لطفا منتظر باشید

جلسه یازدهم سه شنبه (8-3-1397)

(تهران مسجد امیر)
رمضان1439 ه.ق - اردیبهشت1397 ه.ش
10.35 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

رحمت ازلی و ابدی

 پیغمبر اسلام طبق قرآن مجید رحمت است، نه دارای رحمت؛ کسی که دارای رحمت است ممکن است یک زمانی دارای رحمت نباشد و این مرغ ملکوتی از جان و قلب او پرواز کند اما کسی که خود رحمت است دیگر رحمتش زمان ندارد، قید و حدود ندارد، عین رحمت است نه دارای رحمت.

 

تفاوت عادل و عدل

یک بزرگواری را می‌گویند عادل است یعنی به کارگیرنده عدالت است؛ در سخن گفتنش، در خوردنش، در آشامیدنش، در برخوردهایش همیشه اهل حد وسط است، نه دارای افراط است نه دارای تفریط، عادل است. ممکن است این بزرگواری که عادل است یک روزی ظالم بشود؟ بله، ممکن است. ممکن است یک نفری که عابد است یک روزگاری عابد نباشد و رابطه‌اش با پروردگار عالم ببرّد؟ بله، ممکن است.

کسی که عدالت یا عبادت در او ممکن است دوام نداشته باشد و پای ثابتی پیدا نکند می‌گویند عادل، می‌گویند عابد؛ اما به یک نفر می‌گویند عدل است، نمی‌گویند عادل است، علی(ع) عدل است، حسن(ع) عدل است؛ این یعنی انسانی که تا ابد مرغ عدالت از کشور وجودش پرواز نمی‌کند و هر حادثه‌ای هم که در زندگی‌اش پیش بیاید عدل است، عبد است. این فرق می‌کند با کسی که عادل است و با کسی که عابد است؛ عادل امکان دارد بی‌عدالت بشود، عابد امکان دارد بی‌عبادت بشود، اما عبد نه، عدل نه.

 

امیرالمؤمنین(ع) عدل است، می‌خواهد زمان پیغمبر باشد یا بعد از پیغمبر، می‌خواهد روی دست پیغمبر در غدیرخم باشد یا طناب بیندازند به بازویش بعد از آتش زدن در خانه‌اش و کشان کشان ببرند مسجد و می‌خواهند حکومت بر مملکت را بر او برگردانند و یا جنگ صفین و جمل و نهروان را به حضرت تحمیل کنند، او عدل است.

امیرالمؤمنین(ع) هیچ‌وقت در هنگام به‌کارگرفتن اسلحه از عدالت بیرون نمی‌رود، در برخورد با دشمن از عدالت بیرون نمی‌رود، در برخورد با رفاه از عدالت بیرون نمی‌رود، در برخورد با آسیب‌ها از عدالت بیرون نمی‌رود، پس تعریف صحیح امیرالمؤمنین این است که امیرالمؤمنین عدل است، امیرالمؤمنین عبد است؛ یعنی محال است زمانی، روزگاری، حادثه‌ای مصیبتی یا آسیبی پیش بیاید و امیرالمؤمنین قدم متجاوزانه بردارد، امکان ندارد.

 

اخلاق علوی در اجرای قصاص

امیرالمؤمنین(ع) خودش را می‌شناسد کیست، دقیق آگاه است که شخصی که به فرقش شمشیر زده چه گناه نابخشودنی مرتکب شده است، اینها را می‌داند. آگاهی به وضع دشمن هم دارد که نامتعارف به حضرت حمله کرد؛ رفته یک شمشیر فولادی ساخت هند را گرفته که گرانترین بوده، به یک متخصص هم داده که لب تیز این شمشیر را با یک ماده‌ای که نپرد و پاک نشود و کم نشود، زهرآلود کند که اگر شمشیر نکشت زهر او را بکشد، دو تا حمله به او شد؛ یک حمله با اسلحه و یک حمله با سم خیلی خطرناک.

از نماز صبح نوزدهم شمشیر خورد، روز نوزدهم کمال درد را کشیده، روز بیستم هم درد کشیده، درد بیشتر می‌شود، شب بیست و یکم هم نیمه شب یقین می‌کند به این که اقامتش در دنیا تمام شده باید برود، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را صدا می‌زند و می‌گوید: در تاریکی نزدیک محراب قاتل یک ضربت به من زد؛ اگر بعد از مرگ من بنا ندارید او را ببخشید، عفو کنید و آزاد کنید و اگر می‌خواهید خون من را قصاص کنید (خونی که در عالم تک بوده، وجودی که در عالم تک بوده، در هویت خودش، رسول خدا هم تک بوده در هویت خودش) من به شما از آن تاریکی سحر گزارش بدهم که یک ضربت به من زده، خدا بیش از یک ضربت به شما حق زدن نداده است.

 

کله‌گنده‌های دنیا چه می‌گویند، صندلی‌داران جهان چه می‌گویند؟ چه کار می‌کنند؟ با شخصی که حس می‌کنند مخالفشان است چه می‌کنند؟ تا به خاک سیاه ننشانند، زن و بچه‌اش را بدبخت نکنند، حقوقش را قطع نکنند، مگر این نیست؟ اما او عدل است یعنی حتی نسبت به قاتل هم اخلاقش اخلاق عدل است، نسبت به یک ضربتی که خورده اخلاقش اخلاق عدل است. این مقدمه‌ها را من می‌گویم برای اینکه دریافت اصل مطلب امروز برای شما مؤمنان راحت‌تر و آسان‌تر باشد.

 

آیا رحیم جهنم خلق می‌کند؟

یک نفر هم هست خودش، وجودش، هویتش و ذاتش رحمت است نه راحم؛ شخصی که راحم است (اسم فاعل، راحم) این ممکن است یک روزی هم برسد بی‌رحم بشود، یک روزی برسد سنگدل بشود، معلوم نیست این «راحمیت» ثبات در وجودش داشته باشد، آن «رحیم» است که صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت دارد و زوالی برایش وجود ندارد، تصور هم ندارد، امکان هم ندارد.

رحیم همیشه رحیم است. اگر همیشه رحیم است پس جهنم برای چیست؟ جهنم را هیچ کجای قرآن به خودش نبسته، همه جای قرآن می‌گوید: معمار و مهندس و عمله و بنای جهنم خودتان هستید، طرحش برای خودتان است، کارگر و عمله‌اش هم خودتان هستید، مهندسش هم خودتان هستید. اما بهشت این‌گونه نیست، بهشت مصالحش را فقط شما می‌دهید به من که عبادت است، خدمت به خلق است، اخلاق است، نرمی است، مهربانی است، دست به جیب بودن است.

 

انسان توان ساختن بهشت را ندارد اما خیلی راحت می‌تواند آتش‌افروزی کند، آتش‌افروزی کاری ندارد. اگر بخواهند صد هکتار در کویر زمین به شما بدهند و با یک قنات بگویند اینجا را یک باغ آباد بساز، این خیلی کار سختی است، ولی دویست خروار هیزم به شما بدهند بگویند این را آتش بزن کاری ندارد؛ یک استکان بنزین بریز گوشه‌اش، فندکت هم بزن، صد خروار هیزم نیم ساعت بعد خاکستر می‌شود.

 

چگونگی آبادکردن بهشت

آتش‌افروزی کاری ندارد، آباد کردن کار دارد، آباد کردن زحمت دارد. در مسأله بهشت شما می‌توانید مصالح به مهندس عالم بدهید که این مصالح شما را تبدیل به بهشت کند و می‌کند. ولی جهنم نه همان وقتی که مجرم مرتکب گناه کبیره می‌شود همان وقت یک بخش از وجودش را آتش زده، با لذت هم آتش زده، رفته زنا کرده کیف هم کرده، نمی‌فهمد که بخشی از وجودش را آتش زده و بخش‌های دیگر را هم بعد آتش می‌زند تا به جایی برسد که «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِين»(عنکبوت، 54) آتش احاطه بر ناسپاسان عالم دارد. آتش‌سوزی و آتش‌افروزی هیچ زحمتی ندارد.

شما ای انسان، شنوندگان خطابم و شماهایی که اهل ایمان هستید، شما ای انسان در هر ماه دو هزار تا گناه مرتکب شو یعنی دو هزار هیزم را با آتش شهوتت روشن کردی، این خیلی کار مشکلی نیست اما ساخت مصالح برای بهشت تکلیف است؛ مشقت دارد، رنج دارد، هفده ساعت گرسنگی رنج دارد، هفده ساعت تشنگی رنج دارد، هفده ساعت کنترل زبان رنج دارد، هفده ساعت کنترل چشم رنج دارد.

 

پیغمبر می‌فرماید: بهشت «محفوفة بالمکاره». شما دور خودت ایجاد یک باغ جاویدان می‌کنی که مصالحش را می‌دهی به بنّای عالم، دیگر کاری به کار تو ندارد، خودش آن بهشت را به وجود می‌آورد. هرگز در بهشت یا در قیامت یک نهال سیب به یک مؤمن نمی‌دهند بگویند برو یک بیل ببر یک تکه زمین بهشت را بیل بزن و این نهال را بکار. شما قیامت برسی همه نهال‌ها را کاشته، همه تخت‌ها را آماده کرده، همه چشمه‌ها را روان کرده، همه حورالعین‌ها را ساخته، همه میوه‌ها فراهم شده، به شما دیگر کاری ندارند. شما بنا بود پنجاه شصت سال زحمت بکشید و کشیدید، آنجا به اندازه یک گیاهی که بدهند دستتان ببرید بکارید به شما زحمت نمی‌دهند.

قرآن تعبیرات عجیبی دارد: «نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِيم»(فصلت، 32) نزل در لغت عرب است، می‌گوید: قیامت مهمان‌دار و پذیرایی‌کننده از شما من هستم که قبل از ورود به بهشت تمام گناهان شما را می‌آمرزم و سفره رحمت آماده‌ام را برایتان قرار می‌دهم و می‌گویم: «تمتعوا» بهره ببرید، مرگ هم سراغتان نمی‌آید «انکم الیوم فی دار عمل».

 

لذت دنیا در برابر لذت آخرت

پیغمبر می‌فرماید: الان که در دنیا هستید در محل زحمت‌کشیدن هستید و «غداً لا عمل» فردای قیامت هیچ زحمتی ندارید، به اندازه کاشتن یک دانه، به اندازه آب دادن به یک ساقه گل، قبل از اینکه بیایید قیامت و شما را از قبر دربیاورم، بهشت را با همه قصرهایش، با همه تخت‌هایش، با همه فنجان‌هایش، با همه لیوان‌هایش، با همه حورالعین‌هایش، با همه فرش‌هایش و با همه میوه‌هایش آماده کردم. از در برو داخل، تا من خدا هستم تو هم در بهشت باش، مهماندارت هم من هستم و من هم کم نمی‌آورم «لا تنقص خزائنه».

 

در دنیا دنبال همه جور شادی نگرد خوب نیست، بعضی از لذت‌های اینجا لذت آنجایت را قطع می‌کند و درد حسرت و پشیمانی و عذاب برایت می‌آورد، از همان اموری که برایت حلال کردم برو لذت ببر، هر روز و هر شب لذیذترین غذا را می‌خواهی بخوری با رعایت حال مستمندان برو بخور، می‌خواهی لباس خوب بپوشی بپوش، می‌خواهی خانه خوب داشته باشی «من سعادة الرجل سعة داره» داشته باش؛ اما در کنار این خوردن و پوشیدن و مسکن و اتومبیل، حرام مخلوط نکن؛ چون اگر حرام مخلوط بکنی لذتی که از خوردن و آشامیدن و پوشاک و مسکن و مرکب میبری، این لذت قیامت تبدیل می‌شود به ذلت، به رنج، به تأسف، به اندوه، به پشیمانی، به سرافکندگی. کلنگ برندار به جان خودت بیفت، من که این همه نعمت در دنیا برایت گذاشتم کنار آنها خوش باش، برای چه خودزنی می‌کنی؟ چرا و به چه دلیل؟ من که عقل به تو دادم، پیغمبر و امام دادم، کتاب دادم.

 

راحم الطفل الصغیر

یک کسی همه وجودش رحمت است نه راحم، شما می‌گویی یکی از اسامی خدا راحم است «یا راحم الطفل الصغیر» ای محبت‌کننده به کودک کوچک، جنین وقتی جنین است چه کسی به او محبت بکند؟ دسترسی مادر و پدر که به رحم نیست. وقتی که نوزاد به دنیا آمد چه کسی به او محبت بکند و دو تا مشک پر از شیر برایش قرار بدهد، با لثه نرم و گلوی کوچک که بتواند آن شیر را بخورد و با معده‌اش هضم بکند. وقتی سی چهل کیلو شد بیست کیلو شد، دیگر این راحم آن رحمت در رحِم و ایام شیرخوارگی را مصرف نمی‌کند چون نیاز ندارد؛ حال طور دیگر رحمتش را نصیبش می‌کند، او را سلامت نگه می‌دارد، زن برایش فراهم می‌کند، بچه فراهم می‌کند، کسب فراهم می‌کند.

 

«راحم» شکل رحمتش موجی است اما «رحیم» یعنی ابدی رحیم است. ما کسی را داریم که خدا به او نمی‌گوید راحم، می‌گوید رحمت؛ یعنی محبت و مهر و لطف و احسان ذات و وجودش است. درباره این مسأله فقط و فقط ما در قرآن مجید یک مصداق می‌بینیم، یک نفر که ذات عقل، فکر، گفتن، شنیدن، دیدن، حرکات، رحمت محض است و آن هم پیغمبر اسلام است «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِين»(انبیا، 107).

 

نور، مبدأ آفرینش هستی

من دیگر وارد عالمین نشوم چون خیلی پیچیده است، لطیف است، پیچ و خم دارد، اگر با نظری که خود من دارم عالمیان به معنای جهانیان مُلکی و ملکوتی باشد نهایتاً برای توضیح عالمین باید بروم سراغ خلقت، بروم سراغ آن نقطه نوری که خداوند آفرینش را از آن نقطه شروع کرده، گسترده کرده و شده زمین و آسمان‌ها و افلاک و سحابی‌ها و کهکشان‌ها که از عمق روایات و ظاهر روایات درمی‌آید که شروع آفرینش با آن نقطه نور بوده است.

خداوند ابتدا نور را آفریده و بعد آن نور را گسترش داده و شده همه عالم؛ این حرف را جدیداً در همین قرن خارجی‌ها می‌زنند، من مقالاتشان را خواندم که ابتدای جهان نقطه نوری بوده و انفجار پیدا کرده است. بیچاره‌ها خجالت می‌کشند بگویند خدا منفجر کرده، می‌گویند انفجار پیدا کرده، بنده‌خداها خیلی باحیا هستند، با ادب هستند، با انصاف هستند.

 

قرآن را می‌بینید ـ الله اکبر از این آیه ـ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(نور، 35) ، من در تفسیر قرآنم در سوره نور این مطلبی که بیشتر مفسرین گفتند را قبول نکردم و رد کردم که «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ» معنیش «الله منور السماوات و الارض» نیست. خدا نوردهنده و روشن‌کننده آسمان‌ها و زمین است نه کل آسمان‌ها و زمین نور است؛ این نور هم نشأت گرفته از ذات مستجمع جمیع صفات کمال است و هر چه را در این عالم می‌بینید در ذات درخشندگی دارد، یک سنگریزه، یک ذره خاک، یک گیاه، یک اتم، اینها همه در ذاتشان نور است، انرژی و روشنایی است.

آفرینش ابتدا یک نقطه نور بوده پروردگار عالم این را گسترده کرده و شده جهان آفرینش و روایات درست صحیح با سند ما نقل کردند که فلاسفه، حکما، عرفا و هر گروه اندیشمند متفکری که وابسته به هر رشته علمی در اسلام، همه طبق مدارک معرفتی و روایات همه اتفاق نظر دارند که آن نقطه نور که خدا جهان را با او به وجود آورد، آن نقطه را در دوره‌های متعدد شش دوره گسترده کرد تا این عالم شد، آن نور نور ذات و وجود محمد بن عبدالله (ص) است.

 

داستان پیامبر و دایه‌اش

برایتان روشن شد «رحمة للعالمین» یعنی چه؟ یعنی هر چه در این عالم موجود است از رحمت او نصیب می‌برد، از ذات او نصیب می‌برد، از هویت او نصیب می‌برد. کل جهان و موجودات، این کافران و مشرکان و منافقان و لائیک‌ها و یهودی‌ها و مسیحی‌ها و زرتشتی‌ها، همه و همه طبق این مدارک، زنده به او هستند و سر سفره او نشستند، همه مدیون به او هستند و عجیب این است که همه مدیون هستند و او به یک نفر در عالم انس و جن و ملائکه مدیون نیست.

وقتی به دنیا آمد طبق رسوم مکه دایه برایش گرفتند شیر هیچ دایه‌ای را نگرفت تا یک زن دهاتی چادرنشین خودش هم تازه بچه‌اش به دنیا آمده بود، برای کمک خرجی دنبال یک بچه می‌گشت، آدرس دادند آمد خانه عبدالمطلب، گفتند: نوه این شخص تازه به دنیا آمده برو ببین بچه را می‌دهند ببری صحرا شیر بدهی تا بزرگ بشود.

آمد و درخواست کرد، گفتند: تو خودت یک بچه داری این شیر سینه‌ات برای اوست، این هم به این راحتی شیر هیچ زنی را نگرفته و بعد هم این‌طور که خودت می‌گویی طرف راست خشک شده و اصلاً شیر ندارد، امتحانی می‌دهیم به تو ببینیم سینه‌ات را می‌گیرد؟ گذاشت طرف چپ که شیر داشت هر کاری کرد بچه دهانش را باز نکرد، بنده خدا زن رنجیده، ناراحت و کسل شد؛ چون می‌دانست اینها خانواده معتبری هستند، خوب هم پول می‌دهند و رسیدگی می‌کنند.

 

به زن گفتند: حالا برگردان طرف راست سینه‌ات. گفت: چند سال است خشک است. گفتند: حالا برگردان طرف راست را بگیرد مزه‌اش را بچشد بعد بده طرف چپ، برگرداند طرف راست و بچه خیلی راحت دهانش را باز کرد و سینه را گرفت، سینه هم عین چشمه بهار شروع کرد روان کردن شیر؛ یعنی جهانیان من شیر بچگی‌ام را با خودم آوردم و مدیون به هیچ‌کس نیستم، شیرم را هم با خودم آوردم که کسی دِینی به من نداشته باشد.

گفتند: قرارداد ببند و بردار ببر. یک مرکبی داشت لنگ بود و درست نمی‌توانست راه برود، بچه را بغل کرد و سوار آن مرکب شد، دید مرکب صاف و تند راه می‌رود. پیامبر را بردند چادرنشینی صحرا تا زمانی که پیغمبر آنجا بود هر سال به اندازه باران آمد و خرماها را آب داد، سبزی و میوه‌جات و صیفی‌جات کاشتند. او مدیون به کسی نیست حتی خوراک شکمش را هم با خودش آورد که کسی روز قیامت نگوید پیغمبرت مدیون به من است، کل جهان مدیون او هستند و ما که متدین هستیم بیشتر از همه مدیون او هستیم.

 

جهان، مدیون پیغمبر

بعد از مدتی هم چه نعمت‌هایی تحویل جهانیان داد «ما ارسلناک الا رحمة» هر چه از او نشأت گرفت رحمت بود، فاطمه زهرا را تحویل داد، زاده‌ای مثل امام مجتبی(ع) و زاده خاصی مثل ابی‌عبدالله(ع) را تحویل کره زمین داد، اصلاً مگر می‌شود رحمتش را محاسبه کرد؟ فقط دو کلمه می‌توانیم بگوییم «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِين» و می‌توانیم بگوییم پیغمبر مدیون نه زمین، نه آسمان، نه نعمت‌ها، نه مردم، نه جن و نه انس است، کل مدیون او هستند.

یا رسول الله رحمی به ما بکن و دعا کن که ما دِین خود را به تو تا نمردیم ادا کنیم وگرنه آنجا اگر گیر محاکمه خدا بیفتیم که دین خود را به پیغمبر در همین صحرای محشر بپرداز دین هفتاد سال عمرت را، اصلاً چیزی ندارم بپردازم. می‌گویند: نداری؟ دنیا گفتیم که «المفلس فی امان الله» اینجا می‌گوییم: «المفلس فی نار جهنم خالداً فیها» آنجا دیگر ما حرف‌های دنیا را نمی‌زنیم.

 

سحر و افطار دعا بکنید که دعا مستجاب است تا ما مدیون خدا و پیغمبر و اهل‌بیت و مدیون قرآن انتقال به عالم بعد پیدا نکنیم، مدیون در قیامت نسبت به این دین نجاتی ندارد. ممکن است اکنون دو میلیون به یکی بدهکار باشم و خواستم بدهم نشد به دستم نیامد و مردم، روز قیامت به خاطر این دو میلیون تومان خیلی محکم در سرم نمی‌زنند، به طلبکارم می‌گویند: گناهت را می‌بخشیم دین این بنده را به خودت ببخش، آنجا تسویه می‌شود؛ اما این دین، دین به پیغمبر، به قرآن و اهل‌بیت قابل تسویه در آخرت نیست.

چطور طلب‌های پیغمبر را دادند؟ چطور دینی که به پیغمبر داشتند ادا کردند؟ یک جایی که اصرار کردند دین را به پیغمبر ادا کنند سر بازار کوفه بود، می‌دانید چطور ادا کردند؟ دو تا کار کردند؛ یکی اهل بیت را آوردند در معرض تماشای مردم، این یک جور دین ادا کردن است، آخر خیلی دلشان برای پیغمبر می‌سوخت، یک جور دیگر دین ادا کردند یک مرتبه جلوی چشم خواهران و دختران، سر ابی‌عبدالله را به نیزه زدند.

برچسب ها :