جلسه 87
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيّبين الطاهرين.
اين (اجمعيني) که قول شيطان است و در آيات متعددي هم آمده و همراه با قسم و نون تأکيد ثقيله است. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «قذفاً بغيب بعيد و رجماً بظنّ غير مصيب» است قسم خورده پافشاري هم دارد اما تير به تاريکي انداختن است و گماني است که «غير مصيب» است تحقق پيدا نميکند هميشه در برابر مکتبهاي انحرافي جمعيتهايي بودند که ايستادگي ميکردند، رد ميکردند، قبول نميکردند و ظاهراً هيچ قرن و زماني خالي از اين مسئله نبوده است از زمان آدم تا الآن اين اجمعيني که گفته تحقق پيدا نکرد، بعداً هم تحقق پيدا نميکند.
روز کارگر در بيشتر کشورهاي اروپايي مردم همانجا عليه مکتب سرمايه داري که يک مکتب شيطاني است اين اصطلاح در قرآن است از قول فرعون هم نقل شده «شرذمه قليله» در اين مکتب يک عدۀ کمي تمام امکانات و ثروتها را به خودشان اختصاص ميدهند و بقيه را هم استعمار ميکنند که با کارکرد آنها زحمات آنها بر ثروت اينها افزوده بشود و خود آنها به جايي نرسند اين نگاه اميرالمؤمنين(ع)است که اين اجمعين اصلاً تحقق پيدا نخواهد کرد، آنوقت اينجا بايد رفت سراغ ارزش آن جمعيتهايي که با تکيۀ به دين خدا و با تکيه به فرهنگ پروردگار اين (اجمعين) او را ميشکنند و در دهانش ميزنند و اينها هستند که در طول تاريخ پروردگار عالم ارزش والايي برايشان قائل شده است که با داشتن نيازهاي مادي، با داشتن نيازهاي طبيعي با داشتن مايههاي لذت با داشتن شکم و شهوت در مقابل فرهنگ او ايستادگي کردند.
مطلب دربارۀ (اجمعين) تقريباً تمام است با توضيحاتي که از جريانات زمان برايتان عرض کردم خلاصۀ تمام مطالبي که حضرت از اول خطبه تا اينجا دارند، شيطان به هر شکلش به هر صورتش منبع شر است، نه منبع شري که شر را فقط در خودش دارد، حبس در خودش است، منبع شري است که اصرار دارد اين شر را انتقا ل بدهد به ديگران، براي اينکه از طريق اين انتقال براي خودش نيرو درست بکند، حالا يا در جايي که حکومت دارد، قدرت دارد يا نه از ملتهاي ديگر هم انتخاب نيرو بکند که اين کار بالاي سيصد سال است به وسيلۀ استعمار انگلستان و صد سال است به وسيله آمريکا و بعضي از کشورهاي ديگر دارد صورت ميگيرد که شياطين هم، شرور نفسي خود را به ملتهاي خودشان انتقال دادند، فرهنگ سازي کردند، آمدند محرمات خدا را به ملت هايشان حلال اعلام کردند اغلب مردم به قرآن مجيد و به مؤمن شدن خيلي ميل ندارند، خيلي ميل به شکر نعمتهاي خدا ندارند، خيلي ميل به مقيد بودن و محدود بودن ندارند، خيلي سريع فرهنگ شيطان را قبول ميکنند، اين در ملتهاي خودشان که البته در آن ملتها آنهايي که دارند بيدار ميشوند، موضع گيري ميکنند.
و اما اين شياطين نسبت به ملتهاي ديگر که چه کردند، اين را بايد در چند تا کتاب بخوانيد، يکي کتاب «ميراث خوار استعمار» است كه نويسندهاش دکتر مهدي بهار است. «تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس» در هشت جلد نوشته محمود محمود، «غربزدگي» جلال آل احمد، «التبشير و الاستعمار» دکتر محمد بهيع، «دوزخيان روي زمين» نوشتۀ يکي از چهرههاي معروف فرانسه، شما اينها را بخوانيد ميبينيد که شيطان ابداً خيري نداشته، نه براي خودش، نه براي ملتهاي خودش، نه براي ملتهاي ديگر، شياطين نوچه هم مثل اربابانشان هستند، چون به رنگ فرهنگ آنها درآمدند هشدارهاي عجيبي هم قرآن و روايات نسبت به شيطان و اتباعش داده است، اينها ميآيند انسان را از تمام مايههاي الهيش تخليه ميکنند، يک آدمهاي پوچ. بيخداي، بيفضيلتي درست ميکنند که بتوانند در خواستههايي که بخواهند به کارشان بگيرند، برايشان زحمتي نباشد اين يک مسئله درباره شيطان که از مجموع جملاتي که تا حالا خوانده شده در ميآيد که منبع شر است و خيري ندارد.
لذا همه جاي در قرآن مجيد پروردگار عالم از آنها به دشمن آشکار تعبير ميکند در خيلي از آيات قرآن هم ميبينيد که مردم مؤمن را از نشست و برخاست با آنها منع ميکند چون بالاخره با حيله گريهايشان اثر منفي ميگذارند، مگر اينكه انسان قدرت ايمانياش بالا باشد که مانند سلمان و ابوذر و مقداد و عمار، اباالهيثم بن تيهان و ياران ابي عبدالله در هزاران شيطان زندگي بکنند ،همسايه ديوار به ديوار باشند و در کوچه و بازار اينها را ببينند و در مساجد اينها را ببينند و تحت تأثير شر آنها قرار نگيرند و اجازه ندهند که شر را در وجود آنها به جريان بيندازند که البته اين نقطه يقيناً جهاد اکبر است که آدم با درآمد روزي ده هزار تومان يا بيست هزار تومان شيطان برايش زمينه را آماده بکند، يا انسان شهوت جنسي دارد و برايش زمينۀ اعمال اين شهوت فراهم باشد و نخواهد و امثال اين موارد اين يک ايمان به قول امام صادق(ع) قوي ميخواهد.
وقتي امام صادق(ع) قمر بني هاشم را تعريف ميکند، ميبينيد تمام شخصيت او را در چهار کلمه بيان ميکند «کان عمي العباس نافذ البصيرة» يعني از يک بصيرت همه جانبه برخوردار است خيلي راحت حق را از باطل تمييز ميدادند، وقتي که حق را با باطل مخلوط ميکردند و مشتبه ميکردند، ميشناخت البته وقتي آدم مؤمن باشد خدا خواه باشد، آخرت خواه باشد اگر او را در دل شيطان بگذارند خداوند متعال کمکش ميکند، خدا اهل ايمان را، اهل کار نيک را دوست دارد، آنها را وا نميگذارد يك آية خيلي فوق العادهاي است که در آن آيه ميفرمايد: (إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا) آنهايي که روح تقوا پيدا کردهاند يعني آنقدر تمرين ترک گناه و معصيت کردند که حالا داراي آن روحيه هستند به گناه برمي خورند ولي اهل خوض در گناه نيستند، «يلعبون» نيستند، دنيا وار هم گناه در مقابلشان ريخته، زمينۀ همه گناهان است (إِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ) حالا قدرت اينها را ببينيد، نميگويد يک شيطان (إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ) وقتي که گروهي از شيطانها اينها را محاصره ميکنند، البته ميدانيد شيطانها براي جلب مردم اصلاً تلخي ندارند خيلي زبان نرم و شيريني دارند، در تحريک کردن، خيلي موجودات پر قدرتي هستند اکثر مطالبي که عرض ميکنم براي شياطين انسي است، خانههاي پر جاذبه دارند، لباسهاي پر جاذبه دارند، قدرتهاي پر جاذبه دارند (إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا) اينجور نيست که به اين سادگي خودشان را در دست شيطان رها بکنند، فکر هيچ چيز را نکنند با حملۀ جمعي شياطين به اينها (تذکروا) خدا را به ياد ميآورند قيامت را به ياد ميآورند، کوتاه بودن عمر را به ياد ميآورند، قليل است متاع دنيا را به ياد ميآورند، محاکمات قيامت را به ياد ميآورند، همۀ اينها در فروکش دادن غرايز هيجان پيدا کرده بسيار مؤثر است (فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون) «اذا» اينجا فجائيه است، يک مرتبه تکان ميخورند ناگهان آنچه را که ميبينند به چشم بصيرت ميبينند. گويا اين شيطان خوش اندام و آراسته را در اين (تذکروا) به صورت يک موجود بسيار کريه المنظر، زشت ميبينند اينها خيلي آدمهاي باارزشي هستند، اينها همان جهادگران اکبر هستند، اينها در زمان ما آخوندشان يا کت شلواريشان يا ديگرانشان موجب دلخوشي امام عصر(عج) است و وجود مبارک ولي عصر(عج) دعا گوي اينها است پروردگار طبق آيات قرآن با اينها معيت دارد. اين است داستان کساني که «اجمعين» را ميشکنند و در دهانش ميزنند که تو دچار گمان و ظن پوچ و بي دليل شدي اين يک مسئله دربارۀ شيطان است و اصرار دارد فرهنگش را انتقال بدهد، فرهنگ اقتصاديش و اخلاقياش و همۀ رشتههاي فرهنگياش را.
مطلب دوم اينکه کار اين شياطين دعوت است، فقط ميآيند ميگويند حالا دعوت با زبان با قلم با فيلم يک دعوت است و اينطور نيست كه بيايند با زنجير گردن و دست و پاي تک تک ملت خودشان را و جامعههاي ديگر را ببندند و در آن چاهي که ميخواهند بکشانند اينها دعوت بدون سلطه و حاکميت است يعني هم قرآن مجيد ميفرمايد، هم اميرالمؤمنين توضيح ميدهد، دعوت منهاي سلطه، مگر اينکه کسي خودش به اختيار خودش سلطۀ او را بپذيرد، اينجا ديگر انبياء خدا و ائمه مسئول عمل اين آدم پست نيستند و وظيفه ندارند اينها را ببندند که گير شيطان نيفتند و يک دين اجباري به اينها تحميل بکنند. دعوت بي سلطه يعني ببينيد پروردگار حجت را تمام ميکند که فردا کسي نگويد اگر شيطان به وجود نيامده بود ما دوزخي نميشديم پس دوزخي شدن ما تقصير خودمان نيست و ما را ببخش که ما دوزخ نرويم (لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعين) او دعوت کرد، ديگران هم پيروي کردند، دعوت بي سلطه.
سومين مسئلهاي که دربارۀ او مطرح است ابزار در اختيارش است که در بعضي از روايات يا در بعضي از آيات بيان ميفرمايد مثلاً کالاي دنيا ابزارش است، پول است، تجارت خانه است، خانه است، اين ابزار را مؤمن هم ميتواند از راه حلال به دست بياورد و قدرت را از او نسبت به خودش بگيرد، البته به اين ابزار از راه حلال خوب بايد قانع بود، در شهوت از راه ازدواج، در ثروت از راه کسب مشروع يعني انسان قناعت کند که اگر آن طرف شيطان يک اسکناس بيشماري را بالا آورد نشان داد گفت بيا فرهنگ من را قبول کن نه ابزارهايي که در اختيار او بوده پاکش در اختيار مردم مؤمن هم بوده اگر الان ماهواره در اختيارش است يک عده آمدند سرمايه سنگين گذاشتند، فيلمهاي ديني و تبليغهاي ديني دارند پخش ميکنند اينجور نيست که ابزار انحصاري او باشد نه براي مردم مؤمن هم هست الا اينکه مردم بايد راضي به درآمد کسب مشروع يا راضي به ازدواج يا راضي به تحمل و صبر در مقابل شهوات باشند حالا دنبالۀ مطالب وجود مقدس اميرالمؤمنين(ع) را عنايت بفرماييد.
آيۀ بيست و دوم سورۀ ابراهيم خوانده شد و توضيح داده شد حالا حضرت ميفرمايد، اينها راهنماييهاي بسيار با ارزشي است در جامعه بشري چه کساني وعدۀ خطرناک او را تحقق ميدهند، چه کساني تمام وجودشان و نعمتهاي خدا را که در اختيار دارند با کشاندن نعمت به مسير انحرافي وعدۀ او را تحقق ميدهند، چه کساني هستند «صدقة به ابناء الحميّة و اخوان العصبية» آنان که فرزندان نخوت و کبرند خوب اگر بخواهند در اين صف باشند بايد مثل ما دائم نسبت به پروردگار، نسبت به انبياء نسبت به ائمه در حال فروتني و در حال قبول کردن خواستههاي آنها باشيم.
يک وقتي نوشتند ابوجهل در راه پيغمبر(ص) را ديد يک سلام گرمي به پيغمبر کرد بعد رد شدند دوستش گفت چه شد که با اين کينه سلام گرم کردي و برخورد خوبي داشتي؟ گفت: رفيق اين آدم خوبي است، اوصاف خوبي دارد، اين بين ما چهل سال امين شناخته شده است. گفت خوب اگر درک کردي که اين آدم خوبي است، اين آدم اميني است، اين آدم درستي است. چرا به او ايمان نميآوري؟ گفت: خوب چون من از فلان قبيله هستم، بروم به جواني که مال قبيلۀ غريبه قريش است ايمان بياورم وزير بار او بروم! من براي خودم کسي هستم، اين حرف ابوجهل است. چون مشرکين کعبه به خدا ايمان داشتند (و لئن سألتهم من خلق السماوات و الارض ليقولن الله) مكه مرکز ابراهيم و اسماعيل و چهرههاي برجسته بودند، خدا را مشركين منطقه ميشناختند ولي آنها مريد شياطين بودند و نخوت هم که درعرب بيداد ميکرد يعني من با اين شخصيتم بروم. تسليم اين بشوم زير بار اين بروم. خدا دوست دارد من مؤمن بشوم، مشركين فکر ميکردند خدا بازيگر است، حالا اين نشد آن اگر آن نشد اين، نسبت به معجزه هم همين طور ميگفتند غير قرآن براي ما بياور يا مثل موسي يک چوب بردار و بينداز، اين در قرآن است که معجزات انبياء گذشته را از او درخواست داشتند حالا تعبير من است که من تجارت خانه معجزه باز نکردم که هر كسي برسد بگويد اگر تو پيغمبري مثل موسي عصا بينداز يا اگر تو پيغمبري مادر من کور است مثل حضرت عيسي چشمش را برگردان مگر پيامبر(ص) بساط معجزه گري باز كرده است، قرآن مجيد براي شما بس است.
«ابناء الحمية و اخوان العصبية» تعصب در اينجا خيلي جالب است، لغات عرب در موارد گوناگوني ميآيد که آدم بايد زرنگ باشد که در اين مورد کدام معنايش را انتخاب بکند عصبيت در اينجا يعني روح تسليم نداشتن در برابر حق «و فرسان الکبر و الجاهلية» «فرسان» يعني سواران آنهايي که مرکبشان کبر است و جاهليت است يعني يک فرهنگ لذت گرا و فرهنگي که قيد و بندي ندارد، غارت را اسمش را ميگويند شجاعت «ابناء الحمية و اخوان العصبية و فرسان الکبر و الجاهلية» تحقق دادند وعده اش را حتي «اذا انقادت الجامحة منکم» کلام از مردم زمان خودش را حالا مورد خطاب قرار داده است مردم روزگار خودش را آنها كه در جمل بودند آنهايي که گرايش به معاويه بر قرار کردند، چون يک دوره کمي دست دو تا زن و مرد شيطان بود، اوضاع يک مدتي بعد از آنها کشيده شد طرف معاويه، بعد کشيده شد طرف سران خوارج چه کساني از آنها فرمان بردند؟ حتي کار به اينجا کشيد «الجامحة منكم» «جمح» يعني سرکش طاغي شما که نسبت به امامت من، نسبت به سفارشهاي پيغمبر(ص) به من و اهل بيت سرکشي کردند، جملۀ بعد چه جملۀ عجيبي است، انسان واقعاً چه جوري خودش را وا ميدهد و به جايي ميرسد که از خودش هم دفاع نميکند گويي اختيارش را دست طرف مقابل ميدهد «واستحکمت الطماعيّة منه فيکم» و اينکه ديديد راحت من را رها کرديد، قرآن را رها کرديد، سنت پيغمبر را رها کرديد، چنان وا داديد در مقابل طلحه و زبير، معاويه، سران خوارج و شياطين ديگر چنان وا داديد و شل شديد که طمع او براي کشاندن شما به طرف جهنم يک طمع ثابتي شد، شيطان دلش را خوش کرد به شما خيالش را راحت کرديد.
«فنجمت الحال من السر الخفي الي الامر الجلي» اين شياطين جنايتکار آنچه در باطن داشتند، نقشه داشتند همه از پرده بيرون افتاد شايد اگر شما وا نميداديد، آنها هنوز ميترسيدند مافي الضمير خود را آشکار بکنند از اول که نميگفت من ميخواهم يك حکومت عربي تشکيل بدهم، ميگفت من يک فرمانداري از جانب عمر هستم، من تابع عمر هستم، وقتي عثمان آمد روي کار ميگفت: من سيزده سال فرماندارم، اميرالمؤمنين(ع) آمد سر کار نامه نوشت به او گفت: برو کنار به حضرت نوشت يک مقدار به من مهلت بده، عجله نکن در کنار زدن من، البته زمينههايش را فراهم کرده بود ولي آنچه در باطن داشت هنوز آشکار نکرده بود. در جنگ صفين که نيروي ظاهري اميرالمؤمنين(ص) را به ضعف کشاند، آمد رفيقهايش را جمع کرد و گفت من ميخواهم حکومت عربي و اموي تشکيل بدهم با وا دادن شما، نهانش را آشکار کرد و باطنش را بيرون ريخت و ديگر حسابي وارد ميدان شد با همۀ قدرت و شماها هم باعث استحکام حکومت او و قدرت او شديد حالا قيامت با اين همه جناياتي که به دست معاويه و شياطين ديگر انجام داد و چه ضربهها به دين، به ملت، به ناموس، به بيت المال خورد چه جوابي در قيامت خواهي داد؟