لطفا منتظر باشید

پنجشنبه (17-12-1396)

(تهران حسینیه هدایت)
جمادی الثانی1439 ه.ق - اسفند1396 ه.ش
11.91 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

انبیاء و ائمهٔ اطهار(ع)، راسخون در علم

احتمال دارد توان یک بحث مرتب و منظمی را در محضر شما عزیزان در رابطهٔ با صدیقهٔ کبری نداشته باشم و بحثی را که می‌شنوید، به‌ناچار قطعه‌قطعه است. کلمه‌ای را تحت عنوان تأویل یعنی برگرداندن موضوعی به حقیقتی دارد و پروردگار بخشی از آیات قرآنش را خود وجود مقدسش اعلام کرده که در گردانهٔ تأویل است؛ یعنی فقط نمی‌توان به‌ظاهر آیه قناعت کرد که آیه خوانده و گفته شود و معنی آیه صد درصد همین است که ظاهر آیه و الفاظ می‌گوید. این معنی تأویل است، اما اینکه تأویل آیات را چه کسی می‌داند، یعنی فهم تأویل برعهدهٔ کیست؟ یک مرجع تقلید یا یک ادیب قوی که مجتهد ادبیات عرب است و یا یک دانشمند کم‌نظیر؟ نه، کار اینها نیست! پروردگار می‌فرماید که دانایی به تأویل آیات قابل‌تأویل کار دو نفر است:

الف) اولی خودم هستم که این آیات را نازل کرده‌ام و می‌دانم ظاهر آیه و تأویل آیه چیست.

ب) نفر دوم هم راسخون در علم هستند. راسخون در علم چه کسانی هستند؟ از خود لغت راسخ می‌توان فهمید چه کسانی هستند. علم راسخ یعنی علمی که در جریانات روزگار، در جریانات زمان و با گذشت اعصار و قرون تغییر نمی‌کند. راسخون در علم مطلبی را می‌گویند، ولی این مطلبشان تا روز قیامت فوق عقل‌ها و تحقیقات و علوم می‌ماند. علم در پایین‌دست قرار نمی‌گیرد که یک رشتهٔ علمی مافوق این علم بیاید و رخ نشان بدهد و چنین علم راسخی فقط و فقط در انبیای الهی و ائمهٔ طاهرین بوده است. 

 

روایات معصومین(ع) بر فراز اعصار

ما خیلی روایت داریم که باید در تعریف آن روایات بگوییم بر فراز ازمان و اعصار است، یعنی علمی نیست که با علم دانشمندان پس زده بشود و بگویند ما با تلسکوپ جهان بالا را دیده‌ایم، ما با میکروسکوپ ریزترین اشیا را دیده‌ایم و این نیست که در قدیم گفته‌اند و چنین حادثه‌ای برای راسخون در علم پیش نمی‌آید؛ البته الآن دربارهٔ این موضوع مسائلی را در ذهنم دارم که برایتان بگویم، ولی تمام فرصت مجلس به آن مسائل خواهد گذشت؛ اما لازم است که یک نمونه برای شما عرض بکنم.

دانشمندان تا مدتی پیش می‌گفتند کرهٔ زمین جداشدهٔ از خورشید است، اما رأی‌ آنها برگشت و گفتند نه، خورشید مستقل آفریده شده و کرهٔ زمین، سیارات و کهکشان‌ها هم مستقل آفریده شده‌اند. این‌طور نیست که کره‌ای را به‌وجود آورده باشند و مثلاً سنگین باشد، یک قطعه از آن رها براساس جاذبه و دافعه بشود و در یک محلی از فضا قرار بگیرد. ما کتابی داریم که ده جلد است(البته عربی آن ده جلد نیست و ترجمه‌اش ده جلد است) و نگاه پیغمبر و ائمهٔ طاهرین را در این ده جلد به انواع آب‌ها، ابرها، بادها، فرشتگان، جن، داروها، اعضا و جوارح بدن، دریاها، صحراها، گوشت‌ها، نباتات و عالم بالا نقل کرده است. خیلی کتاب مهمی است و سراسر کتاب معجزه است، نه مطلب!

 

زمین بسان پرنده‌ای پرقدرت

من داشتم راجع‌به آفرینش کرهٔ زمین از دیدگاه ائمه یا پیغمبر نگاه می‌کردم که به این روایت رسیدم، حضرت باقر می‌فرمایند: زمین مستقل آفریده شده است که ایشان این مطلب را پانزده قرن قبل فرموده‌اند. برادرانی که دانشگاه دیده‌اند یا اهل مطالعه هستند، می‌دانند چه تحولاتی در این پانزده قرن از نظر دانشمندان دربارهٔ جهان پیدا شده است. روزگاری می‌گفتند زمین مرکز عالم است و نه مرکز منظومهٔ شمسی؛ و می‌گفتند خورشید دور زمین می‌گردد و زمین ثابت است، معلوم؟ بالای دوهزار سال این مسائل در دانشگاه‌های ایران، هند، یونان و اروپا درس داده می‌شد و اوّلین کسی که این مسئله را به‌هم زد، کپرنیک لهستانی بود؛ نفر بعد که این افکار را با قدرت بیشتر به‌هم ریخت، گالیله بود که به‌خاطر اعلام کُرویّت و حرکت زمین از طرف کلیسا زندانی و به اعدام هم محکوم شد.

اما شما روایات اهل‌بیت و قرآن را ببینید؛ مثلاً قرآن مجید راجع‌به گردش کرهٔ زمین که زمین سیارهٔ ساکنی نیست، می‌فرماید: «الم نجعل الارض کفاتا»، این غیر از «مهادا» در سوره‌ٔ «عم یتسائلون» است. یک‌جا می‌گوید: «الم نجعل الارض مهادا» و یک‌جا می‌گوید: «الم نجعل الارض کفاتا»؛ «کفت»، «کاف» و «ف» و «ت»، شما به کتاب‌های لغت عرب مراجعه کنید و ببینید عرب اصیل به چه‌چیزی «کفات» می‌گوید؟ به پرندهٔ پرقدرتی که می‌تواند بار سنگین بردارد و سرعتش هم در فضا زیاد است. خدا این صفت را دربارهٔ زمین فرموده، یعنی زمین پرنده است و شما چندهزار سال اشتباه می‌گفتید و خطاکار بودید! جهلتان را به‌عنوان علم حتی در سطح دانشگاه‌ها جا انداخته بودید و این نبوده که شما می‌گفتید.

 

درماندگی مردم از تأویل صحیح آیات قرآن

آن‌وقت نگاه ائمهٔ ما را در روایاتشان راجع‌به زمین -ابتدای زمین، الآن زمین و پایان زمین- ببینید، انسان بُهتش می‌برد و علاوه‌براین اعتقادش به ائمه قوی‌تر می‌شود. خود اهل‌تسنن نوشته‌اند و من همین سه‌روز پیش در کتاب‌هایشان دیدم که نفر دوم سقیفه که خیلی هم به او ارادت دارند، روی منبر نشسته بود و مسجد پر بود، عربی آمد و گفت: من قرآن می‌خوانم، اما یک کلمهٔ این آیهٔ دو کلمه‌ای را نمی‌فهمم: «و فاکهه و ابا»، گفت: فاکهه که به‌معنی میوه است، «اب» یعنی چه؟ اینها که 23سال از مکه تا روز 28 صفر با پیغمبر بودند و ادعا می‌کنند ما این‌قدر توانمان بالاست که می‌توانیم جامعهٔ اسلامی را تا قیامت اداره کنیم، از جواب ماند و نفهمید «ابا» یعنی چه!

کسی نزد امیرالمؤمنین آمد و به او گفتک رئیس مسلمان‌ها در یک کلمه ٔقرآن مانده و خودش هم می‌گوید نمی‌فهمم «ابا» یعنی چه؟! حضرت فرمودند: یعنی مرغزار و چراگاه، چون آیهٔ بعد می‌گوید: «متاعا لکم و لانعامکم» من همه‌جور میوه و چراگاه برای شما و حیوانات درست کردم که البته حیوانات در آن چراگاه‌ها که می‌چرند، نهایتاً کل سودش -پوستش، گوشتش، شیرش و فراورده‌های شیری- به خود شما برمی‌گردد. کسی که یک لغت قرآن را نمی‌فهمد، آیا این را باید به جای امیرالمؤمنین نشاند؟ یک لغت قرآن، آن‌هم لغت عربی! این لغت که در قرآن خارجی نبوده و عربی بوده است.

 

نگرش معصومین(ع) به زمین و کل جریانات هستی

نه اینکه آدم از نگاه اهل‌بیت به کل جریانات هستی و زمین بهت‌زده می‌شود، بلکه اعتقادش هم به ائمه خیلی قوی می‌شود. کسی که تازه بچه دار شده بود، خدمت پیغمبر آمد و حضرت به او فرمودند: بچه‌ات چیست؟ گفت: بچهٔ من یا پسر یا دختر است، بچه از هر انسانی که به‌دنیا می‌آید، یا پسر به‌دنیا می‌آید و یا دختر، چیز سومی که نیست! فرمودند: شکل کیست؟ گفت: یا‌رسول‌الله! بچه یا شکل پدرش یا شکل مادرش است. فرمودند: نه، این که تو می‌گویی، درست نیست و بعد حضرت فرمودند: شکل و صورت بچه، رنگ بچه، انرژی‌های بچه محصولی از آدم تا تو و همسرت است. معنای این روایت تا چهل‌سال پیش معلوم نبود که همهٔ مکتسبات این بچه –شکل، قیافه، پوست، رنگ، مو، چشم، گوش، خصال و خوی او از آدم تا توست. همین چندروز پیش من در مقالات بسیار مهم این حوزه دیدم که نوشته‌اند: برای دانشمندان ثابت شده که ژن و کروموزوم‌های ژن با رشته‌هایی که دارد، از اولین انسانی که آفریده شده، رنگ‌ها، خصال، روی‌ها و شکل‌ها را در خودشان ذخیره دارند تا در انسان‌های بعدی ظهور بکنند که این حرف پیغمبر است؛ یعنی مکه بود، یک‌نفر بلند نبود که در مکه بنویسد و بخواند، ولی مسئلهٔ ژن، کروموزوم، رشته‌ها و ذخیره‌سازی همهٔ واقعیات هر فرزندی را که به‌دنیا می‌آید، از زمان آدم تا به‌دنیاآمدن او با کنایه اعلام کرده است. معلوم می‌شود که این پیغمبر است و این وحی به او نازل می‌شود که علم راسخ است.

 

تفاوت حیوانات در کلام امام صادق(ع)

شما کسی از دانشمندان را می‌شناسید که در تمام اقیانوس‌ها گشته و تمام حیوانات دریایی را دیده باشد؟ نه، هیچ‌کس را نمی‌شناسید و هیچ‌کس هم نیست. اصلاً کسی چنین عمری ندارد که کل دریاها و اقیانوس‌ها و تک‌تک موجودات را ببیند. مفضّل‌بن‌عمر کوفی در مدینه(روایت در جلد اول و دوم بحارالأنوار است که پانصدسال پیش نوشته شده است) می‌گوید که امام صادق به من فرمودند: آیا می‌دانی فرق بین کل حیوانات جنگلی، فضایی، صحرایی، دریایی را در پستاندار و غیر پستاندار چیست؟ حیواناتی که می‌زایند و حیواناتی که تخم‌گذاری می‌کنند و روی تخم می‌خوابند تا جوجه درآید؟ مفضّل چه می‌داند که بین مادهٔ کل موجودات زندهٔ شیردهنده و موجودات زندهٔ تخم‌گذار چیست! شما همین حرف امام صادق را به دانشمندان آمریکا و اروپا و زیردریایی‌ها بده و بگو می‌خواهید هر جای دریا، صحرا و جنگل را بگردید و نمونه ببینید، اگر غیر از این بود! امام ششم فرمودند: فرق این دو طایفه در لالهٔ گوش است؛ آنهایی که حامله می‌شوند و شیر می‌دهند، لالهٔ گوش دارند و آنها که تخم‌گذار هستند، لالهٔ گوش ندارند. این کیست که خانه‌اش در یک کوچهٔ خرابه است و از کل موجودات حامله‌شونده و تخم‌گذار خبر قطعی می‌دهد و از این خبردادن هم نمی‌ترسد. این راسخ در علم است.

 

تأویل «مرج البحرین» در روایات

حالا این یک قطعهٔ بحث امشب راجع‌به صدیقهٔ کبری است. قرآن بنا به بیان خود پروردگار تأویل دارد، یعنی برگرداندن ظاهر به یک حقیقت دیگر. چه کسی این برگردان را می‌داند؟ «لا یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم»، من می‌دانم و راسخون در علم، این مقدمه معلوم شد؟ می‌خواهم امشب اعتقاد و ایمان‌ شما به صدیقهٔ کبری خیلی بیش از امشب بشود. اهل‌بیت در تأویل آیه و نه در ترجمهٔ(ترجمه را که شما هم که خیلی درس عربی نخوانده‌اید، وارد هستید و ترجمهٔ‌ این‌جور آیات خیلی ساده است) «مرج البحرین یلتقیان» دو دریا به‌هم التقا پیدا کرده و رسیده‌اند که «بینهما برزخ لا یبغیان»، بین این دو دریا یک برزخ و پرده، یعنی حاجب است، می‌گویند: این دو دریا یکی علی‌بن‌ابی‌طالب و یکی هم فاطمهٔ زهراست و آن پردهٔ بین این دو که تمام انوار ملکوت را به‌راحتی در صفحهٔ این پرده تجلی می‌داده، پیغمبر اسلام است؛ یعنی خورشید این دو دریا پیغمبر است، خب دریا چیست؟

این را از زین‌العابدین بشنوید که خیلی جالب است(ما در معارف زین‌العابدین در مؤسسه دارالعرفان قم نزدیک سه‌هزار کتاب شناسایی کرده‌ایم که فقط به زین‌العابدین مربوط است و خدا می‌داند چه رشته‌های علومی از حضرت جریان پیدا کرده که ما هم نمی‌دانستیم. ما داریم همهٔ این کتاب‌ها را جمع می‌کنیم، چون من خیلی آرزو دارم که معارف زین‌العابدین با یک نظام خاصی چاپ بشود و فکر می‌کنم از پنجاه جلد بالاتر باشد). این جمله برای زین‌العابدین است، زین‌العابدینی که یک‌بار در 57سال عمرش دریا ندید؛ یا مدینه یا مکه و یا شام در اسارت بود یا برگشت به مدینه بود و چهل‌سال گریه و بعد ازدنیا‌رفتند.

 

کثرت و تنوع در آفرینش موجودات

این دیگر امروز برای دانشمندان ثابت شده است؛ جنگل‌ها چقدر موجود، البته نه فقط تنها موجود زنده، بلکه موجود گیاهی دارد؟ صحراها چقدر موجود نباتی دارد؟ کشور هند که به آن شبه‌قاره می‌گویند، از متخصصین پرسیدند تا حالا چند داروی گیاهی در هند شناخته شده است؟ گفتند: دویست‌تا؛ در ایران چقدر داروی گیاهی شناخته شده است؟ گفتند: بالای دوهزارتا؛ چقدر درختان متعدد! فقط این پروانه‌هایی که با این پرهای رنگی می‌پرند، تا الآن سه‌هزار نوع مختلف پیدا کرده‌اند. قرآن کلمهٔ خرما را در هیچ کجا مفرد نیاورده و همیشه «نخیل» می‌گوید. در ایران خودمان بالای چهل نوع خرما با چهل نوع اثرهای متفاوت پیدا شده است. چند نوع گیاه در عالم است؟ من برای تبلیغ به هلند رفته بودم، گل رز در هلند بیش از چندصد نوع متفاوت است و خدا فقط می‌داند که در این جنگل‌ها و صحراها از گیاهان و حیوانات چه چیزهایی هستند!

 

صدیقهٔ کبری(س)، تنها ملکهٔ جهان

زین‌العابدین در یک دعای خود می‌فرماید: «یا من فی البحار عجائبه»، ای خدایی که تمام شگفتی‌های آفرینش تو در دریاست و این خیلی عجیب است؛ اگر تأویل آیه را به دست زین‌العابدین بدهیم که شما صاحب تأویل هستید و می‌گویید تأویل «مرج‌البحرین»، یک دریا امیرالمؤمنین و یک دریا فاطمهٔ زهراست، راحت به تو می‌گوید که خدا تمام شگفتی‌های خلقتش را در این دختر هجده‌ساله ریخته است. من برای بعضی از دوستانم گفته‌ام که ایشان کل عمرشان دو سخنرانی کرده‌اند و هر دو خطبهٔ مسجد و منزلشان هفتادسال پیش به قلم یکی از فقها و حکمای بزرگ شیعه در دویست صفحه چاپ شده بود و من آن را با کمک دوستان به نهصد صفحه تبدیل کردم که نام آن «ملکهٔ اسلام» است. اسلام هم یک ملکه دارد که همین ایشان است و بقیه همه زن و شاگرد هستند، یعنی شاه زنان جهان و ملکهٔ جهان فقط ایشان است.

 

انعکاس علم خدا در صدیقهٔ کبری(س)

اگر در آن نهصد صفحه فقط توضیح این دو سخنرانی را ببینید، عقلتان متحیر می‌شود که این خانم وقتی به مسجد رفتند و برای حرف‌زدن به جمعیت نگاه کردند، پای سخنرانی ارشمیدس و فیثاغورث و افلاطون و ارسطو و سقراط و کندی و ابونصر و صدرالمتألهین و ملااسماعیل خواجوی را حاج‌ملاهادی سبزواری را یک‌طرف مسجد دیدند، فقهای بزرگ اسلام را یک‌طرف دیدند، متکلمین را یک‌طرف دیدند، ادیبان عرب را یک‌طرف دیدند و این خطبه را خواندند و این سخنرانی را کردند؛ چون این سخنرانی نشان می‌دهد که مستمع‌ها اینها بوده‌اند؛ اگر این خطبه را به‌دست فلاسفه، حکیمان و عارفان بدهید که داده شده است، معلوم نیست تا حالا چقدر حکیم و فیلسوف و عارف و فقیه این خطبه را شرح کرده‌اند! مگر تمام می‌شود؟! مثل دریا می‌ماند که ساحل ندارد، مثل قرآن می‌ماند که هر روز آدم از این حرف‌ها یک کشف جدید می‌کند. در هجده‌سال عمر اینها را از کجا آورده بودی! ما چطوری به علم تو قانع بشویم ای دختر پاکی‌ها، ای دختر علم، ای دختر حکمت، ای دختر فلسفه، جز اینکه بگوییم جناب‌عالی در این عالم و در این هجده‌سال عمرت یک آینه بودی که کل این آینه روبه‌روی خدا بود و علم خدا در این آینه منعکس شده بود. اصلاً ما جور دیگری نمی‌توانیم قناعت بکنیم، یعنی قناعت هم برای ما نمی‌آورد.

 

حکایتی شنیدنی

این شخصیت اوست؛ بحر ولی بحری که «یا من فی البحار عجائبه»، شگفتی‌های خدا در این خانم است. این یک قطعهٔ بحث؛ اما قطعهٔ دوم:

برادرانم، خواهرانم! من پنجاه‌سال بیشتر است که با کتاب‌ها سروکار دارم و خیلی به‌دنبال زندگی انبیا، اولیا، عرفا، حکما و فلاسفه بوده‌ام؛ یعنی یک بخش از کتاب‌هایم اصلاً این نوع کتاب است و مهم‌ترین چیزی که در این کتاب‌ها -حالا در شیعه- دیده‌ام، در انبیا پیدا نکرده‌ام. مادر آیت‌الله‌العظمی حاج‌شیخ‌جعفر شوشتری که بخشی از حقیقت وجودش را از ابی‌عبدالله گرفته و برای خودش نیست؛ چون خودش نوشته و من خوانده‌ام که حسابی باسواد شدم. درس‌خواندهٔ دزفول، شوشتر و نجف بود. دههٔ عاشورا به ایران آمدم تا به منبر بروم. شهر یزد آمدم، یک آقایی که حسینیه داشت و خیلی آدم معتبری بود، مرا در مدرسهٔ یزد دید و گفت: آقاشیخ منبر می‌روی؟ گفتم: آری! گفت: از دو شب دیگر، شب اوّل محرّم به حسینیه من بیا و منبر برو. شیخ شوشتری گفت: در حسینیهٔ او به منبر می‌رفتم، حرف نمی‌آمد و نمی‌جوشید؛ خیلی هم درس خوانده بودم، اما مطلب در مغزم پیدا نمی‌شد. دیگر تقریباً شب پنجم و ششم حس کردم که صاحبخانه می‌خواهد مزد ده شب را بدهد، جوابم کند و بگوید آقا شیخ، مجلس ما خراب شد. مجلس خیلی سرد و یخ بود، نه درست و حسابی می‌توانستم حرف بزنم و نه در آن پنج-شش شب یک زن و مرد در روضه‌ام گریه کرد، به خانه آمدم و خودم نشستم و گریه کردم، به حضرت سیدالشهدا متوسل شدم که من پانزده-بیست‌سال حسابی درس خوانده‌ام و دلم می‌خواهد به منبر بروم، این‌جوری باید آبرویم بریزد؟ شما اهل‌بیت از نوکر و خادم خود‌تان این‌جوری پذیرایی می‌کنید؟ خیلی گریه کردم(این دیگر نوشتهٔ خودش است و نقل نیست. من حتی به شوشتر رفتم و نبیره‌اش آیت‌الله‌العظمی شیخ‌محمدتقی شوشتری را هم دیدم که نهج‌البلاغه و فقه شیعه را بسیار عالی تفسیر کرده است. آدم بسیار ملّایی است و من می‌خواستم چیزهایی هم از جد او بشنوم)، این‌قدر گریه کردم تا خوابم برد. آدم کسل و ناامید و افسرده می‌شود! صدا که ندارم، علمم را هم که نمی‌توانم انتقال بدهم، روضه هم که هنر ندارم، پس من به درد چه می‌خورم؟ خواب دیدم که روز عاشوراست و ابی‌عبدالله در کنار خیمه‌ها ایستاده است، سلام کردم و خیلی سلامم را شیرین جواب دادند و با اسم به من فرمودند: شیخ جعفر! در خیمه بیا، در خیمه رفتم، فرمودند: شیخ‌جعفر، هوا خیلی گرم است، آب نداریم به تو بدهیم؛ اما یک‌مقدار غذا هست و بعد به قمربنی‌هاشم گفت یک‌مقدار سویق بیاور. حالا من نمی‌دانم سویق عربی چه ترکیباتی داردف اما غذایی است که دیگر خیلی هم آب ندارد، آوردند و حضرت فرمودند بخور، من یک قاشق از این سویق خوردم و از شدت خوشحالی بیدار شدم، دیدم یک‌جور دیگر هستم، گلویم یک‌جور دیگر است. صاحبخانه را صدا کردم و گفتم: من را جواب نکنی! گفت: آقا شیخ به درد نمی‌خوری، من پول ده شب را می‌دهم و برو، می‌خواهم یک‌نفر دیگر را فردا شب بیاورم. گفتم: جوابم نکنی، این گلو و زبان و مغز من دست‌کشیدهٔ ابی‌عبدالله است، بگذار فردا شب هم به منبر بروم و اگر نپسندیدی، جوابم کن. از آن شب تا آخر عمرش در روزگار خودش مهم‌ترین منبری شیعه بود.

ما فقط در احوال ایشان و چندنفر دیگر دیده‌ایم که خانم‌ها به مادر شیخ جعفر گفتند چه‌کار کردی که بچه‌ات مرجع تقلید، نویسنده و منبری شده و چقدر خوب روضه می‌خواند، چقدر باتقواست! بالاخره یک مایه‌ای باید قبلاً بوده که او این‌جوری شده باشد، مادرش گفت: خانم‌ها چه می‌گویید، من آرزو داشتم که این جعفر من مثل امام جعفر صادق بشود، امام یک آخوند ملای باسواد شده که برای مردم هم جاذبه دارد؛ چون من از وقتی که به نطفهٔ او حامله شدم، تا وقتی به‌دنیا آمد و تا روزی که از شیر گرفتم، دائم وضو داشتم؛ نه در حاملگی بی‌وضو به‌سر بردم و نه در شیردادن. ما چنین چیزهایی را در کتاب‌هایمان داریم، اما اینکه در حق حضرت زهرا می‌گویم، در کل عالم سابقه ندارد و نداشته است؛ نه اینکه بوده و ما نمی‌دانیم!

 

حضرت زهرا(س) مصداق کامل سورهٔ کوثر

جبرئیل نازل می‌شود(این را حالا نه یک کتاب، نه دو کتاب و نه ده کتاب) و می‌گوید: یارسول‌الله! خدا می‌خواهد به تو فرزند بدهد، چهل شبانه‌روز روزها را روزه بگیر و شب را به عبادت بیدار باش؛ تا افطار شب چهلم نازل می‌شوم. روز سی‌و‌نهم که هنوز افطار نشده بود، جبرئیل آمد و گفت: چهل‌روز روزه گرفتی و خدا هم دستور داد که از خدیجه جدا باش و با هم نباشید. سی‌ونه شب هم به عبادت قیام کردیف اما خدا می‌گوید امشب دیگر برای عبادت بیدار نمان، نمی‌خواهم؛ افطار امشب هم به علی‌بن‌ابی‌طالب بگو بیاورد که آن وقت بچهٔ ده-دوازده‌ساله یا چهارده-پانزده‌ساله بود. علی افطار درست کرد و اول غروب هم افطاری را کنار پیغمبر آورد و حضرت خوردند. جبرئیل نازل شد و گفت: امشب از این افطاری تو نطفهٔ بچه‌ات بسته می‌شود، امشب را به جای نماز شب و گریه و عبادت، پیش خدیجه برو که این نطفه به او انتقال پیدا بکند؛ یعنی در عالم سابقه ندارد که خدا برای نطفهٔ یک انسان چهل‌روز روزه بدرقه کند، آن‌هم روزهٔ پیغمبر و نه روزهٔ دیگران، افطارش راهم به دست علی آماده بکند؛ چون در گذشته و در زمان هیچ پیغمبری که علی وجود نداشته است. آن شب مایهٔ وجود صدیقهٔ کبری به خدیجهٔ مرضیه انتقال پیدا کرد و بعد خدا به پیغمبر فرمودند: «انا اعطیناک الکوثر». اولاً فخر رازی که بزرگ‌ترین مفسر سنّی‌هاست و نمونه ندارد، خود و خدا هم خیلی باسواد است! خیلی از علمای اهل‌سنت می‌گویند که این سوره هیچ ربطی به زهرا ندارد، اما این سنی عالمِ باسواد هجده دلیل آورده(ما پنج‌تا هم نتوانستیم بیاوریم) که مصداق این سوره فقط فاطمهٔ زهراست. یک اهل‌سنت هجده دلیل آورده است!

 

زهرا(س) عطیه‌ای الهی برای جهانیان

«اعطینا»، عطا در زبان عرب از مقام بالا به پایین می‌گویند و تقدیم از مقام پایین به بالا می‌گویند که محضر ایشان تقدیم کردم. خدا می‌گوید به تو عطا کردم، یعنی خدا مقام بالاتر است و پیغمبر مادون خداست، عطا از مقام مافوق به مقام مادون است، درست؟ این قطعهٔ آخر سخن را لطفاً خیلی دقت کنید! پس صدیقهٔ کبری عطای الهی است، یعنی عنصری از مقام بالا که مقام بی‌نهایت است، به بالاترین بنده‌اش که بعد از خدا مقام مادون است، عطا شده است.

زهرا امشب به‌دنیا آمد، چه کسی به دنیا آمد؟ عطاءالله به‌دنیا آمد، یعنی همهٔ وجودش عطای الهی بود. آن‌وقت حضرت زهرا از جانب خودش تا روز قیامت به کل جهانیان عطا کرده است. حالا کل جهانیان این عطا را بپذیرند یا نپذیرند، ایشان سفره را برای جهانیان از زمان خودش تا شروع قیامت باز و عطا کرده است. چه‌چیزی عطا کرده است؟ نعمت‌های بی‌نظیر که تا ابد نمونه‌اش نمی‌آید و آن نعمت‌های بی‌نظیر خیلی است که یک‌دانه‌اش یازده امام معصوم است. این عطای زهرا به جهانیان، عطا از مقام بالا به پایین است؛ یعنی زهرا از همهٔ جهانیان مقام برتر است، البته مقام مادون پیغمبر و مقام میزان مقام امیرالمؤمنین، ولی این عطا را به تمام جهانیان عطا کرده است.

یکی از عطایای او را تا حالا عقل‌ها نتوانسته‌اند درک کنند و آثارش را هم نتوانسته‌اند بفهمند که چقدر است و آن عطا ابی‌عبدالله‌الحسین است. این یک عطای زهراست. «انا اعطیناک الکوثر× فصل لربک و انحر× ان شانئک هو الابتر»؛ «اعطینا کوثر»، «صل»، «و انحر»، «ابتر» در تمام سی جزء قرآن همین یک‌بار به‌کار گرفته شده و کلمات این سوره تک است، فقط خودش است و هیچ جای دیگر قرآن دیده نمی‌شود.

خدایا! به آبروی چنین آبروداری که بر فراز تمام عالم است، آبروی شیعه را در این دنیای پر از فساد حفظ کن؛ منبر و محراب و مرجعیت و رهبریت و محرّم و صفر و ماه رمضان شیعه را حفظ کن.

البته ما دعا می‌کنیم، شما هم آمین می‌گویید و خدا هم مستجاب می‌کند؛ ولی این دعا و آمین شما هم یک برکت اضافه‌ای است و باید دعا کنیم؛ وگرنه ائمه در روایات ما فرموده‌اند: وقتی مادر ما وارد قیامت می‌شود، پروردگار در جا به او می‌گوید: «ادخل الجنه»؛ یعنی یک قدم و یک لحظه معطلش نمی‌کند. زهرا عبد خداست و اطاعت خدا را واجب می‌داند، وقتی خدا می‌گوید «ادخل الجنه»، تا ورودی بهشت می‌آید و بعد برمی‌گردد و می‌ایستد، پروردگار با یک دنیا محبت می‌گوید: حبیبهٔ من! چرا به هشت‌بهشت نمی‌روی؟ بهشت در اختیار توست، عطا به این می‌گویند! می‌گوید: خدایا! تنها نمی‌توانم بروم و یا به‌عبارت ساده‌تر دلم نمی‌آید. خطاب می‌رسد: غیر از بهشت چه می‌خواهی که به تو بدهم؟ می‌گوید: هر کسی قلبش، چشمش، خودش، گریه‌اش و فعالیتش در دنیا تا صبح قیامت با ما در ارتباط بوده، آنها را هم می‌خواهم. خطاب می‌رسد: هیچ مشکلی نیست، اما بعضی‌ از اینهایی که می‌خواهی، در پرونده‌شان گناه مانده و من باید ببخشم و صدایشان کنم، هر کسی را می‌خواهی، بردار و به بهشت ببر؛ ولی درعین حال، به ما گفته‌اند دعا کن و ما دعا می‌کنیم.

خدایا! ما را از زهرا و عطایای زهرا که یازده امام هستند و شفاعتش و استغفارش است، محروم مگردان. بهترین هدیه برای صدیقهٔ کبری قرآن است، درست است؟ پیغمبر به سلمان فرمودند: دلت می‌خواهد هر شب از اول تا آخر قرآن را ختم کنی و بخوابی؟ گفت: مگر می‌شود شش‌هزار و ششصد و شصت و چند آیه را در یک شب خواند؟ فرمودند: بله می‌شود، قبل از اینکه بخوابی، سه‌بار «قل هو الله» را بخوان که ثوابش مانند خواندن کل قرآن است.

 

برچسب ها :