لطفا منتظر باشید

جلسه اول چهار شنبه (20-6-1398)

(خـــــــــــــــوی بقعه شیخ نوایی)
محرم1441 ه.ق - شهریور1398 ه.ش
19.34 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

لزوم شناخت خصلت‌های مؤمن

سخن سال گذشته در آخرین شب به اینجا رسید که قرآن مجید و روایات اهل‌بیت(علیهم السلام) که در معتبرترین کتاب‌ها از عصر غیبت صغری تاکنون نوشته شده‌اند، ویژگی‌ها و خصلت‌های مؤمن و به قول خود قرآن در سورۀ انفال، مؤمنان حقیقی را بیان کردم. آیا مؤمن بدون شناخت این خصلت‌ها و بدون آگاهی نسبت به این ویژگی‌ها، در حد قابل قبول پروردگار می‌شود مؤمن شد؟ یقیناً جاهلانه نمی‌شود مؤمن شد. کسی که به دنبال خیر دنیا و آخرت است، باید خصلت‌های مؤمن را بشناسد تا در وجود خودش طلوع و تحقق بدهد. هر کدام از این خصلت‌ها، دنیایی از ارزش‌ها، فضایل و کرامات است. کسی که به دنبال خیر دنیا و آخرت نیست، پی این مسائل را نمی‌گیرد و نمی‌رود، لذا قرآن می‌فرماید که عمرش به غرق بودن در لذت‌های مادی بی‌قرار و غیرماندگار و در تأمین خواسته‌های شکم می‌گذرد. 

آیۀ شریفه نکتۀ جالبی می‌گوید: وضع کسانی که شکمی و خوش‌گذران هستند، وضع آن‌ها مثل چهارپایان است: «يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ اَلْأَنْعامُ»[1] انعام؛ اسب، قاطر، شتر، گاو، گوسفند و بز است. هر کدام از این‌ها، مثلاً یک گاو، شتر یا گوسفند، چند می‌ارزد؟ تقسیم‌بندی به تناسب ظرفیت وجود مردم است. هر کدام، هر قیمتی دارند، ولی پروردگار می‌فرماید: «بَل هُم أَضَلُّ»[2] بلکه قیمت‌شان خیلی پایین‌تر از گاو و گوسفند و شتر است؛ اما ما که واقعاً از کودکی تعلیم کردند به دنبال خیر دنیا و آخرت باشیم و به تعبیر دیگر، به دنبال خوشبختی واقعی باشیم، باید این خصلت‌ها و ویژگی‌ها را بشناسیم. در قرآن، وحی الهی و روایات اهل‌بیت(علیهم السلام) که معادن علم پروردگار در زمین هستند.

 

پرورش فضایل در حد ظرف وجودی

یادم می‌آید که در جلسات پایانی عرض کردم بخشی از این ویژگی‌ها در سورۀ مبارکۀ بقره است و بخشی در اوایل سورۀ مبارکۀ آل‌عمران و نیز در سورۀ مبارکۀ مؤمنون، جزء هجدهم قرآن و بخشی دیگر در سورۀ مبارکۀ معارج و عمده‌اش در سورۀ مبارکۀ توبه آمده است که وقتی این خصلت‌ها را کنار هم می‌چینیم، می‌بینیم جهانی از ارزش‌هاست. آنگاه در هر کس که در حد ظرفیت خودش جمع شود؛ چون ظرفیت‌ها متفاوت است. ما نمی‌توانیم روی منبر، خود و مردم را دعوت کنیم که حتماً باید هم‌وزن مقداد بن اسود، سلمان، ابوذر، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و این شخصیت‌های کم‌نمونه شوید. هر کسی از نظر بدن، روح، پول و عمر، موقعیتی دارد که برابر با آن موقعیت باید مؤمن شود. این خیلی مهم است. به پیغمبر اکرم(ص) عرض کرد: شما دربارۀ هزینه کردن مال در راه خدا مطالبی فرمودید که پول‌دارهای مدینه با چشم دیگری ما را نگاه می‌کنند. در نگاه‌شان این حرف (نهفته) است که ما از شما پابرهنه‌ها خیلی جلوتریم؛ چون پیغمبر(ص) دربارۀ هزینه کردن مال این حرف‌ها را زده و ما هم پول‌داریم و هزینه می‌کنیم. ما فقیران کسل و ناراحتیم. حضرت فرمودند: پول‌دار مطابق ظرفیت مالی‌اش باید هزینه کند؛ می‌تواند ده خانه بسازد، به بیست دختر جهیزیه بدهد، قرض سی نفر را ادا کند. این‌چنین کسی اگر بخواهد شب جمعه یک کیلو خرما یا دو کیلو شکلات بگیرد و در صف نماز بچرخد که مردم یکی خرما یا شکلات بخورند، خیال نکند که مسئولیت مالی‌اش را ادا کرده است. این با یک کیلو خرما و دو کیلو شکلات خدا را مسخره کرده است. 

باید بفهمم چگونه زندگی کنم! 124 هزار پیغمبر و 12 امام آمدند تا به ما روش زندگی کردن صحیح را یاد بدهند و زندگی واقعی را بفهمانند. این‌که من با یک کیلو خرما بخواهم بهشت را بخرم، برای فرشتگان و خردمندان خیلی خنده‌دار است. آن کسی که در حد ظرفیت خودش مؤمن است، یقیناً اهل نجات و قابل احترام است، چه دهاتی باشد، چه شهری.

 

مؤمن در ورطۀ عمل

خیلی جالب است که پروردگار در روایت قدسی می‌فرماید: توهین به مؤمن، مستقیماً توهین به من است[3] و از همین‌جا هم شعبه می‌گیرد که غیبت، تهمت، ضرر زدن، بی‌احترامی کردن و بد گفتن به مؤمن حرام است. مؤمن کیست؟ شما هستید. چه کسی است؟ ترامپ است یا نتانیاهو یا افراد لاییک؟ در این دوره شما هستید که به نماز، دین و مجالس الهی کمک دادید. از کسی کمک پولی برآمده یا کسی که کفش جفت می‌کند، به او می‌گویند شما خیلی آبرومند هستید، می‌گوید: من از همین‌جا آبرو گرفته‌ام. مؤمن شما هستید، با ظرفیت‌های مختلف. این‌که غصه بخورم چرا سلمان نشدم، چه کسی گفته شما باید سلمان شوی؟ چقدر قرآن زیبا می‌فرماید: «لا يُكَلِّفُ اَللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها»[4] تکلیف به اندازۀ گنجایش و ظرفیت است، نه قدرت و طاقت. در این زمینه باید مردم را بشناسم، خدای ناکرده سرزنش‌شان نکنم که بدبخت! بعد از 60 سال به کجا رسیدی؟ 60 سال است نماز می‌خواند، روزه می‌گیرد، جلسه می‌آید، گریه می‌کند، پس به خیلی جاها رسیده است.

کتابی داریم که به دستور آیت‌الله‌العظمی بروجردی(ره) چاپ شد. در دسترس نبود. 500 سال پیش نوشته شده است. زمان ایشان 20 جلد بود که در چاپ جدید 30 جلد است. نویسنده‌اش می‌دانید چه کسی است؟ الله اکبر از پاکی! الله اکبر از نطفۀ پاک: 

گوهر پاک بباید که شود قابل فیض*** ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

ایشان که قبرش در صحن قدیم حضرت رضا(ع) روبه‌روی پنجره فولاد ضریح دارد، این 30 جلد را نوشته، از نسل «حرّ بن یزید ریاحی» است، ایشان نقل می‌کند. این کتاب بر محور فقاهت شیعه است و تمام مراجع تقلید برای بحث‌های استدلالی‌شان این کتاب را با خودشان روی منبر می‌آورند و رده بالاست. 

 

برخورد الهی با دیگران

از حضرت صادق(ع) نقل می‌کند که اگر کسی در تمام عمرش دو رکعت، مانند دو رکعت نماز صبح، سه رکعت و چهار رکعت هم نه؛ سه رکعت یا چهار رکعت هم زیاد است، دو رکعت در 70 سال عمرش نماز قبول‌شده در قیامت ارائه دهد، به احترام همان، خدای متعال تمام نمازهای 70 ساله‌اش را، گرچه عیب داشته باشد، قبول می‌کند.

تو چه می‌‎دانی که می‌گویی تو چه کار کردی؟ شاید در دورۀ عمرش چند هزار نماز قبول‌شده خوانده یا روزۀ مقبول گرفته باشد. چه می‌دانی؟ شاید صبح زود از خانه بیرون آمده که به سراغ کار برود، کسی هم بوده که وضع مالی بالایی نداشته؛ اما به یک مستحق برخورد کرده، دلش سوخته، مبلغی از جیبش درآورده و به او داده، بعد هم نایستاده که فقیر بگوید متشکرم، خدا و پیغمبر(ص) می‌گویند اگر برای خودش آتش دوزخ افروخته باشد، همین صدقه آن آتش را خاموش می‌کند. چرا کوچک و کم‌اهمیت بگیریم؟ شاید خود من که عمل دیگران را کم اهمیت می‌گیرم و می‌گویم چه کار کردی، در معرض حذف عمل قرار بگیرم؛ چون به عمل خودم مغرور شدم و غرور هم آتش است.

امام زین‌العابدین(ع) قانونی را یاد ما می‌دهند که خیلی پرقیمت است، می‌فرمایند: خود را از همه پایین‌تر بدان؛ زیرا آن کسی که از تو بزرگ‌تر است، فکر کن در عمرش یک الله اکبر از تو اضافه‌تر گفته است، پس او نزد خدا باارزش‌تر از توست. سینه‌ات را سپر نکن، نگو من. منی وجود ندارد. آن کسی هم که از تو کوچک‌تر است، حساب کن که یک گناه از تو کمتر دارد، پس همیشه تو خود را از همه پایین‌تر بدان!

 

جبران کاستی‌های مؤمن در قیامت

روایتی دیدم که خیلی مهم است. کسی بعد از شنیدن این روایت خیلی سنگین از تلویزیون، به من ایراد گرفت. البته من شب بعد جوابش را با استدلال دادم و آن این است که پیغمبر(ص) می‌فرمایند: «مَن قَالَ مُخلِصاً لا اله الا الله دَخَلَ الجَنَّة»[5] اگر کسی یکبار خالصاً ابراز توحید کند، اهل بهشت است. همچنین خدا «فعّال مایشاء» است؛ هرکسی کم دارد، در قیامت کیسه‌اش را پر می‌کند و نمی‌گذارد به این راحتی مردم را به جهنم بکشند. این روایت از امامان ماست که روز قیامت کسی سرش را پایین می‌اندازد، حرکت کند به جهنم برود، می‌فرماید: کجا می‌روی بندۀ من؟! عرض می‌کند: خدایا! جای من معلوم است، خودم که می‌دانم چه کاره‌ام و چه کسی بوده‌ام. کارهایم خراب و ناقص بودند. می‌فرماید: بندۀ من! فکر کن، یک کار به‌دردبخوری نداری که من به خاطر آن بگویم تو را برگردانند و به بهشت ببرند؟ فکر می‌کند، بعد می‌گوید: خدایا! روزی جایی بندۀ تو می‌خواست نماز بخواند، آب برای وضو نداشت. من آب داشتم، تشنه هم بودم، به او گفتم: می‌خواهی نماز بخوانی؟ گفت: بله، خیلی دلم می‌خواهد نمازم را با وضو بخوانم. گفتم: این آب برای شما باشد. خدایا! من به خاطر تو آن آب را به بنده‌ات دادم و با آن آبی که من به او بخشیدم، نمازش را خواند. خطاب می‌رسد: ملائکه! راهش را به جهنم ببندید و او را برگردانید.

چه کسی مؤمن است؟ با این همه آیه و روایت، شما یقیناً مؤمن هستید. از کجا می‌گویم یقیناً؟ از اخلاق، عمل، حال و کارهای شما پیداست. الا این‌که من باید ظرفیت خودم را توجه داشته باشم که اگر می‌توانم یک میلیون تومان در کار خیر بگذارم، ده هزار تومان نگذارم. این در پیشگاه خداوند بی‌ادبی است: «أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ»[6] باید بلد باشم انفاق کنم؛ یعنی حتماً ظرفیت‌شناس باشم.

 

نظر خدا به قلب و نیّت

روایت جالب و واقعاً پرقیمتی بخوانم که برای خودم خیلی مهم است. این روایت برای این جلسات است که وقتی روحانی منبر می‌رود و خوب روضه می‌خواند یا مداح روضه را هم خیلی کُشنده می‌خواند؛ اما بعضی‌ها گریه ندارند، من هم چشمم به آن‌ها می‌افتد، در دلم می‌گویم: بدبخت بیچاره! یعنی کربلا نمی‌ارزد یک قطره اشک از گوشۀ چشمت برای ابی‌عبدالله(ع) بیاید؟ اما ائمه(علیهم السلام) این طور نگاه نمی‌کنند. آن‌ها از بالا و با لحاظ کردن ظرفیت نگاه می‎‌کنند.

این روایت در کتاب «کامل الزیارات» است. سروران روحانی می‌دانند که کامل الزیارات از نظر اعتبار در ردۀ «اصول کافی» و «من لا یحضره الفقیه» است. در سطح باارزش‌ترین کتاب‌های شیعه و خیلی فوق‌العاده است. به نظرم روحانیونی که اربعین به کربلا می‌روند، باید این کتاب را با خودشان ببرند و متن آن را برای مردم بخوانند، ببینند داستان ابی‌عبدالله(ع) چه خبر است! انسان مات و مبهوت می‌شود. ائمه(علیهم السلام) جلسۀ روضه می‌گرفتند. این روضه خوانی‌ها از امامان ماست. در خانۀ خود برای امام حسین(ع) جلسه می‌گرفتند و به شاعر یا اهل حالی می‌گفتند روضه بخوان! اگر روضه‌خوان یا اهل حال خوب بلد نبود، خود ائمه(علیهم السلام) شروع به روضه خواندن می‌کردند. در آن جلسه بعضی‌ها گریه نداشتند، در دل خودشان خیلی خجالت می‌کشیدند، با خود می‌گفتند: خوش به حال کسانی که اشک دارند و برای مصائب کربلا گریه می‌کنند. ائمه(علیهم السلام) رنج آن‌ها را برطرف کرده، اعلام عمومی می‌کردند: «مَن بَکَی»[7] کسی که برای حسین ما گریه کند «أَو أَبکَی» کسی که مردم را در مصائب حسین ما بگریاند «أَو تَبَاکَی» کسی که بین مردم سرش را پایین می‌آورد، دستش را روی پیشانی می‌گذارد، هر کس نگاهش کند، فکر می‌کند گریه می‌کند؛ اما گریه نمی‌کند، بلکه تباکی می‌کند. جان ابی‌عبدالله(ع) از آخر روایت تعجب نکنید! به قرآن نگاه کنید، خدا می‌فرماید: «وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ»[8] رحمت من نسبت به هر چیزی در این عالم فراگیر است. به این نگاه کنید که «مَن بَکَی أَو أَبکَی أَو تَبَاکَی وَجَبَت لَهُ الجَنَّة» بهشت بر او واجب می‌شود.

چه کسی برای امام حسین(ع) گریه می‌کند؟ همین شما مؤمن‌ها. چه کسی مردم را به گریه درمی‌آورد؟ همین منبری‌ها و مداح‌های مؤمن. چه کسی خود را به شکل گریه‌کن‌ها درمی‌آورد؟ بعضی از جوان‌ها، بعضی از خانم‌ها. ائمه(علیهم السلام) آن‌ها را نیز جزء گریه‌کنندگان به حساب آورده‌اند. جزء کسانی به حساب آوردند که بهشت بر آن‌ها واجب است.

 

تفضّل خدا به دوستداران اهل‌بیت(علیهم السلام)

من 2-3 سال است در خواندن روایات مقداری احتیاط می‌کنم که مبادا کسی برداشت غلط کند. پیغمبر(ص) قسم خورده‌اند. این روایتی که می‌گویم، یک روایتش است. شما برداشت غلط نمی‌کنید. به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: به خدا قسم! محبین تو و اهل‌بیت(علیهم السلام) در قیامت بی‌تردید اهل نجات هستند. بعد اضافه فرمود: «وَ مُحِبِّی مُحِبِّیکَ»[9] هر کس در کوچه و بازار و خیابان، عاشقان شما را دوست دارد، او نیز اهل نجات است. هیچ قید یا محدودیتی هم ندارد. یا ارتباط بی‌واسطه است، یعنی خودم عاشق ابی‌عبدالله(ع) هستم، گریه می‌کنم؛ یا نه، با واسطه است؛ یکی دیگر مرا دوست دارد، به واسطۀ مربوط بودن من به اهل‎بیت(علیهم السلام). بالاخره در دنیا جایی دستش را می‌گیرند و تلنگر بیداری به او می‌زنند. از رحمت خدا دور نیست. رحمت خدا که محدود نیست. 

طبق نقل «مناقب» ابن شهرآشوب که کتاب خیلی مهم و در چهار جلد است: فردی مسیحی شبی کنار سر بریده در راه شام گریه کرد (یک مسیحی خیلی گریه کرد. گریه قیمت دارد؛ چه شما گریه کنید، چه یک مسیحی. بگذارید گریه کنند، بگذارید داخل دسته بیایند، بگذارید برنج و روغن بیاورند و بگویند برای ابی‌عبدالله(ع) این‌قدر وسعم می‌رسد. بیاور «این درگه ما درگه نومیدی نیست».

بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ*** گر کافر و گبر و بت‎پرستی بازآ[10]

اینجا به کسی نمی‌گویند نیا. سابقه ندارد در را به روی کسی ببندند. این گریه کار صورت می‌دهد). بعد هم در آن شب تاریک، در آن بیابان، در آن صومعه، سر را روی سجادۀ عبادتش بر اساس مسیحیت گذاشته بود، گفت: تو را به حق کسی که دوستش داری (ابی‌عبدالله(ع) عاشق خدا، انبیا، پیغمبر(ص)، صدیقۀ کبری(س) و فانی در امیرالمؤمنین(ع) بوده. اصلاً عشق ابی‌عبدالله به امیرالمؤمنین(علیهما السلام) اقیانوسی است، لذا هرچه خدا به او پسر داد، اسمش را علی گذاشت.) چه کسی هستی؟ خود را معرفی کن! من توقع بی‌جایی ندارم؛ چون سری را که چند روز پیش از بدن جدا کرده‌اند، باید پژمرده شده باشد. باید خونش خشک شده، رنگ چشم‌هایش عوض شده باشد، ولی تو هیچ چیزت عوض نشده. پس تو کسی هستی که این‌ها نفهمیدند چه کسی هستی.

حرف بزن حسین جان! با ما حرف بزن! تو که با یک مسیحی حرف زدی. دو لب مبارکش باز شد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اَللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ»[11] کجای کاری؟ این‌ها تولد دارند؛ اما مرگ ندارند. امام حسین(ع) فقط به دنیا آمد؛ اما مرگ ندارد. فرمود: من پسر رسول‌الله هستم. رسول الله که خیلی است؛ 124 هزار نفرند. خودت را بهتر معرفی کن! فرمود: «انا بن فاطمة الزهراء» شناخت. گفت: یک شب مهمان من بودی (ما که از کودکی ابی‌عبدالله(ع) مهمان دل‌مان بوده، یک شب مهمان با میزبان چه کرد؟ یقین دارم، شک هم ندارم و با دلیل ثابت می‌کنم، البته نه امشب. یقین دارم که از رحم مادر ابی‌عبدالله(ع) مهمان ما و قلب ما بوده: «إِنَ‏ لِلْحُسَيْنِ‏ فِي بَوَاطِنِ الْمُؤْمِنِينَ مَعْرِفَۀ مَكْتُومَة»[12] عشق به ابی‌عبدالله(ع) سرّ خداست در دل مردم مؤمن).

گفت: حسین جان! اکنون تو را شناختم. حال که دلم برایت سوخت و اشکم جاری شد، در قیامت دست مرا می‌گیری؟ سر بریده گفت: بله، دستت را می‌گیرم. به ما بپیوند! به ما وصل شوی، دستت را می‌گیرم. عرض کرد: چه کار کنم؟ فرمود: بگو «اشهد ان لا اله الا الله و انّ محمّداً رسول الله(ص)» گفت و مسلمان شد. به هیچ کس بدبین نباش و کوچکش ندان. خود را از هیچ کس بالاتر ندان. در این عالم داستانی است.

 

روضۀ وداع حضرت زینب(س) با برادر

این روزها خیلی خسته شده‌اید، خوب جایی خسته شده‌اید. خیلی گریه کرده‌اید، خوب جایی گریه کرده‌اید؛ اما شما از حضرت زینب(س) که خسته‌تر نشدید. شما که از سکینه(س) خسته‌تر نشدید. امروز چه روزی بود! امروز اصلاً با روز عاشورا خیلی تفاوت داشت. روز عاشورا تا چهار بعدازظهر همه دور حضرت زینب(س) بودند؛ اما امروز هیچ کس نمانده است. آن‌هایی که مانده بودند، همه با بدن قطعه قطعه مانده بودند. حسین جان! خواهران و دخترانت چه کشیدند؟! حسین جان! به خودت قسم نمی‌خواهم بروم، بلند شو ببین ما را می‌برند. حسین من! من از مدینه که آمدم، هم‌سفرم تو بودی، عباس و اکبر بود؛ اما (وقت رفتن) نمی‌خواهم با شمر، خولی و عمرسعد هم‌سفر باشم.

 


[1]. محمد: 12.
[2]. اعراف: 179.
[3]. ر.ک: مستدرك الوسائل، ج 1، ص 177 و ج 2، ص 302.
[4]. بقره: 286.
[5]. ر.ک: بحار الانوار(ط.بیروت)، ج 10، ص 122.
[6]. حدید: 7. 
[7]. کامل الزیارات، باب 32، ح 1.
[8]. اعراف: 156.
[9]. بحار الانوار(ط.بیروت)، ج 7، ص 333.
[10]. رباعیات ابوسعید ابوالخیر.
[11]. آل‌عمران: 169.
[12]. بحار الانوار(ط.بیروت)، ج 43، ص 272.

برچسب ها :