لطفا منتظر باشید

جلسه چهاردهم دوشنبه (13-5-1399)

(قم مسجد اعظم)
ذی الحجه1441 ه.ق - مرداد1399 ه.ش
9.38 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

مقدمۀ بحث

فردا شب مصادف با شب ولادت پربرکت امام دهم، حضرت هادی(ع) است؛ روایت بسیار مهمی از حضرت نقل شده که مجلس فردا شب به آن روایت تعلق خواهد داشت و شب پنجشنبه، شب جمعه و شب شنبه را هم با خواست خدا، در رابطهٔ با امیرالمؤمنین(ع) صحبت می‌کنم. با اینکه مسائل مهمی را در رابطهٔ با دعا تنظیم کرده بودم، مخصوصاً دوسه دعای مهم که در قرآن مجید در رابطهٔ با امیرمؤمنان(ع)، صدیقهٔ کبری(س) و جداگانه دربارهٔ حضرت سیدالشهدا(ع) است؛ چنان‌که تفاسیر مهم ما و ائمهٔ ما در نُه روایتِ با سند، آیه را دربارهٔ حضرت حسین(ع) بیان کرده‌اند. دعای فوق‌العاده‌ای در سه بخش که در آن آیه از حضرت سیدالشهدا(ع) نقل شده است. 

ممکن است بگویید که پیغمبر اکرم(ص) در سال دهم هجری از دنیا رفتند و ابی‌عبدالله(ع) روز وفات پیغمبر(ص) هفت سال‌ داشتند، دعا مربوط به چه وقتی است؟ دعا مربوط به چهل‌سالگی به بعد حضرت سیدالشهداست که پروردگار عالم انجام دعا را در آیه به زمان آینده نسبت داده‌اند. 

آن آیاتِ دعایی مربوط به امیرالمؤمنین(ع) و حضرت حسین(ع) را که در سورهٔ مبارکهٔ آل‌عمران، فرقان و احقاف آمده، محروم هستم که امشب مطالب بسیار باارزشی درباره‌اش برای شما عرض کنم. امشب آیات 127، 128 و129 سورهٔ بقره را که چند دعای ناب از حضرت ابراهیم(ع) نقل کرده است، البته به‌خاطر کمی وقت، بدون شرح مفصّل برایتان می‌گویم. 

 

روایتی عجیب در خصوص ارزش دعا و دعاکننده

پیش از ورود به این سه آیه که اولی‌اش را گفته‌ام، روایت عجیبی در ارزش دعا و دعاکننده برایتان بخوانم؛ من این روایت را اولین‌بار در کتاب «بحرالمعارف» ملاعبدالصمد همدانی دیدم. این غیر از آن جمله‌ای است که شب دیگری نقل کرده‌ام. این روایت خیلی عجیب است! دعای بعد از نماز بسیار مهم است و چند دعای عظیم در خود نماز به‌صورت واجب گنجانده شده است. 

 

-گلایۀ پروردگار از بندگان

ایشان به‌عنوان روایت نقل می‌کند: «أنّ الرَّجُل إذٰا صَلّی رَکْعَتِین»هنگامی که انسانی دو رکعت نماز بخواند، «وَ لَمْ یَسْأل اللّه شیئاً مِنْ حَوائِج الدّینِ وَ الدُّنْیا» بعد از اینکه «ألسّلامُ عَلَیْکُم وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکٰاتُه» را گفت، بلند شود و جای نماز را ترک کند، ولی چیزی از نیازهای دینی و دنیایی‌اش را از پروردگار عالم نخواهد؛ وقتی بدون درخواست، بدون دعا و گدایی بلند می‌شود و می‌رود، پروردگار عالم به ملائکه می‌فرماید: «کَأَنَّهُ قَدِ اسْتَغْنَی عَبْدی عَنِّی» فرشتگان من! نگاهش کنید که او طبل بی‌نیازی نسبت به مرا زد، انگار هیچ کاری با من ندارد، انگار با معدن رحمت، کرم، احسان و لطف کاری ندارد، سلام نمازش را داد، بلند شد و رفت. 

این گلایهٔ پروردگار است! انگار بعد از سلام نماز، زشت است که آدم گدایی نکند؛ چون بهترین وقت گدایی و درخواست حاجت است. آدم وضو دارد، نماز واجبش را خوانده و پیشانی تواضع در پیشگاه پروردگار روی خاک گذاشته، بهترین وقت دعا و گدایی کردن است؛ ولی این کار را نمی‌کند. 

 

-دعا نکردن برای دیگران، بخل در دعا 

«وَ إذا دُعیَ لِنَفْسِه وَ لَمْ یَدْعُ لِإخْوانه» اگر دعا کند، ولی فقط برای خودش تنها دعا کند و برای برادران مؤمن، مسلمان، جامعهٔ اسلامی و ملت مسلمان دعا نکند؛ یعنی سر این سفرهٔ کریمانهٔ الهی باشد و فقط برای خودش، تنها تنها فیض بردارد، به ملائکه خطاب می‌رسد: «مَلٰائِکَتی! یَظُنُّ عَبْدِی أنَّهُ یَسْألُ بَخیلاً» فرشتگان من! این بندهٔ من که تنها برای خودش خواسته، گمان می‌کند که پیش بخیل آمده است؛ من کریم هستم. خدا از هر عیب و نقصی پاک است، بخل برای آدم‌های بی‌تقوا، دور از حقایق و کم‌ظرفیت است. وجود مقدسی که در ذات و صفات(عین ذات است)، بی‌نهایت است، چه بخلی دارد؟ تو که از خدا برای خودت می‌خواهی، برای همه بخواه. 

 

-حکایتی شنیدنی از بخل در دعا

من سفری به حج عمره رفته بودم که داستان جالبی در آن عمره اتفاق افتاد. در این سفر با یکی از دوستانم بودم که در منطقهٔ بازار تهران تجارتخانه داشت. با هم بنا گذاشته بودیم که دو سه روزی را در مدینه روزه بگیریم، فردا صبح به من گفت: چیز عجیبی اتفاق افتاده است! گفتم: چه اتفاقی؟ گفت: وقتی دیروز با هم به حرم رفتیم، تو جداگانه برای خودت رفتی و زیارت و دعا و نماز خواندی، من هم روبه‌روی ضریح رسول خدا(ص) نشستم که خیلی خلوت بود، تسبیحم را از جیبم درآوردم و گفتم: برای تک‌تک همکارهایم، آنهایی که از من خرید کرده‌اند و آنهایی که من از آنها خرید کرده‌ام، دعایی در حرم پیغمبر(ص) بکنم. حدود صدتا از آنهایی که مرده بودند، به نظرم آمد که یکی از اینها، مرا در خریدوفروش اذیت کرده بود و من هم ناراحت بودم، پیش خودم گفتم: برود گم شود، من چیزی برای او نمی‌فرستم! دیشب خوابش را دیدم، به من گفت: تویی که خدا توفیق داده و از تهران تا حرم پیغمبر(ص) آمده‌ای، نشسته‌ای و برای صد نفر از همکارهایت که مرده‌اند، دعا کرده‌ای؛ هیچ‌کدام هم در نظرت نیامدند، غیر از من. آدمِ سخت و بی‌گذشت! می‌خواستی در حرم پیغمبر یک دعا هم به من بکنی تا خدا مرا بیامرزد. بخیل بودی؟! 

 

-دستور قرآن به چشم‌پوشی و گذشت از خطای دیگران 

این داستان دعاست؛ اگر بندهٔ من بعد از نماز برای خودش دعا کند و برای برادران ایمانی، مسلمان، همسایه و قوم‌وخویش دعا نکند، «یَظُنُّ عَبْدِی أنَّهُ یَسْألُ بَخیلاً». از هیچ‌کس نگران نباشید واقعاً اهل گذشت باشید، مردم و قوم‌وخویش‌هایمان همهٔ ما را اذیت کرده‌اند؛ ولی ما در قرآن دستور داریم که گذشت و چشم‌پوشی کنید: «أَلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ»(سورهٔ نور، آیهٔ 22) بندگان من! دوست ندارید که من شما را بیامرزم؟! ما همه دوست داریم؛ اگر دوست دارید شما را بیامرزم، «وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا» از آنهایی که شما را ناراحت کرده‌اند، حقیقتاً گذشت کنید(نه زبانی) و بدی‌شان را به رخ‌ آنها نکشید.

 

-قبض رحمت الهی با کینه‌ورزی به مردم

در سفر دیگری به مدینه، خانمی آمد که شدید گریه می‌کرد؛ این خانم گفت: هنوز به مسجد شجره نرفته‌ایم، به این برادرانی که کارگردان عمره هستند، بگویید گذرنامهٔ مرا بدهند تا به جدّه بروم، سوار هواپیما بشوم و به ایران برگردم. گفتم: چرا خانم؟! گفت: برای اینکه من از وقتی وارد مدینه شده‌ام، نه توانسته‌ام یک نماز یا دعای باحال بخوانم و نه یک زیارت باحال بکنم؛ به‌شدت گرفته، کسل، ناراحت و به قول عرفا، در حال قبض هستم. من این قبض را می‌گویم؛ قبض یعنی انگار همهٔ درهای رحمت خدا به روی من بسته است. به او گفتم: برای بار اول است و خدا به تو توفیق داده است، گفت: این چه توفیقی است که من حس می‌کنم راهی به پروردگار، پیغمبر(ص) و چهار امام معصوم‌ ندارم! 

 

-کلید همۀ قفل‌های زندگی در قرآن و روایات

تمام قرآن و روایات، کلید و به قول امروزی‌ها، کد است؛ حساب کن و ببین که چه قفلی به تو زده شده، کلید و کد آن در قرآن و روایات است. البته دراین‌باره باید به ما مراجعه کنند، نه به دعانویس‌ها، رمال‌ها و جادوگرها! می‌بایست پیش ما بیایند که کلید حل مشکل را از قرآن و روایات به آنها بدهیم. به این خانم گفتم: خانم، وقتی می‌خواستی به مکه بیایی، از همه با محبت خداحافظی کردی؟ گفت: از همه بامحبت خداحافظی کردم، غیر از مادرشوهرم که از او خوشم نمی‌آید! گفتم: ظالم و ستمکار به توست؟ گفت: نه! گفتم: در زندگی‌ات مشکلی ایجاد کرده است؟ گفت: نه! 

این طبع بیشتر خانم‌های ایرانی است که از مادرشوهر متنفر هستند و خدا هم از این دل‌ها متنفر است؛ این‌طور نیست که کسی از بنده‌ای متنفر باشد و خدا هم عکس‌العمل نداشته باشد. این خانم گفت: من متنفر بودم و برای خداحافظی نرفتم! به او گفتم: حالا می‌خواهی حالت قبض تو برطرف بشود، درِ رحمت برایت باز شده، پیغمبر و چهار امام به تو نظر کنند؟ آن‌وقت هنوز بیشتر مردم تلفن همراه دستشان نبود؛ گفتم: آیا پول داری؟ اگر پول نداری، به تو بدهیم؛ یک تلفن پایین این ساختمان است، برو پول بینداز و با مادرشوهرت صحبت کن، عذرخواهی و طلب حلالیت کن، به او بگو که من اینجا دعاگوی تو هستم. اگر می‌خواهی حکم خدا را عمل کنی، بلند شو و برو؛ رفت، دو روز بعد آمد و گفت: گریه‌ و حالم راه افتاد، حالت بسط پیدا کردم و زیارتم دلنشین شد. 

 

-سفارش قرآن به تلافی بدی با خوبی

وقتی دعا می‌کنی، به همه دعا کن؛ اگر می‌خواهی حلال بکنی، همه را حلال کن و سوا نکن. گروهی در تهران مثل بقیه، مرا بدون دلیل شرعی و اخلاقی خیلی اذیت کردند؛ این‌قدر اذیت کردند که خانوادهٔ ما به من می‌گفت که دیگر از این چند نفر گذشت نکن، ما خیلی از اینها لطمه دیده‌ایم! گفتم: باشد چشم؛ اما قرآن چه می‌گوید؟ دو بار در قرآن است: «وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ»(سورهٔ رعد، آیهٔ 22؛ سورهٔ قصص، آیهٔ 54) بندگان من، بدی را با خوبی تلافی می‌کنند. 

خدا قسمت کرد و من به عمره رفتم، در شجره مُحرِم شدم و بعد از نماز صبح وارد مسجدالحرام شدم، داخل مطاف آمدم. مبدأ طواف روبه‌روی حجرالاسود است، روبه‌روی حجر ایستادم و گفتم: خدایا! نیت طواف نمی‌کنم؛ تو در سورهٔ احزاب گفته‌ای که ببخشید تا شما را ببخشم. از این گروهی که چهار پنج سال است مرا به‌شدت در منگنه، سختی، غیبت، دروغ و تهمت قرار داده‌اند، با قلب گذشت کردم و تو هم از من گذشت کن که من پاک باشم و طواف کنم، نه با بار گناه. 

 

-قدرت خداوند، پشتوانۀ دعاکنندۀ مردم

اگر بنده برای خودش دعا کند و برای دیگران هم دعا کند، ملائکه می‌گویند: «یَدُ اللّه لَک» حالا که دلت برای همه می‌سوزد و دعا می‌کنی، دیگر قدرت خدا پشتوانهٔ تو شد. 

 

دعای جامع ابراهیم(ع) به درگاه خداوند

این مقدمه را گفتم و آنچه در این مقدمه بود؛ برادران و خواهران! راحت به قرآن عمل کنیم، خیلی چیز گیر ما می‌آید؛ نگوییم: نه، این‌قدر دل مرا سوزانده‌اند که نه گذشت می‌کنم و نه دعا، فقط آنها را نفرین‌ می‌کنم. این کار آدم مؤمن و متدین نیست! مؤمن باید نرم، مهربان، اهل گذشت و صدق و صفا باشد. اینکه راحت به عمل کردن به قرآن و فرهنگ اهل‌بیت تن بدهیم، اسمش تسلیم است. 

 

-درخواست تسلیم بودن در اوامر الهی

حالا ابراهیم و اسماعیل(علیهما‌السلام) در آیهٔ 128 سورهٔ بقره می‌گویند: «رَبَّنٰا وَ اِجْعَلْنٰا مُسْلِمَینِ لَک وَ مِنْ ذُرِّیتِنٰا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک». من رمز این «رَبَّنٰا» را نمی‌دانم! هرچه دعا از پیغمبر در قرآن نقل شده، یا با کلمهٔ «رَبّ» یا با جملهٔ «رَبّنا» است؛ ولی باید سرّی در این کلمهٔ عرشیِ نورانی باشد. هیچ پیغمبری در دعا کردنش، «یا الله» نگفته و دعا با «یا الله» شروع نشده، بلکه با «رَبّنا» شروع شده است. «رَبَّنٰا وَ اِجْعَلْنٰا مُسْلِمَینِ لَک وَ مِنْ ذُرِّیتِنٰا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک»؛ چقدر این دعا زیباست و چه درس مهمی است! دعا برای خودشان، ابراهیم و اسماعیل، بعد هم دعا برای کل نسل خودشان، البته با «مِن» تبعیضیه است؛ چون آگاه بود که خیلی‌ها خودشان را در معرض این دعا قرار نمی‌دهند و متکبر، مشرک، کافر و بدبخت هستند. 

این دو گفتند: خدایا! ما دو نفر را تسلیم خودت قرار بده. خدا باید کمک کند، و الّا ما در مقابل قرآن و روایات، دچار تکبر می‌شویم و می‌گوییم: برای چه گذشت کنم؟ لعنت بر او باد! این تکبر است. اما اگر وجود مقدس او که باید دعا کنیم به ما کمک کند تا ما تسلیم او باشیم؛ وقتی می‌گوید برو بجنگ، بگوییم چشم؛ می‌گوید نجنگ، بگوییم چشم؛ می‌گوید به‌دنبال حلال برو، بگوییم چشم؛ می‌گوید زکات و خمس بده، بگوییم چشم؛ می‌گوید به کسی تهمت نزن، بگوییم چشم؛ می‌گوید غیبت نکن، بگوییم چشم؛ می‌گوید مرا عبادت کن، بگوییم چشم؛ این تسلیم بودن است. 

 

-درخواست از خداوند برای تعلیم حج و بازگشت به او

ابراهیم(ع) می‌گوید: من و اسماعیل و نسل ما را تسلیم خودت قرار بده، «وَ أَرِنٰا مَنٰاسِکنٰا» و خودت برای اعمال حج، معلم ما بشو. «وَتُبْ عَلَيْنَا» خدایا! بازگشت و روی آوردن ما را به خودت بپذیر، «إِنَّک أَنْتَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ» تو بازگشت‌کنندگان را خیلی فوق‌العاده قبول می‌کنی و رحیم هستی. رحیم با صفت مشبهه، یعنی رحمتت دائم، همواره و همیشگی است. 

این هم یک آیه از سه آیه؛ در آیهٔ سوم، ابراهیم و اسماعیل سه‌ درخواست برای جامعهٔ آینده دارند که آن را هم دیگر خودتان امشب در قرآن ببینید. آیهٔ 129 سورهٔ بقره است؛ حالا اگر ترجمهٔ خوب و تفسیر دارید، ببینید که این مرد الهی نسبت به جامعه‌ها هم، چقدر انسان دل‌سوزی بوده است.

چه خوش است یک شب بِکُشی هوا را ×××××××××× به خلوص خواهی ز خدا خدا را 

به حضور خوانی ورقی ز قرآن ××××××××× فکنی در آتش کتب ریا را

شود آن‌که گاهی بدهند راهی ×××××××× به حضور شاهی چو منِ گدا را 

طلبم رفیقی که دهد بشارت ××××××××× به وصال یاری دلِ مبتلا را

مگر آشنایی ز ره عنایت ××××××××× بخرد به خاری گل باغ ما را 

 

کلام آخر؛ به مهمانی چرا در خانهٔ بیگانگان رفتی؟

سه شبانه‌روز است که صدای ابی‌عبدالله(ع) را نشنیده است؛ آنها را سر بازار کوفه آورده‌اند، سخنرانی می‌کند و بدبختی و بیچارگی ارتش یزید را شرح می‌دهد. صدای قرآن ابی‌عبدالله(ع) را در اوج سخنرانی شنید، سرش را از مهمل بیرون کرد و گفت: 

به مهمانی چرا در خانهٔ بیگانگان رفتی ××××××××××××× بریدی از چه با ما، روزی آخر آشنا بودی

حسین من، حسین من! 

که بر روی جراحات سرت پاشیده خاکستر ××××××××× مگر زخم تو را این‌گونه دارویی دوا بودی

سیزده‌چهارده ساله بودم، بخش آخر این مطلب را از یکی از بزرگان شنیدم و در حدی نبودم که آدرسش را بپرسم؛ اما بخش اول را که همه نوشته‌اند، این است: رو به سر بریده کرد و گفت: حسین من، اگر با من حرف نمی‌زنی، حرف نزن؛ فقط یک کلمه با این دختر کوچکت حرف بزن که در دامن من نشسته است. حسین من، نزدیک است که قلبش از کار بیفتد! خیره‌خیره به سر بریده‌ات نگاه می‌کند. 

کتاب‌ها تا اینجا را دارد، اما بخش بعد را که من از آن عالم باحالِ گریه‌کن شنیدم؛ ایشان می‌فرمود: این دختر کوچک با سر بریده شروع به حرف زدن کرد و صدا زد: بابا برگرد، من از طرف بچه‌ها قول می‌دهم که دیگر از تو آب نخواهیم و تو را دیگر ناراحت نکنیم.

 

-دعای پایانی

«أللّهُمَّ اَحْيِنا حَياتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ أمِتْنا مَماتَ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمّدٍ».

خدایا! به حقیقت ابی‌عبدالله(ع) و به سوز دل زینب کبری(س)، این بیماری را از دنیا برطرف کن. 

خدایا! این ویروس را از این کشور بردار. 

خدایا! با اینکه تلویحاً گفته‌اند که مجالس محرّم با رعایت بهداشت برقرار می‌شود، در عین حال، ما نگران هستیم و می‌ترسیم که از جلسات گریه محروم شویم. خدایا! با شفای مردم این مملکت، جلسات ابی‌عبدالله(ع) و گریهٔ بر ابی‌عبدالله(ع) را به ما برگردان. 

خدایا! امام زمان(عج) را دعاگوی ما، نسل ما و مردم این کشور قرار بده. 

خدایا! ما را از خودت، انبیا، قرآن و ائمه در دنیا و آخرت جدا مکن.

 

قم/ صحن مسجد اعظم/ دههٔ دوم ذی‌الحجه/ تابستان1399ه‍.ش./ سخنرانی چهاردهم 

برچسب ها :