفرماید که نظم و نظامدادن، شکلِ خواندن و قرائت قرآن برعهدهٔ من است. بنابراین برای ما یقینی است که قرآن مجید را به این صورت، نه بعد از مرگ پیغمبر(ص) جمع کردهاند و نه قرائتش را بعد از مرگ پیغمبر(ص) تعلیم دادهاند و نه در زمان عثمان تدوین شده است. بین مردم معروف است که قرآن در زمان عثمان تدوین شده؛ این مطلب دروغی است. آنچه در زمان عثمان انجام گرفته، این نیست که مردم میگویند. نظامدهی قرآن به همین شکلی که الآن میبینید، یعنی 114 سوره بهدنبال همدیگر، به دستور خدا صورت گرفته است؛ اینکه چگونه قرائت بشود، مثلاً «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» یا «مَلِکِ یَوْمِ الدّین» کدامش درست است؟ هر دو هم درست است: «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» یعنی صاحبِ روز پاداش، «مَلِکِ یَوْمِ الدّین» هم یعنی صاحب روز پاداش؛ اما اینکه آیا با «الف» باید خواند یا بدون «الف»، همان یک «الف» کاربرد دارد و انرژی دیگری بهمعنا میدهد. حالا «مَالِک» باید خواند یا «مَلِک»، خدا خواندن آن را به پیغمبر(ص) یاد داده و گفته است که «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» خوانده شود.
هفتصدنفر در مدینه که امیرالمؤمنین(ع) و خود پیغمبر(ص) در رأس آنها بودند، اینها حافظ قرآن بودند و همهٔ آیاتی که نازل شده بود، در ذهنشان بود؛ ذهن خیلی قوی و هوش پرقدرتی داشتند. اینها در همان زمان پیغمبر(ص) سی سوره را براساس نظامبندی خدا نوشتند و قرآن تدوین شد. قرائتش هم خدا به پیغمبر(ص) یاد داد که حضرت هم به مردم یاد دادند.
-اعرابگذاری قرآن در زمان عثمان با نظر امیرالمؤمنین(ع)
عربها بلد بودند که آیات را بدون زیر و زِبَر بخوانند و انشای خودشان را بدون غلط میخواندند؛ ولی وقتی اسلام گسترش پیدا کرد و از اعراب بهطرف غیرعرب رفت، حالا غیرعرب میخواهد قرآن را بخواند، نمیداند «اِنّ» بخواند یا «اَنّ»! نمیداند «أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ»(سورهٔ توبه، آیهٔ 3) بخواند یا «وَ رَسُولَه» بخواند! اگر در اِعراب قرآن اشتباه بشود، گاهی معنای آیه کفرآمیز میشود؛ مثلاً در آیهٔ «أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ»، «وَ رَسُولُه» درست است. معنای آیه این است: خدا و پیغمبر از تمام بتپرستان بیزارند و تعهدات بتپرستان را با مسلمانها لغو اعلام میکنند؛ چون آنها به تعهدشان عمل نکردند. یکبار شخص غیرعربی اینگونه خواند: «أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولَه» که معنی آیه این شد: خدا از مشرکین و پیغمبر بیزار است. ببینید یک زیر و زِبَر چقدر تفاوت در آیهٔ شریفه ایجاد کرد!
اینجا بود که در زمان عثمان، یک جلسه به سرپرستی امیرالمؤمنین(ع) تشکیل شد و آیات قرآن را زیر نظر امیرالمؤمنین(ع) زیر و زِبَر گذاشتند که کجا «رَسُولُه»، کجا «رَسُولَه» یا کجا «رَسُولِه» بخوانند؛ کجا «اَللّه» بخوانند یا کجا «اَللّهِ» بخوانند، مثل «وَجاهِدوا فِي اللَّهِ» که «ه» زیر دارد؛ کجا «اَللّهَ» بخوانند، مثل «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ»(سورهٔ احزاب، آیهٔ 56) که اینجا «ه» زِبَر دارد یا کجا «اللّهُ» بخوانند، مثل ما که در نماز «اللّهُ اَکْبَر» میگوییم.
با نظر امیرالمؤمنین(ع) برای تمام قرآن زیر و زِبَر نوشتند و قرآنهای غیر زیر و زِبَردار را جمع کردند که دست غیرعرب نیفتد و اشتباه نخواند، قرآن زیر و زِبَردار را از رو شروع به نوشتن کردند. کتابت قرآن شغل بسیار مقدسی شد که این کتابت قرآن تا همین الآن هم جریان دارد. الآن کامپیوتر آمده و حروف دارد، ولی باز هم بیشتر مردم بهدنبال قرآنی هستند که هنرمندان خطنویس نوشته و آن را چاپ کردهاند. این داستانِ آیات قرآن، ترتیب و زیر و زِبَر قرآن بود.
شناخت و معرفت پروردگار در قرآن
-بالاترین و استوارترین راهنمایی
حرف «إنّ» در آیهٔ سورهٔ إسراء، یعنی بیتردید، بدون شک و مسلماً؛ «هٰذَا» در «هٰذَا اَلْقُرْآنَ» اسم اشاره است. ما میگوییم «این»، عرب میگوید «هٰذَا». «إِنَّ هٰذَا اَلْقُرْآنَ» مسلماً این قرآن که در اختیارتان است، در دستتان، خانهها، مساجد و حسینیههاست، «یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ» شما را به جانبی هدایت میکند که این هدایتْ هدایت «اَقْوَم»، یعنی بالاترین، درستترین و استوارترین نوع راهنمایی است.
-هدایت قرآن به شناخت پروردگار
ما را به چهچیزی راهنمایی میکند؟ به پروردگار راهنمایی میکند تا خدا را همانگونه بشناسیم که هست؛ نه خدایی که بودایی، مسیحی، یهودی و زرتشتی معرفی میکند. خدایی که برادران زرتشتی معرفی میکنند و میگویند خدا دوتاست: یکی خدای خیر و یکی هم خدای شرّ. اسم خدای خیر، «اهورمزدا» است که مجسمهٔ آن قبلاً در همین تهران، بالای درِ خانهها گچکاری بود. حتی بین مسلمانها هم دیده بودم که مجسمهٔ اهورمزدا را روی گچبری درمیآوردند. این خدای خیر است، یعنی میگویند هرچه خوبی در این عالم است، کار اهورمزداست؛ ساخت خورشید، ماه، رودخانه، دریا. خدای دیگری هم در عالم بهنام «اهریمن» است که کار او ضد کار اهورمزداست؛ یعنی هرچه او کار خیر دارد، این در برابرش کار شرّ دارد.
درحالیکه قرآن گفت: عالَم دو خدا ندارد. قرآن دوبار «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را در سورههایش آورده است، ولی در بیشتر قرآن مجید «لَا إِلَهَ إِلَّا هُو» داریم؛ مثل آیتالکرسی که میخوانیم: «اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 255). «إلَه» در لغت عرب، یعنی معبود و آنکه شایستهٔ پرستش و عبادت است. «لَا إِلَهَ» هیچ موجودی غیر از الله شایستهٔ عبادت و پرستش نیست و دلیل هم دارد؛ چون الله وجودی است که مستجمعِ جمیع صفات کمال است، حد و شرّ هم ندارد. وجود مقدس، نور و حقیقتش به همهٔ آفرینش اشراف و احاطه دارد و جایی برای خدای دوم وجود ندارد.
-یک خدای واقعی در عالم هستی
یک خدای واقعی در عالم است، نه دوتا؛ یعنی یک خدای خیر و یک خدای شر؛ نه خدایی که ترکیبی از «اَب، ابن و روحالقدس» است. شما در هر کلیسایی بروی و بگویی خدا را به من معرفی کن، میگوید: «اَب یعنی پدر»، «ابن یعنی پسر» و «روحالقدس» با همدیگر ترکیب و یک خدا شدهاند. من به یک کشیش خیلی باسوادی در کلیسای مهم اوکراین گفتم: این حساب ریاضی را برای من حل کنید. گفت: بفرمایید! گفتم: شما میگویید سه دقیقاً مساوی با یک، یک هم دقیقاً مساوی با سه است. گفت: ما کجا میگوییم؟ گفتم: شما میگویید خدا یکی است، اما این خدا «ابن، اَب، و روحالقدس» است؛ یعنی شما میگویید سه مساوی با یک، یک هم مساوی با سه است. این معما را برای من حل کن. من میخواهم مسیحی بشوم، اول ایرادی را که به تثلیث دارم، برای من حل کن. کمی فکری کرد و گفت: قبولِ این مسئله، تعبدی است و شما باید قبول کنی که یک مساوی با سه، سه مساوی با یک است. گفتم: من نمیتوانم قبول بکنم! شما چطوری میخواهی عقل مرا تسلیم بکنی؟ من میدانم یک با سه مساوی نیست؛ سه سهتاست، یک هم یکی است. شما چه فشاری به عقل مردم میآوری که چشمت کور، حرف نزن! میگویم سه مساوی با یک، یک مساوی با سه، تو هم بگو چشم و برو!
مناظرۀ بینظیر حضرت رضا(ع) در زمان مأمون
هیچ حکیم و دانشمندی این را نمیگوید و تعبدی هم نیست، عیسی(ع) هم خدا نیست؛ چنانکه حضرت رضا(ع) مهمترین پاپ کلیسای زمان خودش را خیلی ساده محکوم کرد. مأمون دستور داد که علمای صابئی (بخشی از مسیحیت است)، نصرانی، ارمنی، کاتولیک، زرتشتی و یهودی را در سالن بزرگی دعوت کردند و دعوت هم برای مأمون بود. همهٔ اینها هم در مرو بودند و باید دعوت اعلیحضرت را قبول میکردند. امام هشتم را هم دعوت کرد که با اینها مباحثه کند. به مأمون گفتند امام هشتم را برای چه دعوت کردی؟ گفت: میخواهم آبروی او را ببرم، چون امام هشتم اینقدر علم ندارد که بتواند مقابل اینهمه عالم قویِ مسیحیت، یهودیت و زرتشتیت مقاومت بکند. هدف مأمون این بود که حضرت را خرد کند. امام هشتم وارد جلسه شدند. نوبت اوّل به مسیحیان داده شد. حضرت رضا(ع) به آن کشیش یا پاپ فرمودند: شما صحبت کن. گفت: نه شما صحبت کن. امام هشتم قبول نکردند و به پاپ فرمودند: شما صحبت را شروع کن. پاپ مثل همین پاپی که الآن در ایتالیاست، قبول کرد؛ چون آنها مسیح(ع) را خدا میدانند. یکسوم خدا، با پدر دوسوم و روحالقدس کامل. سهتا با هم قاتی شده و یکی شدهاند. درحالیکه از نظر علمی (من الآن نمیخواهم بحثش را باز بکنم، چون بحث پیچیدهای است)، این سهتایی که اینها میگویند، یک مابهالاشتراک دارند و هر کدام یک مابهالامتیاز دارند. مابهالامتیاز سهتا را از همدیگر جدا میکند و مابهالاشتراک همه را در کنار هم قرار میدهد. ما بهخاطر مابهالامتیازِ هر کدام، نمیتوانیم قبول کنیم که این سهتا یکی هستند. عِلماً مابهالامتیاز نمیگذارد و چون مابهالامتیاز دارند، سهتا میشوند و یکی نمیشوند؛ اما اگر فقط مابهالاشتراک داشته باشند، یکی میشوند. ما اگر صدتا لیوان آب در این جلسه بیاوریم، تمام آبها یکی هستند؛ چون آب هر لیوانی مرکب از اکسیژن و هیدروژن است و مابهالامتیاز ندارند. همه مابهالاشتراک دارند و در اکسیژن و هیدروژن مشترک هستند. حال اگر یک لیوان روان شیر بیاوریم، شیر با آب مابهالامتیاز دارد و یک مابهالاشتراک دارد که آنهم روانبودن است؛ ولی یک مابهالامتیاز دارد که ترکیبات شیر با ترکیبات آب فرق میکند. درست است؟ آنها میگویند عیسی خداست!
امام هشتم بزرگِ مسیحیان را وادار کردند که اول او حرف را شروع کند. هنر امام این است دیگر! کاری که امام میکند، ما نمیتوانیم بکنیم؛ کاری که باید امام بکند، اگر نتواند بکند، امام نیست و مثل ماست. امام نسبت به ما مابهالامتیاز زیادی دارد، ولی مابهالاشتراکش با ما در این است که انسانِ آفریدهشدهای مثل ماست. در قرآن میخوانیم: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ»(سورهٔ کهف، آیهٔ 110) خدا به پیغمبر میگوید که به مردم بگو: من هم در جنبهٔ بشریت، یعنی داشتن بدن، سر، چشم، بینی، روده، معده، پا و دست، مثل شما هستم و مابهالاشتراک داریم؛ اما مابهالامتیاز من که یکی از شما ندارید، این است: «یوحی إلَی» به من وحی میشود؛ پس این بهخاطر، مابهالامتیازش مقام برتر میشود.
کشیش که اسمش جاثَلیق بود و به فرمان امام هشتم بنا شد او صحبت را شروع کند، به حضرت گفت: شما اوّل نظرتان را راجعبه مسیح(ع) بگویید. چه دیدگاهی نسبت به عیسی دارید؟ حضرت رضا(ع) فرمودند: من دو عیب بزرگ در عیسی خبر دارم. گردن همهٔ مسیحیها بلند و چشمها خیره شد؛ همهٔ عالَم میگویند عیسی بیعیب است، چطور عالِم مسلمانها (آنها نمیدانستند ایشان امام مسلمانهاست) میگوید مسیح دو عیب بزرگ داشت که تا آخر عمرش هم رد نشد! جاثَلیق گفت: ما چنین چیزی را تا حالا نشنیدهایم! مسیح(ع) چه عیبی داشت؟ حضرت فرمودند: یک عیبش این بود که یک رکعت نماز در دورهٔ عمرش نخواند و یک روزه هم نگرفت. مسیح(ع) آدم صددرصد بینماز و روزهای بود. جاثَلیق گفت: ما خیال میکردیم که شما عالم و دانشمند هستید! اگر کسی بیشترین نماز را در دنیا خوانده و بیشترین روزه را گرفته باشد، مسیح(ع) است. حضرت رضا(ع) در اینجا مچگیری دقیق نقضی کردند و فرمودند: شما که میگویید عیسی خداست، این خدا برای چه کسی نماز میخواند و سجده میکرد و روزه میگرفت؟ مگر نمیگویید خداست، خدا برای چه کسی نماز میخواند؟ یعنی این خدا جلوی چه کسی رکوع و سجده میکرد؟ جلسه با مسیحیها ختم شد، چون حضرت رضا(ع) همان اولِ کار همهٔ بنا را فرو ریخت و دیگر چیزی نبود که بگویند.
توحید، از استوارترین راه هدایت
«إِنَّ هٰذَا اَلْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ» مردم! این قرآنی که من نازل کردهام، بیتردید شما را به استوارترین راه هدایت میکند که یکی «توحید» است. توحید یعنی خدا سهتا و دوتا نیست. اَب، ابن و روحالقدس نیست. اهریمن و اهورمزدا نیست؛ همهٔ اینها ساختگی، حرفهای قلابی و زمینی است. خدایی که قرآن معرفی میکند، این است: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» عالَم یک ذات مستجمع جمیع صفات کمال دارد که معبود واقعی است. نام، اسما و صفاتش هم در دوهزار آیهٔ قرآن، هزار بخش جوشنکبیر، دعای کمیل و دعای عرفه آمده که خدای قرآن، این خداست؛ یعنی منبع کل خیر و وجود مقدسی که هیچ عیب و نقصی ندارد.
-ضرورت آگاهی از معنای نماز
من الآن نمیتوانم روی منبر بشمارم، ببینم که ما در نماز صبح، نماز ظهر، نماز عصر، نماز مغرب و نماز عشا، در رکوعها، سجودها، قنوت و در رکعتهای سوم و چهارم، رویهمرفته چندبار «سُبْحٰانَ اللّه» میگوییم. حالا نماز صبح را میتوانیم بشماریم: وقتی در نماز صبح به رکوع میرویم، سهبار «سُبْحٰانَ اللّهِ سُبْحٰانَ اللّهِ سُبْحٰانَ اللّه» میگوییم یا یکبار «سُبْحانَ رَبِّی العَظِیمِ وَبِحَمْدِهِ» میگوییم. در سجدهٔ اول و دوم، هرکدام سهبار «سُبْحٰانَ اللّه سُبْحٰانَ اللّه سُبْحٰانَ اللّه» میگوییم که این ذکر راحتتر است. این نهبار شد. دوباره بلند میشویم و رکعت دوم را که تا «کُفُواً اَحَد» خواندیم، به رکوع میرویم. نهبار در رکعت اول گفتیم و نهبار هم در رکعت دوم میگوییم که هجدهبار میشود؛ یعنی ما در دو رکعت نماز صبح، هجدهبار «سُبْحٰانَ اللّه» میگوییم.
فقهای بزرگ گذشتهٔ ما میگفتند لازم است که مردم معنی نماز را بدانند. من قبلاً بحثی را برای معنی نماز شروع کردهام که معنی نماز را برای مردم بگویم، نود سخنرانی دربارهٔ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم» شد که همگی موجود است و چاپ هم شد. از «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» تا «وَلَا الضَّالِّينَ» را که سورهٔ حمد است، البته نه روی منبر قم، بلکه در مدرسهٔ فیضیه درس دادم؛ تحت عنوان «نگاهی نو به سورهٔ حمد» چاپ شده و حدود هفتصد صفحه است. این معنی حمد است و هنوز به «قُلْ هُوَ اللّه»، ذکر رکوع، سجود، تسبیحات اربعه، حتی به یک «سُبْحٰانَ اللّه» نرسیدهام.
-خداوند، پاک از عیب و نقص
«سُبْحٰانَ اللّه» یعنی چه؟ یعنی خدایا در رکوع و سجدهام و رکعت سوم و چهارم، «سُبْحانَ اللّه وَالحَمْدُ للّه وَلا اِلهَ اِلاَّ اللّه وَاللّه اَکبَرُ»، اقرار قلبی و عقلی میکنم که وجود تو از هر عیب و نقصی پاک است. این معنی «سُبْحٰانَ اللّه» است. در قرآن مجید هم که باید کامپیوتر یا سایت را بزنیم، کلمهٔ «سُبْحٰانَ اللّه»های قرآن را با مُشتقّاتش بیاوریم، «سُبْحٰانَ اللّه»، «یُسَبحُ لِلّه» و «سَبّحَ لِلّه»، اگر اینها را هم در قرآن بگیریم، شاید نزدیک هزار «سُبْحٰانَ اللّه» و مشتقاتش باشد. کلاً در نماز، اقرار راست و اعتراف درست میکنیم که پروردگار عالم از هر عیب و نقصی منزّه است و شرّی از او صادر نمیشود؛ چون عیب و نقصی ندارد. شرّ از کسی صادر میشود که عیب و نقص دارد.
-انسان، مولد هر عیب و نقص
خدا از هر عیب و نقصی منزّه است، پس اینهمه مصیبت و مشکلات مادی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی که در زندگی ما وجود دارد، خدا هم که از هر عیب و نقصی منزّه است، اینها از کجا آمده است؟ مگر عالَم در پیشگاه خدا نیست؟ اینهمه عیب و نقص روی کرهٔ زمین و در زندگی مردم هست. در خود طبیعت زمین هیچ عیب و نقصی نیست. اگر خدا از عیب و نقص منزّه است، پس اینهمه عیب و نقص از کجا پیدا شده است؟ این هم یک کلمهٔ قرآن که آدرس همهٔ عیبها و نقصها را داده است: «وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ»(سورهٔ نساء، آیهٔ 79) هر عیب و نقصی که هست، تولیدش برای خود انسان است. در دو رکعت نماز هجده دفعه میگویی خدای منزّه از عیب و نقص، خودت هم بنشین و خودت را از عیب و نقص پاک کن؛ خودت هم خودت را از بخل، حسد، حرص، تکبر، بدبینی، غیبت، دروغ، تهمت، ظلم و بداخلاقی پاک کن. عیبها برای خودت است و خدا بیعیب است.
تماشای جهان خلقت با عینک قرآن
قرآن به چنین توحید و نظام جهانی راهنمایی میکند؛ یعنی خلقت را با عینک قرآن تماشا کنید. خدا هفتصد آیه در قرآن راجعبه آفرینش دارد. من گاهی پنجشش آیه را برای رؤسای دانشگاههای ایتالیا، هلند و چند جای دیگر هم خواندم که یادم نیست؛ سفرنامههایم چاپ شده است. اینها پروفسور، مسیحی و لائیک بودند؛ من از این هفتصد آیه فقط شش آیه را برایشان خواندم، ماتشان برده بود و چشمهایشان همینطوری در حدقه میگشت و متحیر بودند که یعنی چه!
-وضعیت زمین در قرآن
آن زمانی که استادهای رده بالا در دانشگاههای هند، یونان، اسکندریه، ایران و دانشگاه جندیشاپور مدت دوهزار سال تا زمان گالیله در قرن شانزدهم و هفدهم به دانشجو درس میدادند که زمین ساکن است و خورشید به دور زمین میگردد. دوهزار سال درس دادند و استاد با این اعتقاد مُرد که زمین ساکن است و خورشید به دور زمین میچرخد. شاگرد و دانشجو هم مُرد. به او گفتم: جناب پروفسور! قرآن ما 1500سال پیش در نصفه آیه از مردم سؤال انکاری میکند (یعنی اینکه میگویم، همین است و غیر از این نیست) و میگوید: «أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا»(سورهٔ مرسلات، آیهٔ 25). «كِفَات» اسم پرندهٔ خیلی قویای است که میتواند بهاندازهٔ خودش بار بردارد و بپرد. عرب به این پرنده «کِفَات» میگفت و با آن آشنا بود. خدا میگوید: آیا زمین را نه مثل کفات، بلکه خود کِفات قرار ندادم؟ قرآن میگوید «أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفَاتًا»، نمیگوید «کَکِفات». اگر «کَکِفات» میگفت، یعنی مثل کفات؛ اما میگوید آیا زمین را «کِفات» قرار ندادم، یعنی زمین پرنده نیست؟ این پرنده، اینهمه کوه، دریا، درخت، جنگل و آدمیزاد را با خودش برنداشته و در مداری دور خودش میزند و در مداری هم سالی یکبار 365 شبانهروز دور خورشید میزند. این حرف که برخلاف علوم دانشگاههای دوهزارسالهٔ هند، ایران و یونان بوده است.
آن مرد در ایتالیا بُهتش برده بود! گفتم: یا شما قرآن ما را میدانید، ولی آدمهای پنهانکاری هستید که روی حقیقت را پرده انداختهاید و نمیخواهید بگویید؛ یا اگر آدمهای پنهانکار و خائنی نیستید، چرا یکبار بهسراغ قرآن ما نیامدهاید؟ چرا گردش زمین را به گردن گالیله انداختهاید و میگویید اوّلین کسی که در عالم کشف کرد زمین دارای حرکت وضعی و انتقالی است، گالیلهٔ ایتالیایی است؟ قرآن ما 1500سال پیش گفته است: «أَ لَمْ نَجْعَلِ اَلْأَرْضَ کفٰاتاً»؛ همچنین در جای دیگری از قرآن میگوید: «أَ لَمْ نَجْعَلِ اَلْأَرْضَ مِهٰاداً»(سورهٔ نبأ، آیهٔ 6) زمین گهواره و متحرک آفریده شده است. گهواره چیزی است که بچه را در آن میخوابانند و به راست و چپ تکان میدهند. «مهد» به فارسی یعنی گهواره؛ این یعنی زمین درحال حرکت است. شما یا دزد هستید و میدانستید اینها را ما گفتهایم؛ ولی به اروپا نگفتهاید، به گالیله چسباندهاید و به خورد دنیا هم دادهاید که در دانشگاهها هم درس میدهند. حالت دوم اینکه خبر نداشتید و اکنون خبردار شدید؛ اخلاقاً در مقالات و دانشگاههایتان اقرار بکنید و بگویید قرآن قبل از گالیله گفته که زمین دارای حرکت است.
-آفرینش موجودات جهان بهصورت جفت
خدا میفرماید: این قرآنِ من شما را به استوارترین راه هدایت میکند. جوانها، دختران جوان، والله قسم! تا قبل از قرآن و تا چند قرن بعد از قرآن، جهان از این مسئله خبر نداشت که تمام موجودات جهان جفت آفریده شدهاند. ما موجود تک نداریم، موجود تک یکدانه است: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»(سورهٔ توحید، آیهٔ 1). بعد از آن هرچه هست، دوتایی است؛ یا نر و ماده یا مثبت و منفی یا دفع و جذب است. جهان نمیدانست، اما در مکه که یکنفر بلد نبود خط بنویسد و بخواند، خدا در قرآن گفت: «وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ»(سورهٔ ذاریات، آیهٔ 49) هرچه در این عالم هست، ما جفت آفریدیم.
حالا در کتابهای آنها ببین؛ چه سینهای سپر کردهاند که ما کشف کردهایم! در دنیا هرچه هست، مثبت و منفی یا نر و ماده است یا جذبی و دفعی هستند. ای بیانصافها! از قرآن ما هم خیلی خوب خبر دارند. من به کتابخانهٔ «بریتیش» در خود لندن رفتم. اگر قفسههای این کتابخانه را درآورند و طولی بههم بچسبانند، بالای هزار کیلومتر میشود. این قفسهها پر از کتاب بود و اینقدر هم کتاب اضافه داشتند که در اتاقهای مختلف روی هم چیده بودند. میخواهید باور بکنید، میخواهید باور نکنید! بالای شصت درصد کل کتابهای موزهٔ بریتیش و کتابخانهاش، کتابهای ما مسلمانها بود؛ کتابهای خطی هزار سال پیش، کتاب خطی جابربنحیان، کتاب خطی طرطوسی در دوهزار صفحه بهنام «رسائلالصادق»، جزوههای علمی امام صادق(ع).
شما که داشتید، پس چرا بهنام خودتان ثبت کردید و اینقدر در سرِ ما زدید؟ چرا دولتهایی را تا قبل از انقلاب به ما مسلط کردید که همه غلام حلقهبهگوشتان بودند و نگذاشتند ما اختراع و رشد علمی کنیم؟ البته نمیگوییم دولتهای بعد از انقلاب دولتهای صد درصد صحیحی بودند؛ اینها هم اشتباه و کمبود و بدمدیریتی داشتند، اما مثل آنها جلوی رشد ما را نگرفتند و استعماری بار نیاوردند. ما نمیگوییم صد درصد، اما اینها چند درصدی گذاشتند که به علم و فن راه پیدا بکنیم. شما با دولتهایی که سرِ کار میآوردید، نگذاشتید و حدود سیصد سال بعد از صفویه، انگلیس، پرتقال، آمریکا و آنهایی که در کشور ما دخالت داشتند، به ما جنایت کردند. همهٔ شما به ما جنایت کردید! علوم ما را بهنام خودتان ثبت کردید و نگفتید که اینها برای مسلمانهاست.
-تغییر نظام خلقت در آیندۀ عالم
قرآن شما را در هفتصد آیه به نظام عالم خلقت و آیندهٔ عالم هدایت میکند. نظام در آیندهٔ عالم تغییر پیدا میکند و نابود نمیشود. کلمهٔ تغییر در سورهٔ ابراهیم آمده و حرفی است که من بهدنبال دانشمندان اروپا و آمریکا رفته و دیدهام عین همین که قرآن ما بیان میکند، الآن به آن رسیدهاند. قرآن اسم تغییر را میآورد، نه عدم؛ اینها هم اسم تغییر را میآورند. قرآن میفرماید: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ»(سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 47) زمین و همهٔ آسمانها به عالم دیگر تغییر پیدا میکند. آنها نمیگویند اسم این تغییر در عالم، قیامت است؛ ولی قرآن کلمهٔ قیامت را میگوید. در واقع، قرآن میگوید عدم و نابودی وجود ندارد و تغییر وجود دارد. قرآن شما را به اوضاع آینده هدایت میکند؛ به کاسبی پاک، زن و بچهداری درست، رفاقت درست، سخنِ درست گفتن، درستخوردن و درست کارکردن هدایت میکند. حتی چیزی را از زندگی شما در درون و بیرون خودتان، آسمان و زمین، ازل و ابد و گذشته و آینده فروگذار نکرده، مگر اینکه شما را هدایت کرده است.
مظلومیت قرآن در بین شیعیان
این قرآن است، اما الآن قرآن کجای زندگی ماست؟ همین حرفهایی که امشب زدم، از این هفتادمیلیون نفر، شیعههایش را فقط میگویم (چون مسیحی، یهودی، زرتشتی، لائیک، ازدواج سفیدی و کلیسای خانگی هم بین ما هست؛ آنهایی که قرآن دارند و قرآن را قبول دارند)، چقدر آنها به این مقدارِ امشب با قرآن آشنا هستند؟ باور واقعی بکنند که قرآن وحی است، در قیامت مسئول این قرآن هستند، عملنکردن به این قرآن با دوزخ رفتن مساوی است و عمل به این قرآن با نجات ابدی مساوی است. چه مقدار از جمعیت میداند؟ خود قرآن میگوید: «قَلِیلٌ» یعنی کم.
مردم بدون اینکه امور را با قرآن مجید تطبیق بدهند، سرگرم امور دیگر هستند. چه موقع بیدار میشوند؟ همه که پای منبرها نمیآیند؛ حتی ماه رمضان و محرّم هم نمیآیند! برخی هم که مرگ بر آخوند میگویند، آنها که اصلاً نمیآیند. وگرنه اگر بیایند، مقداری با قرآن کریم آشنا میشوند. حالا این قرآن است، چه تعدادی کارها، اخلاق، زن و بچهداری، رفتار و کاسبیهایشان را با قرآن مجید هماهنگ میکنند؟ قرآن میفرماید: «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُور»(سورهٔ سبأ، آیهٔ 13) خیلی کم! این «شَکور» در اینجا بهمعنی تشکر نیست، یعنی عملکنندگان به حقایق بسیار کم هستند. خیلیها که الآن خیلی دیگر پرت هستند؛ با ما و انقلاب بد هستند. ما نمیگوییم خوب باشند، اینها بد هستند و دلشان میخواهد بد باشند. من در مقالهای دیدم که معلم (از این محصلها در خانوادههای پولدار و خیابان بالا هستند) در کلاس به محصلی گفت: چه کسی درِ خیبر را کَند؟ گفت: آقا به سرتان قسم، من نَکَندهام و مقصر نبودهام! محصل ناراحت شده بود که الآن معلم میخواهد نمرهٔ منفی به او بدهد یا از کلاس بیرون کند؛ چون درِ خیبر را کَنده است. قسم که آقا معلم، به خدا من درِ خیبر را نکندهام! آگاهی عدهای به امیرالمؤمنین(ع) بهاندازهٔ این هم نیست که علی(ع) درِ خیبر را کَنده است، چه برسد به «نهجالبلاغه» علی(ع). این مظلومیت قرآن است، آنهم در مملکت ما و نه بیرون! عربستان و اماراتیها که قرآن ندارند؛ آنها آمریکا دارند، اصلاً نمیدانند و قرآن را نمیفهمند، بهدنبال قرآن هم نیستند.