جلسه دوم دوشنبه (19-1-1398)
(تهران حسینیه هدایت)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
وجود مبارک حضرت سیدالشهدا غیر از دعای عرفه که یک سلسله معارف کامل عرشی است، چند دعای دیگر هم دارند. یکی از آنها را که تقریباً به اندازۀ یک صفحه است و دستورش هم این است که در ماه شعبان خوانده شود برایتان انتخاب کردم و نمیدانم چرا در عمر پنجاه و دو سالۀ منبر توفیق ارتباط با این دعا را پیدا نکردم، حالا هم که پیدا کردم بهطور یقین روزی شما بوده خداوند من را با این دعا آشنا کرد.
دعا یک صفحه است ولی شرحش به اندازۀ صفحۀ هستی است، این را نه از باب اینکه یک شیعه هستم یا عاشق حضرت حسین(ع) هستم میگویم، دعا را به هر باانصافِ اهل دلِ چشمداری که وصل به معرفت است بدهند، چارهای ندارد جز اینکه بگوید معنای این دعا به گستردگی تمام هستی است، ده تا هم دلیل میتواند اقامه کند.
دعای عرفه
ایشان دعای عرفه را آخرین سال حجشان خواندند نه در آن سفری که منتهی به کربلا شد، چون حرکت به کربلا روز هشتم ذیالحجه اتفاق افتاد و ایشان نبودند که عرفات بروند. این هم که میگویند حج را تبدیل به عمره کرد درست نیست، اصلاً ایشان محرم به احرام حج نشدند، چون احرام حج برای روز نهم ذیالحجه است که ایشان نبودند، شش ماه مکه بودند، عمره به جا آوردند اما محرم به احرام حج نشدند.
البته نیازی هم نبود چون امام صادق(ع) میفرماید حسین خودش حج است، خودش نماز است، خودش روزه است. پس چرا حج انجام میداد؟ نماز میخواند و روزه میگرفت؟ خودش را جای ما مکلفین میگذاشت و عبادت میکرد. خود امام اصل عبادت است.
در مقدمۀ این دعا دارد ـ یعنی بیرون دعاست ـ عرفه را یکبار میخواند اما این دعا را نوشتند در همۀ مشکلات و سختیها و حتی روز عاشورا هم خواندند. البته آدم وصل به این دعا بشود و خدا محبت کند در این دعا را باز کند و آدم را راه بدهد آنجا میفهمد که این دعا در ساختن انسان چه معجزۀ سنگینی میکند.
اظهار نیاز نزد مخلوق
این را هم باید عنایت داشته باشید دعا یک عبادت است، یک عبادت خیلی باحالی هم هست. دعا اتصال گدا به غنی است، یک غنی که خودش هیچ نیازی به هیچ مخلوقی در این عالم ندارد. شما مشکلات و دردتان را به هر کسی بگویید معنیش این است که یک گدایی به یک گدای دیگر اظهار حاجت کرد، البته ما منع هم نشدیم از اینکه درد و حاجتمان را بگوییم ولی با چه نیتی؟ با این نیت که حتماً باید تجلی خدا در کار من باشد.
خدایا تمام عالم ابزار و وسیله در دست قدرت توست، تمام قلبها هم حرکت مادی و معنویاش به دست توست، به این خاطر هم میگوییم «یا مقلب القلوب»، من به اجازۀ تو مشکلم را به یک بندۀ آبرومند مؤمن حافظ آبرو میگویم، بیشتر از این هم که نمیشود، بقیهاش عنایت وجود مقدس توست که او را از درون تشویق و ترغیب بکنی که مشکل من را حل بکند. انبیا هم اگر با مردم راجع به مشکلات حرف میزدند با همین حال حرف میزدند.
زیبایی نماز
چقدر زیباست آنی که سرتاپای وجودش بیاستثنا یک دانه سلولش با همۀ سلولهایش محتاج خداست بیاید حرفش را به آنی بزند که همۀ کلیدها دست اوست و چه لذتی دارد؛ مثلاً نماز که میخوانید کاری به عدد رکعات نداشته باشید، کاری به زمان نداشته باشید که حالا به نماز سرعت بدهید که زودتر تمام شود، خیلی هم طولانی لازم نیست بهجز سجده، طول عبادت فقط در سجده دستور داده شده است.
هر چه آدم سجدهاش طولانیتر باشد برای شیطان کمرشکنتر است. پیغمبر میفرماید: کسی که سجدهاش طولانی میشود ابلیس ناله میزند وای! این موجود خاکی سجده کرد و من ملکوتی سجده نکردم و بهشدت حسادتش میجوشد که در آینده سجدهکننده و نمازخوان را از عبادت قیچی کند.
در نماز این حال را داشته باشید، یعنی یادتان بماند، میشود در نماز به زبان آورد ولی در نماز حال هم خودش یک زبان مخصوصی دارد، با همان زبان حال به غنی مطلق بگویم خوشحالم که من خاکی کوچک به قول امیرالمؤمنین(ع) «ضعیف حقیر مسکین مستکین ذلیل» را تو که ذات مستجمع جمیع صفات کمال هستی راه دادی.
حال بنده با پروردگار
مرحوم ملا احمد نراقی یک چهرۀ کمنظیری است، من از هشت نه سالگی با یکی از آثار ایشان آشنا شدم و این ارتباط هم تا حالا باقی مانده است. دو تا کتاب دارد؛ یکی «خزائن» است که این مطلب را در آنجا نقل میکند، یکی «طاقدیس» که این مطلب را بهصورت شعر نقل میکند.
حال چه کار میکند؟ کسی که میرود یک زمین کشاورزی را بخرد اول میپرسد آب راه دارد، آب چاه دارد، آب قنات دارد، آب چشمه دارد؟ آب را ارزیابی میکند و بعد میخرد. کم آبی و بی آبی زمین هر چند هکتار باشد قیمتی ندارد. آب سرزمین وجود انسان حالش است با پروردگار که در این حال خودش را یک پلک به هم زدن نبیند، خدایی نکرده نگوید ما هستیم که داریم نماز میخوانیم، ما هستیم که داریم روزه میگیریم، ما هستیم که داریم عرفه میخوانیم، ما هستیم که داریم کمیل میخوانیم، اصلاً در پیشگاه او نباید خود را دید چون اگر خودم را ببینم بین من و او ایجاد حجاب میشود، یعنی تا آخر کار هم خودبین هستم.
من باید خدابینی را در باطنم تمرین بکنم. وقتی تمرین بکنم هر چه بر سرم بیاید با حفظ دینم میگویم من مهمان هستم، خداوند گاهی سر سفرۀ مادی کنار دیس چلوکباب من را میگذارد، به من چه؟ صاحب سفره میگوید اینطوری شد، یک وقت جلوی نان و پنیر و سبزی میگذارد باز هم به من چه.
یک وقت یک زندگی آرامی دارم، آرامش برای خداست، «أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِين»(توبه، 26) یک وقت هم به باران میگوید بیشتر ببار، حالا در این باریدن خانهای که بنیان ندارد خراب میشود یا رودخانهای که طبیعی نیست و گودی آن کم است آبش بیرون میزند و در زراعت میرود؛ ولی این مجموعه آب بگذار بیاید برای بندگانم منهای اینکه یک تعداد زمین و خانه از دست میرود، دو تا از بندگانم هم در آغوش من غرق میشوند، من ثوابی که به غرق شده میدهم ثواب شهید است.
خطبۀ شب عاشورا
در هر دو طرف وقتی آدم خودش را در رفاه نبیند میگوید به من چه خدا، در بلا میگوید به من چه خدا. امام این را شب عاشورا یاد ما داد، یکی از سخنرانیهای ناب ملکوتیشان برای شب عاشوراست. منبری ابیعبدالله(ع) بود و مستمع هم هفتاد نفر بودند، دو سه تا هم بچه شیرخواره بود، بچه هفت هشت ساله بود. این جمعیت هفتاد نفره یک بخشی کمتر اهلبیت بودند، یک بخشی هم اصحاب بودند.
اول خطبۀ امام این بود «احمده علی السراء و الضراء» من در کنار خدا نه کاری به رفاه دارم و نه کاری به بلا و سختی، چیزی که برای من ارزش است این است که از وجود مقدس او با حمد تعریف کنم چون او زیبای بینهایت است. این دو روز رفاه من با سرطان گرفتن، حصبه گرفتن، سکته کردن و نصف بدن شدن من خیمهاش جمع میشود؛ ولی خیمه او جمع شدنی نیست.
تکبر در برابر عبادت
چرا او را در رفاه یادم برود؟ چرا در بلا از او گلهمند بشوم؟ بافت دنیا این است «وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاس»(آلعمران، 140) به قول حافظ (گر تو نمیپسندی تغییر ده قضا را) اگر نپسندم برای خودبینی من است، خودم را میخواهم، رفاه میخواهم، همه جوره خودم را میخواهم، هیچ بلایی را نمیخواهم، باران بیشتر نیاید، برف بیشتر نیاید، سرما بیشتر نشود، گرما بیشتر نشود، گرانی بیشتر نشود، کمبود بیشتر نشود.
در هر صورت دعا یک عبادت است و عجیب عبادتی است، پروردگار دربارۀ این عبادت میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي»(غافر، 60) که همۀ امامان ما آیه را دربارۀ دعا فرمودند، کسانی که از این عبادت من شانه خالی کنند، نسبت به این عبادت من تکبر کنند و بگویند من کاری با خدا ندارم، من همه چیز دارم؛ آن وقت خودشان باعث میشوند من با ارحم الراحمینیام اینطور جوابشان را بدهم.
دلیل فریادهای دوزخیان
تو گدایی «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه»(فاطر، 15) تو گدا در تمام نفس کشیدنهایت هستی، به همه چیز من محتاج هستی، حالا از این گدایی تکبر داری؟ «سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِين»(غافر، 60) من هم یقیناً متکبران از دعا را در دوزخ سرازیر میکنم، برود آنجا بفهمد که محتاج به خدا بود یا نه، آنجا هم دیگر کاری نمیشود کرد.
قرآن میگوید جهنم پر از فریادهای دلخراش و گوشخراش است، این فریادها برای چیست؟ یک نوع فریادش قرآن میگوید برای عذابی است که میکشند و تحمل عذاب دوزخ را ندارند، یک فریادشان هم به پیشگاه پروردگار است «رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَل»(فاطر، 37) پنج بار به خدا ناله میزنند با کلمه «رب» یعنی ای مالک ما، همه کارۀ ما، ما را از اینجا دربیاور. جواب خدا چیست؟ این جواب را که اگر هستی بفهمد متلاشی میشود، پروردگار میفرماید: «وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّه»(بقره، 174) من با آنها حرف نمیزنم، این عذاب جواب ندادنش از عذاب جهنم سختتر است «كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون»(مطففین، 15).
این دعا عبادت الله است. اینکه آدم بنشیند در نماز و روزه گردنش را کج کند، در بازار و مغازه و اداره در حال باشد، کارش را بکند، کسبش را بکند، پشت تراکتورش بنشیند، ولی در حال باشد که مولای من همۀ اینهایی که الان من دارم برای توست، «وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(فتح، 14) من مالک نیستم، کار میکنم به دستور توست، تو در قرآن گفتی «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّه»(جمعه، 10) برو سراغ کار. آدم باید در حال باشد. نمیدانید حال چه برکتی به انسان میدهد.
تفاوت نبی با بشر معمولی
من خیلی علاقه دارم که این مسئله را جواب بدهم؛ حضرت سیدالشهدا دعای عرفهشان که سر جای خودش است، دعاهای دیگرشان هم همینطور؛ همین یک دانه دعا را چه علتی باعث شد انشا کردند؟ یعنی چه قدرتی، چه روحیهای، چه حالی، چه شد و به چه علت؟
دیروز در چند کتاب اصل علت آثار اولیای خدا را میگشتم که اینها که از نظر بدن مثل همۀ مردم بودند و هم وزن همه بودند و «إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُم»(کهف، 110) نه انسان، بشر مثل شما؛ آدمهایی که دور از معرفتند فکر میکنند این آیه را اینطور باید معنی کرد: پیغمبر هم یکی مثل ما، پیغمبر نگفت انا انسان مثلکم، انسان «أَحْسَنِ تَقْوِيم»(تین، 4) است، رأس این «أَحْسَنِ تَقْوِيم» رسول خداست.
سورۀ اعراف را ببینید، خداوند خبر آمدن پیغمبر را به تمام انبیای گذشته داده است؛ این مثل شماست؟ مثل مردم است؟ «إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُم» جواب مشرکین مکه است که میگفتند اگر پیغمبر هستی چرا میخوری؟ چرا در بازارها قدم میزنی؟ چرا خرید و فروش میکنی؟ من هم جنبه بشری و جسمی و مادیام مثل شماست، خدا من را طوری خلق نکرده که بین شما باشم ولی آب و نان نخورم، راه نروم، رفاقت نکنم، ازدواج نکنم.
امام و مأموم
چه علتی باعث شده که یک بچه یتیمی مثل ابراهیم بشود؟ چه علتی باعث شده که نوح بشود نوح؟ اولیای الهی بشوند اولیای الهی؟ در «نهجالبلاغه» و آیات قرآن علتهایش را خدا بیان کردهاست، من کمی طمعکارم و دلم میخواهد بیشتر بگردم تا بالاخره به روایتی دیروز برخوردم در کتاب با عظمت «اصول کافی» که چهار پنج صفحه است، من یک قطعهاش را انتخاب کردم.
امام هشتم که نور الله است، علم الله است، امام هشتم که محال معرفت الله است، علت اینکه اینها به این مقام رسیدند را بیان میکند. اینان مدرسه نرفته، درس نخوانده و معلم ندیده این معارف گستردۀ با عظمت از افق وجودشان خورشیدوار طلوع کرد. یک مقدار این متن حرف دارد بماند برای فردا اگر زنده باشم تا با این متن یقین و عشق ما به حضرت سیدالشهدا بیشتر بشود، جوشش فوقالعادهتری پیدا بکنیم و او را بدون هیچ شک و شبههای در باطن خودمان امام خود بدانیم و خود را مأموم او.
آنهایی که مأموم بودنشان را تعطیل کردند بیچاره هستند، کسی که مأموم بودنش را تعطیل کرده فقط حساب بکنید از برکات وجود مقدس سیدالشهدا چه محرومیتی پیدا کرده است. چرا خود خدا در قرآن یک اسم قیامت را گذاشته «يَوْمَ الْحَسْرَة»(مریم، 39).
اتفاقاً در روایاتمان دارد که روز قیامت ـ خیلی عجیب است ـ آنهایی که در دنیا بودند و میتوانستند زیارت ابیعبدالله(ع)بروند ولی نرفتند قیامت غرق حسرت هستند. حالا آنهایی که دین ندارند، آنهایی که مأموم نبودند، آنها چطور باید قیامت در سرشان بزنند، ما نمیدانیم.
سوگواره
(یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری/ میکند زین دو یکی در دل جانان اثری/ خرم آن روز که از این قفس تن برهم/ به هوای سر کویت بزنم بال و پری/ در هوای تو به بیپا و سری شهره شدم/ یافتم بر سر کوی تو عجب پا و سری/ محبوب من آنچه خود داشتم اندر سر سودای تو رفت/ حالیا این منم و این همه چشم تری/ آنقدر حلقه زدم بر در میخانۀ عشق/ تا به روی دلم از غیب گشودند دری/ هر که در مزرع دل تخم محبت نفشاند/ جز ندامت نبود عاقبت او را ثمری/ خبر اهل خرابات مپرسید ز من/ چون که امروز من از خویش ندارم خبری)
دعا چقدر عجیب است، دعای در گودالش را برایتان ترجمه کنم، گفت:
الها ملکا داورا پادشها ذوالکرما یاورا/ در رهت ای شاهد زیبای من شمع صفت سوخت سراپای من/ ای سر من در هوس روی تو/ بر سر نی رهسپر کوی تو/ گر «ارنی» گوی به «طور» آمدم/ خواستیم تا به حضور آمدم/ بالله اگر تشنهام آبم تویی/ بحر من و موج و حبابم تویی/ ـ تنها هم نیامدم ـ راه تو پویند یتیمان من/ کوی تو جویند سرو سامان من).
خدایا! به حقیقت ابیعبدالله(ع) آنچه به خوبان عالم عنایت کردی به ما و زن و بچهها و نسل ما عنایت فرما؛ هر چه بلا و شر از آنها برطرف کردی از ما برطرف کن.
خدایا! ماه مهمی است، ماه پیغمبر است، ماه دعاست، امر کن وجود مبارک امام زمان الان به ما و زن و بچهها و نسل ما دعا کند.
خدایا! غرق شدگان در این سیل را غریق رحمت فرما؛ به بازماندگان و مصیبتدیدگان و مال از دستدادگانشان صبر عنایت فرما؛ به مردمی هم که در رفاه هستند و مشکلی از این سیل ندیدند توفیق کمک کامل به این بندگانت عنایت بفرما.
تهران/ حسینیۀ هدایت/ دهۀ اوّل شعبان/ بهار1398ه.ش./ سخنرانی دوم