لطفا منتظر باشید

روز دهم، چهارشنبه (18-7-1397)

(تهران حسینیه هدایت)
محرم1440 ه.ق - مهر1397 ه.ش
10.64 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیا و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

محبوب‌ترین عبد در پیشگاه خداوند

مسئلهٔ محبوبان پروردگار و آنهایی که خداوند مهربان با عشق بی‌نهایتش، چون چیزی در وجود مقدس او نهایت ندارد، عاشق آنهاست و اینکه چه‌چیزی سبب می‌شود انسانی محبوب خدا می‌شود، پروندهٔ عظیمی است! یک دریاست و داستان بسیار مفصّلی است. من خیلی دیر به فکر افتادم که خدمت شما برادران و خواهران عرض کنم؛ من کتابی را در این زمینهٔ به‌خصوص نوشته‌ام که البته از تنگی قافیه می‌گویم من نوشته‌ام، چون هیچ حرکتی در این عالم جز به خدا انجام نمی‌گیرد و لطف، احسان و محبت او سبب نوشتن این کتاب شد. راهنمای من هم در این کتاب، جملهٔ اول خطبهٔ هشتاد‌وششم «نهج‌البلاغه» بود که از مهم‌ترین و پربارترین خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع) است و به‌نظر می‌رسد بار معنوی‌اش سنگین‌تر از خطبهٔ متقین است. جملهٔ اوّلش این است: «ان من احب عباد الله الیه عبداً اعانه اللهُ علی نفسه» محبوب‌ترین عبد در پیشگاه پروردگار کسی است که خداوند او را بر ضد تمام خواسته‌های نامشروع خودش کمکش کرده است. حالا شما ببینید این محبت از جانب او به عبد چه‌کار می‌کند؟

 

آلودگی مردم، محصول حکومت نفس امّاره بر آنها

-نفس انسان، دعوت‌کنندهٔ به زشتی

کل این آلودگی‌های مردم تاریخ و نودوچند درصد مردم این پنچ قاره در این روزگار، محصول حکومت نفس امّارهٔ مردم بر مردم هستند. قرآن مجید می‌فرماید: «إِنَّ اَلنَّفْسَ لَأَمّٰارَةٌ بِالسُّوءِ»(سورهٔ یوسف، آیهٔ 53). خیلی جالب است، نمی‌فرماید «لآمرةٌ»، امّارهٔ با تشدید و به‌صورت صیغهٔ مبالغه، یعنی به‌شدت سخت، سنگین و فراوان. نفس انسان انسان را به زشتی دعوت می‌کند و فرمان می‌دهد؛ البته هرکسی که گرفتار هوای نفسش در این دنیاست، باید یقین داشته باشد که این نفس محال است از دریادریا گناه سیر شود.

-درک اندک انسان از آیات و روایات

من یک‌وقتی کتابی را مطالعه می‌کردم که نوشتهٔ یکی از حکمای الهی است. این مسئله‌اش خیلی برای من جالب بود، چون خود آدم همه‌چیز را که به‌تنهایی از آیات و روایات درک نمی‌کند. مگر درک ما چقدر است؟ عقل ما چقدر است؟ علم ما چقدر است؟ کل علمی که از زمان آدم تا قیامت پیش انسان است، پروردگار می‌فرماید: «وَ مٰا اوتِیتُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ إِلاّٰ قَلِیلاً»(سورهٔ إسراء، آیهٔ 85)، این مقدار علم هم بسیار اندک است؛ حالا چه برسد یک‌نفر از این میلیاردها انسان، مثل یک طلبه، کجا ظرفیت دارد که آیات و روایات دریاوار، مخصوصاً نکاتش را به‌تنهایی بفهمد!

-سیری‌ناپذیری معدهٔ هوای نفس

ایشان خیلی جالب نوشته بود که آن هم به‌نظر من جزء دریافت‌های الهی است؛ یعنی یک‌وقت خداوند متعال برقی به ذهن یک عبد خود می‌زند که یک حقیقت با آن برق برای بنده‌اش روشن و کشف می‌شود. ایشان نوشته بودند: معدهٔ نفس یا معدهٔ هوای نفس که فارسی‌اش، مجموعهٔ خواسته‌های نامشروعی است که به‌وسیلهٔ چشم(دیدنی‌ها)، شنیدنی‌ها، لمس کردنی‌ها و ارتباطات شعله‌ور می‌شود و انسان را سرِ چهارراه خواستن‌های بی‌محاسبه، نامعقول و نامشروع قرار می‌دهد که این خواسته‌ها هم اصلاً قید و شرطی ندارد، یعنی به هیچ‌چیز محدود نیست.

او از درون به انسان می‌گوید که پول می‌خواهم؛ این هوا یا این نفس یا این نفس امّاره یا تعبیرهای دیگری که از این حالت منفیِ باطنی شده است که می‌گوید مال می‌خواهم؛ هیچ‌وقت در تاریخ نیامده است این مال‌خواهی را به این مقیّد کند که وقتی دست‌درازی می‌کنی، مال یتیم، رشوه، اختلاس، دزدی یا تقلب در جنس نباشد؛ فقط می‌گوید می‌خواهم. حالا ایشان نوشته بود: اگر این مجموعهٔ می‌خواهم‌ها پاسخ داده شود؛ زنا می‌خواهی، دزدی می‌خواهی، غصب می‌خواهی، رشوه می‌خواهی، نگاه به نامحرم می‌خواهی، گوش دادن به صداهای حرام می‌خواهی، روابط نامشروع می‌خواهی؛ اگر کل این خواسته‌ها عملی شود، معدهٔ نفس سیر نمی‌شود! چون اگر سیرشدنی بود، گنهکار دوهزار گناه می‌کرد و می‌گفت دیگر استفراغم می‌گیرد و بالا می‌آورم؛ یا میلیاردها تومان می‌دزدید و می‌گفت بس است، دیگر بالا می‌آورم! اما خیلی راحت هضم می‌کند و خیلی راحت قبول می‌کند.

-عدهٔ کثیر دوزخیان

بعد ایشان نوشته بود: ظرفیت این معده با جهنم یکی است و بعد دلیل آورده که خیلی زیبا بود! او نوشته بود: به کتاب خدا -قرآن- مراجعه کنید؛ ما از تعداد دوزخیان عالم خبر نداریم و فقط می‌دانیم که کتاب خدا می‌فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنٰا لِجَهَنَّمَ کثِیراً مِنَ اَلْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»(سورهٔ أعراف، آیهٔ 179)؛ ولی این کثیراً را دربارهٔ بهشتی‌ها نمی‌گوید و فقط می‌گوید: «إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَهُمْ جَنّٰاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ»(سورهٔ بروج، آیهٔ 11). ما کثیری را برای بهشت آماده کرده‌ایم، ظاهراً در آیات قرآن نیست.

-گنجایش جهنم و بهشت

بنا به روایات و مخصوصاً روایات امیرالمؤمنین(ع)، دوزخ هفت طبقه است که اسم‌هایشان هم بیان شده است؛ «سَقَر»، «هاویه» و با نام‌های دیگر. امیرالمؤمنین(ع) طرح جهنم را این‌طور بیان کرده‌اند که این طبقات روی همدیگر است و غیر از بهشت است. حضرت می‌فرمایند: هشت بخش بهشت در یک سطح گسترده به گستردگی تمام آسمان‌ها و زمین است: «وَ سٰارِعُوا إِلیٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکمْ وَ جَنَّةٍ عرض‌ها اَلسَّمٰاوٰاتُ وَ اَلْأَرْضُ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 133). حالا جهنم چقدر گنجایش دارد؟ نمی‌دانیم! دوزخی شدن از کِی شروع شده است؟ آدم(ع) و حوا زنده بودند که دوزخی شدن این جنس دوپا شروع شد.

اوّلین جنس از آدمیان که دوزخی شد، قابیل بود و از جنس غیر ما هم ابلیس بود؛ ولی حالا آدمیان مورد بحث ماست و ما تعداد جن دوزخی را هم نمی‌دانیم که چقدر است، چون در سوره‌های مختلف قرآن است که جن کافر هم جهنمی است و عذاب را می‌چشد: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنٰا لِجَهَنَّمَ کثِیراً مِنَ اَلْجِنِّ وَ الْإِنْسِ». حالا شما فکر کن که چه تعداد انسان و جن در این هفت طبقه ریخته می‌شود، هیچ‌کس عددش را نمی‌داند. حالا همه دیگر پرونده‌تمام شده‌اند و به جهنم رفته‌اند، هیچ‌کس در صحرای محشر نمانده است؛ نه یک جن مانده، نه یک آدمیزاد. هرکس از جن و انس جهنمی بوده، به جهنم رفته است و به قول ما تمام درها را بسته‌اند، هیچ‌کس دیگر نمانده است. پروردگار عالم این کار را با بهشت هم نکرده است، چون در قرآن نیست و در روایاتمان هم معمولاً من ندیده‌ام، با اینکه خیلی روایت دیده‌ام.

خداوند خودش به جهنم خطاب می‌کند؛ این هم به شما عرض کنم که قرآن مجید می‌فرماید: «وَ إِنَّ اَلدّٰارَ اَلْآخِرَةَ لَهِی اَلْحَیوٰانُ»(سورهٔ عنکبوت، آیهٔ 64)، همه‌چیز در آخرت زنده است، یعنی جهنم هم مکان زنده‌ای است که شعور دارد، عصبانی و غضبناک و خشمگین می‌شود. اینها در قرآن است و می‌توانید اینها را صریحاً در کتاب خدا ببینید. جهنم گوشِ شنیدن دارد، پروردگار با آن حرف می‌زند و بعد از اینکه جن و انسی که عددش نامعلوم است، داخل جهنم ریخت، به جهنم خطاب می‌کند: «هَلِ اِمْتَلَأْتِ»(سورهٔ ق، آیهٔ 30)، سیر شدی؟ برای تو بس‌ است؟ پُر شدی؟ معده معدهٔ خیلی بزرگی است که این‌همه جن و انس داخلش جا گرفته و این سؤال پروردگار است: «هَلِ اِمْتَلَأْتِ»، سیر شدی؟ چقدر غذا برای تو ریختم، پر شدی؟ پاسخ دوزخ این است: «وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ »، دیگر جن و انس نداری که داخل من بریزی؟ هنوز کم است.

-معدهٔ نفس، نشانی از دوزخ آخرت

معدهٔ نفس بخش دنیایی از جهنمِ آخرتی است؛ یعنی یک نشانی از دوزخ آخرت دارد که هرچه داخلش گناه می‌ریزند، سیر نمی‌شود؛ اگر سیر می‌شد که بیست سال خیلی است، سی سال خیلی است، چهل سال خیلی است، گنهکاران حرفه‌ای از گناه سیر می‌شدند، توبه می‌کردند و تمام می‌شد. یزید 32 ساله بود که از بین رفت و بیشتر عمر نکرد. سال اوّل حادثهٔ کربلا را ایجاد کرد که همهٔ شما می‌دانید حادثهٔ کمی نبود و خیلی سنگین بود! در زیارت عاشورا هم می‌خوانید که این حادثه بر آسمان‌ها و زمین سنگین بود؛ یعنی گناه گناهی بود که سنگین‌تر از آسمان‌ها و زمین بود. این برای یک سالش بود! سال دوم یک دستور حمله به مدینه داد که این را باید در کتاب‌ها بخوانید و ادب منبر اقتضا نمی‌کند که من توضیح بدهم این لشکر یزید با زن و مرد این شهر در کنار حرم پیغمبر(ص) چه‌کار کردند! فقط یک کلمه‌اش را می‌گویم که تا ارتش یزید در مدینه بود، کل حرم و مسجد پیغمبر(ص) را اصطبل اسب و قاطر کردند. کل حرم را سیر شد؟ نه! سال سوم دستور داد که ارتشش به مکه بروند و کل مسجدالحرام و بیت‌الله را به آتش بکشند و تخریب کنند، اثری از مشاهد مشرفه باقی نگذارند که عمرش کفاف نداد.

-گرسنگی نفس امّاره، راهی برای مقابلهٔ با آن

این نفس است، سیر نمی‌شود و اگر جلوی آن را نگیریم، اگر این معده را ضعیف و ناتوانش نکنیم، اگر هر ده‌باری که می‌گوید می‌خواهم، نُه‌بار به او بگوییم لقمه ندارم که به تو بدهم؛ وقتی به آن‌کسی که گرسنه است، لقمه ندهند، نیروی او کم می‌شود، پس ضعیف . ضعیف می‌شود، می‌میرد. به او غذا نرسد، این نفس می‌میرد؛ یعنی نفس اماره جای خودش را به نفس مطمئنه می‌دهد و دیگر در وجود ما وجود خارجی نخواهد داشت. نفس مطمئنه جای خودش را به نفس راضیه می‌دهد، نفس راضیه جای خودش را به نفس مطمئنه می‌دهد، نفس مطمئنه جای خودش را به نفس کشفی می‌دهد، بعد به نفس شهودی می‌دهد و این مرحلهٔ آخر است که چشم آدم باز می‌شود و ملکوت آسمان‌ها و زمین را می‌بیند. پروردگار در قرآن سؤال هم می‌کند: «أَ وَ لَمْ ینْظُرُوا فِی مَلَکوتِ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 185)، شما بنا ندارید که چشمتان باز شود و ملکوت آسمان‌ها و زمین را ببینید. منظور از ملکوت، این است که توحید تام را مشاهده کنید.

-نفس اماره، دشمن‌ترین دشمنان

این جملهٔ اوّل خطبهٔ هشتادوششم مرا تشویق کرد که دراین‌زمینه وارد کار شوم. چه جملهٔ عجیبی است! «ان من احب عباد الله الیه عبداً اعانه الله علی نفسه» محبوب‌ترین بنده پیش پروردگار بنده‌ای است که خداوند او را بر ضد چنین معدهٔ بی‌قیدوشرط‌خواهان کمک بدهد که گرسنگی این معده را نابود کند، خواسته‌های این معده را خاموش کند و این معده را کوچک کند. مردم برای اینکه شکمشان کوچک شود، معده‌شان را عمل می‌کنند و یک‌سوم یا دوسوم می‌کنند؛ اما کمتر مردم دنیا در مقام عمل این معدهٔ نفس اماره هستند و همه‌اش او را کمک می‌دهند. رسول خدا(ص) چه جملهٔ عجیبی دارند: «اعدا عدوک نفسک آلتی بین جنبک» این در روایاتمان نیست که ای انسان، دشمن‌ترین دشمنانت چه کسی است غیر از این یک‌نفر. خیلی جالب است که پیغمبر آدرسش را هم داده است: دشمن‌ترین دشمنانت آن حالت و نفسی است که بین دو پهلویت است؛ یعنی شکم و شهوت که اگر آن را ول کنی، سیری ندارد و کارش تمام‌شدنی نیست و باید جلوی آن را از اوّل گرفت. پدرها و مادرها، معلم‌ها و استادها باید با نرم‌ترین زبان و با بیان ضررها، موارد ضرر و نکات زندگی اولیای الهی، معدهٔ نفس اماره را از اول کوچک کنند؛ و الّا اگر این معده آزاد باشد، مرتب می‌خورد و چاق‌تر می‌شود، مرتب به آن داده می‌شود و باز ناله می‌کند که می‌خواهم.

 

کمک پروردگار به محبوب‌ترین بندگانش بر ضد نفس امّاره

من این خطبه را در هفتصد صفحه به‌نام اوصاف اولیای الهی توضیح داده‌ام. دیر به فکر افتادم، اگر همان اوّل بحث امسال به فکر می‌افتادم و به‌نظرم می‌آمد، می‌گفتم چهارصد-پانصدتایش را از قم برایتان بیاورند، شما می‌گرفتید و حتماً می‌خواندید، خانواده‌تان و بچه‌هایتان هم می‌خواندند، نگاه امیرالمؤمنین(ع) را به محبوبان پروردگار می‌دیدید که امیرالمؤمنین(ع) در بیان ویژگی‌های محبوبان خدا در این خطبه چه‌کار کرده است! خیلی خطبهٔ عجیبی است! حالا کل «نهج‌البلاغه» عجیب است، اما این خطبه از عجیب‌ترین خطبه‌های «نهج‌البلاغه» است. چقدر نورانی است: «ان من احب عباد الله الیه عبداً اعانه الله علی نفسه» محبوب‌ترین عبد در پیشگاه پروردگار، آن بنده‌ای است که خدا او را بر ضد نفس امّاره‌اش کمک بدهد. وقتی کمک بدهد، آن‌وقت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: این عبد کمک‌شده وارد چهل منزل عرفانی و الهی و عبادی و خلوص می‌شود، بعد تعریف‌های عجیبی از چنین انسانی می‌کند. حالا که دیر شد و تا یک زمان دیگر؛ حالا من خودم هم خبر ندارم که اصلاً دویست-سیصدتا از این کتاب هنوز باقی مانده یا باقی نمانده است! یک کتاب به‌تمام‌معنا عاشقانه‌ای است.

دو نکتهٔ مهم در خصوص گناه

الف) نکتهٔ نخست: تکذیب آیات الهیه، اثر تداوم بر گناه

حال به سراغ اصل مطلب برویم تا یکی دو نکتهٔ دیگر در این فرصت اندک از مسئلهٔ گناه برایتان بگویم. دیروز عرض کردم که یک نکتهٔ قرآنی گناه این است: تداوم گناه، کثرت گناه و پی‌درپی شدن گناه، کار انسان را به جایی می‌رساند که آیات الهیه را تکذیب می‌کند و توحید، نبوت، امامت و حلال و حرام الهی را انکار می‌کند و لخت می‌شود! به‌دنبال تعبیری بگردیم که بتواند وضع این انسان منکر همهٔ حقایق را نشان بدهد. سطل زبالهٔ شیطان می‌شود که شیطان هر کثافت‌کاری دارد، داخل این سطل می‌ریزد. حالا آدم در فردای قیامت، این سطل وجود پر از آلودگی را می‌خواهد به چه کسی بقبولاند؟ هیچ‌کس!

-خداوند، تنها خریدار بازار قیامت

بازار قیامت طبق قرآن مجید، یک خریدار عاشق دارد که آن هم پروردگار است؛ یک فروشندهٔ عاشق دارد که آن هم شما مردم مؤمن هستید و این معاملهٔ خریدوفروش یک قیمت و ثمن دارد که آن هم جنّت است، نه جنّات. جنات جمع است، یعنی هشت بهشت؛ اما این جنت را من هم نمی‌دانم چیست و درکش نمی‌کنم. در سورهٔ توبه است، خدا می‌گوید: «إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَریٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ»(سورهٔ توبه، آیهٔ 111)، من خریدارم از کسانی که من و قیامتم را باور دارند، «إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَریٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ» وجودشان یعنی وجود با فعالیت؛ وجودشان را می‌خرم، یعنی با همهٔ آثار وجودی‌شان که در این انفس، هم اعتقادات سالم موج می‌زند و هم عمل صالح؛ «إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَریٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ» پولشان را هم می‌خرم. چقدر به تو ارائه کنیم که بخری؟ اصلاً وقتی تو وارد معاملهٔ پولی با ما می‌شوی، باید چه مقدار پول و مال بدهیم که بخری؟

-انفاق «مِمّا تُحِبّون»، انفاقی پسندیده

این آیه را شنیده‌اید که انفاق صورت نمی‌گیرد، مگر انفاق «مِمّا تُحِبّون» باشد، نه چیزی که دیگر دوست نداری و می‌خواهی دور بریزی، بگویی حالا در راه خدا بدهم. شب عروسی‌اش یک‌ پیراهن در راه خدا داد؛ وقتی که بچه‌دار شد و بچه‌هایش در بچه‌داری‌اش مریض شدند، یک شب، دو شب، سه شب -هر سه شب- چهارتا نان(نان خالی) خودش و شوهرش و حسن و حسینش، یعنی روی‌هم‌رفته دوازده‌تا(مگر الآن در زمان ما دوازده‌تا نان تافتون چقدر است؟) نان جو دم در آوردند، در را در تاریکی نیمه‌باز کردند و نگذاشتند نگاه یتیم و اسیر و مسکین بیفتد که خجالت بکشند.

خدا این را به قیمت آیات سورهٔ دهر خریده است. چقدر بپردازیم؟ یک قطرهٔ اشک بپرداز، این یک مال است؛ یک تومان، پنج تومان، دو تومان به تناسب وضع مالی‌ام؛ یک پیراهن، یک لباس، یک کفش، یک یخچال، یک فرش؛ یک‌سوم یک جهیزیه؛ یک پول برای چهارتا فرش مسجد؛ مقداری پول برای برپا بودن جلسات ابی‌عبدالله(ع). خدا نگفته چقدر بپرداز، کمیّت هم تعیین نکرده، این‌قدر آقا و کریم است که یک نان یا یک اشک و قطرهٔ اشک مرا کردی قبول. این اعتقاد مرحوم فیض است: «قطره را دردانه کردی عاقبت». چقدر بپردازیم؟ هرچه می‌توانی، «فَاتَّقُوا اَللّٰهَ مَا اِسْتَطَعْتُمْ»(سورهٔ تغابن، آیهٔ 16)، هرچه قدرتت می‌کشد و هر چقدر برای تو امکان دارد.

«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» درست؟ گناه که ادامه پیدا کند، «أَنْ کذَّبُوا بِآیٰاتِ اَللّٰهِ»(سورهٔ روم، آیهٔ 10)، آدم همهٔ اینها را منکر می‌شود.

ب) گناه، چرکین‌کنندهٔ قلب آدمی

نکتهٔ دیگری که دربارهٔ گناه در قرآن است، این است که گناه قلب را چرک می‌کند. لغت آن هم در آیه این است: «رِیْن؛ چرک». قلب چرک، آن هم چرک معنوی، جای خداست؟ جای انبیاست؟ جای اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است؟ نکات دیگری هم باز در آیات و نکات در روایات هست که شش‌ عکس‌العمل گناه را هم آماده کرده بودم تا امروز بگویم، اما فرصت تمام شد.

گر بماندیم زنده، بردوزیم×××××××××جامه‌ای که از فراق چاک شده

ور بمردیم، عذر ما بپذیر××××××××ای بسا آرزو که خاک شده

 

کلام پایانی

-مرا لطف تو می‌باید، دگر هیچ

روز آخر جلسه است؛ اوّل یک توسل عمقی قلبی عاشقانه با پروردگار داشته باشیم. خدا ما را خیلی دوست دارد! من که نشانه‌های محبت خدا را در شما و در خودم می‌بینم و این برایم یقینی است که پروردگار ما را دوست دارد.

الهی سینه‌ای ده آتش‌افروز××××××××در آن سینه دلی، وان دل همه سوز

هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست××××××××دل افسرده غیر از آب و گِل نیست

دلم پر شعله گردان و سینه پردود×××××××××××زبانم را بگفتند آتش‌آلود

کرامت کن درونی دردپرور×××××××××دلی در وی درون درد و برون درد

بده گرمی دلِ افسرده‌ام را××××××××برافروزان چراغ مرده‌ام را

ندارد راه فکرم روشنایی××××××××ز نورت پرتویی دارم گدایی

به راه این امید پیچ در پیچ××××××××مرا لطف تو می‌باید، دگر هیچ

-خود نوحه مادرانه چو زهرا کنم تو را

آیم به قتله‌گاه که پیدا کنم تو را××××××××امشب وداعِ هجرتِ فردا کنم تو را

جویم تو را قدم‌به‌قدم بین کشتگان×××××××با شوق و اضطراب تمنا کنم تو را

در حیرتم که از چه نشان جویمت حسین×××××××××نه سر، نه پیراهن، ز چه پیدا کنم تو را؟

برگیرمت ز خاک و ببوسم گلوی تو×××××××× خود نوحه مادرانه چو زهرا کنم تو را

ریزم به حلقِ تشنهٔ تو آب چشم خویش×××××××××سیراب تا که ای گُل بطحا کنم تو را

ای آن‌که داغ‌های جگرسوز دیده‌ای××××××××اکنون به اشک دیده مداوا کنم تو را

-دست گدایی سوی یار

خدایا! مرگ ما را در حال گریهٔ بر ابی‌عبدالله(ع) قرار بده؛

خدایا! با رحمت و لطفت به ما کمک کن که ما آنی از حسین(ع) جدا نشویم و دنیا و آخرت ما و زن و بچه‌مان را دنیا و آخرت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) قرار بده؛

خدایا! خودت امور این ملت مظلوم شیعه را در این مملکت اصلاح فرما؛

خدایا! زمینهٔ سر و سامان پیدا کردن کار این مردم عاشق خودت را فراهم فرما؛

خدایا! دشمنان این مردم را ذلیل و زمین‌گیر کن؛

خدایا! امام زمان(عج) را دعاگوی ما و زن و بچه‌های ما قرار بده.

 

تهران/ حسینیهٔ هدایت/ دههٔ سوم محرّم/ پاییز1397ه‍.ش./ سخنرانی دهم

 

 

برچسب ها :