لطفا منتظر باشید

روز دوم، چهارشنبه (21-6-1397)

(تهران حسینیه هدایت)
محرم1440 ه.ق - شهریور1397 ه.ش
11.23 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل‌بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

مهیا کردن امور مادی و معنوی برای انسان

باید به خود نظر انداخت که آیا ما در وجودمان، در ادامهٔ وجودمان، در حیات‌مان، در مرگ‌مان، در جهان بعد از مرگ‌مان استقلال داریم یا نیازمند و گدا و فقیریم؟ با وجود این آیه در قرآن که عنوان تذکر دارد «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد»(فاطر، 15) ما درک می‌کردیم، حس می‌کردیم و می‌فهمیدیم که یک موجود صددرصد نیازمندیم، فقیریم، محتاجیم و گداییم.

 

پروردگار مهربان در قرآن مجید اعلام کرده که ما برای برطرف شدن همهٔ نیازهای شما، اعم از مادی و معنوی تدارک دیدیم «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة»(لقمان، 20) سفرهٔ کامل جامع، پر از امور مادی و معنوی را برای شما آماده کردیم؛ برای تأمین نیازهای معنوی شما انبیا، کتب آسمانی و ائمهٔ طاهرین(ع) را قرار دادیم، ائمه را کجا گفته؟ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(مائده، 55) آیه یک بحث علمی دارد گذشت می‌کنم، آن بحث علمی شما را خسته می‌کند. علمای علم ادب می‌فرمایند: آیهٔ شریفه دوتا واو عاطفه دارد «وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا»، واو عاطفه حکم معطوفٌ الیه را به طرف معطوف جریان می‌دهد؛ یعنی باید شخصیت پیغمبر و شخصیت «وَ الَّذِينَ آمَنُوا» در حدی باشد که بتوانند صاحب ولایت کلیهٔ مطلقهٔ الهیه برای مردم باشند، و «وَ الَّذِينَ آمَنُوا» نمی‌شود چنان ولایت کلیهٔ الهیه را برای غیر معصوم ایجاد کند؛ ولایت جزئیه برای دیگران ایجاد می‌شود، ولی ولایت کلیهٔ الهیه ایجاد نمی‌شود.

 

چگونگی فهم قرآن

قرآن نعمت تام و کامل الهی است، انبیا و ائمه نعمت تام و کامل هستند. یک جمله‌ای دربارهٔ قرآن وجود مبارک حضرت سیدالشهدا دارند؛ جالب این است که این جمله را فخر رازی صاحب «تفسیر کبیر» که از علمای اهل سنت است نقل می‌کند، در جلد اول تفسیرش که حضرت می‌فرماید: تمام کتاب‌هایی که از جانب پروردگار بر انبیای خدا نازل شد، خداوند علوم آن کتاب‌ها و حقایق آن کتاب‌ها را به قرآن مجید انتقال داد.

 

قرآن پیش هر کس هست، همهٔ کتاب‌های آسمانی پیشش است؛ این نعمت کامل و نعمت تمام است، ولی پروردگار عالم چند بار در قرآن مجید صریحاً اعلام کرده فهم قرآن نیاز به معلم دارد، شما مستقل در فهم قرآن نیستید. قرآن چند بار فرموده پیغمبر را برای اهدافی فرستادم که یک هدفش «وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتاب» است؛ یعنی مردم تنها سراغ قرآن نروید چون چیزی گیرتان نمی‌آید.

 

گاهی هم قرآن به زبان دیگر فرموده: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون»(نحل، 43)، واقعاً ما «لا تَعْلَمُون» هستیم چون ما استقلال علمی و فکری نداریم. «إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون» یعنی شما «لا تَعْلَمُون» هستید. اهل ذکر چه کسانی هستند؟ اگر اهل ذکر غیر از ائمهٔ طاهرین باشند، دیگر نیازی نبود که به مردم بگوید که به اهل ذکر مراجعه کنید، یعنی مردم به خودتان مراجعه کنید؛ معلوم می‌شود که اهل ذکر یک گروه فوق مردم هستند.

 

این اهل ذکر چه کسانی هستند؟ خود آیهٔ شریفه مبهم است، برای اینکه از آیه رفع ابهام کند، ما را ارجاع می‌دهد به معلم قرآن؛ معلم قرآن پیغمبر و اهل‌بیت هستند. در کتاب شریف «اصول کافی» امام باقر می‌فرماید: «نحن اهل الذکر»، عالم به قرآن ما هستیم و شما برای فهم قرآن نیازمند به ما هستید.

 

داروی شفابخش

قرآن و اهل‌بیت، برای ما چه چیزی را تأمین می‌کند؟ اینجا را دقت بفرمایید که ما نیاز به چه چیزی داریم و قرآن مجید و اهل‌بیت چه چیزی را برای ما تأمین می‌کنند: رحمت، درمان بیماری‌های باطنی، آمرزش گناهان، رضایت پروردگار، جنت پروردگار، سعادت دنیا و آخرت، شفاعت فردای محشر. حالا همه را در قرآن مجید ملاحظه کنید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَة»(اسرا، 82) من قرآن را فرستادم که درمان کننده است.

 

امام باقر(ع) می‌فرماید: آن کسی که «وضع دواء القرآن علی داء قلبِه» داروی قرآن را روی درد قلبش بگذارد، یعنی بیاید با قرآن مجید درد قلب را بشناسد؛ حسد بیماری قلب است، کبر بیماری قلب است، حرص بیماری قلب است، غرور بیماری قلب است، ریا بیماری قلب است، بیاید در قرآن مجید سیر کند و قرآن مجید به او یاد می‌دهد که این بیماری‌ها راه علاجش توجه به پروردگار است، توجه به قیامت است، توجه به برزخ است، توجه به دوزخ است، توجه به دادگاه‌های الهی است، توجه به نفرت خدا از این بیماری‌هاست، توجه به این آیات است.

 

عذاب بخیل در قیامت

 قرآن در سورهٔ توبه می‌گوید: آدم‌های بخیل که بخل‌شان را معالجه نکنند، قیامت کل ثروت دنیای‌شان را به محشر می‌آورند و همهٔ ثروت را تبدیل به فلز وزن‌دار می‌کنند، همهٔ فلز را با آتش جهنم گداخته می‌کنند، همهٔ آن فلز گداخته شده را به پیشانی و پهلو و پشت‌شان می‌چسبانند و دیگر تا خدا خداست برداشته نمی‌شود. بخل‌شان را با آیات قرآن درمان کنند این یک دانه بیماری است. بقیهٔ بیماری‌ها را هم با عذاب‌هایش را آدم در قرآن توجه کند معالجه می‌شود. من طاقتش را دارم؟ من انگشتم را نمی‌توانم روی ده سانتی گاز خانه‌ام بگیرم، این همه فلز را خدا با آتش جهنم گداخته کند و به پیشانی و پهلو و پشتم بچسباند!

 

از حال رفتن علی(ع) از ترس قیامت

می‌گوید نیمهٔ شب رسیدم مدینه، مدینه پر از نخلستان است، عبور می‌کردم بروم خانهٔ خودمان که صدای ناله‌ای متوقفم کرد، گوش دادم دیدم یک کسی به خاطر قیامت زار می‌زند و بعد هم ساکت شد، عجب گریه‌ای! عجب ناله‌ای! عجب توجهی به قیامت! آمدم جلو تاریک بود، سایهٔ درخت بود، رسیدم دیدم یکی مثل چوبِ خشک افتاده روی خاک، دیدم علی است، تکان نمی‌خورد. دویدم درِ خانهٔ زهرا(س) ـ معلوم می‌شود علی آن وقت بیست و سه چهار سالش بود، هم سن خیلی از شما بود، توجه به قیامت و به آیات قیامت ـ گفتم حالا زهرا هم خواب است اما چاره‌ای نیست باید خبر مرگ شوهرش را بدهم، بروند جنازه‌اش را بردارند. در زدم، آمد پشت در و گفت: کیه؟ گفتم: خانم خبر ناگواری را آوردم. فرمود: بگو. و من گفتم. فرمود: راحت باش علی شبی چند بار به این حال می‌افتد.

 

حسین(ع)، قرآن عینی

 قرآن درمان می‌کند، چرا بخل؟ چرا حسد؟ چرا حرص؟ چرا کبر؟ چرا ریا؟ چرا غرور؟ چرا؟ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلاَّ خَسارا»(اسرا، 82) قرآن برای شما رحمت است. کراراً بعد از مسألهٔ قرآن در قرآن آمده «ان الله غفور رحیم»؛ با اتصال به قرآن شما نیاز دارید گناهان‌تان بخشیده شود یا نه؟ خوشتان می‌آید گناهان‌تان در پرونده بماند؟ خیر، ما دوست نداریم حتی یک دانه گناه یک گوشهٔ پرونده‌مان بماند. (نه دفتر جرم مرا روز جزا باز مکن).

 

شما را می‌گویم، می‌دانم که می‌گویم، خودم و شما را می‌گویم، ما طاقت اینکه ـ حتی بدون اینکه دیگران آگاه شوند ـ یک‌بار قیامت به ما بگویی چرا این گناه را مرتکب شدی نداریم؛ یعنی طاقت عتاب و سرزنش تو را نداریم چون ما یک عمری نمک تو را خوردیم، قیامت در سرمان نزن.

 

قرآن شفاست، قرآن رحمت است، قرآن مغفرت است، قرآن مجید عامل «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَر»(توبه، 72) است، قرآن مجید «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبِيرا»(اسرا، 9)، قرآن مجید عامل بهشت است، قرآن مجید عالم هدایت است «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِين»(بقره، 2)، قرآن مجید عامل سعادت دنیا و آخرت است فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيد»(هود، 105)، این هفت‌تا در قرآن است و هفت یک عدد کامل است.

 

شما در روایات ائمه و روایات امام صادق(ع) در روایات امام باقر(ع) در روایات حضرت رضا(ع) تمام این هفت مسأله را علاوهٔ بر قرآن در قرآن عینی هم غیر این قرآن کتبی، می‌توانید صریحاً ببینید. قرآن عینی یا به عبارت ساده‌تر در قرآن انسانی؛ یعنی آن انسانی که کل قرآن است، این هفت حقیقت را از آن قرآن عینی هم می‌توانید به آسانی دریافت کنید؛ و آن قرآن عینی وجود مقدس ابی‌عبدالله(ع) است؛ حسین شفاست.

 

عظمت تربت خاک امام حسین(ع)

امام زمان یک نامه دارد ـ حالا حسین که سر جای خود ـ امام زمان در نامه‌ای به علی بن مسیب همدانی می‌نویسد: علی بن مسیب! پروردگار ـ نه اِعلام ما ـ شخص خدا در خاک قبر حسین شفا قرار داده، خاک قبرش، خودش که جای خود دارد. (کرب و بلا درس وفا می‌دهد/ تربت عشق است و شفا می‌دهد).

حالم خوب نیست، از اول منبر چشمم به این سلام امام زمان که افتاده «سلام بر گریبان‌های چاک خورده» بدحالم، اینها را نباید روبه‌روی من می‌گذاشتند. حسین جان!

 

حسین یک چهرهٔ دیگر قرآن است، چهرهٔ انسانی قرآن است، شفا می‌دهد و شفا دهندگی‌اش طول نمی‌کشد؛ دلیل هم برای این حرف دارم. حدوداً از خیمه تا میدان صد و شصت هفتاد قدم بیشتر نیست، آفتاب که طلوع کرد (لیاقت می‌خواهد شما دارید) یک گوشهٔ چشم به حرّ انداخت، شفا گرفت، نتوانست دیگر بایستد. او شفا می‌دهد و جهنمی را بهشتی می‌کند.

 

گریه بر حسین(ع)

حسین(ع) عامل آمرزش است؛ امام صادق(ع) می‌فرماید: وقتی دور هم می‌نشینید و برای حسین ما گریه می‌کنید ـ نمی‌گوید برای ما، برای حسین ما ـ از جا بلند نشده تمام گناهان گذشته‌تان را خدا می‌بخشد، خدا کریم است، برای خدا مشکل نیست گناهان ما را ببخشد. حسین(ع) رضایت خدا را جلب می‌کند.

 

امام صادق(ع) می‌فرماید: وقتی گریه می‌کنید قلب مادرم فاطمه شاد می‌شود، دل زهرا که شاد شود خدا از شما راضی می‌شود، زهرا شاد شود خدا راضی می‌شود. خدا می‌دید در به پهلوی زهرا زدند چه کار کرد؟ خدا با شادی زهرا شاد می‌شود «ان الله یرضی لرضا فاطمه و یغضب لغضبها».

 

حسین(ع)، عامل هدایت و بهشت رفتن

حسین(ع) هدایت می‌کند؛ از وقتی در رحم مادر بودیم این ملموس و محسوس است، به جان خودش قسم دست ما را گرفته تا حالا، و الا با این اوضاع دنیا و با این کشش مفاسد هزاران بار تا حالا باید بی‌دین شده باشیم؛ دستمان در دست ابی‌عبدالله(ع) است که مثل قرآن هدایت می‌کند «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِين»(بقره، 2).

 

پیغمبر می‌گوید: شب معراج به آخرین منزلی که رسیدم دیگر جبرئیل هم با من نبود، سرم را بلند کردم دیدم با خط نور نوشته «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» حسین جان! حسین جان!

من خیلی برای شما احترام قائلم، ائمه به ما دستور دادند به شما احترام کنیم، من دست همهٔ شما را می‌بوسم، به من اجازه نمی‌دهند و الا کفش دانه دانه‌تان را جفت می‌کردم اما به این تابلو نگاه کنید امام زمان چه گفته؟ چه کار کردند با ابی‌عبدالله(ع)؟ حسین جان!

 

قرآن باعث بهشت رفتن شماست، روایت است آن هم در چه کتاب‌هایی! که قیامت به محض ورود صدیقهٔ کبری(س) به محشر، به محض ورود زهرا به محشر، خطاب می‌رسد: «حبیبتی ادخلی الجنة» نایست، زهرا پرونده ندارد، پروندهٔ زهرا حسین است، رسیدگی نمی‌خواهد برو. زهرا فرمان خدا را قبول می‌کند می‌آید تا کنار در ورودی بهشت می‌ایستد، فاطمهٔ من چرا وارد نمی‌شوی؟ می‌گوید: تنها نمی‌توانم وارد شوم. چه کسی را می‌خواهی؟ نمی‌گوید امامان را، نمی‌گوید شوهرم را، نمی‌گوید پدرم را، می‌گوید: هر کس به هر شکلی به حسین من خدمت کرده است. خطاب می‌رسد: صدایشان کن.

 

فرشتگان در محرم

حسین مثل قرآن است؛ قرآن است، حسین جان! طبق آیات قرآن و روایات ـ نمی‌دانم چندتا آیه ـ تمام این گریه‌های شما ضبط می‌شود، همهٔ این صداها را شب اول قبر به ما برمی‌گردانند، ما راحت داخل قبر خوابیدیم و می‌شنویم گریه می‌کنیم. چه کسی جرأت دارد بیاید به ما بگوید «من ربک؟» چه کسی جرأت دارد به ما بگوید «من امامک؟» ما که وضع‌مان معلوم است، سؤال ندارد.

 

نمی‌دانم شما را چه شده؟ یک چیزی هست! آن هم این است به امام صادق(ع) گفت: یابن‌رسول‌الله! گریه برای بعد از مردن افراد است، یکی می‌میرد بعد می‌نشینند برایش گریه می‌کنید، شما از اول محرم چرا می‌نشینید گریه می‌کنید؟ امام حسین(ع) دهم محرم کشته شده، نُه روز قبل از کشته شدن ابی‌عبدالله(ع) شما زن‌هایتان، بچه‌هایتان و حتی بچه‌های کوچک‌تان می‌نشینید گریه می‌کنید. فرمود: اول محرم فرشتگان عالم بالا پیراهنش را که با خنجر و نیزه سوراخ سوراخ شده می‌آورند پهن می‌کنند، پیراهنی که خون تازه به آن است، ما می‌بینیم، شیعیان ما هم با بصیرت می‌بینند، گریه‌مان مال این است، چه می‌گویی؟ مگر ما می‌توانیم گریه نکنیم؟ چه می‌گویی؟

 

این پیراهن بعداً نازل می‌شود و می‌آید دست امام عصر، ایشان هر کجا زندگی می‌کند بالای سرش است، خوش به حالش که هر روز این پیراهن را می‌بیند، ما هم با چشم دل می‌بینیم. پروردگار به او گفته روز ظهورت علامتش این است: هر وقت دیدی خون تازه به پیراهن دمید روز ظهورت است؛ لذا وقتی بیرون می‌آید خودش را به پیغمبر، به علی، به زهرا معرفی نمی‌کند «یا اهل العالمان جدی الحسین» همه‌اش حسین... همه‌اش حسین... همه‌اش حسین.

 

گنجی برای نسل بعد

چندتا کتاب خیلی مهم را اسم ببرم: «ارشاد مفید»، «منتخب طریحی»، «مقتل ابومخنف»، «لهوف سیدبن‌طاووس»، «فرسان الهیجاء»، «اعیان الشیعه»، «منتهی الآمال»، «ذریعة النجاة»، «نفس المهموم» و از همه مهم‌تر «کامل الزیارات» از همهٔ اینها استفاده می‌شود، بر تمام شیعیان لازم و ضروری است که از این سرمایه به عنوان گنج معنوی از آن بهره ببرند، در حفظش با جان و دل بکوشند و به بعدی‌های خودشان وصیت کنند و آن گریهٔ بر ابی‌عبدالله(ع) است، گریهٔ بر ابی‌عبدالله(ع) را به بچه‌هایتان یاد بدهید. این گنج نزد همهٔ انبیا بود، همهٔ انبیا و امامان و اولیا گریه کردند.


امام چهارم فرمود: تمام آسمان‌ها و موجوداتش، تمام زمین و موجوداتش، تمام ماهیان دریا، تمام مرغان هوا، تمام سنگریزه‌ها، تمام درختان برای پدرم گریه کردند. یکی از بالاترین و مهم‌ترین و موثق‌ترین و جلیل‌ترین راویان ما که ائمهٔ ما دوستش داشتند معاویة بن وهب است؛ «امالی شیخ مفید» نقل می‌کند که امام صادق فرمود: «کل الجزع و البکاء...» هر گونه بی‌تابی و گریه، مکروه است «...سوی الجزع و البکاء علی الحسین» مگر بی‌تابی و گریهٔ بر ابی‌عبدالله(ع).

 

گریه امیرالمؤمنین(ع) در کربلا

به طرف صفین می‌آید، چند هزار جمعیت با امیرالمؤمنین(ع) است؛ ابن عباس می‌گوید: من کنار علی در حرکت بودم، خوابش گرفت و سرش را گذاشت روی زین خوابید، بیدار شد دیدم اشکش می‌ریزد، آرام می‌گوید: «انا لله و انا الیه الراجعون» علی جان چه شده؟ گفت: ابن عباس خواب دیدم بیابان دریای خون است، یک نفر در خون دست و پا می‌زند، مدام می‌گوید: «هل من ناصر ینصرنی؟ هل من معین یعیننی؟ هل من ذاب یذب عن الحرم رسول؟» پیاده شدم بروم به دادش برسم، دیدم حسین خودم است؛ بگو لشگر پیاده شوند، اینجا کربلاست، اینجا محل افتادن حسین من است.

 

تهران/ حسینیهٔ هدایت/ دههٔ اوّل محرّم/ تابستان1397ه‍.ش./ جلسهٔ دوم 

برچسب ها :