لطفا منتظر باشید

جلسه 89

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيّبين الطاهرين.
البته اگر به قول قرآن مجيد بخواهند اهل قرآن باشند اهل صراط مستقيم باشند دانستنش واجب است خيلي‌ها خيال مي‌کنند واجبات الهيه فقط واجبات عملي است، نماز است روزه و حج و خمس و زکات است در حالي که به اين معنا توجه ندارند که در حد دين دار شدن واقعي تحصيل معارف الهيه که بخشي از آن درباره عقايد است و بخشي از آن در رابطه با دوست شناسي و دشمن شناسي است واجب است.
وقتي پيامبر خدا(ص) مي‌فرمايد: «طلب العلم فريضة»  اينکه نماز نيست، روزه نيست، زکات نيست اين معرفت است. حضرت مي‌فرمايد: فريضة، نمي‌فرمايد: واجبة. روايت بين فريضه و واجب را فرق گذاشتند. آنچه که با کلمۀ فريضه آمده مربوط به خود پروردگار است که در قرآن ملاحظه مي‌کنيد احکامي که بيان مي‌کند مثل احکام ارث يا احکام قصاص و ديات در پايان آيه مي‌فرمايد: «فريضة من الله»  و واجبات آنهايي است که زير نظر پروردگار عالم و پيغمبر اکرم يا ائمۀ طاهرين به صلاح دنيا و آخرت مردم واجب اعلام کردند و در اين ده تا روايت اين فرق بين فريضه و واجب را بيان کرده است و نمونه اش در کتب روايي فقهي زياد است.
روايتي که عرض مي‌کنم هم در وسائل الشيعه در باب صلاة است و هم در اين کتاب واقعاً پرقيمت‌تر از وسائل، جامع الاحاديث الشيعه آيت الله العظمي بروجردي در مؤسسه ايشان من اين کتاب را تحقيق مي‌کنم اين خيلي کامل‌تر از وسائل است. حالا نمي‌دانم چرا اين کتاب معرفي نشده، اين کتاب يا در درس‌هاي خارج آورده نشده است آقاي بروجردي هم سعي داشتند رواياتي که نقل مي‌کنند روايات قابل قبول باشد. آنجا نقل کردند سال اولي که نماز اعلام شد در مکه در پنج وقت تمام نمازها دو رکعتي بود، نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء سيزده سال که پيغمبر اکرم در مدينه بودند در مکه نمازها را همه دو رکعتي مي‌خواندند ديگر سفر و حضر نداشت تا آمدند مدينه سال دوم که وجود مبارک حضرت مجتبي(ع) به دنيا آمد پيغمبر به شکرانۀ اينکه خدا عظيم ترين نعمت را که نعمت ولايت و امامت باشد به بندگانش عطا کرد دو رکعت به نماز ظهر اضافه کردند دو رکعت به نماز عصر که بعد آمدند گفتند که فريضۀ الهي را نمي‌شود افزود ولي در سفر اعلام شد آن که مربوط به پيغمبر اکرم است حذف بشود که البته بعضي‌ها مي‌گويند مسئلۀ قصر در سفر فقط اختصاص به ايام جنگ دارد و اينکه عموميت به آن داده شده که مسافر نمازش را قصر بخواند قبول نداريم يکي دو سه نفر که در زمان ما هم حيات دارند آنها نظرشان اين است آن شکستن نماز براي خوف و ميدان جنگ است نه در روزگار امنيت حالا آن بحث فقهي دارد بايد در جاي خودش صحبت کرد که دلائل اينها و آنهايي که مي‌گويد بايد در سفر نماز قصر بشود کدام قوي‌تر است.
سال سوم که وجود مقدس امام حسين(ع) به دنيا آمدند دو رکعت به نماز عشاء و يک رکعت به نماز مغرب اضافه کردند به عنوان شکرانۀ ولادت ابي عبد الله که ظاهراً پروردگار يک رکعت نماز مغرب را اجازه نداد در سفر حذف بشود آن باقي ماند.
تنها نبايد تصور کرد که عبادات واجب است و ريشه عبادات معرفت است که يک وقتي در يک کتابي خواندم که محققش در سوئيس بود و از دنيا رفت، آدم دانشمندي بود، اهل تبريز بود کم وبيش دروس حوزوي خوب ديده بود، دروس روز را هم خوب ديده بود علت رفتنش هم به سوئيس اين بود که در آنجا مي‌خواست با نوشته‌ها و سخنراني‌هاي خودش مردم را به اخلاق انساني در اروپا برگرداند آنجا در يکي از کتاب هايش خواندم حرف خوبي هم هست عبادتي شايسته پيشگاه پروردگار مهربان عالم است که سه وصف اين عبادت را در آغوش داشته باشد، يکي معرفت است كه براي چه کسي عبادت مي‌کنم و اين عبادت چيست و يکي همت است که عبادت با کسالت و تنبلي و سستي و اين نوع برنامه‌ها انجام نگيرد همت کند آن عبادت کامل تر را از خودش ظهور بدهد و يکي محبت است يعني عاشق عبادت و معبود باشد روي دل سيري و زورکي نباشد.
 فريضه از واجبات عملي نيست، روح واجبات معرفت است، دين شناسي و دشمن شناسي، دوست شناسي است.
اگر مردم دوستان واقعي خودشان را نشناسند و اگر دشمنان واقعي خودشان را نشناسند يک زندگي آلوده و خرابي پيدا مي‌کنند. امام در اين خطبه دو کار کرد در ابتداي خطبه يک کار اينکه دشمن را شناساندند. شيطان و آثارش و فرهنگش را تشريح نمودند و کار دومي که کردند که براي ما بهترين درس است گرفتاران دام شيطان را از طريق عملکردش معرفي كردند حالا به جملات نوراني امام دربارۀ شيطان پرستان نه به اصطلاحي که مربوط به يک قسمت از منطقۀ و مکتبي است نه اين را نمي‌خواهم بگويم شيطان پرستي از سورۀ يس گرفته شده است: (الم اعهد اليکم يا بني آدم ان لا تعبدوا الشيطان)  کلمۀ عهد هم عرض کردم با الي اگر بيايد به معني سفارش کردن است که اينها خيلي مهم است ما در آيات قرآن و روايات خيلي بايد دقت داشته باشيم که گاهي فعل از معناي ثلاثي مجردش بيرون مي‌آيد يا بعضي از افعال باب استفعال مي‌رود ولي معني لازم مي‌دهد که من در ترجمه‌هاي قرآن ديدم گاهي فعل لازم باب استفعال را به صورت استفعال متعدي ترجمه شده است که غلط است يا مثل کلمۀ افاء که در آيات قرآن است (ما افاء الله علي رسوله)  که نود و نه درصد از مترجمين و حتي مفسرين ترجمه کردند که (ما افاء الله علي رسوله) يعني غنيمت‌هاي جنگي که خدا به پيغمبر برگردانده است که آدم دقت اگر بکند غنيمت‌ها پيش پيغمبر نبوده که ببرند بعد خدا زمينه سازي بکند كه برگردد «افاء» با «علي» که مي‌آيد به معني «رجع» نيست وقتي متعدي مي‌شود با علي خيلي معني صافي پيدا مي‌کند يعني غنائمي که خدا در اختيار پيغمبر مي‌گذارد يعني وقتي جنگ پيروز مي‌شود و غنائمي که مي‌ماند و خدا آنها را به پيغمبر مي‌دهد اين دقت هم در آيات و در روايات خيلي لازم است.
 شيطان و فرهنگش چيست؟ شيطان پرستان کيانند؟ که البته در اين جملات وجود مقدس اميرمؤمنان خطاب به اهل زمانشان دارند ولي مطالب منحصر در اهل آن زمان نيست چون پايان اين جملات يک اشاره زيبايي مي‌کنند که مي‌خواهند به مفسرين نهج البلاغه بگويم که يک وقت حرف‌هاي من را محدود به زمان خودتان نکنيد خيلي لطيف بيان مي‌کند که آن يک جريان تاريخي است مخصوص به زمان من نيست من احتمال قوي مي‌دهم که اين خطبه بعد از حکميت در کوفه ايراد شده باشد چون بسياري از افراد لشگر اميرالمؤمنين معاويه‌اي شدند. تعداد زيادي از آنها هم از خوارج نهروان شدند وجود مقدس عبدالعظيم حسني از امام جواد(ع) از امام رضا(ع) از موسي بن جعفر(ع) از امام صادق(ع) از امام باقر(ع) نقل مي‌کند که در جنگ صفين ياران واقعي پدرم اميرالمؤمنين به چهل نفر نمي‌رسيدند با اينکه نزديک پنجاه هزار نفر در آن جنگ شرکت کردند.
 حالا شيطان پرستان «الا و قد أمعنتم في البغي»  «بغي» يعني تجاوز از حدود الهي تجاوز از فرمان‌هاي پروردگار يعني از مرزبندي‌هاي خدا رد شدن خداوند با زبان پيغمبر امام معصومي را معرفي کرده است. حالا اينها از اين فرمان خدا تجاوز کردند و رفتند دست در دست معاويه گذاشتند «الا و قد أمعنتم في البغي» أمعن در لغت مبالغه در فساد است. يعني ديگر کم نگذاشتيم شما که برده و بندۀ شيطان شده ايد در کارهاي خلاف و در برنامه‌هاي ضد خدا کم نگذاشتيد يعني کسي که مريد شيطان بشود اين مي‌شود که در تجاوز کم نمي‌گذارد.
امام به تجاوزات اشاره نکردند مطلق فرمودند. اگر كتاب «الغدير» علامه اميني را ببينيد دوازده سالي که عثمان حاکم بر مردم بود وشيطان‌هايي مثل مروان حکم و معاويه کارگردانش بودند تمام حرام‌هاي زمان پيغمبر حرمتش شکست و حلال شد براي مردم که اوج اين فساد زمان حضرت سيد الشهدا چهره نشان داد که وقتي حر بن يزيد در راه مکه و مدينه به حضرت گفت شمشير‌ها از غلاف بر ضد تو در عراق بيرون آمده کجا مي‌رويد. امام نوشت: «انّ هؤلاء» يعني اين ملت «قد لزموا طاعة الشيطان»  خوب اين شيطان که بوده است در آن زمان يزيد خيلي عجيب است «لزموا طاعة الشيطان» اينها ملتزم شدند و پايشان را در يک کفش کردند که از اين شيطان اطاعت کنند «و تولوا طاعة الرحمن» به کل اطاعت از پروردگار را رها کرد اينها شيطاني‌ها هستند که ببينيد شيطان چه بلاهايي به سرشان مي‌آورند. البته از طريق شکم و شهوت و خيال «و تولوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد و عطّلوا الحدود» تمام حدود خدا را تعطيل کردند، يعني ملت علني شراب خوار شدند. يعني تمام زحمات پيغمبر به نابودي کشيده مي‌شود «و استأثروا بالفيء» استأثر از باب استفعال «استأثروا بالفيئ» بيت المال را ملک خودشان و قوم و خويششان کردند. ويژه خودشان کردند مال خدا را در بيت المال «و أنـّي احق بهذا الأمر» من از همه بر اين اوضاع سزاوارترم.
معلوم مي‌شود در زمان اميرالمؤمنين همه جور گناهي اوج مي‌گرفته در زمان حضرت مجتبي شديدتر شد اين اوج در زمان امام حسين(ع) به نهايت رسيد اين اوج خدا مي‌داند اينهايي که تابع شيطان هستند قيامت با چه باري وارد بر خدا مي‌شوند «و افسدتم في الارض» کلمۀ ارض در زمان خودشان تمام مملکت من و تمام عراق و تمام اين نواحي که در اختيار من است تباه کرد. مردم را مي‌کشند، توهين به مردم مي‌کنند، مردم را آواره مي‌کنند، مردم را زجر مي‌دهند، به يهودي و مسيحي و زن و مرد رحم نمي‌کنند، شما عاملش بوديد. «افسدتم في الارض مصارحة لله بالمناصبة» شما آشکارا در برابر پروردگار عالم سينه سپر کرديد، يعني کارتان به جايي رسيده که در مقابل خدا ايستاده‌‌ايد چه مي‌گوييد «مبارزةً للمؤمنين بالمحاربة» و شما در ميدان جنگ با اهل ايمان که رأسش حضرت بود، عمار بود، مالک اشتر بود و ديگران بودند شما با تمام اهل ايمان به جنگ بلند شديد چه جنگي که برگشتند گفتند علي کافر شده است. ما را از عراق، کوفه و مدينه و اين طرف و آن طرف آورده با مردم شام جنگيديم و چندين نفر را کشتيم حالا که معلوم شده با اين چند صد قرآني که سر نيزه کردند اينها اهل قرآن بودند اينها اهل قبله بودند و اميرالمؤمنين ما را آوردند و اينها از اميرالمؤمنين برگشتند «مبارزةً للمؤمنين بالمحاربة» حالا چقدر حضرت احساس خطر کردند که دو بار مي‌گويند «فالله الله» خدا را، مراقب خودتان ببينيد. دوباره مي‌گويد خدا را، مراقب خود ببينيد يا بپرهيزيد پروا بکنيد «في کبر الحمية» از اين تکبر متعصبانه که حاضر نيستيد فرمان‌هاي خدا را در قرآن و گفتار پيغمبر و من را گوش بدهيد خدا را خدا را و «فخر الجاهلية» ديگر بس است. فرهنگ جاهليت افتخاري نيست. تيره بختي است «فإنه» که اين کبر تعصب آميز و افتخار به همان خلق و خوي جاهليت «ملاقح الشنان» توليد کنندۀ کينه‌ها و دشمني‌ها است لقاح توليد کننده و زاينده است. و «منافخ الشيطان» دام شيطان است «اللاتي خدع بها» به همين کبر به همين فخر ديديد ديگر بعضي‌ها چه جور در مقابل اسلام به خاطر غربزده بودنشان سينه سپر مي‌کردند و مي‌گويند اسلام چه چيزي دارد و اسلام چه آورده است. اصلاً نيامده اسلام را بشناسد بفهمد و افتخار هم مي‌کند که فرهنگش فرهنگ اروپا و آمريکا است وقتي اين حالت به آدم دست مي‌دهد در مقابل خدا مي‌ايستد «ملاقح الشنان و منافخ الشيطان» اين بادي است که شيطان به دماغ شما انداخته «اللاتي خدع بها الامم الماضية» تمام امت‌هاي گذشته را با همين تکبر فريب داد.
«و القرون الخالية» روزگاران گذشته را با همين کبر بد بخت کرد حتي «اعنقوا في حنادس جهالته» حنادس سه شب آخر ماه را مي‌گويند که ماه در محاق است و تاريکي کامل حاکم است اينها را به ريسمان تاريک جهالت بست و «و مهاوي ضلالته» در چاله‌ها و چاه‌هاي گمراهي انداخته است کاري با آنها کرد «ضلالته ذللا علي سياقه» که شتر باني او را قبول کردند رامش شدند که هر کجا مي‌خواهد آنها را ببرد «سللا في قياده» آسان در دست رهبريش سر گذاشتند.
اينجا است که مي‌گويد اين مطالب را مخصوص زمان من قرار ندهيد «امراً» اين کبر و اين افتخار بر فرهنگ‌هاي زميني چيزي است که «تشابهت القلوب فيه» تمام دلها در دوره تاريخ با همديگر مشابهت دارند در هر دلي که وارد بشود شيطان پرست مي‌شود «و تتابعت القرون عليه» هر روزگاري اين کبر بلاها بر سر مردم آورد «و کبراً تضايقت الصدور» به اين حالت خطرناک خود بزرگ بيني چيزي است که سينه را تنگ مي‌کند.
اين ترجمۀ جملات که ابتداي جملات فرمود: «افسدتم في الارض» ما مواردي از فساد را در قرآن مي‌بينيم سوره بقره آيه دويست و پنج اين آيه از آيات عجيبي است که انگار امروز بيان شده است و وضع و حال مردم اين روزگار را مي‌گويد.
شيطان پرستان را (اذا تولي)  وقتي روي برمي گردانند از خدا (سعي في الارض)تمام قدرت ونيرويشان را به کار مي‌گيرند (و يهلک الحرث و النسل) تا زراعت را نابود بکنند و نسل را به تيره بختي بنشانند.
شما شايد خيلي هايتان يادتان نباشد من آن وقت را کاملاً يادم است آمريکا از بزرگ ترين توليد کنندگان گندم بود هر کشوري را كه استعمار كرد با کمک اسرائيل شروع به نابود کردن کشاورزي آن کشور نمود از جمله در کشور ما دو تا کار خيلي خطرناک کرد که اينها واقعاً قابل بخشش نيست.
در بخش کشاورزي يکي اصلاحات ارضي کرد البته اسلام با هيچ ارباب ظالمي همدست نيست. اما يک عده اي هم بودند که اينها زمين‌هاي فراواني داشتند آدم‌هاي بدي نبودند، مي‌کاشتند آدم‌هاي ظالم به رعيت نبودند اينها در کل کشور گفتند الغاء ارباب و رعيتي يعني معني ندارد يک تاجر سي هکتار زمين داشته باشد و مثلاً نود و هشت درصد از محصولش را ببرد زمين‌ها را از كارگران کار گرفتند و  به رعيت‌هايي که پول نداشتند دادند، نمي‌توانستند تراکتور بخرند نمي‌توانستند چاه بزنند آنها هم اول کار خيلي خوشحال شدند که مالک زمين شدند بعد ديدند نمي‌توانند کار بکنند زمين‌ها را گذاشتند و آمدند به تهران اغلبشان کارگرهاي ساختمان‌هاي خواهران و برادران شاه شدند که يکي از آنها در منطقه اکباتان نزديك فرودگاه ساخت و سازهاي وسيعي کردند زمين‌ها را نابود کردند و بيکارها را به کار عملگي براي خودشان كشاندند. اين يک جنايت که کشاورزي را نابود کردند.
يک جنايت ديگرشان اين است كه از کشور خودشان کرم توليد شده‌اي را آوردند و در از چشم مردم کنار زمين‌هاي برنج از گرگان تا آستارا رها کردند که هم برنج نابود بشود هم سمشان به فروش برود.
يک برنج کار به من مي‌گفت ما اين کرم‌ها را مي‌گذاريم در فريزر نمي‌ميرند در آب جوش هم نمي‌ميرند (و يهلک الحرث و النسل) در نسل هم که ملاحظه مي‌کنيد با عوامل داخلي شان چه بلاي عظيمي بر سر نسل از طريق فرهنگ سازي روابط نامشروع ايجاد کردند و از طريق سايت‌ها و ماهواره‌ها و پخش سي‌دي‌هاي مجاني که کثيف ترين فيلم‌ها را دارد. ترياک و هروئين و شيشه و کراک و مواد ديگر جوانان ما را آلوده مي‌كنند. نسل ما را از نظر تربيت و دين اخلاق فاسد کردند (و الله لا يحب الفساد) خداوند فساد را دوست ندارد.
 

برچسب ها :