فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تقوا، از نشانه‌های ویژهٔ شیعیان


ویژگی های انسان واقعی - جلسه ششم سخنرانی دوشنبه (7-5-1398) - ذی القعده 1440 - حرم مطهر امام رضا(ع) - 12.01 MB -

تقوا، در رأس همهٔ مسائل اخلاقی-حقیقت معنایی تقوا-تقوای الهی برای تمام موجودات جهانکاربرد تقوای الهی در دنیا و آخرت-جهنم، مسیر عبور اهل محشر-سخن گفتن پروردگار در قیامت، فقط با دوزخ-نجات اهل تقوا از آتش جهنم-سوزاننده بودن آتش جهنم، تنها به اذن خداوند-سود تقوا در عالم آخرتویژگی‌های شیعه در کلام امام رضا(ع)الف) مداومت بر نمازب) اهتمام به پرداخت زکاتج) پیوند با روزهٔ ماه مبارک رمضاند) رفتن به خانهٔ خداوند بدون هیچ عذریه‍‍) ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی با اهل‌بیت(علیهم‌السلام)ز) برائت از دشمنانح) شیعهٔ مؤمن، اهل تقوا و امین مردمکلام آخر؛ مصیبت جانکاه شهادت علی‌اکبر(ع)-دعای پایانی

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

تقوا، در رأس همهٔ مسائل اخلاقی

-حقیقت معنایی تقوا

مسئلهٔ بسیار مهم که به فرمودهٔ امیرالمؤمنین(ع)، در رأس همهٔ مسائل اخلاقی است، تقواست. ریشهٔ لغت «تقوا»، «متقین»، «یتقون» و «تتقون»، سه حرفی است؛ یعنی تمام فعل‌ها و اسم‌های مربوط به تقوا به سه حرف برمی‌گردد که در حقیقت، این سه حرف –واو، قاف، یا- مصدر است و ترکیب این سه حرف، «وقی» می‌شود. کلمهٔ «وقی» به‌معنای ترسیدن از خدا نیست و اگر در بعضی از ترجمه‌های آیات یا دعاها ملاحظه می‌کنید که تقوا را به‌معنای ترس از خدا ترجمه کرده‌اند، درست نیست. لغت عربی ترس، «خوف»، «رهبت» و «خشیّت» است که هر کدام در جای معیّنی به‌کار گرفته می‌شود؛ اما «وقی» به معنای حفظ خود از افتادن در خطر است. خطری که پشت این خطر، خشم خدا، دوزخ و نارضایتی پروردگار، همهٔ انبیا و ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) است. تقوا داشته باش، یعنی خودت را از هر نوع خطری نگه دار که ایمانت را زخمی می‌کند، تو را از خدا دور می‌کند و در معرض خشم خدا قرا رمی‌دهد، تا در چاه، چاله و جهنم نیفتی و در معرض خشم و نفرت پروردگار عالم قرار نگیری.

 

شما اگر به زبان عرب مراجعه کنید، ترمز را «وقایه» می‌گوید؛ ریشهٔ «وقایه» که «وقی» است. ترمز یعنی تقوای ماشین، تقوای قطار یا تقوای هواپیما؛ اگر ماشین ترمز نداشته باشد و راننده بدون ترمز حرکت بکند، یا قطار یا هواپیما، به خطر افتادنش قطعی است. این سقف‌های سنگینی که در حسینیه‌ها، مساجد، خانه‌ها و حرم‌ها زده می‌شود و چهارتا، شش‌تا، هشت‌تا، ده‌تا ستون زیر سقف می‌زنند، عرب به این ستون‌ها «وقایه» می‌گوید؛ یعنی تقوای سقف، یعنی این ستون‌ها نمی‌گذارد سقف به خطر بیفتد.

 

-تقوای الهی برای تمام موجودات جهان

خدا برای تمام جهان تقوا قرار داده است؛ ما گاهی در دعاهایمان هم می‌خوانیم: «یا اهل التقوا و المغفرة»، ای خدایی که اهل تقوا هستی؛ یعنی برای همهٔ موجودات سپر، مانع و ترمز قرار داده‌ای. اگر تقوا در این عالم وجود نداشت، سنگ روی سنگ، ستاره‌ای در مدارش و کهکشان‌ها بند نمی‌شدند و گیاهان، درختان و نباتات، سیرشان را ادامه نمی‌دادند. شما وقتی قرآن مجید را باز می‌کنید، اولین آیهٔ سورهٔ مبارکهٔ بقره، مسئلهٔ تقوا بعد از «الف و لام» مطرح است: «ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»)سورهٔ بقره، آیهٔ 2)، این قرآن هدایت‌کنندهٔ مردمی است که نیروی خودنگهداری دارند، وگرنه اگر این نیروی خودنگهداری را نداشته باشند، قرآن هدایتشان نمی‌کند و زلف هدایت‌گری قرآن به زلف تقوا گره خورده است.

 

کاربرد تقوای الهی در دنیا و آخرت

-جهنم، مسیر عبور اهل محشر

تقوا نه‌تنها در دنیا کاربرد دارد، بلکه در آخرت هم بالاترین کاربرد را دارد. برای نمونه، به این آیهٔ شریفهٔ قرآنیهٔ نورانیه دقت کنید؛ پروردگار می‌فرماید: «وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا»(سورهٔ مریم، آیهٔ 71). اینهایی که در محشر هستند، احدی نیست، مگر اینکه وارد جهنم می‌شود. این‌طور نیست که محشر یک زمین باشد، دست راستش بهشت و دست چپش هم جهنم است؛ به بهشتی‌ها می‌گویند از دست راست و به دوزخیان می‌گویند از دست چپ بروید. نقشهٔ قیامت طبق قرآن مجید، این است: محشر، بعد جهنم و بعد، بهشت.

 

مسیر جهنم مسیری است که مرد و زن باید از آنجا -داخل جهنم- عبور کنند. آیهٔ شریفه را ببینید: «وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا». در آیهٔ شریفه نمی‌گوید روی جهنم پل کشیده شده، بلکه می‌گوید اهل محشر باید وارد جهنم بشوند. «كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا» ورود مرد و زن به جهنم، حتمی، قطعی و بدون بروبرگرد است. خدا این حتمی و قطعی بودن ورود به جهنم را مقرر کرده است: «كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا».

 

-سخن گفتن پروردگار در قیامت، فقط با دوزخ

حالا میلیاردها نفر وارد جهنم شدند، مگر جهنم چقدر جا دارد؟ خدا می‌داند! این‌قدر جا دارد که قرآن مجید می‌فرماید: بعد از اینکه حساب بندگان پایان گرفت، تمام بهشتی‌ها به بهشت و تمام دوزخیان به دوزخ رفتند که براساس آیات قرآن، اکثر مردم محشر در قیامت، اهل جهنم هستند. شما کلمهٔ اکثر را در قرآن زیاد می‌بینید: «اَکْثَرهُم لَا یَعْلَمون»، «اَکْثَرُهْم لَا یَعْمَلون»، «اَکْثَرُهُم لَا یَفْقَهون». اینها را در قرآن مجید می‌بینید. حالا جهنمی‌ها به جهنم رفتند، بفرمایید صدمیلیارد نفر فرضاً در جهنم افتادند، پروردگار با بهشت حرف نمی‌زند. شما شش‌هزاروششصدوشصت‌وچند آیه، سی جزء و 114سوره را در قرآن می‌بینید؟ هیچ‌جای قرآن ندارد که من در قیامت با خود بهشت حرف می‌زنم.

 

برای اینکه یقین کنید؛ من هر سال ختم قرآن دارم، حدود سیزده‌سال از دوازده فروردین تا دوازده فروردین سیزده سال بعد، کنار تک‌تک آیات قرآن کار کرده‌ام و همهٔ آیات قرآن و مطالب آن را می‌دانم. خدا در قیامت فقط با جهنم حرف می‌زند. چه می‌گوید؟ می‌دانستید یا شنیده‌اید؟ این آیه در قرآن است: وقتی حساب تمام شد، یک‌نفر در صحرای محشر نمانده، بهشتی‌ها مستقر شده‌اند و جهنمی‌ها هم در جهنم هستند، پروردگار رو به جهنم می‌کند و می‌گوید: «هَلِ امْتَلَأْتِ»(سورهٔ ق، آیهٔ 30). دوزخ، با این میلیاردمیلیارد کافر، منافق، قاتل، رباخور، زناکار، ظالم و متجاوز سیر شدی؟ معده‌ات پر شد؟ جهنم به خدا جواب می‌دهد: «هَلْ مِنْ مَزِيدٍ». فرقی که آخرت با دنیا دارد، این است که آخرت همه‌چیز زنده است و شعور دارد: «وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ»(سورهٔ عنکبوت، آیهٔ 64)، آخرت زنده است؛ حتی یک ذره‌اش، یک آجرش، یک برگش و یک شعله‌اش زنده است که پروردگار می‌فرماید: آتش از دست جهنمی‌ها به‌شدت عصبانی است. پس معلوم می‌شود آتش هم زنده است که خدا با او حرف می‌زند و می‌گوید: «هَلِ امْتَلَأْتِ» سیر و پُر شدی. از جهنم صدا درمی‌آید و می‌گوید: «هَلْ مِنْ مَزِيدٍ»، کجا سیر شدم؟! باز هم اگر جنس دوپای عوضی داری، در من بینداز که کم است.

 

-نجات اهل تقوا از آتش جهنم

حالا جهنمی‌ها را به جهنم فرستاده‌اند، دیگران را هم به جهنم فرستاده‌اند و «إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَىٰ رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا»(سورهٔ مریم، آیهٔ 71). بعد چه می‌شود؟ این میلیاردها نفری را که در جهنم انداخته‌اند، حالا درِ جهنم را می‌بندند و می‌گویند کسی حق ندارد بیرون بیاید؟ نه، پروردگار می‌فرماید: «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا» کسانی که در دنیا اهل تقوا بودند، بدون اینکه در جهنم آسیبی ببینند، سالم از جهنم بیرون می‌آیند و به بهشت می‌روند. انسانی که با زنا رودرو شد و خودش را نگه داشت و گفت نه، من اهلش نیستم؛ آن‌که با مال حرام روبه‌رو شد و گفت من اهلش نیستم؛ آن‌که با شهوت جنسی حرام روبه‌رو شد و گفت من اهلش نیستم؛ تمام جوانانی که در دنیا به یوسف اقتدا کردند و خود را در دامن زنان بدکار نینداختند، از جهنم سالم بیرون می‌آیند.

 

-سوزاننده بودن آتش جهنم، تنها به اذن خداوند

شما بگو این آتش عجیب و غریب که قرآن می‌گوید هیچ‌چیزی در این عالم طاقت آن آتش را ندارد؛ یک انسان هفتادهشتاد کیلویی بر فرض که کفنش هم باشد، البته خداوند مردم مؤمن، بندگان درستکار و اولیائش را لخت وارد محشر نمی‌کند؛ حالا یا با لباس برزخ یا با کفن در این آتش نمی‌سوزند؟ خدا نمونه می‌دهد و می‌گوید: مگر ابراهیم را در آتش انداختند، سوخت؟ پروردگار فرماندهٔ تمام عالم است، اگر به آتش اجازه بدهد بسوزاند، می‌سوزاند و اگر اجازه ندهد، نمی‌سوزاند. همه‌چیز در فرمان وجود مقدس اوست: «وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ».

 

یکی به امام صادق(ع) گفت: شما چرا علیه این ستمگران بنی‌عباس قیام نمی‌کنید؟ فرمودند: یار نداریم! گفت: آقا در منطقهٔ ما صدهزار نفر آماده به خدمت داریم، چرا می‌گویید ما یار نداریم؟! در این گیرودار که تنور گِلی خانهٔ امام صادق(ع) شعله می‌کشید، یک‌مرتبه هارون مکی وارد اتاق شد و سلام کرد، قبل از اینکه بنشیند، امام ششم فرمودند: در این تنور برو. گفت: چشم؛ کفش‌هایش را درآورد و در تنور رفت که شعله هم بالا می‌رود. امام صادق(ع) با آن مرد مشغول صحبت شد، این مرد هم دل در دلش نبود و گفت: چرا امام صادق(ع) سخنش را با من ادامه می‌دهد؟ این بندهٔ خدا که خاکستر شد! بعد از ده‌دقیقه یک‌ربع، امام صادق(ع) فرمودند: هارون!

هارون از تنور بلند شد، یک نخ لباسش هم نسوخته بود؛ گفت: بله یابن‌رسول‌الله! فرمودند: بیرون بیا. هارون بیرون آمد، امام صادق(ع) به آن مرد فرمودند: در آن صدهزار نفری که می‌گویی، چندتا از اینها هست؟ گفت: آقا یکی هم نیست، خیالتان راحت باشد. آتش دنیا در خیلی از جاها نسوخته است.

آتش ما سوخت هرجا هرچه سوخت ××××××××××× سوزن ما دوخت هرجا هرچه دوخت

 

-سود تقوا در عالم آخرت

باید او اجازه بدهد؛ اهل تقوا که وارد جهنم می‌شوند و یک‌ذره از بدنشان یا لباسشان نمی‌سوزد، خدا اجازه نمی‌دهد که آتش آنها را بسوزاند. این متن قرآن است. این سود تقوا در عالم آخرت است که به حرام خورد، به رشوه خورد، به ظلم برخورد یا به زشتی‌های دیگر برخورد، جلو نرفت و خودش را نگه داشت. این تقوا در قیامت، سپری در برابر آتش جهنم است. پیغمبر(ص) با چندنفر به جایی می‌رفتند، بیرون مدینه جوانی را از دور دیدند که پیراهنش را درآورده و روی ریگ‌های داغ بیرون مدینه می‌غلتد که حرارت پنجاه درجه به آن خورده بود. پیغمبر(ص) جلو آمدند و گفتند: چه‌کار می‌کنی؟ بلند شد و پیراهنش را پوشید، سلام کرد و گفت: یا رسول‌الله! من جوان هستم و هنوز وسیلهٔ ازدواج برای من فراهم نشده است؛ هر وقت غریزهٔ جنسی به من فشار می‌آورد که خودم را با گناهی تخلیه کنم، تا می‌بینم غریزهٔ جنسی از درونم به من فشار می‌آورد و می‌گوید من را آرام کن(زنا یا فلان گناه یا فلان گناه)، یا رسول‌الله! من به فریاد این شهوت جنسی گوش نمی‌دهم و سریع به بیرون شهر می‌آیم که هیچ‌کس هم نیست. پیراهنم را درمی‌آورم، روی این ریگ‌ها غلت می‌زنم و به خودم می‌گویم: داغی این ریگ‌ها برای خورشید است؛ البته این جوان نمی‌دانست که فاصله بین زمین و خورشید، صدوپنجاه‌میلیون کیلومتر است. خورشید از صدوپنجاه‌میلیون کیلومتری روی ریگ می‌تابد، وقتی تخم‌مرغ را روی ریگ بگذارند، می‌پزد! نمی‌شود پابرهنه روی آن راه رفت. جوان گفت: یا رسول‌الله! دو تا غلت روی این ریگ‌های داغ می‌زنم و طاقت نمی‌آورم، به خودم می‌گویم تو که طاقت این ریگ‌های داغ را نداری که حرارت خورشید از این راه بسیار دور داغش کرده است، چطوری می‌خواهی طاقت آتش قیامت را بیاوری که به تو می‌چسبد؟! فریاد غریزهٔ جنسی‌ام خفه و خاموش می‌شود و می‌روم؛ دوباره اگر این گرگ خطرناک شهوت به من حمله کرد، به بیابان می‌روم و همین کار را می‌کنم. پیغمبر(ص) نوازشش کردند و بعد به اصحاب فرمودند برویم! وقتی یک‌خرده دور شدند، فرمودند: هر کدامتان مشکلی دارید، بروید و به این جوان بگویید دعایتان بکند که دعای این‌گونه آدم‌ها مستجاب است؛ یعنی دعای مردم باتقوا مستجاب است. قرآن از ابتدایش تا جزء سی‌ام، مسئلهٔ تقوا را مطرح کرده است. تقوا یعنی ترمز؛ یعنی خود را از گناه نگاه داشتن و مقابل معصیت‌ها ترمز داشتن. حالا قطار، هواپیما، ماشین و انسانی که ترمز ندارد، چه می‌شود؟ یقیناً و قطعاً به خطر می‌افتد.

 

ویژگی‌های شیعه در کلام امام رضا(ع)

این مقدمهٔ مطلب بود. بعد از قرآن، شما فقط «نهج‌البلاغه» را ورق بزنید؛ در سخنرانی‌ها، نامه‌ها و در حکمت‌های امیرالمؤمنین(ع) کم پیدا می‌کنید که حضرت مسئلهٔ تقوا را مطرح نکرده باشد. امشب معنی‌اش را عنایت فرمودید؟ تقوا یعنی ترمز باطنی و قدرت روحی مقابل حرام‌ها. به سراغ روایات می‌آییم؛ فقط کتاب شریف «اصول کافی» که ده جلد است، دارای شانزده‌هزار روایت است. شما در این کتاب کم می‌بینید جایی را که ائمهٔ ما مردم را به تقوا دعوت نکرده باشند. مطلب معلوم شد؟ حالا به سراغ امام هشتم، حضرت رضا(ع) برویم. البته متأسفانه من دو سه شب دیگر بیشتر خدمتتان نیستم و فقط تا شب جمعه توفیق دارم کنار این حرم باشم؛ نمی‌رسم تا روایت امام هشتم را کاملاً توضیح بدهم.

امام هشتم می‌فرمایند: شیعیان ما نُه ویژگی دارند؛ من متن عربی روایت را برای تبرک می‌خوانم و به همین یک ویژگی اشاره می‌کنم. متن این است:

 

الف) مداومت بر نماز

«شیعتنا الذین یقیمون الصلاة» برادران اهل علم می‌دانند فعل مضارع، یعنی فعلی که دلیل بر آینده است. فعل مضارع در این روایت، دلیل بر دوام است و امام می‌فرمایند: شیعیان ما تا آن نفس آخرشان اهل نماز هستند.

 

ب) اهتمام به پرداخت زکات

«و یؤتون الزکاة» شیعیان ما که زکات به آنها تعلق می‌گیرد، زکات دادنشان را تعطیل نمی‌کنند. کشاورز است، از گندم، جو و کشمش، زکات می‌دهد؛ طلا و نقره دارد، زکات می‌دهد؛ گاو و گوسفند و شتر دارد، زکات می‌دهد.

 

ج) پیوند با روزهٔ ماه مبارک رمضان

«و یصومون شهر رمضان» امام هشتم می‌فرمایند: یک ویژگی شیعهٔ ما ارتباط با روزهٔ ماه رمضان است.

 

د) رفتن به خانهٔ خداوند بدون هیچ عذری

«ویحجون البیت الحرام» شیعهٔ ما مستطیع می‌شود و می‌رود و عذری نمی‌آورد.

 

ه‍‍) ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی با اهل‌بیت(علیهم‌السلام)

«ویوالون اهل البیت» شیعیان ما با ما اهل‌بیت ارتباط تنگاتنگ دارند و از ما نمی‌بُرّند. گرانی، ارزانی یا تحریم است، فایده‌ای ندارد دیگر نماز بخوانم، روزه بگیرم و به جلسهٔ دینی بروم؛ شیعیان ما این حرف‌ها را نمی‌زنند! ابوذر شیعه بود؛ می‌دانید علت مرگ ابوذر چه بود؟ در کتاب‌ها بخوانید! گرسنگی و تشنگی بود. به ربذه تبعیدش کرده بودند و هیچ‌چیزی گیر او نمی‌آمد. لحظات آخر عمر به دخترش گفت: بابا بلند شو، گشتی در این بیابان بزن و ببین چیزی گیر می‌آوری که بشود خورد! دخترش رفت و آمد، گفت: بابا نه یک قطرهٔ آب و نه چیزی برای خوردن پیدا می‌شود. گفت: دخترم بیا و کنار من بنشین؛ حبیبم به من خبر داده است که تو در تنهایی و اوج گرسنگی و تشنگی می‌میری. دختر نشست، می‌گوید: یک‌مرتبه دیدم پدرم ابوذر می‌گوید «علیه‌السلام الیه السلام به السلام منه السلام هو السلام». من هرچه نگاه کردم، کسی نبود؛ به پدرم گفتم: بابا به چه کسی سلام می‌کنی؟ گفت: عزیزدلم، ملک‌الموت آمده و می‌گوید ابوذر، خداوند فرموده قبل از اینکه جان ابوذر را بگیری، سلام من را به ابوذر برسان.

این داستان تقواست! چون گرانی شده، من دیگر به زیارت نمی‌روم، من دیگر برای ابی‌عبدالله(ع) گریه نمی‌کنم، من دیگر به هیئت و مسجد نمی‌روم، یعنی چه! خدیجهٔ کبری(س) از ثروتمندترین مردم مکه بود، پولش چه شد؟ همه را با خدا معامله کرد، روز مُردنش به پیغمبر(ص) گفت: پول به‌اندازهٔ خرید یک کفن برای من نمانده است، مرا در پیراهن و عبای خودت کفن کن؛ هیچ گله‌ و شکایتی هم نکرد. شیعیان ما با ما پیوند دائمی دارند، حالا هرچه می‌خواهد، بشود.

 

ز) برائت از دشمنان

«و یبرئون من اعدائنا» دل شیعیان ما با دشمنان یکی نمی‌شود؛ شیعیان ما نمی‌توانند آمریکا و انگلیس را دوست داشته باشند؛ این حیوانات وحشی اروپا و آمریکا را دوست داشته باشند. این شش ویژگی شیعه بود.

 

ح) شیعهٔ مؤمن، اهل تقوا و امین مردم

«اولئک اهل الایمان و التقی و الأمانه» شیعیان ما مؤمن، اهل تقوا و امین همهٔ مردم هستند. تقوا به فرمودهٔ امام هشتم، از نشانه‌های ویژهٔ مرد و زن شیعه است.

 

کلام آخر؛ مصیبت جانکاه شهادت علی‌اکبر(ع)

چه خوش است یک شب بکشی هوا را ××××××××××××××××× به خلوص خوانی ز خدا خدا را

به حضور خوانی ورقی ز قرآن ××××××××××××××× فکنی در آتش کتب ریا را

شود آن‌که گاهی به حضور شاهی ××××××××××××× بدهند راهی چو منِ گدا را

طلبم رفیقی که دهد بشارت ×××××××××××× به وصال یاری دلِ مبتلا را

شب گذشته گوشه‌ای از مصیبت سنگین بچهٔ شش‌ماهه را برایتان گفتم، امشب مصیبت برادرش را برایتان بگویم؛ از آن مصائبی که دل ابی‌عبدالله(ع) را به‌شدت سوزاند. آنهایی که شهید داده‌اند، امشب برای ابی‌عبدالله(ع) گریه کنند. امام هشتم فرمودند: «یا بن شبیب، ان کنت باکیا لشیء فبک للحسین» اگر می‌خواهی برای چیزی گریه کنی، برای حسین ما گریه کن. امام صادق(ع) می‌فرمایند: جمعیتی که دور هم برای ابی‌عبدالله(ع) گریه می‌کنند، خدا همه‌شان را می‌آمرزد، مورد رحمت قرار می‌دهد و مستحق شفاعت ما می‌شوند.

 

پس بیامد شاه معشوق الست ××××××××× بر سر نعش علی‌اکبر نشست

سر نهادش بر سر زانوی ناز ××××××××××× گفت که ای بالیده‌سروِ سرفراز

ای درخشان‌اخترِ برج شَرَف ××××××××××××× چون شدی تیر حوادث را هدف

ای ز طرف دیده خالی جای تو ××××××××××××× پسرم خیز تا بینم قد و بالای تو

اکبرم این بیابان جای خواب ناز نیست ××××××××××× ایمن از صیاد تیرانداز نیست

خیز بابا تا از این صحرا رویم ×××××××××××××× نک به‌سوی خیمهٔ لیلا رویم

این‌قدر بابا دلم را خون مکن ×××××××××××××× زادهٔ لیلا مرا محزون مکن

 

بدن وسط میدان بود، می‌خواهد بدن را کنار بیاورد، به دو علت نمی‌تواند: یکی اینکه به‌تنهایی دیگر طاقتی برایش نمانده بود که عزیزش را از روی خاک بردارد. علت دوم اینکه این‌قدر بدن را قطعه‌قطعه کرده بودند که دید هر کجای بدن را بخواهد بلند کند، یک‌طرف دیگر روی زمین می‌ماند و تمام بدن به یک پوست بند است. سر زانو بلند شد و رو به خیمه‌ها کردند: «یا فتیان بنی هاشم احملوا اخاکم الی الفسطاط» جوانان بنی‌هاشم، بیایید و به من کمک بدهید تا بدن عزیزم را از وسط لشکر بیرون ببرم.

جوان‌ها آمدند، آنها هم دیدند نمی‌توانند بدن را بلند کنند! ابی‌عبدالله(ع) عبایشان را از روی دوش برداشتند، آرام‌آرام زیر بدن کشیدند و گفتند: جوان‌ها همه‌طرف عبا را بگیرید و جگرگوشهٔ من را آرام‌آرام به‌طرف خیمه ببرید. بعضی از خانم‌ها به خیمهٔ لیلا آمدند و دیدند دعا می‌کند: خدایی که یوسف را به یعقوب برگرداندی، خدایی که اسماعیل را به هاجر برگرداندی، خدایا! عزیز مرا به من برگردان. یکی از خانم‌ها در خیمه دوید و گفت: لیلا دیگر دعایت را ادامه، دعایت مستجاب شد. ابی‌عبدالله(ع) جنازهٔ جوانت را می‌آورد.

 

-دعای پایانی

خدایا! به حقیقت علی‌اکبر(ع)، جوانان این مملکت را از سقوط در فساد حفظ کن.

خدایا! جوانان ساقط‌شده را به دین و پدر و مادرشان برگردان.

خدایا! شرّ آمریکا و اسرائیل را ریشه کن کن.

خدایا! هر کسی به این ملت، به این دین، به این محراب، به این منبر، به مرجعیت و رهبری خدمت می‌کند، توفیقش را بیشتر کن. الهی! به سوز دل ابی‌عبدالله(ع)، همین لحظه امام زمان(عج) را دعاگوی ما و نسل ما قرار بده و فرجش را امضا کن.

خدایا! ما از جایمان بلند نشده، گناهانمان را ببخش.

خدایا! در آینده ما را از افتادن در هر معصیتی حفظ فرما.

خدایا! دنیا و آخرت ما را با محمد و آل‌محمد قرار بده.

 

مشهد/ صحن جامع رضوی/ دههٔ سوم ذی‌القعده/ تابستان1398ه‍.ش./ سخنرانی ششم

 

 

 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
کلیپ های منتخب این سخنرانی
سخنرانی های مرتبط
پربازدیدترین سخنرانی ها
تقوا امام رضا(ع) آتش جهنم دوزخ خودنگهداری سود تقوا کاربرد تقوا نجات اهل تقوا

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
...



گزارش خطا  

^