جلسه بیست و یکم چهارشنبه (16-3-1397)
(تهران حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- الف) شناخت خالق عالم هستی
- ب) شناخت دنیا
- - استفاده از نعمتهای الهی در جهت منفی
- - تبدیل نعمت پروردگار به آتش سوزان
- - دنیای مثبت در پرتو کوتاهی دست بشر از ایجاد انحراف
- ج) خودشناسی
- - خودفراموشی، از عذابهای سنگین
- - خودفراموشی، پیامد فراموشکردن خداوند
- د) راهشناسی
- - جادههای بیراهه، مانعی در رسیدن بشر به گنج سعادت
- - جهنم، انتهای راهِ بیراههها
- - صداهای وسوسهگر و تحریکگر، عامل نشنیدن صدای پروردگار
- - دلایل بیدینی عدهٔ کثیری از مردم
- - فراموشکردن خدا، عذابی برای خودفراموشی
- - هزینهٔ سنگین هدایت بشر
- ه) شناخت راهنمایان راه
- رسیدن به گنج سعادت در پرتو شناخت پنج حقیقت
- کلام آخر؛ خدای خوب ما
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
کلام در پنج شناخت بود که امر به این پنج شناخت، هم در آیات قران کریم و هم در مجموعهای از روایات اهلبیت(علیهمالسلام) مطرح است:
الف) شناخت خالق عالم هستی
شناخت پروردگار که موضوع این شناخت خداوند است، بنابراین اعظم و اشرف موضوعات عالم است.
ب) شناخت دنیا
شناختِ بعدی شناخت دنیایی است که در آن زندگی میکنیم؛ آیا اینجا مثبت یا منفی است؟ این شناخت دوم را که به خواست خدا برایتان توضیح دادم، اگر بهنظرتان آمد اسم جایی که در آن زندگی میکنیم، دنیاست؛ صد درصد مثبت است و بار منفی ندارد؛ اما خود ما دستکاری میکنیم و قسمتی یا همهٔ مثبتبودن را به منفیشدن درمیآوریم.
- استفاده از نعمتهای الهی در جهت منفی
دنیا طبق آیات صریح قرآن، مجموعهای از نعمتهای مادی و معنوی خداست که یک شب از شبهای گذشته شنیدید. خدا صریحاً در قرآن به این معنا اشاره کرده است: «وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَ»(سورهٔ لقمان، آیهٔ 20)، دنیا سفرهای است که نعمتهای مادی و معنویام را بر سر این سفره برای شما کامل عطا کردهام و هیچچیزی کم نگذاشتهام. همهٔ این نعمتها هم مثبت است و این خود شما هستید که وارد دستکاری میشوید و عقربهٔ مثبتبودن نعمت را به منفیبودن جهت میدهید. دو-سهتا از نعمتهای مهم من که جزئی از این دنیا و سفره است، انگور و خرماست که کراراً در قرآن مجید از این دو میوه نام برده است: «أعْنَاب» انواع انگورها، «جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ» انواع خرماها.
- تبدیل نعمت پروردگار به آتش سوزان
انگور و خرما را بخورید، اما دستکاری نکنید؛ انگور و خرما را به مشروب الکلی تبدیل میکنید، مست میشوید و در هر باری که مست میشوید(این را دیگر آخوندها و علمای شیعه نمیگویند؛ چون علمای شیعه به این مسائل وارد نیستند و فقط اعلام میکنند که مشروبات الکلی حرام است، این را دانشمندان غربی که خودشان خورندهٔ مشروب هستند، میگویند)، دوهزار عدد از سلول فعال زندهٔ مغزی او با الکل بمباران و کشته میشود. من نعمت را قاتل شما خلق نکردهام، اما شما نعمتهای من را دستکاری میکنید. من نعمت را برای حیات، رشد، کمال و رساندن شما به مقامات مادی و معنوی آفریدهام، ولی شما نعمت را به آتش تبدیل میکنید و عقل و وجدان و شخصیت خودتان را در این آتش میسوزانید.
- دنیای مثبت در پرتو کوتاهی دست بشر از ایجاد انحراف
بنابراین، اگر دست بشر را از ایجاد انحراف در نعمت کوتاه کنند، کل دنیا نعمت و مثبت است؛ اگر کوتاه کنند که نمیشود هم کوتاه کرد، چون تعداد خوبان عالم کم هست و بدهای عالم در اکثریت هستند و زور این خوبان کم به اکثریت بد نمیرسد. زمانی سنای آمریکا ساخت مشروب را ممنوع اعلام کرد که تاریخ هم دارد، چون اعلام هم کردند که کشور از این مادهٔ مستکنندهٔ خیلی ضرر عقلی و فکری و روانی میکند و کارخانهها باید در فلان تاریخ بسته بشوند. تظاهرات عظیمی در سراسر آمریکا راه افتاد که آنچه ما میخواهیم، سنای آمریکا باید قانونی کند، نه آنچه سنا میخواهد. ما مالیات میدهیم، بیمه میدهیم، به دولت کمک میکنیم و دولت باید تابع ما باشد، دولت هم نتوانست تعطیل بکند.
ج) خودشناسی
- خودفراموشی، از عذابهای سنگین
شناخت سوم که اگر پای این شناخت در کار نباشد، آن دو شناخت هم تحقق پیدا نمیکند و آن شناخت خود است. خودشناسی یکی از عذابهای بسیار سنگینی که قرآن در سوره حشر مطرح کرده، خودفراموشی است، آیهاش را دیدهاید؟ خودفراموشی یعنی بدون اینکه بفهمم، در همهٔ گرفتاریهای دنیا و آخرت افتادهام؛ چون خودفراموش هستم، نمیفهمم با کارهایی که میکنم، چه بلاهایی سرم میآید! یک سلسله بلاها دنیایی و یک سلسله بلاها هم آخرتی است که دو بلا در رأس بلاهای آخرتی است: یکی دوزخ و یکی هم که عذابش از دوزخ سنگینتر است، محجوببودن از پروردگار است:«كَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ»(سورهٔ مطففین، آیهٔ 15)، یعنی حجابی بین انسان و بین پروردگار در قیامت ایجاد میشود که انسان نمیتواند، نمیشود و امکان ندارد که به پروردگار عالم توجه بکند.
- خودفراموشی، پیامد فراموشکردن خداوند
خودفراموشی نتیجهٔ خدافراموشی است و این آیهاش است: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»(سورهٔ حشر، آیهٔ 19) کاری نکنید که دچار خدافراموشی بشوید و عذاب این خدافراموشی برای شما خودفراموشی بشود. این هم یک شناخت که خودم را بشناسم. خودشناسی شناخت خیلی باارزشی است که من باید چند آیهٔ بسیار مهم از قرآن دراینزمینه برای شما بخوانم؛ البته امشب فرصت خواندنش نیست، چون آیات بسیار فوقالعادهای است!
د) راهشناسی
- جادههای بیراهه، مانعی در رسیدن بشر به گنج سعادت
و اما شناخت چهارم که راهشناسی است؛ من در زندگی از چه راهی عبور بکنم که با آن خداشناسی و خودشناسی در پایان این راه به گنج سعادت ابدی برسم؟ چهکار باید بکنم و باید در چه راهی قدم بردارم؟ این خیلی مهم است! الآن چند راه جلوی ما باز است؟ من تعدادی کتاب و مجله دراینزمینه خواندهام، کتابهایی که خود خارجیها نوشتهاند؛ اگر تعجب نکنید، الآن در کرهٔ زمین نزدیک شانزدهمیلیون جاده به روی مردم باز است که تمام آن هم ضلالت، گمراهی، بیراهه، انحرافی، ساختگی و قلابی است.
- جهنم، انتهای راهِ بیراههها
اگر شما که با قرآن آشنایی دارید، این شانزدهمیلیون جاده را که پانزدهمیلیون آن در کشور هند و بقیه هم در اروپا و آفریقا و آمریکا و قبایل دیگر است، با قرآن مجید تطبیق بدهید، برای شما ثابت میشود که طراح این شانزدهمیلیون جاده از اوّل یکی بوده، بعد دوتا شده، سهتا شده تا به این تعداد رسیده است. طراح یکنفر بوده، ولی با عوامل گوناگون بوده است. عوامل گوناگونی را در آسیا، آفریقا، آمریکا و اقیانوسیه استخدام کرده که عواملش این جادهها را بسازند و گاهی هم برچسب علمی یا اجتماعی به آن بزنند.
حالا شما چندتا را شنیدهاید و همه را نشنیدهاید، من حداقل صدتا را شناختهام، این طراح خیلی در استخدام دارد و به جادههایی که با نوکران حلقه به گوش خودش طراحی کرده، مارکهای شیرین هم زده است تا لذتبخش باشد. قرآن مجید میگوید: بیاستثنا پایان تمام این جادهها جهنم است. «اولئک» اسم جمع است و اگر میخواست یک نفر را بگوید، «هذا» یا «تلک» و به زبان فارسی هم «این یک نفر» میگفت؛ اما در قرآن نمیگوید این یک نفر، بلکه میگوید «اولئک»، یعنی سازندگان این شانزدهمیلیون جاده در زمان شما و قدیم که روی هم جمع شده و تا حالا شانزدهمیلیون شده است. حالا آینده را نمیدانیم که چند جادهٔ دیگر میسازند، فقط 72 جادهٔ انحرافی با مارک اسلام از کنار اسلام نازلشدهٔ پیغمبر(ص) تا الآن ساخته شده است که تابعین آنها میگویند ما مسلمان هستیم، بقیه چه؟ میگویند بقیه هم کافر هستند. 72 جادهٔ انحرافی در حوزهٔ دین ما بلافاصله روز سهشنبهٔ بعد از مرگ پیغمبر باز شده، جادهجاده باز شده است که بعضی از جادههای این 73 جاده سی جادهٔ فرعی دارد.
- صداهای وسوسهگر و تحریکگر، عامل نشنیدن صدای پروردگار
وجود مبارک ابیعبدالله(ع) آخرین نفری بود که به میدان آمد و دیگر کسی نمانده بود. خیلی جلو آمد، یعنی دو-سه قدمیِ لشکر آمد و گفت: چند لحظه سکوت کنید، میخواهم با شما حرف بزنم. وقتی شروع به حرفزدن کرد، در همان اول حرفش بود که عمرسعد دید امام حسین(ع) در مقام توضیح صراط مستقیم پروردگار است و اصلاً نمیخواهد راجعبه جنگ و شهادت آن 72 نفر صحبت کند، آمده تا مردم را هدایت کند. عمرسعد بلافاصله دستور داد که هرچه طبل و شیپور است، به صدا درآورید و اسبهایتان را هم به شیههکشیدن وادارید که صدایش به گوش مردم نرسد. این صداها همیشه در کنار جادهٔ صحیح الهی بوده است. الآن هم چندهزار ماهواره، چندمیلیون سایت و چندمیلیون وسوسهانداز، سفسطهانداز، شکانداز، تردیدانداز بهطور شبانهروز در کنار گوش شما صدا میدهند، برای اینکه صدای خدا در این صداها گم بشود و به شما نرسد. این دیگر به وجود شما بستگی دارد که در این صداها قرار نگیرید و اگر صریحتر بخواهیم بگوییم، باید بگوییم ماهواره نبینید و گوش ندهید.
- دلایل بیدینی عدهٔ کثیری از مردم
میگویند بیچارهها این آخوندها هنوز برای پانصدسال پیش هستند و اصلاً نمیفهمند که چه تغییراتی در عالم پیدا شده است! ما برای پانصدسال پیش نیستیم و برای الآن هستیم. در مصاحبههایی که با من داشتند، پرسیدند که علت بیدین شدن بدنهٔ عظیمی از مردم چیست؟ گفتم چند علت دارد:
الف) اولین علت آن، ماهوارهها، سایتها، سفسطهها و تردیداندازها هستند که مردم به ما هم مراجعه نمیکنند، به آنها گوش میدهند و میگویند اینها راست میگویند، آخوندها دروغ میگویند.
ب) علت دومش هم کمظرفیتی مردم است؛ اوضاع اقتصادیشان بههمریخته است و تحمل ندارند، میگویند که این بلا را دین و آخوندها سرِ ما آوردهاند.
ج) علت سوم هم بد عملکردن ریشدارهای بییقه است.
د) یک علت آن هم تمایل قوی مردم به شهوات جنسی و لذات جسمی است. اینهمه هجوم به جوانها باعث بیدینی میشود؛ حالا جالب این است که قرآن میگوید: اگر این بیدینها در قیامت هم بیدینیشان را گردن ماهواره و سایت و سفسطه و شهوات جنسی و لذات بدنی بیندازند، قبول نمیکنم؛ چون میگویم به تو عقل داده بودم، قدرت داده بودم، پیغمبر داده بودم، امام داده بودم، قرآن داده بودم، چرا از آنطرفی چپ کردی؟ با اینها میرفتی، چرا با آنها رفتی؟ تو را اجبار کردند که با ما بیایی؟ یعنی در گیجگاه تکتک شما هفتتیر گذاشتند و گفتند باید به این جادهٔ ما بیایی و جادهٔ خدا و پیغمبر و ائمه و قرآن را رها بکنی؟ هفتتیر که در گیجگاهت نگذاشتند، دیدی آنطرف لذت جنسی و لذت بدنی آزاد است، صحبت هیچ حرامی نیست و هیچکس نمیگوید زنا حرام است، میگوید حلال است؛ هیچکس نمیگوید مشروب حرام است، میگوید حلال است؛ هیچکس نمیگوید دیدن کثیفترین فیلمهای ماهوارهای حرام است و همه میگویند حلال است، اصلاً برایتان ساختهایم که ببینید؛ هیچکس نمیگوید بیحجابی حرام است، آنجا میگویند زن عالیترین آرایش را بکند، نازکترین لباس را بپوشد و بیشتر بدنش هم بیرون از لباس باشد و بیرون برود. در پارک، هواپیما یا قطار برود، هیچکس در آنجا به زن نمیگوید چرا اینجوری آمدی؟ میگوید بارکالله، به تو شجاع میگویند، احسنت! اما تو را اجبارت کردند که از آنطرفی بروی؟ کدامیک از این سی-چهلمیلیون دختر و زن ایرانی را مجبور کردند که اگر لباس دختران تلاویو، واشنگتن و لندن را از فردا نپوشی، اگر آرایش آنها را نکنی، تو را اعدام میکنیم؟ خدا میگوید، من به شما هم نمیگویم و به آنهایی که باید بشنوند که نمیشنوند؛ آنها هیچوقت خوشمزهترین و محرکترین فیلمهای ماهواره را در شب رها نمیکنند که پای احیای شما بنشینند یا یکمشت سیاهپوش و گریهکن را در تلویزیون ببینند یا قیافهٔ یک آخوند را نگاه بکنند. آنها در شب احیا هم همان فیلمها را میبینند و خیلی هم از تلویزیون بدشان میآید که چرا تلویزیون مملکت این حرفها را میگذارد!
چرا یکچیزهایی را در تلویزیون مملکت دنبال میکنند؛ فیلمی باشد، مسخرگی خوب در آن باشد، خنده در آن خوب باشد، یاددهی عشق و عاشقی در فیلم خوب باشد، یاددهی روابط زن و مرد در آن خوب باشد، آنها را گوش میدهند؛ اما در شب احیا بالبال میزنند و به سراغ تلویزیونها و ماهوارههای خارجی میروند. حرف خدا در قیامت، این است که من عذر بیدینشدن تو را قبول نمیکنم، چون نمیتوانی تقصیر دیگری بیندازی و خودت رفتی. آنها تو را بالاجبار نبردند که با تفنگ پشت گردنت بگذارند و بگویند بیا این کارها را بکن؛ بیا زنا کن، بیا عرق بخور، بیا دختربازی کن، بیا پسربازی کن، بیا ربا بخور، بیا دزدی کن، بیا اختلاس کن. تمام صداهایی که عمرسعد دستور داد که بکوبید تا صدای حسین(ع) را نشنوند، الآن هم از زمین و آسمان میکوبند. این صداها در زمان عمرسعد از بالا نبود و فقط پایین بود، اما الآن از بالا هم هست.
- فراموشکردن خدا، عذابی برای خودفراموشی
خودتان را فراموش نکنید که خدافراموشی عذاب خودفراموشی است. آیه را یکبار دیگر بخوانم، عجب آیهای است! این سفارش پروردگار است: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»، اگر خدا فراموش بشود، من هم شما را به عذاب خودفراموشی دچار خواهم کرد و شما را بیجریمه رها نمیکنم.
- هزینهٔ سنگین هدایت بشر
مگر من برای هدایت شما کم هزینه کردهام؟ عمر 124هزار پیغمبر را هزینهٔ هدایت کردم و تعداد زیادی از آنها را هم کشتم. اینها را من هزینهٔ شما کردم و گران تمام شده است! بعضی از انبیای من را در چاه انداختند و دویستکیلو دویستکیلو سنگ بر روی چاه غلتاندند؛ بعضی از انبیای من را با ارهٔ دوسر نصف کردند! تو هر کاری دلت میخواهد، بکنی و من هم بگذارم زحمات انبیائم همینطوری بماند؟ خلاف آنها حرکتکردن را جریمه نکنم؟
شما که اسم انبیای مرا نمیدانید، نوع شهادتهایشان را هم که نمیدانید! یکدانهاش که هر شب و هر روز و قویتر در محرم و صفر جلوی چشمتان است؛ من حسین(ع) را هزینهٔ این دین کردهام، به همین راحتی بیدین بشوی؟ حالا حسین(ع) هم نه، من سرور زنان جهانیان از اوّلین و آخرین زنان را پشت در هزینهٔ این دین کردم، به همین راحت بیدین بشوی و من هم کاری به تو نداشته باشم؟ من گوهری مثل علیاصغر را که از نظر عنصری کوچک و از نظر قیمت خیلی سنگین بود، هزینهٔ این دین کردهام، به همین راحت بیدین و بیحجاب میشوی یا جلوی مردان نامحرم نیمهعریان میشوی؟ این نیست که تو حساب کردهای و اشتباه حساب کردهای.
ه) شناخت راهنمایان راه
شناخت راه شناخت چهارم بود که در این شصت-هفتادسالهای که در دنیا هستم، از کدام جاده حرکت کنم؛ و اما شناخت پنجم شناخت راهنمایان راه است. نمیتوانی سرت را پایین بیندازی و خودت این جاده را بروی.
طی این مرحله بیهمرهی خضر مکن ظلمات است، بترس از خطر گمراهی
یکی باید دست تو را بگیرد و در این جاده ببرد؛ اگر بدون راهنما بروی، بدترین کلاه را بهعنوان دین و با رنگ دین سر تو میگذارند.
رسیدن به گنج سعادت در پرتو شناخت پنج حقیقت
اگر آدم این پنج شناخت را در حد خودش، حالا نه در حد یک مرجع تقلید، نه در حد یک حکیم بزرگ و نه در حد یک فیلسوف، نه در حد جلسات فیضیه و درسهای مسجد اعظم قم و نجف(چنین دستوری به ما ندادهاند)، بلکه در حد همین جلسات فرا بگیرد و این پنج موضوع را در حد همین جلسات بشناسد، به گنج سعادتی میرسد که دنیا از زمان آدم تا حالا بهدنبال آن بوده و نرسیده است، مگر آنهایی که این پنج حقیقت را شناختهاند.
کلام آخر؛ خدای خوب ما
حرفم تمام! حرف که تا قیامت ناتمام است، چه کسی میتواند حرف تو را بزند؟ اینقدر زیبایی تو بینهایت است که نمیتوانیم یک گوشهٔ زیباییات را تعریف و توصیف کنیم. مگر ما چند شب دیگر با هم هستیم؟
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما هنوز اندر اول وصف تو ماندهایم
هیچچیزی از تو نگفتهایم! من هرچه دربارهٔ خدا یادداشت کرده بودم که در شناخت مرحلهٔ اول خداشناسی برای شما بگویم، هیچکدام را نشد که بگویم؛ اما اینقدر میدانم که جمالِ بینهایت است، کمالِ بینهایت است، رحمتِ بینهایت است، غفرانِ بینهایت است، رحیمِ بینهایت است، عَفُوِ بینهایت است، رزاقِ بینهایت است.
حتماً حس کردید و لازم نیست که من توضیح بدهم؛ فراق تو خیلی مشکل است! آنهایی که اصلاً تو را نمیشناسند، در یک فراق دوزخی هستند؛ آنهایی که مثل ما یکخرده تو را میشناسیم، در فراق از وصال تو هستیم و فراق ما با فراق آنها فرق میکند. فراق آنها که با مُردنشان تمام شود، از طبقات جهنم سر درمیآورند؛ اما ما که فراق تو با مُردنمان تمام شود و به لقای تو برسیم، در آنجا در سرمان میزنیم که چرا تو را کم شناختیم؟ چرا تو را کم عبادت کردیم؟ چرا کم بهدنبالت آمدیم؟ البته با این کم کم کم، بنا نداری که ما را به جهنم ببری؛ چون فراق ما فراق دوزخی نبوده و فراق ما فراق وصالی بوده است. در آنجا به پیغمبر و ائمه میگویی کمبودش را از آبرویتان جبران کنید، نمیخواهم آنها را به جهنم ببرم. چقدر تو خوب هستی!