لطفا منتظر باشید

جلسه اول پنجشنبه (17-7-1399)

(قم جلسه مجازی)
صفر1442 ه.ق - مهر1399 ه.ش
28.52 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

راه تماشای چهرهٔ ملکوتی سیدالشهدا(ع)

-تماشای محدود چهرهٔ سیدالشهدا در دنیا

برای دیدن چهرهٔ آسمانی، عرشی، ملکوتی و الهی حضرت سیدالشهدا(ع) با چشم دل و عقل، راه دیگری به‌جز نظر دقیق به بخشی از آیات قرآن، روایات و زیارت‌ها و دعاهایی که از حضرت نقل شده است، وجود ندارد. البته این تماشای با چشم عقل و دیدهٔ دل، آن‌هم در آینهٔ آیات، روایات، دعاها و زیارت‌های حضرت، تنها می‌تواند چهرهٔ بسیار محدودی از حضرت را نشان بدهد. کار تماشای کامل ایشان فقط در قیامت میسّر است. 

 

-مقام و عظمت والای سیدالشهدا در روز قیامت

یک وقتی برای دوستان نقل کرده‌ام؛ خدمت یکی از مراجع بزرگ نجف‌دیدهٔ کامل بودم، ایشان فرمود: هنگامی که آخوند خراسانی، این پهلوان علم، عمل و اخلاق و مربی بیش از هزار مجتهد جامع‌الشرایط از دنیا رفت، اهل دلی که از شاگردانش بود و خیلی دلش می‌خواست آخوند را در عالم بعد ببیند، در شبی به زیارت ایشان مشرّف شد و با علم به اینکه استاد از دنیا رفته، عرض کرد: آیا امکان خبر دادن از برزخ برای شما میسّر است؟ آخوند فرمود: نه! این اهل دل گفت: هیچ چیزی نمی‌توانید برای من بگویید؟ آخوند گفت: فقط می‌توانم یک مطلب بگویم؛ من بیش از هفتاد سال در علم و بحث، تدریس، حکمت، فلسفه و معرفت غوطه‌ور بودم و وقتی در دنیا بودم، فکر می‌کردم که در این سیر معرفتی‌ام، حداقل حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) را شناخته‌ام؛ وقتی وارد برزخ شدم، دیدم که در دنیا به ابی‌عبدالله(ع) جاهل کامل بوده‌ام. با آن‌همه آیه، روایت و دعای عرفه، ایشان را نشناخته‌ام و زمانی که به اینجا آمدم، به من نشان داده شد حضرت سیدالشهدا(ع) کیست، چه مقامی و عظمتی دارد و چه درّ گران‌بهایی در این دریای خلقت است. 

بزرگان می‌فرمایند: اگر نمی‌شود کل چیزی را فهمید، نباید آن را ترک کرد و بگویند مطلقاً نمی‌توانند بفهمند؛ بلکه باید در مقام جست‌وجو و حرکت عقلی، علمی و قلبی برآمد تا گوشه‌ای از آن کل را درک کرد. همان نیز معدنی عظیم و موتور حرکتیِ بسیار پرقدرتی برای رفتن انسان به‌سوی کمالات الهیه است. 

 

ابی‌عبدالله(ع)، همهٔ هستی به‌تنهایی 

-راسخون در علم از منظر کلام وحی

یکی از آیاتی که دربارهٔ حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) تأویل شده است؛ قرآن تأویل دارد و دراین‌باره می‌فرماید: «مٰا یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اَللّٰهُ وَ اَلرّٰاسِخُونَ فِی اَلْعِلْمِ»(سورۀ آل‌عمران، آیۀ 7) راسخون در علم، عالمانی هستند که علم آنها تا قیامت تغییر پیدا نمی‌کند و این انبیا و ائمه هستند که علمشان نور بود، این نور نیز تغییر نمی‌کرد. این نور هم برگرفتهٔ از نورالله بود که قابل‌تغییر نبود.

 

-نظر اهل‌بیت در خصوص آیهٔ پانزدهم سورهٔ احقاف

من برای این آیهٔ شریفه، یعنی آیهٔ پانزدهم سورهٔ احقاف، نُه روایت در تفاسیر مهم روایی پیدا کرده‌ام که اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در این نه‌ روایت متفقاً می‌گویند این آیه با حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) تطبیق کامل دارد. به‌عبارت دیگر، ایشان مصداق اتم و اکمل این آیهٔ شریفه هستند. من دو سه روز است که مرتب به این آیه نگاه کرده و به آن دقت کرده‌ام، کلمات، جملات و مطالبش بی‌نظیر است؛ اگر بنا باشد آدمِ وارد، اهل حال، اهل دل و آدمی که گناه روی عقل، روح و قلبش پرده نینداخته و از پروردگار دوری ندارد، بخواهد این آیه را نه از نظر لفظ، بلکه از نظر حقیقت، معنا، واقعیت، باطن و عمق توضیح بدهد و تفسیر کند، یقیناً کتاب کاملی می‌شود که شاید در چند جلد یا یک موسوعه باشد. همهٔ شما در این جلسه اهل علم، اهل دل و اهل تقوا هستید، من اول آیه را برای تبرک و نورانیت قرائت می‌کنم تا حق بودن سخن مرا عنایت کنید. آیهٔ شریفه با اینکه یک‌‌خط‌و‌نیم است، ده‌ مطلب محوری در آیه است؛ واقعاً هر کدامش محوری، باب عظیمی از علم، ادب، تربیت و پند و راهگشاست. 

 

-کل عالم و انسان‌ها در یک‌نفر

آیه می‌فرماید: «وَ وَصَّینَا اَلْإِنْسٰانَ بِوٰالِدَیهِ»(سورهٔ احقاف، آیهٔ 15) در ظاهر آیه، انسان یعنی همهٔ انسان‌ها، چه مؤمن، چه مسلمان و چه غیرمسلمان؛ هر کس این هیکل خاص را دارد و اسمش آدمیزاد است. این ظاهر جملهٔ اول، اما با تطبیق آیه که ائمه راجع‌به ابی‌عبدالله(ع) دارند، انسان در اینجا یعنی خود ابی‌عبدالله(ع)؛ چون او به‌تنهایی همهٔ انسان‌هاست. او یک نفر است، ولی کل است؛ او یک فرد است، ولی جمع است؛ یعنی کل عالم و انسان‌ها در این یک نفر گنجانده شده‌اند. 

وَ أَنْتَ الْكِتَابُ الْمُبِينُ الَّذِي ××××××× بِأَحْرُفِهِ يَظْهَرُ الْمُضْمَر

 

-گریهٔ تمام هستی بر ابی‌عبدالله(ع)

دلیل هم دارم که کلمهٔ انسان در تأویل معنوی‌ این آیه، ابی‌عبدالله(ع) است، به اینکه او به‌تنهایی همه هست؛ چون آنچه همهٔ خوبان داشتند، تو به‌تنهایی داری. همه در او منتهی هستند. لذا می‌بینید که این اتفاق یک‌بار در عالم پیش آمد؛ تمام انبیا و فرشتگان با شنیدن روضه‌اش از زبان جبرئیل و جبرئیل از خدا، برای او گریه کردند. تمام حیوانات گریه کردند؛ حتی در «کامل‌الزیارات» داریم که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: وحشی‌های بیابان برای او گریه کردند. جن و انسان‌هایی که اهل دل هستند، برای او گریه کردند. در قرآن نیز داریم که زمین و آسمان هم برای او گریه کردند: «فَمٰا بَکتْ عَلَیهِمُ اَلسَّمٰاءُ وَ اَلْأَرْضُ»(سورهٔ دخان، آیهٔ 29) که مفهوم مخالفش، «بکت سموات و ارض» است. پس شما حسین(ع) را در همهٔ هستی می‌بینید؛ در ملائکه، جن و انس، گیاهان و درختان، زمین و آسمان، انبیا و ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام). فقط کافی است که ما عمق این روایت را بفهمیم؛ یعنی بفهمیم که حسین(ع) به‌تنهایی همهٔ هستی است. 

 

-قول رسول خدا(ص) دربارهٔ ابی‌عبدالله(ع)

«حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ» قول پیغمبر(ص) است. اگر کسی همین «حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ» را بفهمد و عمقش را درک کند، برای او کافی است؛ چون پیغمبر(ص) مقام جمع‌الجمعی دارد و کل‌الکمالات، کل‌الحسنات، کل عبادت، کل نبوت، کل امامت و کل توحید است. وقتی حضرت می‌فرمایند که حسین از من است، نه اینکه بچه و نوهٔ من است، بلکه وجود من است و من هم وجود او هستم؛ اگر آدم همین روایت را بفهمد، می‌فهمد که انسان در آیه، یعنی ابی‌عبدالله(ع) که به‌تنهایی همه هست. حالا بحثش خیلی گسترده است که امروز تمام نمی‌شود. اگر بتوانم و خدا بخواهد، ان‌شاءالله همین آیه را در روزهای بعد ادامه می‌دهم. 

 

رنج و غصهٔ مادر در هنگام تولد ابی‌عبدالله(ع)

خداوند می‌فرماید: «وَ وَصَّینَا اَلْإِنْسٰانَ بِوٰالِدَیهِ إِحْسٰاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً»(سورهٔ احقاف، آیهٔ 15) تمام شش ماهی که در رحم مادر بود، مادر رنج می‌کشید، غصه‌دار و ناراحت بود؛ یعنی بو برده بود که او کیست و چه خواهد شد! «وَ وَضَعَتْهُ کرْهاً» وقتی هم که او را به‌دنیا آورد، در کمال مشقت و رنج به‌دنیا آورد. حالا باید بگردیم و ببینیم که آن رنج و مشقتش چیست؟ همهٔ خانم‌ها در زاییدن طبیعی رنج می‌کشند، اما اینکه خدا در اینجا مخصوصاً به تولد ابی‌عبدالله(ع) اشاره کرده، معلوم می‌شود که این رنج خاصی است. «وَ حَمْلُهُ وَ فِصٰالُهُ ثَلاٰثُونَ شَهْراً» مدت خوردن شیر و در رحم بودنش سی ماه است، اما از این آیه استفاده می‌کنند که ایشان شش‌ماهه به‌دنیا آمده‌اند. دکترها می‌گویند و معروف است که بچهٔ شش‌ماهه ناقص می‌شود و نمی‌ماند؛ این چه شش‌ماهه‌ای بوده که همهٔ عالم را پر کرد؟! 

 

درخواست‌های ابی‌عبدالله(ع) از پروردگار

«حَتّٰی إِذٰا بَلَغَ أَشُدَّهُ» او در دنیا به کمال مطلوب، یعنی کمال عقل، بدن و روح رسید. «وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً» وقتی چهل سال او کامل شد، یعنی به اوج عظمت انسان(نه اوج عمر و بدن) رسید، با پروردگار حرف زد و گفت: 

 

-توفیق شکرگزاری نعمت‌های خود و والدین

«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکرَ نِعْمَتَک اَلَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی» خدایا! به من الهام کن تا هرچه نعمت ظاهری و باطنی به من داده‌ای، شکر کنم. «وَ عَلیٰ وٰالِدَی» خدایا! هرچه نعمت ظاهری و باطنی هم به پدر و مادرم داده‌ای، شکر آنها را هم به گردن من بینداز که من همهٔ نعمت‌های آنها را هم شکر کنم تا آنها روز قیامت در مسئلهٔ شکر به تو بدهکار نباشند. این توفیق را به من بده! 

 

-رضایت پروردگار در هر قدم و عملی

«وَ أَنْ أَعْمَلَ صٰالِحاً تَرْضٰاهُ» خدایا! به من محبت و لطفی کن که هر قدمی برای تو برمی‌دارم؛ چه در باطن، عمل قلبی و روحی، چه در ظاهر، عملی که تو بپسندی. عملی که خیلی ظاهر زیبایی دارد، اما تو نپسندی، باید آن را دور بیندازند و ارزشی ندارد. 

 

-اصلاح‌گری سودمند‌ فرزندان

این بخش آیه خیلی مهم است! «وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی» خدایا! خودت دست‌به‌کار بشو تا اولادهای من از نظر نیت، خلوص، روحیه، اعتقاد و عمل، اولادهایی صالح بار بیایند. حالا چرا «لِی» می‌گوید؟ خیلی زیباست! نمی‌گوید «أَصْلِحْ ذُرِّیتِی» بچه‌های مرا در همهٔ امور شایسته بار بیاور؛ می‌گوید: «أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی» من از این اصلاح‌گری تو سودمند بشوم؛ یعنی همین‌طوری که من برای علی(ع) و فاطمه(س) بودم، بچه‌های من هم برای من همان‌طور باشند. 

این دعا چطور مستجاب شد! این دعا این‌طوری مستجاب شد که خدا نُه‌ فرزند تاریخی و پی‌درپی به او داد، همه از زین‌العابدین(ع) تا امام عصر(عج) امام معصوم شدند. امام به ما می‌گویند که اهل دعا باشید، ولی یک دعای مستجاب! بی‌خودی دهانتان را باز نکنید؛ بلکه قلب‌، نیت‌، خلوص‌ و ایمانتان را به دعا گره بزنید تا دعا مستجاب بشود. 

 

-رجوع با همهٔ وجود به پروردگار

«إِنِّی تُبْتُ إِلَیک»؛ «تٰابَ» به‌معنی این توبهٔ اصطلاحی نیست، معنی «إِنِّی تُبْتُ إِلَیک» این نیست که من از گناه به پیشگاه تو توبه می‌کنم. او در پاکی نمونه نداشت. 

ای پاک‌تر از دانش و پاکیزه‌تر از هوش ××××××× دیدیم تو را کردیم این هر دو فراموش

او جزء آیهٔ «إِنَّمٰا یرِیدُ اَللّٰهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیتِ»(سورهٔ أحزاب، آیهٔ 33) است. کلمهٔ «تٰابَ» در لغت، یعنی «رَجَعَ». خدا توبه را به خودش هم نسبت داده و می‌فرماید: «فَتٰابَ عَلَیْهِ» من به آدم رجوع کردم. «إِنِّی تُبْتُ إِلَیک» یعنی با همهٔ وجودم به تو رجوع کردم. 

 

-قرار گرفتن در زمرهٔ مسلمین

«وَ إِنِّی مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ»؛ من باید «إِنِّی مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ» را از آیه‌ای در سورهٔ حج برایتان معنی کنم که این «مُسْلِمِینَ» به‌معنی ملت اسلام نیست و معنی خیلی بالایی دارد. این متن آیه که ده موضوع را بیان کرده بود.

 

کلام آخر؛ کاروان اهل‌بیت در چندقدمی کربلا

بعضی از شامه‌ها خیلی قوی است! اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تا کربلا خیلی فاصله داشتند که شاید چند میل یا چند کیلومتر بود؛ اما شامهٔ ملکوتی‌شان قوی بود و همین‌طوری که سوار شترها بودند، بوی ابی‌عبدالله(ع) به مشام‌ آنها می‌رسید. گویا در برگشتن، چون دختر سه‌ساله دیگر نبود، زینب(س) برای آرامش خودش، سکینه(س) را در مَحمل خودش نشاند. سکینه(س) با عمه صحبت کرد و گفت: 

شمیم جان‌فزای کوی بابم ×××××××× مرا اندر مشام جان برآید

گمانم کربلا شد عمه نزدیک ×××××××××× که بوی مشک و ناب و عنبر آید

به گوشم عمه از گهوارهٔ گور ×××××××××× در این صحرا صدای اصغر آید

حسین را ای صبا برگو که که از شام ××××××××× به کویَت زینب غم‌پرور آید

ولی ای عمه دارم التماسی ×××××××× قبول خاطر زارت گر آید

که چون اندر سر قبر شهیدان ×××××××× تو را از گریه کام دل برآید

در این صحرا مکن منزل که ترسم ×××××××× دوباره شمر دون با خنجر آید

مهار ناقه را یک‌دم نگه دار ×××××××××× که استقبال لیلا اکبر آید

 

قم/ دههٔ سوم صفر/ پاییز1399ه‍.ش./ سخنرانی اول

برچسب ها :