جلسه ششم سخنرانی پنجشنبه (12-4-1399)
(قم حرم حضرت فاطمه معصومه(س))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- نعمت و حقیقتی بهنام عقل
- -سود عظیم دنیوی و اخروی داشتن عقل
- -سرزنش جهنمیان از سوی ملائک جهنم
- -نیاز عقل انسان به سه یار کمکی
- تجلی ارزشهای عظیم پدر و مادر در وجود حضرت رضا(ع)
- آب فرات، نخستین خوراک حضرت رضا(ع) در بدو تولد
- دو روایت بینظیر از معجزات فکری حضرت رضا(ع)
- الف) پروندهٔ شیعه در قلب امام معصوم
- ب) ریانبنصلت و خواستههای او از امام
- کلام آخر؛ دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
در زندگی وجود مبارک حضرت رضا(ع) از ولادت تا شهادت، نه فقط برای ما شیعه، بلکه برای همهٔ انسانها، درسهای مهمی از رفتار، کردار، اخلاق، منش و مهرورزی است. همسر باکرامت حضرت صادق(ع)، حمیدهخاتون، مادر وجود مبارک حضرت موسیبنجعفر(ع)، خانمی غیرعرب بود. حمیدهخاتون همسر امام ششم، بسیار بزرگوار بود و از ارزشهای اخلاقی، انسانی و الهی برخوردار بود. حضرت حمیدهخاتون سرمایهای هم از خودشان داشتند و مالک مال بودند، از مال شخصی خودشان کنیزی را میخرند که نوشتهاند: انسان فوقالعادهای در عقل و دین است.
نعمت و حقیقتی بهنام عقل
-سود عظیم دنیوی و اخروی داشتن عقل
عقل یک واقعیت و یک نعمت است؛ وقتی از حضرت صادق(ع) دربارهٔ عقل میپرسند: عقل چیست، چهکاره است، چه عنصری است؟ خدا عقل را به همهٔ بندگانش عنایت کرده است و همهٔ ما عاقل هستیم؛ اما مهم این است که این سرمایهٔ ملکوتی را با کمک انبیا، ائمه و عالمان واجد شرایط در مسیرصحیح بهکار بگیریم. از نبوت و ولایت باید درس بهکار گرفتن عقل و اندیشه و فکر را بگیریم و اگر عقل را به خودش رها کنیم، سود آنچنانی نصیب ما نمیشود. امام صادق(ع) چه جواب کامل و پاسخ نورانیای دادند! حضرت در پاسخ پرسش «عقل چیست» فرمودند: «اَلْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ» کار عقل در دنیا این است که انسان بهوسیلهٔ آن در گردونهٔ عبادتالله قرار میگیرد. آدمی که عقلش را بهکار بگیرد، عبدالله میشود؛ اما اگر عقل را تعطیل کند، عبدالشیطان میشود.
وقتی انسان درست فکر کند و به این نتیجه برسد که باید خالق، رازق، راحم، مالک و مدبرش را عبادت کند، این نتیجهٔ کلی است. حالا چگونه عبادت کند؟ وحی، قرآن و ولایت اهلبیت(علیهمالسلام) راه عبادت کردن را به او نشان میدهند. این سود عظیم عقل در دنیاست؛ اما سود عظیم آخرتی آن چیست؟ بهشت از طریق عقل بهدست میآید؛ یعنی من وقتی اینجا عاقل باشم و با نور عقل، کمک نبوت و ولایت حرکت کنم، در قیامت هم بهشت نصیب من میشود. «مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ» در دنیا و «وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ» در آخرت.
-سرزنش جهنمیان از سوی ملائک جهنم
یک آیه از قرآن برایتان بخوانم که آیهٔ خیلی مهمی است! کارگردانان جهنم به جهنمیها میگویند: «أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ»(سورهٔ تبارک، آیهٔ 8) مگر شما وقتی در دنیا بودید، هشداردهنده برایتان نیامد؟ آیا کسی نیامد که به شما بگوید راه و چاه، درستی و باطل و منفعت و زیان واقعی چیست؟ یعنی هیچکس در دورهٔ عمر شما نیامد تا به شما هشدار بدهد، خطرها و منافع واقعی را بگوید؟ جواب میدهند: هشداردهنده آمد؛ حالا این هشداردهنده، پیغمبر یا امام یا فطرت یا عالم ربانی بوده است. وقتی در معارف الهیه دقت میکنیم، حدود شش هشداردهنده شمردهاند که تمام جهنمیها میگویند برای ما هشداردهنده آمد. اگر هشداردهنده آمد، پس چرا جهنمی شدید؟ «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ»(سورهٔ تبارک، آیهٔ 9) اگر ما گوش خودمان را هزینهٔ زبانهای پاک کرده بودیم و حرف هشداردهندگان را قبول میکردیم یا عقلمان را بهکار میگرفتیم و تعطیل نمیکردیم؛ اگر فقط بهسراغ شکم و شهوت نمیدویدیم و عقل را در زندگی بهکار میگرفتیم؛ اگر ما گوش داده بودیم و عقلمان را بهکار گرفته بودیم؛ امروز دوزخی نبودیم.
-نیاز عقل انسان به سه یار کمکی
عقل، آدم را بهطرف بهشت میبرد و تعطیلی عقل هم آدم را بهطرف دوزخ میبرد. البته حضرت موسیبنجعفر(ع) میفرمایند: این عقل شما سهتا کمک دارد: «الأنبياء وَالرُّسُل وَالأئمّة» درست است که عقل دارید، اما اگر بخواهید بدون انبیا، رسولان و ائمه زندگی بکنید، همین میشود که در اروپا و آمریکای مشرک ضدخدا و هندِ یکمیلیاردوچندصدمیلیونی گاوپرست، بتپرست و بوداپرست وجود دارد. اینها دیوانه نیستند، بلکه عقل دارند، دانشگاه و کتاب دارند، علم هم دارند؛ ولی این عقل به قول موسیبنجعفر(ع)، بدون کمک است و ارتباطی با انبیا، رسولان و ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) ندارد. بیشک، با عقل تنها هم نمیشود سعادت دنیا و آخرت را بهدست آورد و تاکنون هم نشده است.
تجلی ارزشهای عظیم پدر و مادر در وجود حضرت رضا(ع)
خانمی که حضرت حمیدهخاتون، همسر امام صادق(ع) خرید و نام او را تُکْتَم گذاشت، دربارهٔ او نوشتهاند که عقل و دین با او بود. اینقدر زیبا عقلش را بهکار گرفته بود که یک دیندار به تمام معنا شده بود؛ یعنی خانوادهها! فقط به فکر شکم، لباس و درس بچههایتان نباشید و از آدمهای بیدار برای رشد عقل و دین بچههایتان کمک بگیرید. وقتی زمان ازدواج موسیبنجعفر(ع) شد، حمیدهخاتون این کنیز خودش را به حضرت موسیبنجعفر(ع) بخشید. عجیب این است که حمیدهخاتون میداند فرزندش امام هفتم، حجتالله و ولیالله است؛ ولی خیلی سفارش تکتم خانم را به موسیبنجعفر(ع) کرد و از عقل و دین او تعریف کرد. به فرزند بزرگوارش، حضرت موسیبنجعفر(ع) فرمود: او را کاملاً از نظر حق و حقوق رعایت کنید؛ او گوهری ویژه و زنی خاص است.
این خانم با این عظمت، همسر موسیبنجعفر(ع) شد و وجود مبارک امام هشتم از این تکتم خانم بهدنیا آمد. این مادر امام رضا(ع) بود؛ اما پدر حضرت رضا(ع) چه کسی است؟ او حجتالله، ولیالله و امام معصوم است. امام هشتم 35 سال در کنار این پدر بودند، فکر کنید که امام هشتم چه ارزشهای عظیمی را از این پدر و مادر در آینهٔ وجود مقدس خودشان تجلی دادند!
آب فرات، نخستین خوراک حضرت رضا(ع) در بدو تولد
شبی مثل امشب، وقتی حضرت رضا(ع) از تکتم خانم بهدنیا آمد، موسیبنجعفر(ع) طفل الهی و ملکوتی خودشان را در آغوش گرفتند. به مادر نگفتند به او شیر بده و به خانواده هم نگفتند که یک خوراکی خوشمزه و شیرین، حلوا یا شکر بیاورید تا کام این بچه را با شیرینی بردارم. اولین غذای خوراکی که موسیبنجعفر(ع) با دست مبارک خودشان، قبل از اینکه اولین شیر را بخورد، در کام حضرت رضا(ع) ریختند، از آب فرات دادند. در سفری که موسیبنجعفر(ع) به کربلا داشتند، ظرفی از آب فرات با خودشان به مدینه آورده بودند و فرمودند: آن آب فرات را بیاورید. آب فرات را از محفظه، کمد یا صندوقی که بود، خدمت موسیبنجعفر(ع) آوردند و امام کام حضرت رضا(ع) را با آب فراتی برداشتند که از کنار قبر ابیعبدالله(ع) و قمربنیهاشم(ع) آورده بودند.
آیا این درس نیست؟! اولین لحظهای که بچههایتان وارد دنیا میشوند، از همان لحظه به فکر باشید که اینها را متصل به ابیعبدالله(ع) بار بیاورید. «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة» آنهایی که حسینی بار میآیند، حسینی هم وارد قیامت میشوند، حسینی هم به پروندهشان رسیدگی میکنند و حسینی هم وارد بهشت میشوند. این درس خیلی مهمی است که حضرت موسیبنجعفر(ع) به ما دادهاند. از همان لحظهٔ اول، بو، شخصیت و نور ابیعبدالله(ع) را به بچهتان انتقال بدهید. بعد بچه را به مادر دادند و فرمودند: شیر بده.
دو روایت بینظیر از معجزات فکری حضرت رضا(ع)
موسیبن جعفر(ع) به دست ستمکاران زمان شهید شدند و مقام باعظمت امامت به حضرت رسید یا از باطن کار در امام هشتم تجلی کرد. برادرانم، خواهرانم! اگر بخواهید منصب امامت و وجود امام، یعنی جایگاه امامت و خود وجود امام را بشناسید، در جلد اول کتاب باعظمت «اصول کافی» که در عصر غیبت صغری نوشته شده و به زمان امام حسن عسکری(ع) نزدیک است، این روایت را ببینید. روایتی که مُسلم مروزی از امام هشتم راجعبه امام و جایگاه امامت نقل کرده و حدود پنج صفحه است. این روایت از معجزات فکری امام هشتم است که در باب امامت، یک روایت بینمونه است، نه کم نمونه؛ یک روایت بینظیر است، نه روایت کمنظیر؛ اگر آدم در دورهٔ عمرش، یکبار این روایت را نوبر نکند، نمیتواند به مقام شامخ امام و جایگاه امامت آگاه شود. امام بین مردم قرار گرفتهاند، چه رفتارها، کردارها و خُلقیاتی از حضرت ظهور کرده که همه را نوشتهاند و من امشب که شب تولد حضرت است، یکی دو مورد آن را برایتان نقل میکنم.
الف) پروندهٔ شیعه در قلب امام معصوم
-مژده و بشارت حضرت رضا(ع) به میّت
این روایت خیلی روایت فوقالعادهای است! ابنیسار که یکی از راویان شیعه است، میگوید: من خدمت امام هشتم در سفر توس، همان خراسان بودم(آنوقت مشهد نمیگفتند و به شهر توس معروف بود؛ یا منطقه معروف به خراسان بود)، نزدیک دیوارهای شهر توس صدای گریهای شنیدیم، دیدم که حضرت رضا، امام معصوم، ولیاللهالاعظم، حجتالله علی الخلق فی الدنیا و الآخرة، بهطرف جهت صدا رفتند. وقتی رسیدیم، دیدیم چندنفری جنازهای را برای دفن کردن میبرند(این که در شهر توس نبوده و نزدیک دیوارهها بوده، معلوم میشود یا بهنظر میآید که روستا و قریهای در همان بیرون شهر بوده است). جنازه را زمین گذاشتند و امام هشتم بالای سر جنازه آمدند، دست مبارکشان را پشت جنازه بردند، بهصورت نیمخیز جنازه را بلند کردند و به سینه گرفتند. جالب است که متن روایت میگوید: مثل برهٔ مهربانی که نوزادش را بغل بگیرد، امام هشتم هم این مُرده را بغل گرفتند و بعد زمین گذاشتند. جنازه را بلند کردند و بهطرف قبر بردند. وقتی جنازه را کنار قبر گذاشتند، قبل از اینکه دفن کنند، امام هشتم آمدند و دست مبارکشان را روی سینهٔ میّت گذاشتند و فرمودند: به تو مژده و بشارت میدهم که تو اهل بهشت هستی و از حالا به بعد، یعنی از اول برزخ تا قیامت، هیچ مشکلی برای تو نخواهد بود و در آرامش و امنیت هستی. بعد هم اجازه دادند که میّت را دفن کنند.
-شرکت در تشییع جنازهٔ شیعه، راهی برای آمرزش گناهان
ابنیسار میگوید: بعد از اینکه کار تمام شد، به حضرت رضا(ع) نگاهی کردم؛ مثلاً حضرت جریان را برای من بگوید که چه بوده و چه شده است! امام هشتم فرمودند(خوب عنایت کنید، نکته اینجاست؛ یک نکته هم نیست، هزار نکتهٔ باریکتر ز مو اینجاست): ابنیسار! هر کسی تشییع جنازهٔ یکی از شیعیان ما برود، ولو زیر تابوت را نگیرد و فقط بهدنبال جنازه تا محل دفن برود یا یک مقدار تشییع کند، خداوند گناهانش را بهگونهای میریزد، مثل اینکه از مادر متولد شده است؛ یعنی اگر کسی تشییع جنازهٔ شیعهٔ ما بیاید، صدتا، دویستتا، دوهزارتا یا سههزارتا گناه بین خودش و خدا در پروندهاش باشد، آمرزیده میشود.
-بازگرداندن مال و طلب حلالیت، شرط توبهٔ گناه مالی
اینکه میگویم گناه بین خودش و خدا، چون توبهٔ گناه مالی این است: من مالی را که از مردم بردهام، به مردم برگردانم؛ خانه و زمینی را که از مردم بردهام، به مردم برگردانم؛ ربایی که از مردم گرفتهام، باید به صاحبانش برگردانم؛ اینها توبه ندارد و توبهاش این است که مال مردم به مردم برگردد. چقدر از مال را باید به مردم برگردانم؟ امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: پیغمبر(ص) در حال مرگ بودند و سرشان روی دامن بود، چشمشان را باز کردند و گفتند: علی جان، به مردم بگو که مال مردم را به آنها برگردانید، اگرچه بهاندازهٔ نخ ته سوزن خیاطی باشد. همان مقدار نخی که میماند و دیگر نمیشود دوختودوز کرد، خانمها درمیآورند و دور میریزند؛ پیغمبر(ص) در وقت مرگشان سفارش کردند که اگر این مقدار از مال مردم پیش شماست، به آنها برگردانید؛ چون جلوی شما را میگیرند! بهاندازه نخ ته سوزخ، نه دهمیلیون و صدمیلیون، نه میلیاردها تومان از مال یک ملت را بدزدی و ببری.
حواستان خیلی جمع مال مردم باشد! من خودم از آنهایی هستم که از مال مردم میترسم. امروز به یکی از رفیقهایم گفتم: برای من پارچهای بخر و بیاور، خرید و آورد، دست در جیبم کردم، گفت: حالا باشد، گفتم: من از اول تکلیف تا الآن، یک شب هم بدهکار به مردم سر روی متکا نگذاشتهام! حالا باشد یعنی چه!
-دعای امام معصوم در حق شیعیان
کسی که تشییع جنازهٔ شیعهٔ ما بیاید، هرچه گناه بین خود و خدای خودش در پرونده دارد، ریخته شده و مانند روزی میشود که از مادر متولد شده است. بعد فرمودند: ابنیسار این ارزش شیعهٔ ماست! من گفتم: یابنرسولالله، آیا این مرده را میشناختید؟ شما که در مدینه زندگی میکردید، الآن مسافر هستید و تا حالا به این منطقه نیامدهاید. امام هشتم فرمودند: صبح و شب، پروندهٔ تمام شیعیان ما را به ما ارائه میدهند؛ اگر کوتاهی کرده باشند، ما اینقدر عاشق شیعیانمان هستیم که از خدا میخواهیم کوتاهی اینها را ببخشد؛ اگر عمل داشته باشند، دعایشان میکنیم که خدا عملشان را قبول بکند. پروندهٔ کل شیعیان ما در قلب و سینهٔ ماست.
ب) ریانبنصلت و خواستههای او از امام
ریانبنصلت میگوید: به زیارت امام هشتم آمدم و دو چیز در دلم بود که به حضرت بگویم. یکی اینکه به حضرت بگویم: پولی از آن پولهای پاک و خالص خودت به من بده تا برای دخترهایم انگشتر درست کنم. دوم هم در قلبم بود که به حضرت بگویم: یکی از آن پیراهنهایتان که در آن عبادت و گریه کردهاید و نماز شب خواندهاید، به من بدهید تا کفن خودم کنم. خدمت حضرت نشستم؛ شیعه چه در زمان حیات امام و چه ممات امام، در حضور امام از خود بیخود میشود، همهچیز از یادش میرود و فقط نگاهش به امام است. نگاهش به این است که به دست امام خوشبخت بشود!
ریان میگوید: در وقت خداحافظی گریه گلویم را گرفت و چشمم پر از اشک شد، اصلاً یادم رفت به امام بگویم که پولی به من بده تا برای دخترهایم انگشتر درست کنم یا پیراهنی از پیراهنهایتان را به من بدهید. محو و مست دیدار بودم و بیرون آمدم. وقتی از حیاط بیرون آمدم، حضرت صدایم کردند و فرمودند: ریانبنصلت! وای چه صدایی، این صدا صدای گلوی انسان نیست، صدای خداست که از گلوی ولیالله بیرون میآید. همهچیز ولیالله، الهی و عرشی و خدایی است. امامان خودمان را بشناسیم!
این صدا مرا مست کرد، برگشتم؛ حضرت فرمودند: تو پول نمیخواهی که برای دخترهایت انگشتر درست کنی؟ گفتم: آقا، وقتی میخواستم از پیش شما بروم، اصلاً یادم رفت. فرمودند: این پول را بگیر و برای دخترهایت انگشتر درست کن. بعد فرمودند: یکی از آن پیراهنهای مرا بیاورید. پیراهن بدن مطهرش را آوردند، حضرت تا کردند(ائمهٔ ما خیلی منظم بودند) و به ریانبنصلت دادند، بعد فرمودند: این هم پیراهنی که در فکرت بود از من بگیری و کفن خودت کنی.
کلام آخر؛ دعای پایانی
خدایا! به حقیقت حضرت معصومه(س)، معرفت ما را نسبت به پیغمبر، ائمه و قرآن کامل بفرما.
خدایا! ما و زن و بچهها و نسلمان را در دنیا و آخرت از خودت، قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) جدا نکن.
خدایا! ما در ماه رمضان خیلی ضرر کردیم؛ البته حق ما بود، چون با تو و دینت خوب رفتار نکردیم. ما بد کردیم و با همهٔ وجود به تو بدهکار هستیم، ما را ببخش. پروردگارا! ماه رمضان که از ما گرفته شد، محرّم و صفر را به حق زینب کبری(س)، از ما نگیر.
برادران! خیلی سخت است که آدم دو ماه بیحسین و بیگریه بماند. کشنده است اگر ما نتوانیم گریه کنیم و در مجالس او شرکت کنیم.
خدایا! دین ما، کشور ما، این ملت بزرگوارِ صابرِ شاکر و بامحبت ما، محراب و منبر ما، مرجعیت و رهبری معظم ما را از حوادث حفظ فرما.
خدایا! قبل از اینکه ما از جای خودمان بلند بشویم، به حقیقت امام هشتم، گناهان ما را ببخش و ما را پاک به خانههایمان برگردان. خدایا! توفیق دینداری، خدمت به دین و اهلبیت(علیهمالسلام) را بر ما مستدام بدار.
خدایا! همین لحظه، به قول امیرالمؤمنین(ع) در دعای کمیل، «و فی هذه الساعة»، همین الآن امام زمان(عج) را دعاگوی ما و زن و بچهها و نسل ما قرار بده.
خدایا! حرام را تا آخر عمر از ما قطع کن.
خدایا! دختر و زن بیحجاب در نسل ما قرار نده.
قم/ حرم حضرت معصومه(س)/ دههٔ کرامت/ تابستان1399ه.ش./ سخنرانی ششم