شب اول احیا _سه شنبه (23-2-1399)
(تهران حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- خطاهای انسان، منشأ گرفتاریها و مشکلات زندگی
- علت گرفتاریهای انسان در کلام معصومین(علیهمالسلام)
- الف) تعدیل، امتحان الهی، ارتقای درجه یا کرامت!
- ب) گرفتاریهای بشر، راهی برای جبران اشتباهات او
- وظایف مؤمنین در گرفتاریهای زندگی
- -پاداش خداوند برای بندگان مؤمنش
- گرفتاریها، نردبانی برای رسیدن به منزلت الهی
- زندگی آسوده با درک صحیح از گرفتاریها و مشکلات
- -سلام خداوند به ابوذر
- -گرفتاریهای بندگان بهاندازهٔ جایگاه آنها نزد خداوند
- -مشکلات بنده، راهی برای جبران گناهان و رفتن به بهشت
- رحمت پروردگار در روایات اهلبیت(علیهمالسلام)
- -شفاعت بندهٔ مؤمن برای انسان خطاکار
- -بخشش گنهکار برای خوبی به بندهٔ مؤمن
- -خطاب خداوند به بندهٔ مؤمن در قیامت
- -نازل نشدن عذاب بهخاطر وجود یک مؤمن در شهر
- -اجر عظیم و آمرزش خداوند برای عاشقان امیرالمؤمنین(ع)
- -مهلت هفتساعتهٔ خداوند به گنهکار برای توبه
- -خداوند، مهربانتر از مادر به بندهٔ مؤمن
- -99 رشتهٔ رحمت نزد پروردگار در روز قیامت
- -سؤال رسول خدا(ص) در شب معراج از پروردگار
- کلام آخر؛ شب قدر، شب زیارتی ابیعبدالله(ع)
- -غم مخور ای آخرین سرباز من
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
خطاهای انسان، منشأ گرفتاریها و مشکلات زندگی
آیهای در قرآن مجید است که میگوید: «عَلَیکمْ أَنْفُسَکمْ»(سورهٔ مائده، آیهٔ 105) به خودتان برسید و در حق خودتان فکر و اندیشه کنید. شما سر سفرهٔ عالم الهی نشستهاید، از همهٔ نعمتها برخوردارید و به رحمت پروردگار وصل هستید، پس منشأ اینهمه مشکلات، گرفتاریها، سختیها و گرهها در زندگی چیست؟ منشأ آن در عالم طبیعت نیست، سفرهٔ گستردهٔ پروردگار عالم و رحمت الهی نیست، بلکه باید منشأ دیگری داشته باشید. این منشأ را باید در خودتان جستوجو کنید، بگردید تا پیدا کنید.
وقتی ما به آیات قرآن کریم و روایات مراجعه میکنیم، میبینیم منشأ بلاها، گرفتاریها، گرهها در زندگی، حتی همین بیماری جدید در کرهٔ زمین که یک ویروس نادیدنی است و تمام ملتها و دولتها را گرفتار و زمینگیر کرده، چیست! قرآن مجید میفرماید: تمام این مشکلات، «فَبِمٰا کسَبَتْ أَیدِیکمْ»(سورهٔ شوری، آیهٔ 30) منشأ اینها خود شما هستید؛ اشتباهات، خطاها، گناهان، بیرحمیها، حرامخوریها و آزارهای شما، منشأ اینهمه مشکلات و گرفتاریهاست.
علت گرفتاریهای انسان در کلام معصومین(علیهمالسلام)
الف) تعدیل، امتحان الهی، ارتقای درجه یا کرامت!
ائمهٔ ما نیز بهدنبال قرآن کریم، منشأ اینهمه مشکلات را توضیح میدهند. صاحب و شهید امشب، وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «إنّ البلاءَ لِلظّالمِ أدَبٌ» این سختیها، مشکلات، رنجها و بنبستها برای انسان ستمگر، تعدیل است و خدا میخواهد آنها را بیدار و بینا کند. شما عمری نمک خوردید و نمکدان شکستید، اقلاً به خودتان رحم و توجه کنید.
«و للمؤمنِ امْتِحانٌ» اما این بلاها و مشکلات برای مردم مؤمن، امتحان الهی است که تا کجا با خدا و اهلبیت(علیهمالسلام) میمانید. این امتحان است و خوشبهحال مردم مؤمن، خوشبهحال شما که تا این لحظه از امتحان الهی سرفراز بیرون آمدهاید.
«وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ» بلاها برای انبیا بالا رفتن درجه پیش پروردگار است.
«وَ لِلْأَوْلِيَاءِ كَرَامَة» و این بلاها برای عاشقان خدا ارزش است؛ یعنی برای آنها یک تجارت است. اگر کرونا میگیرند، مشکل مالی پیدا میکنند، دچار سختی میشوند یا گرفتار ظالم میشوند، همهٔ این موارد برای آنها، ارزش، عزت و منزلت است.
ب) گرفتاریهای بشر، راهی برای جبران اشتباهات او
امام صادق(ع) میفرمایند: «اِنَّ العَبْدَ إذا كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ يكُنْ عِندَهُ مايُكَفِّرُها» وقتی گناه انسانی زیاد بشود و به جایی برسد که راه جبران نداشته باشد؛ یعنی نتواند آنهایی را که ظلم کرده، پیدا کند و حلالیت بطلبد؛ نتواند آنهایی را که غیبت کرده یا تهمت زده، پیدا کرده و آن گناهان زیاد را جبران کند؛ «إبتـَلاهُ اللّهُ تَعالى بِالحُزْنِ فَيُكَفِّرُ عَنهُ ذُنُوبَهُ» خدا او را گرفتار غصهٔ شدید میکند که همیشه ناراحت، اندوهگین و غمگین باشد تا خدا گناهانش را جبران کند؛ چون خودش بلد نبود که جبران بکند، نیرو و قدرت و وسیلهای هم نداشت. پایان این روایت خیلی جالب است که در حقیقت میخواهد بگوید: بندهٔ من، خودت نتوانستی جبران کنی، من با ایجاد اندوه و غصه در قلبت جبران میکنم.
وظایف مؤمنین در گرفتاریهای زندگی
امام صادق(ع) میفرمایند: خدا با موسیبنعمران(ع) مناجات میکرد، به موسی(ع) فرمود: «يَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ عَبْدِيَ اَلْمُؤْمِنِ» در مخلوقاتم هیچچیزی نزد من محبوبتر از بندهٔ مؤمنم نیست. خیلی مقام بالایی است! یک نفر که خدا، قیامت، انبیا و دین را باور دارد، محبوبترین موجود الهی است. موسی! اگر من بندهام را بهخاطر چیزی گرفتار کنم که به خیر اوست و من به مصلحت بندهام آگاهتر هستم؛ بندهٔ من باید چهکار کند؟ حالا که گرفتاری مالی پیدا کرده، دچار ظالم شده یا گرفتار بیماری سخت و سنگینی شده است، الآن وظیفهاش چیست؟ الآن وظیفهٔ شیعهها، مسلمانها و ملت ایران چیست؟
صبر در مشکلات
«فَلْيَصْبِرْ عَلَى بَلاَئِي» بر این مشکلات صبر کند، از عرصهٔ ایمان به من و ارتباط با من بیرون نرود و بایستد. مگر ایوب(ع) و یعقوب(ع) صبر نکردند؟ مگر پیغمبر اسلام 23 سال صبر نکردند؟ مگر ابیعبدالله(ع) در گودال اعلام نکرد که «صبرت عَلَی بَلائِک»؟ ما هم به آنها اقتدا کنیم و صبر کنیم، گلهمند از پروردگار نشویم.
شکر نعمتهای خداوند
«وَ يَشْكُرْ نَعْمَائِي» شکر نعمتهایی را انجام بدهد که از من پیش اوست.
خشنود به قضای الهی
«وَ لْيَرْضَ بِقَضَائِي» به آنچه برای او حکم کردهام -نماز، روزه، عبادت و حلالخوری- خشنود باشد.
-پاداش خداوند برای بندگان مؤمنش
«أَكْتُبْهُ مِنَ اَلصِّدِّيقِينَ عِنْدِي» اگر صبر بر بلا و شکر بر نعمت کند و خشنود به قضای من باشد، در پروندهای که پیش خودم است، او را جزء صدیقین مینویسم که این بندهٔ من با این سه کار، صدیق است. «إِذَا عَمِلَ بِرِضَائِي وَ أَطَاعَ أَمْرِي» وقتی طوری زندگی کند که مرا از خودش خشنود کند و مطیع من هم باشد.
گرفتاریها، نردبانی برای رسیدن به منزلت الهی
در کتاب شریف «اصول کافی»، راوی میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که میفرمودند: خدا به بندهاش وعدهٔ امنیت در مقابل مشکلات دنیایی نداده است. خدا نگفته که از تولدت تا لحظهٔ آخر، صددرصد در خوش باشی؛ اینطور نیست و تو گرفتاریهای مختلفی پیدا میکنی، اما از کوردلی و تیرهبختی در روز قیامت به تو امان میدهد. امام صادق(ع) میفرمایند: «إنّه لَيكونُ لِلعبدِ مَنزِلةٌ عند اللّه» بندهٔ مؤمن نزد خدا مقامی دارد که به آن مقام نمیرسد، «فما يَنالُها إلاّ بإحْدى خَصْلتَينِ» مگر با دو مسئله: «إمّا بذَهابِ مالِهِ أو ببَلِيّةٍ في جَسدِهِ» یا مشکل مالی پیدا میکند یا مشکل بدنی؛ آنهایی که دچار این بیماری(کرونا) شدند، اینها باید بدانند که پیش پروردگار مقام دارند. این بیماری نردبان رسیدن به آن مقام است. خیلی عجیب است که پروردگار عالم چه برنامههایی را برای مؤمنان تدارک دیده است!
زندگی آسوده با درک صحیح از گرفتاریها و مشکلات
در کتاب «مجالس مفید» آمده است که احمدبنسلیمان قمی از امام صادق(ع) نقل میکند: پیغمبری از پیغمبران بوده که خدا او را دچار گرسنگی کرد. پولی گیر او نیامد تا بتواند غذای کاملی بخورد. خدا پیغمبری از انبیا را به جوع و گرسنگی مبتلا کرده است! امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: خوشخوراکترین خوراک مسیح، علف شیرین بیابان بود، چراغ شبش ماه و سقف اتاقش آسمان بود و اغلب یک پیراهن گیر او میآمد. پیغمبر اولوالعزم هم بود! اگر ما اینها را بفهمیم و ببینیم، خیلی راحتتر کنار خدا زندگی میکنیم.
-سلام خداوند به ابوذر
آن پیغمبری که به گرسنگی مبتلا شد، «حَتی یَمُوت جُوع» از گرسنگی مُرد و دم نزد، اعتراضی نکرد. دختر ابوذر میگوید: پدرم در بیابان ربذه به من گفت: دخترم بلند شو و بگرد، ببین چیزی گیر میآوری تا من بخورم. من رفتم و آمدم، به پدرم گفتم: بابا! چهار طرف بیابان را گشتم، اما هیچچیز گیر نمیآید. پدرم گفت: دخترم! پیغمبر(ص) این وقت را به من خبر داده بود که وقت مرگ من است. ایشان فرمودند که وقتی هیچچیز گیر تو نیامد و گرسنهٔ گرسنه شدی، وقت مرگت است. دختر سر بابا را به دامن گرفت، بابا شروع به حرف زدن بهصورت خطاب کرد، انگار یکی جلوی اوست و به او میگوید: «إلَیه السّلام، عَلَیْه السّلام، مِنْهُ السّلام، بِهِ السّلام». دختر گفت: بابا! کسی در این بیابان نیست، با چه کسی حرف میزنی؟ گفت: عزیزدلم، ملکالموت الآن کنار من است و میگوید: ابوذر! خدا به تو سلام رسانده، من جواب سلام خدا را میدهم. خدای خیلی خوبی است! هر تلنگری که به ما بخورد، دری از رحمت و محبتِ خودش بهسوی ما باز میکند و هیچچیز را مفت نمیگذارد. شما پیش خودت فکر میکردی که پولی داخل جیبت است، در جیبهایت دست میکنی و میبینی نیست؛ حضرت میفرمایند: ناراحت میشوی و میگویی پول کجاست! خدا همین ناراحتی را برای تو آمرزش گناه قرار میدهد.
-گرفتاریهای بندگان بهاندازهٔ جایگاه آنها نزد خداوند
خدا پیغمبری از انبیای را به تشنگی مبتلا کرد، هرچه گشت، آب گیر او نیامد و «حَتٰی یَمُوت عَطْشَاناً» از تشنگی جان داد. شما یاد چهچیزی افتادید؟! پیغمبری از پیغمبرانش را گرفتار بیلباسی کرد و فقط پوشش مختصری داشت، «حَتٰی یَمُوت عُرْیٰاناً»؛ پیغمبری از انبیای خود را به بیماری سختی مبتلا کرد که آن پیامبر را بیماری از بین برد؛ پیغمبری را برای جامعهای فرستاد که خیلی زحمت کشید، «يأمرُهُم بطاعةِ اللّه و يَدْعوهُم إلى توحيدِ اللّه» اینها را به فرمان بردن از خدا امر کرد و دعوت به توحید کرد، «وَ ما معَهُ مَبِيتُ لَيلةٍ» این پیغمبر یک اتاق نداشت و او را در خانههایشان راه ندادند. «فَما يَتركُونَهُ يَفرَغُ مِن كلامِهِ» در آخر هم نگذاشتند که حرفش تمام شود، «و لا يَستَمِعونَ إلَيهِ حتّى يَقتُلوهُ» به او گوش هم ندادند تا او را کشتند. زینب(س) گفت: برادر، خودت را به مردم معرفی کردهای و گفتهای من پسر پیغمبر و علی و فاطمه(علیهمالسلام) هستم؟ امام گفتند: بله خواهر، اما گوش ندادند!
«و إنّما يَبْتَلي اللّهُ تباركَ و تعالى عِبادَهُ على قَدْرِ مَنازِلِـهِم عِندَهُ» و خدا بندهاش را بهاندازهٔ جایگاهش پیش خدا گرفتار میکند.
از درد منالید که مردان ره عشق ×××××××× با درد بسازند و نخواهند دوا را
-مشکلات بنده، راهی برای جبران گناهان و رفتن به بهشت
پیغمبر(ص) میفرمایند: «قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: مَا مِنْ عَبْدٍ أُرِيدُ أَنْ أُدْخِلَهُ اَلْجَنَّةَ» خدا فرموده است: بندهای نیست که من تصمیم گرفتهام او را به بهشت ببرم، «إِلاَّ اِبْتَلَيْتُهُ فِي جَسَدِهِ» مگر تلنگری به بدنش بزنم و مشکلی برای او پیش بیاید؛ حصبهای، سرطانی، کرونایی، سکتهٔ قلبی یا سکتهٔ مغزی. عجیب است که پیغمبر(ص) میگویند: همهٔ اینها به بهشت راه دارد و جادهٔ بهشت است. «فَإِنْ كَانَ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ وَ إِلاَّ ضَيَّقْتُ عَلَيْهِ رِزْقَهُ» اگر این ناراحتیها گناهانش را جبران کرد، و الّا مشکل مالی برای او پیش میآورم که گناهانش جبران شود. «فَإِنْ كَانَ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِهِ وَ إِلاَّ شَدَّدْتُ عَلَيْهِ الْمَوْتَ حَتَّى يَأْتِيَنِي وَ لاَ ذَنْبَ لَهُ» و اگر گناهاش جبران نشد، در وقت مرگ به ملکالموت میگویم یکخرده به او سخت بگیر و سخت جان بدهد؛ تا جایی که وقتی بندهام پیش من بیاید، گناهی در پروندهاش نباشد. «ثُمَّ أُدْخِلُهُ اَلْجَنَّةَ» چون پاک پاک است، او را به بهشت ببرم.
رحمت پروردگار در روایات اهلبیت(علیهمالسلام)
-شفاعت بندهٔ مؤمن برای انسان خطاکار
دو کلمه هم راجعبه رحمت پروردگار بشنوید که دیوانهکننده است! ای کاش، همهٔ دنیا خداشناس بودند! ای کاش، ما هم در آن حدی که لازم بود، خداشناس بودیم و محبوبمان را میشناختیم که نسبت به ما چه نگاههایی دارد. کتاب «مشکاةالأنوار» کتاب بسیار مهمی است، از امام صادق(ع) نقل میکند: «إنَّ المُؤمِنَ مِنكمُ» مؤمنی که از شماست، «مِنْکُم» یعنی شیعهٔ اهلبیت است، «يَومَ القِيامَةِ لَيُمَرُّ عَلَيهِ بِالرَّجُلِ و قَد اُمِرَ بِهِ إلَى النّارِ» این مؤمن در روز قیامت وارد محشر شده، مردی از کنارش رد میشود که دستور داده شده او را به جهنم ببرند. این مؤمن ایستاده و دستور دادهاند که انسانی را به جهنم ببرند، مرد وقتی از کنار او رد میشود، به این مؤمن میگوید: «يا فُلانُ أغِثْني» به دادم برس! «فقَد كُنتُ أصنَعُ إلَيكَ المَعروفَ في الدّنيا» من کار خیری در دنیا در حق تو کردم و یکبار به تو پول قرض دادم، تشنه بودی و به تو آب دادم، غصهدار بودی و با تو حرف زدم تا غصهات برطرف شود. خداوند به فرشتهای که او را به جهنم میبرد، خطاب میکند: «خَلِّ سَبيلَهُ، فيَأمُرُ اللّهُ المَلَكَ أن أجِزْ قَولَ المُؤمِنِ، فيُخَلّي المَلَكُ سَبيلَهُ» او را نبر و رهایش کن! کاری به او نداشته باش و به جهنم نبر.
-بخشش گنهکار برای خوبی به بندهٔ مؤمن
امام صادق(ع) میفرمایند: بندهای را در روز قیامت میآورند که هیچ کار خوبی ندارد تا نجاتش بدهد، معطل است و باید به جهنم برود. خود پروردگار به او میگوید: «اُذْكُرْ وَ تَذَكَّرْ هَلْ لَكَ حَسَنَةٌ» بندهٔ من یکخرده فکر و توجه کن، یک خوبی داری؟ یک خوبی، دوتا هم نه! شب عجیبی است، ببینید سر و کار ما امشب با چه خدایی است! «فَيَقُولُ مَا لِي حَسَنَةٌ» من یک خوبی هم ندارم و همهٔ پروندهام سیاه است، «غَيْرَ أَنَّ فُلاَناً عَبْدَكَ اَلْمُؤْمِنَ» فقط یک کار در دنیا داشتم که بندهٔ مؤمنی از کنار من رد میشد، به من گفت: آب داری؟ نمیخواهم بخورم، میخواهم وضو بگیرم و نماز بخوانم. من گفتم: آب دارم، آب را به او دادم. خطاب میرسد: بندهٔ مرا از یکذره آب محروم نکردی؟ میگوید: نه به او آب دادم. «فيَقُولُ اَلرَّبُّ جَلَّ ثَنَاؤُهُ قَدْ غَفَرْتُ لَكَ» پروردگار میفرماید: تو را بخشیدم. تو یک خوبی نداری که نجاتت بدهد، اما من رحمت و مغفرت دارم و تو را بخشیدم. به ملائکه خطاب میرسد: «أَدْخِلُوا عَبْدِي جَنَّتِي» دستش را بگیرید و به بهشت ببرید.
-خطاب خداوند به بندهٔ مؤمن در قیامت
امام ششم میفرمایند: در روز قیامت به مؤمن خطاب میرسد: با دقت به چهرهٔ مردم نگاه بکن و اگر کسی را در اهل محشر میبینی که یکبار به تو آب داده یا یک لقمه غذا به تو داده(نه غذای کامل) یا کار خیری در حق تو کرده است؛ بندهٔ مؤمن من، تنها به بهشت نرو و آنها را هم صدا بزن، دستشان را بگیر و با خودت ببر. «فَإنه یَمُرّ عَلی الصّراط» وقتی این بندهٔ مؤمن روی صراط میآید، جمعیت زیادی به دنبالش است، ملائکه میگویند: «یا ولی الله، یا عبد الله» ای عاشق خدا، به کجا میروی؟ «فَیَقول» خدا میفرماید: ای فرشتگان من، بگذارید رد بشود و آنهایی هم که بهدنبال او هستند، آنها را هم بگذارید رد بشوند. آنها هم بروند، از رحمت من کم نمیآید.
-نازل نشدن عذاب بهخاطر وجود یک مؤمن در شهر
پیغمبر(ص) چه فرمودهاند! چند شب پیش که یادتان است؛ اگر آن پنجوچنددهم ریشتر، یکی دو ریشتر دیگر بالاتر بود، چه میشد و چندمیلیون نفر نابود میشدند! حالا به این روایت توجه کنید: «لا یُعذّب اللّه أهْل قَریة وَ فِیها مِائة من المؤمنین» اگر صد مؤمن در یک شهر باشند، خدا عذابی به آن شهر نازل نمیکند. «لا یعذّب الله اهل قریة و فیها خمسون من المؤمنین» خدا به شهری که پنجاه مؤمن داخل آن است، عذاب نازل نمیکند. «لا یعذّب الله اهل قریة و فیها عشرة من المؤمنین» خدا به شهری که ده مؤمن در آن است، عذاب نازل نمیکند. «لا یعذّب الله اهل قریة و فیها خمسة من المؤمنین» خدا به شهری که پنج مؤمن در آن است، عذاب نمیدهد. «لا یعذّب الله اهل قریة و فیها رجل واحد من المؤمنین» اگر فقط یک مؤمن در شهری باشد، خدا عذابش را نازل نمیکند.
-اجر عظیم و آمرزش خداوند برای عاشقان امیرالمؤمنین(ع)
آیهای در سورهٔ حدید است، بعداً آیه را ببینید؛ کتابهای بسیار مهم ما، مخصوصاً مجالس صدوق، نقل کردهاند که این آیه در حق امیرالمؤمنین(ع) و کسانی نازل شده که زیر پرچم ولایت علی(ع) هستند. روایت این است:در قیامت ندا میشود که «إِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ لَکُمْ» ای عاشقان علی و وابستگان به او! خدا به شما میگوید: «عِنْدِی لَکُمْ مَغْفِرَة وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ» شما نزد من، هم آمرزش و هم اجری عظیم دارید.
-مهلت هفتساعتهٔ خداوند به گنهکار برای توبه
یک روایت هم دربارهٔ گنهکاران(دربارهٔ خودمان) از امام صادق(ع) بگویم؛ حضرت میفرمایند: «الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً» وقتی مؤمن یک گناه میکند، «أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ» خدا هفت ساعت به او مهلت میدهد و چیزی در پروندهاش نمینویسد. گناه بدی هم کرده است، اما خدا هفت ساعت نمینویسد. خدا از این مهلتها خیلی به ما داده است! «فـَإِنِ اسـْتـَغـْفـَرَ اللَّهَ» اگر بعد از هفت ساعت عذرخواهی و طلب مغفرت کرد، «لَمْ یکتُبْ عَلَیهِ شَیءٌ» چیزی نمینویسد؛ اما اگر هفت ساعت بگذرد و طلب مغفرت نکرد، یک گناه پای او مینویسد. «وَ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لَيُذَكَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِينَ سَنَةً» این گناهی که بعد از هفت ساعت نوشته شده و این گنهکار هم یادش رفته است؛ امام ششم میفرمایند: بعد از بیست سال به یاد آن گناه میافتد و میگوید: «حَتَّى يَسْتَغْفِرَ اَللَّهَ» من بیست سال پیش گناهی داشتم، آیا مرا میبخشی؟ «فَيَغْفِرَ لَهُ» بله خدا میبخشد.
-خداوند، مهربانتر از مادر به بندهٔ مؤمن
این سه روایت را هم عنایت کنید؛ اولین بار بود که روایت سوم را میدیدم، اصلاً بهتزده شده بودم و همینطوری در روایت فکر میکردم که چه خبر است!
پیغمبر(ص) میفرمایند: «اَللَّهُ أَرْحَمُ بِعِبَادِهِ مِنَ اَلْوَالِدَةِ اَلْمُشْفِقَةِ عَلَى وَلَدِهَا» خدا به بندهٔ مؤمنش از مادر به بچهاش مهربانتر است. این روایت، مدرک قرآنی هم دارد: «وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا»(سورهٔ احزاب، آیهٔ 43) من همیشه به مؤمنین رحمت دارم.
-99 رشتهٔ رحمت نزد پروردگار در روز قیامت
«إنّ للَّه تَعالى مَائة رَحمة، أَنْزَلَ مِنْهَا رَحْمَةً وَاحِدَةً بَيْنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالْبَهَائِمِ وَالْهَوَامِّ، فَبِهَا يَتَعَاطَفُونَ، وَبِهَا يَتَرَاحَمُونَ، وَبِهَا تَعْطِفُ الْوَحْشُ عَلَى وَلَدِهَا، وَأَخَّرَ اللَّهُ تِسْعاً وَتِسْعِينَ رَحْمَةً يَرْحَمُ بِهَا عِبَادَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» برای خدا صد رشتهٔ رحمت است که یکی را به دنیا فرستاد و آن را بین جن، مردم، پرندگان، بهائم و درندگان قسمت کرد. تمام موجودات زنده با این یک قسمت از رحمت به همدیگر مهربانی میکنند، به دیدن همدیگر میروند، مشکل همدیگر را حل میکنند و به هم رحم میکنند. 99 رشتهٔ رحمتش را هم پیش خودش نگه داشته است که در روز قیامت با این 99 رشته به بندگانش رحم کند.
-سؤال رسول خدا(ص) در شب معراج از پروردگار
روایت تعجبآور این است؛ پیغمبر(ص) میفرمایند: وقتی مرا در شب معراج به عوالم بالا بردند، یک مسئلهای از پروردگار پرسیدم. به خدا گفتم: «یا رَب! إن کُنْتَ غافراً لِذُنُوبِ أُمَتي لم قَضَیْت عَلَیْهِم الْمَعاصي» تو که اسمت غافرالذنوب است و گناهان را میبخشی، تو پس چرا این رقم گناه کردن برای امت من زده شده است؟! تو که آمرزنده هستی، همینطوری آنها را بیامرز؛ چرا دچار گناه بشوند، بعد بیامرزی؟!
خطاب رسید: حبیب من، رقم گناه خورده شده است؛ چون اینها گرفتار هوای نفس، شهوات و مسائل دیگر میشوند و گناه میکنند. اگر اگر اصلاً گناهی نبود، دوتا چیز تباه میشد: یکی شفاعت تو در قیامت بود. تو در قیامت میخواستی دست چه کسی را بگیری؟ بالاخره یکمشت اشتباهکار و گنهکار در امت تو پیدا میشوند؛ اگر همهٔ امتت پاکِ صددرصد وارد محشر بشوند، تو میخواهی دست چه کسی را بگیری؟ انسان خوب که خوب است و نیازی به شفاعت ندارد؛ این گداست که به لطف تو نیاز دارد. یکی شفاعت تو و یکی هم رحمت من تباه میشد. باید یک گناهی باشد که من به بندهام رحم کنم.
کلام آخر؛ شب قدر، شب زیارتی ابیعبدالله(ع)
شب نوزدهم است، امروز هم کتابها را گشتم تا ببینم جایی پیدا میشود که گفته باشند امشب شب علی(ع) است؛ اما پیدا نکردم! فقط در کتابها نوشتهاند شب ضربت خوردن امیرالمؤمنین(ع) است؛ ولی کتاب «زادالمعاد»، «بلدالامین»، مفاتیح، بحارالأنوار و کتابهای دیگر نوشتهاند که امشب شب زیارتی ابیعبدالله(ع) است. چقدر روایت داریم که گریهکنِ ابیعبدالله(ع)، از جا بلندنشده، هم مستحق شفاعت اهلبیت، هم مستحق آمرزش گناه و هم مستحق رحمت پروردگار میشود. در روایاتمان داریم که امشب(در وقت دیگر نیست) از اعماق عرش، زائران ابیعبدالله(ع) را صدا میکنند؛ هر کس امشب حسین(ع) را زیارت کند، صدا میکنند: «السلام علیک یا ابا عبدالله».
خدایا! در این بیماری، دیگر بیشتر از این ما را جریمه نکن.
-غم مخور ای آخرین سرباز من
امام بین خیمهها قدم میزنند که یکمرتبه دیدند از خیمهٔ رباب صدای جمع دخترها، زنها و خواهرها میآید. با عجله کنار خیمهٔ رباب آمدند و به خواهرشان گفتند: چه خبر است؟ گفت: آقا داخل بیا و این بچه را ببین! امام فرمودند: خواهرم بچه را بیرون بیاور و به من بده. حضرت بچه را بغل گرفتند و با عزیزش حرف زدند:
ای یگانه کودک یکتاپرست ×××××× وی به طفلی مست صهبای الست
گرچه شیر مادرت خشکیده است ×××××××× شیر وحدت از لبت جوشیده است
در جهان و تاریخ سابقه نداشته و در جهان امروز هم سابقه ندارد که فرماندهٔ لشکر به یک بچهٔ ششماهه بگوید سربازم، غم مخور! غم مخور ای بهترین همراز من ×××××××××× غم مخور ای آخرین سرباز من
غم مخور ای کودک خاموش من ××××××× قتلگاهت می شود آغوش من
در حرم زاری مکن از بهر آب ××××××× چون خجالت میکشم من از رباب
عمویت که نیست برای تو آب بیاورد، برادرت اکبر که نیست آب بیاورد، پسرعمویت قاسم هم نیست؛ مادرت از من توقع آب دارد.
میبرم تا آنکه سیرابت کنم ×××××××××××× با خدنگ حرمله خوابت کنم
مخفی از چشم زنان دلپریش ×××××××× میکَنم قبر تو را با دست خویش
میگویند با غلاف شمشیر، اما با غلاف شمشیر یا نوک غلاف که چاله در خاک و رمل درست نمیشود! باید مینشست، خاکها را با دست کنار میزد تا قبر درست میشد. آخ حسین جان!
وقتی حضرت بچه را برگرداندند، به خواهرشان گفتند: خواهر این بچه را بگیر! زینب کبری(س) بچهٔ خونآلوده را بغل کرد، ابیعبدالله(ع) روی زمین نشستند و ناله زدند: خدایا! میبینی با ما چه کردند؟ بعد گفتند: خدایا! این بچه را ذخیرهٔ قیامت من قرار بده. نمیدانم با این بچه میخواهند در قیامت چهکار کنند! در روایاتمان دیدم که بچه را در قیامت به دست مادرشان میدهند تا زهرا(س) قنداقه را بلند کند و به خدا بگوید: ببین با ما چه کردند!
قبر آماده شده، دخترهای کوچک، خانمها و خواهرها، همه دور این قبر ایستادند و فقط مادر نیامده است؛ نمیدانم از دور نگاه میکرده است! وقتی بچه را روی خاک خواباند، صدای رباب بلند شد:
مچین خشت لحد تا من بیایم ××××××× تماشای رخ اصغر نمایم
خوب شد نیامدی، بچهات سر در بدن نداشت!
تهران/ حسینیۀ همدانیها/ رمضان/ بهار 1399ه.ش./ سخنرانی اول