جلسه 81
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيّبين الطاهرين.
حدود صد بار وجود مبارک حضرت حق در قرآن مجيد بصورتهاي گوناگون مسئله ابليس و شيطان و گاهي بصورت جمع شياطين را مطرح کرده است. نشانههاي شياطين، آثار شياطين، فرهنگ شياطين را هم بيان کرده است. کلمه شيطان که از «شطن» گرفته شده است يک عام فراگيراست و در باره کساني که گمراهند و گمراه کننده و به هيچ عنوان قصد اين که به انسان محبت کنند يا دوستي براي انسان داشته باشند يا کمترين خيري براي انسان بخواهند ندارند، در بعضي از اين آيات، شيطان دشمن خدا معرفي شده، در بعضي از آيات به تنهايي دشمن انسان معرفي شده، در بعضي از آيات هم دشمن خدا و دشمن انسان معرفي شده است. (عدوٌ لي و عدوٌ لکم)خيلي مهم است که در اين موضوع حدود صد آيه در قرآن مجيد است، رواياتي که پيغمبر اکرم(ص) يا ائمه ما از انبيا نقل کردند که روايات فوق العاده عالي و مهمي است و رواياتي که مستقلاً خود رسول خدا دارند، ائمه طاهرين دارند، اغلب، فرهنگ شيطان را معرفي کردند و با توجه به اين آيات و روايات نقل شده از انبياء و پيغمبر و ائمه طاهرين، خطبهها و نامهها و حکمتهاي اميرالمومنين نشان ميدهد که مسئله، مسئله معمولي و کوچک نيست، گذرا نبايد از کنار اين مطلب رد شد، تقريبا بوي وجوب ميدهد شيطان شناسي، چون اگر دشمن شناسي نباشد، دشمن با لباسهاي گوناگون، با ابزار گوناگون، که لباسها و ابزارش و حرفهايش جلب کننده است، انسان را به اسارت ميبرد، اگر انسان خود دشمن را بشناسد و فرهنگش را هم بشناسد و هدف فرهنگيش را هم بشناسد که از زمان آدم تا الان، هدف فرهنگيش اين بوده که مرد و زن، پير و جوان را در هر روزگاري با ابزاري که دارد از دين تخليه بکند، گناه را پيش او سبک جلوه بدهد، عبادت خدا را پيش او بسيار بسيار عادي و معمولي کند، و براي اينکه خودش به هدفش برسد نسبت به انسان، بخصوص در روزگار ما با مشاوران پرقدرتي که در رشتههاي مختلف دارد بصورت دريا وار شبهه ميسازد وسوسه ميسازد، به سايتها ميريزد، روي ماهوارهها ميريزد، و مردمي که دشمن شناس نيستند، اينها را شکست ميدهد، اما مردم دشمن شناس، ميدانند که کار او کشاندن انسان نهايتا به جهنم است. سوره مبارکه بقره (يدعون الى النَّارِ و الله يدعوا الي الجنة و المغفره) اين دوتا دعوت ضد همديگر است، دعوت پروردگار دعوت به اين است که بيائيد از آمرزش من بهرهمند شويد که لکه سياهي در پرونده تان نماند و بعد از پاک شدن به رضوان من برسيد ولي دعوت آنها رفتن به آتش است گرچه اظهار نميکنند چون اگر به توده مردم بگويند که ما با اين فيلم ماهواره راه رفتن به جهنم را براي شما هموار ميکنيم، مسلمانهاي ضيعف ميترسند، اگر در قرآن دقت کرده باشيد. مخصوصا در دو يا سه آيه در سوره نساء آيات هفتاد و سه تا هفتاد و هفت، خيلي راحت آدم ميتواند از اين آيات بيابد که پروردگار عالم مسلمانان زمان پيغمبر را به سه دسته تقسيم ميکند، نه اينکه آيه بيايد بگويد يا رسول الله مسلمانها در زمان تو سه گروه هستند، اينجور نه، ولي حرفها را که نقل ميکند، کارها را که نقل ميکند، اعمال را که نقل ميکند، بخصوص در کنار جبهه بخصوص درجنگهاي صدر اول اسلام آدم مييابد که پروردگار مسلمانها را به سه تقسيم کرده است، مومنيني که به قول خود قرآن، (فَمَا لِهَؤُلاء القوم لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا) چرا اينها براي فهم حقايق و معارف، نميآيند بنشينند که متوجه بشوند که جريانات الهي در زندگيشان از چه قرار است، يک عده مومن واقعي هستند از آن آيات استفاده ميشود، که در قبول خواستههاي خدا و پيغمبر اکرم اصلا معطلي نداشتند، يک عده مسلمانان ضعيف بودند که در برابر امر خدا و پيغمبر امروز و فردا ميکردند، ميگفتند حالا ببينيم چه ميشود، برويم فکرهايمان را بکنيم، و گاهي هم اينها با دوستانشان در باره پروردگار يک حرفهاي بدي هم ميزدند که نشانه کج فکريشان بود که خداوند نقل ميکند: که اصلا چرا جنگ را به ما واجب کرد، (لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ) يا اينکه اي کاش اين جنگ را الي الاجل المعين تاخير ميانداخت، الاجل المعين يعني تا وقت مرگ ما، ميگذاشتي ما بميريم بعد حکم جهاد را صادر ميکردي که ما از زن و بچه ومغازه و اين باغهاي مدينه جدا نشويم نرويم و کشته بشويم و بي دست و پا بشويم(فَمَا لِهَؤُلاء القوم لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا ) چه علتي دارد که نميآيند حقايق را بفهمند، «يفقهون» ميگويد نه «يعلمون» که عمق مسائل را درک بکنند که اصلا جهاد از ديدگاه خدا چيست؟ نبوت چيست؟ احکام فقهيه چيست؟ که البته اين آيه الان هم خطابش خيلي گسترده است، اينها همان (لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا ) هستند مسلمان هم هستند، حالا مسجد نميآيند اما ممکن است دو رکعت نماز بخوانند و روزه هم بگيرند ولي مسلمان ضعيف هستند. الان خيلي قويهاي ما در مقابل فرهنگ غرب و ماهوارهها شکست خوردند، چه توقعي است حالا يکي به شما بگويد شش کانال مسيحيت که همهاش تبليغ ميکند که مسيحيت دين محبت است، زن و شوهر رفتند مسيحي شدند در تهران و در اصفهان يا در شيراز، از اين موارد الان هست که به من گفتند چه کتابي به اينها بدهيم؟ گفتم کتاب لازم ندارد. شما دلتان برايشان ميسوزد ومسيحيت دين محبت است، به آنها بگوئيد اين ارتش مسيحي آمريکا در عراق در اين پنج ساله چه محبتي به مردم کرده است، در افغانستان چه محبتي به مردم کرده است، در آمريکاي لاتين چه محبتي به مردم کرده است؟ در گذشته در لائوس در کامبوج چه محبتي به مردم کرده است، دين محبت است، چطور پاپ يک بار نميآيد در آمريکا يا انگليس توقف به آنها بدهد ترمز به آنها بدهد، و بگويد شما که مسيحي هستيد چرا اين هزاران هزار را ميکشيد، چرا در افغانستان ميکشيد، چرا در عراق اين کارها را ميکنيد؟ کل اين ترورها در دنيا و اين جنگها عاملش همين اروپا و آمريکا است که مسيحي هستند چه محبتي؟ کتاب نميخواهد.
روششان را نشان بدهيد ببينيد باز هم حرفي دارند با شما وقتي که يک آدم قوي در مقابل چهار تا فيلم که کار شياطين غرب است و اين شياطين، شيطانهايي هم در داخل دارند که قرآن از آنها تعبير ميکند به ارتش پياده و سواره، که الان ارتش سواره آنها همين ماهوارهها هستند، چند هزار ماهواره ضد دين اسلام و بر ضد قرآن دارند وسوسه ميريزند. سفسطه ميکنند شبهه افکني ميکنند، لشکر سواره اش منظور اين نيست که در تهران و شيراز و اصفهان يا در اروپا و آمريکا يک عدهاي بعنوان لشکر شيطان سوار قاطر يا سوار اسب شدند يا سوار الاغند و اينها دارند ميتازند، آيات را بايد با لحاظ زمان معنا کرد، روايات را با لحاظ زمان بايد معنا کرد. اين دسته توده مردم که از باورهاي قوي هم برخودار نيستند اينها در مقابل شيطان شکست ميخورند و نميآيند (يَفْقَهُونَ حَدِيثًا) بشوند و الا اگر اينها را بشود تشويق کرد، و در جلسات اول بحث شيطان شناسي را مطرح کرد، بالاخره اثر ميگذارد.
دسته سوم هم منافقين هستند که دائما چوب لاي چرخ ميگذاشتند و ميگذارند، و جناياتشان خيلي سنگينتر از گستردهتر و کفار و مشرکين است. چون اينها گاهي اوقات يا اکثر اوقات جنگ فيزيکي با اهل ايمان ندارند ولي در ميان اهل ايمان زندگي ميکنند بصورت اهل ايمان، اينها هم جاسوسي ميکنند و هم دل مردم را خالي ميکنند هم مردم را ميترسانند و خود ترس من الشيطان است که حالا اين گسترده بکنند تا بدون درگيري يک ملت و يک دولت را در مقابل شيطان خاضع بکنند و اين شيطان شناسي واجب و لازم است.
روايتي است که از وجود مبارک رسول با کرامت اسلام و وجود مقدس اميرالمومنين(ع) نقل شده است. هر وقت ميگويم اميرالمومنين(ع) ياد يک جرياني ميافتم: يک شب مسجدالحرام سرهنگ ارتش عربستان از مامورين رده بالاي اداره مسجد الحرام، منهم با يک پيراهن عربي بودم. که با هم هم سخن شديم، بعد مطلبي از اميرالمومنين (ع) براي او گفتم و گفتم قال علي ابن ابيطالب(ع)، يک مقدار خيره شد گفت: «لا، قل اميرالمومنين کرَّم الله وجهه او رضي الله عنه»، چرا ميگوئيد علي ابي طالب صلوات الله و سلامه عليه، بگو علي بن ابيطالب کرم الله وجهه، خدا ارزشش را ببرد بالاتر يا رضي الله عنه، خدا از او راضي باشد، نه من با يقين ميگويم علي بن ابيطالب صلوات الله و سلامه عليه، و بعد گفتم که «اصاب بمصيبة لعلي في ايام عمره»، گفت: نه «اصاب بمصيبة علي»، گفتم: مصبيت مرگ پيغمبر، مصبيت مرگ فاطمه عليها سلام، مصيبت خانه نشيني، مصيبت جنگ جمل، اينها بالاخره سختيها و شدتها و مصيبتها بود، گفت: چرا، ايشان هم خيلي مصيبت ديدند، گفتم: قال الله(الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ * أُوْلَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ) قال، گفت: بله، «علي ابن ابيطالب صلوات الله و سلامه عليه و حجتک قوي».
هم از پيغمبر(ص) نقل شده هم از اميرالمومنين، که «الايمان علي اربع دعائم» ستونهاي دين هر انساني بر چهار علم قرار گرفته است. ببينيد دانش، بصيرت، فکر، آگاهي، ايمان بدون معرفت، ايمان بر باد رفتهاي است، ايماني است که ريشه بصيرتي ندارد، يک ساختمان مقوايي است و فرو ميريزد. اين که شما در جلد اول اصول کافي و بحار مرحوم مجلسي اين قدر گسترده باب علم را ميبينيد، علم و عالم و متعلم و مجلس علم، ثواب علم، اينکه در قرآن ميبينيد سومين پيغمبر اولوالعزم حضرت کليم الله (موسي) به پروردگار ميگويد عالمتر از من هم در اين زمان است، خطاب ميرسد بله، عرض ميکند آدرسش را بده که بروم از او استفاده کنم، پروردگار در سوره مبارکه کهف آدرس آن مرد عالم را بيان ميکند که در مجمع البحرين است، آنجايي که ماهي پخته تان از سفره بيافتد و ماهي زنده بشود. آن مرد آنجا زندگي ميکند، شنيد عالمتر از خودش به حقايق پشت پرده است از کوره در نرفت و حسوديش نشد و بلکه تواضع کرد به پروردگار گفت: من بروم پيشش شاگردي بکنم، خدا فرمود: برو اين هم آدرسش. که حالا يک رشتهاي خدا پيش او گذاشته بود همراه با طاقت که اين رشته را به موسي بن عمران نداده بود که اگر ميداد طاقتش را هم ميداد. که در آن سه برخورد موسي از کوره در ميرفت، آن مرد خيلي آرام ميگفت (إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا) تو توان استقامت بودن با من را، مشاهدات برنامههاي من را نداري، حالا موسي ميگفت: نه، من استقامت ميکنم، اين آيات مربوط به علم، روايات مربوط به علم، مربوط به متعلم، مربوط به مجلس علم، مربوط به عالم فراموش شده در بين امت، در بين شيعه.
جلسه خيلي تشکيل ميشود، ولي مخالف با اصل مداحي هم نيستم، موافق با مداح با تقوايي هستم که چون علم ندارد سخنراني نکند و اشعاري را هم که انتخاب ميکند برود با يک عالم چک بکند اين اشعار را، چرا با چنين مداحي که شعرهاي خوب انتخاب بکند اول هم به يک عالم نشان بدهد که اينها را بخوانم عيبي ندارند و ذکر مصائب راست هم بخواند. با اين اصل موافقم اما با فروعاتي که پيدا شده، صد در صد مخالفم، متاسفانه حدود 25 يا 26 سال کشور ما در اسلام و در تشيع مداح محور شده است، يعني شما که روحاني هستيد درس خوانده قم هستيد و عالم هستيد و ميخواهيد دين را به مردم ارائه بدهيد اگر يک مداح معروف کنارتان دعوت بکنند و اول او منبر برود بعد شما، شش هزار تا براي او ميآيند و شصت نفر کمتر براي شما، يعني يک فرهنگي بر اين نسل حاکم شده بسيار خطرناک، که کشش شان را نسبت به روحاني واجد شرايط به علم تقريبا کشته است، لذا بعضي از شهرها که من دوستاني دارم، يک بار هم خودم مهمان بودم، در شهري واعظي قرار بود منبر برود واعظ آدم حسابي با سواد ملا، درس خوانده، ديدم که در خيابان جمعيت موج ميزد، با واعظ به سي تا نميرسيد، به صاحب جلسه گفتم: چرا اينها که در خيابان هستند نميآيند داخل، گفت: حاج آقا هنوز مداح نيامده. شش هزار نفر منتظر مداح که بيايد شعر بخواند و سي نفر پاي منبر عالم نبودند. و اين جا افتاده در مملکت، حالا حوزه بايد اقدام بکند، مراجع بايد بيشتر اقدام بکنند، مردم و بانيان و هيئت مديره مساجد را بايد بيدارشان کرد.
چون دين علمي که ندارند، دين يقيني که ندارند، يک دين اقناعي دارند، يعني دينشان شعر است، يک مشت مصائب دروغ.
اين روايت از بهترين رواياتمان است، «وجدت علم الناس كله في أربع»، پايههاي ايمان بر چهار علم است بر چهار معرفت است، يعني اگر روايت از پيغمبر باشد، پيغمبر ميخواهد بگويد: دين بدون معرفت يک ساختمان کاغذي و پوک است اگر از اميرالمومنين باشد نظر ايشان هم همين است، (لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا) باشند صد هزار نفر ميروند دور يک شتر جمع ميشوند براي کشتن اميرالمومنين، اين دين عوامي، دين پوک، دين بدون معرفت، مسيحيها و يهوديها و زرتشتيها که با اميرالمومنين نجنگيدند، با پيغمبر جنگيدند، اما در داخل مملکت با علي جنگيدند، تمام اين سه طايفهاي که با اميرالمومنين جنگيدند ميگفتند ما مسلمانيم، اما اين مسلمانهاي(لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا)
«الاولي ان تعرف ربک» پروردگار را با شعر نميشود شناخت، پروردگار را با قصه و خواب نميشود شناخت. «الاولي ان تعرف ربک» خدا را از قرآن و نهج البلاغه و فرمايشات ائمه و حضرت رضا و امام صادق ميشود شناخت.
«و الثانية ان تعرف ما صنع بک» اينکه چه کار کرده درباره تو، عرفان، معرفت علم پيدا بکند.
«و الثالثة ما اراد منک» بفهمي چه از تو ميخواهد.
«و الرابعة، ان تعرف ما يخرجک من دينک» که اين روايت را براي چهار وجهش يک جمله ساختم، روايت اين را ميگويد، خداشناسي، خودشناسي، تکليف شناسي، دشمن شناسي.
«ان تعرف ما يخرجک من دينک» و امروز بخصوص شيطان شناسي، برادران و فرهنگ شيطان شناختن و شناخت ترفندهاي شيطان و دامهاي شيطان و ابزار شيطان که بيشترين نيرويش در اروپا و آمريکا است و خيل پياده و سواراني دارد هم در داخل و هم در خارج، يک علم واجبي است، يک دانش واجبي است، که خطبه قاصعه در بخش اولش عهده دار اين حقيقت است که اميدوارم با توضيح جملات اميرالمومنين(ع) شيطان شناسي ما قويتر از قبل بشود.