لطفا منتظر باشید

جلسه دوم دوشنبه (16-10-1398)

(تهران حسینیه محبان الزهرا (س))
جمادی الاول1441 ه.ق - دی1398 ه.ش
20.51 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین، الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین، حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی‌القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل‌بیته الطیبین الطاهرین والمعصومین المکرمین.

 

تفسیر آیه تبلیغ

-ذکر کلمه رب در نماز

اینکه خداوند به وجود مبارک پیغمبر(ص) دستور واجب داد؛ آنچه بر تو در این آخرین سفرت نازل کردم -که علی‌بن‌ابی‌طالب را به ولایت و سرپرستی و زمامداری امت معرفی کن- به مردم برسان: «بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک»(المائده، 67). ترکیب آیه، خیلی جالب است نمی‌فرماید «بلغ ما انزل الیک من الله»، بلکه می‌فرماید من ربک. ربّ همان کلمه نورانی است که بر همه مسلمان‌ها، آنهایی که اهل دین هستند، اهل عبادت هستند، واجب شرعی است که شبانه روز ده بار در نماز متذکر این کلمه مبارکه شوند؛ دو بار در نماز صبح، هشت بار در دیگر نمازها، «الحمدلله رب العالمین» حداقلش ده مرتبه در هر نمازی دو بار است، بقیه‌اش هم اگر مردم دلشان خواست در ذکر رکوع و سجود بگویند، «سبحان ربی العظیم، سبحان ربی الاعلی» اگر هم نخواستند سه‌تا «سبحان الله» می‌گویند، ولی در ده رکعت اول نمازها؛ دو رکعت نماز صبح، دو رکعت ظهر، دو رکعت عصر، دو رکعت مغرب و دو رکعت عشاء، ده بار نه اینکه بخوانند و رد شوند. حداقل خارج از نماز، پیش از ورود به نماز، مفهوم این رب را یاد بگیرند.

-معنای رب

ربّ به معنای مالکی است که توجه تربیتی به مملوکش دارد، از پرتو نورانیت ربوبیت است که صدوبیست‌وچهار هزار پیغمبر فرستاده شد، صدوچهارده کتاب نازل شد، اینها تجلی ربوبیت پروردگار است، او باید برای بندگانش تصمیم بگیرد که بعد از درگذشت پیغمبر(ص) وظیفه مردم چیست؟ سرگردان بمانند؟ این را خدا نمی‌پسندد که خودشان دور هم بنشینند، یکی را انتخاب کنند و بگویند زمان پیغمبر، پیغمبر را داشتیم حالا نمی‌شود کسی را نداشته باشیم، رأی می‌دهیم این آقا بشود پرورش‌دهنده امت، که چنین کاری را در قرآن اجازه نداده «مٰا کٰانَ لَهُمُ اَلْخِیرَةُ»﴿القصص، 68﴾، به هیچ عنوان انتخاب بعد از پیغمبر(ص) برای احدی قرار داده نشده، پس هر انتخابی باطل است. بعد از مرگ پیغمبر چون خدا به مردم چنین اختیاری نداده که دور هم بنشینید و یک نفر را عَلَم کنید، اینکه متن قرآن است» مٰا أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک«﴿المائدة، 67﴾ این مالک پرورش‌دهنده باید کسی را برای بعد از پیغمبر انتخاب کند که او کامل و جامع و همه‌جانبه پرورش‌دهنده باشد، این هم کار مردم نیست چون مردم عِلم ندارند به اینکه آن کسی را که می‌خواهند انتخاب کنند از نظر قلب، ایمان، روان، اخلاق، حالات باطن و عمل، آدم شایسته‌ای است. مردم که در مدینه عِلم غیب نداشتند که بیایند یک کسی را انتخاب کنند و بگویند ما باطن و ظاهر این آدم را کاملاً می‌شناسیم، این لایق است، این شایسته است، به دلیل عقلش به دلیل فطرتش به دلیل باورش به دلیل ایمانش به دلیل آینده‌نگری‌اش به دلیل علمش به مسائل انسانی، اینها که غیب نداشتند این چیزها را بفهمند، اینها فقط ظاهر مردم را می‌دیدند و عمل مردم را. حالا شما با خانم‌هایی که شرکت در جلسه دارند، بفرمایید -هزار نفرید- همه شما هم عالِم، من اگر یک عمل خوبی انجام دهم و در این مجلس بلند شوم و دو رکعت نماز بخوانم، شما قدرت درک این را دارید که این عمل خالص بوده یا ریا بوده؟ نه، شما ظاهر عمل را می‌بینید، چشمتان تا باطن عمل سفر نمی‌کند؛ می‌گویید چه کار خوبی کرد چه عمل خوبی انجام داد. مردم مدینه چه می‌دانستند مخلِص چه کسی است، مخلَص چه کسی است، ریاکار و منافق چه کسی است، اینکه قابل درک نبود.

 

جاهل و حق انتخاب

-خدا و انتخاب امام

آیا مردمی که جاهل به حقیقت هستند، جاهل به باطن هستند، جاهل به کارگردانی صحیح هستند، اینها حق انتخاب دارند؟ خدا می‌فرماید: نه، «مٰا کٰانَ لَهُمُ اَلْخِیرَةُ»﴿القصص، 68﴾ چه حق انتخابی؟ خدا می‌داند که انسان جامع، کامل، کارگردان، درست، خالص و باشناخت، چه کسی است؛ همان را انتخاب کرد. یعنی انتخاب امیرالمؤمنین(ع) با عِلم خدا بوده، با رحمت خدا بوده به ملت؟ با لطف خدا بوده، لذا در آیه شریفه می‌گوید آنچه که قبلاً به تو گفتم به وسیله جبرئیل-که علی‌بن‌ابی‌طالب را انتخاب کن- برای بعد از خودت، حالا که به سرزمین غدیر خم رسیدی، «بلغ» برسان آن مطلب را به مردم، آن مطلبی که «أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک»﴿المائدة، 67﴾، قبلاً به تو نازل شده «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ»﴿المائدة، 67﴾، آنچه که به تو گفتم که حالا باید برسانی اگر انجام ندهی، -به هر علتی علی‌بن‌ابی‌طالب را معرفی نکنی- خیلی عجیب است، اگر همین یک کار را نکنی «فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ»﴿المائدة، 67﴾ این بیست‌وسه سالت هیچ کاری نکردی، چون حیات توحید، حیات نبوت، حیات ولایت و حیات امامت در گرو معرفی علی‌بن‌ابی‌طالب است. همین یک کار را اگر نکنی اصلاً به پیغمبری‌ات در این بیست‌وسه سال عمل نکردی، نرساندی به مردم پیام‌های خدا را، این یعنی چه؟ پیغمبر(ص) که پیام‌های خدا را بیست‌وسه سال رساند، خدا می‌خواهد بگوید: اگر این کار را نکنی بیست‌وسه‌ساله‌ات بر باد است، چیزی نمی‌ماند، این خبر از غیب است.

 

-معرفی امیرالمؤمنین(ع)، تبلیغ رسالت

امیرالمؤمنین(ع) معرفی شد، بعد از مرگ پیغمبر(ص) هم کل آنهایی که تسلیم حکم الله شدند نسبت به امیرالمؤمنین(ع)- امام هشتم اسم برده -در مدینه دوازده نفر، بقیه چه شدند؟ بقیه را از آیه دربیاورید، چه شد که می‌گوید «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ»﴿المائدة، 67﴾، اگر علی را معرفی نکنی تمام زحمات بیست‌وسه‌ساله تبلیغت بر باد است؟ یعنی کار را کردی بیست‌وسه سال اما بی‌نتیجه می‌شود، حالا این طرف داستان را فعلاً نگاه نکنید، امیرالمؤمنین(ع) را با آن دوازده نفر، امیرالمؤمنین دارد فرهنگ واقعی خدا را می‌رساند، دوازده نفر هم این فرهنگ را قبول کردند، با علم به اینکه در این قبولی ممکن است تلخی بچشند، این طرف را نگاه کنید، آن‌هایی که گوش به خدا ندادند، خدا در قرآن فرموده بود حق انتخاب بعد از پیغمبر با شما نیست، پشت کردند به آیه و آمدند انتخاب کردند. حالا شما بیایید با حوصله، کتب فقهی شیعه، کتب روایی شیعه وکتب تفسیری شیعه را با کتب حدیث و تفسیر و کتب فقهی آنها مقایسه کنید، با اینها به عبارت ساده‌تر، فرهنگ سقیفه را، بنی‌امیه را و بنی‌عباس را در فقه، در تفسیر و در حدیث مقایسه کنید با فقه و حدیث و تفسیر اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و مکتب اهل‌بیت، ماتتان نمی‌برد از اینکه از سقیفه به بعد دین‌سازی شروع شد؟ از سقیفه به بعد اختراع یک فرهنگ شروع شد؟ و این دین‌سازی و اختراع تا الآن هم بین آخوندهای غیرشیعه ادامه دارد. این طرف پیغمبر(ص) و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) می‌گویند: لمس بدن نامحرم حرام است چون عوارض بدی دارد. اما آن طرف فقهای عربستان فتوا دادند: در ادارات کشور که هم خانم شاغل است هم مرد، خب اینها در یک اتاق ممکن است سه‌تا دختر باشد، ممکن است سه‌تا زن باشد چهارتا مرد باشد، این‌ها هم نامحرم هستند، چه کار کنیم که اینها نامحرم نباشند؟ فتوا دادند: چهار پنج مرتبه این کارمند مرد از سینهٔ آن کارمند زن اگر شیر دارد، شیر بخورد می‌شود محرم. اینها داخل سایت‌ها هم هست، اگر دلتان می‌خواهد ببینید، چه جنایتی به دین شده و چه اختراعات شیطانی بعد از مرگ پیغمبر صورت گرفته.

 

یک ماجرای جالب

من در یک کشور عربی منبر دعوت داشتم، یک روز آقایی که من را دعوت کرده بود گفت: می‌آیی در بهترین خیابان‌های این مملکت تو را بگردانم؟ همیشه داخل خانه نشستی و می‌نویسی و می‌خوانی؛ می‌پوسی، گفتم: برویم، یک‌جا در ترافیک گیر کردیم، من جلو کنار دست راننده نشسته بودم، همان‌جا که گیر کردیم چشمم به یک سوپری افتاد، که نمونه این سوپرها را من در اروپا دیده بودم، خیلی بزرگ، پشت شیشه‌اش تابلو با خط درشت نوشته بود: خنزیر الحلال موجود، من به راننده گفتم که خنزیر حلال دیگر چیست؟ ما تا حالا نشنیدیم، ما هرچه در قرآن دیدیم پروردگار بدون قید و شرط فرموده: «حَرَّمَ عَلَیکمُ الْمَیتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِیرِ»﴿النحل، 115﴾ همین، قید نگذاشته و شرط نگذاشته و تبصره نزده، چند بار هم در قرآن اعلام کرده گوشت خوک حرام است. گفت که فقهای این مملکت، آخوندهای اینها گفته‌اند: اگر سی‌تا خوک، چهل‌تا خوک با هم بزایند، شما این بچه خوک‌ها را ببرید در یک سالن‌تر و تمیز و به آنها علف بدهید، یونجه بدهید، گندم و جو بدهید که اینها رها نباشند لاشه‌های حیوان‌ها را بخورند یا نجاست بخورند، اگر با غذای پاکیزه اینها را بزرگ کنید حلال می‌شوند. آیه شریفه که قیدی ندارد، تبصره‌ای ندارد فقط می‌گوید گوشت خوک حرام است. این برای شکم‌شان که در این دین‌سازی به حلال و حرام خدا رحم نکردند، آن هم نه مردم بیچاره، اینها همه از زمان سقیفه تا حالا کار آخوندهایشان است که پیغمبر(ص) می‌گوید: «اذا فسد العالِم فسد العالَم» آخوند اگر فاسد شود جهان را فاسد می‌کند، درست است، آخوندهای عربستان طالبان را ساختند، القاعده را ساختند، فتوای بردن و کشتن و خوردن دادند، اینها هم در دنیا پخش شدند، «اذا فسد العالِم فسد العالَم».

 

پویایی فقه شیعه

شما فقه شیعه را ببینید، یک کلمه‌ای در فقه شیعه است: «الف ر ش» آرش، آرش یعنی چه؟ یعنی تاوان دادن. بچه بوده می‌گفتند تاوان حرام است، اصلاً تاوان در اسلام واجب است نه حرام، در فقه شیعه می‌گوید: اگر شما با یک دانه چوب کبریت، با یک دانه شاخهٔ نازک، یک درخت، با ناخن خراش روی دست یا پای کسی زدی باید بروی به فقیه بگویی، اندازه خراش را حساب کند. باید یا نقره بدهی یا طلا بدهی، تا قیامت بدنت را در جهنم نخراشند. این فقه اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، فقه امیرالمؤمنین(ع)؛ ولی برو آن طرف، آخوندهای آن طرف یکی‌شان به نام محمدبن‌عبدالوهاب -کتاب‌هایش موجود است- فتوا دارد هر کسی دین من را قبول کند، دینی که در عربستان اختراع کردم، خون و مال و ناموسش محفوظ است و هر کس قبول نکند کشتنش واجب، زنش آزاد، اموالش هم باید تصرف شود می‌خواهد سنی باشد می‌خواهد شیعه. این خیلی مهم است، همین‌ها در عربستان، همین وهابی‌ها هزاران نفر سنی را کشتند چون آنها محمدبن‌عبدالوهاب و حرف‌های بیهوده و این دین ساختگی را قبول نداشتند، در زمان خودتان هم که دیگر دیدید اینها چقدر شیعه را در دنیا کشتند، یکیش هشت سال با پول عربستان و فتوای آخوندهایشان حداقل سیصد هزار نفر ما را کشتند.

 

دین واقعی در سایه معرفی علی(ع)

چرا علی(ع) را معرفی کن؟ برای اینکه این دین واقعی را او به مردم برساند، برای اینکه با بودن علی(ع) و قدرت و حکومت علی(ع) دین‌سازی شروع نشود، در ملت اسلام گوشت خوک را حلال نکنند، در ملت اسلام نیایند آخوندهای آن طرفی‌ها فتوا بدهند اگر کسی از این پلاستیک‌های خیلی نازک دواخانه، ببرد به خودش بکشد و با زنی همبستر شود زنا حساب نمی‌شود. علی(ع) را برای چه معرفی کن؟ دین بماند، دین واقعی ماند ولی در بین یک عده محدود، که این عده محدود هم بعد از پیغمبر(ص) این دین را از زندان و تبعید و کشته شدن و مضیقه‌های سخت عبور دادند تا حالا به ما رسیده، حالا هم هنوز نسبت به شیعه همین جنایات هست.

 

زکزاکی، شیعه مبارز

عالِم بزرگوار شیعه، زکزاکی وقتی وارد نیجریه می‌شود، از قم می‌رود، کل شیعه در مملکت نیجریه به هفتادتا نمی‌رسید، الآن بیست میلیون شیعه به وسیلهٔ ایشان درست شده، ولی چطوری سه‌تا بچه‌اش را کشتند، یاران اولیه‌اش را کشتند، خودش هم که الآن در زندان است، هیچ جای بدنش سالم نیست، این حرکت شیعه چرا از لابه‌لای زندان و تبعید و کشته شدن و سختگیری عبور کرده؟ این را چرا از من می‌پرسید از کارگردان‌های سقیفه بپرسید، آن‌ها این بلا را سر ملت پیغمبر(ص) آوردند. از آن روز تا حالا؛ در مسجد مضمون کلام دختر پیغمبر(ص) این است، من دوتا سخنرانی حضرت را که هفتاد سال پیش یک عالمی در تهران توضیح داده کلاً دویست صفحه، همان دویست صفحه را آوردم به نام خود آن عالم نه به نام خودم، تبدیل به نهصد صفحه کردم. یک مضمون این سخنرانی این است که در مسجد به آن کسی که روی منبر جای پیغمبر(ص) نشسته بود و حق امیرالمؤمنین(ع) را روز روشن غارت کرده بود، گفت: این زخمی که -خیلی عجیب است، این نگاه صدیقه کبری و آینده‌نگری‌اش- به اسلام زدید، هنوز زمان حضرت زهرا (س) زخم مثلاً اندازه پنج ریالی بوده، هنوز خیلی اوضاع خراب نشده بود، آخوندهای اموی به وجود بیایند، آخوندهای عباسی به وجود بیایند، نمی‌دانم وهابیت به وجود بیاید، چون به تدریج امت دچار هفتادوسه دین اختراعی شدند، عمان می‌روید دین‌شان اباضیه است، عربستان می‌روید دین‌شان وهابیت است، چهارتا دیگر کشور می‌روید دین‌شان مالکی است، ده‌تا دیگر کشور می‌روید دین‌شان حنفی است، مالکی است، شافعی است، خانقاهی است. هیچ کدام اینها هم زمان پیغمبر(ص) نبوده که اینها همه اختراع شده، چه نگاهی دارد صدیقه کبری، و چه دیدی و چه آینده‌نگری به آن مرد گفت: آن‌کسی که روی منبر نشسته بود، گفت زخمی به این دین زدید که تا برپا شدن قیامت دارو برای خوب کردنش پیدا نمی‌شود.

 

امروز کاملاً عنایت فرمودید، آن ذات دل‌تان فهمید چرا خدا به پیغمبر(ص) گفت: برای بعد از خودت علی(ع) را معرفی کن که این چیزها پیش نیاید، که این مفاسد پیش نیاید، که این فتواها پیش نیاید، شما چشمت یک خرده گرم می‌شود، یک‌خرده دیگر من کنار دستت نشستم می‌گویم: حاج محمدحسین نمی‌شنوی، یک خرده گرم می‌شود یک مرتبه چُرتت پاره می‌شود، بلند می‌شوی می‌گویم حاج محمدحسین کجا؟ می‌گویی وضویم باطل شد چون یک چرت زدم. این فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است، چرت زدی و در آن چرت صدا به گوشت نرسید، وضویت باطل است. مکه و مدینه دیده‌اید، ساعت یازده می‌آیند داخل صف، در حالی که نماز ساعت یک شروع می‌شود، آنجا طول سال روز و شبش یکی است، دوازده ساعت است، یازده می‌نشیند و دو صفحه قرآن می‌خواند، خوابش می‌برد، بلندگو که می‌گوید «الله اکبر» چشمش را باز می‌کند، آخوندشان که می‌گوید: «قد قامت الصلاه» بلند می‌شود، جناب شما یک ساعت و نیم خواب بودی، می‌گوید چرت نشسته وضو را باطل نمی‌کند، اگر خوابیده بودم سرم روی متکا بود و تنم روی تشک بود باطل می‌شود، وضوی اینها عین سیم بوکسل می‌ماند، هیچ چیز پاره‌اش نمی‌کند.

 

داستان بی‌بی تمیز

شیخ بهایی(ره) که چهره معروف علمی است، جهانی هم هست نوشته: خانمی بود به نام بی‌بی تمیز، جوان هم بود، شغلش این بود که هشت صبح در خانه را باز می‌کرد تا اذان ظهر ده‌تا پانزده‌تا هشت‌تا می‌آمدند داخل خانهٔ بی‌بی تمیز ویک پولی به او می‌دادند و ده دقیقه زنا می‌کردند و می‌رفتند، آن طرفی هم بود، مؤذن که می‌گفت «الله اکبر» بلند می‌شد و نماز می‌خواند، یک بار زنی به او گفت: تو روزی ده‌تا زنا می‌کنی بعد بلند می‌شوی نماز می‌خوانی؟ گفت: آخر من اول صبح یک وضو می‌گیرم، با همان وضو هم نماز می‌خوانم. گفت: پس این ده‌تا زنا چیست؟ گفت: آنها وضو را باطل نمی‌کند، دو ساعت خواب وضو را باطل نمی‌کند.

 

همین چند وقت پیش بود، تلویزیون ماهواره‌ای نماز مدینه را نشان داد، پیش‌نماز در رکعت دوم هنوز رکوع نرفته بود، برگشت به مردم گفت: تا شما ایستادید من بروم وضو بگیرم وبیایم وبقیه نماز را ادامه بدهیم، دورنمای مسئله را امروز گرفتید، که بعد از مرگ پیغمبر(ص) چه ظلمی به دین به قرآن به اهل‌بیت شده، پس از فردا به بعد با همه وجودتان بخوانید، یعنی با دلتان با زبانتان با روح‌تان با نفس‌تان با ضمیرتان «اللهم العن اول ظالم» اول به چه کسی؟ ظالم حق محمد(ص)، یعنی به پیغمبر همه ظلم‌ها را کرده، بعد و آل پیغمبر، «وآخر تابع له علی ذلک» یعنی اللهم العن آل‌سعود، آخر یعنی دیگران نه پایان، این داستان با در مضیقه بودن ما، تبعید ما، زندان ما و کشتار ما تمام نمی‌شود.

 

ارزش‌های معنوی شهید حاج قاسم سلیمانی

شما فکر کردید که این انسان باارزش پرقیمتی که دیشب در کانال قرآن پخش شد، من چهل دقیقه معنویت ایشان را دیدم، تا آنجایی که با او بودم و کنارش بودم و پای منبرها می‌آمد و احیاهای من را می‌آمد، تا آنجاهایی که اطلاع داشتم ارزش‌های معنوی‌اش را گفتم، فکر می‌کنید مفتی آمدند فرودگاه بغداد و این چهره‌کامل تشیع و پیرو فرهنگ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را مجانی کشتند؟ اینها پول بنزین و پول خلبان و پول استهلاک هلیکوپتر را از عربستان گرفتند، آمریکا برای کسی مفتی کار می‌کند؟ عربستان الآن می‌گوید من در ریاض سرباز دارم خرجش را باید بدهید، فکر هم کردند که او را شهید کنند کار عراق و ایران و لبنان و سوریه تمام است، اما نه کار ما تمام نمی‌شود. چون هزاروپانصد سال است ما از بین خون و تبعید و زندان و شهادت رد شدیم، خیلی در این داستان کور خواندید چون شهادت این یک نفر دنیا را تکان داد، ما را قوی‌تر کرد، فرهنگ ما را روشن‌تر کرد. بدبخت دیروز در مملکت آمریکا نزدیک هفتاد تا شهر و ملت بیرون ریخته بودند برای این جنایت، کشتن این انسان والا و علیه تو شعار می‌دادند، و در شعارهایشان به ما پیغام می‌دادند که شهادت او تقصیر ما نیست، ما این کار را نکردیم، این گرگ این کار را کرده نه ما. تمام چهره‌های معروف دنیا دارند در دهان این سگ هار می‌زنند، خیال کردی با کشتن یک نفر تمام شد؟ یا با کشتن ده نفر. اگر بنا بود تمام شود که با کشتن آن هفتادودو نفر این سفره جمع می‌شد و تمام می‌شد.

 

راه شهادت تمام‌نشدنی است

شما هفتادودوتا را هزاروچهارصد سال پیش کشتید، الآن فقط برای زیارتش -خودش که نیست که بروند دستش را ببوسند، پایش را ببوسند- سالی بیست‌ودو میلیون نفر اربعین می‌آیند کربلا، آخر فکر کردید کشتید تمام شد؟ نه نور گسترده‌تر شد، بیشتر شد. شما فکر کردید دست شهید سلیمانی را قطع کردید همه دست‌ها قطع شد؟ این دستی که قطع کردید -که گاهی در تلویزیون نشان می‌دهند- این دنبالهٔ همان دو دستی است که کربلا قطع کردید، مگر تمام شد.

چنان ساقی نمود از باده مستش/ که داد از فرط مستی هر دو دستش

در آن مستی که حالی اینچنین داشت/ زبان حال با معشوق این داشت

الهی عاشقم عاشق‌ترم کن/ سرم را غرق خون چون پیکرم کن

اگر دستم ز دستم رفت غم نیست/ سرم را می‌دهم که از دست کم نیست

بزن تیری به چشم نازنینم/ که غیر از یار چیزی را نبینم

 

کنار بدن قطعه‌قطعه نشست، این حرف‌هایی که زده، ظاهری نیست، نه اینکه؛ آمد کنار بدن استخوان‌های کمر شکسته شود، اینها کنایه است؛ یعنی عباس، ستون زندگی من شکست، « الآن انکسر ظهری، وقلت حیلتی، وانقطع رجائی«.

تیر و کمان عشق را ترکه ندیده، گو ببین/ قدّ خمیده من و جسم کشیده تو را

 حالا که می‌خواهم برگردم، اگر بچه‌ها آمدند کنار خیمه دورم را گرفتند، به من گفتند: «أین عمّی العباس؟» بابا عمویمان کجاست؟ چه جواب‌شان را بدهم؟

 

 

اللهم اغفرلنا ولوالدینا، ولوالدی والدینا، ولمن وجب له حق علینا، اللهم به حق العباس اهلک اعدائنا، واشفع مرضانا، ایّد قاعدنا، وانصر واحفظ امام زماننا.

 

تهران حسینیه محبان الزهرا - فاطمیه 98 - جلسهٔ دوم

برچسب ها :