لطفا منتظر باشید

شب اول جمعه (7-2-1397)

(قم حرم حضرت فاطمه معصومه(س))
شعبان1439 ه.ق - اردیبهشت1397 ه.ش
9.48 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل‌بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

نعمت عمر

کسانی که نعمت با عظمت و بی‌نظیر عمر را غنیمت دانستند تعدادشان از زمان حضرت آدم تا امروز کم و اندک بوده، معمولاً اکثر مردم عمرشان ضایع و تباه می‌شود و این شجره طیبه را بدون میوه دادن از دست می‌دهند. نعمت عمر به فرموده حضرت امیرمؤمنان یک سرمایه است که انسان اگر با تکیه بر نبوت، وحی و امامت بیدار باشد از این سرمایه وارد تجارت بزرگی می‌شود که سود این تجارت، همیشگی و دائمی است. یک سود این تجارت بنا به فرموده قرآن مجید در سوره مبارکه صف نجات از عذاب دردناک دوزخ است. از مفهوم آیه شریفه استفاده می‌شود کسی که با عمر تجارتی که خدا انسان را به آن هدایت کرده بهره‌برداری نکند دچار عذاب دردناک دوزخ می‌شود.

 

اگر به آیات سوره مبارکه فاطر نظر بیندازید، یکی از آیات سوره فاطر از زبان دوزخیان(زبان اهل جهنم) مسأله عمر را مطرح کرده، آیه شریفه می‌فرماید: دوزخیان به پروردگار عالم التماس می‌کنند «رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَل»(فاطر، 37)، خدایا حالا که ما آمدیم جهنم فهمیدیم چه خاکی به سر خودمان ریختیم فهمیدیم چه زیان سنگینی نصیب ما شده فهمیدیم که غرق در خسارت هستیم، حالا که فهمیدیم و معلوم شد که ما تمام زمینه‌های بدبختی و تیره‌روزی را خودمان برای خودمان فراهم کردیم، ما را از جهنم بیرون بیاور چون جهنمی‌ها می‌دانند که غیر از پروردگار عالم کسی قدرت بیرون آوردن آنان را از جهنم ندارد.

 

سرعت در رسیدن به مغفرت و بهشت

 امیرالمؤمنین می‌فرماید شکل ساختمان جهنم و بهشت فرق می‌کند، حضرت می‌فرماید: هشت بهشت پروردگار در یک سطح صاف است، درجات بهشت با همدیگر فرق می‌کند، هر جنتی نعمت‌های خاصی دارد، ساختمان‌های خاصی دارد، میوه‌های خاصی دارد ولی در سطح صاف است و هشت طبقه روی هم قرار نگرفته. وسعتش را کسی نمی‌داند دو بار یکی در سوره آل‌عمران و یکی در سوره حدید خدا به دورنمایی از وسعت بهشت اشاره فرموده است. در آل‌عمران می‌فرماید: «وَ «سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُم»(آل‌عمران، 133) برای به دست آوردن آمرزش پروردگار معطل نشوید، کند حرکت نکنید، آهسته آهسته به طرف آمرزش نیایید، ممکن است نرسید. این‌که بنشینید بگویید حالا امروز این کار خیر را نمی‌کنم، انشاءالله در آینده انجام می‌دهم، امروز این عبادت را انجام نمی‌دهم آینده انجام می‌دهم، امروز این کمک مالی را به مستحق نمی‌کنم آینده کمک می‌کنم، امروز این عمل الهی را انجام نمی‌دهم آینده انجام می‌دهم، این کند حرکت کردن است و ممکن است در مسیر عمر انسان با این کند حرکت کردنش به مغفرت پروردگار عالم نرسد.

 

به ما خبر ندادند مرگ ما چه زمانی می‌رسد، تاریخ مردن هیچ مرد و زنی را بیان نکردند. در این مسیر کندی که آدم می‌رود ممکن است مرگش برسد و همه فرصت‌ها بسوزد و از دست برود. پروردگار عالم سفارش می‌کند شتاب داشته باشید یعنی هر عملی را، هر کاری را، هر عمل خیری را، هر قدم مثبتی را هر روز بردارید، این معنی شتاب است، این معنی سرعت است، سرعت داشته باشید برای به دست آوردن مغفرت پروردگار، سرعت داشته باشید برای به دست آوردن بهشتی که پهنای این بهشت پهنای همه آسمان‌ها و زمین است.

 

یاری کردن امیرالمؤمنین

اگر بخواهید کند حرکت کنید، امروز انجام نمی‌دهم فردا انجام می‌دهم، حالا که جوان هستم خوش بگذرانم ایام پیری خلأها را پر می‌کنم، نه به آمرزش خدا می‌رسید و نه به بهشت پروردگار. اگر بخواهید به آمرزش حق و بهشت پروردگار برسید سستی نکنید، تنبلی نکنید، کسالت به خرج ندهید. ما یک لغت داریم که در روایات اهل‌بیت زیاد به کار گرفته شده، مثلاً امیرالمؤمنین در «نهج‌البلاغه» نقل شده به پیروانشان فرمان می‌دهند: «اعینونی بورع و اجتهاد»، شما اگر می‌خواهید به علی ابن‌ابیطالب کمک بدهید، شما اگر دوست دارید علی را یاری کنید، با پاکدامنی من را یاری کنید. اگر آدم پاکدامنی نباشید، اگر آدم آلوده‌ای باشید نه اینکه من را یاری نکردید به تنها شدن من کمک کردید، به مظلومیت من کمک کردید. می‌خواهید علی را کمک بکنید به ورع کمک بکنید. می‌خواهید من را کمک کنید به اجتهاد، به زحمت کشیدن، به کوشش، به حرکت مثبت در راه پروردگار من را کمک کنید.

 

 در عمل و در اخلاق و در کار خیر امروز و فردا نکنید، اشتباه است. شما تکالیف هر روزتان را همان روز انجام دهید، شما تکالیف شبانه الهیه را همان شب انجام دهید، به محض این‌که حساب سالی مالی‌تان رسید همان وقت حسابتان را با خدا تسویه کنید، شما وقتی بچه‌دار شدید از همان وقت مشغول تربیت بچه بشوید، شما وقتی کاسب شدید از همان وقت از حرام خدا کناره‌گیری بکنید، این سرعت است، این اجتهاد است، این کوشیدن است، «اعینونی بورع و اجتهاد».

 

عشق امام باقر به مردم و طلب یاری از آنان

امام صادق می‌فرماید: من همراه پدرم حضرت باقر در مسجد پیغمبر به یک جمعی رسیدیم که نشسته بودند پدرم به طرف آن جمع رفت در حالی که جمعیت در مسجد زیاد بود ولی پدرم متوجه هیچ‌کدام از این جمعیت‌ها نشد. معلوم می‌شود جمعیت‌ها به نظر امام باقر بی‌ارزش بودند، مرده‌های زنده‌نما بودند، جمعیتی آلوده به فرهنگ بنی‌امیه بودند. پدرم آمد طرف یک جمعیت اندکی، بالای سرشان ایستاد «فوقف علیهم و سلم»، به ایشان سلام کرد، حضرت باقر (پدرم) قسم جلاله خورد (قسم جلاله والله بالله تالله) و به این چند نفر گفت: «والله انی احبکم و احب ریحکم و ارواحکم به» والله قسم من عاشق شما هستم، به والله قسم من عاشق بوی شما هستم، به والله قسم من عاشق روح شما هستم و بعد پدرم فرمود: «اعینونی علی ذلک بورع و اجتهاد» به من امام باقر برای حفظ این عشقی که به شما و به بوی شما و به روح شما دارم کمک بدهید این عشق بماند. ماندگاری این محبت به این است که شما پاکدامن بمانید، شما اگر آلوده دامن بشوید، شما اگر آلوده شکم و آلوده زبان و آلوده چشم و دست و پا بشوید، آن وقت دیگر من دوستتان ندارم.

 

افسردگی، هوای ابلیس است

انسانی که خدا دوستش ندارد، پیغمبر و امام معصوم دوستش ندارد، قیامت به چه می‌خواهد تکیه کند؟ به هیکلش؟ به شکلش؟ وقتی خدا آدم را نخواهد پیغمبر و امام آدم را نخواهد، به چه کسی تکیه کند؟ روز قیامت روز اوج فهم است وقتی تمام اهل محشر بفهمند خدا و پیغمبر و امام من را نمی‌خواهند، آن‌ها هم من را نخواهند خواست، آن وقت آدم در محشر غریب می‌ماند، تنها می‌ماند، بی‌یار می‌ماند. پدرم فرمود برای ماندگار شدن این محبت من به شما به بوی شما، به روح شما، کمک بدهید به من، به‌ورع، به پاکدامنی، به تقوا، به سلامت اعضا و جوارح، به سلامت کاسبی، به سلامت اخلاق، به سلامت دینداری، به سلامت نیت و فکر و اجتهاد و به این که تنبل نباشید.

 

 با نشاط صبح بلند شوید نماز بخوانید، خیلی با نشاط ظهر بیایید خدا را عبادت کنید، خیلی با نشاط مغرب و عشا وارد نماز بشوید، خیلی با نشاط وارد هزینه کردن پولتان در راه خدا بشوید. اگر پول دارید خیلی با نشاط وارد ماه رمضان بشوید، خیلی با نشاط وارد کار خیر و عمل مثبت بشوید، این معنی اجتهاد است. حال ندارم، نمی‌توانم، افسرده هستم، عجب روزگار بدی است، این‌ها همه هوای تاریک ابلیس است که وارد مغز می‌شود و اندیشه را منحرف می‌کند و انسان را از کار می‌اندازد.

 

عده‌ای از مردم می‌گویند: به چه دلم خوش باشد که حالا خدا را عبادت کنم، به چه دلم خوش باشد که پولم را هزینه کنم، این همه رنج می‌برم از اوضاع و احوال، از دروغ‌ها، از کلاهبرداری‌ها، برای چه من خودم را هزینه عبادت الله کنم و هزینه خدمت به خلق الله کنم؟ این یک فکر شیطانی است، مگر ائمه ما و اصحابشان در بهترین زمان زندگی می‌کردند؟

 

بیست و پنج سال امیرالمؤمنین در فضای مکتب آلوده سقیفه که حاکم بر مردم بود زندگی می‌کرد. امیرالمؤمنین مگر روزگارش روزگار بهشت بود؟ امیرالمؤمنین روز درگذشت پیغمبر تا شب نوزدهم ماه رمضان یک روز خوش به خودش ندید ولی کسل هم شد؟ سست هم شد؟ با خودش هم حرف منفی زد؟ که حالا که کار را از دست ما گرفتند من دیگر دلم به چه خوش باشد. امیرالمؤمنین دلش به اندازه هستی به پروردگار خوش بود، نمازهای امیرالمؤمنین، روزه‌های امیرالمؤمنین، نمازهای شب امیرالمؤمنین، گریه‌های امیرالمؤمنین با زمان پیغمبر هیچ فرقی نکرد. اینطور باید آدم در عالم اهل کوشش و اهل زحمت و اهل اجتهاد باشد.

 

نشاط و تحرک در راه دین

 ما روایاتی داریم که در این روایات به تنبلی، سستی، کسالت، ناامیدی و دلسردی به شدت حمله شده است. شما احوالات یاران ائمه را بخوانید ببینید در عبادت خدا و خدمت به خلق چقدر با نشاط بودند، می‌دویدند کار می‌کردند، زحمت می‌کشیدند. شما روزگاری که پیغمبر در مکه بود یارانش را مطالعه بکنید ببینید در آن اوضاع کشنده مکه چقدر این‌ها متحرک بودند.

 

 عبدالله ابن‌مسعود به پیغمبر گفت: آیات جدیدی نازل شده؟ (قرآن به‌طور مرتب نازل می‌شد) پیغمبر گفت: برای چه می‌خواهی؟ گفت: به من یاد بده می‌خواهم بروم در مسجدالحرام برای این بت‌پرست‌ها بخوانم. حضرت فرمودند: هنوز درد و سیاهی و زخم‌های بدنت از کتکی که به تو زدند خوب نشده، گفت: آقا من به زخم بدن کار ندارم، به درد بدن کار ندارم، چیزی که برای من مهم است این است که پیام خدا را به این آدم‌های خواب غفلت‌زده و شیطان‌زده برسانم، دوباره بزنند من را مهم نیست، اینقدر سرحال بودند.

 

بد است این کلمه پست «من حال ندارم»، حال نداری برای چه زنده هستی؟ حال نداری برای چه نعمت خدا را مفت می‌خوری؟ اگر حال نداری، خب حال نداشته باش بخور، حال هم نداشته باش روزی خدا را بخور، حال هم نداشته باش آب بخور، چطور برای خوردنی‌ها، برای پوشیدنی‌ها، برای عیدها حال داری، اما برای عبادت الله و خدمت به خلق الله حال نداری؟

 

دعوت به دین بدون زبان

 یک مورد دیگر که اجتهاد در فرمایشات اهل‌بیت آمده است. امام صادق می‌فرماید: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم» اگر می‌خواهید مردم را به هدایت، به پروردگار، به قیامت، به عبادت، به کار خیر دعوت کنید نمی‌خواهد زبان خود را هزینه کنید، چقدر می‌خواهید حرف بزنید؟ مردم را با اعمال خودتان به خدا دعوت کنید یعنی به‌گونه‌ای باشید و به‌گونه‌ای عمل کنید، به‌گونه‌ای کاسبی کنید که آن شخصی که شیعه نیست آن شخصی که شیعه بی‌دینی است، وضع تو را نگاه کند بگوید عجب مکتبی، عجب مذهبی، چقدر این انسان انسانیت دارد، چقدر با وقار است، چقدر با ادب است، چه شوقی به عبادت دارد، چقدر به مردم می‌رسد، چقدر به یتیم می‌رسد. «فان ذلک داعیة» کارهایتان مردم را به خدا دعوت می‌کند، نه زبان‌ تنها و بعد حضرت می‌فرماید: «علیکم بالورع و الاجتهاد» بر شما باد به پاکدامنی و کوشش کردن.

 

درخواست دوزخیان برای عمر دوباره

با هم برمی‌گردیم به سوره فاطر که دوزخیان و جهنمی‌ها که در هفت طبقه معذب هستند و امیرالمؤمنین می‌فرماید: این هفت طبقه روی همدیگر است، آخرین طبقاتش درک اسفل است. آن‌هایی که در طبقه اول تا طبقه هفتم هستند قرآن می‌گوید به پروردگار می‌گویند ما را از جهنم درآور، برای چه؟ «نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَل» تا برویم سر اول جاده تکلیف، کارهایی که در دنیا انجام دادیم دیگر انجام ندهیم و وارد کارهای مثبت اصولی الهی دینی عقلی بشویم. این درخواست جهنمی‌هاست.

 

پروردگار چه جوابی می‌دهد؟ پروردگار با دوزخیان حرفی ندارد، یک جواب خدا به خواسته آنان می‌دهد یک جواب «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّر»(فاطر، 37) من یک بار به شما عمر ندادم؟ به اندازه‌ای که در آن عمر هر کسی باید بیدار بشود، به اندازه‌ای عمر به شما دادم که در آن خودتان را به مغفرت و بهشت من  برسانید، من این عمر را به شما ندادم؟ من که اراده ندارم دو بار عمر بدهم، من یک بار عمر فقط به بندگانم می‌دهم، بندگان من با همان یک بار عمر باید خودشان را به مغفرت و بهشت من برسانند. در جهنم می‌مانند و خدا آنان را بیرون نمی‌آورد.

 

بالاترین نعمت الهی

مقدمه بحثم تمام شد. یکی از بالاترین نعمت‌های الهی نعمت عمر است.

1ـ عمر چیست؟ امیرالمؤمنین می‌فرماید: سرمایه.

2ـ با این سرمایه چه کار می‌شود کرد؟ تجارت.

3ـ سود این تجارت چیست؟ نجات از عذاب دوزخ و به دست آوردن بهشت. این دو سود این تجارت، سود سومی هم ندارد.

4ـ چند سال خدا باید به ما عمر دهد تا مغفرت و جنت به دست بیاوریم؟ طول عمر در این زمینه مطرح نیست که حالا صد سال به من عمر بدهد که من بتوانم با این صد سال مغفرت و بهشت به دست بیاورم. طول مطرح نیست، هزینه درست مطرح است، که من عمرم را درست هزینه کنم.

 

پنج‌دقیقه شیعه بودن یک مسیحی نودساله

 جوانی به نام ابراهیم عرفات نزد امام صادق آمد و گفت: من مسیحی بودم و شیعه شدم، یک مادر پیر دارم خیلی پیر است ولی مسیحی است چه کارش کنم؟ فرمود: از او جدا نشو، خانه‌ات را عوض نکن، گوشت خوک می‌خورد؟ گفت: نه یابن رسول الله مدینه خوک کجا پیدا می‌شود، فرمود: با او هم غذا شو، در یک کاسه با او غذا بخور، بیشتر از قبل از شیعه شدنت محبت کن.

 

 جوان از مکه برگشت، مادر دید خیلی رفتارش، اخلاقش، کردارش، شیرین شده به او گفت پسرم چه شده اینقدر تغییر کردی؟ گفت: مادر من درک کردم این دین فعلی نصرانیت باطل است، رفتم مسلمان شدم گفت: پیش کدام پیغمبر؟ گفت: پیغمبری دیگر الان نیست پیش فرزند پیغمبر امام صادق. مادر گفت بلند شو برو پیش استادت امام صادق سلام من را برسان و بگو مادرم گفته من هم می‌خواهم شیعه بشوم.

 

 ابراهیم برگشت، مادرش شیعه شد، تلقین کرد شهادتین را، مادر خیلی راحت اشهد ان لا اله الا الله گفت و به نبوت پیغمبر شهادت داد و چند لحظه بعد هم افتاد مرد. جوان با گریه دوید پیش امام صادق گفت مادرم مرد، شیعه شد و مرد. فرمود: قوم و خویش‌های مسیحی‌ات را خبر نکن، خانم‌های ما می‌آیند غسلش می‌دهند، کفن می‌کنند و در بقیع دفن می‌کنند.

پسر پرسید: مادرم حالا کجایی هست؟ نود سال مسیحی بود و پنج دقیقه شیعه شد، پنج دقیقه عمرش را درست هزینه کرد. فرمود: مادرت اهل نجات است، اهل بهشت است.

 

عمر کوتاه و پربرکت علی اکبر

 برای به دست آوردن مغفرت و بهشت صد سال عمر نمی‌خواهد. شما ببینید صاحب امشب وجود مبارک حضرت علی اکبر نهایتاً نوشتند بیست و پنج سال یا هجده سال داشتند، نهایتاً این دو تا زمان را برایش نوشتند. اگر هجده سالش بوده و شهید شده سه سال مکلف بوده، اگر بیست و پنج سالش بوده شهیدشده ده سال مکلف بوده، شما بگیر ده سال مکلف بوده در این ده سال عمرش را، عمر تکلیفش را علی اکبر چگونه هزینه کرد که همه نوشتند وقتی به میدان می‌رفت ابی‌عبدالله به پروردگار عرض کرد: «اللهم اشهد علی هولاء القوم» خدایا تو شاهد باش بر این مردم، «لقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا» این که تکوینی است و جزء تکالیف نیست، «اشبه الناس خلقا و خُلقا و منطقا برسولک» خدایا این جوان من سراپا آئینه تمام‌نمای اخلاق پیغمبرت است.

 «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيم» (قلم، 4) خودش را به اینجا رسانده و سراپا منطقی هماهنگ با کل روش پیغمبرت است، در سه سال یا ده سال. جوان‌ها و ما که اندکی دیگر از عمرمان مانده از علی اکبر یاد بگیریم عمر را چگونه هزینه کنیم، در عبادت الله و خدمت به خلق الله، آن وقت ما اهل نجات از دوزخ و اهل بهشت می‌شویم.

 

دعای آخر

خدایا ما را با معارف دینت بیشتر آشنا کن.

خدایا به ما توفیق بده که عمر باقیمانده را در راه عبادت همه جانبه و خدمت به بندگانت هزینه کنیم.

خدایا از این که عمر ما زباله بشود بریزد در سطل شیطان، ما را حفظ کن.

خدایا دنیا و آخرت ما را دنیا و آخرت محمد و آل محمد قرار بده.

خدایا امشب وجود مبارک امام زمان را دعاگوی ما و زن و بچه‌های ما و نسل ما قرار بده.

 

برچسب ها :