روز اول، سه شنبه (20-6-1397)
(تهران حسینیه آیت الله علوی تهرانی)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- خلأ باطن امتها از توحید در همهٔ ادوار تاریخ
- -«لا اله الا الله» شعار انبیای خدا
- -تحقق همهٔ خوبیها در دنیا و آخرت در پرتو توحید
- وجود انبیا و ائمه، خیر محض
- دعوت رسول خدا(ص) از مردم برای عمل به دو کلمه
- الف) پذیرش توحید و تسلیم امر خداوند
- ب) عبادت پروردگار
- خواستههای خدا در نظر چشمدارانِ عالم
- -بهشت، پیچیدهٔ به ناخوشایندیها
- -جهنم، پیچیدهٔ به شهوات و لذتهای نامشروع
- خداوند، نخستین روضهخوان ابیعبدالله(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
خلأ باطن امتها از توحید در همهٔ ادوار تاریخ
-«لا اله الا الله» شعار انبیای خدا
بیماری سختی که امتها در همهٔ دوران، گرفتار آن بودند و این بیماری منشأ همهٔ مفاسد، تباهیها و گناهان و معاصی بود، خلأ باطن مردم از مسئلهٔ باعظمت توحید بود. شعار همهٔ انبیای خدا از ابتدای بعثتشان تا روز شهادت یا روز درگذشتشان، «لا اله الا الله» بود. آنهایی که توحید را از انبیای خدا پذیرفتند، از همهٔ مفاسد، معاصی و تباهیها در امان ماندند؛ اما آنهایی که توحید را قبول نکردند، از هیچ فسادی و گناهی در امان نماندند، خیر دنیا و آخرتشان را از دست دادند و به هر ظلم و ستم، تجاوز، خیانت، مکر و دغلکاری، بهاندازهٔ میدانی که در اختیار داشتند، دچار شدند. این معنا را میتوان از آیات قرآن و روایات بهدست آورد.
-تحقق همهٔ خوبیها در دنیا و آخرت در پرتو توحید
شیخ مفید عالم بسیار پرمایهای است و این لقب را هم عالمان غیرشیعه به او دادهاند، هم مدرّس فوقالعادهای بوده، هم مربی قدرتمندی بوده، هم شاگردان مهمی مثل سید رضی مؤلف «نهجالبلاغه» و سید مرتضی را در مدرسهٔ اهلبیت تربیت کرد و هم کتابهای زیادی را نوشت که شیخ طوسی شرح مفصّلی در بعضی از کتابهای او دارد. یکی از کتابهای مهم ایشان کتاب «ارشاد» است که روایت مهمی را در این کتاب از قول رسول خدا(ص) در باب توحید، شناخت و پرستش خدا نقل میکند. روایت بسیار پرارزشی است! پیغمبر اکرم(ص) در این روایت، همهٔ خوبیهای دنیا و آخرت و پیروزیها را در گرو توحید میدانند و حقیقت هم همین است. زندگی پاک همهٔ انبیای الهی و ائمه و اولیای خدا هم همین حقیقت بود.
وجود انبیا و ائمه، خیر محض
شما از هیچ پیغمبری طبق آیات قرآن، هیچ گناه باطنی و ظاهری را سراغ نمیگیرید که بهخاطر همین توحید است؛ یعنی آن معرفتی که به خدا داشتند و بندگی که از برکت این معرفت داشتند. همهٔ وجود انبیا و ائمه خیر محض بود. شیخ طوسی روایت مفصّلی را از امام صادق(ع) نقل میکنند که امام ششم در جملهٔ اوّل روایت میفرمایند: «نحن اصل کل خیر»، ما ریشهٔ همهٔ خیر هستیم؛ اگر هم ائمه و انبیا خودشان را معرفی نمیکردند، چه کسی میتوانست معرفیشان بکند؟ این روایاتی که انبیا و ائمه خودشان را در آن روایات معرفی میکنند، خودستایی و تعریف از خود نیست، بلکه معرفی است برای اینکه مردم عالم بدانند.
دعوت رسول خدا(ص) از مردم برای عمل به دو کلمه
علت اینکه وجود این بزرگواران خیر محض است، چیست؟ سبب و مایهاش چیست که دیگران هم درس بگیرند و از راه و روش آنها پیروی کنند؟ پیغمبر(ص) میفرمایند: «انا ادعوکم الی کلمتین خفیفتین علی اللسان ثقیلتین فی المیزان»، من شما را به دو کلمه دعوت میکنم که جاری شدن این دو کلمه بر زبان خیلی راحت و خیلی آسان است. الآن دو میلیارد جمعیت بر زبان جاری میکنند. در مکه و مدینه دیدهاید که قبل از نماز صبح و بعد از نماز صبح نشستهاند و این دو کلمه را بر زبان جاری میکنند، خسته هم نمیشوند و گاهی هم خوابشان میبرد؛ اما این دو کلمه در عمل بسیار سنگین است، یعنی همهٔ مردم به این دو کلمه در عمل تن نمیدهند. همهٔ امتها اینگونه بودهاند. پیغمبر(ص) میفرمایند: اگر همهٔ مردم به این دو کلمه در عمل تن بدهند و اگر امت من به این دو کلمه در عمل تن بدهند، دنیا و آخرت را بهدست میآورند، بر تمام امتهای عالم پیروز میشوند، شکست برایشان معنی ندارد، از آتش جهنم بهخاطر این دو حقیقت نجات پیدا میکنند و «تدخلون بهما الجنه» با این دو کلمه وارد بهشت میشوند.
الف) پذیرش توحید و تسلیم امر خداوند
«شهادة ان لا اله الا الله» یکی توحید است؛ یعنی تمام معبودهای باطل را از زندگی بیرون کنند؛ هرچه شیطان هست، برانند و زیر بار دعوت هیچ نوع شیطانی نروند. شما از اوّل تا آخر قرآن را ببینید، خداوند متعال چقدر مردم را دعوت کرده است که شیطان -چه شیطان ظاهری و چه شیطان باطنی- را نفی کنید. قویترین شیطان باطنی که خود قرآن مجید از او به هوا تعبیر میکند: «أَ رَأَیتَ مَنِ اِتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَوٰاهُ»(سورهٔ فرقان، آیهٔ 43)، هوا یعنی مجموعه خواستههای نامشروع که هر کدام آن هم به یک نوع لذت حرام گره خورده است و اکثر مردم عالم هم سریع تسلیم هر خواستهای میشوند که به لذت حرام گره خورده است؛ اما خواستهای که ظاهراً برایشان لذتی ندارد و راحت تسلیم آن نمیشوند، خواستههای پروردگار است. حالا آدم صبح از خواب شیرین بلند شود و نماز بخواند، چه لذتی دارد؟ یا در ماه رمضان شانزده ساعت غذا و آب نخورد، چه لذتی دارد؟ یا در گرمای تیر و مرداد به بیابان عرفات و منا و مشعر برود و پنج شبانهروز را با دو پارچه بهسر ببرد، بعد در دو میلیون جمعیت با آنهمه فشار به دور خانه و صفا و مروه بگردد، چه لذتی دارد؟ یا به امر پروردگار در جیب خودش دست کند و از مالی که به زحمت بهدست آورده، در جایی هزینه کند که پروردگار فرموده است. چه لذتی دارد؟ الآن در ظاهر امر چه لذتی دارد که من دهمیلیون تومان برای ساختمان یک مسجد، یک درمانگاه، یک خانه یا تعمیر خانهٔ خراب یک آدم مستحق بدهم؟
-بهشت، لذت باطنی و ابدی خواستههای پروردگار
ظاهراً خواستههای پروردگار لذت ظاهری ندارد، حالا باطنش را که پروردگار عالم میفرماید بهشت ابدی و دائمی است و آن یقین میخواهد که آدم با آن یقین به انجام خواستههای پروردگار اقدام میکند؛ ولی ظاهر خواستهها مخصوصاً برای جوانها لذتی ندارد. هر کدام از خواستههای نفسانی به یک لذت حرام بدنی یا خیالی یا مالی گره دارد که این کشش خیلی قوی است و میبَرد. مثل سیل و طوفان شدید و پرقدرت است، این هواست.
-هوای نفس و شیطان درون آدمی، جایگزینی خطرناک
«أَ رَأَیتَ مَنِ اِتَّخَذَ إِلٰهَهُ هَوٰاهُ»، اله یعنی معبود و معبود یعنی مورد عبادت و بندگی. آیه خطاب به پیغمبر است: ندیدهای کسی را که معبودش را هوای خودش قرار داده است؟ یعنی هوای خودش را بهجای من معبودش قرار داده که یک جابهجایی بسیار خطرناک انجام داده است؛ یعنی شیطان درون را در این جابهجایی بهجای خدای عالم گذاشته، جهنم را بهجای بهشت گذاشته، شر را بهجای خیر گذاشته و با هیجان و حرص هم بهدنبال آن است؛ چون لذت ظاهری دارد. باورش هم نمیشود که هفت طبقهٔ دوزخ زیر این لذت ظاهری قرار دارد. باور ندارد که آتشهای زبانهدار جهنم زیر این لذتهاست.
-رنج عبادت و بندگی با معبود باطل
اگر قرآن را باور بکند که دیگر هوای نفسش معبودش نیست و معبود او پروردگار میشود. اینهمه فساد و تباهی و گناه برای این است که در روزگاران، امتها خدا را از زندگی درون و برون خودشان کنار گذاشتند و ضدّ خدا را بهجای خدا انتخاب کردند. تمام رنج عبادت و اطاعت و بندگی را هم بهطرف معبود ضد خدا بردهاند؛ نه اینکه از عبادت آزاد باشند! آنها عبادت میکنند، اما عبادت معبود باطل را میکنند؛ رنج بندگی میکشند، اما پای معبود باطل رنج میکشند؛ مال و جان و لذتها را قربانی میکنند، اما پای معبود باطل قربانی میکنند. نه اینکه حالا خدا را رها کردهاند، آزاد شدهاند و راحت هستند و هیچچیزی از جیبشان هزینه نمیشود؛ اینها همهچیز را هزینه میکنند، اما به باطل، ناروا، به ناحق و اما نادرست هزینه میکنند که مجموع این هزینههایی که میکنند، به آتش دوزخ تبدیل میشود. آنهایی هم که ظاهراً لذتی نمیبرند، مجموع هزینههایی که میکنند، به روضات یعنی باغهای بهشتی تبدیل میشود که در آن باغها تا ابد در گشتوگذار خواهند بود.
-راسخون در علم و نظارهگران حقایق
حالا از چشمدارهای عالم بشنوید، چشمدارهای عالم چه کسانی هستند؟ آنهایی که حقایق را میدیدند و میگفتند. من که برای شما میگویم، یا در کتاب یا قرآن یا روایات دیدهام و برایتان میگویم. آنهایی که گفتند و از قولشان در کتابها آمده است، آنها دیدهاند و گفتهاند. یکی از آنهایی که یقیناً میدیده و میگفته است، چون علم آنها علم یقینی یا به قول قرآن مجید در سورهٔ آلعمران، علمشان علم راسخ بوده است. آنها میدیدند و میگفتند یا از مبدأ و منبع اصلی میشنیدند و میگفتند. شما «نهجالبلاغه» را ببینید؛ قرآن مجید یک آیه در سورهٔ مبارکهٔ نور دارد: «رِجٰالٌ لاٰ تُلْهِیهِمْ تِجٰارَةٌ وَ لاٰ بَیعٌ عَنْ ذِکرِ اَللّٰهِ»(سورهٔ نور، آیهٔ 37)، امیرالمؤمنین(ع) در توضیح این «ذِکرِ اللّهِ» غوغا کرده است و یک خطبهٔ کامل جامع دربارهٔ این «لاٰ تُلْهِیهِمْ تِجٰارَةٌ وَ لاٰ بَیعٌ عَنْ ذِکرِ اَللّٰهِ» دارد که خیلی خواندنی است.
یک جملهاش این است که خیلی عجیب است! حالا حضرت علنی نمیگویند مطلب دربارهٔ ما اهلبیت(علیهمالسلام) است، اما معلوم است که مطلب دربارهٔ اهلبیت(علیهمالسلام) است و دربارهٔ کس دیگری نیست. امیرالمؤمنین(ع) میگویند اینها کسانی هستند که خداوند از طریق قلبشان با آنها راز و نیاز میکند؛ نه اینکه اینها نصف شب بیدار میشوند و با خدا راز و نیاز میکنند، بلکه میگویند خدا با اینان راز و نیاز میکند. خدا به آنها میگوید و اینها هم به مردم میگویند؛ حالا عدهٔ کمی از مردم باور میکنند و عدهای هم باور نمیکنند. خوشبهحال آنهایی که باور میکنند و بیچاره آنهایی که باور نمیکنند! یکی باور میکند و مالکاشتر میشود، یکی باور میکند و اویس قرن میشود، یکی باور میکند و کمیلبنزیاد نخعی میشود و عدهای هم در یک سطح پایینتر باور میکنند که یقیناً مثل من و شما میشوند. من و شما هم باورکرده هستیم و اگر باورکرده نبودیم، این نبودیم؛ یعنی اگر باورکرده نبودیم، الآن من و شما هم عرقخور بودیم، هم قمارباز بودیم، هم با همین سن زناکار بودیم، هم رباخور بودیم، هم تقلب میکردیم، هم دروغگو بودیم، هم مردم بدطینتی بودیم، هم متقلب بودیم و هم ظالم بودیم.
-شیعیان امیرالمؤمنین(ع) از اصحاب یمین
اینکه ما این کارها را نمیکنیم، یک مقدار باور کردهایم؛ اما آنکه بیشتر باور کرده، بالاتر از ماست و مالک اشتر شده است؛ آن که کل وجودش باور شده، امیرالمؤمنین(ع) شده است. صفها مختلف است و قرآن مجید هم این را قبول دارد. ابتدای سورهٔ واقعه را بخوانید، خداوند میگوید: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ»(سورهٔ واقعه، آیات 10-11)، بعد میگوید: «وأمّا إنْ کانَ مِنْ أصحابِ الیَمین»(سورهٔ واقعه، آیهٔ 90)، یعنی اینها در ردهٔ بعد هستند. ابنعباس از پیغمبر اکرم(ص) پرسید: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» معلوم است که چه کسانی هستند؛ انبیا «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» هستند، اما «أصحابِ الیَمین» چه کسانی هستند؟ من آیه را نمیفهمم! ابنعباس با اینکه عرب و پسرعموی پیغمبر بود، پدر و مادرش هم عرب بودند، ولی آیه برای او مبهم بود و تا حالا چنین جملاتی را نشنیده بود. این برای زمان جاهلیت نبود و برای بعد از بعثت پیغمبر(ص) است. یارسولالله، منظور از «أصحابِ الیَمین» چه کسانی هستند؟
«و السابقون» برای ابنعباس روشن بود که انبیا و اوصیای انبیا هستند، اما اصحاب یمین کدام طایفه هستند؟ برای کِی هستند؟ پیغمبر(ص) دستشان را روی شانهٔ امیرالمؤمنین(ع) گذاشتند و فرمودند: شیعیان علی اصحاب یمین هستند. این ردهبندیها معلوم است؛ اگر ما هم از نظر ظرفیت ایمان، یقین، علم و عبادت بهاندازهٔ انبیا بودیم، من و شما هم یک پیغمبر بودیم. ما در مقامات بعد قرار داریم و مسلّماً اهل نجات هستیم؛ یعنی دراینزمینه هم شما نباید شک بکنید و خدا نمیپسندد که شک کنید، بلکه باید به نجات خودتان یقین داشته باشید، ولی این نجات را زخمی نکنید؛ یعنی مغرور به نجات نشوید که در گناه کبیره یا کم کردن عبادت بیفتید. دلتان به نجات خوش باشد، ولی نجات را ضربه نزنید و آن را نگه دارید؛ چون ما تا زنده هستیم، در خطر هستیم و نباید اجازه بدهیم که خطر به ما ضربه بزند.
ب) عبادت پروردگار
«و عبادت الله»، این آدم را محافظت میکند. پیغمبر میفرمایند: اگر همهٔ امت عملاً اهل این دو حقیقت بشوند، باعث میشود که «تدخلون بهما الجنه و تنجون بهما النار» با این دو حقیقت از جهنم نجات پیدا کنند و وارد بهشت بشوند؛ با این دو حقیقت «تملکون بهما العرب و العجم»، بر همهٔ ملتهای عرب و غیرعرب مسلط بشوند؛ «و تنقاد بهما الامم» با این دو حقیقت همهٔ جوامع جهان مطیع امت من میشوند، اما الآن نیستند! الآن که آنها به ما زور میگویند، معلوم میشود که توحید در امت ضعیف است. در جمع امت، نه در افراد. توحید در افرادی از امت قوی است، ولی زور ده-بیست نفر که به این سطح وسیع ستمگران عالم نمیرسد.
خواستههای خدا در نظر چشمدارانِ عالم
-بهشت، پیچیدهٔ به ناخوشایندیها
حالا ببینیم چشمدارها راجعبه خواستههای خدا که ظاهراً لذتی ندارد، چه میگویند؛ منظورم لذت بدنی ندارد. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «فان الجنة محفوفة بالمکاره»، خداوند بهشت را به ناخوشایندیها پیچیده است و عبادات لذتی ندارند. «فان الجنة محفوفة بالمکاره»، مکاره در اینجا یعنی مکروه و اموری که لذتی ندارند. حالا خود و خدا، ما نیمساعت بایستیم و هشت رکعت نماز بخوانیم، مدام سرپا بایستیم؛ بعد دستهایمان را بلند کنیم و یکی دو دقیقه قنوت بخوانیم، بعد کمرمان را خم کنیم، مخصوصاً اگر نماز را آرام هم بخوانند، بعد به سجده و تشهد برویم؛ حالا اگر کمردرد هم داشته باشیم و دکتر بگوید ایستاده نخوان، نشسته نماز بخوان، با درد، با زانودرد، با پهلودرد، این چه لذتی دارد؟ ولی امیرالمؤمنین(ع) میبینند که خدا بهشت را به همین نمازی پیچیده است که برای من لذتی ندارد. کِی این بهشت از این پیچیدشده درمیآید؟ وقتی زمان زندگی من در دنیا تمام بشود و عمر کنار برود، از لابهلای نماز، روزه، حج، پول خرج کردن، عبادت و گریههای من، بهشت بیرون میآید.
آنوقت است که در عالم برزخ که مؤمن تمام نعمتهای بهشت برزخی را میبیند، فرشتگان به او میگویند: وضعت خوب است؟ میگوید: خیلی خوب است! میگویند: آرزویی داری؟ میگوید: بله! میگویند: چه آرزویی؟ میگوید: خدا من را به دنیا برگرداند. میگویند: دوباره برای چه به دنیا برگردی و در این شلوغی و ترافیک و خاک و خل و دود و دم بروی؟ میگوید: بروم و باز عبادت خدا را ادامه بدهم؛ چون آنجا بیشتر میفهمد که عبادت و توحید یعنی چه! چون پردهها کنار رفته و بهشت از دل این عباداتی که روی بهشت پیچیده شده بود، باز شده است و تازه ارزش عبادات را لمس میکند.
-جهنم، پیچیدهٔ به شهوات و لذتهای نامشروع
و «الله اکبر» از پنج آیهٔ قرآن که فریاد جهنمیها را بیان میکند! یکی از این آیات را برایتان بخوانم؛ آنهایی که هفتاد-هشتاد سال عرق خوردند، کِیف کردند؛ قمار کردند، لذت بردند؛ روابط نامشروع داشتند، لذت بردند؛ شهوترانی کردند، لذت بردند؛ ربا خوردند و ثروت حرام اندوختند؛ چشم و گوش خود را آزاد داشتند و عروسیهای مختلط داشتند، «فان النار محفوفة بالشهوات» جهنم پیچیدهٔ به لذتهای نامشروع است و وقتی خدا این پارچهٔ لذتها را باز کند، از زیر ان آتش درآید و آنوقت است که دوزخیان در جهنم «وَ هُمْ یصْطَرِخُونَ فیها» (سورهٔ فاطر، آیهٔ 37) با هرچه قدرت فریاد میزنند: «رَبَّنٰا أَخْرِجْنٰا» ما را از این جهنم بیرون بیاور، خدایا ما را بیرون بیاور تا «نَعْمَلْ صٰالِحاً غَیرَ اَلَّذِی کنّٰا نَعْمَلُ» روشمان را عوض بکنیم و اعمالی غیر از آنهایی انجام بدهیم که انجام میدادیم. جوابشان را میدهم: «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکمْ مٰا یتَذَکرُ فِیهِ مَنْ تَذَکرَ» بهاندازهای که کسی بیدار بشود، من به شما عمر ندادم؟ «فَذُوقُوا فَمٰا لِلظّٰالِمِینَ مِنْ نَصِیرٍ» این عذاب را بچشید که برای شما ستمکاران در این روزگار قیامت یک یار هم پیدا نمیشود و در جهنم بسته است، اصلاً راه بیرونرفتی برایتان وجود ندارد. این حرف یک انسان چشمدار دربارهٔ آنهایی است که اهل توحید و عبادت هستند و نیز دربارهٔ آنهایی است که اهل شرک، هواپرستی، بتپرستی و لذتگرایی هستند.
تا باز ببینیم قرآن چه مسائلی را در این موضوع مطرح کرده است؛ خدایا! عمر که مثل برق میگذرد، به حقیقت ابیعبدالله(ع) لذت فهم معارف قرآن و روایات را به ما بچشان، حیف است بمیریم و خیلی نفهمیم!
خداوندا به فریاد دلم رس××××× کس بیکس تویی من مانده بیکس
همه گویند طاهر کس نداره××××× خدا یار منه چه حاجت کس
خداوند، نخستین روضهخوان ابیعبدالله(ع)
برادرها و خواهرها! بیش از پنجاه سال است که آیه و روایت دربارهٔ ابیعبدالله(ع) خواندهام و کتاب دیدهام، ولی هنوز نتوانستم بفهمم وجود مقدس ابیعبدالله(ع) چه مقام و عظمتی دارد؛ اگر بخواهید بدانید، باید شما را به اوّلین کسی ارجاع بدهم که برای ابیعبدالله(ع) روضه خوانده است. تفسیر علیبنابراهیم قمی که اوایل قرن چهارم نوشته شده، یعنی 1200 سال پیش، در جلد اوّل این تفسیر آمده است: اوّلین کسی که برای ابیعبدالله(ع) روضه خوانده، وجود مقدس پروردگار و اوّلین مستمع هم جبرئیل است. بعد از اینکه جبرئیل روضه را شنید، خطاب رسید: برای اینکه توبهٔ آدم قبول بشود، برو و این روضه را برایش بخوان تا شروع به گریه کند، من توبهاش را قبول میکنم. به او بگو: «صغیره یمیته العطش» بچههای کوچکش از تشنگی میمیرند، «و کبیره جلده مُنْکَمِش» برای اینکه لغت «منکمش» را معنی کنم، پوست ماهی وقتی از آب گرفته میشود، خیلی صاف و براق است؛ ولی وقتی در ماهیتابه سرخش میکنند، دیدید چطور جمع و خشک میشود؟ آدم هم از تشنگی پوست بدنشان خشک و جمع میشود، به آدم بگو کار تشنگی حسین من به جایی میرسد که هوا را به صورت دود میبیند.
تهران/ حسینیهٔ آیتالله علوی/ دههٔ اوّل محرّم/ تابستان1397ه.ش./ سخنرانی اوّل