جلسه ششم جمعه (23-1-1398)
(تهران حسینیه هدایت)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
حذف پروردگار از زندگی
شنیدید از یک گروهی بهعنوان ارباب قلوب به تعبیر فارسی صاحبدلان نام میبرند. امام صادق(ع) در یک روایتی که مرحوم صدوق نقل میکند مردم را به ردهبندی خودشان به سه گروه تقسیم میکند؛ گروه اول را میفرماید «یحوم حوم نفسه» اینها اهل طواف هستند، ولی کعبۀ آنان برای طواف خودشان است، این خطرناکترین حالی است که بوده و هست.
اینکه انسان در همۀ امور زندگی خودش را جای خدا قرار بدهد و به قول حکما دچار من طبیعی شود، کسی که اسیر من طبیعی بشود فرهنگش این میشود هر چه بخواهم، هر چه بگویم. چه خطری برای دنیا و آخرت مردم در طول تاریخ خطرناکتر از این حذف پروردگار از زندگی است. معلوم است وقتی آدم خدا را حذف کند میشود جزو قوم نوح، میشود جزو فرعونیان، میشود جزو نمرودیان. فرعون میدانش را در اختیار داشت که به مردم بگوید «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»(نازعات، 24) همه کارۀ برتر شما فقط من هستم، یعنی با بودن من باید خدا هم از زندگی همۀ شما حذف بشود.
با حذف خدا به قول قرآن مجید انسان به یک حالی میرسد که دوست دارد هیچ مانعی سر راهش قرار نگیرد، مسائلی از قبیل حلال و حرام و انجام بدهد و انجام ندهد، میخواهد راه باز باشد که هر کاری دلش میخواهد براساس لذتهای نفسانی انجام بدهد.
برای خدا بودن
خدایی شدن هم کار آسانی نیست، انسان بخواهد آدم خدایی بشود باید فرهنگ زندگیاش براساس حذف تمام منهیات خدا قرار بگیرد و انتخاب همۀ اوامر پروردگار؛ این حذف و انتخاب زیباترین شکل زندگی است.
در این حذف و انتخاب «حسن فاعلی» جلوه میکند و تمام افعال انسان میشود «حسن فعلی». در حسن فاعلی فاعل یعنی کنندۀ کار مؤمن است، اهل باور است، محب است، عاشق است، متحرک است، نگاهش به عاقبت است، الاننگر نیست که به دست و پا بیفتد برای الانش که از هر راهی بشود زندگی را سرپا کند. در عاقبتنگری که آن چشم عاقبتنگری وحی به انسان میدهد، انسان از لابهلای بلاها و سختیها و مشکلات و رنجهایی که به ناحق مردم به آدم میدهند ـ یعنی مردم بیتقوا ـ آرام رد میشود. سِیر این انسان میشود «إِنَّا لِلَّهِ» عاقبتش هم میشود «وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»(بقره، 156).
در این جاده خطر هم زیاد است اما آدم با بینایی از کنار خطرها رد میشود، با یک دانه «لا» گفتن با دلش، از درونش دعوت میشود به یک گناه میگوید نه، از طرف افراد دعوت میشود به گناه میگوید نه، به قول قرآن زر و زیور دنیا که نیازی به آن ندارند خودنمایی میکند میگوید بیا طرف من میگوید نه؛ چون اگر بگویم آره از حرکت میمانم و مقصد را از دست میدهم.
من دنبال خدا میدوم، سرکار میروم لله میروم، پول درمیآورم لله درمیآورم، ازدواج میکنم لله ازدواج میکنم؛ نمیگذارم پای غریزه جنسی هم اینجا در سر من بکوبد، میگویم وجود الهیِ من گدای غریزه جنسی نیست، چون نیازمند نیستم، گدا نیستم. در ازدواج غریزۀ جنسی امر طبیعی است، به کار میگیرم برای اینکه اولاد صالح پیدا بکنم، نه خودم و نه زنم و نه بچهام را فدای شهوترانی جنسیام نمیکنم.
حرف میزنم لله حرف میزنم، نگاه میکنم لله نگاه میکنم، اینها شدنی است. با همین حال لله راهم را ادامه میدهم تا به لله برسم. «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ» عجب آیهای است، کسی که امید رسیدن به لقای پروردگارش یعنی مالک و همه کارهاش را دارد «فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا»(کهف، 110) راهش این است که یک؛ اهل عمل صالح بشود. دو؛ به هر چه غیر از خدا و ضد خداست نه بگوید.
برکات ارباب قلوب
در این مسیر هم هیچ رودربایستی از هیچکس نداشته باشید، خجالت هم نکشید که به شما بگویند قدیمی، امل، عقبافتاده، «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم»(مائده، 54) اصلاً از سرزنش سرزنشکنندگان تا لحظه خروج از دنیا نترسید، بگویند هر چه میخواهند بگویند، حرفهای اینها باد هواست، تکیه به هیچ چیزی ندارد.
این گروهی که به ایشان گفته میشود صاحبدلان ـ ارباب قلوب ـ بهخاطر همین قلبشان، خودشان منشأ آثار بسیار مثبت و گاهی ماندگار شدند. نگاه این افراد به همۀ مردم زیباترین نگاه بود، میگفتند تکتک انسانها بالاترین مطلعالفجری هستند که پروردگار آنها را آفریده است.
خورشید در هر منطقهای، در هر کشوری، در هر سرزمینی که طلوع میکند، اگر قبل از سر زدن خورشید بایستیم و به مشرق نگاه بکنیم تا چهرۀ بابرکت خورشید پیدا میشود آن نقطۀ طلوع را میگویند «مطلعالفجر». مطلع در عربی اسم مکان است، مطلع محل طلوع است. کرۀ زمین هزاران مطلعالفجر دارد، یعنی در هر منطقهای که خورشید از شرق آن منطقه طلوع میکند آنجا میشود مطلعالفجر. تمام سیارهها هم در منظومۀ شمسی که خورشید در آنها طلوع میکند، آنها هم مطلعالفجر دارند؛ ولی این صاحبدلان میگویند هیچ مطلعالفجری در جهان هستی مثل وجود انسان نیست. خورشید از این مطلعالفجر طلوع نمیکند، کم است؛ ماه طلوع نمیکند، کم است؛ از این مطلعالفجر نور الله طلوع میکند، هیچ چیز دیگری لیاقت طلوع از این مطلعالفجر را ندارد، لذا کسی که مطلعالفجر نور الله بشود در حد خودش و در حد ظرفیتش کار خدایی میکند، چون قویترین انرژی عالم از او در حال طلوع است.
طوافکنندگان به دور نفس خویش
امام میفرماید: یک گروه طوافکننده هستند، ولی کعبه طوافشان خودشان است، خودیتشان است. برای چه یک عمری دور خودشان طواف میکنند؟ برای اینکه جواب دو تا دعوت را بدهند؛ ـ بیشتر هم نه ـ دعوت شکم و دعوت شهوت و پاسخ آزاد، نه مقید. اینان تا زنده هستند شکم میگوید غذا میخواهم، این دعوت یک دعوت حالی و طبیعی است، دعوت زبانی نیست؛ کسی که طوافکننده دور خودش است هر چه بشود از گلو پایین برود و شکم را آرام بکند و به دعوت شکم جواب بدهند از گلویش پایین میرود؛ مهم نیست که این شراب است، این گوشت خوک است، این ماده حرام است، این مواد مخدر است، میریزد در شکم چون فعلاً طوافکننده دور شکم است، تا چه زمانی باشد که با شنیدن صدای پر از محبت و عاطفه پروردگار از این طواف خطرناک نجات پیدا بکند.
طوافکنندگان به دور قلب خویش
گروه دوم «یحوم حوم قلبه» طواف میکنند اما کعبۀ آنان قلبشان است. اینان میگوید میگردم تا تکبر را از این قلب بیرون کنم، ریا را بیرون کنم، به این کعبه برسم، زینت به آن بدهم، پردۀ تواضع را رویش بکشم، پردۀ مهرورزی را رویش بکشم، ناودان طلای فروریزندۀ احسان و عاطفه به مردم را رویش نصب بکنم که همه بتوانند از من استفادۀ مثبت ببرند.
این افراد اهل نجاتند، خوب هستند؛ ولی کامل نیستند، هنوز میوۀ وجودشان کال است و یک مقداری از آن رسیده است. این کالی را قیامت با شفاعت انبیا و اهلبیت و قرآن، خدا جبران میکند. خداوند قیامت اجازه میدهد به انبیا و اهلبیت و قرآن که از حرارت خلوص و ایمانتان بتابید تا این بخش کال وجودش برسد و بتواند بهشت برود؛ اگر این اجازه را خدا قیامت نمیداد هر چه آدم کال بود میماند. در شعرهای قدیمی میخواندیم (از پا افتادهام یا علی دستم بگیر). این هم یک عده هستند. رسیدگی به قلب، بسیار کار عالی است.
داستان تلبیه نگفتن زینالعابدین(ع)
(تا بیخبری ز ترانۀ دل/ هرگز نرسی به نشانۀ دل/ از موج بلا ایمن گردی/ آنگه که رسی به کرانۀ دل/ تا چهره نگردد سرخ از خون/ کی سبزه دمد ز دانۀ دل/ از موج بلا ایمن گردی/ آنگه که رسی به کرانۀ دل). این شعر برای یک مرجع تقلید کمنظیر است که شاگردانش از مراجع بزرگ دو دوره قبل شدند، شاگردانش هم از مراجع کمنظیر شدند. در این یک خط یک نهیب عاطفی سنگینی میزند به انسان (از خانۀ کعبه چه میطلبی/ ای از تو خرابی خانۀ دل)، چه کار میکنی؟
فخرالدین عراقی که خیلی قبل از ایشان بوده، ایشان هم این مطلب را به یک صورت دیگری بیان کرده است (به طواف کعبه رفتم/ به حرم رهم ندادند).
در مسجد شجره کاروان درجا محرم شدند، چند دقیقه لباسها را همه درآوردند و حوله را به کمر بستند و حوله را به دوش انداختند، «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک» همه از مسجد بیرون آمدند که سوار اسب و شتر بشوند راه بیفتند.
در مسجد یک نفر فقط مانده، زینالعابدین(ع) است، لباس احرامی را پوشیده ولی رو به قبله فقط اشک میریزد. یکی آمد گفت: یابنرسولالله! کاروان میرود همه منتظر شما هستند، چرا تلبیه نمیگویید؟ فرمود: میترسم. زینالعابدین(ع) میترسد؟ شما باید حد زینالعابدین(ع) را نگاه بکنید که حرف را باور بکنید، ما که در آن درجه نایستادیم که بفهمیم چه میگوید. امام گفت: میترسم تلبیه بگویم. چرا؟ فرمود: چون معنی تلبیه این است که آمدم، میترسم بگویم آمدم و بگوید خوش نیامدی، بیخود آمدی.
رسیدگی به قلب برای رسیدن به اخلاص
مردم عزیز! خواهرانم! کسانی که این مطالب را میشنوید! امروز، فردا، در خارج از کشور، از طریق سیما برسید به خودتان، دیر میشود، در بین همۀ کارهایتان به تسویه و تطهیر خودتان هم بپردازید، در این جاده گیر نکنید، زمینگیر نشوید، دل شیاطین را خوشحال نکنید، بگذارید اولیای الهی آن طرف منتظر ما هم باشند. «انما ینتظر باولکم آخرکم» این کلام امیرالمؤمنین(ع) است.
عصر تاسوعا عمرسعد وقتی فرمان حمله داد، زینب کبری بیرون خیمه دید ابیعبدالله(ع) نشسته، سرش روی زانویش است و خواب است، بیدارش کرد که بگوید فرمان حمله داده شده، امام فرمودند: خواهر الان خواب میدیدم تمام درهای ملکوت باز است، پیغمبر، پدرم، مادرم، برادرم با یک شوقی میگویند منتظرت هستیم بیا.
برادرانم در هر کجا که هستید، خواهرانم در هر کجا که هستید، روزها و شبها چه کسانی منتظرتان هستند؟ آنهایی که منتظرتان هستند آدمهای درستی هستند؟ به شما سود میخواهند برسانند؟ کلید هشت در بهشت دستشان است؟ هفت تا قفل پیششان است که هفت در جهنم را به رویتان قفل کنند؟ چه کسانی منتظر شما هستند؟ ببینید در عالم ملکوت چه کسانی منتظر چه کسانی هستند.
رسیدگی به قلب خوب است. (به طواف کعبه رفتم/ به حرم رهم ندادند/ که تو در برون چه کردی/ که درون خانه آیی) رسیدگی به قلب جزو اعمال صالحه بسیار باارزش است که من دور قلبم بچرخم و بگردم برای اینکه هر چه ضد خداست بیرون کنم و جزو مخلصین بشوم. اینان گروه دوم بودند.
طوافکنندگان به دور پروردگار خویش
امام ششم میفرماید: گروه سوم «یحوم حوم ربه» یک عدهای فقط دور خدا میچرخند. حرکت ایشان یک حرکت عجیبی است، اگر از آنان بپرسی در این حرکت دورانی کجا میروی؟ میگوید دنبال یک محبوب، بقیه چه کاره هستند؟ بقیه ابزار آن محبوب هستند، کارهای نیستند؛ همسرم، پولم، بچهام، خانهام و کارم ابزار آن محبوب است، آنها را داده دستم که زندگی دنیاییام مثل آخرتم اداره بشود، چون محبوبم گفته برای تو هم دنیای خوب میخواهم و هم آخرت خوب میخواهم، من دنیای بد برایت نمیخواهم، «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْر»(بقره، 185) من خوشی شما را میخواهم، خوبی شما را میخواهم.
فکر نکن من دور محبوبم طواف میکنم طواف من وقتی قبول است که ازدواج نکنم، نخورم، ننوشم، نخوابم و کار نکنم؛ اگر اینها را ترک کنم که خدا من را جزو تنبلها و تنپرورها و بیکارها و عاطل و باطلها حساب میکند. محبوبم به من گفته «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى»(نور، 32) ازدواج کنید، محبوبم به من گفته «كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّبا»(بقره، 168)، محبوبم به من گفته «فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّه»(جمعه، 10) دنبال کار برو، محبوبم به من گفته اگر درآمدت اضافهتر از خرجت شد از طرف من که عاشقت هستم خمس واجب است، زکات واجب است، رسیدگی به پدر و مادر فقیر واجب است، رسیدگی به مستحب واجب است، رسیدگی به مصیبتزدگان زلزلهزده و سیلزده و آتشزده واجب است.
من دنبال کار میروم، خیلی هم با نشاط میروم، چون محبوبم گفته کار برای من اصالت ندارد، زن و بچه برای من اصالت ندارند، خانه و ماشین برای من اصالت ندارد؛ اصل یک نفر است و بقیه هم ابزار زندگی هستند که به من روش به کارگیری این ابزار را یاد داده است.
اینها طوافکننده دور رب هستند، آثار اینها از همه انسانها بیشتر است. آنهایی که دور شکم و شهوت میچرخند آدمهای پرضرری هستند، آدمهایی که دور قلب میچرخند آدمهای با منفعتی هستند، آدمهایی که دور خدا میچرخند همۀ منافع و خیرات از وجودشان طلوع میکند و آنجا میشوند مطلعالفجر نور الله در این طواف.
آثار وجود ابیعبدالله(ع)
اگر این دعای عرفه را میبینید، اگر اذکار ابیعبدالله(ع) را میبینید، اگر این دعایی که به ما دستور دادند حضرت روز عاشورا خواندند شما در روزهای شعبان بخوانید؛ اینها گوشهای از آثار وجود ابیعبدالله(ع) است، اربعین گوشهای از وجود ابیعبدالله(ع) است، این جلسات هزار و چهارصد ساله گوشهای از آثار وجود ابیعبدالله(ع) است.
(باش تا صبح دولتت بدمد/ کین هنوز از نتایج سحر است) بگذارید پرده قیامت را ببرد کنار، آن وقت آنجا آثار وجود حسین(ع) را که نشان شما بدهند همه تا ابد مست میکنید.
(الهی سینهای ده آتش افروز/ در آن سینه دلی وآن دل همه سوز/ هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست/ دل افسرده غیر از آب و گل نیست/ کرامت کن درونی درد پرور/ در آن سینه دلی وآن دل پر از درد/ دلم پر شعله گردان سینه پر دود/ زبانم را به گفتن آتش آلود/ ندارد راه فکرم روشنایی/ ز نورت پرتویی دارم گدایی/ در این راه امید پیچ در پیچ/ مرا لطف تو میباید دیگر هیچ/ بده گرمی دل افسردهام را/ برافروزان چراغ مردهام را)
«صلی علیک یا رسولالله، هذا حسینک مرمل بالدماء مقطع الاعضا»
تهران/ حسینیۀ هدایت/ دهۀ اوّل شعبان/ بهار1398ه.ش./ سخنرانی ششم