فارسی
سه شنبه 29 اسفند 1402 - الثلاثاء 8 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

درس تفسیر قرآن - جلسه یکصد و بیست و شش


تفسیر سوره بقره - جلسه 126 0 - -  

 بحث قرآني ما به آيه بيست و پنجم سوره مباركه بقره رسيد. مقدمات مختصري را در باره اين آيه در پايان سال تحصيلي گذشته عرض كردم. اصول مسائل آن باقي ماند. ابتدا آيه شريفه را قرائت مي‌كنم:  ( وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُون)  .
اين آيه يكي از مهم‌ترين آيات قرآن كريم است و در بين آياتي كه از آغاز قرآن  تا حالا خوانده‌ايم اولين آيه‌اي است كه با يك ظرافت بسيار شگفت‌انگيزي رابطه بين دنيا و آخرت و آخرت و دنيا را بيان مي‌كند. البته به آن جمله‌اش كه برسيم فكر مي‌كنم يكي از مفصل‌ترين و طولاني‌ترين بحث‌ها را در اين زمينه داشته باشيم كه لازم است و خيلي هم مفيد است.
شايد هزار و دويست سال بعد از نزول قرآن مجيد دانشمندان علوم مادي به اين نكته پي بردند و قبل از آن‌ها سابقه نداشته و فقط در قرآن مطرح بوده است. دانشمندان تحقيقاتشان را در يك جمله خلاصه كردند تبديل انرژي به ماده و ماده به انرژي. اين حقيقتي است كه در آيه شريفه بيان شده كه يك چنين چيزي در عالم رخ مي‌دهد كه حتي دامنه رخ دادنش به قيامت هم كشيده خواهد شد.
ابتدا محورهاي آيه را عنايت بكنيد كه هفت محور است؛ يكي مسألة بشارت است، دوم مسأْله ايمان است، سوم مسأله عمل صالح است، چهارم جنات به صورت جمع است، پنجم رزق عظيم است كلمة عظيمش را اگر بفهميد كه از كجا آورده‌ايم از نكره بودن ( كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقا) آورده‌ايم چون گاهي نكره دلالت بر عظمت مي كند البته لغت‌هاي ديگر مثل ( ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيه) كه اشاره عظمت به قرآن مجيد است با ذلك، ازواج مطهرة ششمين محور آيه است و خلود كه با ضمير فصل هم آمده و ( وَ هُمْ فيها خالِدُونَ) كه دليل بر حصر است كه يك چنين افرادي اهل بهشتند و خالدند.
اما بشارت: كلمه بشارت را حتماً‌ عنايت داريد كه در قرآن در ارتباط با دوزخ و آتش هم آمده است. آدم در برخورد اولش با آيه شريفه فكر مي‌كند كه خوب آتش و عذاب و سوختن و اين همه شكنجه در جهنم چه ارتباطي با بشارت دارد. اين بشارت كه در آيات بهشت هست، گاهي در آيات دوزخ هم هست. يكي از زيباترين آيات اين آيه است: ( إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ) اين‌جا بشارت به بهشت است، اما در اين آيه شريفه مورد بحث ( وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات ... ) در رابطه با جهنم است. در سوره توبه آيه‌اي است راجع به ثروتمندان بخيلي كه كل ثروتشان هم طيّب و پاك است و ثروت آلوده و ثروت نجس نيست، يعني از ربا، از رشوه و غصب جمع نكردند، از تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا جمع نكردند، اختلاص از بيت المال نكردند. يك ثروت خوب و قابل توجه و حلال، يك ثروت پاك است. در اين آيه نكته‌اي است كه كمتر توجه مي‌كنند. حالا من آيه را قرائت مي‌كنم ( ... الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم) اين ثروت انباشته از طلا و نقره است كه حالا ممكن است گفته شود الان كه درهم و ديناري مطرح نيست. چرا الان هم پشتوانه تمام اسكناس‌هاي كشورها طلاهاي بانك مركزيشان است. الان همين پول كاغذي به پشتوانه ثروت فلزي انبوه ارزش‌دار است والا يك دلار و صد دلار و يك تومان و پنج هزارتومان منهاي اتكائش يك كاغذ رنگي است، چيزي نيست. يعني آيه شريفه تكيه‌گاه ثروت را مي‌گويد. حالا ممكن است يك كسي ظاهراً ثروتش اسكناس باشد ولي در حقيقت اين اسكناس ارزش همان پشتوانه را با خودش دارد ( ... يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ)
از كجا مي‌فهيم اين ثروت انباشته حلال است پاك و تميز است؟ از همين جمله ( ... وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ) . چون مال حرام كه مورد انفاق قرار نمي‌گيرد؛ كسي كه در اختيارش مال حرام است فقط يك وظيفه و مسئوليت دارد و آن اين است كه برگرداند به مالكان و صاحبانش. اين كه پروردگار مي‌فرمايد: ( وَ لا يُنْفِقُونَها) معلوم مي‌شود كه صاحب اين ثروت انباشته را مالك مي‌داند. قارون هم ثروتش همين‌طور بود، اگر در سوره قصص دقت فرموده باشيد، اگر داستانش را روي منبر نقل كرده باشيد ( قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدي) قارون گفت: من اين را با دانش خودم با زحمت خودم با بينايي خودم به دست آوردم، من مال كسي را به مال خودم اضافه نكردم، پول كسي را غارت نكردم. مؤمنان بني اسرائيل درباره مالش به او مي‌گفتند ( أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْك) يا به او مي‌گفتند (وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا) يا يك نصيحت زيباتري به او مي‌كردند كه خوب با اين پولت آخرت خود را بخر. معلوم مي‌شود كه پول قارون پول پاكي بوده است كه مي‌شده با آن آخرت را بخرد. چون آخرت آباد ثمن‌هاي مختلفي را دارد. يك روايتي را ميبدي در جلد دوم كشف الاسرارش از ابن عباس نقل مي‌كند؛ روايت خيلي جالبي است، گرچه آنها نقل كرده‌اند چون يك قسمتش با يكي از آيات سوره احزاب مي‌سازد كه حالا آن آيه را عرض مي‌كنم.
مي‌گويد: جمعي در محضر پيغمبر (ص) بوديم، پيغمبر (ص)  تبسم كردند، ما به محضر مباركشان عرض كرديم چرا تبسم نموديد؟ فرمودند كه دو نفر را دارم مي‌بينم كه به محضر مبارك حق زانو زدند، يكيشان طلبكار است، يكيشان هم بدهكار است. خوب خدا ملكوت خيلي از مسائل را به انبياء، مانند حضرت ابراهيم كه در قرآن هم هست نشان داده. در روايات معراج آن مسائل قيامت را بر پيغمبر نازل كردند ولو اين كه هنوز قيامت نشده و كسي هم به جهنم يا به بهشت هم نرفته. همه در برزخند يا در جنت برزخي يا در دوزخ برزخي. ( وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ)  براي خدا كه زمان وجود ندارد، كل پيشش حاضر است. از آن حضور پرده‌هايي به انبيائش نشان داده است.
در ابتداي خطبه متقين درباره اهل تقوا مي‌فرمايد: «والجنة كمن قدرآها فهم فيها منعمّون» به نظر من حضرت علي (ع) خودش را دارد مي‌گويد، اميرالمؤمنين (ع) كه بهشت را دارند مي‌بينند درآن هم متنعمند يعني همين الان كه در دنيا هستند خود را در بهشت مي‌بينند يا پيغمبر مي‌فرمايد: اين جلسات علم و جلسات ذكر «روضة من رياض جنة» است؛ ولي خوب چشم ما الان نمي‌بيند والا همين الان پرده را كنار بزنند، ما خودمان را در بهشت مي‌بينيم. چون در همين آيه بيست و پنج بقره مي‌گويد كه تمام بهشت همين مسائل مثبت دنياي اهل بهشت است كه همان وقتي كه دارند انجام مي‌دهند همان وقت تبديل به بهشت مي‌شود، يعني تبدل نيرو به ماده كه حالا مي‌رسيم.
ابن عباس مي‌گويد: به پيغمبر (ص) عرض كرد، چرا مي‌خنديد و تبسم مي‌كنيد؟ فرمود: دو تا در پيشگاه خدا زانو زدند، يكي طلبكار است، يكي بدهكار. طلبكار به خدا مي‌گويد: طلب مرا از اين بدهكار بگير به من بده، خداوند به بدهكار مؤمن مي‌گويد طلب اين برادر مؤمنت را بده. مي‌گويد: من كه پول ندارم اينجا (چون هيچ چيز از مواد دنيا به اين صورت انتقال به آخرت پيدا نمي‌كند) حسناتي كه جبران اين بدهي را بكند ندارم، حسناتم را براي خودم مي‌خواهم. خدا به طلبكار مي‌گويد: خوب اين چيزي ندارد به تو بدهد. مي‌گويد: خدايا از گناهان من بردار بگذار روي پرونده او پيغمبر (ص) مي‌فرمايد: چون قيامت است، پروردگار بهشت را نشان طلبكار مي‌دهد، نه نشان بدهكار. طلبكار مناطقي از بهشت را مي‌بيند كه خشت ساختمان‌هايش از طلا است، قصرهايي را مي‌بيند كه خشت بنايش از لؤلؤ و نقره است. به اصطلاح ما خيلي تحت تأثير قرار مي‌گيرد. به پروردگار مي‌گويد: اين مناطق اين قصرها مال كدام پيغمبر يا كدام صدّيق است؟ پروردگار مي‌فرمايد: مال كسي است كه پولش را به من بپردازد.
هر كه پول بدهد، من اين مناطق را به او مي‌دهم، پول بدهد ما اين قصرها را به او مي‌دهم. عرض مي‌كند: خدايا چه كسي الان پول در دستش است كه بدهد اين مناطق را بگيرد. خطاب مي‌رسد: يكي از آنهايي كه مي‌تواند پول اين مناطق و قصرها را بدهد خود تويي. به طلبكار مي‌گويد: خود تو پولش را بده مال تو. مي‌گويد: خدايا من پولم كجا بود؟ مي‌فرمايد: ثمن اين قصرها گذشتت از طلبت است، از برادر مؤمنت بگذر، من اينجاها را به تو مي‌دهم.
اين مطابق با آية بيست و دو سورة نور است. چقدر اين آيه زيباست و چه اخلاقي پسنديده را مي‌خواهد به مردم تزريق بكند كه مردم خانواده‌ها، زن و شوهرها با كينه زندگي نكنند، با كينه برخورد نكنند، دسته دسته نشوند، مقابل همديگر قرار نگيرند.
اولاً خدا در اين آيه قبول كرده كه انسان ممكن است خطا بكند، ممكن است اشتباه بكند، ممكن است يك كاري انجام بدهد خوشايند همسرش نباشد، خوشايند شوهرش و پدر و مادرش نباشد، ولي جا جاي كينه نيست، جاي تفرقه و جدايي نيست.ِ ( ... وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ)  دوست نداريد آمرزش خدا نصيب شما بشود؟ چرا همه دوست دارند. مي‌فرمايد: اگر دوست داريد ( ...وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا) گذشت كنيد، كار را مبدل به كينه نكنيد، برخورد را مبدل به كينه و دشمني و بغض نكنيد، يعني گذشت واقعي بكنيد، يك گذشتي بكنيد كه كينه در آن نباشد. مي‌فرمايد: گذشت زباني را من نمي‌پسندم، واقعاً گذشت كنيد كه كينه نباشد ( وَ لْيَصْفَحُوا) بپوشانيد، به رخش نكشيد.
اصولاً بهشت بشارت دارد، دوزخ چرا با كلمه بشارت آمده است ( ...الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّه...) يك نوع انفاق گذشت است، يك انفاق انفاق مالي است از اين كه ( وَ لا يُنْفِقُونَها) دارد معلوم مي‌شود كه ثروت حرام نبوده است، چون با ثروت حرام كه نمي‌شود انفاق كرد، يعني مال مردم را ما اجازه نداريم انفاق كنيم. انفاق با مالي كه غصب شده يا با رشوه گرفته شده، آن عمل ديگر عمل صالح نمي‌شود.
قضيه آن دزدي است كه امام صادق (ع) ديدند يك دانه انار و يك دانه نان دزديد، انار را به يك فقير داد نان را به يك فقير داد امام صادق صدايش زد و گفت چرا اين كار را كردي؟ گفت: من يك معامله خيلي خوبي با خدا كردم، فرمود: چه معامله‌اي؟ براي امام صادق رياضي بيان كرد و گفت: مگر قرآن نمي‌گويد كه ( مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها) به امام صادق (ع) گفت: تو قرآن را نمي‌شناسي؟ معرفت به كتاب خدا نداري؟ من يك انار در راه خدا دادم مي‌شود ده تا حسنه و نيز يك نان دادم ده تا حسنه، اما يك انار يك نان دزدي كردم مي‌شود دو گناه، دو تا از بيست تا كم كن هجده تا براي ما مانده، خدا بركت بدهد. امام صادق (ع) فرمود: قرآن را تو نمي‌فهمي، قرآن مي‌گويد: (إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ) اهل تقوي حرام خوار كه نيستندَ ( ... وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم) بشارت بده يعني شادشان كن، خوشحالشان كن به عذاب دردناك. كسي به عذاب دردناك خوشحال نمي‌شود اينجا كلمه ( فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليم) به معني آگاهي دادن است، به معني خبر دادن است، خوشحالي در آن نيست، اما بشارت مربوط به بهشت، خوشحالي در آن است. بشر الذين خوشحال كن، مسرور كن، مژده بده اهل ايمان را. اما نه آنهايي را كه فقط ايمان به خدا دارند و باور دارند به آن مؤمناني كه ايمانشان شجرة باثمر است، يعني ايمان در اعضا و جوارحشان تبديل به عمل صالح مي‌شود.
ظاهراً در عهدنامه مالك اشتر است كه اميرالمؤمنين (ع) مي‌فرمايد: اعمال صالحه يعني آنهايي كه همواره درست عمل مي‌كنند نشانگر ايمانشان است، يعني اگر آن ايمان نبود «يستدل بصالحات علي الايمان» يعني شما اگر بخواهيد ايمان انبيا : را درك كنيد، ايمان اوليا : را بفهميد، اعمالشان را ببينيد. با عمل صالح استدلال بر باطن مردم مي‌شود كه باطن مردم چه خبر است؟ همچنين با گناهان مردم استدلال مي‌شود كه اين بنده گناهكار هنوز خدا را آن گونه كه بايد باور نكرده و ارتباط با حضرت حق ندارد، ايمانش موتور نيست ايمانش حركت‌زا نيست، ايمانش فعاليت ساز نيست. قرآن مي‌فرمايد: به آنهايي كه داراي ايمان و عمل صالح هستند مژده بده (أَنَّ لَهُم) خيلي زيباست ( أَنَّ لَهُم) براي اينها، ملك اينها بهشت‌هاست.
ما در رواياتمان داريم، نمونه‌اش زياد است هم از رسول خدا داريم در كتب خودمان و هم از ائمة طاهرين : به خصوص حضرت صادق و حضرت باقر (ع) كه به بعضي‌ها در قيامت وقتي مي‌خواهند به آنها بگويند وارد بهشت شو، اين گونه به آنها خطاب مي‌شود ( من اي باب تشاء ادخلوا) از هر دري كه خودت دلت مي‌خواهد وارد شو، يعني تمام مراتب و منازل بهشت من، باب در اينجا به معني مراتب است، يعني در هر مرتبه‌اي از مراتب بهشت مي‌خواهي وارد شوي وارد شو، مانعي نيست، و در هر بهشتي مي‌خواهي برو، يك ماه اينجا بمان، دو سال آنجا بمان، ده سال اينجا بمان، پيش انبياء :، ائمه :، صديقين و شهدا مي‌خواهي بروي برو ( وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقا) .
آيه شصت و نه سوره مباركه نساء مي‌فرمايد:َ ( ... وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ ...) با چه كسي؟ ( مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقا)  اين جمع بودن جنات است. بعد زيبايي بهشت را در بيشتر آيات به آب جاري زير اين بهشت‌ها مي‌داند. كه اهل بهشت روي تخت هايشان توي قصرهايشان نشستند و آب از زير اين قصرها، زير درختان با آن صداي موسيقي طبيعي و با آن زلاليش جاري است يك شاعر عرب هم گفته‌هاي پيغمبر را به شعر درآورده:
ثلاثــة يذهبن عن القلب الحـزن        الماء و الخضراء و الوجه الحسن
سه چيز است كه غم و غصه را از دل مي‌برد: يكي آب است، آدم كنار چشمه قنات يا رودخانه كه مي‌نشيند تغيير مي‌كند، اگر تغيير نكند كه احساس انساني و درك و شعور انساني ندارد. و پيغمبر اكرم خودشان خيلي به آب علاقه داشتند. در روايات آمده: گاهي در باغ‌هاي مدينه كه مي‌آمدند (چون مدينه شهر پرآبي است چاه‌هاي خوبي هم دارد) مي‌آمدند سر چشمه وضو مي‌گرفتند. و خودشان هم درباره آب اين روايت را دارند: «سيد النعم الدنيا والاخرة الماء» آقاي همه نعمت‌هاي دنيا و آخرت آب است. ديديد كه هر كسي مي‌رود يك باغي و زميني بخرد، اول مي‌پرسد: چند اينچ يا به تعبير قديمي‌ها چند سنگ آب دارد.
خود اين آب هم پيش پروردگار خيلي قيمت دارد، به خصوص آب چشم اهل ايمان «تري اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق» لذا شما اگر آب چشمتان وصل به نماز شب و وصل به شوق از خدا يا خوف از مقام خدا بشود يا آب چشمتان وصل به وجود مبارك حضرت ابي‌عبدالله الحسين بشود، خيلي قيمت پيدا مي‌كند. ائمه ما مي‌گويند: گريه بر ابي‌عبدالله باعث آمرزش و شفاعت مي‌شود. در اين آيه مورد بحث هم اصل مسئله‌اي كه مطرح است، تبديل ماده به انرژي، انرژي به ماده است. گريه بر ابي‌عبدالله در پيشگاه خدا تبديل به سه چيز مي‌شود: غفران، رحمت، شفاعت.
ما آبي را در عالم نداريم كه اين‌قدر ارزش داشته باشد و كانال تبديلي به سه حقيقت شفاعت و رحمت و مغفرت باشد. به خاطر اين كه ابي‌عبدالله ضامن بقاي قرآن و اسلام است. در فرمايشات امام زمان جمله قابل توجهي است كه راجع به ابي‌عبدالله مي‌فرمايد: «كان للقرآن سنداً و للاسلام عضداً»‌ حسين (ع)  سند قرآن و بازوي دين است، يعني بدون حسين دين دست ندارد و ديني كه دست ندارد كاربردي ندارد. لذا مي‌بينيد شيعه دينش در همه زمينه‌ها كاربردي است. اين تعبير حسين بازوي اسلام است، براي هيچ پيغمبر و امامي نقل نشده است.
حسين دست دين است يعني تمام كارها براي دين از كانال ابي‌عبدالله كاربرد دارد. به اين خاطر است كه الان امريكا و اروپا و اسرائيل به شدت در صدد ضربه زدن رابطه مردم و جلسات مردم با حضرت سيد الشهدا (ع) هستند، چون ما هر چه حوزه داريم از طريق مجالس ابي‌عبدالله برپا شده، يعني مردم را مجالس ايشان تشويق به پرداخت سهم امام و زكات كرده، دست فقها را باز گذاشته است كه بتوانند حوزه‌ها تشكيل بدهند و آنها را اداره كنند. يعني دقت بكنيم همه چيز از ابي‌عبدالله و با دست او كه بازوي اسلام است دارد انجام مي‌گيرد. به اين خاطر است كه مخالفت با ايشان و مجالس عزاداري خيلي شديد شده است.
در بحارالانوار باب زيارت‌ها زيارت ابي‌عبدالله زيارت ناحيه البته پنج شش صفحه است من دو جمله‌اش را نقل كردم. اگر نگاه امام زمان را درباره ابي‌عبدالله (ع) از اين روايت درآوريم، براي شناساندن ابي‌عبدالله بسيار كاربردي و مهم است. در بحار باب زيارات، جلد نود به بعد است.
گفتيم سه چيز است كه غصه را از دل مي‌برد: آب است سرسبزي است و معلوم است آدم در كوير برود يا در باغي برود كه انواع گل‌ها و درختان به ميوه نشسته را دارد با آن هواي مطبوعش خيلي فرق مي‌كند. يكي هم قيافه آراسته و زيباست كه اين قيافه زيبا البته بايد تعبير به قيافه معنوي بشود.
من آن وقت كه طلبه قم بودم حاج ميرزا حسن نوري يك شخصيت تقريباً‌ مورد توجهي بود كه در يك تصادف هم از بين رفت، خدا رحمتش كند. ايشان نقل مي‌كرد من هم از ايشان يادداشت كردم كه وقتي مرحوم آقاي محققي كه من ديده‌ بودمش، بنا به درخواست مرحوم آيت الله بروجردي در هامبورك آلمان كنار درياچه آلستر سنگ بناي مسجدي را گذاشت كه من دو شب هم در آن مسجد بودم، در دفتر مسجد يك عكسي از اواخر عمر آيت الله العظمي بروجردي بود، من ديده بودم.
آقاي بروجردي (واقع مي‌گويم به شما اينها را از كساني كه ايشان را ديدند بپرسيد) وقتي آدم قيافه ايشان را مي‌ديد، انگار زير گلويشان چند تا مهتابي پرنور روشن است، اين نور به اين محاسن و به اين قيافه مي‌تابيد واقعاً بسيار جذّاب بود. قرآن مجيد آثار چهره پاكان را بيان مي‌كند، هم در دنيا هم در قيامت. در دعاي ندبه هم هست «وجوههم مبيضة». اين عكس را كه زده بودند در آن دفتر (تا آن وقتي كه ايشان خبر داشت بعدش را نمي‌دانم) بيست و پنج نفر زن و مرد مسيحي در آلمان فقط با ديدن عكس ايشان شيعه شدند. خوب يك چنين قيافه‌اي را كه انسان مي‌بيند، غم و غصه از دلش برطرف مي‌شود.
يكي از نعمت‌هاي اهل ايمان و عمل صالح ( تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ) اين جريان آب مهم است، آب راكد هم نيست، آب راكد موسيقي ندارد، آب راكد خاكشير مي‌گيرد، حالا ممكن است در بهشت نگيرد، ولي در دنيا ديديد كه بو و طعمش برمي‌گردد، خود اين جريان آب جاري در آيه خيلي مهم است. آب جاري‌ يك منبع الهي دارد. در روايات ما درباره چهارتا چشمه‌اي كه در قرآن اسم برده شده است، قرآن مي‌گويد منبع اين چهار چشمه از زير عرش خداست. البته عرش در فرمايشات اميرالمؤمنين تعبير به علم شده است. علم همان ذات است، همان قدرت است، همان حكمت است، همان رحمت است. اين آب به اراده الهي از منبع علم او در جريان است، دائم هم هست ( جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقا) هرگاه يك رزق عظيم باارزشي به اينها داده مي‌شود  (... قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلْ ...) ، مي‌گويند عجب ما تمام اين رزق را قبل هم ديديم، قبل به دنيا برمي‌گردد. بنا به گفته بسياري از مفسرين و رواياتمان ( وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً)‌ ميوه‌ها ضد همديگر نيست. بعضي ها خوب، بعضي‌ها بد، بعضي‌ها عالي، بعضي‌ها متوسط، بعضي‌ها كرمو، بعضي‌ها بدون كرم. ميوه‌ها در رنگ و مزه و در ويتامين همه شبيه همديگرند ( وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَة) زناني به تمام معنا پاك يا شوهراني به تمام معنا پاك، چون كلمه عروس و زوج در لغت عرب، هم به مرد اطلاق مي‌شود هم به زن اطلاق مي‌شود ( وَ هُمْ فيها خالِدُونَ) .
من يك بحث از ايمان دارم كه از قرآن مجيد هم گرفتم، بسيار شيرين و شنيدني است و از كتب علمي يك بحث هم در عمل صالح دارم، البته مختصرتر از بحث ايمان است. تا برسيم به رزقي كه مي‌گويند: ( رُزِقْنا مِنْ قَبْل)  اين قبلش را ببينيم چيست؟ و چگونه اين مواد تبديل به انرژي مي‌شود در وجود انسان انرژي تبديل به كارمايه مي‌شود كارمايه دومرتبه تبديل به انرژي مي‌شود. انرژي به دست خدا مي‌افتد، باز تبديل به ماده‌اي مثل جنات مي‌شود.


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
- جلسه 229 - جلسه 228 - جلسه 227 (5-2-1394) - جلسه 226 (1-2-1394) - جلسه 225 (29-1-1394) - جلسه 224 (25-1-1394) - جلسه 223 (24-1-1394) - جلسه 222 (23-1-1394) - جلسه 221 (22-1-1394) - جلسه 220 (18-1-1394) - جلسه 219 (17-1-1394) - جلسه 218 (16-1-1394) - جلسه 217 (20-12-1393) - جلسه 216 (19-12-1393) - جلسه 215 (18-12-1393) - جلسه 214 (17-12-1393) - جلسه 213 (16-12-1393) - جلسه 212 (10-12-1393) - جلسه 211 (9-12-1393) - جلسه 210 (5-12-1393) - جلسه 209 (4-12-1393) - جلسه 208 (3-12-1393) - جلسه 207 (2-12-1393) - جلسه 206 (29-11-1393) - جلسه 205 (28-11-1393) - جلسه 204 (27-11-1393) - جلسه 203 (26-11-1393) - جلسه 202 (25-11-1393) - جلسه 201 (21-11-1393) - جلسه 200 (20-11-1393) - جلسه 199 (19-11-1393) - جلسه 198 (18-11-1393) - جلسه 197 (14-11-1393) - جلسه 196 (13-11-1393) - جلسه 195 (12-11-1393) - جلسه 194 (7-11-1393) - جلسه 193 (6-11-1393) - جلسه 192 (5-11-1393) - جلسه 191 (4-11-1393) - جلسه 190 (1-11-1393) - جلسه 189 (29-10-1393) - جلسه 188 (28-10-1393) - جلسه 187 (27-10-1393) - جلسه 186 (24-10-1393) - جلسه 185 (23-10-1393) - جلسه 184 (22-10-1393) - جلسه 183 (21-10-1393) - جلسه 182 (21-10-1393) - جلسه 181 (20-10-1393) - جلسه 180 (17-10-1393) - جلسه 179 (16-10-1393) - جلسه 178 (15-10-1393) - جلسه 177 (14-10-1393) - جلسه 176 (13-10-1393) - جلسه 175 (27-7-1393) - جلسه 174 (26-7-1393) - جلسه 173 (23-7-1393) - جلسه 172 (22-7-1393) - جلسه 171 (20-7-1393) - جلسه 170 (19-7-1393) - جلسه 169 (15-7-1393) - جلسه 168 (14-7-1393) - جلسه 167 (9-7-1393) - جلسه 166 (8-7-1393) - جلسه 165 (7-7-1393) - جلسه 164 (6-7-1393) - جلسه 163 (5-7-1393) - جلسه 162 (2-7-1393) - جلسه 161 (1-7-1393) - جلسه 160 - جلسه 159 - جلسه 158 - جلسه 157 - جلسه 156 - جلسه 155 - جلسه 154 - جلسه 153 - جلسه 152 - جلسه 151 - جلسه 150 - جلسه 149 - جلسه 148 - جلسه 147 - جلسه 146 - جلسه 145 - جلسه 144 - جلسه 143 - جلسه 142 - جلسه 141 - جلسه 140 - جلسه 139 - جلسه 138 - جلسه 137 - جلسه 136 - جلسه 135 - جلسه 134 - جلسه 133 - جلسه 132 - جلسه 131 - جلسه 130 - جلسه 129 - جلسه 128 - جلسه 127 - جلسه 125 - جلسه 124 - جلسه 123 - جلسه 122 - جلسه 121 - جلسه 120 - جلسه 119 - جلسه 118 - جلسه 117 - جلسه 116 - جلسه 115 - جلسه 114 - جلسه 113 - جلسه 112 - جلسه 111 - جلسه 110 - جلسه 109 - جلسه 108 - جلسه 107 - جلسه 106 - جلسه 105 - جلسه 104 - جلسه 103 - جلسه 102 - جلسه 101 - جلسه 100 - جلسه 99 - جلسه 98 - جلسه 97 - جلسه 96 - جلسه 95 - جلسه 94 - جلسه 93 - جلسه 92 - جلسه 91 - جلسه 90 - جلسه 89 - جلسه 88 - جلسه 87 - جلسه 86 - جلسه 85 - جلسه 84 - جلسه 83 - جلسه 82 - جلسه 81 - جلسه 80 - جلسه 79 - جلسه 78 - جلسه 77 - جلسه 76 - جلسه 75 - جلسه 74 - جلسه 73 - جلسه 72 - جلسه 71 - جلسه 70 - جلسه 69 - جلسه 68 - جلسه 67 - جلسه 66 - جلسه 65 - جلسه 64 - جلسه 63 - جلسه 62 - جلسه 61 - جلسه 60 - جلسه 59 - جلسه 58 - جلسه 57 - جلسه 56 - جلسه 55
پربازدیدترین سخنرانی ها

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^