لطفا منتظر باشید

شب اول شنبه (21-11-1396)

(تهران حسینیه سیدالشهداء)
جمادی الاول1439 ه.ق - بهمن1396 ه.ش
10.55 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

پیشینهٔ بحث

سال گذشته مطالبی را در رابطهٔ با معنویت نماز، بخصوص حقایقی که در حمد و سوره و رکوع و سجود و تشهد هست و آثاری که نماز درست و قرآنی بر زندگی انسان می‌گذارد، عرض کردم. البته هیچ‌کدام از این عناوینی که گفته شد، به توضیح و تفسیر لازم نرسید. بحث را دربارهٔ این رکن عظیم اسلامی با توفیق پروردگار ادامه می‌دهم که در این ده‌شب، منافع سنگین معنوی و فکری عاید ما بشود. ابتدا سه آیه از قرآن برایتان قرائت می‌کنم که هر کدام از سه آیه مطالبی را دربارهٔ این عبادت باحال، عارفانه، عاشقانه برعهده دارند. 

 

وزن ملکوتی و بی‌چون‌وچرای امر پروردگار

پروردگار در آیهٔ اوّل امر می‌کند و می‌گوید؛ حتماً همهٔ شما که با منبر آشنا هستید، با پروردگار آشنا هستید، می‌دانید که امر خداوند از نظر وزنی وزن ملکوتی دارد و سنگین‌ترین امر است. امر او هم در دو وصفش ریشه دارد: یکی ربوبیت و یکی هم رحمانیت اوست. امری که ناشی از ربوبیت و رحمانیت است، اگر کسی معنای لطیف ربوبیت و رحمانیت را بداند، اصلاً قابل چون‌وچرا نیست. 

 

-تدبیر عالمانهٔ خداوند نسبت به مخلوق

ربّ، مالک و تدبیرکنندهٔ همهٔ امور مملوکش است که تدبیرش هم ناشی از رحمت و مهر فراگیر و گسترده‌اش است. تدبیر او نسبت به مخلوق تدبیری کاملاً عالمانه است و این تدبیر را هم براساس رحمانیتش تحقق می‌دهد؛ یعنی وقتی طرحی را به بنده‌ و عبدش می‌دهد، این طرح ناشی از ربوبیت و مالکیتش است و تدبیرش را از رحمانیتش به عبد انتقال می‌دهد که دیگر جای چون‌و‌چرا در دنیا و آخرت نیست. خداوند در اواخر سورهٔ نبأ که بین مردم به سورهٔ «عَمَّ یَتَسائَلون» معروف است، می‌فرماید: «لَا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا» هیچ‌کسی آزاد نیست و اختیار ندارد که با منِ ربّ و رحمان چون‌وچرا بکند. وقتی امر از مقام ربوبیت صادر شده و این امر هم براساس رحمانیت در وجود عبد تحقق پیدا می‌کند، چه جای چون‌وچرا در دنیا یا آخرت است؟!

 

جهل انسان، منشأ چون‌وچرای در دین

امری قابل چون‌وچراست که منشأ آن، جهل و کبر و فرعونیت باشد. انسانِ عاقل به امر ناشی از جهل ایراد دارد و با چنین امری چون‌وچرا دارد که ایراد او درست هم هست؛ اما نسبت به ربوبیت و رحمانیت حق که تجلی در امرش دارد، چه جای چون‌وچراست؟! او می‌خواهد مرا رشد بدهد و رحمت فراگیرش هم می‌خواهد به این رشد من کمک بدهد، یعنی می‌خواهد جیب مرا در دنیا و آخرت پر کند، آیا جا دارد با او چون‌وچرا کنم و ایراد بگیرم که چرا می‌خواهی مرا سیر و سیراب کنی؟ چرا می‌خواهی فقر مرا به غنا تبدیل کنی؟ چرا می‌خواهی دنیا و آخرت مرا آباد بکنی؟ چرا می‌خواهی مرا منبع ادب، وقار، متانت و انسانیت قرار بدهی؟ هیچ‌کدام از این چون‌و‌چراها درست نیست و باطل است. شما از این 124هزار پیغمبر، دوازده امام و صدیقهٔ کبری(س) نمی‌توانید سابقهٔ یک‌بار چون‌وچرای با پروردگار را بگیرید؛ چراکه همهٔ انبیا و ائمه(علیهم‌السلام) در ربوبیت و رحمانیت حق غرق بودند و حس می‌کردند که وجود مقدس او در انسان بسترسازی می‌کند تا رحمانیتش را فراگیر به انسان برساند؛ لذا اصلاً جای چون‌وچرا برای آنها پیدا نمی‌شد.

 

انبیای الهی، به‌دور از گسترهٔ خیانت

آیه‌ای در قرآن هست که علت نزول این آیه، این بود: پیغمبر(ص) در یکی دو جنگ فرمودند که غنائم جنگی را به یک‌جا بیاورید؛ یعنی هر کسی هر غنیمتی گرفت، به جیب نزند و برود، چون همهٔ نیروی اسلام در پدیدهٔ غنیمت شریک بودند. شما تمام غنائم (حالا اسلحه، پول، اسب یا شتر) را به یک‌جا بیاورید تا من بین جنگجویان در راه خدا تقسیم بکنم. تقسیم رسول خدا(ص) هم عادلانه بوده است. چرا؟ 

 

-وجود پیمغبر(ص) در تصرف عدالت

چون پیغمبر(ص) عدل بودند، نه عادل؛ عدل بودند، یعنی همهٔ وجودشان در تصرف عدالت بود و یک سلول بدنشان، یک زاویهٔ فکرشان، یک زاویهٔ اعتقاد و عملشان افراط و تفریط نداشت و عدل بود. مسلمانی که چندسال در مکه و چندسال در مدینه با او بوده‌ای، تو باید این را دیگر درک کرده باشی؛ ولی آنها درِ گوشی به همدیگر گفتند که بیشتر غنیمت‌ها را می‌خواهد خودش به جیب بزند. پروردگار عالم این درِ گوشی حرف‌زدن‌ها را به خیانت تعبیر کرده و این آیه را نازل کرد: «وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 161)،خیلی آیهٔ جالبی است! ترکیب آیه این را می‌گوید: اصلاً برای هیچ پیغمبری بستر خیانت نیامد؛ نه اینکه می‌توانست خیانت بکند و خیانت نکرد، بلکه اصلاً هیچ پیغمبری از پیغمبران من در این بستر قرار نگرفتند و اصلاً برایشان پیش نیامد.

 

درک ربوبیت و رحمانیت پروردگار، از بهترین حالات مؤمنین

این خیلی هم برای ما ضروری است که ربوبیت و رحمانیت را در حدّ خودمان درک بکنیم؛ حالا نه در حدّ آنها که ما حدّ آنها نیستیم! وقتی درک کردیم، آدم بی‌چون‌وچرایی نسبت به پروردگار می‌شویم؛ یعنی ربوبیت و رحمانیت حق، انتقاد را به‌طور‌کلی از ما گرفته و عقلاً راه را بسته است و شما هیچ بستری برای انتقاد به پروردگار ندارید. این حال، یکی از بهترین حالات انسان مؤمن است.

من خودم از ایمان 72نفری که با ابی‌عبدالله(ع) بودند، در شگفت هستم و نمی‌توانم راحت درک بکنم. از مدینه تا مکه که تقریباً این زمان شش‌ماه طول کشیده است، تعداد اندکی با حضرت از مدینه به مکه آمدند. تعدادی از آنها اهل‌بیت امام(ع)، یعنی برادر، پسر، دختر و خواهر بودند و چند نفر هم از یاران بودند؛ تعدادی هم که به مکه برای حج آمده بودند، به حضرت ملحق شدند و تعدادی از بصره آمدند که تقریباً همه‌شان حضرت را درک کردند؛ الّا یکی از آنها که در عصر عاشورا رسید. حضرت شهید شده بودند که او هم شهید شد. تعدادی هم از کوفه آمدند که دیگر از آن نخبه‌های اهل ایمان و انسان‌های کم‌نظیر و بی‌نظیر بودند. اینها چندروز با حضرت در سرزمین کربلا بودند؟ هشت روز! 

 

-اوج نابرابری جنگی در کربلا

یکی از بزرگ‌ترین فقها، حکما و فلاسفهٔ شیعه کتابی را در هفت جلد به‌نام «72تن و یک تن» نوشته که بعد از شصت‌سال چاپ شد و دیگر نایاب بود. من هم یک جلد به این کتاب اضافه کردم و هشت جلد شد و دوباره چاپ کردیم. تمام مدارک آن را هم در پاورقی آورده‌ام، چون خود ایشان نیاورده بود. من حالات این 72نفر را کاملاً و خط به خط در این هشت‌روز که با ابی‌عبدالله(ع) بودند، در این کتاب خواندم.

جنگِ نابرابر، قابل‌انتقاد و قابل ایراد و اشکال است؛ یعنی همین امروز هم هیچ فرماندهٔ نظامی در کرهٔ زمین حاضر به شرکت در جنگ نابرابر نیست؛ حالا یا نابرابری برای تعداد یا برای اسلحه است. کربلا نابرابری هم در اسلحه و هم نفرات در اوج بود؛ چون طرف مقابل حداقل سی‌هزار نفر بودند و هر کدام چندبرابر اسلحه داشتند، نه به‌اندازهٔ خودشان! هم خیلی اسلحه آورده بودند و هم تعدادی چادر و آهنگری برای ساخت اسلحه در کربلا عَلَم کرده بودند.

 

-معرفت شدید 72تن به ابی‌عبدالله(ع)

از نظر اسلحه که کاملاً نابرابر بودند و در اوج نابرابری، از نظر تعداد هم خیلی نابرابر بودند؛ سی‌هزار نفر کجا و 72نفر کجا! اینها هم هشت‌روز، یعنی هشت‌تا 24ساعت با ابی‌عبدالله(ع) بودند. شما احوالاتشان را بخوانید! یک‌نفر به حضرت انتقاد یا سؤالی نکرد که آیا عاقلانه است این جنگ نابرابر انجام بگیرد یا نه؟ آیا درست است که وارد این جنگ نابرابر بشویم یا نه؟ حالا ما را قانع کنید! اینها این‌قدر به ابی‌عبدالله(ع) معرفت داشتند و واقعاً می‌دانستند که ابی‌عبدالله(ع) جلوهٔ ‌اتمّ ربوبیت و رحمانیت خداست، اصلاً جای انتقاد و بگومگو نبود. اینها ایستادند و تسلیم بودند؛ به این علم داشتند که همه‌شان شهید می‌شوند، اما باز هم انتقاد و گفت‌وگویی نداشتند. آنجا که بحث ربوبیت و رحمانیت است، واقعاً چه جای ایراد و اشکال و انتقاد است؟

 

سرمایه‌گذاری ربوبیت و رحمانیت در پیکرهٔ نماز

شما همین پیکرهٔ نماز را ببینید؛ چقدر روی مسئلهٔ ربوبیت و رحمانیت در نماز سرمایه‌گذاری شده است؟ چه‌چیزی می‌خواهد به ما بگوید؟ کلمهٔ «ربّ» در حمد، کلمهٔ «رَبِّی العَظِیمِ» در رکوع، کلمهٔ «رَبِّیَ الْاَعْلیٰ» در سجده، واقعاً چه می‌خواهد به ما بگوید؟ و نزدیک همدیگر: «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ × الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ × الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ»، این‌قدر ربّ و رحمان را در کنار هم ذکر کردن، چه می‌خواهد بگوید؟ یعنی حداقل نماز به ما یاد می‌دهد که نسبت به پروردگار بی‌چون‌وچرا باش! در خلقت، شکل، بچه‌دار نشدن یا بچه‌دار شدن، اقتصاد، جسم، بیماری‌، حیات و مرگت، خوشی‌ها، مشکلات و و زندگی دیگران بی‌چون‌وچرا باش. حداقل نماز این را به ما یاد می‌دهد که نسبت به طرح، تدبیر، ربوبیت و رحمانیت پروردگار، چه دربارهٔ خودت و چه دربارهٔ دیگران سکوت کن؛ انتقاد نکن که همانا معصیت است. چون‌وچرا نکن که گناه است.

 

امر الهی به محافظت نماز از دستبرد

-امر الهی، ریشه در رحمانیت و ربوبیت خداوند

اینک به‌سراغ آیهٔ اوّل از سه آیه‌ای می‌رویم که بناست قرائت بشود. امر الهی است که این امر در ربوبیت و رحمانیت ریشه دارد. ربوبیت بسترسازی است؛ یعنی خدا بدن، روح، فطرت، عقل، قلب، وجدان و انسانیت به من داده و این‌جور مرا تدبیر کرده است. این ربوبیت بستر آماده است که به من امر بکند و حالا که امر می‌کند، امر او در رحمانیت ریشه دارد. او می‌خواهد مرا با اجرای امرش در رحمانیت خودش غرق بکند که عطای منظم با حساب در دنیا و آخرت به من عنایت بکند. این حقیقتِ امر است. حالا در این امر چه می‌گوید؟ در قرآن می‌گوید: «حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 238)، محافظت، نگهداری، از دستتان نرود، با قدرت نگه دارید تا نگیرند و نبرند و غارتش نکنند؛ همچنین خواب، کسالت، سستی و جریانات تلخ دولتی و اجتماعی به این امر من لطمه نزند. همهٔ اینها معنی «حَافِظُوا» است. امر مرا با چنگ و دندان نگه دارید! امر به چه‌چیزی دارم؟ «عَلَى الصَّلَوَاتِ» امر بر نمازهای پنج‌گانه.

 

-عوامل بیرونی و درونی در غارت نماز

«صلوات» جمع «صلاة» است، یعنی شما را به این امر می‌کنم که نماز صبح، نماز ظهر، نماز عصر، نماز مغرب و نماز عشا را از دستبرد حفظ بکنید تا آن را نبَرند و نگیرند؛ چون حالاتی مثل سستی هم در وجود خودت هست که امر مرا از تو می‌گیرد! خوابم می‌آید، حوصله ندارم، حال ندارم، امشب عروسی دخترم است، حالا فردا شب می‌خوانم؛ هم عامل غارت درونی داری و هم عامل غارت بیرونی داری. عوامل غارت بیرونی که زیاد است؛ مثل ماهواره‌ها، سایت‌ها، سفسطه‌ها و وسوسه‌هایی مثل «اینهایی که نماز خواندند، به کجا رسیدند؟ به چه دردشان خورد و چه شد؟». همهٔ اینها دور ما پرسه می‌زنند و خدا هم امر واجب می‌کند که «حَافِظُوا» همهٔ شما، مرد و زن و پیر و جوان، نگه دارید.

 

-اهل نماز از حافظان نماز

یک‌وقت خدا امر می‌کند و می‌گوید نماز را بخوانید، اما این امر «حَافِظُوا» خیلی نکته و حرف دارد. ما گوینده هستیم و باید خیلی دقت بکنیم که به‌صورت عمقی برای مردم بگوییم، اما خود مردم هم که اهل مطالعه هستند، باید محققانه در آیات قرآن مطالعه کنند که چرا اینجا «أقیمُوا» یا «إقْرَئوا» نمی‌گوید و چرا «حَافِظُوا» می‌گوید؟ خدا می‌خواهد بگوید که عوامل غارتگر در وجود خودت و عوامل غارتگر بیرونی نسبت به این عبادت زیاد است و تو باید خیلی قوی باشی که این عبادت را نگه داری؛ با شل‌بازی و سستی نمی‌شود که تو را اهل نماز بگویم! اهل نماز از حافظان نماز هستند.

 

سفارش اکید بر حفظ نماز میانه

بر نمازهای پنج‌گانه حافظ باشید! آیه خیلی جالب است که پنج نماز را در این کلمهٔ «الصَّلَوَاتِ» گفته است؛ ولی بعد از گفتن پنج نماز، یکی از نمازها را هم با اینکه در کلمهٔ «الصَّلَوَاتِ» هست، جداگانه گفته است: «وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ» سفارش اکید بر حفظ آن نماز میانی هم دارم؛ اینکه جداگانه می‌گوید، با اینکه نماز میانه در خود آن «الصَّلَوَاتِ» گنجانده شده است. «الصَّلَوَاتِ» جمع است و پنج نماز را می‌گوید، ولی از این پنج نماز، باز نماز میانی را جداگانه «حَافِظُوا» می‌گوید. نماز میانه چیست؟ همان نمازی است که تقریباً بیشتر مردم، می‌گذارند قضا بشود یا نزدیک قضاشدن می‌خوانند. به فرمودهٔ پیغمبر(ص)، مانند کلاغی می‌خواند که دانه از زمین جمع می‌کند و به قول قدیمی‌های تهران، چَپَری نماز را می‌خواند که اصلاً نمی‌فهمی وضویش چه شد، حمد و سوره‌اش چه شد! «صَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ» یعنی نماز ظهر و عصر و زمانی که اوج کسب، دفترداری، کارخانه‌داری یا وزارت و وکالت و ریاست توست. نماز ظهر و عصر مرا در این امواج و اوج‌ها مراقب باش؛ یعنی نماز را دست‌کم نگیرید که این عبادت، عبادتی خاص و فوق‌العاده‌ است.

 

حکایتی شنیدنی از نماز آیت‌الله بروجردی

من دو نفر از کارگزاران کارهای مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی را دیده بودم؛ خودشان را هم دیده بودم و با ایشان نماز خوانده بودم. یکی دفتردارشان بود که از بروجرد همراه ایشان بود و آدم بسیار متدین و متشخصی بود. مرحوم آقای بروجردی به ایشان خیلی اعتماد داشت و اعتمادش هم درست بود. یکی هم خادم خانه بود که خرید بیرون را می‌کرد، کارهای منزل را انجام می‌داد، افراد را راهنمایی می‌کرد. آدم یک‌وقت در نماز تُن صدای خودش به گوشش می‌رسد، لذت می‌برد و هیجان رغبتی و شوقی در روحش پیدا می‌شود؛ اما چون نماز ظهر و عصر آهسته می‌خواند و صدای خودش را نمی‌شنود، نماز انگار افت دارد و کسل است. 

خادم خانه می‌گفت: آقای بروجردی تا دو روز مانده به فوتشان که می‌توانستند سرپا بایستند و نماز بخوانند، من قبل از اذان یک پیراهن از بقچه‌شان تا کرده و درمی‌آوردم، پشت اتاق آماده بودم، چون وقتی می‌خواستند نماز صبح یا نماز ظهر و عصر را بخوانند (دیگر نمی‌توانستند به مسجد اعظم بروند)، در را از پشت می‌بستند که کسی وارد نشود، من یک پیراهن آماده داشتم تا وقتی ایشان سلام نماز عصر را می‌دادند، جلوی پیراهن از گریه خیس شده بود و باید عوض می‌کردند.

«وَالصَّلَاةِ الْوُسْطىٰ»، یعنی اگر ما هفتادمیلیون نفر واقعاً شیعهٔ کامل بودیم، سر ظهر همه باید یا در مسجد یا خانه یا کارخانه یا مغازه، نماز ظهر و عصرمان را می‌خواندیم و نمی‌گذاشتیم قضا یا دیر بشود. دیگر آن نماز آخرِ آخرِ وقت، نماز نیست و خود نمازخوان هم می‌داند که نماز نیست.

 

نماز بی‌ارزش در نظر خدا 

دوست خیلی با محبتی داشتم که با مرحوم شهید نواب زندانی بود و خیلی هم مرحوم نواب به ایشان علاقه داشت. از وفاداران ایشان بود، خودش برای من تعریف کرد و گفت: من یک همسایهٔ مغازه‌ای داشتم که خیلی بامحبت به او می‌گفتم وقتی اذان گفتند، مسجد هم که نزدیک مغازه‌مان است، برویم و نماز را با جماعت بخوانیم؛ اما او نمی‌آمد. نمازخوان بود و نمی‌آمد! بالاخره یک روز اعلام کرد که امروز حاضر هستم به نماز بیایم و با هم رفتیم. من پیش‌نماز آن مسجد را هم می‌شناختم، مجتهد جامع‌الشرایط بود، اما رساله نداشت. آدم خیلی وزین، فرهیخته و مؤلف فقه شیعه بود که الآن هم هست. 

ما رفتیم و نماز ظهر را اقتدا کردیم، دوتایی بغل هم در صف سوم یا چهارم نشسته بودیم؛ چون وقتی رفتیم، جا نبود. وقتی امام جماعت سلام نماز عصر را داد، این رفیق من جای خودش را در جا عوض کرد، از صف اوّل بلند شد و به صف آخر رفت و به دیوار تکیه داد. وقتی جمعیت پراکنده شد و با هم بیرون آمدیم، گفتم: آقا سلام داد، تسبیحات حضرت زهرا(ص) می‌گفتی، یک ذکر «یارب» و «یاالله» می‌گفتی؛ چرا این‌جوری کردی؟ گفت: من از آخوندها شنیده‌ام که وقتی بعضی از نمازها بعد از تمام‌شدن به جانب پروردگار برده می‌شود، خدا به ملائکه می‌گوید آن را برگردانید و در سر صاحبش بزنید. من هم سریع جایم را خالی کردم که اگر نمازم را برمی‌گردانند، به زمین بخورد و در سر خودم نخورد.

 

فروتنی و خلوص، شرط قبولی نماز

آن‌که نمازش را آخر وقت می‌خواند، می‌داند نمازش نماز نیست. به قول قرآن، «وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» همهٔ شما می‌دانید که چه‌کاره هستید و عبادت‌تان در چه وضعی دارد. خدا اوّل می‌گوید پنج نماز را خیلی قوی نگه دارید، چون شما را دزد و غارتگر از درون و برون تا آخر عمرتان در محاصره دارند؛ سپس می‌گوید: «وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ» و نماز ظهر و عصر را حفظ کنید. 

آخر آیهٔ شریفه هم می‌فرماید: «وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ» اگر می‌خواهید عبادت بکنید و این پنج نماز را به‌جا بیاورید، اولاً «لِلَّهِ» باشد و خلوص در نماز لحاظ بشود؛ ثانیاً عبادت‌تان در پیشگاه من فروتنانه و متواضعانه باشد؛ یعنی این‌قدر به من توجه داشته باشید که عظمت من و کوچکی خودتان، شما را در یک حالت فروتنی و تواضعی نسبت به من غرق بکند. چه آیهٔ نورانی، پرحرف، پرمغز، پرمطلب و پرلطیفه‌ای است! «حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 238) نماز بین صبح و مغرب و عشا، یعنی وسط روز، «وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ» وقتی برای عبادت برمی‌خیزید، «لِلَّهِ» بلند شوید و اصلاً از نمازتان توقع هیچ‌چیزی را نداشته باشید؛ بگذارید من آثار نماز را در وجودتان جاری بکنم. هیچ‌وقت نماز نخوان که خدا گره از کارم باز کند؛ هیچ‌وقت نماز نخوان که پروردگار را از خودم راضی بکنم؛ بلکه نماز را خالصِ خالص و با فروتنی اقامه کن.

برچسب ها :