جلسه چهارم پنجشنبه (24-10-1398)
(رفسنجان )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- نظر دانشمندان درخصوص ساختمان آفرینش
- -تمام عالم در تصرف قانون تبدیل ماده به انرژی و برعکس
- -معرفی دو کتاب ارزشمند برای یقین بیشتر
- ترمز شدید باطنی برای دوری از هر گناه
- -عین همۀ خوبیهای انسان در قیامت
- -درجات بهشت، ساختۀ خوبیهای دنیوی
- -جهنم، صورت بدیهای دنیوی انسان
- -ذخیرۀ آتش در وجود انسان با حرامخواری
- -جهنم و بهشت، ارث انسان از اعمال خود
- خداوند در کمال مهربانی با بندگان
- -سرعت سیر انسان، سریع تر از هر موجودی
- -رأفت و کرامت خداوند نسبت به بندگان گنهکار
- -حکایتی عجیب از رأفت الهی به بندهای خطاکار
- -رحمانیت خداوند، پاککنندۀ لغزشهای بنده در قیامت
- -مشکل جوامع امروزی، شناخت نادرست از توحید و قیامت
- سفارش رسول خدا(ص) به حسابرسی اعمال خود در دنیا
- -کیفیت حال مؤمن در لحظۀ جاندادن
- -ترازوهای خداوند در روز قیامت
- کلام آخر؛ شب جمعه، شبی پرنور و باعظمت
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
نظر دانشمندان درخصوص ساختمان آفرینش
یکی از آیات مربوط به قیامت در سورهٔ مبارکهٔ آلعمران است. این آیه را به این خاطر انتخاب کردم که دانشمندان روزگار ما مطلب آیه را بدون اینکه از این آیه خبر داشته باشند، اثبات کردهاند؛ یعنی وقتی دربارهٔ ساختمان آفرینش نظر میدهند، میگویند: چیزی در این عالم خلقت بهسوی عدم و نیستی حرکت نمیکند، بلکه تغییر شکل میدهد و قیافه عوض میکند. نابودی برای هیچ موجودی وجود ندارد. البته آن مطلبهایی که در آزمایشگاهها قابلاثبات است، اثبات کردهاند و آنهایی هم که با کلیِ نظام هستی هماهنگی دارد، از طریق علم، دانش و تجربه نشان دادهاند. بحث آنها در این زمینه خیلی مفصّل است و کتابهای مختلفی نوشته شده است. مسئلهای که ثابت و قطعی است. آیهٔ شریفهٔ سورهٔ آلعمران 1500 سال پیش به مطلبی که دانش از قرن نوزدهم به بعد به آن رسیده است، بهصراحت اعلام میکند.
-تمام عالم در تصرف قانون تبدیل ماده به انرژی و برعکس
یکی از جهات معجزه بودن قرآن مجید همین است. پانزده قرن قبل مطلبی در یک آیه گفته شده که آن روز برای مردم روشن و معلوم نبوده است؛ ولی آنهایی که ایمان داشتند، بهعنوان ایمان قبول کردهاند. البته الآن علم و دانش مسئله را ثابت کرده است. آیهٔ خیلی عجیب و فوقالعادهای است! من مشابه همین آیه را در سورهٔ بقره، آیهٔ بیستوپنجم، نزدیک صد صفحه در جلد اول تفسیرم بحث کردهام. آنچه علم میگوید، این است: ماده قابلیت تبدیل به انرژی و انرژی قابلیت تبدیل شدن به ماده را دارد، مسئلهٔ ثابتی است و هیچکس هم در این مسئله شک ندارد. تمام عالم در تصرف این قانون است: تبدیل ماده به انرژی و تبدیل انرژی به ماده.
اگر این جمله را یادتان ماند، همین امشب از فرزندان بزرگوارتان بپرسید که در مرز به دانشگاه رفتن هستند. درختهای خشک را میبُرند، ارّه میکنند، میشکنند، تکهتکه میکنند و میسوزانند. الآن علم نمیگوید تمام هیزمها نابود شد، چراکه هیچچیز آن نابود نشده است. هیزمها سوخت، از سوختن هیزمها کربن وارد فضا شد، درختان زنده کربن را میگیرند و به بدنهٔ خودشان تبدیل میکنند؛ یعنی چرخش دایرهواری در عالم در جریان است. هیزم آتش میشود، آتش کربن میشود، کربن دوباره برمیگردد و بدنهٔ گیاهان و درختان میشود. این چرخیدن میلیاردها سال است که در عالم انجام میگیرد.
-معرفی دو کتاب ارزشمند برای یقین بیشتر
نمیخواهم خیلی وارد این بحث بشوم؛ اما آدرس دوتا کتاب را برای جوانهایتان میدهم که کتابهای بسیار قویای است: یکی به نام «علم و زندگی»، حدود هفتصد صفحه است؛ یکی به نام «تاریخ علوم». اگر این دو کتاب را بخوانید، یقین پیدا میکنید که چیزی در این عالم عدم نمیشود، فقط شکل و قیافه عوض میکند، دوباره میشود آن را به حالت اولیه برگرداند. شما نبات را داخل آب جوش با قاشق بههم بزنید تا چیزی از نبات نماند، فقط آب جوش شیرین میشود. آیا میشود دوباره آن نبات را برگرداند؟ این کار خیلی پیشپاافتادهای برای علم است؛ نبات آبشده را میشود دوباره بهصورت نبات برگرداند. این تحول در همهٔ عالم حاکم است.
ترمز شدید باطنی برای دوری از هر گناه
-عین همۀ خوبیهای انسان در قیامت
حالا آیه را بخوانم؛ چه آیهٔ فوقالعادهای است! اگر آدم این آیات را باور کند، ترمز شدید باطنی برای او ساخته میشود که وقتی بخواهد بهطرف هر گناهی برود، این ترمز باطنی نمیگذارد. «یوْمَ تَجِدُ کلُّ نَفْسٍ مٰا عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُحْضَراً»(سورهٔ آلعمران، آیهٔ 30)، یوم یعنی روز قیامت. این آیه معجزه نیست؟ آنهایی که در زمان قرآن بودند، غیر از ائمه(علیهمالسلام)، نمیفهمیدند آیه چه میگوید! تودهٔ مردم یک آیه میدیدند و درک نمیکردند در این عالم چه خبر است و چه تحولاتی هست! «یوْمَ تَجِدُ کلُّ نَفْسٍ مٰا عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُحْضَراً» روز قیامت روزی است که هر انسانی بیاستثنا(چون میگوید کُلُ نَفسٍ)، آنچه از خوبیها در دنیا انجام داده است، عین همان خوبیها را در قیامت جلوی چشمش حاضر میبیند؛ یعنی کسی هشتاد سال به خیر نگاه کرده، به خیر شنیده، به خیر زن و بچهداری کرده، به خیر رفاقت کرده، به خیر کاسبی کرده، به خیر پول درآورده، به خیر حرف زده و به خیر نفس کشیده است، همه را در قیامت مقابل چشم خودش حاضر میبیند و میفهمد که کل این کارهای خیر در دنیایش است. این را لمس و درک میکند.
-درجات بهشت، ساختۀ خوبیهای دنیوی
حالا خیری که هشتاد سال در دنیا انجام داده و در قیامت با چشمش میبیند، این خیر چیست؟ باید به سراغ آیات دیگری رفت و دید آن خیری که مرد و زن در قیامت با چشم خود میبینند، چیست؟ پروردگار عالم میفرماید: درجات بهشت است؛ یعنی کل عباداتش، خدمتهایش، خوبیهایش و درستیهایش را بهصورت بهشت میبیند و میفهمد که این بهشت ساخت آخرت نیست، بلکه در دنیا ساخته است، حالا پرده کنار رفته و ساختههای خودش را میبیند. این یک بخش آیه بود.
-جهنم، صورت بدیهای دنیوی انسان
«وَ مٰا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ» و هرچه که انسانها بدی کرده باشند، آن را هم قیامت حاضر میبیند. «تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بینها وَ بَینَهُ أَمَداً بَعِیداً» تمام بدیها را بهصورت جهنم میبیند و آرزو میکند: ای کاش، بین من و این اعمال بدم که الآن بهصورت جهنم نشان داده میشود، فاصلهٔ بسیار دوری بود و من این اعمال بد خودم را نمیدیدم! اما این فاصله وجود ندارد؛ یعنی شما امشب که در این مسجد الهی نشستهاید، خیری را انجام میدهید. شما به معارف قرآن گوش میدهید و گوش شما خیر انجام میدهد. قرآن میگوید: همین الآن بدون فاصله، این خیر شما به بهشت تبدیل میشود.
-ذخیرۀ آتش در وجود انسان با حرامخواری
ولی ما در دنیا هستیم، بین ما و آخرت پردهٔ دنیا قرار دارد و ما نمیبینیم. حالا امشب اگر پروردگار لحظهای پرده را کنار بزند، ما بهشت خودمان را از اول تکلیف تا حالا حاضر میبینیم. آنهایی هم که اهل گناه، معصیت، ظلم، تجاوز و حرامخواری هستند، قرآن مجید میگوید: همین الآن که حرام میخورد، حرام آتشی است که میخورد. آیهاش هم این است(حالا یک گناه را میگوید، در یک آیه که نمیشد صدتا گناه را بگوید؛ خیلی عجیب است): «إِنَّ اَلَّذِینَ یأْکلُونَ إِنَّ اَلَّذِینَ یأْکلُونَ أَمْوٰالَ اَلْیتٰامیٰ ظُلْماً»(سورهٔ نساء، آیهٔ 10). «اکل» در اینجا بهمعنی تصرف است. کسانی که مال یتیم را ستمکارانه تصرف میکنند، با دوزبازی، کلک و سندسازی، مِلک یتیم را به نام خودش میکند، مغازهٔ یتیم را به نام خودش میکند، پول یتیم را به نام خودش میکند، قرآن میگوید: همین الآن که به نام کرد، «إِنَّمٰا یأْکلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نٰاراً» آتش در وجودش ذخیره کرد. آنوقت، فردای قیامت بدیهای خودش را بهصورت دوزخ میبیند.
-جهنم و بهشت، ارث انسان از اعمال خود
بعد قرآن مجید در همان آیهٔ سورهٔ آلعمران میگوید: «وَ یحَذِّرُکمُ اَللّٰهُ نَفْسَهُ» از خدا پروا کنید؛ چون همهچیز شما پیش من است و نظام عالم هم بهگونهای است که اعمال انجامشدهٔ شما نه کم و نه گم میشود. میگوید: عمل خود شما کنار خودتان است و در این عالم پهناور گم نمیشود. مال خودت است و اگر فردای قیامت بهشت را به تو میدهم، میگویم: «أُولٰئِک هُمُ اَلْوٰارِثُونَ × اَلَّذِینَ یرِثُونَ اَلْفِرْدَوْسَ»(سورهٔ مؤمنون، آیات 10-11) حق تو بوده که بهشت را به ارث ببری. از چه کسی ارث ببری؟ از خودت و اعمال خودت. آنهایی هم که درگیر دوزخ میشوند، عمل خودشان است.
این عمل از انسان بهصورت بهشت یا بهصورت جهنم جدا شدنی نیست. عمل من خود من است و بهشت، خود من است که من با کارهای مثبتم ایجاد کردهام. قرآن میگوید ملک توست و از تو جدا نمیشود. چه کسی میتواند ملک تو را جدا کند؟! جهنم هم برای خودت است و عذاب تو را هم هیچکسی نمیچشد. هر کسی در جهنم عذاب خودش را میچشد.
خداوند در کمال مهربانی با بندگان
بعد پایان آیه غوغا کرده است(ما تهرانیها میگوییم غوغا کرده) و میگوید: «وَ اَللّٰهُ رَؤُفٌ بِالْعِبٰادِ» من نسبت به بندگان در کمال مهربانی هستم. اگر دلتان میخواهد آتش ساخت خودتان را خاموش کنید، بیایید خاموش کنید؛ ولی فقط میتوانید در دنیا خاموش کنید. با چه چیزی خاموش کنیم؟ با توبه، اصلاحگری و عمل صالح. خیلی عجیب است! «وَ اَللّٰهُ رَؤُفٌ بِالْعِبٰادِ» من در کمال مهربانی نسبت به بندگانم هستم. شصت سال آتش روشن کردهای، اشتباه کردهای؛ ولی راه گذاشتهام تا آتش را خاموش بکنی.
-سرعت سیر انسان، سریع تر از هر موجودی
در کتابی دیدم؛ من نویسندهاش را دیده بودم، مرد بزرگی بود. هفتاد جلد کتاب نوشته، کتابهایش خیلی قوی است! هفت جلد کتاب به نام «یک تن و 72 تن» دارد که هفتاد سال پیش نوشته شده است. سه جلد دربارهٔ اصحاب ابیعبدالله(ع)، یک جلد هشتصد صفحهای دربارهٔ مسلمبنعقیل(ع) و سه جلد دربارهٔ خود ابیعبدالله(ع) است. یقین بدانید از روز عاشورا تا امشب، کتابی به این پرمایهای دربارهٔ ابیعبدالله و یارانش و مسلمبنعقیل نوشته نشده است. کتاب هم تاریخ نیست و تاریخ زندگی مسلم را ننوشته که پدرش چه کسی بود، مادرش چه کسی بود، کجا بهدنیا آمد و چهکاره بود؛ دربارهٔ 71 نفر هم از زندگی دنیاییشان ننوشته است؛ دربارهٔ ابیعبدالله(ع) هم همینطور. این هفت جلد، شخصیتشناسی ابیعبدالله(ع)، مسلم و 71 نفر از دیدگاه فقه، فلسفه، عرفان، عقل، اندیشه و انسانیت است.
پسرش به من میگفت: نوشتن این کتاب بیست سال طول کشید. پدرم شبها ساعت دوازده وضو میگرفت و نماز شبش را میخواند، بعد مینشست و این کتاب را تا اذان صبح مینوشت. مادرم و ما گاهی از صدای گریهاش از خواب بیدار میشدیم. خدا به من لطف کرد تا این کتاب را در هزار دوره تجدید چاپ کردم، یک جلد هم بهعنوان فهرست به آن اضافه کردم. در طول سه ماه تمام شد، دوباره چاپ کردیم، بار دومش هم در حال تمام شدن است. مرجع بزرگوار آیتاللهالعظمی صافی برای این کتاب نامهای به من نوشتند که خیلی خواندنی است و بهشدت از چاپ این کتاب خوشحال شده بودند.
ایشان نوشته است: سرعت سیر انسان از هر موجودِ سریعی سریعتر است؛ یعنی اگر نور در یکثانیه سیصدهزار کیلومتر راه میرود، سرعت انسان از نور بیشتر است. برای این حرفش هم دلیل میآورد و میگوید: حر تا ساعت شش صبح روز عاشورا در آخرین طبقهٔ جهنم بود؛ ولی حدود ساعت هشت و نه صبح در عالیترین درجات فردوس قرار گرفت. «وَ اَللّٰهُ رَؤُفٌ بِالْعِبٰادِ» یعنی همین! یعنی بندهٔ من که پنجاه سال گناه کردهای، درهای رحمتم را نبستهام، راه آمدنت را مسدود نکردهام و راهنماییات میکنم. این پنجاه سال آتش ساختهشده را با توبه، گریه، برگرداندن مال مردم و رضایتگیری از مردم خاموش کن. در بسته نیست، اگر در بسته بود، به روی حر بسته بود.
-رأفت و کرامت خداوند نسبت به بندگان گنهکار
شما کار حر را تحلیل کن؛ بالاخره حر ابیعبدالله(ع) را در روز دوم پیاده کرد، بعد هم امام حسین(ع) را در اختیار سیهزار گرگ گذاشت؛ ولی توبه کرد و پروردگار قبول کرد. شما آیات مربوط به منافقین(مخصوصاً در سورهٔ نساء) را در قرآن مجید بخوانید، حملاتی که خدا به منافقین دارد، در کل قرآن به کافران و مشرکان ندارد. تهدیدی که به منافقین میکند، نسبت به طوایف دیگر سابقه ندارد. یک گوشهاش این است: «إِنَّ اَلْمُنٰافِقِینَ فِی اَلدَّرْک اَلْأَسْفَلِ مِنَ اَلنّٰارِ»(سورهٔ نساء، آیهٔ 145). حالا شما از من بپرسید پروندهٔ منافقین با این آیه بسته شد؟! اما آیهٔ بعدش را بخوانید، میگوید: مگر کسانی که از منافقین توبه کنند، حال خودشان را اصلاح و جبران کنند، اینها با شما مؤمنان خواهند بود و در قیامت هم اهل نجات هستند. ما خدا را خیلی نمیشناسیم! من اگر واقعاً طاقت داشتم، خدا را در سه شب احیا بهعنوان «رئوفٌ رحیم» معرفی کنم، حتماً معرفی میکردم. اینقدر سند قرآنی و روایتی دربارهٔ محبت، لطف، رأفت و کرامت پروردگار دارم که گاهی هم نمیشود گفت؛ یعنی آدم میترسد مردم بگویند اگر خدا این است، دیگر برای چه عبادت کنیم؟ برای چه پول خرج کنیم؟ من میترسم در دوران خودمان بگویم.
-حکایتی عجیب از رأفت الهی به بندهای خطاکار
اما چقدر عجیب است! مردهای را دم مسجد آوردند که وجود مقدس رحمتللعالمین(این دیگر گفتار خدا دربارهٔ پیغمبر است) نماز میّت بخوانند. پیغمبر اکرم(ص) در دلشان گذشت که نماز این میّت را نخوانند. در کتابها ننوشتهاند هم برای چه! حتماً رسول خدا(ص) یک دلگیری از این میّت داشته؛ حالا بدعمل یا خلافکار بوده، در هر صورت نمیخواستند نمازش را بخوانند. البته اظهار نکردند. جبرئیل نازل شد و گفت: خدا میگوید نماز این میّت را بخوانید؛ برای این نماز بخوانید که دیشب در مدینه باران سختی بارید و کوچهها و خیابانها پر از گل و لجن شد. آدمی با زن و بچهاش در این شهر گرفتار بود و مشکل مالی داشت، این شخصی که مرده، دیشب تا زانویش داخل آب و گل رفت تا مشکل آن خانواده را حل کند. حالا خودش مشکل دارد، من اگر مشکلش را حل نکنم، او از من بالاتر میشود. نمازش را بخوان، من او را بخشیدم.
-رحمانیت خداوند، پاککنندۀ لغزشهای بنده در قیامت
امام صادق(ع) میفرمایند: وقتی کسی در روز قیامت از قبرش درمیآید و طبق عادت همیشگیاش در دنیا میگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم»؛آب میخورده، غذا میخورده، راه میرفته، درِ مغازه را باز میکرده، عادت داشته «بسم الله الرحمن الرحیم» میگفته است. حالا در قیامت پروندهاش را به او میدهند، آنجا دیگر مثل اینجا نیست که آدم ده روز پروندهاش را مطالعه کند؛ آدم درجا پرونده را از اول عمر تا آخر میفهمد. بعد به پروردگار میگوید: من در دنیا گناهی نداشتم؟! خطاب میرسد: چرا؛ میگوید: لغزشی نداشتم؟ خطاب میرسد:چرا؛ میگوید: پس چرا در پروندهام نیست؟ خطاب میرسد: الآن که از قبر درآمدی، مگر مرا به رحیمیت و رحمانیت نخواندی؟ مگر «بسم الله الرحمن الرحیم» نگفتی؟ وقتی گفتی که من رحمان و رحیم هستم، همهٔ لغزشهایت را پاک کردم.
-مشکل جوامع امروزی، شناخت نادرست از توحید و قیامت
من اگر خدا را بفهمم، برای یک چشمبههمزدن حاضر نیستم از او جدا بشوم! مشکل ما ملت در توحید و در قیامت است؛ ما اگر خدا را در حد خودمان خوب میشناختیم و تا حدی هم قیامت را میشناختیم، خیلی آدمهای خوبی بودیم و بخیل، حریص، متکبر و مغرور نبودیم. بعد هم بهخاطر شناخت قیامت، قدم کج نمیزدیم، قلم کج هم نمیزدیم. خیلی خوب بودیم! حالا هم بهراحتی میتوانیم خیلی خوب بشویم و هیچ خرجی ندارد. با پروردگار عالم گره بخورم که «رؤف بالعباد» است، با قیامت هم گره بخورم که همهکارهاش «مَالِکِ یَومِ الدّین» است. خدا خیلی زود گذشت میکند! مگر امشب در کمیل نمیخوانید: «یا سریع الرضا» ای خدایی که ابداً بندهات را در گذشت کردن معطل نمیکنی. خدا مثل ادارات نیست که بگوید: برو یک روز دیگر بیا، برو یک ماه دیگر بیا! خدا مثل ادارات کرهٔ زمین نیست که کار مراجعهکننده را میتوانند امروز حل کنند، ولی میگویند بیست روز دیگر بیا! آن اداری هم نمیفهمد کاری را که میشود امروز حل کرد، میگوید بیست روز دیگر بیا، در قیامت باید جواب بیست روز دلنگرانی مراجعهکننده را باید بدهد! اما خدا بههیچوجه اینگونه نیست.
سفارش رسول خدا(ص) به حسابرسی اعمال خود در دنیا
این یک آیه بود، اما دو آیهٔ بعد در سورهٔ مبارکهٔ اعراف است؛ برادران و خواهران، پیغمبر اکرم(ص) ما را راهنمایی کرده است که وقتی در دنیا هستید، خودتان حساب خودتان را برسید؛ جوری هم حسابرسی کنید که نه به خدا بدهکار باشید و نه به مردم. من به دیدن مریضی رفتم، گفتم: حالت چطور است؟ گفت: عالی است! گفتم: چه میخواهی؟ گفت: هیچچیز نمیخواهم؛ نه مالی و نه عبادتی به خدا بدهکار نیستم، به مردم هم ابداً بدهکار نیستم. تا وقتی بیدار هستم، چشمم به این در است که این رفیق صمیمیام بیاید، دستم را بگیرد و با همدیگر برویم. گفتم: رفیقت کیست؟ گفت: ملکالموت. گفتم: ملکالموت رفیق توست؟ گفت: عاشقش هستم!
-کیفیت حال مؤمن در لحظۀ جاندادن
این طبعِ پاکی است؛ یعنی آدمی که به خدا و مردم بدهکار نیست، اصلاً نه از قیامت، نه از برزخ و نه از ملکالموت برایش ترس نمیآید. به وجود مبارک امام صادق(ع) گفت: کیفیت جان دادن مؤمن را برای من میگویی؟ فرمودند: بله. گفت: یابنرسولالله، مؤمن چطوری جان میدهد؟ امام فرمودند: مؤمن مثل کسی که خوشبوترین بو را استشمام میکند، از دنیا میرود و با استشمام خوشبوترین بو وارد عالم بعد میشود.
اول طلوع آفتاب در روز عاشورا، امام حسین(ع) به یارانشان فرمودند: «فان الموت قنطره» مرگ یک پل است؛ یعنی زیر پای شماست. مرگ هیولا و دیو نیست، بلکه یک پل است. شما کف پایت را روی این پل میگذارید، یکطرف پل دنیایتان است که با ایمان و عمل صالح پر کردهاید و آنطرف پل هم مغفرت، رضایت و جنت الله است. مرگ زیر پایت است و چیزی نیست که بترسی. این حال مؤمن است.
-ترازوهای خداوند در روز قیامت
دو آیه(هشت و نه) در سورهٔ اعراف است: «وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 8) ترازوی من در قیامت، حق است. حق چیست؟ قرآن، پیغمبر و امیرالمؤمنین، ترازوی خدا هستند. «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِینُهُ» کسی که اخلاق و رفتار و اعمالش با قرآن و علی و پیغمبر هماهنگ باشد، «فَأُولٰئِک هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ» تمام درهای بهشت به روی او باز است، پروندهاش هم رسیدگی ندارد؛ چون خودش در دنیا به حساب خودش رسیده است. «وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِینُهُ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 9) اما اگر اعمال و اخلاق و حالات او با قرآن و علی و پیغمبر هماهنگ نباشد، «فَأُولٰئِک اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمٰا کٰانُوا بِآیٰاتِنٰا یظْلِمُونَ» نجات ندارد.
دو آیهٔ دیگر از سورهٔ انبیاء و لقمان ماند که آن آیات خیلی ظریف است. همین سه آیه برای امشب بس باشد.
کلام آخر؛ شب جمعه، شبی پرنور و باعظمت
چه شب باعظمت و پرنوری است! شب جمعه شب دو نفر است. در جلد دوم اصول کافی آمده است. امشب شب خداست، شب یک نفر دیگر هم هست، آن کجاست؟ حرفش در کاملالزیارات آمده که شب ابیعبدالله(ع) است. امام صادق(ع) به یکی از شیعیانشان فرمودند: شبهای جمعه حسین را زیارت میکنی؟ گفت: یابنرسولالله، خود شما حسین(ع) را در شبهای جمعه زیارت میکنید؟ فرمودند: زیارت نکنم کسی را که خدا و تمام فرشتگان، او را در شب جمعه زیارت میکنند. خدا امشب زائر است؛ من معنی زیارت خدا را نمیدانم، ولی امام صادق(ع) میگویند: خدا در شب جمعه زائر ابیعبدالله(ع) است. این حرف دربارهٔ هیچ پیغمبر و امامی هم نیامده است! خدایا، نمیدانیم تو حسین را چگونه زیارت میکنی؟!
«فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنِی نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِهَا ضَجِیجَ الآمِلِینَ وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِینَوَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِینَ وَ لَأُنَادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ یَا غَایَةَ آمَالِ الْعَارِفِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ». اینقدر بچهها ادب دارند که از عمه نمیپرسند دنبال چه میگردی، اما در دلشان میگویند: عمه اگر چیزی گم کرده، باید در خیمهها گم کرده باشد. در بیابان چهچیزی گم کرده است! اگر از عمه میپرسیدند بهدنبال چهچیزی میگردی؟ جواب میداد:
گلی گم کردهام میجویم آن را ××××××××× به هر گل میرسم میبویم آن را
اگر بینم گلم در خاک و در خون ×××××××××× به آب دیدگان میشویم آن را
من از اینجا به بعد، از قول امام باقر(ع) روضه میخوانم. امام باقر(ع) در کربلا چهارساله بودند و همهٔ اینها را از نزدیک دیدهاند. ایشان دیدند عمه وارد گودالی شد، با یک دنیا ادب نشست و شمشیر شکستهها و نیزه شکستهها را کنار میزند. من از شما برادرن و خواهران رفسنجان میپرسم: مگر کشتن یک نفر چقدر اسلحه لازم داشت؟ امام دیدند که عمهشان زیر بغل بدن قطعهقطعهای دست برد، بدن را روی دامن گذاشت، اما دلش آرام نشد، خم شد و لبهایش را روی گلوی بریده گذاشت.
کسی چون من گل پر پر نبوسید ××××××××× کسی گل را ز من بهتر نبوسید
کسی چون من گلش نشکفت در خون ×××××××× کسی گل را به چشم تر نبوسید
کسی غیر از من و دل اندر این دشت ××××××××× به تنهایی تنِ بیسر نبوسید
به عزمِ بوسه لعلِ لب نهادش ×××××××××× به آنجایی که پیغمبر نبوسید
حسین من، دارند ما را میبرند؛ من از مدینه که آمدم، با تو و عباس و اکبر همسفر بودم؛ اما حالا نمیخواهم با عمرسعد و شمر همسفر باشم! حسین من، حسین من، حسین من...
رفسنجان/ دههٔ اول جمادیالثانی/ زمستان1398ه.ش./ سخنرانی چهارم