لطفا منتظر باشید

جلسه اول یکشنبه (7-7-1398)

(قم مسجد اعظم)
صفر1441 ه.ق - مهر1398 ه.ش
14.65 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصّلاة و السّلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطّیبین الطّاهرین المعصومین المکرّمین.

 

ترازوی اعمال

از مباحث بسیار مهم قرآن کریم، روایات اهل‌بیت(علیهم السلام)، دعاها و زیارت‌ها، بحث ترازو، معیار، میزان و شاقول (اعمال) است. آن‌قدر ترازو مهم است که پروردگار مهربان عالم، حتی ترازوهای اختراعی مردم را از ابتدای به وجود آمدن این شیء قبول کرده و چنان‌که در آیات قرآن می‌بینیم، انبیای الهی(علیهم السلام) امت‌های خود را به رعایت ترازو و معیار سفارش می‌کردند و در متن قرآن، خیانت در ترازو گناه بزرگی شمرده شده و خائن به ترازو را به عذاب تهدید کرده است.

اختراع ترازو برای این بوده که در حق مردم تجاوز، ظلم و ستم نشود. مردم در برابر پول یا جنسی که می‌دهند، به حق‌شان برسند و چیزی از حقوق آن‌ها با همدیگر کاسته نشود.

 

ترازوی مادی و معنوی

در قرآن مجید سیری می‌کنیم و با توجه به آیات قرآن به این نتیجه می‌رسیم که ترازو، میزان و معیار هم در امور مادی است و هم در امور معنوی. برای سنجش معنویات نیز ترازو و معیار مقرر شده است و خط سیر این ترازو تا قیامت تداوم دارد و یکی از اصولی که در قیامت برای سنجیدن مردم به کار گرفته می‌شود، ترازو و معیار است.

در سورۀ مبارکۀ انعام به هر دو نوع ترازوی مادی و معنوی اشاره شده است. اما مادی: ((أَوْفُوا اَلْكَيْلَ وَ اَلْمِيزانَ بِالْقِسْطِ))[1] اگر جنسِ کیلی می‌فروشید، کیل‌تان را برابر با عدالت، قسط و پاک از افراط و تفریط قرار بدهید. اگر جنس‌تان وزنی است، به مردم پُر بدهید و کم نگذارید. این یک جای قرآن بود. (جای دیگر) در سورۀ مبارکۀ شعراء می‌خوانیم که پروردگار عالم درست برخورد کردن با ترازو را واجب کرده است. کار اقتصادی است؟ باشد، ولی رعایت میزان و معیار در ترازوی مادی نیز واجب است، واجب شرعی و اخلاقی. می‌فرماید: ((وَزِنُوا بِالْقِسْطاسِ اَلْمُسْتَقِيمِ))[2] جنسی که می‌خواهید به مردم بدهید، با ترازوی درست بکشید، ترازوی‌تان خراب یا بالا و پایین و زمینۀ خیانت شما نباشد. در درستی و سلامت ترازو دقت کنید.

پروردگار عالم دربارۀ خیانت در ترازو یک سوره نازل کرده که نام آن خیانت به ترازو و تجاوز از حدود است و به ترازوداران خائن وعدۀ عذاب داده شده، بعد از بسم الله الرحمن الرحیم، می‌فرماید: ((وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ))[3] بزرگان دین می‌فرمایند «ویل» یک جنبۀ حمله‌ای و اعلام نفرت دارد، باز بزرگان دین بر اساس روایات می‌فرمایند «ویل» چاهی در دوزخ است که خدا خائنان به ترازو را در آن معذب می‌کند.

در مسئلۀ ترازوی مادی سخنم تمام شد، فقط نکتۀ قابل توجه در این باب آن است که خائن به ترازو عذاب سنگینی دارد. این یک نوع ترازو که عذاب خائن به ترازوی مادی در ذهن مبارک‌تان باشد تا مسئلۀ عذاب را در خیانت به ترازوی معنوی نیز ببینیم.

 

جریان یافتن ترازو تا قیامت

اما آیۀ 47 سورۀ انبیا(علیهم السلام) که بار آن بسیار سنگین است. بعضی از اولیای الهی این آیه را به عنوان ذکر انتخاب کرده، دائماً به خودشان تلقین می‌کردند: ((وَ نَضَعُ اَلْمَوازِينَ اَلْقِسْطَ لِيَوْمِ اَلْقِيامَة))؛ یعنی کار ترازو فقط در دنیا نیست و در دنیا نیز تمام نمی‌شود، بلکه خط ترازو تا قیامت کشیده شده است. روز قیامت پروردگار می‌فرماید خود ما ترازوها را بر اساس عدالت برپا می‌کنیم: ((فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً))[4] نکره در سیاق نفی است: «لا تظلم» نفی است و «نفس» نکره: «لا تظلم نفس شیئاً» در قیامت کم‌ترین ستمی در سنجیدن به کسی نخواهیم داشت، بلکه سنجش‌مان درست و صحیح است.

چطور می‌سنجیم؟ ((وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَلٍ)) اگر در قیامت عمل شما به وزن یک دانۀ ارزن باشد، فکر نکنید که این عمل در دنیا و پهنای جهان هستی گم شده یا از دست رفته و فراموش شده است، بلکه اگر عمل به اندازۀ دانۀ ارزن از شما سر زده باشد، موجود است و بقا دارد. گم نمی‌شود. فکر نکنید عمل شما در هفت آسمان با میلیاردها کهکشان و ستاره و زمین، با این وسعت و فضا که غیرقابل اندازه‌گیری است، گم می‌شود. نه، گم نمی‌شود و موجود است. کم نیز نمی‌شود؛ چون گاهی که به یک عنصر زمان می‌خورد، از آن کاسته می‌شود، ولی زمان در عمل شما هیچ اثری ندارد. همان چیزی که به وزن و اندازۀ دانۀ ارزن است، می‌ماند، کوچک، کم یا گم نیز نمی‌شود، بلکه: ((أَتَيْنا بِها)).

در آیۀ شریفه (47 انبیا) فاعل همۀ جملات: فاعل «نضع»، فاعل واقعی «لا تظلم نفس» و همچنین «اتینا» خود پروردگار است. آن عملی که به وزن دانۀ ارزن است و گم یا کم نشده «اتینا بها» خودم آن را وارد قیامت می‌کنم و جلوی چشم‌تان می‌گذارم. در آیات دیگر این معنا را بیان می‌فرماید: ((فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ))[5] آن را جلوی چشم‌تان می‌آورم.

وقتی آن عمل را وارد قیامت کردم: ((كَفى بِنا حاسِبِينَ)) بس است که حسابگر آن عمل با ترازوهایی که برپا کرده‌ام، خودم باشم. این یک آیه بود.

 

ولیّ‌الله‌الاعظم، مصداق حقیقی ترازو در قیامت

اما ترازوهای قیامت چیست؟ چون «موازین» جمع است؛ یعنی قیامت یک یا دو ترازو نیست (متعدد است). یک ترازو ولیّ الله الاعظم(ع) است. در هر عصر و هر مکانی ولیّ اللّهی که حجت الهی بر مردم بوده و مردم در دنیا اگر عاشق خوشبختی و سعادت‌شان باشند، باید حالات قلب، مسائل اخلاقی و عملی خود را با او بسنجند، ببینند فعالیت قلب‌شان الهی است یا ابلیسی. بسنجند، ببینند خلقیات آنان الهی است یا ابلیسی. بسنجند، ببینند حرکات، رفتار و اعمال‌شان الهی است یا ابلیسی. اگر نسنجیدند یا منکر ترازوی معنوی الهی بودند یا منکر نبودند، بلکه بی‌تفاوت بودند، نیامدند خودشان را میزان‌گیری و معیارگیری کنند. اگر معیارگیری کردند، در قیامت دیگر آن‌ها را پای ترازو نمی‌آورند.

یکی از ترازوهای الهی، ولیّ‌الله‌الاعظم است: «السَّلامُ عَلَیکَ یَا مِیزَانَ الأَعمَال» که در زیارت امیرالمؤمنین(ع) است؛ یعنی سلام خدا بر تو ای ولیّ‌الله‌الاعظم که در قیامت ترازوی خدا بین مردم هستی.

در فرمایشات ملکوتی پیغمبر عظیم الشأن اسلام(ص) است: همین‌جا خود را وزن کنید. همین‌جا قلب، عمل و اخلاق‌تان را با ترازوهای الهی - که اولیاء الله الاعظم هستند - بسنجید، پیش از این‌که کار از کار بگذرد و خدا شما را پای سنجیدن و وزن کردن بیاورد.[6]

روز قیامت غوغایی است. هرچه رئیس‌جمهور، شاه، وزیر، وکیل، مدیر، استاندار، فرماندار و هر دارندۀ صندلی و هرکه اسمش حاکم است، چه در یک محدوده، در یک استان یا مملکت، رفتار حکومتی‌اش را که در پرونده‌اش ثبت است و پرونده نیز برای خودش است، با امیرالمؤمنین(ع) میزان‌گیری می‌کنند، وقتی با هم میزان درنیاید، معلوم می‌شود در دنیا به ترازوی الهی خیانت کرده است. وقتی در قرآن می‌گوید آن کسی که برنج و ماست و روغن و چای و قند را کم می‌گذارد، وای بر او، پس وای شدیدتر بر کسی که به ترازوی الهی، ولیّ‌الله‌الاعظم خیانت کرده باشد؛ یعنی خودش را نکشیده و وزن نکرده و معیارگیری ننموده باشد.

قبول کنید که چنین آدمی ملعون است: «أَللّهُمَّ العَن أَوَّلَ ظَالِمٍ» تا «وَ آخِرَ تَابعٍ لَهُ»[7] ظالم؛ یعنی متجاوز و ظلم؛ یعنی تجاوز. کسی که در دنیا از حدود ایمانی اخلاقی و عملی ولیّ‌الله‌الاعظم تجاوز کرده، چه عذابی خواهد داشت؟ اگر خائن به ترازوی مغازه، خائن به ترازوی کیلی چنان عذابی برایش قرار داده شده، متجاوز از حدود قلب و عمل و اخلاق ولیّ‌الله‌الاعظم دارای چه عذابی است؟ برای ما که قابل ارزیابی نیست. این‌قدر هست که پروردگار می‌فرماید: ((حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ))[8] همین دوزخ برای آنان بس است.

طبق روایات دوزخ هفت بخش است؛ هر بخشی به تناسب گناهانی که مردم مرتکب شده‌اند، می‌باشد. سخت‌ترین بخش جهنم برای منافقین است، مخصوصاً منافقین بعد از رحلت پیغمبر(ص) که خود را زمان حیات حضرت با چهرۀ قابل قبول به مردم شناساندند، ولی هنوز بدن پیغمبر(ص) در درگذشتش سرد نشده بود که آن همه خیانت روا داشتند.

 

عمق آثار خیانت به ولیّ الله الاعظم

کسی که در ترازوی مغازه خیانت می‌کند، وقتی می‌میرد، تمام می‌شود؛ اما آثار خیانت به ولیّ‌الله‌الاعظم بعد از درگذشت پیغمبر(ص) هنوز باقی است و روزبه‌روز نیز گسترده‌تر می‌شود. پیغمبر اکرم(ص) می‌خواست هدایت، دین و قرآنش ((لِيُظْهِرَهُ عَلَى اَلدِّينِ كُلِّهِ))[9] شود، ولی خائن‌های به ترازوهای معنوی، عمر یهودیت، نصرانیت، لائیک، بودیسم و انواع مکتب‌ها را تضمین کردند و فنای آن‌ها را به بقا مبدل ساختند. این خیانت چقدر عذاب دارد؟

حضرت صدیقۀ کبری(س) فرمودند: این شتری که بار کردید، زخمی دارد که تا قیامت درمان نمی‌شود.[10] پاسخ هفتاد و سه فرقه شدن امت را چگونه می‌دهند؟ پاسخ بقای عمر کافران در دنیا را چه باید بدهند؟ عمر یهودیت، مسیحیت، زرتشتیت و بودیسم را در قیامت چطور باید جواب بدهند؟ می‌شود تصور کرد که عذاب خائنان به ترازوهای معنوی حق چه اندازه است؟ می‌شود پاسخ داد؟ پاسخ جنگ جمل با چه کسی است؟ که چند هزار نفر برای خیانت به ترازوی الهی آمدند و همگی نیّت داشتند که این ترازو را متلاشی کنند و بکشند؟ پاسخ جنگ‌های صفّین و نهروان با چه کسی است؟ حادثۀ بسیار دل‌خراش و عظیم کربلا چطور؟ با آن‌هایی است که به ترازوهای الهی در دنیا خیانت کردند و از حدود ترازوی پروردگار تجاوز نمودند. 

نیامدند قلب را با حجت الله بسنجند، ببینند قلب‌شان درست کار می‌کند یا نه؛ چون اگر من قلبم را با حجت الله نسنجم، نمی‌فهمم در چه جایگاهی است. آیا قلبم مریض، حسود، حریص، بخیل، متکبر یا بی‌دین است؟ بدون سنجیدن دل با ولیّ‌الله‌الاعظم وضع آن برای ما روشن نمی‌شود، بلکه به اشتباه سنگینی نیز دچار می‌شود: ((قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمالًا اَلَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي اَلْحَياة اَلدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً))[11] خودشان را نسنجیدند. دل پر از آلودگی باشد، اخلاقش اخلاق ابلیس است و عملش عمل شیطان. بعد به خودشان آفرین و بارک الله نیز می‌گویند که کار ما خیلی خوب، قشنگ و زیباست.

دلا تا به کی از در دوست دوری*** گرفتار دام سرای غروری

نه بر دل تو را از غم دوست دردی*** نه بر چهره از خاک آن کوی گردی

تو را خواب غفلت گرفته است در بر*** چه خواب گرانی است، الله اکبر

چرا این‌چنین عاجز و بی‌نوایی*** بکن جست‌وجویی، بزن دست و پایی

سؤال علاج از طبیبان دین کن*** توسل به ارواح آن طیّبین کن

دو دست دعا را برآور به زاری*** همی گو به صد عجز و صد خواستاری[12]

 

روضۀ اسرا در شام

راوی می‌گوید: روز اول صفر از بیت‌المقدس وارد شام شدم. شهر و مردم طبیعی نبودند. تعداد کمی را دیدم با مواظبت که کسی آن‌ها را نبیند، سر به دیوار می‌گذارند و گریه می‌کنند. عده‌ای را می‌بینم سرحال و شادند. هرچه فکر می‌کنم، از زمان پیغمبر(ص) تا امروز که روز اول صفر است، چه اتفاقی افتاده؟ چرا بعضی‌ها گریه می‌کنند و بعضی‌ها شادند؟ آرام پشت سر پیرمردی که صورتش به دیوار بود، آمدم. مثل مادر فرزندمرده گریه می‌کرد. سلام کردم، گفتم: مگر امروز چه روزی است؟ سریع اشک‌هایش را پاک کرد، گفت: چیزی نیست. گفتم: نترس، اسم من «سهل ساعدی» است. از اصحاب پیغمبر(ص) هستم. از بیت المقدس آمده‌ام.

گفت: سهل! چرا آسمان به زمین نمی‌آید؟ چرا زمین اهلش را فرو نمی‌برد؟ گفتم: مگر چه خبر شده است؟ گفت: آیا نمی‌دانی؟ گفتم: نه. گفت: امروز از دروازۀ ساعات زین العابدین(ع)، دختران زهرا(س) و سرهای بریدۀ جگرگوشه‌های پیغمبر(ص) را وارد این شهر می‌کنند. دوان دوان سمت دروازۀ ساعات آمدم. چه دیدم که چشمم نماند. دیدم هجده سر بریدۀ خون آلود بالای نیزه است. زین العابدین(ع) زنجیر به گردن و خاندان پیغمبر(ص) در محمل‌های کهنه هستند. روبه‌روی زین العابدین(ع) سلام کردم، گفتم: یابن رسول الله! من غریبه نیستم، سهل ساعدی هستم. فرمود: ای سهل! دو کار برای ما انجام بده: اول مقداری پارچه بیاور زیر این زنجیرها بگذار. حرارت خورشید دانه‌های زنجیر را داغ کرده، پوست بدنم را می‌سوزاند. دوم، اگر پول داری، به این نیزه‌دارها بده، بگو این نیزه‌ها را از روبه‌روی محمل زنان ما کنار ببرند. دیگر طاقتی برای عمه‌ها و خواهرهایم نمانده که هر وقت سرشان را بلند می‌کنند، می‌بینند سرهای بریدۀ عزیزان ما بالای نیزه است.

اللهم اغفرلنا و لوالدینا و لوالدی والدینا و لمن وجب له حقٌّ علینا، اللهم اهلک اعدائنا، و انصر جیوشنا، و أیِّد و احفظ امام زماننا، واجعل عاقبة امرنا خیراً.

 


[1]. انعام: 152.
[2]. شعراء: 182.
[3] . مطففین: 1.
[4]. انبیا: 47.
[5]. زلزال: 7-8.
[6]. «عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ طَاوُسٍ فِي كِتَابِ مُحَاسَبَة النَّفْسِ قَالَ رُوِّينَا فِي الْحَدِيثِ النَّبَوِيِّ الْمَشْهُورِ حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَرِ.» وسائل الشیعة، ج 16، ص 69.
[7]. فرازی از زیارت عاشورا.
[8]. توبه: 33.
[9]. همان.
[10]. خطبۀ فدکیه، من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص 567.
[11]. کهف: 103-104.
[12]. دیوان اشعار شیخ بهائی. 

برچسب ها :