لطفا منتظر باشید

شب دوم یکشنبه (22-11-1396)

(تهران حسینیه سیدالشهداء)
جمادی الاول1439 ه.ق - بهمن1396 ه.ش
11.52 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

اهمیت کیفیت نماز در قبول آن

بنا شد سه آیه در رابطهٔ با نماز قرائت بشود که هر یک از این سه آیه، واقعیتی را در رابطهٔ با نماز مطرح کرده است. آیهٔ اوّل در جلسهٔ قبل قرائت شد، اما توضیح بخش آخر آیه ماند که بخش آخر جدای از بخش اوّل آیه نیست و در ارتباط با همان بخش اوّل است. در حقیقت، بیان کیفیت است که چگونه نماز بخوانید و پروردگار این چگونه را تعیین کرده است؛ اما اگر این چگونگی را که به لغت عرب «کیفیت» می‌شود، در نماز نداشته باشیم، نماز دچار عیب می‌شود و گاهی اگر عیبی بماند، قابل‌بخشش نخواهد بود. چرا قابل‌بخشش نخواهد بود؟ چون این عیب و شبیه این عیب به نماز مُهر باطل می‌زند و چون دیگر نمازی نیست، انسان عنوان بی‌نماز پیدا می‌کند و اگر بی‌نماز وارد عالم بعد بشود، قابل‌بخشیدن نیست.

 

عامل بخشش گناهان در آیات و روایات

-بخشش گناهان در پرتو گذشت از دیگران

شما از طریق قرآن یقین بدانید که بسیاری از گناهان صغیره و حتی کبیره که بین خود انسان و پروردگار است و با حق مردم ارتباطی ندارد، در قیامت قابل‌بخشش است. این صریح آیات قرآن است، اگرچه آدم به‌خاطر آن گناهان توبهٔ اصطلاحی نداشته باشد، سلسله اعمال یا اعتقاداتی که در قرآن کریم و روایات مطرح است، عامل بخشیده‌شدن گناه هستند؛ ولو اینکه گنهکار توبه نکرده، از پروردگار عذر نخواسته و به پیشگاه او استغفار و گریه نکرده باشد، باز هم قابل‌بخشش است. نمونه‌ای از آن را برایتان بگویم و بحث را به این نمونه نمی‌کشم که مطلب از قرآن کریم تأیید داشته باشد. 

در این آیهٔ قرآن، یک سلسله جریانات قوم‌وخویشی و اجتماعی به‌صورت کلی مطرح است. پروردگار عالم اسم قوم‌وخویش و جامعه را نمی‌برد، ولی این هشدار را به انسان می‌دهد که می‌دانم تو در معرض آزار افراد قرار گرفتی و این افراد هم، یا قوم‌و‌خویش‌ تو یا مردم هستند. غیبتی از تو کرده‌اند، اذیت کرده‌اند، ظلمی به تو روا داشته‌اند که کار خوبی هم نکردند؛ این روشن است. حالا منِ خدا با تو بنده‌ام حرفی دارم و آن این است: «أَ لاٰ تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اَللّٰه لَکمْ»﴿سورهٔ نور، آیهٔ 22﴾ شما دوست ندارید که من از گناهانتان گذشت کنم؟ چه‌ کسی دوست ندارد خدا از گناهانش گذشت کند! آنهایی که اهل ایمان هستند و با پروردگار، دین، نبوت و امامت سروکار دارند، خیلی هم عاشق هستند که خدا از آنها گذشت بکند. خدا سؤال می‌کند: «أَ لاٰ تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اَللّٰه لَکمْ» شما دوست ندارید خدا شما را ببخشد و گناهانتان را پاک کند؟ خدا نمی‌گوید توبه کنید، بلکه می‌گوید: «وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا» از آنهایی که شما را اذیت‌ کرده‌اند، گذشت و چشم‌پوشی کنید، من هم از آن گناهی گذشت می‌کنم که بدون توبه آمرزیده است؛ هم در دنیا و هم در آخرت.

 

-کمک به خلق خدا، پاک‌‌کنندهٔ گناه

موارد دراین‌زمینه هم در آیات قرآن و هم در روایات زیاد است که اغلب مردم هم از این نکات قرآنی خبر و آگاهی ندارند. یک نمونهٔ روایتی هم برایتان بگویم که این هم روایت خیلی زیبایی است. من این روایت را خیلی فارسی کنم. شخص لاتی در زمان یکی از انبیای الهی زندگی می‌کرد. لات معلوم است دیگر! عربده می‌کشد و داد می‌زند، می‌خواهد بر مردم مسلط و چیره باشد و شاخ‌وشانه می‌کشد. مردم هم خیلی از این آدم خوششان نمی‌آمد، چون آدم مرتب و ردیف و خوبی نبود. تابستان بود و هوا در اوج گرما. از بیابانی رد می‌شد، سگی را دید که از تشنگی جان می‌دهد. آنجا هم چاه‌های قنات برای کشاورزهایی بود که زندگی می‌کردند، اما چرخ نبود و کسی هم نبود که خودش را به طناب چرخ ببندد و پایین بدهد، سطل هم نبود تا آب بیاورد. فکر کرد، لباس‌هایش را درآورد و روی شانه‌اش انداخت و از میلهٔ چاه پایین رفت. لباس‌ها را در آب کرد و وقتی لباس حسابی آب گرفت، سریع بالا آمد و بغل سگ نشست، لباس‌ها را چلاند و به این سگ آب داد. سگ نمرد، سیراب شد و بعد رفت. پروردگار به پیغمبر زمانش خطاب کرد: خودت پیش این لات برو و بگو به‌خاطر اینکه یک مخلوق تشنهٔ مرا از درد تشنگی نجات دادی، همهٔ گناهان گذشته‌ات را بخشیدم.

 

رویکرد اخلاقی مردم در سایهٔ آگاهی از لطایف قرآنی و روایی

باز هم مردم به این نکات روایات آگاه نیستند، وگرنه اگر آگاه بشوند که رویکردشان به اخلاقِ نرم، پاک، پرجاذبه و کارهای خیر، حتی نسبت به حیوانات و حتی نسبت به سگ زیاد می‌شود. در حقیقت، اگر مردم به لطایف قرآنی و روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) آگاه بشوند، مردمی که به خدا ایمان دارند و قیامت را تا حدی قبول دارند، آدم‌های خیلی نرم، منبع خیر و بابرکتی می‌شوند. جایگاه این برکت و خیررسانی این‌قدر مهم است که مسیح(ع) تازه از بدن مادر جدا شده و هنوز سنش نصف روز نشده که وقتی یهودیان می‌خواهند رد بشوند، می‌بینند مریم(س) که یقیناً شوهر نکرده، بچه‌دار شده است. اعتراض خیلی شدیدی به مریم(س) می‌کنند که این اعتراض در قرآن نقل شده است: «مٰا کٰانَ أَبُوک اِمْرَأَ سَوْءٍ»(سورهٔ مریم، آیهٔ 28) ما کاملاً پدرت عمران را می‌شناسیم؛ معنی پدر تو «اِمْرَأَ سَوْءٍ» به تناسب ولادت بچه، زاییدن و دختر و شوهرنکردن این می‌شود: عمران، پدر تو اصلاً اهل رابطهٔ نامشروع با نامحرم نبود. «وَ مٰا کٰانَتْ أُمُّک بَغِیا» مادرت هم که بین همین مردم و خانواده‌های ما زندگی می‌کرد، خیلی پاک‌دامن بود. «وَ مٰا کٰانَتْ أُمُّک بَغِیا» را باید خیلی باادب معنی کرد و ادب در معنا این است: مادرت به‌شدت پاک‌دامن بود. در بعضی از ترجمه‌ها به‌خاطر لغت «بَغُی» ترجمه کرده‌اند که «مریم، مادرت زناکار نبود»؛ این را می‌‌توانخیلی زیباتر ترجمه کرد و گفت: «مادرت در اوج پاک‌دامنی بود».

 

-دقت و ظرافت در سخن‌گفتن

خود به‌کارگیری کلمات بین زن و شوهر، بین پدر و مادر و بچه‌ها، بین انسان و مردم مؤمن، خیلی مهم است که آدم چه کلمه‌ای را به‌کار بگیرد. هارون خواب ترسناکی دید، گفت: معبّری بیاورید! معبّری آوردند، هارون به او گفت: من دیشب خواب دیدم که همهٔ دندان‌هایم ریخته است، تعبیرش چیست؟ گفت: همهٔ خواهرها، برادرها، عموها، دامادها و عروس‌هایت قبل از تو می‌میرند. گفت: خیلی خبر بدی بود! او را بخوابانید و صد شلاق بزنید. معبّر دیگری بیاورید! معبّر دیگری آوردند، هارون گفت: من چنین خوابی دیدم، گفت: عمر شما از بقیهٔ اقوامتان طولانی‌تر است. این همان است، ولی خیلی زیبا گفت. هارون گفت: هزار دینار به او بدهید.

 

-پاک‌دامنی مریم(س) از زبان نوزادش

کلمهٔ «بَغِیا» در قرآن آمده، ولی ما ناچار نیستیم که به زنا معنی بکنیم؛ بلکه باید به آن مفهوم ادبی الهی معنا کنیم که مادر تو بسیار زن پاک‌دامنی بود. بچه را از کجا آوردی؟ تو با آن پدر و این مادر، آیا با کسی رابطهٔ نامشروع برقرار کردی و آبروی خانواده‌تان را بردی؟ خداوند قبلاً خبر داده بود که یهودی‌ها می‌آیند و این چرت‌وپرت‌ها را می‌گویند، شما جواب نده و فقط با دستت به گهواره اشاره کن که اگر سؤالی دارید، از این بچه داشته باشید. بچه هنوز نصف روز هم عمر نکرده است؛ آنها به مریم(س) گفتند: ما را مسخره می‌کنی؟ «کیفَ نُکلِّمُ مَنْ کٰانَ فِی اَلْمَهْدِ صَبِیا»(سورهٔ مریم، آیهٔ 29﴾ ما چطوری با بچه‌ای که صَبی و خیلی کوچک و در گهواره است، هنوز نصف روز از عمرش نگذشته، حرف بزنیم؟ صدای مسیح(ع) از گهواره بلند شد و چند مطلب بسیار مهم را گفت که یکی این بود: «وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا»(سورهٔ مریم، آیهٔ 31).

 

-حقیقت معنایی لغت «مبارک» در کلام امام صادق(ع)

کسی از حضرت صادق(ع) پرسید: معنی لغت «مبارک» در آیهٔ مربوط به مسیح(ع) چیست؟ حضرت فرمودند: این آدم به یهودی‌ها گفت که خدا مرا بسیار نفاع (صیغهٔ مبالغه و ترجمهٔ امام صادق از کلمهٔ مبارک است) و بامنفعت قرار داده است. آدم باید به‌گونه‌ای باشد که طبق روایتی که گفتم، نفعش به سگ هم برسد. این نفع‌رسانی‌ها غیر از توبه‌کردن است. یک‌وقت قرآن می‌گوید: «توبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا»(سورهٔ تحریم، آیهٔ 8) از گناهانتان توبه کنید؛ اما یک‌وقت هم اصلاً به توبه دعوت نمی‌کند و می‌گوید: چه گناه صغیره و چه کبیره، آنهایی که بین خودت و من است، هم در دنیا و هم در آخرت بدون توبه قابل‌بخشش است؛ ولی اگر تو توبه نکنی، عامل‌های دیگری هست که ممکن است به دست تو انجام بگیرد و من گناهانت را به‌خاطر آنها، هم در دنیا و هم در آخرت می‌بخشم.

 

خداوند، خواستار هدایت انسان به‌ نرمی و فضایل نفسانی

در اینجا هم عامل قرآنی را برایتان گفتم؛ کسی گناه و معصیت دارد و توبه هم نکرده، خدا هم به او می‌گوید دوست داری گناهانت را ببخشم؟ «أَ لاٰ تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اَللّٰه لَکمْ وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا» از آنهایی که در حقت شلوغ کردند و اذیت و رنجیده‌خاطرت کردند، گذشت کن. البته کار سختی است که ده‌سال از دست کسی رنج بکشی و سختی ببینی، بعد هم راحت به حرف خدا گوش بدهی و راست هم به خدا بگویی که من قلباً از این شخص گذشتم؛ چون اگر زبانی بگویی، دروغ است و خدا می‌داند دروغ است و گناهان آمرزیده نمی‌شود. این کاری قلبی است. در حقیقت، خدا با این هدایتگری‌ها می‌خواهد مردم را به‌طرف نرمی، اخلاق و فضایل نفسانی هدایت کند و بندگانش مثل خودش نرم باشند. یک اسم خودش «رفیق» است و «رِفق» یعنی نرمی. روایتش را هم دیدید که یک لات با آب‌دادن به سگ تشنه، آن‌هم با آن زحمت در چاه بیابان برود، لباس‌هایش را آب بکُند و آب از آن بردارد، بعد در دهان سگ بچلاند. خدا به پیغمبر زمان بگوید: به او بگو که تمام گذشته‌ات را به‌خاطر رحمت کردن به یک سگ بخشیدم. 

 

از گناهان غیرقابل‌بخشش در قرآن

الف) بی‌نمازی

برادران و خواهران، خیلی از گناهان قابل‌بخشش است؛ اما یکی از گناهانی که در قیامت قابل‌بخشش نیست، یا بی‌نمازی است یا اینکه در نمازهای آدم عیبی باشد؛ عیب‌هایی که باعث بطلان نماز است. البته عیب‌های دیگری هم هست که نماز را باطل نمی‌کند، اما از ارزش می‌اندازد. خدا می‌خواهد به این نماز یک‌میلیارد تومان مزد بدهد، چون عیب دارد و ولی این عیب‌ها نماز را باطل نکرده، هزار تومان در قیامت کف دست آدم می‌گذارد و آدم نمی‌تواند چیزی هم بگوید.

 

ب) بخل ثروتمند

گناه دیگری که در قیامت قابل‌بخشش نیست، بخل است. ثروتمندی که ثروت قابل‌توجهی دارد، ولی طرح‌های پروردگار را در قرآن نسبت به ثروتش اجرا نمی‌کند. زکات، خمس، انفاق، صدقه و خیلی چیزها هست. مردم فکر می‌کنند حقوق مالی فقط زکات و خمس است، اما در قرآن می‌بینیم که پروردگار می‌فرماید: «وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ»(سورهٔ ذاریات، آیهٔ 19) البته نه برای خدا؛ یک‌وقت حقِ الهی است که می‌فرماید: «وَ اِعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ»(سورهٔ أنفال، آیهٔ 41)؛ اما یک‌وقت حق مردمی است: «لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ». این متن قرآن است؛ یکی آبروی خودش را مایه می‌گذارد و می‌گوید من لَنگ زندگی نیستم، اما لَنگ جهیزیهٔ دخترم هستم؛ من لَنگ زندگی نیستم، اما لَنگ پول بیمارستان بچه‌ام هستم؛ من لَنگ زندگی نیستم، اما لَنگ تعمیر خانه‌ام هستم؛ این سائل است. محروم یعنی آن‌که به هر دری زده و کارش نگشته است. من جوان بودم، خیلی از راننده‌های آن‌وقت پای منبرم می‌آمدند که آنها را می‌شناختم؛ الآن هم می‌آیند، اما من نمی‌شناسم. یک‌وقت سؤال می‌کردم پشت ماشین می‌نشینید و از اینجا تا آبادان، تا مشهد و شمال بار می‌برید، زندگی‌تان خوب است؟ می‌گفتند: ماشینی خریدیم، چرخش نمی‌گردد! کسی هست کاری بلد است، ولی به هر کاری که دست می‌زند، نمی‌شود؛ این محروم است. بخل ثروتمند نسبت به سائل و محروم هم در قیامت بخشیده نمی‌شود.

 

ج) انکار معاد

انکار معاد هم در قیامت بخشیده نمی‌شود.

 

د) شرکت در مجالس غیراخلاقی

شرکت در مجالسی که الآن فراوان هست؛ در قدیم هم بوده، نه اینکه نبوده، ولی کم بوده و الآن زیاد شده است. در اروپا و کل غرب که اصلاً اخلاق دوم مردم است. جلسات عیش و نوش، خوش‌گذرانی، رقص و آواز و زن و مرد مخلوط که در قرآن به‌عنوان «خائزین» آمده است؛ اگر ادامه پیدا کند، این هم در قیامت قابل‌بخشش نیست. 

 

جایگاه ویژهٔ نماز نزد خداوند

از شما از این آیات سورهٔ مدثر که می‌گوید بهشتی‌ها از جهنمی‌ها می‌پرسند چه‌چیزی باعث شد که شما به جهنم بروید، اوّلین پاسخی که می‌دهند، این است: «قٰالُوا لَمْ نَک مِنَ اَلْمُصَلِّینَ»(سورهٔ مدثر، آیهٔ 43)؛ یا اصلاً نماز نداشتند یا نمازها عیب‌های باطل‌کننده داشت. این مقدمه معلوم است که شخص بی‌نماز قابل‌بخشش نیست و از همین مسئله می‌‌توان جایگاه عظیم و ویژهٔ نماز را درک کرد که نماز چه موقعیتی نزد خدا دارد.

 

-مراقبت بر خواندن نمازهای یومیه

بخش اوّل آیه‌ای که در جلسهٔ قبل خوانده شد، یعنی آیهٔ «حٰافِظُوا عَلَی اَلصَّلَوٰاتِ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 238) پنج نماز یومیه را شدید نگه دارید که برای یک‌بار تا آخر عمرتان از دست شما نگیرند؛ چون غارتگر باطنی و بیرونی برای زدن نمازت زیاد است، راه نده. به سستی، کسالت، نفس اماره یا شهوات راه نده که نمازت را قضا کند یا در بیداری نمازت را از تو بگیرد. اینجا نمی‌گوید «إقْرَئوا»، بلکه می‌گوید «حافِظُوا» به نماز بچسبید و نگذارید از دست برود.

 

-اهتمام ویژه به نماز وُسطیٰ

«وَ اَلصَّلاٰةِ اَلْوُسْطیٰ» مخصوصاً نماز ظهر و عصر؛ نماز ظهر و عصر در همان کلمهٔ «صَلَوات» هست، ولی من نمی‌دانم سرّ آن در چیست که پروردگار نماز ظهر و عصر را از آن «صَلَوات» جدا کرده و جداگانه هم ذکر کرده است. این قسمت آیه توضیح داده شد، البته نه به‌اندازهٔ نکات و لطایف آیه.

 

-نماز خالصانه و خاشعانه

اما جملهٔ آخر، جملهٔ خیلی زیبایی است و کاربردش مربوط به نماز است؛ چون در آیهٔ نماز است. خدا می‌فرماید: «وَ قُومُوا لِلّٰهِ قٰانِتِین» بنا دارید نماز بخوانید، قیام به نمازتان باید قیام خالصانهٔ به‌علاوهٔ فروتنی و تواضع باشد. 

 

حقیقت معنایی «قَانِت»

-اهتمام و دقت لغت‌نویسان در نگارش کتب لغت

کلمهٔ «قَانِت» و «قُنوت» از کجا معنی تواضع و فروتنی می‌دهد؟ لغت عربی فروتنی، «خضوع» است و لغت عربی فروتنی قلبی هم «خشوع» است؛ حال کجای «قانت» معنی فروتنی دارد؟

من مخصوصاً با اینکه می‌دانستم، امروز به قوی‌ترین لغات عرب هم مراجعه کردم. لغاتی که بعضی از این لغت‌نویسان خودشان عرب بودند و کتاب لغت آنها ده‌ جلدی، دوازده جلدی، پنج جلدی یا دو جلدی است. بعضی از اینها واقعاً برای اینکه مردم را به عمق مطالب برسانند، چه جانی کَنده‌اند؛ مثلاً در یک کتاب چهل‌هزار لغت معنی شده است! این نویسنده پول خرج کرده، رنج کشیده، گرما و سرما چشیده، در عشایر و چادرنشین‌های عرب رفته و با اینها صحبت کرده است تا ببیند اینها این لغت را در کجا به‌کار می‌گیرند؛ مثلاً ما یک کلمهٔ «قُعود» و یک کلمهٔ «جُلوس» داریم. «قُعود» یعنی نشستن، «جُلوس» هم یعنی نشستن؛ اما این دو لغت با همدیگر خیلی فرق می‌کند. عرب به کسی که در این حالت است، «قعود» می‌گوید و «جلوس» را به کسی می‌گوید که در این حالت است.

 

-بالاترین مرحلهٔ فروتنی در «قانت»

کلمهٔ «قنوت» یعنی بندگی خدا با لحاظ‌کردن تواضع و فروتنی نسبت به پروردگار؛ مگر همین که ما وضو می‌گیریم، رو به قبله می‌ایستیم و نماز می‌خوانیم؛ مخصوصاً رکوع می‌کنیم، مخصوصاً همهٔ بدن را به خاک می‌کشیم و سجده می‌کنیم، این بالاترین مرحلهٔ فروتنی نیست؟ نه! چرا بالاترین مرحلهٔ فروتنی نیست؟ ما از قرآن مجید می‌فهمیم؛ خدا می‌گوید: «فَوَيلٌ لِّلمُصَلِّينَ»(سورهٔ ماعون، آیهٔ 4). بعضی از مفسرین می‌گویند «ویل» چاهی در جهنم، مخصوص نمازگزاران است. معلوم می‌شود که پیکرهٔ نماز، فروتنی صد درصد نیست؛ پس اینکه خدا می‌گوید «قُومُوا لِلّٰهِ قٰانِتِین» در عبادت این پنج وقت قیام بکنید، ولی «قَانِت». «قَانِت» یعنی با فروتنی.

 

شرط عبادت فروتنانه 

فروتنی نسبت به خدا یعنی چه؟ ما اوّل باید تکبر نسبت به خدا را از قرآن بفهمیم؛ خدا به کل ملائکه می‌گوید: «فَإِذٰا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سٰاجِدِینَ × فَسَجَدَ اَلْمَلاٰئِکةُ کلُّهُمْ أَجْمَعُونَ»(سورهٔ حجر، آیات 29-30)؛ «إِلاّٰ إِبْلِیسَ أَبیٰ وَ اِسْتَکبَرَ وَ کٰانَ مِنَ اَلْکٰافِرِینَ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 34) که از شنیدن خواستهٔ من تکبر کرد. حالا من می‌خواهم نماز بخوانم، شارع مقدس به من می‌گوید لباست باید مباح باشد. مباح‌بودن لباس به چیست؟ به این است که من این لباس را از پول حلالِ پاک خریده باشم و پولی که بابت خرید آن داده‌ام، نه زکاتی و نه خمسی در آن بوده است. امام عصر(عج) و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) روایاتی دارند (من پنجاه‌تا را دیدم) که می‌فرمایند: خمس حق ما و سادات مستحق است؛ اگر در مال شما باشد و بخواهید این حق حلال باشد، باید تک‌تک ما را راضی کنید و به تک‌تک سهام‌داران بگویید که در مال من خمس هست و نمی‌دهم، راضی باشید. 

ما از کجا ائمه(علیهم‌السلام) را پیدا کنیم؟ امام زمان(عج) را کجا ببینیم؟ کل سادات ایران، عراق، عربستان در جنوبش، سادات یمن و ساداتی که در اروپا و آفریقا هستند، اینها را کجا ببینیم و بگوییم آقایان سادات! ما امسال تا یک‌ماه دیگر ده‌میلیون خمس بدهکار هستیم و نمی‌خواهیم بدهیم، شما راضی باش. اینجاست که همهٔ فقهای شیعه می‌گویند اگر کل لباست مباح است و فقط دکمهٔ سر آستینت حرام است، یعنی از پولِ خمس‌نداده خریده‌ای، نماز باطل است. این فروتنی نشد! من اگر بخواهم عبادت فروتنانه انجام بدهم، باید همهٔ اوامر پروردگار را نسبت به نماز گوش بدهم و گردن بگذارم؛ وگرنه از طایفهٔ ابلیسیان می‌شوم که «أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ».

 

تجسم اعمال انسان در آیات قرآن

-تفاوت ظرفیت انسان‌ها با یکدیگر

این حرفی که می‌زنم، شما این را خیلی سنگین نگیرید؛ ولی من می‌زنم و ما هم کلاسمان واقعاً آن کلاس نیست دیگر. پروردگار در قرآن می‌گوید که انسان‌ها متفاوت و گوناگون هستند، حتی انبیا هم با همدیگر از نظر ظرفیتی فرق دارند. در قرآن می‌فرماید: «تِلْک اَلرُّسُلُ فَضَّلْنٰا بَعْضَهُمْ عَلیٰ بَعْضٍ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 253﴾ آنها هم مختلف هستند و مقامات عده‌ای خیلی خیلی بالاست، عده‌ای بعد از آنها هستند و عده‌ای هم بعد از قبیلهٔ دوم هستند. اختلافات ظرفیتی ‌ما انسان‌ها بیشتر است. من از دوران جوانی به‌دنبال اولیای خدا می‌گشتم که آدم چشم‌داری همین چندروز پیش به من گفت: روزیِ رفیق‌های تو خیلی خوب بوده است؛ اصلاً رفیق‌های مرا نمی‌شناخت و نمی‌شناسد، ندیده و همین‌جوری در جلسه‌ای با او برخورد کردم، اوّلین حرفی که به من زد، این را گفت و البته راست هم می‌گفت.

 

-تجسم عمل غیبت در محشر 

یکی از اینها که از اولیای خدا بود، گفت: یک شب نماز مغرب و عشایم را خواندم و تمام شد، بحثی در قرآن به‌نام تجسم عمل وجود دارد که تجلی تجسم عمل در آیهٔ بیست‌وپنجم سورهٔ بقره خیلی روشن و نمایان است. ما می‌توانیم اعمال خودمان را در روز قیامت به دو صورت با چشم خودمان ببینیم که این بحث قرآنی مفصّلی است. تجسم عمل در روایاتمان هست، در قرآن هم آیات زیادی دارد، اما در آیهٔ بیست‌وپنجم سورهٔ بقره خیلی گسترده‌تر است.

مثلاً در سورهٔ حجرات می‌گوید: «وَ لاٰ یغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضاً»(سورهٔ حجرات، آیهٔ 12) پشت سر همدیگر حرف نزنید که باعث شکستن شخصیت و آبرو بشود. بعد می‌گوید: «أَ یحِبُّ أَحَدُکمْ أَنْ یأْکلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً» تجسم غیبت در خوردن گوشت مردهٔ برادر مؤمن است. این تجسم غیبت است. غیبت هم که ماشاءالله دیگر بر این هفتادمیلیون جمعیت حاکم شده و زبان‌ها هم خیلی بلند شده است. من زمانی در روایت می‌دیدم که زبان‌های عده‌ای در محشر کف زمین پهن است و مردم محشر از روی آن راه می‌روند؛ این روایت را نمی‌فهمیدم، اما الآن می‌بینم که در شهر تهران با یک دکمه تهمت یا غیبتی را در موبایلش می‌زند و سریع تا آن‌طرف بندر انزلی و بندرعباس پهن می‌شود. این همان زبان است که رسول خدا(ص) می‌گویند: از دهان‌ها در قیامت درمی‌آید و در زمین پهن است، اهل محشر روی آن راه می‌روند. این همین است که غیبت من در یک لحظه تا آخر بندرعباس و بندرانزلی رسید. این تجسم عمل است.

 

-حکایتی از تجسم نماز

این ولیّ خدا می‌گفت: نماز مغرب و عشایم تمام شد، من هم نماز می‌خواندم. آن شب در عالم رؤیا دیدم که جوان خیلی خوشگلی روبه‌روی من آمد، اما دو شاخ بی‌ریخت روی کله‌اش است. خیلی حسرت خوردم و در خواب گفتم: الله‌اکبر، خدایا! این جوان به این خوشگلی را آفریدی، چرا دو شاخ روی کله‌اش گذاشته‌ای؟ اینکه خیلی او را زشت کرده است! به او گفتم: جوان، چرا این‌جوری هستی؟ گفت: من آدمیزاد نیستم، من نماز مغرب و عشای تو هستم؛ من تجسم نمازت هستم! امشب در نمازت دو نگاه بی‌خود به این‌طرف و آن‌طرف کردی، این دو شاخ برای آن دو نگاهت است. 

گاهی عیبی در نماز است که قابل‌بخشش است؛ اما اگر آن فروتنی، یعنی گوش‌ندادن به خواسته‌های خدا راجع‌به پاکی‌های قبل از نماز نباشد، این عیب غیرقابل‌بخشش می‌شود و نماز را باطل می‌کند؛ اینکه می‌گوید « قُومُوا لِلّٰهِ قٰانِتِین»، یعنی نمازی برای من بخوانید که چیزی خلاف فرمان من در لباس، فرش، زمین، خانه‌، خوراک و لقمه‌تان نباشد. آن نماز قانت می‌شود.

 

دعای پایانی

خدایا! ما خیلی ضعیف و ناتوان هستیم، در عبادت تو هم بسیار کم آورده‌ایم و غیر از تو هم یاری نداریم، «إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُكَ»؛ به حقیقت فاطمهٔ زهرا(س)، آن نمازی که در علم خودت طرح ریخته‌ای، به‌اندازهٔ گنجایش و ظرفیت ما، به ما و زن و بچه و نسل ما تا قیامت عنایت بفرما.

برچسب ها :