شب چهارم سه شنبه (24-11-1396)
(تهران حسینیه سیدالشهداء)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- ارزش و منزلت عبادت ابراهیم(ع)
- -انعکاس روح عبودیت ابراهیم(ع) در مناسک حج
- -دعوت کل مردم در حج به ابراهیمیشدن
- -ظهور مواقف کریمهٔ حج از روح عبودیت ابراهیم(ع)
- وحدت معصومین(علیهمالسلام) با عبادات الهی
- الف) اهلبیت(علیهمالسلام)، حیات علم
- ب) اهلبیت(علیهمالسلام) و وحدت با عبادات الهی
- ارزش نماز در دین
- تجلی نقش عبودیت بندگان در سرزمین عرفات
- التماس گدا به غنی در نماز
- -التماس ابراهیم(ع) به خداوند برای نماز
- -بیتوجهی مردم به اقامهٔ نماز
- جایگاه والای نماز نزد ابراهیم(ع)
- الف) خواستهٔ اوّل ابراهیم(ع) از خداوند
- ب) دومین درخواست ابراهیم(ع)
- ج) سومین خواستهٔ ابراهیم(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
ارزش و منزلت عبادت ابراهیم(ع)
از آیات مورد بحث دربارهٔ نماز، یکی در اواخر سورهٔ مبارکهٔ بقره، یکی در سورهٔ مبارکهٔ ابراهیم(ع) و و یکی هم در سورهٔ مبارکهٔ مریم است. آیهٔ سورهٔ بقره تا حدی توضیح داده شد و ملاحظه فرمودید که نکات بسیار مهمی در آن آیه قرار داشت و تا جایی که خداوند توفیق داد، نکات آن آیه را برایتان عرض کردم. آیهٔ دوم که در سورهٔ ابراهیم(ع) است، یک درخواست است؛ درخواستی از پدر همهٔ پیغمبران بعد از خودش، یعنی حضرت ابراهیم(ع) که خداوند مهربان از سورهٔ مبارکهٔ حمد تلویحاً تا جزء سیام قرآن تصریحاً از حالات، اخلاق، اعمال، رفتار، محبت خیلی سنگین و عبادات این پیغمبر یاد کرده است.
-انعکاس روح عبودیت ابراهیم(ع) در مناسک حج
اینقدر عبادت او مهم بوده که خداوند عبادت ابراهیم(ع) را قبل از قیامت ظهور داده و ما تاریخش را هم نمیدانیم چندهزار سال است که بخشی از عبادت ابراهیم(ع) بهصورت مناسک حج ظهور داده شده است؛ حتی پروردگار محلی را در مسجدالحرام بهعنوان مقام او قرار داده است. در قرآن میخوانیم: «وَ اِتَّخِذُوا مِنْ مَقٰامِ إِبْرٰاهِيمَ مُصَلًّى«(سورهٔ بقره، آیهٔ 125). این مناسک حج، انعکاس روح عبودیت ابراهیم(ع) است. نکتهای در همین مناسک حج هست که خیلی نکتهٔ ظریف و مهمی است! شاید از این دوسهمیلیون حاجی که این چندساله به حج میروند، کمتر حاجیای به این نکته توجه داشته باشد و شاید هم هیچکس توجه نداشته باشد؛ چون معمولاً روحانیون کاروانهای شیعه و سنی فقط برای مردم مسئله میگویند و آیات مربوط به حج را با لطایف و نکاتش نمیخوانند.
-دعوت کل مردم در حج به ابراهیمیشدن
خداوند به ابراهیم(ع) میفرماید: حالا که این عبودیت تو در این خانه (مسجدالحرام، تلبیه، مشعر، عرفات، منا، قربانی) ظهور کرده است، به تمام مردم دنیا اعلام کن که پیاده و سواره حرکت کنند. به کجا حرکت کنند؟ نکتهٔ آیه در همین قطعه است! نمیگوید بهسوی کعبه، مسجد، میقات، منا و یا عرفات و مشعر حرکت کنند. پس به کجا حرکت کنند؟ «یَأتُوکَ» بهجانب تو حرکت کنند. من نمیخواهم بیایند و یک خانهٔ سنگی، سهتا بیابان و چهارتا گوسفند و گاو و شتر ببینند و هفتتا سنگریزه بیندازند. مقصد این نیست، بلکه مقصد این است که «یَأتُوکَ» بهجانب تو بیایند تا هر حاجی در حدّ گنجایش خودش به یک ابراهیم تبدیل بشود. سپس در بین خانوادهاش، مردم محل، مسجد محل و جاهای جمعیتدار برگردد و روی مردم اثر بگذارد. این بالاترین نکتهای است که در کل آیات حج دیده میشود و از عجایب آیات قرآن است.
خود شما هم که امشب شنیدید، شاید اکثر شما به این نکته در قرآن مجید نرسیده بودید؛ وقتی عبودیت باطنی ابراهیم(ع) در دنیا بهصورت مواقف کریمه و مناسک حج بهوسیلهٔ خدا ظهور داده میشود، کعبه، مسجدالحرام، صفا، مروه، میقات، عرفات، مَشعر، منا و قربانی، همه باطن ابراهیم(ع) بوده که پروردگار برای مردم تا روز قیامت آشکار کرده است.
-ظهور مواقف کریمهٔ حج از روح عبودیت ابراهیم(ع)
وقتی همهٔ اینها بهوسیلهٔ خدا آشکار و نظامبندی میشود، به ابراهیم(ع) میگوید: حالا دعوت کن؛ چه کسانی را دعوت کند؟ «وَأَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ»(سورهٔ حج، آیهٔ 27) کل مردم (نه فقط مؤمنین) را دعوت کن. اصلاً صدای این عبودیت را به گوش کل جهانیان برسان که سواره و پیاده، از راه دریا یا خشکی بیایند (اینها در آیات متعدد قرآن است). به کجا بیایند؟ بهطرف بیت بیایند؟ بیت که خانهای سنگی و گلی است. بهطرف مسجدالحرام بیایند؟ مسجدالحرام که یک چهاردیواری است. بهطرف مشعر، منا، عرفات و میقات بیایند؟ اینها که فقط قطعهای زمین هستند. آنها را دعوت کن تا «یَأتُوکَ» بهجانب تو بیایند، یعنی بهجانب این عبودیت خالص که بقا و ماندگاری دارد.
من کل این مواقف کریمه و میقاتها را از روحیهٔ عبودیت تو ظهور دادهام و نمیخواهم مردم بهطرف سنگ و گِل و بیابان بیایند. آنها باید بهطرف شخصیت موجود زندهٔ خالصی بیایند که تمام وجودش، عبودیت، محبت، درسترفتاری، اخلاق، تسلیم و گذشت بوده است؛ چون تو تا قیامت زنده نمیمانی و عمر محدودی مثل دیگران داری که تمام میشود و از دنیا میروی. مردم باید بهطرف شخصیت عبودیتی تو بیایند که وقتی برمیگردند، در حدّ گنجایش خودشان ابراهیموار برگردند؛ یعنی از سفر حج خودشان، اخلاص، اخلاق، عبودیت، طهارت باطن، طرز رفتار با زن و بچه و مردم را سوغات سفر ببرند و اینها را از حج برگردانند؛ نه اینکه گونیگونی عروسک، تلویزیون، سوغاتیهای مادی، یخچال و از این حرفها.
وحدت معصومین(علیهمالسلام) با عبادات الهی
آیهٔ دومی که دربارهٔ نماز در نظر گرفته شده است تا برای این جلسه قرائت بشود، در سورهٔ ابراهیم و به این شخصیت مربوط است؛ یعنی انسانی که سراسر عبودیت بوده، نه عابد. معنیکردن آن برای من یک مقدار آسان نیست، مگر اینکه چند مطلب کوتاه را برایتان بگویم:
الف) اهلبیت(علیهمالسلام)، حیات علم
ما طبق روایات اهلبیت(علیهمالسلام)، آنهم روایاتی که در معتبرترین کتابهایمان آمده (نه کتابهای معمولی)، از 1200سال پیش میبینیم که ما نمیتوانیم به پیغمبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، ابیعبدالله(ع) یا امام صادق(ع)، عالِم یا نمازگزار (مُصلّی) بگوییم؛ همچنین نمیتوانیم به صدیقهٔ کبری(س) بگوییم که عالمه، مصلّی یا صائمه (روزهبگیر) است. ائمهٔ ما اینقدر زیبا ما را راهنمایی کردهاند و گفتهاند: ای مردم! شما نمازگزار، عالم و صائم هستید و ما خود علم هستیم. در «نهجالبلاغه» دربارهٔ اهلبیت(علیهمالسلام) میفرمایند: «هُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ» اهلبیت حیات علم هستند. اگر اهلبیت(علیهمالسلام) نبودند، خبری از این معارف گستردهٔ الهی در کرهٔ زمین نبود. اینها خود علم هستند، ما عالم هستیم.
ب) اهلبیت(علیهمالسلام) و وحدت با عبادات الهی
امام صادق(ع) در روایتی میفرمایند: «نحنُ الصلاةُ» ما اهلبیت خود نماز هستیم؛ یعنی ما با تمام عبادات الهی وحدت داریم، اما شما نه! شما با عبادت دو موضوع هستید؛ یعنی عبادتی داریم که شما آن عبادت را بهکار میگیرید. نمازی داریم که شما آن نماز را میخوانید و نمازگزار میشوید؛ اما همهٔ وجود ما نماز است. همهٔ وجود ما توحید است و شما موحد هستید. همهٔ وجود ما حج است؛ یعنی همین که در آیه میگوید: به مردم تا قیامت اعلام کن که بهطرف تو بیایند، نه بهطرف مناسک. به مردم عالم بگو: «کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود»؛ همین که اینجاست، این خانه در شهر مکه و جهت قبله است.
کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود ×××××××××× حاجی! احرام دگر بند، ببین یار کجاست؟
-قاصر در عبادت باشید، نه مقصر!
من سفر اوّلم در سال پنجاه، یعنی حدود 46 سال قبل بود. خداوند متعال در آنجا اُنسی بین من و این آیات مربوط به ابراهیم(ع) برقرار کرد (دقیق یادم نیست که روی منبر خدایناکرده کم و زیاد نگویم) که تا یکماه بعد از آمدن از حج، گاهی که کسی پیشم نبود، اصلاً گریه چشم مرا رها نمیکرد. این آیات و حقایق موجود در این آیات را میدیدم؛ گریهام هم برای این بود که آیا من این حجی را که تو در قرآن گفتهای، بهجا آوردهام و همین حج است که من انجام دادهام؟ ائمه(علیهمالسلام) به ما میگویند همیشه خودتان را تقصیر در وجودتان حساب بکنید، اما مقصر نه! قاصر ببینید، نه مقصر! مقصر آن است که مستطیع است و نمیرود؛ اما قاصر آن است که میرود، ولی آنچه خدا میخواهد، کوتاه انجام میدهد و کم میگذارد. البته نه از مناسک ظاهر، بلکه از مناسک باطن. یکی از علتهای گریهٔ ائمه و انبیای خدا همین بود که میگفتند ما نسبت به عظمت تو قاصر در عبادت هستیم، نه مقصر و ما نسبت به تو کوتاهی کردهایم.
ارزش نماز در دین
حالا شاید در شبهای بعد برسم که برایتان عرض بکنم؛ در همین دو رکعت نماز صبح، هم توحید، هم حج، هم روزه، هم زکات و هم ولایت است. کسی که نماز ندارد، هیچکدام اینها را ندارد و حسابش نشُسته پاک است؛ نه آن حج باطنی، نه آن روزهٔ باطنی، نه آن زکات باطنی را دارد. به قول اهل دل، نه حج حقیقی، نه روزهٔ حقیقی و نه زکات حقیقی را دارد. امام(ع) میفرمایند: ما خود نماز هستیم، یعنی ما دیگر نمازگزار نیستیم و با نماز یکی شدهایم؛ اصلاً نگاه میکنیم، نگاهمان نماز است؛ حرف میزنیم، حرفمان نماز است؛ غذا میخوریم، خوردنمان نماز است؛ میخوابیم، خوابمان نماز و حج و زکات است.
البته درک آن برای بنده خیلی مشکل است! شاید یکماهی روی این مسئله کار کردم. همین مسئله را سهچهارسال پیش دربارهٔ ابیعبدالله(ع) در روز عاشورا مطرح کردم. خودم هم فکر میکردم که عمق آن را خیلی درک نمیکنم، مستمع هم درک نمیکند! خودم که نمیفهمیدم، ولی مسئله خیلی زیبا توضیح داده شد. کسی بعد از منبر به دفتر حسینیه آمد، خیلی هم گریه کرده بود و باز هم گریه میکرد. او اهل فن و فهم بود، به من گفت: خدا جلوی مرا گرفت! من نزدیک بود وسط منبرت بلند شوم و برقصم؛ مست کرده بودم و دیگر از خودم بیخود شده بودم.
ما چطوری باید به ائمه(علیهمالسلام)، قرآن، انبیا و توحید معرفت پیدا بکنیم؟ با این منبرها و کتابهای معمولی که نمیشود! بیشتر مردم ایران هم که برای فهم عمقی وقت نمیگذارند که بخوانند یا زلفشان با عالِمی گره بخورد و از او بخواهند که مقداری برایشان عمقگویی بکند. به خدا قسم! اصلاً انتقادی ندارم، ولی منبرهای روزگار ما با چهلپنجاه سال پیش در پُربودن آنها و پوکبودن اینها از زمین تا آسمان فرق کرده است. یک منبری هم خود من که قاتی همهٔ منبریهای کشور هستم.
تجلی نقش عبودیت بندگان در سرزمین عرفات
یک خواسته در این آیهٔ سورهٔ ابراهیم(ع) است که خواستهٔ ابراهیم(ع) است. وجود او با عبودیت متحد شده بود و خدا هم ظهور عبودیتش را به قیامت نگذاشت؛ یعنی خدا آن باطن را در همینجا بیرون آورد و کعبه، صفا، مروه، قربانی، منا و عرفات شد. «عرفات عشقبازان سرِ کوی یار باشد»، نه روی زمین! زمین که از دوازده ظهر تا غروب وقتی کاروانها میخواهند حرکت بکنند، کاری نمیکند! زمین برای آدم، یک میّت است، چهکار میکند؟ نقش عبودیت ما در زمین عرفات باید حداقل برای خودمان تجلی بکند، زمین که کاری نمیکند! ما میتوانیم کاری بکنیم که «يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا»(سورهٔ حدید، آیهٔ 17)؛ ما از باران که کمتر نیستیم! خدا در قرآن میفرماید: وقتی باران میآید، من بهوسیلهٔ باران «يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا». واقعاً ما مرد و زن شیعه از قطرات باران کمتر هستیم؟! قدرت، نور، جلوه و اثرگذاری ما کمتر است؟! چه غفلتی این مردم را گرفته است؟
التماس گدا به غنی در نماز
-التماس ابراهیم(ع) به خداوند برای نماز
ابراهیم(ع) با این کیفیت وجودیاش و معرفتش که یک معرفت صد درصد بود؛ ما نمیتوانیم بگوییم که ابراهیم(ع) توحید تام نداشته است! اگر توحید تام نداشت که ابراهیم(ع) نمیشد؛ بعد هم ما علناً در قرآن میبینیم که پروردگار میفرماید: «وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(سورهٔ انعام، آیهٔ 75). «نُرِي» یعنی ارائهدادن، نشاندادن؛ خدا میگوید: من پردهٔ تمام ملکوت (هرچه آسمان دارم و زمین) را کنار زدم و به ابراهیم نشان دادم. این آدم چه کسی بوده است؟ این معرفت در اینجا با التماس میگوید؛ دعا یعنی التماس، التماسِ گدا به غنی. هیچ ناراحت نشوید، مسئله رودربایستی هم ندارد! ابراهیم(ع) مملوک، مربوب و فقیر پروردگار است. در قرآن میخوانیم: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ»(سورهٔ فاطر، آیهٔ 15) کل شما فقیر پروردگار هستید. اینجور که آدم از آیه کشف میکند، ابراهیم(ع) به التماس افتاده است؛ پیش چه کسی؟ پیش پروردگارش، مالکش و مدبرش. برای چهچیزی التماس میکند؟ برای نماز التماس میکند و هیچچیز دیگری در آیه نیست. التماس برای نماز است! چه کسی التماس میکند؟ آنکه کل ملکوت سماوات و ارض را به او نشان دادهاند، یعنی پرده را کنار زدهاند و به او گفتهاند: فرمانروایی ما را بر کل هستی با چشمت ببین.
-بیتوجهی مردم به اقامهٔ نماز
ابراهیم(ع) به کجا راه پیدا کرده است! آنوقت این انسان برای نماز به التماس افتاده است. نماز برای چه کسی؟ اوّل برای خودش که آن زمان در دنیا بوده و بعد هم برای نسلش تا روز قیامت؛ یعنی دغدغه و رنج داشته است که نکند زن و مرد بینمازی در نسل من پیدا بشود! الآن بچهها در خیلی از خانوادهها بینماز هستند و خانوادهها اصلاً ناراحت نیستند؛ زن و شوهر جوان بینماز هستند و هیچ ناراحت نیستند. من گاهی با قطار، اتوبوس یا هواپیما به مسافرت میروم، نمازخوان خیلی کم است. من با هواپیمای چهارصدنفره از لندن به ایران میآمدم، کل مسافرین ایرانی بودند و اصلاً خارجی نبود. ما به دو نماز برخوردیم، چون بین ما و لندن چهارساعتونیم فاصلهٔ زمانی است. یک نماز مغرب و عشا و یک نماز صبح در هواپیما بودیم؛ اما از این چهارصد مرد و زن مسافر در هواپیما که تعطیلات شروع شده بود و به دیدن اقوامشان میآمدند (پیرزن و پیرمرد و متوسط، زن و مرد جوان)، فقط دو نفر نماز مغرب و عشا و صبح را در هواپیما خواندند؛ یکی من بودم و یک نفر دیگر! هیچکس دیگری نخواند، با اینکه بیدار هم بودند. یکبار هم پیش شیعیان ترکیه رفته بودم، با هواپیمای تُرکیش به فرودگاه امام میآمدیم و حدود سیصدنفر در هواپیما بودند. یک ترکیهای نبود و کل آنها ایرانی بودند. نماز مغرب و عشا هم اگر نمیخواندیم، قضا میشد؛ اما فقط من نماز مغرب و عشا را خواندم و هیچکس از این تاجرهای ایرانی و اینهایی که به آنجا برای کار آمده بودند، نماز نخواندند.
جایگاه والای نماز نزد ابراهیم(ع)
الف) خواستهٔ اوّل ابراهیم(ع) از خداوند
ما نمیدانیم که این نماز چه جایگاهی دارد! پیغمبری مثل ابراهیم(ع) که ملکوت سماوات و ارض را جلوی چشمش نشان دادهاند، به التماس به مقام ربوبیت خدا افتاده است؛ چون میدانسته که گستردهتر از عالم هستی، از این کلمهٔ «رب» کار برمیآید. حالا التماسش را ببینید: «رَبِّ اجْعَلْنِي»(سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 40) اوّل خودم، چون اگر رئیس خانواده اهل نماز نباشد، دیگر از زن و بچه، نوه، عروس و داماد توقعی ندارد. خدا به ما یاد میدهد که اوّل خودت را اصلاح کن! ابراهیم(ع) هم میگوید اوّل خودم؛ اوّل خودت را اصلاح کن! اوّل خودت جلوی زن و بچه نماز بخوان! اوّل خودت صبح بلند شو و نماز بخوان! تا ساعت هشت نخواب که اثر منفی روی زن و بچهات نگذارد. در توهم خودشان میگویند این که نماز نمیخواند، ما برای چه نماز بخوانیم؟ اینقدر نماز را نشکن و سبک نکن!
-سفارش آیتالله بروجردی به طلاب جوان
مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی که من خدمتشان رسیده بودم؛ چون او را نسبت به خودم ذیحق میدانم، یک کار کوچکی هم برای او انجام دادم. یکنفر از علمای قم که شانزدهسال از آقای بروجردی جدا نبود، پنجششماه به مردنش مانده بود که من به عیادتش رفتم. دیگر حال نداشت، گفتم: شما شانزدهسال با این مرد الهی بودی و هرچه از ایشان داری، در قبر میبری؛ چرا نمینویسی؟ اینها مربیگری، هشداردهنده و بیدارکننده است. گفت: چشم! اتفاقاً در همان رختخواب بیماری نوشت، هنوز نمرده بود که چاپ کرد و برای من هم فرستاد.
آقای بروجردی با این عظمتش، چهارپنج روز به ماه رمضان یا به محرّم مانده (آن زمان هفتهزار طلبه بیشتر در قم نبود، الآن نزدیک چهلهزار است. ششصدهفتصدنفر از این هفتهزارنفر درس خارج، یعنی درس اجتهادی میخواندند و همه هم پای درس آقای بروجردی بودند. درس ایشان هم در کل مراجع نجف و قم درس ویژه، خیلی پربار و جامعالاطراف بود)، درس را یکربع یا بیستدقیقه میکردند و نیمساعت به طلبههای پای درسشان که بیشترشان قریبالاجتهاد بودند (چهارپنجتا از شاگردهایشان را اسم ببرم: مرحوم آیتاللهالعظمی گلپایگانی، امام خمینی، مرحوم آیتالله شریعتمداری و امثال اینها که ششسال در درس آقای بروجردی بودند)، با اشک چشم میگفتند: آقایان طلاب، شما برای تبلیغ دین به اطراف مملکت میروید. شما را در دههٔ عاشورا در مسجد نمیگذارند که بگویند اینجا بخواب و ناهار و شامت را بخور! بالاخره در بخش، دِه یا قریه است؛ کدخدا یا یکی از دهاتیها شما را به خانهاش میبرد و سی شب ماه رمضان یا ده شب عاشورا در آنجا هستید. من از همهٔ شما تقاضا میکنم که اگر در ماه رمضان یا دههٔ عاشورا، یک روز دیرتر از صاحبخانه برای نماز صبح بیدار شدید، بقچه و کتابهایتان را همان ساعت بردارید و به قم برگردید؛ بیشتر نمانید که آبروی دین بریزد!
-اهتمام پدران به نماز، راهی برای جذب فرزندان به نماز
«رَبِّ اجْعَلْنِي» یعنی اوّل پدران و رؤسای خانه یا رؤسای مملکت وارد نماز بشوید تا زن و بچهتان به این توهم نیفتند و بگویند مثل اینکه نماز هم خیلی مهم نیست که پدرمان صبحها بیدار نمیشود! یا مغرب و عشایش را به قول پیغمبر(ص)، عین کلاغی که دانه جمع میکند، رکوع و سجود و تشهد را با هم قاتی میکند. این نماز چه قدرتی دارد که به زن و بچه و نوه انتقال پیدا بکند؟ من یادم هست در اصفهان، همدان، تهران (این شهرهایی که یادم هست)، پدر خانواده برای مغرب و عشا که بیشتر در مسجد بودند، اما برای نماز صبح، ظهر و عصر جلو میایستاد و زن و بچه، داماد، عروس و نوه به پدر خانواده اقتدا میکردند؛ چون میدیدند عجب نمازی است! چه نماز باحالی! نماز چقدر خوب است و این نماز چقدر به انسان آرامش میدهد! ابراهیم(ع) اوّل خودش را گفت؛ یعنی ای مردم، اوّل خودتان: «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ».
ب) دومین درخواست ابراهیم(ع)
«وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» خدایا! نگذار که نماز از نسل من قطع بشود. این نماز، گنج و سرمایه بماند و هر مرد و زنی که از نسل من تا قیامت بهوجود میآید، نماز در زندگیاش جریان داشته باشد. البته آیه یک نکته دارد که اهل علم این نکته را میدانند. ابراهیم(ع) میگوید «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي»، او میداند که بعضی از ذریهاش مثل بچهٔ نوح(ع) انحراف هم پیدا میکنند. برای همین میگوید «وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي» من نمیتوانم از آنهایی که تو را رها میکنند و میروند، دستگیری بکنم؛ اما خدایا! بخشی از ذریهٔ مرا مثل خودم همراه با نماز قرار بده.
ج) سومین خواستهٔ ابراهیم(ع)
این التماس و دعای آخر آیه را ببینید؛ ابراهیم(ع) به خدا میگوید: «رَبَّنٰا وَ تَقَبَّلْ دُعٰاءِ» خدایا! این التماس مرا قبول و مستجاب کن تا محروم و ممنوع نشوم. من به گدایی آمدهام، ولی تو به گدایی من جواب بده. برای همین دعاست که نماز از زمان خودش تا الآن یقیناً از نسلش قطع نشده است. الآن آن نمازی که خودش خوانده، 1200 سال است که امام زمان(عج) میخواند. ایشان ذریهٔ ابراهیم(ع) است. آن نمازی که ابراهیم(ع) خواست، در پیغمبر، ائمه و نسل عالمان، فقیهان و عارفانش جلوه کرد. جالب است که این دعا از زمان خودش تا حالا قطع نشده و تا قیامت هم قطع نخواهد شد. چقدر پیوندخوردن با خدا پرمنفعت، پربرکت و آرامشدهنده است.