لطفا منتظر باشید

جلسه سوم دوشنبه (1-7-1398)

(تهران حسينيه هدايت )
محرم1441 ه.ق - شهریور1398 ه.ش
14.45 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

کلام دربارۀ روایت بسیار مهم رسول خدا(ص) بود که اگر انسان محبوب خداوند شود، حضرت حق او را به هشت خصلت انسانی، ملکوتی و اخلاقی آراسته می‌کند. «إِذَا أَحَبَّ اَللَّهُ تَعَالَى عَبْداً أَلْهَمَهُ اَلْعَمَلَ بِثَمَانِ خِصَالٍ»[1] متنِ این هشت خصلت را دو بار، بدون توضیح عرض کردم. آنچه مهم است در این روایت بدانیم، این است که چگونه انسان محبوب خدا می‌شود تا درِ این هشت خصلت به رویش باز شود. خصلت‌هایی مثل کنترل دقیق چشم؛ چه کنترل در امور مادی و چه کنترل نسبت به خواسته‌هایی که به سود انسان نیست و از این بخش به چشم‌وهم‌چشمی تعبیر می‌شود.

 

کنترل چشم

 پروردگار در قرآن، چند بار چشم‌وهم‌چشمی را به‌شدت منع کرده است. این‌قدر خطرناک است که به وجود مبارک پیغمبر(ص) موعظه می‌کند به این امور مادی که در اختیار مردم است چشم ندوز؛ چون این چشم‌دوزی، آرزو، هوس و این نوع حالات را تحریک می‌کند و باعث می‌شود آدم خودش را به‌طرفی که به آن چشم دوخته برساند. گاهی انسان سر از جهنم درمی‌آورد. می‌گوید چرا من این خانه، این ثروت و این مرکب را نداشته باشم؛ مگر چه چیزم از او کمتر است؟! 

 

-نتیجۀ عدم کنترل چشم

آدم وقتی که گرفتار این هوس شد و نتوانست از حلال به دست بیاورد، به‌ناچار گرفتار محرمات الهی می‌شود. البته کم هم اتفاق می‌افتد که بتوان از حلال تأمین کرد. می‌خواهد سر از یک دنیای آباد دربیاورد، اما وقتی بیدار می‌شود، می‌بیند سر از جهنم درآورده است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: اگر کسی گرفتار دوزخ شود، اسیری است که نجات ندارد «لَا یُفَکُّ أَسْرُهُمْ»[2] و بیماری است که درمان ندارد «و لَا یُدَاوَی جَرِیحُهُمْ». 

 

-سخن دوزخیان با پروردگار

وقتی قرآن مجید را تنها با کمک و یاری او تفسیر می‌کردم، زمانی که به آیات دوزخ می‌رسیدم و شرح می‌دادم، نهایتاً دیدم که قرآن مجید «پنج بار» از دوزخیان نقل می‌کند که در اعماق آتشِ دوزخ به پروردگار می‌گویند: «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا»[3] اگر خودِ «رَبَّنَا» در دنیا مقدمهٔ دعا قرار بگیرد و شرایطی هم در انسان باشد، مستجاب‌شدنِ دعا قطعی است. 

 

توسل به ربوبیت پروردگار، عامل استجابت دعا

شما از همین امروز، هر وقت حوصله کردید و قرآن خواندید، ببینید که در ابتدای دعای تمام انبیا  از آدم(ع) تا پیغمبر اسلام(ص) که 25 نفرشان را در قرآن نام برده، «رَبَّنَا» قرار دارد؛ مثلاً آدم و حوا برای ورود به توبه، متوسل به ربوبیت حق شدند: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ».[4] دعای نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع)، یوسف(ع) و پیغمبرانی که نام برده شده‌اند، همه با «رَبَّنَا» بوده است. 

 

-پاسخ خداوند متعال به درخواست اهل دوزخ

 این «رَبَّنَا» در دنیا کارساز است. کار کلید را می‌کند. اما اگر آدم دچار دوزخ شود، این «رَبَّنَا» هیچ کاربردی ندارد. دوزخیان «رَبَّنَا» می‌گویند؛ اما پروردگار عالَم یک جواب می‌دهد: «أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ»[5] از جهنمی‌ها می‌پرسد:آیا به‌اندازه‌ای که اهل نجات شوید به شما عمر ندادم؟ دوزخیان جوابی ندارند. به همه عمر داده است؛ حالا به یکی پنج سال عمرِ تکلیف داده، به یکی مثل بعضی از ما در این مجلس پنجاه سال، به یکی دو سال و به یکی هم هشتاد سال داده است. کمیت زمان برای خدا مهم نیست.حتی اگر یک ساعت در دنیا مکلف باشم، با همان یک ساعت یا خودم را جهنمی می‌کنم یا اهل نجات می‌شوم.

 

آثار شیخ طوسی، پشتوانۀ فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام)

 شیخ طوسی از بزرگ‌ترین علمای مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و انسان باعظمتی است. یک بچه دهاتی بود. خانواده‌های زیادی در طوس زندگی نمی‌کردند. فکر و عقلِ این بچه دهاتی، دنبال علوم اهل‌بیت(علیهم‌السلام) رفت و تبدیل به یک شخصیت کم‌نظیر و ماندگار شد؛ یعنی در این 1200 سال، از گردونه خارج نشد. شما امروز در نجف، قم یا مشهد، سر هر درس خارجی بروی که درس نهایی علمای شیعه است، به مسائل شیخ استناد می‌کنند. پشتوانهٔ فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است.

 

بهشتی‌شدن عربِ چادرنشین با شهادتین

 ایشان نقل می‌کند رسول خدا(ص) با چند نفر از مدینه بیرون آمدند. جای گرمی هم بود. عربستان، دِه آباد زیادی ندارد. از مدینه تا مکه، کویر و کوه و سنگلاخ است. هنوز هم در یک گوشه‌هایش، تعدادی چادرنشین زندگی می‌کنند. در آن گرمای شدید، پیغمبر اکرم(ص) به یارانشان فرمودند: چیزی می‌بینید؟ گفتند: نه، چشم ما چیزی نمی‌بیند. حضرت فرمودند: یک شترسوار از چادرنشینان است که به‌طرفِ مدینه می‌آید. قصدش این است که من را ببیند و هیچ قصد دیگری برای آمدن به مدینه ندارد. شش شبانه‌روز در راه است؛ اما آب و غذا گیرش نیامده است.

 

 شترسوار در حال صحبت‌های پیغمبر(ص) رسید. سلام هم بلد نبود، چون بت‌پرستِ بیابانی بود. پیغمبر اکرم(ص) به او فرمودند: کجا می‌روی؟ گفت: مدینه. فرمودند: مدینه چه‌کار داری؟ گفت: از کسی خیلی ذکر خیر کرده‌اند و گفته‌اند در مدینه زندگی می‌کند. آمده‌ام او را ببینم. حضرت فرمودند: نامش چیست؟ گفت: اسمش این است. حضرت فرمودند: آن‌کسی که دنبالش می‌گردی، من هستم. حالا چه‌کار داری؟ گفت: می‌خواهم ببینم حرف شما چیست. پیغمبر(ص) فرمودند: بت یک شیء بی‌جان است و هیچ کاری از دستش برنمی‌آید. آن‌کسی که عالَم را آفریده، کلیددار هستی است و هر کاری از دستش برمی‌آید.

 

 گفت: چه خوب! بعد به پیغمبر(ص) گفت: می‌شود من را با او پیوند بدهی؟ فرمودند: بله؛ اصلاً ما آمده‌ایم برای اینکه مردم را به او پیوند بدهیم. گفت: من را به او پیوند بده. حضرت شهادتین را به او القا کرد. «أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلَا اللّهُ» عالَم را تکان می‌دهد؛ «وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ اَنی رَسُولَ اللَّهِ» او آفریننده است و من را به‌عنوانِ معلم انتخاب کرده تا به شما حقیقت را یاد بدهم.

 

 گفت: هر دو قبول است. یک‌مرتبه از روی شتر، حالت خم‌شدن پیدا کرد. پیغمبر(ص) فرمودند: او را بگیرید تا نیفتد. ریختند و دست‌ها را بالا آوردند. حضرت فرمودند: آرام او را پایین بیاورید و بخوابانید. حالا بروید و از همین نزدیکی‌ها آب بیاورید. پارچه هم بیاورید تا خودم غسلش بدهم و کفنش کنم و دفنش نمایم. گفتند: یا رسول‌الله، کارش در برزخ چه می‌شود؟ حضرت فرمودند: به‌طورِ یقین، اهل بهشت است.

 

کنترل چشم، عامل جذب محبت الهی

اگر عمرِ تکلیف یک دقیقه باشد، با همان یک دقیقه می‌شود بهشت یا جهنم رفت. اگر آدم گیر دوزخ بیفتد، آزادی و نجات ندارد. بیمارِ دوزخ درمان ندارد. کسی که مورد محبت خدا قرار بگیرد و «إِذَا أَحَبَّ اَللَّهُ تَعَالَى عَبْداً» و «محبوب‌الله» بشود، خداوند درِ هشت خصلت را به رویش باز می‌کند. یکی همین است که چشمش به هیچ‌چیز دوخته نمی‌شود تا بر اثر چشم‌دوختن، هوس تحریک شود و در دَندهٔ می‌خواهم بیفتد.

 

ابزار ابلیس برای گمراهی انسان

وقتی در دندۀ می‌خواهم بیفتی، از کجا می‌خواهی به دست بیاوری؟ از حلال که میسّر نیست. می‌گوید از راه دیگر که میسّر است! هوس، انسان را کور و کر می‌کند. می‌گویم از راه دیگر جز افتادن در حرام میسّر نیست و حرام را خدا منع کرده است. می‌گوید این حرف‌ها را آخوندها ساخته‌اند! خیلی باید دقت کرد که انسان زیر پوششِ ابلیس قرار نگیرد؛ چون همهٔ ابزارهای ابلیس در خود انسان است. چشم یکی از ابزارهایش است. شکم و غریزهٔ جنسی هم  از ابزارهای اوست.

 

ابلیس از خودش مایه نمی‌گذارد و چیزی هزینه نمی‌کند؛ هر چه هزینه می‌کند از خودِ انسان است. او سرمایه‌دار نیست، دستِ خالی است. سرمایه‌هایش را از خودِ جنسِ انسان تأمین می‌کند و با همین ابزار، انسان را دوزخی می‌کند. چنان آدم را در پوشش هوس‌ها و خیالات و آرزوها قرار می‌دهد که انسان نمی‌فهمد دچار ضرر دنیا و آخرت شده است. 

 

-زیان‌کارترینِ انسان‌ها

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا»[6] رسولِ من، به مردم بگو شما را از زیان‌کارترین انسان‌ها خبر بدهم؟ خبرشان بده: «الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»[7] آنهایی هستند که تمام زحماتشان در دنیا پوچ می‌شود؛ یعنی در دنیا در آتش هوس‌ها و خیالات می‌سوزند و هیچ چیزی از آنها نمی‌ماند. در سورهٔ دیگری می‌فرماید: اینها وقتی وارد قیامت می‌شوند «فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا»[8] هیچ چیز ندارند جز اینکه تبدیل به هیزم دوزخ می‌شوند. ابلیس همهٔ مایه‌ها را از خودِ آدم خرج می‌کند؛ این‌قدر این دشمن خطرناک است! یک قِران از جیبِ آدم برایش باقی نمی‌گذارد.

 

شما در این بدکارانِ عالَم، قُلدرها، غارتگران و دزدان سر گردنهٔ پنج قاره دقت کنید و ببینید ابلیس، از جیبِ خودش برای آنها هزینه می‌کند یا از جیبِ خود اینها هزینه می‌کند که آنها را به جهنم ببرد؛ یعنی قیامت شخصِ دوزخی می‌فهمد که با خرج‌شدن از کیسهٔ خودش دوزخ آمده و هیچ‌کسِ دیگری خرجش نکرده است. 

 

-خطاب شیطان به انسان‌های دوزخی

اگر فرصت کردید، برای درک عمق این مسئله، همین امروز آیهٔ 22 سورهٔ ابراهیم را بخوانید. یک جملۀ ابلیس در قیامت این است که می‌گوید: حالا که جهنم آمده‌اید، من پای شما هیچ خرجی نکرده‌ام؛ بلکه از جیب خودِ شما خرجتان کرده‌ام و شما را جهنم آورده‌ام. مگر من احمق بودم که از خودم سرمایه‌گذاری کنم و تو را جهنم بیاورم؟! تو احمق بودی که چشمت باز بود و می‌دیدی که سرمایه‌های وجودیِ خودت، هزینهٔ دوزخی‌شدنت می‌شود. می‌خواستی دعوت من را قبول نکنی!

 

نتیجۀ محبوب‌شدن نزد خدا

وقتی انسان کوشش‌هایی کرد که محبوب خدا شد، یک مایهٔ عظیمی که خدا به او می‌دهد این است که چشمش از تماشای امور مادیِ مردم جهان، فروپوشیده می‌شود. صد کاخ را در یک خیابان می‌بیند و می‌گوید دارند که دارند، به من چه! من هم خدا را دارم. صد ویلا و کارخانه را می‌بیند و خیلی راحت می‌گوید دارند که دارند، من هم خدا را دارم. اتفاقاً دارایی من از همهٔ اینها بیشتر است. ثروت من اوست. همهٔ این کارخانه‌ها و مغازه‌ها و تجارت‌خانه‌ها، برای ادارهٔ امور زندگی دنیای مردم است؛ ولی تمامش روی زمین می‌ماند و صاحبانش همه می‌میرند. 

 

سفارش قرآن به بزرگی روح 

در قرآن می‌گوید خیلی روحتان بزرگ باشد. یک‌وقت آدم کاسهٔ آبی را جلویش می‌گذارد، حالا یا می‌خواهد بخورد یا وضو بگیرد یا داخل سماور بریزد و چای درست کند؛ دستش به یک تیزی گیر می‌کند و یک‌دهمِ قطرهٔ خون، داخل این کاسه می‌افتد و نجس می‌شود. آبش را باید دور ریخت. یک‌وقت خون داخلِ حوض خانه می‌ریزد، در حدی که رنگ آب کم‌و‌بیش تغییر می‌کند و کل حوض نجس می‌شود. یک‌وقت من سرم می‌شکند یا دستم زخمی می‌شود، کنار استخر می‌آیم و سرم یا دستم را می‌شویم. یک‌ذره آب کنارِ دستم خونی شده و بعد قاطیِ آب استخر می‌شود. استخر نجس نمی‌شود؛ چون ظرفیتش بزرگ است و حاکمِ بر خون است. یک‌وقت شمال کنار دریای خزر می‌روم، صد گاو و شتر، دویست‌ گوسفند یا پانصد بز را نزدیک آب سَر می‌برم و ده‌هزار لیتر خون، وارد دریای خزر می‌شود. اولین موجی که دَمِ ساحل می‌آید، همهٔ خون‌ها را می‌بلعد و نابود می‌کند. دریا با ده‌میلیون شتر هم نجس نمی‌شود.

 

 سفارش قرآن این است که روحتان را بزرگ کنید تا در این امور مادی، موج برندارد. به مال مردم، شکل مردم، زندگی مردم، درآمد و صندلی مردم چشم ندوزید که حالا چه‌کسی صندلی دارد؛ به من چه، داشته باشد. او هم مثل من یک نفر است که باید قیامت در پیشگاه خدا بایستد و جواب صندلی را بدهد. خدا این‌طور آدم را راه می‌دهد؛ اول آدم باید یک مقدماتی را فراهم کند که محبوب بشود. آدم درجا محبوب خدا نمی‌شود. 

 

یک راه محبوب‌شدن نزد خدا از نگاه امیرالمؤمنین(ع)

امروز یک موردِ محبوب‌شدن را برایتان بگویم. جهاتی دارد که اگر خدا لطف کند، توفیق دهد و نَفَس باشد، این جهات برای روزهای بعد بماند. این جمله و روایت مولی‌الموحدین(ع) خیلی پرقیمت است. یک خط است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: می‌خواهید محبوب خدا شوید؟ «تُوبُوا إِلَى اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ»[9] به پیشگاه خدا از همهٔ بدی‌هایی که دارید و از حرام‌هایی که پیش شماست، توبه کنید. «تُوبُوا إِلَى اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ اُدْخُلُوا» بعد از توبه‌کردن «وَ اُدْخُلُوا فِي مَحَبَّتِهِ» وارد عرصهٔ محبوبیت شوید. امیرالمؤمنین(ع) دنبال سخنشان می‌فرمایند: «فَ‍إِنَّ اَللّٰهَ يُحِبُّ اَلتَّوّٰابِينَ وَ يُحِبُّ اَلْمُتَطَهِّرِينَ»[10] زیرا خدا عاشق توبه‌کنندگان است. خدا عاشق کسانی است که ظاهر و باطنشان را از آلودگی پاک می‌کنند. این یک راه محبوب‌شدن است. وقتی محبوب شدی، آن وقت درِ آن هشت واقعیت به روی تو باز می‌شود.  یکی از آن هشت واقعیت، در امان و امنیت‌ماندن از چشم‌دوزی به آن چیزی است که در دست مردم است. راحت می‌شوی و آسایش و امنیت پیدا می‌کنی. «تُوبُوا إِلَى اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ اُدْخُلُوا فِي مَحَبَّتِهِ فَ‍إِنَّ اَللّٰهَ يُحِبُّ اَلتَّوّٰابِينَ وَ يُحِبُّ اَلْمُتَطَهِّرِينَ» عجب جملهٔ ملکوتی است!

 

کلام آخر

من ز خود هست و بودی ندارم****من ز خود ربح و سودی ندارم

من ز خود تار و پودی ندارم****من که از خود نمودی ندارم

بی‌خودانه چه‌سان خود نمایم

 

سال‌ها در جهان زیستم من****پی نبردم که خود کیستم من

چند پرسی ز من چیستم من****نیستم نیستم نیستم من

كز عدم زى فنا مى گرایم

 

بنده را پادشاهی نیاید****از عدم کبریایی نیاید

بندگی را خدایی نیاید****از گدا جز گدایی نیاید

من گدا من گدا من گدایم 

 

گر بخواند به خویشم فقیرم****ور بِراند ز پیشم حقیرم

گر بگوید امیرم، امیرم****ور بگوید بمیرم، بمیرم

بندهٔ حکم و تسخیر رأیم

 

 گوشهٔ خرابه زانو بغل گرفته است.

 یا شب افغانِ شبی یا سحر آهِ سحری****می‌کند زین دو یکی در دل جانان، اثری

 خُرّم آن روز که از این قفس تن بِرَهم****به هوای سر کویت بزنم بال و پری

در هوای تو به بی ‌پا و سری شهره شدم****یافتم در سر کوی تو عجب پا و سری!

آنچه خود داشتم اندر سر سودای تو رفت****حالیا بر سر راهت منم و چشم تری

سال‌ها حلقه زدم بر درِ میخانۀ عشق****تا به روی دلم از غیب گشودند، دری

 در را به رویم باز کردند که سر بریده‌ات را برایم بیاورند! سر را به سینه گرفت. صورت روی صورتِ خون‌آلودِ بابا گذاشت. «يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي؛ يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ! يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ».[11]

 

دعای پایانی

خدایا، آنچه به خوبان عالَم عنایت کرده‌ای، به ما و زن و بچه‌ها و نسل ما عنایت کن.

 خدایا، از جا بلند نشده، با لطف و کرم و آقایی‌ات، همهٔ اشتباهات گذشتهٔ ما را بیامرز.

 ما را پاک از دنیا ببر.

 خدایا، گذشتگان ما را به ابی‌عبدالله(ع) ببخش.

 بیماران را شفا بده.

 امام زمان(عج) را دعاگوی ما و زن و بچه‌ها و نسل ما قرار بده.

 


[1] معدن‌الجواهر و رياضة‌الخواطر، ص63؛ المواعظ العددية، ص336.
[2] بحارالانوار، ج43، ص88.
[3] سورۀ مؤمنون، آیۀ 107.
[4] سورۀ اعراف، آیۀ 23.
[5] سورۀ فاطر، آیۀ 37.
[6] سورۀ کهف، آیۀ 103.
[7] سورۀ کهف، آیۀ 104.
[8] سورۀ جن، آیۀ 15.
[9] بحارالانوار، ج6، ص21.
[10] سورۀ بقره، آیۀ 222.
[11] نفس‌المهموم، ص456.

برچسب ها :