جلسه نهم سخنرانی پنجشنبه (10-5-1398)
(مشهد حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
باز بودن در توبه
من مدتی که قم طلبه بودم اغلب روزها قبل از شروع درس صبح در حرم مطهر حضرت معصومه با این متن سروکار داشتم. به مناسبت شب جمعه عرض میکنم، امام چهارم در یک متن فوقالعاده عرشی ملکوتی که مفصل است در یک جملهاش به پروردگار عالم عرض میکند: «انت الذی فتحت لعبادک باباً الی عفوک سمیته التوبة» یک مسئله خیلی فوقالعادهای است یعنی یک مقدار عمق این مطلب را انسان فکر بکند میفهمد خداوند چه لطفی به انسان کرده است. امشب یک گوشه عمقش را من برایتان میگویم و گفتار حضرت را ترجمه میکنم.
امام میفرماید: خدایا تو کسی هستی که دری ـ در معنوی ـ را به سوی عفو و بخششت باز کردی و خودت اسم این در را گذاشتی توبه، یک در ورودی معنوی از جانب تو که به روی بندگان باز شده است. یک گوشه عمقش این است که اگر پروردگار این در را باز نمیکرد و این راه بین خودش و ما را قرار نمیداد، از نوجوانی ـ پانزده سالگی ـ هر گناهی را که مرتکب شده بودیم تا حالا در پروندهمان میماند، قیامت هم باید جریمه میشدیم، یعنی اگر این توبه نبود هزاران مورد که از زبان ما صادر شده، صدها شهوت حرام که از ما سر زده، انواع گناهان دیگر همه روی دوش وجود ما ثابت میماند. معلوم است که با ثابت ماندن کوهی از گناه وضع ما چه وقت مردن چه در برزخ چه در قیامت چه وضع فاجعهآمیزی بود.
تقاضای مرگ از خداوند
یک جمله دیگر از ایشان بگویم که در «صحیفه سجادیه» است، این هم خیلی جملۀ عجیبی است که حضرت میخواهد سنگینی گناه و معصیت و خطا و تخلف و اشتباه را بگوید. حضرت به پروردگار میگوید: «اذا کان عمری مرتعاً لشیطان» هر وقت خدایا دیدی که سرزمین عمر من میخواهد چراگاه شیطان بشود، یعنی شیطان بیاید در این زمین عمر من شروع کند به بازیگری و وسوسه و خناسی و من را به گناه بکشاند، تا عمر هنوز چراگاه شیطان نشده ولی تو میدانی که میخواهد این زمین عمر من را تصرف بکند و شجرۀ خبیثه گناه را در آن بکارد، هنوز نکاشته «فاقبضنی»، عمر من را خاتمه بده، من را ببر که من در این ملک تو، سر سفرۀ این روزی تو حتی یک گناه مرتکب نشوم.
این دیدگاه زینالعابدین(ع) دربارۀ گناه است. خیلی جملۀ عجیبی است که حضرت بهخاطر اینکه مبادا دچار اولین گناه بشود، مرگ خودش را از پروردگار میخواهد.
معنای گناه
گناه یعنی چه؟ معصیت یعنی چه؟ ما که اصلاً کلاسمان آن کلاس نیست، ما کلاسمان حتی کلاس اولیای پروردگار هم نیست، کلاسمان کلاس مؤمنان رده بالا هم نیست، به قول شاعر خدایا (من آن بندۀ می پرستم/ که از جام لا تقنطوی تو مستم/ گنه پیشه من کرم پیشه تو/ تو آنی که هستی من اینم که هستم) ما اینی که میبینید هستیم.
ما آلوده میشویم، دلمان هم نخواهد آلوده بشویم اما باطنمان نور قوی ندارد، ارادهمان هم ارادۀ مسلطی نیست، قلبمان هم از نظر ایمان ضعیف است. گولخور هم هستیم، یعنی پول میتواند گولمان بزند، زورمان به پول نمیرسد، نامحرم میتواند ولو اینکه نگاهش بکنیم او هم برود اما میتواند گولمان بزند، امور دیگر هم میتواند گولمان بزند بالاخره در لغزش میافتیم و گناه میکنیم.
بخشش خداوند
حضرت عرض میکند اگر این در را که خودت اسمش را گذاشتی توبه باز نمیکردی، حالا که باز کردی اما اگر باز نمیکردی، مفهوم مخالف جمله این است اگر باز نمیکردی ما در مقابل گناهانی که مرتکب شدیم باید چه خاکی در سرمان میریختیم؟ مثلاً باید به چه کسی میگفتیم که بیا پرونده ما را پاک کن؟ کسی نبود.
هفت میلیارد جمعیت در کرۀ زمین است، بلند شوید با همدیگر در هر خانهای را میخواهید بزنید، هر کسی آمد در را باز کرد بگوییم: آقا ما گدا نیستیم، پول هم نمیخواهیم، کمک هم نمیخواهیم، فقط ما را ببخش. میگوید: به من چه، بعد هم من چه قدرتی دارم که تو را ببخشم، یکی باید خود من را ببخشد.
اگر این در باز نبود خیلی بیدردسر و راحت باید قیامت وقتی وارد میشدیم سرمان را میانداختیم پایین با تواضع میرفتیم جهنم، نمیایستادیم که ما را زنجیر کنند، به قول قرآن «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ»(حاقه، 30) بکشند ما را و بعد ببرند در جهنم بیندازند. اگر توبه نبود هیچ راهی ما نداشتیم جز اینکه قیامت آدموار سرمان را بیندازیم پایین و برویم جهنم، اگر هم در مسیر فرشتگان پرسیدند: کجا؟ باید میگفتیم جایی که حقمان است. چرا حقت است؟ باید میگفتیم اینقدر گناه داریم که از این هشت در بهشت یک دانهاش هم به روی ما نیمه باز نیست، کجا برویم؟
بر فرض هم بخواهیم برویم بهشت، در به رویمان باز نیست اما فرشتگان هفت در جهنم تا دلتان میخواهد دولتی به رویمان باز است، اگر توبه نبود نمیدانم شما این آیات قرآن یا این متون دعایی یا این روایات را که طول عمرتان ـ هر کدام به تناسب عمرتان شصت سال هفتاد سال چهل سال سی سال پنج سال ـ شنیدید دقت هم کردید در این متون، کلمات این متون، حقیقت این متون، یا کسی که برایتان گفته دقت کرده یا نه، یک عربی برایتان خوانده و ترجمه کرده و رفته پی کارش؛ البته عربیخوانی و ترجمه آدم را اصلاً تکان نمیدهد، موتور آدم را به طرف خدا روشن نمیکند چون ترجمه کاری از دستش برنمیآید. من پنج تا آیه برایتان بخوانم ترجمه کنم، این موتور نمیشود.
نابود کردن درخت گناه
امام هشتم که از روز شروع مجلس که امروز روز نهم است در حول و حوش یک روایتی از ایشان برایتان صحبت کردم، میفرماید: «لو عرف الناس محاسن کلامنا لاتبعونا» مردم، طلبه، گوینده که برایتان میگوید، «عرف» یعنی فهمیدن، دانستن، عمقیابی. «لو عرف الناس محاسن کلامنا» اگر مردم همۀ زیباییهای کلام ما را بفهمند «لاتبعونا» حتماً از ما پیروی میکنند.
من وقتی معنی توبه را در دعای زینالعابدین(ع) یا در روایات خود حضرت رضا(ع) بفهمم، اگر معنی توبه را در قرآن بفهمم، اگر معنی توبه را در «نهجالبلاغه» خصوصاً در باب حکمتها بفهمم؛ من که یقین دارم وارد توبه خواهم شد، اما با ترجمۀ عربی موتور من برای توبه کردن روشن نمیشود. اگر توبه نبود درخت گناه در سرزمین وجود ما میماند، ثابت هم بود، هیچ بادی هم آن را از جا درنمیآورد، هیچ بیل و کلنگی هم نمیتوانست دربیاورد. ما باید با همین درخت سنگین میرفتیم برزخ و قیامت و بعد هم میرفتیم جهنم، حالا ما که جهنم نمیرویم. آنهایی که نمیروند جهنم تعارفشان نمیکنند؛ آنها را میبرند، هل میدهند، با زنجیر آنها را میکشند.
بهره بردن از نعمتهای بهشت برای توبهکنندگان
خدا چه لطفی به ما کرده که برای ما توبه قرار داده و اگر این توبه نبود ما از چه لطفی محروم بودیم، جهنمی بودن ما هم یقینی بود شک ندارد. یک آدم که نمیشود با بار گناه وارد محشر بشود بعد ببیند که با زبانش، با چشمش، با گوشش، با شکمش، با دستش و پایش انواع گناهان را مرتکب شده؛ و به پروردگار بگوید این بار سنگین را ببین ولی در بهشت را باز کن و ما را بینداز آنجا، به جایی برنمیخورد.
به خدا برنمیخورد در بهشت را باز کند و ما را با بار گناه ببرد در بهشت، ولی مسئله این است که گنهکار نمیتواند از نعمتهای بهشت استفاده بکند؛ نه دهانش را دارد، نه قلبش را دارد، نه فکرش را دارد. اگر گنهکار را در یکی از این هشت بهشت ببرند، تمام میوهها را هم با شاخه بیاورند جلوی دهان گنهکار، در بهشت دهان خوردن ندارد.
امام باقر(ع) میفرماید: این دهان باید پاک باشد، دستی که میخواهد میوه را بلند کند باید پاک باشد، این چشمی که میخواهد میوه را ببیند باید پاک باشد، این شکمی که میخواهد میوه را بخورد باید پاک باشد. این روایت کجاست که بعضی از ما نشنیدیم؟ در جلد دوم عربی «اصول کافی» است، کتاب بعد از قرآن و «نهجالبلاغه» بالاتر از این که نمیتوانید پیدا بکنید. در ترجمهاش نمیدانم جلد چندم است، کتابی که من ترجمه کردم دو جلد و پنج جلد شده، الان در ذهنم نیست این روایت بسیار با ارزش کجاست. همین حرفها موتور آدم را حرکت میدهد.
این کلام امام باقر است، روایت هم ساختگی نیست. روایات ساختگی برای حزب اموی و مدرسههای بنیعباس و آخوندهای حرامخور درباری بنیامیه و بنیعباس است، اصلاً این حرفها جزو روایات ساختگی نیست. نفهمهای دیوانۀ حرامخور که نمیآمدند اینگونه روایات را بسازند؟ اینها به دردشان نمیخورد، اینها یک روایاتی را میساختند علیه شیعه و فضائل آن، و پول میگرفتند، یعنی آتش میخوردند و روایت میساختند.
اما برخی روایات به قول طلبهها «یلوح منه رائحة الصدق» و با قرآن هم هماهنگ است. «و الجنة لا یدخلها الا الطیب» پاکان وارد بهشت میشوند. یک صف این پاکان انبیا هستند، یک صف ائمه هستند، یک صف اولیا هستند، یک صف اهل ایمان هستند، آخرین صفشان هم که حتماً وارد بهشت میشوند و از همه نعمتها هم بهرهمند میشوند تائبان واقعی هستند.
معنای لغوی توبه
شما بپرسید این کلمه توبه، تائب، تاب، یتوب، در لغت عرب چه معنی دارد؟ ببینید چه معنی لطیفی دارد. من یک جادهای را اشتباه میروم و میفهمم اشتباه رفتم، میخواهم بیایم مشهد یک مرتبه میبینم که جادهای که میروم تابلو زده تا زنجان هفتاد کیلومتر، ولی من قصد واقعیم این است که بروم مشهد، وقتی تابلو را میبینم نوشته زنجان هفتاد کیلومتر و قصد واقعی من هم مشهد است میخواهم بروم مشهد ولو اینکه جاده را اشتباه رفتم و دور شدم از هدف، فرمان دستم است، اینور و آنور را نگاه میکنم ببینم کجای اتوبان دور برگردان دارد، دور برگردان را میآیم سر ماشین را میبرم طرف مشهد، پشت ماشین طرف زنجان گاز میدهم میآیم مشهد؛ کار این آقا را عرب میگوید «رجع» برگشت، یعنی جاده را اشتباه رفته بود حالا که آمد در جاده بهطرف هدف برگشت.
توبه یعنی برگشتن، یعنی من داشتم میرفتم طرف شیطان، داشتم میرفتم طرف ابلیس، داشتم میرفتم طرف فرهنگ اروپا و آمریکا، داشتم میرفتم طرف مال حرام، داشتم میرفتم طرف زبان حرام، شهوت حرام؛ یک دفعه متوجه میشوم و میبینم عجب کار بدی کردم، عجب کار زشتی کردم، در هم به رویم باز است در آن جاده که اسمش توبه است، من وقتی که از این خطاها و گناهان و اشتباهات برمیگردم قرآن میگوید توبه کرد.
«تاب» یعنی رویش را از شیطان و شیاطین و فرهنگهای غلط و گناهان برگرداند، شد پشت به آنها و رو به پروردگار حرکت میکند، این معنی توبه است. معنی توبه این نیست من زحمت بکشم تا مشهد بیایم، شب جمعه در یک جلسهای شرکت کنم یا بعد بروم حرم یک زیارتی بخوانم و کمی گریه بکنم و بگویم خدایا غلط کردم، دوباره برگردم وطنم و به همان کارها برگردم، این توبه نیست.
توبه یعنی از آن جاده ابلیسی رابطهام را قطع کنم، ببرّم، و بیفتم در جادۀ الهی و با کمال اشتیاق و میل و با کمال پشیمانی قلبی بروم به جانب پروردگار.
ضمانت بهشت امام صادق(ع)
امام صادق(ع) یک جمله جالبی دارند یک گنهکاری آمد به حضرت گفت من مالم حرام است، کارم حرام است، اخلاقم حرام است، همه چیزم حرام در حرام است، من چطور توبه کنم؟ چقدر جوابش را زیبا دادند. اول حضرت از او پرسید: اگر من توبه را به تو بگویم تو قبول میکنی؟ بگویم چگونه توبه کن، قبول میکنی؟ گفت: بله یابن رسولالله.
امام صادق(ع) اول از او اقرار گرفت، گفت واقعاً میخواهی توبه کنی؟ این همه حرام در حرام، واقعاً میخواهی خودت را پاک کنی؟ گفت: بله. فرمود: اگر من بگویم توبه یعنی چه، تو میپذیری؟ گفت: بله، میپذیرم. من آمدم پیش شما که توبه را به من یاد بدهید. امام صادق(ع) خیلی مختصر در دو سه کلمه گفتند: «اخرج مما انت فیه» در هر آلودگی که هستی بیا بیرون، در مال حرام هستی از مال حرام بیا بیرون. مال مردم را ببر پس بده بیا بیرون، یعنی یک دانه یک قرانی مال حرام پیشت نماند. در شهوت حرام هستی، ارتباط نامشروع داری نگاه نامشروع داری، زنا داری، بیا بیرون. از این محیط خارج شو، بیا بیرون.
آن شخص گفت: اگر من بیایم بیرون چه میشود؟ فرمودند: من ورود تو را در بهشت ضمانت میکنم. ائمه ما ضمانتشان ضمانت واقعی است مثل خدا «وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا»(اسرا، 5) خدا هر وعدهای که میدهد انجام گرفتنی است، حتمی است. من بهشت را برایت ضمانت میکنم. قبول کرد و بلند شد رفت و از تمام حرامها آمد بیرون.
یکی از اصحاب امام میگوید آن روز مردنش من بالای سرش بودم، هیچی از حرامها نمانده بود، زمین حرام، خانۀ حرام، پول حرام، مغازۀ حرام، لباس حرام، هر چه حرام بود درآمده بود؛ حال احتضار داشت یعنی دو سه دقیقه دیگر میمرد، چشمهایش رفت روی هم، من گفتم مرد اما نمرد، چشمش را باز کرد به من گفت: امام صادق(ع) ضمانتی که برای من کرده بود الان به ضمانتش عمل کرد، من را تحویل نجات و سعادت و بهشت داد و بعد هم مرد.
شیعهها را صدا زدند و دفنش کردیم و چون شهرش با مدینه خیلی فاصله داشت، سال بعد از مکه آمدم مدینه و آمدم زیارت امام ششم، وارد اتاق شدم، نشسته بودم امام صادق(ع) فرمود: من به آن ضمانتی که برای رفیقت کرده بودم عمل کردم، یعنی او را پاک تحویل بهشت دادم «و الجنة لا یدخلها الا الطیب».
انبیا همه پاک هستند، قرآن مجید کل پاک است «مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ»(عبس، 14)، اهلبیت پاک هستند «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا»(احزاب، 33)، اولیائش پاک هستند، مردم مؤمن هم پاک هستند، کسی هم که توبۀ واقعی میکند میشود جزو پاکان.
یاد گناه در بهشت
دو سه تا لطیفه روایتی و قرآنی هم اینجا برایتان بگویم. خیلی جالب است قرآن به کسی که توبه میکند میگوید: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ»(هود، 114) یکی از مهمترین حسنات همین توبه کردن است که همه بدیها و جرمهایتان را از پروندهتان میشوید و میریزد کنار. وقتی توبۀ واقعی کردی پاک میمیری، پاک هم وارد محشر میشوی.
من که توبه کردم و قبول هم شده و پاک هم شدم، جایم در بهشت روبهروی پیغمبر نیست، من که آن نیستم، لذا خدا هشت بهشت قرار داده به تفاوت انسانها، ولی بالاخره در بهشت میروم. وقتی من را میبرند بهشت عقلم را که از دست ندادم؟ عقل من در قیامت کامل میشود، هوشم را که از دست ندادم هوشم هم آنجا قوی میشود. قرآن میفرماید: «فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ»(ق، 22) بسیار تیزبین میشوی.
من را بردند در بهشت یک نگاهی به گذشته عمرم میکنم میبینم چه گناهانی دارم، چه خطاهایی دارم؟ اصلاً چنین نگاهی به من اجازه نمیدهند به گذشتهام بکنم، چنین نگاهی برایم نمیآید، در بهشت میلیاردها سال بمانم تا ابد بمانم خدا نمیگذارد من یاد گناهان گذشته بیفتم که غصهدار بشوم، چون بهشت جای غصه نیست، بهشت جای حزن نیست، بهشت جای در سر زدن نیست.
در روایات دارد که بعضیها را میبرند طبقه اول جهنم، چون نتوانستند کاملاً خودشان را پاک کنند با همان جریمهای که میشوند در جهنم پاک میشوند. در جهنم آدم قیافهاش سیاه و بیریخت و بدشکل میشود، وقتی که مؤمنین شیعه پاک شدند، از جهنم که درمیآورند ببرند بهشت خطاب میرسد: اینها را وارد این آب بکنید که کاملاً چهرهشان زیبا و نورانی و خوشگل بشود و یاد گناه را هم از ذهنشان بگیرید. این هم یک لطف دیگر خداست.
عاشق پاکان
یک لطف دیگر خدا «إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِين»(بقره، 222)، اول تائبان را میگوید، یعنی میخواهد بگوید توبهکنندگان آدمهای باارزشی هستند، من عاشق تائبان و عاشق پاکان هستم.
بالاخره کسی که میخواهد توبه بکند یک فشار شدیدی به او میآید. حر بن یزید میخواهد توبه بکند؛ باید از زنش بگذرد، از خانه کوفه بگذرد، از سپهبد بودنش بگذرد، از حقوقی که برایش مقرر کردند بگذرد، از اینها که میشود گذشت کرد این توبه گذشتن از جان هم لازم است. ابیعبدالله(ع) با صدای بلند فرمود: کسی که صدای من را بشنود و من را یاری نکند قیامت با صورت در جهنم میافتد. نباید ول کند برود، باید از جانش هم بگذرد. یکی از سختترین توبههای تاریخ توبه حر بن یزید ریاحی است، خیلی توبه سختی است.
ما میخواهیم توبه بکنیم شب جمعه است، میرویم حرم به حضرت رضا(ع) میگوییم پیش پروردگار شفاعت کن ما برمیگردیم شهر خودمان دیگر این غلطهایی که میکردیم نمیکنیم، اگر مالی از مردم پیشمان است پس میدهیم، اگر از مردم غیبتی کردیم همین جا برایشان دعا و استغفار میکنیم، لازم هم نیست برویم به آنان بگوییم. توبۀ ما خیلی مشکل نیست عین خوردن یک لیوان شربت است اگر توبه کنیم.
خیلی بار معنوی این آیه سنگین است «إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِين».
(من از لاتقنطو تشویش دارم/ گنه از برگداران بیش دارم/ چو فردا نامهخوانان نامه خوانند/ مو در کف نامه سر در پیش دارم)
سوگواره
شب شهادت حضرت جواد(ع) است، نه تنها ایشان بلکه پدران و فرزندانش امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) و امام عصر(ع) به ما گفتند شب جمعه ابیعبدالله(ع) را زیارت کنید.
بیشتر ما کربلا رفتیم، با هواپیما یا با اتوبوس، وارد شهر شدیم مسافرخانه و هتل گرفتیم، صحن رفتیم، حرم رفتیم، هر چه دیدیم آثار باارزش ظاهری بود؛ اما خواهر وقتی آمد زیارت بیابان بود و جنگ بود و کشتن بود و تشنگی بود و کتک زدن بود.
(آن دم بریدم من از حسین دل/ کآمد به مقتل شمر سیه دل/ او میدوید و من میدویدم/ او سوی مقتل من سوی قاتل/ او مینشست و من مینشستم/ او روی سینه من در مقابل/ او میبرید و من میبریدم/ او از حسین سر من از حسین دل/ او میکشید و من میکشیدم/ او خنجر از کین من ناله از دل)
مشهد/ حسینیۀ همدانیها / ذیالقعده/ تابستان1398ه.ش./ سخنرانی نهم