جلسه اول سه شنبه (17-2-1398)
(تهران حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
بحثی است در کتاب خدا که احتمالاً برای شما یک بحث جدید و نو باشد. این بحث یک مقدار پیچیدگی، بار علمی، بار عرفانی و انسانی دارد و اگر گوش دادن و توجه کردن به آن را تحمل کنید؛ یقیناً فوائد و منافع بسیاری در مسئلۀ تربیت وجود و حفظ خود از خطرات و تأمین سعادت دنیا و آخرت مؤثر است.
کلمه در قرآن
عنوان بحث «کلمه» است که در قرآن کریم در سورههای مبارکۀ مریم، کهف و لقمان مطرح است. در این سورههایی که با بقیۀ سورهها جلوۀ رحمت خدا، علم خدا، لطف خدا و احسان و محبت پروردگار عالم است؛ «کلمه» هم به صورت مفرد آمده و هم در سورههای کهف و لقمان بهصورت جمع به کار گرفته شده است.
«کلمه» و «کلمات» در ارتباط با همه موجودات جهان هستی است؛ هم در ارتباط با انسان است به این معنا که قرآن مجید تمام موجودات عالم هستی را چه موجودات غیبی و چه موجودات شهودی چه موجودات ملکی که همین عالم ظاهر باشد و چه موجودات ملکوتی را تعبیر به کلمه کرده است.
الفاظ بامعنا و بیمعنا
میدانید که کلمه یک حقیقتی است که یک معنای درست صحیح الهی ملکوتی دارد که هیچ یک از موجودات عالم طبیعت و عالم غیب قدرت این را ندارند که کلمۀ وجود خودشان را به هم بریزند و با به هم ریخته شدن از معنا بیفتد و دیگر توضیح و ترجمه صحیح و درستی نداشته باشد.
حتی کلمات لفظی را اگر یک کسی در زبان یا در قلم به هم بریزد دیگر معنای درستی نمیدهد، مثلاً کلمه حسن این را یک کسی بیاید ترتیبش را به هم بریزد، (ح) را ببرد آخر (ن) را بیاورد وسط و (س) را بیاورد اول یا به شکلهای دیگر به هم بریزد، بنا به گفتۀ ادیبان عرب این کلمه مهمل و بیمعنا میشود؛ یعنی کلمهای که دیگر نمیشود جایی در انشا، خطابه یا سخنرانی به کار گرفت چون معنی ندارد. کلمۀ مهمل را به هر آدم با سوادی هم که ارائه بدهند میگوید این معنی ندارد یا میگوید من نمیفهمم.
استعداد فطری انسان در لقای الله
کل موجودات توان به هم ریختن کلمۀ وجود خودشان را ندارند، تنها موجودی که میتواند کلمۀ وجود خودش را درهم بریزد و این ساختمان را تخریب بکند و این بنای محکم را خراب کند انسان است.
انسان وقتی به دنیا میآید یک کلمۀ درستی است، یک کلمۀ با واقعیتی است، همه میگویند کسی که معارف الهی را قبول دارد کسی که قبول ندارد میگوید که یک انسان به دنیا آمد. انسان یعنی یک موجود عاقل، بااراده، مسئول، مکلف، یک موجودی که قامتش راست است، سر که محل عقل و چشم و گوش و زبان است بهطرف عالم بالاست. استعداداً این انسان مثبت، با معنا و درستی است.
معنی عقل، معنی فطرت، وجدان یا به قول قرآن نفس لوامه، اراده، مکلف بودن، مسئول بودن این است. اما همین موجود که بالقوه یعنی بهصورت استعداد این همه معانی بلند را دارد و شکلاً هم رو به عالم بالاست یعنی نه مثل حیوانات چهارپاست و نه مثل بعضی از خزندگان روی شکم حرکت میکند، به قول قرآن مجید خلقتش «احسن تقویم» است.
معنی این است که تو توانمند هستی که با این راست قامتی و با این معانی بهطرف پروردگار عالم عروج بکنی. یک معراج معنوی وجود تو از تو نشان میدهد که تو قدرت پرواز داری، تو قدرت حرکت داری، به کجا؟ به طرف لقای الله و قرب الله. این استعداد هر انسانی است «کل مولود یولد علی الفطرة».
تسلیم امر پرودگار
همین انسان وقتی بزرگ میشود یک عدهای از آنان با غرق شدن در لجنزار شهوت جنسی خراب میشوند. شهوت آزاد نه مقید، نکاح یک امری است که پروردگار عالم مقرر کرده، ازدواج یک امر الهی است، بچهدار شدن اراده پروردگار است. در قرآن میفرماید: «يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ»(شورا، 49) اگر بخواهم بعد از ازدواج به زن و شوهر پسر میدهم، اگر بخواهم دختر میدهم، اگر هم بخواهم هر دو را عقیم قرار میدهم و در هر سه بخش هم عباد صالح پروردگار با همۀ وجود تسلیم خدا بودند، گله و شکایت نداشتند.
اگر اولاددار میشدند اولاد را نعمت الله میدانستند، اگر اولاددار نمیشدند میگفتند خالق و مالک و محبوب ما نخواسته ما اولاددار بشویم، اهل اضطراب و نگرانی و ناامنی درونی و به هم خوردن ازدواج نبودند، این یک امر طبیعی الهی است.
بههمریختگی کلمۀ وجود
اگر انسان غرق در لجنزار شهوت غریزی بشود و از طرف دیگر غرق در لجنزار شکم در برابر هر نوع خوراکی بشود: حلال و حرام، غصب، دزدی، رشوه، ربا، این کلمه وجودش به کل به هم ریخته است. قرآن مجید به این کسی که کلمۀ وجودش به هم ریخته و دیگر معنای انسان الهی نمیدهد چه میگوید؟
نامگذاریهای قرآن برای کسی که کلمۀ وجودش به هم ریخته است، معنی نمیدهد، مهمل است، معنی عقل و فطرت نمیدهد، معنی وجدان نمیدهد، معنی مسئولیت و تکلیف نمیدهد؛ این انسانی که معنای کلمۀ وجودش به هم ریخته و آن معنای اصلی را دیگر ندارد، پروردگار میفرماید: منافق است، یا کافر است، یا مشرک است، یا فاسق است، یا فاجر است، یا چهارپای آلوده به شکم و شهوت است، یا درنده است، یا اخلاق شیطنت بر او حاکم است. هیچ اسمی غیر از این اسامی ندارد.
کلمة الله
قرآن کریم گاهی یک فرد را «کلمة الله» میگوید؛ هم جسمش و هم جانش را روی همدیگر میگوید. این معنایش خیلی معنای بالایی است، یک معنی فوقالعاده دارد، معنی کاملی دارد، معنی جامعی دارد، و بهخاطر این معنا خیلی عجیب است مقرب خداوند است. اگر آدم معنی ندهد مقرب شیطان است، «أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ»(مجادله، 19) این دیگر معنی واقعی ندارد، این کلمۀ وجودش به هم ریخته و چون به این کلمه هم ریخته یا درنده است، یا شکم پاره کن است، یا دزد است، یا رشوه بگیر است، یا ظالم است، یا متکبر نسبت به خدا و به مردم است، یا پایمالکنندۀ حقوق است.
اگر این معنا حفظ بشود هم انسان کلمة الله است، هم عجیب است که قرآن صریحاً میگوید آبرومند دنیا و آخرت پیش خداست و هم مقرب پروردگار است؛ چون معنی دارد و همۀ این معانی را هم «من الله» گرفته است. این معانی را از طرف پروردگار گرفته یعنی عقلش که یک معناست، فطرتش که یک معناست، تکلیفش که یک معناست، مسئول بودنش که یک معناست.
ندای ملائک در گوش مریم
«إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ» نه یک فرشته، فرشتگانی یعنی یک جمعی از فرشتگان، «إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَم»(آلعمران، 42) این دختر چقدر معنای بالایی داشته، چقدر معنای والایی داشته، کلمۀ وجود این دختر چه معنای الهی و ملکوتی داشته که در سن احتمالاً هفده هجده سالگی گوشش برای شنیدن فرشتگانی نه یک فرشته، باز شد و صدای فرشتگان را شنید.
تا زمان مریم صدای فرشتگان را فقط انبیای خدا میشنیدند، گاهی هم اگر یک خانمی پیدا میشد که کلمۀ با معنایی بود صدای الهام و وحی را از قلب خودش حس میکرد نه با گوشش، یک جمعی از فرشتگان الهی گفتند: ای مریم! یعنی او را مورد خطاب قرار دادند.
خادمانی از جنس فرشتگان
چه کسانی به او گفتند یا مریم پاکترین پاکان عالم هستی؟ کسانی که وجودشان از زمانی که آفریده شدند تا روز قیامت و تا ابد به چیزی از شوائب مادی آلوده نمیشود. البته این را هم از نظر دور نداشته باشید که پاکتر از فرشتگان عالم هم وجود دارند، نه در عالم ملکوت، نه در عالم غیب، در همین عالم شهود که در روایات اصیل ما یعنی کتابهای قابل قبول و قابل توجه ما دارد رسول خدا میفرماید: «الملائکة خدامنا» فرشتگان خدمتکار ما هستند، برای ما کار انجام میدهند.
در میان شیعه اینقدر آدم پاک باارزش وجود داشته و دارد که پروردگار عالم آنها را هم خادم شیعیان واقعی قرار داده «الملائکة خدامنا و خدام شیعتنا» حالا برای اینکه روایت را قویتر دریافت بکنید فرشتگان الهی در لحظات آخر عمر مؤمن راستین... امام صادق(ع) میگوید: مؤمن راستین یعنی شیعۀ واقعی، آن شیعهای که در همه زندگی به ما اقتدا میکند، رنگ دشمنان ما را ندارد، اخلاق دشمنان ما را ندارد، لباسپوشی دشمنان ما را ندارد، خوراک دشمنان ما را ندارد، سر و صورت و قیافۀ دشمنان ما را ندارد.
همراهی ملائکه با مؤمن
من بعداً مفصل در دنبالۀ این بحث سه آیه را میخوانم، در آن سه آیه یک جمله این است که لحظۀ خروج از دنیای مؤمن راستین ملائکه به او میگویند: «نحن اولیائکم فی الحیاة الدنیا» نحن یعنی دسته جمعی، ما بهعنوان یک دوست الهی در تمام عمرت کنارت بودیم، حالا تو ما را حس نمیکردی ولی ما کنارت بودیم و برایت هم کار میکردیم، چقدر ما تو را از خطر ـ خطر مادی و روحی و اخلاقی ـ حفظ کردیم.
«نحن اولیائکم فی الحیاة الدنیا و فی الاخرة» از حالا که از دنیا میروی باز هم تا ابد با تو هستیم. «الملائکة خدامنا و خدام شیعتنا» این هم مدرک قرآنی؛ یعنی بدانید که این حرفهای به این سنگینی بیمدرک نیست و ساختۀ ذهن و پرداخته هوش نیست، حقیقت است، واقعیت است، پرداخته نیست، ساختگی نیست، درست است، صحیح است، واقعیت است، الهی است، آسمانی است.
بشارت «کلمه» به حضرت مریم
«یا مریم» چقدر این دختر معنایش بلند، بزرگ و عظیم است که این آمادگی را پیدا کرده گروهی از فرشتگان با او صحبت بکنند. صحبت ملائکه این بود «إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُك بِكَلِمَةٍ مِنْه»(آلعمران، 45) مریم! ما نمایندگان پروردگار هستیم که آمدیم نزد تو، صدایمان را به تو برسانیم و به تو بگوییم «إِنَّ» یعنی مسلماً و یقیناً «يُبَشِّرُك» خدا به شخص تو مژده و بشارت میدهد، مژده خدا چقدر قیمت دارد؟ بشارت پروردگار چقدر قیمت دارد؟
خدا به تو مژده میدهد، یعنی تو الان بندۀ خاص خدا هستی، یعنی تو بندۀ ملکوتی هستی، تو بندۀ الهی هستی، تو روحت روح الهی است، عقل و فکر و اخلاقت الهی است اگر نبود که اینطور خدا به واسطۀ فرشتگان با تو تماس برقرار نمیکرد. معلوم میشود خیلی بزرگ هستی، خیلی با واقعیت هستی که ما فرشتگان مأمور رساندن مژدۀ خدا به تو هستیم، یعنی ما خادم تو هستیم، عملۀ تو هستیم، کارگر تو هستیم.
«إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُك بِكَلِمَةٍ مِنْه» تو را مژده میدهد خدا به کلمهای از جانب خودش. مریم! این «کلمۀ الله» آیهای نیست مثل آیات تورات موسی، آیهای نیست مثل آیۀ صحف ابراهیم، آیهای نیست مانند آیات زبور داود؛ این کلمه نوشتاری نیست، خط نیست، کلمة الله که به تو خدا بشارت میدهد این است: «عیسی بن مریم» عیسی کلمة الله است، خیلی حرف است.
عذاب فراموشی
من بعداً دو تا آیه دیگر میخوانم که کاملاً برایتان روشن باشد تکتک شما هم بنا به فرمودۀ پروردگار ذاتاً و در حقیقت وجودتان کلمة الله هستید، چیزی که هست یک عدهای از انسانها در رأسشان پیغمبران، ائمه و اولیا این کلمۀ وجود خودشان را با بهترین معنا کردن، حفظ کردند و با همۀ آن معانی هم از دنیا رفتند.
یک عدهای هم کلمۀ وجودشان را به هم ریختند بهخاطر این که تا مدتی که قدرت داشتند در شهوات حرام و شکم حرام و مال حرام و معاشرت حرام و افکار حرام شیرجه رفتند. گاهی هم مثل امروز خیلیها کلمۀ وجود خودشان را سپردند به فرهنگ غرب و آنها توانستند کلمۀ وجود اینها را چنان به هم بریزند که تا لحظۀ مرگ نه یاد خدا میکنند، نه یاد خودشان، نه یاد تکالیفشان و نه یاد عقلشان.
خداوند دربارۀ اینها میگوید: «فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم»(حشر، 19) اینها را بهخاطر این غوطهور شدن در شهوات و حرامها خودشان را از یاد خودشان بردند که اصلاً به یادشان نمیآید کلمه الله هستند؛ لذا در آغوش شیاطین هستند، در آغوش محرمات و خلافکاریها هستند، در آغوش تجاوزات هستند؛ چیزهایی که کلمۀ وجود را بیمعنا میکند.
بهترین عمل در ماه رمضان
پیغمبر راجعبه ماه مبارک سخنرانی مهمی میکردند که سخنرانی تمام نشده بود از وسط جمعیت امیرالمؤمنین(ع) بلند شد عرض کرد: یا رسول الله! افضل اعمال، برترین کارها در این ماه رمضان چیست؟ یک نصف خط بیشتر پیغمبر جواب ندادند که همۀ این مطالبی که در مقدمات امشب شنیدید در همان یک نصف خط است. از بالای منبر فرمود: علی جان! «الورع عن محارم الله» اینکه دامنت را از همه آلودگیها و حرامها پاک نگاه بداری. در ماه رمضان این بهترین عمل است، بهترین عمل یعنی از روزه بهتر است، یعنی از قرائت قرآن بهتر است، یعنی از گریه کردن بهتر است، یعنی از نماز مستحبی بهتر است، یعنی از کار خیر بهتر است.
امیرالمؤمنین(ع) پرسید: برترین عمل در این ماه مبارک چیست؟ و پاسخ این بود: «الورع عن محارم الله» این حفظ معنای کلمۀ وجودی است، یعنی باید بدانیم چه عواملی این کلمه را به هم میریزد و دیگر معنای آسمانی نمیدهد، معنای ملکوتی نمیدهد.
بشارت مسیح
«إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُك بِكَلِمَةٍ» این کلمه اسم انسانیش «الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَم» است. همین جا خدا به او میگوید تو بدون اینکه دست مردی به حلال به تو برسد، من اراده کردم بدون شوهر کردن این فرزند را به تو بدهم، این کلمه را در جان تو قرار بدهم و بعد بهصورت یک طفل از وجود تو به دنیا بیاید.
«اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَم» خیلی عجیب است که در آیۀ شریفه دارد این کلمة الله داده شده به مریم را به مریم معرفی میکند. این کلمه «وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِين»(آلعمران، 45) در کمال آبرومندی، در پیشگاه من نه پیشگاه مردم، در دنیا و در آخرت است. مردم هر چه میخواهند بگویند کسی که مهم است آبرومندی این بچۀ تو در دنیا و آخرت پیش من است.
آبرو در دنیا و آخرت
«وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» یعنی شما مردم مؤمن برای چه نگران هستید؟ نزد مردم بهخاطر دینداری، عبادت و روزهداری آبرو ندارید؟ در اداره، یا در مردم، یا در اقوام؟ چه نیازی دارد پیش آنها آبرو داشته باشید؟ آنها چه کسی هستند؟ آنها کلمات بیمعنا هستند که شما را بیآبرو میدانند وگرنه کسی که کلمۀ با معناست شما مردم مؤمن را بسیار آبرومند میداند.
امام شما حضرت عسکری(ع) پدر امام دوازدهم میفرماید: اگر کل جهان را بهصورت یک لقمه غذا بدهند به من، یعنی این لقمه کف دست یک معصوم بیاید، من این لقمه را با دست خودم در دهان یک مؤمن بگذارم، میترسم حق او را ادا نکرده باشم. بگذار آبرومند پیش خدا باشی، بگذار آبرومند پیش ارواح انبیا و اولیا باشی. مردم چه کسی هستند آن هم مردم بیایمان. اگر آدم پیش مؤمن آبرومند باشد این یک ارزش الهی است.
«وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» و مریم غیر از اینکه این بچهات آبرومند در دنیا و آخرت است «وَ مِنَ الْمُقَرَّبِين» بین من و بچهات پرده و حجابی در عالم معنا وجود ندارد، مقرب من است، یعنی فاصله بین او و من نیست. این کلمۀ مثبت، این کلمۀ معنادار است.
در این زمینه این کلمه دربارۀ جسم و جان یک انسان است. برویم سراغ کلمه دیگر که مطرح است و آن هم عجیب خدا خودش آن کلمه را معنا کرده است: «كَلِمَةً طَيِّبَة»(ابراهیم، 24). ما هم مصداق معنوی این کلمۀ طیبه و هم مصداق انسانی این کلمۀ طیبه را با خواست خدا در جلسۀ بعد باید جستجو کنیم.
مناجات با خدا
خدایا بهتر این است که چیزی نگوییم که ما از پارسال تا حالا با کلمۀ وجود خودمان چه کار کردیم، اگر حرف نزنیم بهتر است. تو عالمی، میدانی که ما کلمۀ وجود خودمان را در این یک سال گذشته چقدر زخمی کردیم و استخوانهای این کلمه را چقدر شکستیم؛ اما چرا امشب آمدیم پیش تو؟ برای این که وجود مبارک زینالعابدین(ع) به ما یاد داده که با پروردگار که میخواهید حرف بزنید به او بگویید «یا جابر العظم الکسیر» ای خدایی که شکستگیها را تو جبران میکنی.
ما درست آمدیم، ما طبیب طبیبان را پیدا کردیم، حالا دردودل کنید با او، خیلی عاشقانه است این دردودل که امیرالمؤمنین(ع) در سجده یاد ما داده:
«الَهِي قَلْبِي مَحْجُوبٌ، وَ نَفْسِي مَعْيُوبٌ، وَ عَقْلِي مَغْلُوبٌ، وَ هَوَائِي غَالِبٌ، وَ طَاعَتِي قَلِيلٌ، وَ مَعْصِيَتِي كَثِيرٌ، وَ لِسَانِي مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ، فَكَيْفَ حِيلَتِي يَا سَتَّارَ الْعُيُوبِ، وَ يَا عَلامَ الْغُيُوبِ، وَ يَا كَاشِفَ الْكُرُوبِ، اغْفِرْ ذُنُوبِي كُلَّهَا» امشب نگذار یک گناه در پروندهام بماند، همه را پاک کن، دیگر من طاقت کشیدن بار گناه را ندارم، سنگینی گناه کمرم را خم کرده، سنگینی گناه من را در عبادت ضعیف کرده است. «بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، يَا غَفَّارُ يَا غَفَّارُ يَا غَفَّارُ».
«اللهم اذقنا حلاوة ذکرک، اللهم اذقنا حلاوة عبادتک، اللهم اذقنا حلاوة شکرک، اللهم اذقنا حلاوة مرضاتک، اللهم اذقنا حلاوة قربک، اللهم اذقنا حلاوة وصالک، اللهم اذقنا حلاوة نورک، اللهم اذقنا حلاوة مغفرتک، اللهم اذقنا حلاوة رحمتک».
من بچه بودم این تعبیر را خیلی شنیدم، وقتی یک چیزی را میخواستند مانعی درکار بود بهطرف میگفتند مگر ما دل نداریم؟ چرا ما را محروم میکنی؟ خدایا مگر ما دل نداریم برای دلمان چه میخواهیم از وجودمقدس تو؟
«اللهم اذقنا حلاوة محبتک، اللهم اشف مرضانا، اغفر لموتانا، اهلک اعدائنا و انصر و اید امام زماننا»
به حقیقتت مرگ ما را در عاشورا قرار بده، مرگ ما را در عرفه قرار بده، مرگ ما را در کمیل قرار بده، لحظۀ مرگ پروندۀ ما را به امضای قبولی امیرالمؤمنین(ع) برسان. پیغمبر فرموده تا علی پروندۀ شما را امضا نکند از صراط راحت نمیتوانید عبور کنید.
خدایا! مرگ ما را در حال گریه بر ابیعبدالله(ع) قرار بده. به نالههای شب یازدهم زینب کبری قسم، لحظۀ مرگ صورتهای ما را روی قدمهای حسینت قرار بده.
تهران/ حسینیۀ همدانیها / رمضان/ بهار1398ه.ش./ سخنرانی اول