لطفا منتظر باشید

جلسه 86

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

   بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيّبين الطاهرين.
از آيات قرآن و توضيحات وجود مبارک اميرمؤمنان(ع) استفاده مي‌شود که ابليس طمعش به (اجمعين) يک امر يقيني است، با آن حيله‌هايي که دارد، نقشه‌ها و ابزارهايي که در اختيارش هست حتي به وسيله علم كه در هر دورة شياطين وسيلة مخصوص و مربوط به آن دوره را در اختيار دارند مردم را گمراه مي‌کنند (إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين)  اين استثناء، اجمعيني که آنها در فکرشان است مي‌شکند چون مخلصين از اول از دسترس ابليس خارجند و به آنها کاري ندارند، چون مي‌دانند در آن حريم راهي ندارند بيرون از اين حريم هر چه هست (اجمعين) مي‌شود.
شما بزرگواران تا چه حد کتاب‌هاي کمونيستي را مطالعه کرده‌ايد، مخصوصاَ از زماني که اين رشته براي اولين بار در آلمان به وسيلۀ هگل رخ نشان داد و تقويت شد و کم کم از اين دانشمند آلماني به لنين رسيد، او هم اين دانش را در رشته‌هاي خودش و به قول خودشان در مانيفست‌هاي خودش گسترده کرد، يک قاعده‌اي هم به زبان خودشان ساختند تحت عنوان «تز و آنتي تز» و يک خبر قطعي را در سخنراني هايشان و در نوشته هايشان اعلان کردند که در آيندۀ نه چندان دور تمام مکتب‌ها جمع مي‌شود و تمام مردم کرۀ زمين به مکتب کمونيستي اعتقاد يقيني پيدا خواهند کرد و اصطلاحاتي هم دارند برژوازي، «ارباب رعيتي»، «مالکيت فردي»، اينها به جوامع چه در صنعت چه در کشاورزي فشار خواهد آورد و اقتصاد جهان به اقتصاد اشتراکي رو خواهد کرد. باز به قول خودشان در نزديک‌ترين روزگار، کرۀ زمين بهشت برين مي‌شود، با اين مکتب اشتراکي که در لغت «سوسياليستي» ناميده مي‌شود،  اين اميد شياطين بوده است که همه را در نظر گرفتند. يک اسلحۀ کاربردي هم از دل کارهاي کليسا به وجود آوردند. اغلب دانشمندان اين رشته در آلمان بودند، ضعيف‌هايشان در انگلستان بودند، متفکرينشان کم کم در روسيه رشد کردند، خيلي هم هگل يا لنين يا نيچه يا استالين با دين اسلام سروکاري نداشتند، اينها در ريشه مسيحي بودند و بعد بي‌دين شدند. در مسيحيت کارهايي که از مسيحيت ديده بودند و مفاهيمي که براي لغات زيبايي مثل صبر درست کرده بودند که اگر حکومتي به شما ستم كرد صبر کنيد اين قانون کليسا است، اگر کسي به طرف راست صورت شما سيلي زد خودتان با اختيار طرف چپ صورتتان را بياوريد و بگوييد اين طرف را هم بزن که در کتک زدن ما تعادل برقرار بشود.
البته اين جمله که در کتاب‌ها و سخنراني هايشان آمد (جوان‌هايي که در آن زمان تمايل به کمونيستي داشتند به مريدهاي آنها توده‌اي مي‌گفتند که همان معناي اقتصاد اشتراکي را ‌دارد) يعني فرد تسلطش بايد از بين برود و کل مردم در سفرۀ اقتصاد مشترک باشند. اين درست نيست که يک کسي يک خانه‌اش پانصد متر باشد، دو تا خانه‌اش هزار متر باشد، زمين چهارصد هکتاري در اختيارش باشد، همه را بايد از او گرفت و تقسيم کرد و همه بايد با هم باشد.
حرف‌هاي ديگري هم داشتند كه در اذهان مردم در ايران هم رايج بود که تطبيقش با مسيحيت مطابقي است، حتي تضمني و التزامي نيست. بلاهايي که کليسا تحت عنوان دين سر مردم دراروپا آورده بود، اقتضا مي‌کرد که اين جمله را بسازند و خيلي زود در دنيا پخش بشود که دين افيون ملت هاست  يک مادۀ مخدر است، براي اينکه ضعيف در برابر قوي قيام نکند و مشت گره نکند و با ظالم و با مالکيت فردي نجنگد اين افيون بودن دين است و وقتي که دين افيون ملت‌ها باشد و مردم هم روي اعتقاد به دين کاري به کار ظالم نداشته باشند، اندك اندك اين فرهنگ را پيدا مي‌کنند که ما آنطور حقمان است و در عالم خلقت و ظالم هم اينجور حقش است. با آن تبليغات كسترده رسانه‌هاي گروهي در دنيا که در آن زمان يک راديو بيشتر نبود و تبليغات روزنامه‌اي و مجله‌اي و مانيفست‌ها در تمام دنيا اين جمله رواج يافت و در ايران خود ما توانستند يک زمينه‌اي براي قبول مکتب کمونيستي و همان (لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ)  براي گمراه كردن فراهم سازند. در نوشته هايشان پيش بيني هم کردند که در آيندۀ نزديک، کل کرۀ زمين به مکتب اشتراکي و سوسياليستي برمي‌گردند و هيچ کس هم نمي‌تواند کمونيست نباشد و اين (فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين)  است.
خيلي هم پول خرج کردند، تبليغات کردند، مبلّغ درست کردند در ايران خود ما در آن روزگار يک چهره‌هاي دانشگاه ديده را كه چون آن زمان دانشگاهي خيلي مهم بود، اگر کسي در يک جلسه بود يا در دانشگاه بود يا فارغ التحصيل دانشگاه بود، آن هم يک جوي برايش ساخته شده بود که مردم او را به چشم غير ديني مي‌ديدند، بعضي از مشاغل همين طور بود، مثلاً زماني كه تازه ماشين آمده بود در ايران كسي که رانندگي ياد گرفته بود و مي‌توانست ماشين ببرد، هم مردم به چشم نيمه خدايي به او نگاه مي‌کردند، هم خودش خدايي مي‌کرد، بادي به دماغشان مي‌کردند و مردم فکر مي‌کردند که يک نفر با اين هيکل ماشين به اين بزرگي را دارد راه مي‌برد برايشان گوسالۀ سامري بود.
در ايران خود ما اگر مي‌فهميدند که كسي دانشگاهي است خيلي برايشان مهم بود آنوقت از همين قشر دکتر اراني را حمايت كردند، دکتر يزدي را کمونيست‌هاي روس انتخاب کردند، حتي بعضي از اينها را مسكو بردند و آموزش دادند. به خاطر اينکه فارغ التحصيل دانشگاه بودند. آنوقت کلمه دکتر مثل کلمه الله بود اين‌ها خيلي راحت در بين مردم عضو گيري کردند، حتي در دهات‌هاي ايران دو سه تا جواني که اصلاًَ فهميده نبودند و لغات کمونيستي را هم نمي‌فهميدند، کمونيست شدند خيلي هم تبليغ مي‌کردند كه راه واقعي بشر اين است و جزء اين نيست و بعد دکتر اراني و دکتر يزدي، احسان طبري و کيانوري را که نوۀ مرحوم آيت الله شيخ فضل الله نوري بود را علم کردند. احسان طبري را من يک ساعت آخر عمرش با او بودم، رفتم در زندان با او صحبت کردم، او اولاً شش زبان دنيا را مثل زبان مادري حرف مي‌زد و هفده جزء قرآن را حفظ بود يعني به اندازه‌اي که ما کفايه بلديم او قرآن حفظ بود ولي شصت سال بعد از دکتر اراني و دکتر يزدي کمونيست‌هاي ايران بود. خدا رحمت کند مرحوم علامه طباطبايي را اين بزرگوار پنج جلد روش رئاليسم را نوشت با پاورقي‌هاي بسيار عالمانه و قوي که آن روز اين کتاب پنج جلدي با پاورقي‌هاي مرحوم شهيد مطهري کمر کمونيسم را در کشور ما شكست يعني دکتر اراني و دکتر يزدي و کيانوري و احسان طبري که آن وقت در اوج جواني بودند، واقعاً درمانده شدند يعني در مقابل اسلام کم آوردند در همۀ زمينه‌ها چون اينها فکر مي‌کردند که دين افيون ملت هاست يا در اسلام چيز جاذبه داري وجود ندارد اين سفره هم در اين مملکت مثل سفرۀ مسيحيت در کل شوروي جمع شد، در لهستان جمع شد، در بلغارستان و در روماني جمع شد در آلمان شرقي جمع شد فکر کردند.
اين مقدمات را عرض کردم که كلام اميرالمؤمنين(ع) را در حديث که وقتي مي‌فرمايد: (فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين)  يعني همين است که کمونيست‌ها انتظارش را داشتند از همه اديان که مردم مکذب دين بشوند و بعد هم حلال و حرامي وجود نخواهد داشت و وقتي بي دين شدند به فسق و فجور کشيده بشوند.
من با دقتي که در آيات و مطالب اميرالمؤمنين(ع) و اين مکتب‌هاي انحرافي مثل کمونيستي کردم، معني (لَأُغْوِيَنَّهُمْ) به نظرم رسيد چون «لام» تأکيد دارد و نون تأکيد ثقيله دارد، همين حرف لنين و استالين و امثال اينها است که مؤکداً اعتقاد داشتند که کل مردم کمونيست خواهند شد، يعني کل مردم کافر به دين و مؤمن به کمونيسم خواهند شد، پس اگر يک مقدار گسترده و با توجه به اوضاع جهاني بخواهيم تفسير بکنيم اين مي‌شود که اينها اين نگاه را داشتند که تک تک مردم دنيا کافر به دين مي‌شوند و وقتي که از حوزۀ دين بيرون آمدند ديگر شراب، روابط نامشروع حلال مي‌شود براي مردم (لَأُغْوِيَنَّهُمْ) يعني همه را به کفر و به فسق مي‌کشند يعني بدکاري چون وقتي رابطه با خدا قطع بشود، کفر در همه جامعه مي‌آيد و در حوزۀ کفر هم ديگر حرامي از طرف خدا مطرح نيست، حرام خدا، حلال مي‌شود، مردم فاسق مي‌شوند، يعني از حوزۀ فقه الهي بيرون مي‌آيند.
«فسق» يعني بيرون آمدن لذا در عرب وقتي خرما از غلافش بيرون آمده مي‌گويد: «فسق». وقتي کافر بشوند از شريعت پروردگار هم خارج مي‌شوند و به هر حرامي يا در حوزۀ فردي يا در حوزۀ دولتي يا در حوزۀ اجتماعي آلوده مي‌شوند. بعد از اين معلوم شد که نه اينها دانش يقيني دارند که کل دنيا کمونيست بشوند يا ابليس زمان آدم که گفت کل را من اغوا مي‌کنم يعني همه را به خدا کافر مي‌کنم يا فاسقشان مي‌کنم، حالا يا گفتار اصل کاري ابليس يا گفتار لنين و نيچه و دار و دسته‌هايشان در کشورها براي گمراه كردن همة مردم تحقق پيدا نکرد و سفرۀ کمونيستي جمع شد، پشت سرش شياطين غربي آمدند نظم نوين جهاني را که قبلاًَ اشاره کردم علم کردند، خاورميانه بزرگ را مطرح کردند، خيلي چيزها را علم کردند که اين (اجمعين) تحقق پيدا کند. به نظر خودشان گفتند: ما با علم کردن نظم نوين جهاني، اقتصاد جهان را اقتصاد کاپيتولاسيوني مي‌کنيم و يعني اقتصاد سرمايه داري، ملت‌ها را هم يا مسيحي مي‌کنيم يا قناعت مي‌کنيم به اين که اگر مسيحي نشدند در دين خودشان بي دين بشوند.
 اين (اجمعين) و اما گفتار اميرالمؤمنين که از قرآن گرفته شده كه به ابليس گفت بعد هم خطاب به کل شياطين است البته لازم نيست كه خداوند همه را خطاب حضوري بکند، مثلاً آن وقت که فرمود: (اقم الصلوة)  به آنهايي که زمان نزول زنده بودند نماز واجب شد و آنها همه مردند و بقيه آمدند (اقم الصلوة) جريان خودش را داشت، الان هم جريان دارد و همچنين حرف‌هايي که با ابليس دربارة سجده زده يک زماني براي آن بود، بعد هم هر شيطاني که به وجود آمد خطاب جريان دارد که تو ابداً (چون جمله نکره در سياق نفي است) به بندگان من تسلطي نداري يعني اين اجمعيني كه تو گفتي بيهوده گويي است اين اجمعين تا قيامت تحقق پيدا نمي‌کند.
حالا در اين بحث دقيق، واقعاَ بايد مانند گفتگوي مادر مريم با بچۀ در شکم گفت: (إِنِّي أُعيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم‏)  واقعاً هر روز آدم بايد پناه به خدا ببرد يک وقت خداي نکرده نگذارد لذت‌ها، فرهنگ‌ها به او مسلط بشوند پول دهان باز نکند، انسان را ببلعد. توجه به اين معنا داشته باشد که در نظام خلقت داني بايد هزينۀ عالي بشود که در قرآن مجيد هم مطرح است ببينيد چقدر زيبا مطرح است (خلق لکم ما في الارض جميعا)  لام، لام انتفاع است يعني همة مخلوقات را خداوند براي تو آفريده که يک آخرت آبادي از دلش بيرون بيايد سبزيجات و ميوه جات و زمين بايد هزينه تو باشد که حالا برعکس شده يعني مردم که موجود عالي هستند، هزينه موجود داني مي‌شوند يعني ميليارد‌ها تومان در ايران و اروپا و آمريکا روي همديگر جمع مي‌كنند تا نفسشان درآيد و کنار اين ثروت بميرند، تا اين ثروت يا حکومت يا مقام کاري برايشان نکند مردم هزينۀ پول مي‌شوند، هزينۀ گاو و گوسفند مي‌شوند يعني به ارادۀ تشريعي پروردگار بي‌توجه شدند به جاي اين که تمام نعمت‌ها را ابزار يک زندگي سالم که مصالح زندگي آخرت است قرار بدهند به متاع قليل دنيا چنان رو آوردند که عمرشان، حالشان، خواب و خوراکشان، هزينۀ همين دنيا مي‌شود، يعني يک هزينه برعکس قرآن مي‌گويد (خلق لكم ما في الارض جميعا)  اما اينها همگي دارند فدا مي‌شوند.
خوب فکر کردند اينها با شکست کمونيسم حالا اقتصاد کاپيتاليسمي بر جهان غالب مي‌شود و از طريق دام دلار و دام شهوات بشود همة مردم را مسيحي کرد الان ديگر مسيحيت خالص نيست، اين مسيحيتي که در آمريکا و اروپا است، مسيحيتي است که يک حيواني به نام صهيونيسم، سوار بر دوشش است، الان کليسا يقين بدانيد رابطۀ بسيار قوي با صهيونيسم دارد و در انتخاب هر پاپي يعني مرجع تقليد کاتوليک‌ها صهيونيسم بي سهم نيست. الان مسيحيت صهيونيسمي در آمريکا و اروپا کار مي‌کند با علم کردن اين نظم نوين جهاني شيطان‌ها فکر کردند که تمام جهان به همين زودي در سيطره شان قرار مي‌گيرد. هم ابليس زمان آدم يعني آنکه کنار فرشتگان بود و هم فرعون‌هاي طول تاريخ و هم جهان گشايان و هم کمونيست و هم کاپيتاليسم غرب چنين تصوري دارند.
اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه مي‌فرمايد: وعده‌شان «قذفا بغيب بعيد و رجما بظن غير مصيب»  است الآن فکر مي‌کنند که کل مردم کمونيستم مي‌شوند در آينده، ولي نشدند چون درگيري فرهنگ خد ا با فرهنگ ابليسي در روزگار ما بسيار شديد شده و غوغاي عجيبي الان در اروپا و آمريکا از رشد اسلام به چشم مي‌خورد. گرايش به وهابيت و تسنن بسيار کم شده است، يک زماني خود آمريکايي‌ها و انگليسي‌ها واقعاً فکر مي‌کردند که اگر گروه طالبان را بسازند در لباس دين است و عنوان ملا، هم به او بدهند و حالا كسي را انتخاب کردند و مرکز قرار دادند ملا عمر بود، فکر کردند با نام ملا عمر در افغانستان يعني در اين طرف دنيا در شرق وتقويت وهابيت و گروه‌هاي تروريستي يک بخش وسيعي از طالبان، القاعده و وهابيت و پول زياد مي‌توانند تمام مردم را به طرف خود دربياورند ولي نتوانستند و مي‌خواستند تروريستي کار کنند، در ايستگاه‌هاي قطار مردم را بکشند يا برج دو قلو را که کسي در آن هواپيما‌ها نبود و تمام طياره‌ها کنترل الکترونيکي بود که يازده سپتامبر دو تا برج را بزنند و بعد هم مکتب کاپيتاليستي بگويد‌ اي مردم! اسلامي که مي‌خواهند به شما بدهند اين است و چقدر فيلم جنايات عبدالملك ريگي را در اروپا مخصوصاً در هلند و حزب حاكم بر مجلس پخش کردند.
پيش نماز مسجد الحرام اين آيه را مي‌خواند (و اقتلوهم حيث وجدتموهم)  که اسلام مي‌گويد غير مسلمان را هر جا ديديد بي‌علت بکشيد او آيه را مي‌خواند، فيلم‌ها سربريدن عوامل ريگي را نشان مي‌داد، مي‌گفت آيۀ قرآنشان اين است که مي‌گويد فقط بکشيد يعني آيات را تقطيع مي‌کردند و اين کار را مي‌کردند، حتي از بزرگان کشور ما، هم آيه پخش مي‌كردند و قطعه قطعه در فيلم سخنراني مي‌گذاشتند و بعد اعدام‌ها را نشان مي‌دادند، رجم‌ها را نشان مي‌دادند که با اين ترفند جلوي خيزش اسلام را بگيرند، ولي خبري نشد. آن حقانيت حقيقي اسلام که به نظر من عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. خود اين القاعده و طالبان و وهابي‌هاي عربستان وجهۀ مکتب وهابيت را به طور كلي در دنيا شکست و عملكرد وهابيت بسيار ضعيف و رويکرد به تشيع و مکتب اهل بيت بسيار قوي شده است.
بنابراين آن يقين به اجمعين ابليس اولي و يقين به اجمعين لنين و استالين و نظم نوين جهاني «رجما بظن غير مصيب» شد و قيامت اين «ظن غير مصيب» به يقين تبديل مي‌شود که مي‌بينند ميليون‌ها انسان مؤمن از زمان انبيا و اهل بيت با شيعه دارند بهشت مي‌روند اين منافي با علم به قيامت شياطين ندارد الآن «رجماً بظن غير مصيب» هستند آن وقت عالم مي‌شوند که اين اجمعيني که مي‌گفتند دروغ بود و تحقق پيدا نکرد.
يادي از مرحوم شهيد مطهري بکنم من با ايشان زياد ارتباط داشتم. مرحوم مطهري در اين فيضيه با طلاب کرماني طبقه دوم بودند از ايشان خواهش کردند نهج البلاغه بگويد هفت يا هشت نفر به درس نهج البلاغه ايشان مي‌آمدند، ايشان هم نهج البلاغه را استاد ديده بود يعني خودشان اول مي‌فرمودند من فکر مي‌کردم نهج البلاغه استاد نمي‌خواهد ولي يک سفر رفته بودم نجف آباد هم بحثي من يعني آقاي منتظري به من گفت در مدرسه صدر يک عالمي نهج البلاغه مي‌گويد بيا پاي درسش برويم به ايشان گفتم نهج البلاغه که درس نمي‌خواهد ما الآن خودمان مي‌رويم درس آقاي بروجردي براي خودمان از نظر علمي کسي هستيم گفت حالا بيا يک بار برويم.
مرحوم مطهري مي‌گويد وقتي رفتم درس حاج ميرزا علي آقاي شيرازي وقتي که گوش مي‌دادم نهج‌البلاغه را انگار حاج ميرزا علي آقاي شيرازي از گلوي اميرالمؤمنين حرف مي‌زد و با اينکه فيلسوف و حکيم و فقيه و اصولي و زاهد و اهل نماز شب بود. مرحوم مطهري فرمود: به نظر من خيلي از زواياي نهج البلاغه براي او هم کشف نشده بود آنجا فهميدم که نهج البلاغه واقعاً بايد درس گرفته بشود و به اين سادگي نمي‌شود وارد نهج البلاغه شد. طلاب كرماني به خاطر اين که ايشان استاد ديده‌اند از ايشان تقاضا کردند. همين جا در مدرسه فيضيه وقتي به خطبۀ «فإنّ الجهاد باب من أبواب الجنّة فتحه اللَّه لخاصّة اوليائه»  مي‌رسد درس را ادامه نمي‌دهد نهج البلاغه را مي‌بندد و با حالت زاري و تضرع در درس به پروردگار عرض مي‌کند مرگ من را با شهادت قرار بده و چهل سال بعد دعايشان مستجاب مي‌شوند و به دست گروه فرقان که يک گروه صد در صد کمونيستي به شهادت مي‌رسد. البته شب قبل از شهادتشان خانواده ايشان براي من تعريف کرد كه آقاي مطهري ساعت دو يا سه نصف شب بيدار شده و راه مي‌رفت و گريه مي‌کرد که من گفتم: چي شده چون معمولاً در نماز شب خيلي گريه مي‌کرد اما آن شب راه مي‌رفت و گريه مي‌کرد فرمودند: همين الآن خواب ديدم وارد مسجد الحرام شدم تا کنار کعبه آمدم آنجا پيغمبر را ديدم كه دستان مبارك ايشان را باز کرد و من را در آغوش گرفت و لبهاي من را بوسيد حالا که بيدار شدم هنوز گرمي لبهاي پيغمبر را روي لبهاي خودم حس مي‌کنم انگار سفر ابدي من آماده شده و من بايد بروم.
 
 

برچسب ها :