لطفا منتظر باشید

جلسه 91

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

  بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيّبين الطاهرين.
به نظر مي‌آيد قسمت اول خطبۀ قاصعه سه موضوع اساسي را مطرح مي‌کند يکي معرفي شيطان به معناي عام است که گاهي مَثَل هم به ابليس مي‌زند که در حقيقت مبدأ فرهنگ شيطاني را معرفي بکند و نشان بدهد که مردم تصور نکنند فقط ابليس است بلکه هر کسي که آلودۀ به فرهنگ او است و هدف او را دنبال مي‌کند يک شيطان است با اين اسم عام، البته شياطين انسي، اسامي خودشان را دارند ولي چون فرهنگ آن شيطان اصلي دينشان است و بر اساس همان فرهنگ عمل مي‌کنند ديگر خداوند متعال اسم خاص کسي را تا پايان نزول قرآن نياورده است به همان لفظ عام بيان مي‌کند مطلب را در ابتداي سورۀ بقره که نزديک بالاي ده آيه دربارۀ منافقين است دارد (وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطينِهِمْ) در مدينه تنها يک عدد شيطان نبوده است که غرق در فرهنگ ابليسي بوده و کار همان را هم بين مردم دنبال مي‌کرد، بلكه متعدد بودند، تعدادشان از سه به بالا بود با جمعي که خداوند آن را در آيه به عنوان شياطين آورده است (وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطينِهِمْ) در سورۀ انعام هم همين جمع را آورده است (وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطين)  که هر پيغمبري در برابر دينش در برابر ابلاغ رسالت در برابر خواستش و طرحش شياطيني بودند بعد هم لازم است انسان زمان شناس باشد که آيات قرآن و فرمايش‌هاي پيغمبر و ائمه را به گذشتۀ محض تفسير نکند چون تا آمدن امام دوازدهم هيچ ملتي و هيچ کشوري خالي از شياطين نيستند.
يک نکته را هم بدانيم به اندازه‌اي که شيطان و شياطين مورد نفرت و غضب و لعنت پروردگار هستند، ايستادگان در برابر آن شياطين مورد محبت و لطف و رضايت و عنايت پروردگار هستند آنها اگر در سراشيبي پستي به سرعت دارند حرکت مي‌کنند ايستادگان در برابر آنها به سرعت صعود الي الله دارند، يعني يک حرکت رفعتي دارند و آدم‌هاي باارزشي هستند شما در بعضي از دعاها و روايت کلمه ثغور را مي‌بينيد «مرزها»، که ائمۀ ما عالمان مکتبشان را يعني شما و آنهايي که در دوره‌هاي گذشته بودند حافظ ثغور معرفي کردند کاري که خود انبيا و ائمۀ طاهرين داشتند مرزبانان که با قلمشان با زبانشان با بصيرتشان با فعاليت‌هاي گوناگوني که دارند تا جايي که امکان دارد راه نفوذ شياطين را بر ايتام اهل بيت که همين شيعيان هستند مي‌بندند و همين مرزباني و ايستادن و مبارزه کردن و سد کردن راه دشمنان که مي‌خواهند رخنه در ايمان و عقايد و اخلاق مردم کنند اين عالي‌ترين عمل ارزشي پيش پروردگار است.
در ذيل آيۀ (مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً)  بالاخره ما نمي‌توانيم بگوييم در گرفتن مفاهيم آيات قرآن بي نياز از اهل بيت هستيم قرآن مجيد تأويل دارد خود خدا مي‌گويد و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم  بايد از آنها پرسيد خوب منظور اين آيه فقط قتل ظاهري است و احياي ظاهري است که من مانع قطع حيات کسي بشوم.
امام صادق مي‌فرمايد: «نه اين قتل يک قتل ديگر هم هست وآن قتل شخصيت و دين و کرامت انسان است، احيا احياء روح انسان است در مدار دينداري حالا خود قرآن مجيد، ارزش کار را ببينيد، چقدر گسترده بيان کرده است اگر کسي يک نفر را به هدايت احيا بکند که ما بر اين معنا از سورۀ انفال دليل داريم (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ)
اين حيات چه حياتي است حيات بدني که نيست (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً) يعني همين هدايت (يَمْشي‏ بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها)  حيات در اين آيه همان حيات سورۀ انفال و انعام مي‌باشد.
منظورم اين جمله امام ششم است، ارزش هدايت که مي‌گويد: يا بن رسول الله! کنار دريا ايستاده‌اند دو نفر دارند غرق مي‌شوند يکي در آب دارد غرق مي‌شود، يکي در گمراهي دارد غرق مي‌شود، يکي در درياي آبي است يکي در درياي ضلالت است، من هم قدرت نجات يکي از آنها را دارم تکليفم چيست فرمود: آن کسي که در آب دارد غرق مي‌شود و ناله مي‌کند و استغاثه مي‌کند دلت به حال آن نسوزد بگذار بميرد، بيا برو سراغ آني که دارد گمراه مي‌شود او را هدايت کن.
شياطين و اين مرزداران مقابل شياطين که شياطين رجيم هستند و ملعون هستند مرزبانان کريم هستند و اصحاب يمين هستند و اگر خوش بين‌تر باشيم مقرب هستند اين ارزش مرزباني است که در اين زمينه به خصوص روزگار ما جاي کار زيادي است.
اي عزيزان احساس خستگي نکنيد احساس کسالت نکنيد و اين چند روز کوتاه عمر را در اين مرزباني نهايت فعاليت را داشته باشيد شما ببينيد يک خانمي که آسيب ديده بود بين در و ديوار آزردگي شديد پيدا کرده بود و حقشان را روز روشن به غارت برده بودند، ابداً احساس نا اميدي و کسالت نکرد بلند شد آمد مسجد، با همان آزردگي بدني، دولت روزگارش را به محاکمه کشاند يعني مسجد را تبديل به دادگستري کرد و خودش شروع کرد به محاکمه کردن که همين خطبۀ مسجدشان را ببينيد، اصلاً نشان مي‌دهد که ايشان دريايي از دانش حقوق و قدرتمندي در وکالت بوده است از طرف پيغمبر از پيغمبر دفاع کرد، از طرف اميرالمؤمنين از اميرالمؤمنين دفاع کرد، از طرف آيندگان تا قيامت از آيندگان دفاع کرد و دفاعش را ادامه داد يعني به مسجد خاتمه پيدا نکرد، در خانه هم که آمد سکوت نکرد، دسته دسته زنهايي که مي‌آمدند ديدنش، در همان بستر محاکماتش را ادامه داد تا از دنيا رفت و اين محاکمات بر پايۀ قوي‌ترين مسائل حقوقي و وکالت دعاوي است كه تا الان ذره‌اي ايراد به آن نتوانسته‌اند بگيرند، در آينده هم نمي‌توانند ايراد بگيرند.
و همين محاکمه براي اهل انصاف در باطل بودن طرف مقابلش و در غاصب بودن طرف مقابلش و در اينکه اينها روز روشن دزدي کردند و سر گردنۀ حيات انسانيت را گرفتند واقعاً کافي است اصلاً خسته نشد در اين زمينه‌ها اين يک مرزباني خانم هم هست، حد اقل سنشان را مي‌گويند هيجده، حداکثر بيست و پنج سال، بالاخره يک خانم جواني که روز روشن، بود و نبودشان را غارت کردند و حتي منبع درآمد خانوادگيش را بردند اصلاً احساس نااميدي از مبارزه نکرد چون مبارزه اش الگو شد و بقاء پيدا کرد آنقدر آن مبارزه با ارزش بود که در روايتي از امام دوازدهم نقل شده است «في إبنة رسول الله اسوة حسنة»  حضرت زهرا نمي‌گويد، مي‌فرمايد: مادرم حضرت فاطمه براي من سرمشق است، سرمشق براي برپا کردن عدالت، سرمشق براي کوبيدن ظلم براي شکستن کمر بيداد گري نبايد احساس خستگي کرد، خصوصاً در اين روزگار که ملاحظه مي‌کنيد مسيحيت با تمام توان صهيونيست با تمام توان، اينها شياطين روزگار ما هستند.
اينکه پروردگار به لفظ عام بيان کرده است بايد مورد توجه ما قرار بگيرد که آيات مربوط به شيطان محدود به روزگار پيغمبر نيست يا فرمايش‌هاي اميرالمؤمنين محدود به روزگار خودشان نيست، هر روزگاري شيطان بسياري دارد ولي بايد ترفندهايشان را شناخت، مکتبشان را شناخت، ابزارشان را شناخت، امام صادق(ع) مي‌فرمايد: با همان ابزاري که آنها به جنگ شما آمده‌اند شما هم با همان ابزار به مبارزه با آنها برويد، آنها با سايت به جنگ شما آمدند شما هم با سايت به مبارزه با آنها برويد، امام مطلق بيان کردند آنها با ماهواره آمدند شما با ماهواره برويد آنها با مجله و روزنامه آمدند شما هم با آن برويد، آنها با تلويزيون آمدند شما با آن تلويزيون به عنوان مبارزه با شيطان، نه اين تلويزيوني که ما داريم اين خودش در بعضي از فيلم‌هايش يار شياطين داخلي و خارجي است.
امام صادق(ع) مي‌فرمايد: از همان راهي که آنها به جنگ شما آمدند، از همان راه به جنگشان برويد و ما در اين زمينه به شهرهايي که مي‌رويم و مناطقي که مي‌رويم گرچه خيلي سخت است ولي بايد تحمل کرد و نيرو تربيت کرد، در يک دهي يک بخشي چهارتا جوان را با کتاب‌هاي عليه وهابيت، اين شيطان کثيف داخل امت اين حزب جاسوسي صهيونيسم جهاني عليه عرفان‌هاي کاذب که سر در آخور لندن دارند همه شان ، با جزوه‌هاي کوتاه با تشويق و ترغيب و با جايزه دادن بچه‌ها هم كه هيجان دارند اينها را مي‌شود مجهزشان کرد که اگر فرهنگ اين دو سه نوع شيطان وارد بخش يا وارد منطقۀ منبر شما يا وارد منطقۀ محراب شما شد و شما نبوديد آنها بتوانند وارد مبارزه بشوند تا شما برسيد، اين يک بخش خطبه است شيطان شناسي.
بخش دوم: بخش شيطان زده‌ها است که تابع مدرسه شياطين مي‌شوند اينها چه اوصافي دارند چه رفتاري دارند چه روشي دارند و بشناسيد که اينها به تعبيراتي که چهار پنج بار اميرالمؤمنين آورده‌اند، جنود سواره و پياده اين شياطين هستند و ما قدرت معنويمان در مقابل آنها خيلي بالا است يعني اگر آنها يک نفر از ما را شکست بدهند ما ده تا از آنها را شکست مي‌دهيم صد يا هزارتا از آنها را شکست مي‌دهيم من با دليل برايتان عرض مي‌کنم و اين پرونده‌ها را من ديدم که صهيونيست و مسيحيت و مکتب لائيک از دو زمان در شيعه نه اهل سنت بسيار در وحشت است که اين دو زمان سنگر شيعه است که از اين دو سنگر با قوي‌ترين اسلحه‌ها شياطين خارجي و داخلي و فرهنگشان را مي‌شود مورد هجوم قرار داد و کمر شکنشان کرد يکي ماه رمضان است که اهل سنت به شکل ما اين ماه را ندارند آنها ظهر و شب ماه رمضان منبر ندارند احيا ندارند و يکي ديگر از زمانها محرم و صفر است به خصوص دهۀ عاشورا و دهۀ آخر صفر که در مدارک آنها ديدم اگر بشود اين دو تا سنگر را نابود کرد ما ديگر به تمام امور شيعه مي‌توانيم رخنه پيدا بکنيم.
با اين اعترافاتي که شياطين دارند شما عنايت بفرماييد که ماه مبارک رمضان در خوب منبر رفتن و کار کردن و پاک‌ترين و صاف‌ترين روايات را از کتب بيرون کشيدن و با بيان هنرمندانه به مردم رساندن چه کار عظيمي است، اين اسلحۀ ما آن دين خالص را براي مردم گفتن است نه معجزات و کراماتي که به غير انبياء و ائمه نسبت مي‌دهند و با بيان خواب‌هاي بي دليل و بي منطق مردم را مشغول مي‌كنند، ما سي جزء قرآن داريم ما بيست جلد وسائل الشيعه داريم ما صد و ده جلد بحارالانوار داريم، ما من لا يحضره الفقه داريم ما کافي شريف را داريم ما نوشته‌هاي بسيار قوي فيض کاشاني را داريم که تمام اينها با فطرت مردم، با عقل مردم هماهنگ است و قبول مي‌کنند و مي‌پذيرند که ديگر نوچه‌هاي شياطين و شيطان زده‌ها به قول اميرالمؤمنين جنود سواره و پياده‌اش به ما حملۀ کشنده نکنند اين هم دو بحث.
بحث ديگر اميرالمؤمنين هم در مسئله شيطان شناسي و مريد شناسي شيطان، تشويق‌هاي بسيار قوي حضرت به مردم مؤمن و متدين و اهل علم است که با اين شياطين چه کار بکنيد.
اولاً حضرت در مقام پاکسازي باطن ما در آمده‌اند يعني يک تذکراتي مي‌دهند که اگر اين تذکرات را مردم و ما روحانيون گوش ندهيم کارمان پيش نمي‌رود و ميدان براي شيطان و قدرت نمايي او باز مي‌ماند يک خطبه‌اي دارند که فکر کنم شماره اش در نهج البلاغه‌ها که متأسفانه اين شماره‌ها خيلي با هم تفاوت دارد در نهج البلاغه‌هاي اول مثل نهج البلاغه مرحوم فيض که از اول کساني بود نهج البلاغه را در زندگي مردم آورده بود من او را ديده بودم و بعد از اينکه طلبه شدم با او ارتباط داشتم يک آدم بسيار پرکاري بود او باعث شد مردم نهج البلاغه را بشناسند.
خطبۀ صد و دوازده يا صد و يازده که با چه نگراني با چه غصه‌اي يعني از جملات بعد و جملات قبل پيدا است که مي‌فرمايد: اين تفرقه، اين چند تا چند تا بودن، اين دسته دسته بودن، اين گروه گروه بودن، خيلي درد است که با همديگر يکي نمي‌شويم، با همديگر يک واحد نمي‌شويم با همديگر تصميم نمي‌گيريم هر کدامتان يک سازي را مي‌زنيد دلتان هم خوش است (كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُون)  بعد حضرت مي‌گويد: اين از هم گسستگي، اين که نمي‌خواهيم همديگر را ببينيم نمي‌خواهيم با هم جلسه بگذاريم، نمي‌خواهيم عقل هايمان را روي هم بگذاريم، از حوزه‌ها گرفته تا مقامات سياسي واقعاً حرفشان خيلي فشار دارد «ما فرق بينكم الا خبث السرائر و سوء الضمائر»  علت اين اختلاف و تفرقه، علت اين که همديگر را نفي مي‌کنيم، علت اينکه همديگر را قبول نداريم، علت اينکه به کار همديگر دائم ايراد مي‌گيريد، آلودگي باطنتان است و نيت‌هاي پليدتان يعني شما اگر نيتتان خدا بود در نيت خدا داشتن از خيلي از هويت‌ها گذشت مي‌کرديد، اگر آدم اهل خدا باشد اگر آدم خالص باشد و اگر آدم باطن صافي داشته باشد، باطن صاف نور خالي است دارد سفارش مي‌کند اول پاکسازي مي‌کند ما را «فأطفئوا ما کمن في قلوبکم من نيران العصبيه»  قبلاً عرض کردم لغت تعصب در اين موارد يعني در اين گونه روايات به معناي ايستادن در مقابل حق است که نه جا ندارد من فرمان‌هاي تو را قبول بکنم بپذيرم اين عصبيت را، حضرت مي‌فرمايد حق را اينجا مطلق بگيريد، عصبيت در مقابل حق يعني سينه سپر کردن در مقابل خدا، انبيا و ائمه و آيات قرآن و روايات سينه سپر کردن در مقابل حقوق ديگران.
مي‌گويد: آنچه که در دلتان از آتش عصبيت پنهان است «کمن في قلوبکم» اينها اول خاموش بود اگر شما با آتش عصبيت وارد کار بشويد، مريد شيطان مي‌شويد، چون اين اخلاق شيطان است کارتان مي‌شود کار شيطاني، روشتان مي‌شود روش شيطاني «و احقاد الجاهلية» شما که همه تان متدين و شيعه و درس خوانده و يا مردم اهل بيتي، چرا به هم کينه داريد، چرا نسبت به همديگر دشمني داريد، بنشينيد و حساب بکنيد كه آيا اين کينه‌ها که به همديگر داريد خدايي است يا نه آن وقت اين عصبيت و کينه روي قضاوت آدم خيلي اثرات بدي دارد فلاني باسواد است باسواد، چي داري مي‌گويي فلاني خوب است خوب اين آدم خوبي است؟ اگر خوب مي‌خواهي آدرس به تو مي‌دهم برو دنبالش، مي‌گويد خوب چه كسي است؟ همان هفتاد و دو نفر که کشتنشان. خوب است؟ چه چيزش خوب است؟ پشت سر اين آقا مي‌شود نماز خواند؟ نماز؟ مگر مي‌خواهي در روز قيامت بيايند بر روي نمازهايت يک خط بطلان بکشند؟
کينه‌ها در قضاوت‌ها اثرات منفي بسيار بدي مي‌گذارد، مي‌گويد آتش تعصب اول خاموش بکنيد «احقاد الجاهلية» کينه‌ها را اميرالمؤمنين برمي گرداند به دوران جاهليت قبل از بعثت کينه‌ها همه جاهلي است، تبديلش بکنيد به نرمي «فانما تلک الحمية» لغت حميتي که بعد از عصبيت و احقاد آورده‌اند هر دو را بايد در خودش جا داده باشد يعني هم اخلاق مقابل حديث دادن و هم کينه نسبت به کساني که بايد محبت نه کينه «فإنما تلک الحمية تکونوا في المسلم من خطرات الشيطان و نخواته و نزعاته و نفثاته»  اين حميت، اين تعصب و کينه ورزي در وجود مسلمان که همين‌ها باعث مي‌شود امور خدايي را دفع بکند افراد با ارزش را دفع بکند کارهاي با ارزش را دفع بکند. «تکونوا في المسلم من خطرات الشيطان و نخواته»  از رشته‌هاي نخوت او و برتري جويي او و فسادهاي او نزعات و نفثات و از دم‌هاي اوست که مي‌دمد (يوسوس في صدور الناس)  و (من شر النّفاثات في العقد)  که اينجا جمع مؤنث آورده، خيلي نکته دارد من اولين بار معني واقعي نفاثات را در جلد دهم مجمع البيان مرحوم طبرسي ديدم كه هيچ کسي زيبا‌تر از ايشان عمق نفاثات را نفهميده است.
مي‌گويد نفاثات چون جمع مؤنث است يعني دختران و زنان جوان زيباي چهرۀ آرايش کردۀ طناز عشوه گري که وجود جوانان و مردان با اين شکل و قيافه خودشان، خودشان را مي‌دمند و دين آنها را با ايجاد روابط نامشروع و زنا و معشوقه گري به نابودي مي‌کشند و چقدر اين بي‌حجابي و آرايش‌ها کاربردش شديد است که پروردگار به پيغمبر مي‌گويد: از شر اين زنان و دختران اين گونه‌اي به من پناه بياور چون اين شر خيلي قوي و شکننده است «تکونوا في المسلم من خطرات الشيطان و نخواته و نزعاته و نفثاته» خوب اگر شما اينها را حل نکنيد به شيعه مي‌گويد: به همه نوع شيعه‌اي از آخوند شيعه، رئيس شيعه، رئيس جمهور شيعه، وزير شيعه، وکيل شيعه، اگر اينگونه باشيد که خودتان عامل شيطان هستيد و يار شيطان هستيد «واعتمدوا وضع التذلل علي رئوسکم» تاج تواضع را به سر بگذاريد «و القاء التّعزز تحت اقدامکم» خرمهرۀ تکبر را زير پايتان له بکنيد، القا يعني انداختن «القاء التعزز تحت اقدامکم و خلع التکبر من أعناقکم» حلقۀ تکبر را از گردنتان باز بکنيد گردنبند تکبر را باز بکنيد «و اتَّخذوا التَّواضع مسلحة بينکم و بين عدوكم ابليس و جنوده»  بياييد تواضع در برابر حق را سنگر ميان خود و دشمنتان شيطان و لشگرش قرار دهيد، يعني اگر خودتان را در دست قوانين خدا رها بکنيد و درونتان پاک باشد اين اخلاق‌ها را نداشته باشد شما در سنگري قرار گرفتيد که شيطان از نفوذ در جامعه و خودتان لنگ مي‌ماند و به بدبختي مي‌نشيند.
 

برچسب ها :