جلسه 64
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
در کنار مسئله تقوا در آیات قرآن و اینکه این کتاب هدایتگر اهل تقواست یعنی تاثیر هدایت قرآن در اهل تقواست. آنهایی که نمی خواهند خودشان را از خطر حفظ بکنند، نسخه پروردگار مهربان عالم چه اثری در آنها دارد. بلکه این نسخه ]ولا يزيد الظالمين الاّ خسارا[ آنهایی که از حدود تقوا متجاوز هستند همین عمل نکردن به قرآن، همین قبول نکردن هدایت قرآن برای آنها خسارت است. یعنی این آیه شریفه را به نظر ميرسد جز این نتوان معنا کرد که دوری از قرآن، مهجور ماندن از قرآن، تکبر در برابر این نسخه خسارت است. ظالم در اینجا به معنای متجاوز از حدود پروردگار است. حدودی که محرمات خداست و حلالها و واجبات پروردگار.
وقتی من از حدود بیان شده حق در قرآن تجاوز بکنم، رو به خسارت ميروم. اما آنی که عزم جدی دارد خودش را از خطر حفظ بکند، قرآن شفاست. درمان است برای او.
در کنار این آیات من سفارشم به این است که باب تقوای نهج البلاغه را حتما ملاحظه کنید. امام درباره تقوا مطالب دریاواری را بیان کردند. هم حقیقت تقوا را بیان کردند و هم آثار فردی و خانوادگی و اجتماعی تقوا را بیان کردند. ما بخواهیم سراغ تقوا در نهج البلاغه برویم یک سال طول بکشد. نیازی هم نیست که من نگاه امیرالمومنین را به تقوا در اینجا مطرح کنم. چون خود کار کردن با نهج البلاغه عبادت است. شناخت مسائلی که امیرالمومنین مطرح کرده نورانیت باطن ميآورد، عمل به آنها هم که انسان را تبدیل به شیعه واقعی ميکند. فکر هم نمی کنم از بالاترین مقام معنوی ما تا ضعیف ترین مان بی نیاز از نهج البلاغه باشیم.
یادم نیست این روایت را کجا دیدم. فکر ميکنم اوائل جوانیم یک کتابی را در یک کتابفروشی قدیمی در قم خریدم به نام حکمت عملی یا علم اخلاق. نویسنده اش یک دانشمند خراسانی بوده که بیش از 60 سال است که از دنیا رفته. خیلی کتاب خوبی است. این روایت را ایشان نقل کرده بود که : حضرت مسیح یک شب در شهر ناصریه فلسطین میهمان کسی بود، آن وقتها شهرها محدود بود و جمعیت هم کم بود. پیشنهاد کرد به حضرت، اگر اجازه بدهید، بیماران این شهر را من خبر بدهم طلوع آفتاب صبح بیاورند اینجا و شما با آن دم عیسوی تان این بیماران را شفا بدهید. حضرت فرمود: عیبی ندارد. بگو بیاورند. سریع در خانوادهها خبر دادند وقتی صبح در خانه را حضرت مسیح باز کردند که بیرون بیایند دنبال هدفی که دارند بروند. مریضها را خوابانده بودند در آن خانه، حضرت دیدند این مریضها عددشان به ده نفر نمی رسد. این جمله را فرمودند که من براساس این جمله عرض کردم از بهترین مقامات تقواییمان تا پایینترینمان، بینیاز از نگاه امیرالمومنین این دریای علم خدا به تقوا نیستیم. فرمودند: اگر سالم های این شهر به این تعداد باشند من تعجب ميکنم. این یک ایهام است در کلام مسیح. یعنی سالم های شما عددشان کمتر از این ده نفر است. بیشترتان یعنی 99 درصدتان گرفتار بیماری های کبر و عجب و ریا و حرص و حسد و این حرفها هستید. در شهر شما مشکل ميشود ده تا سالم پیدا کرد.
در این زمینه پیامبر اکرم هم یک روایت بسیار عالی دارند که من اولین بار این روایت را در کتاب پرقیمت مجموعة ورّام، ابی فراس این دانشمند بزرگ شیعه دیدم که بسیار کتاب خوب و جامعی است. فکر ميکنم اگر این کتاب، خصال، تحف العقول و المحجه البیضاء این چهار کتاب کل محرم و صفر و ماه مبارک و در این طرح های هجرت با یک اهل علم باشد، هم خودش و هم مردم را كاملاً سیراب ميکند.
پایان بحث روز گذشته روایت ارشاد را یادداشت فرمودید: آن کلمتین برای بعضی از دوستان کلمه دومش ظاهرا مبهم بود که من معنیش را گفتم. «شهادة ان لا اله الا الله وانّی رسول الله» خدا را به عنوان معبود واقعی بپذیرد که پذیرفتن خدا منوط به این است که وجود آدم دافع هر نوع شرک و هر نوع بت جاندار و بت بی جانی باشد ولی عرصه توحید راهنما ميخواهد، معلم ميخواهد. معلمش پیامبر است که ما باید توحید را از پیامبر بگیریم. پیامبری که سه کار عظیم خدا بر عهده اش گذاشته، عملی که در امت هم باید تحقق عملی پیدا بکند. ]يعلمهم الکتاب والحکمة [ قرآن را یاد مردم بدهد. ]ويزکيهم[ روش تزکیه و رشد و پاکی باطن و ظاهر را به آنها ارائه بکند. ]هوالذی بعث فی الأميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم[ اول برایشان تلاوت آیات داشته باشد که قرآن یکسان قرائت بشود. به زبان پیامبر مردم هم از پیامبر یاد بگیرند. ]و يعلمهم الکتاب و الحکمة[ این پایان روایت.
اما درباره آیه ]لاخوف عليهم ولاهم يحزنون[ آن هم یک بحث ادبی دارد که من عرض کردم جنس خوف و جنس حزن را پروردگار ميفرماید نفي ميکند. ایشان استناد کردند که لا نفی جنس کنارش اسمی که واقع ميشود تنوین نمی گیرد. علاوه بر اینکه من چون رد شدم، حالا لازم است توضیح بدهم که بله. بعد از لانفی جنس تنوینی وجود ندارد مثل لارجل فی الدار. علاوه بر این مرفوع هم نیست و منصوب هم است. تمام آیاتی که یک اسم بعد از لا آمده و مرفوع هم هست و لا هم تکرار شده، یعنی عطف به جمله قبل شده، ]لاخوف عليهم و لاهم يحزنون[ بزرگان از ادیبان عرب چه آنهایی که معلم واقعی ادبیات عرب بودند در ایران مانند سیبویه و امثال او یا کسانی که اصالتا عرب هستند، اینها درباره این « لا » در این گونه آیات، دوتا نظر دارند. و تقریبا هر کدامش را هر کسی قبول بکند درست است و اصراری بر یک نظر ندارند. من به فرمایشهاي ادیبان مصر و سوریه هم دیشب مراجعه کردم، دیدم آنها هم دو تا نظر دارند و حرفشان هم همان حرف دیروز ماست. یعنی من بیراه عرض نکرده بودم. «لا» در اینجا گفتند لامهمله است. اصلا عمل نمی کند.
]لاخوف عليهم ولاهم يحزنون[ اما اگر مهمله نگیرید آن را مشبهه به لیس بگیریم که اسم را رفع ميدهد خبر را یا ظاهرا نصب ميدهد یا محلا نصب ميدهد مثل همینجا که علیهم خبرش است. اما همه شان ميگویند این لا، اگر مهمله گرفته بشود یا مشبهه به لیس گرفته بشود و بعدش هم اسم نکره باشد، قطعا مفید جنس است . لاخوف یعنی هیچ ترس منفی در اهل تقوا نیست و هیچ حزن منفی هم در اهل تقوا نیست. اینکه ميگویم حزن منفی چون در نهج البلاغه ميبینید امیرالمومنین نسبت به مرگ پیامبر یا شهادت حضرت زهرا حزن شدیدی اظهار ميکنند یا در کربلا در این داغ هایی که اهل بیت دیدند محزون بودند بعد از کربلا محزون بودند آن حزن مثبت و طبیعی است و مانعی ندارد. اما اینکه این حزن منفی است «لکيلا تأسوا علی مافاتکم و لاتفرحوا بماآتاکم» – حدید : 23 ـ هیچ وقت اهل تقوا برای دنیایشان محزون نبودند یا برای چیز مختصری که از دستشان امر مادی ميرفت محزون نبودند. اینها چیزی را هم از دست نمی دهند که محزون باشند. چون وقتی که در عرصه تقوا قرار دارند و تقوایشان هم مستدام است و الان هم در سوره یونس هم آیه اش را ميخوانم که ماضی استمراری است. اهل تقوا دائما در حال دفع و جذب هستند یا به تعبیر دیگر درحال اثبات و محو هستند. یا در حال حذف و انتخاب هستند. همه تعبیرها را ميتوانید داشته باشید. اهل تقوا دائم در حال حذف گناه از زندگی شان هستند. در حال انتخاب واقعیات در زندگیشان هستند. در حال اثبات خیرات هستند و در حال محو شر از حیات خودشان هستند و همینطور در حال دفع اند و در حال جذب هستند.
اینها خیلی سرمایه دارند برای چه بترسند و برای چه خوف داشته باشند؟ از آثار بسیار مهم دیگر تقوا که در آیه 7 سوره مبارکه توبه مطرح است این است. این آيه را اگر اهل دل وارد توضیحش بشوند معرکه ميکنند حالا من نمی دانم در 5 – 6 جلد تفسیری که از صدرالمتألهین باقی مانده این مسئله هست یا نه؟ او در این زمینه آدم غوغایی بوده یا مرحوم حاج ملاهادی سبزواری یا امثال این بزرگواران. بخصوص ابن سینا اگر مطالعه کنید خیلی چیز گیرمان ميآید در نمط نهم اشارات که من نمط را با اینکه خوانده بودم ولی امسال سه ماه تابستان با خودم برداشته بردم شهرهای مختلفی که منبر داشتم مطالعه اش ميکردم و گاهی هم برای منبر استفاده ميکردم. این آیه را هم باید با نمط نهم گسترده تفسیرش کرد و هم با مطالبی که در 5 -6 تفسیر چاپ شده صدرالمتالهین است و با رسائل مرحوم حاج ملاهادی که 800 -900 صفحه است انجمن حکمت ایران و فرانسه چاپ کرده. کتاب خیلی با ارزشی است. این خیلی حرف است ]ان الله يحب المتقين[ خدا محب متقین است. یعنی متقین محبوب پروردگار هستند. یعنی اینجا سه حقیقت باید بحث بشود. محب و حب و محبوب. حالا محبت پروردگار چیست؟ میگویند: محبت پروردگار همان جلوه عملی صفات و اسماء حسنای او در زندگی دنیای عبد و آخرت عبد است. اما این محب و این حبش ، انسان هم در اینجا ميشود محبوب. و کسی که محبوب پروردگار بشود عاشق او ميشود.
کلمه عشق در کتاب شریف اصول کافی در باب عبادت آمده است. اگر امروز در جلد دوم عربی اصول کافی در فهرستش باب عبادت را ببینید یک روایت 4-5 خطی از وجود مقدس رسول خدا با سند هم ذکر شده. بسیار روایت عالی است که من در این 7 جلد تفسیر صحیفه سجادیه به عنوان تابلو و شعار این کتاب این روایت را صفحه اول چاپ کردم. اكنون توضیح و تفسیر صحيفة سجاديه از 7 جلد با اضافه شدن بیش از 250 موضوع دیگر به این کتاب 15 جلد شده و آماده چاپ ميباشد .
آنجا دارد که پیامبر ميفرماید: «من عشق العبادة و، عانقها و احبها بقلبه وباشرها بجسده» البته دنباله دارد که حالا یک چنین کسی که دلش عاشق عبادت است و عبادت را بغل گرفته. «و باشره بجسده» به عمل هم درآورده هیچ برایش مهم نیست دیگر که از نظر زندگی دنیا «اصبح من الدّنيا علی عسر أم علی يسر» حالا زندگیش راحت باشد یا زندگیش مثل انبیاء و ائمه طاهرین مشکل دار باشد برایش مهم نیست. چنانچه شب عاشورا در آن خطبه بسیار پرقیمت و کم نظیرشان حضرت سیدالشهداء که اغلب کتابها هم نقل کردند همین را اعلان کردند. «احمده علی السراء والضراء» من حالا غرق در خوشی باشم یا در غرق در مشکل باشم برایم فرقی نمی کند. من خداوند را در هر حال سپاسگزاری ميکنم.
حالا حرفم این است که ما در جامعه خودمان و در خانواده خودمان دیدیم شاید هم بعضی از ما اوائل جوانی یا در ازدواج گرفتارش شده باشیم. کم و بیش مزه عشق و محبت را چشیدیم. حالا اگر اولا که ميدانید عشق از معشوق تجلی ميکند و در افق قلب انسان ظهور ميکند. چون آدم حالا یک حرف زیبایی ، یک شعر زیبایی را ، یک گیاه زیبایی را ، یک ساختمان زیبایی را ، یک انسان زیبایی را ندیده باشد که آتش عشق در چراغدان دلش روشن نمی شود. عشق از معشوق حرکت ميکند در دل عاشق ظهور ميکند، محبت، از طرف خدا یعنی ظهور صفات علیا و اسماء حسنایش در زندگی. نه به معنی اینکه او دلی دارد و مثل ما عاشق ميشود. حالا بگذارید بحث را تمام بکنم. ببینیم به کجا ميرسیم.
عشق از معشوق اول سر زند پس به عاشق جلوه دیگر کند.
وقتی که انسان زیبایی را ببیند عشق به او پیدا ميکند و عامل این عشق هم معشوق است. حالا کسی که عاشق بشود فانی در خواسته معشوق ميشود. اگر عشق یک عشق واقعی باشد. اگر محبت یک محبت واقعی باشد. شما ميبینید عاشقان امیرالمومنین تا پایان ظهور ائمه طاهرین یعنی تا پایان حیات امام عسگری و عاشقان اهل بیت حرکاتی که داشتند آگاهی به این داشتند که ممکن است به خاطر این حرکات گرفتار بشوند و به دست دشمن کشته بشوند. ولی عشق این قدر قوی بود که خیلی جان دادن آنها را آسان کرد. مثل رشید، مثل عمرو بن حمق خزائی، میثم، حجر بن عدی و از همه اینها بالاتر مثل این 72 نفر شهيد کربلا.
عاشق همه چیزش را ميخواهد در هر صورت در پای معشوق بریزد. حالا همین را اگر بخواهیم در حق پروردگار معنا بکنیم. یک روایتی من در کافی دیدم در باب توبه که این هم از روایات ناب ماست که البته نقل نمی کند از چه امامی ولی از قرینه پیداست روایت از وجود مبارک موسی بن جعفر است که امام ميفرماید خداوند به تائب سه حقیقت عنایت ميکند. که یکی در سوره مبارکه فرقان است. ]فأولئک يبدل الله سيئاتهم حسنات[ که در باب توبه است. یکی در آیه هفتم سوره مبارکه مومن است جزء بیست و سوم که ]الّذين يحملون العرش و من حوله[ آنها تمام ملائکه عرش و حول عرش به پروردگار عرض ميکنند ]ربّنا وسعت کل شیء رحمة وعلما فاغفر للّذين وتابوا واتّبعوا سبيلک[ این هم دو.
سوم حضرت ميفرماید ]ان الله يحب التوابين و يحب المتطهّرين [ محبت خودش را به تائب مرحمت ميکند که موسی بن جعفر یک نگاهی به این سه حقیقت دارند که بعدا بدان اشاره خواهیم کرد . انشاء الله در هر صورت اگر خدا عاشق کسی باشد به قول خواجه عبدالله:
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
فکر ميکنم مرحوم راوندی مدفون در همین صحن نقل ميکنند. دیگران هم نقل کردند. اهل تسنن هم نقل کردند که امیرالمومنین هنگام عبور از کربلا پیاده شدند و با خاک حرف زدند از جمله اشاره کردند به خاک. «مصارع عشّاق شهداء» یعنی هم در کلام پیامبر اکرم آمده و هم در کلام امیرالمومنین. این را گفتم برای اینکه اگر ]ان الله يحب المتقين[ را خواستیم معنی بکنیم به زبان مردم بگوییم خدا عاشق اهل تقواست، راحت تر بتوانیم معنی بکنیم.
یک اثر دیگر تقوا که بسیار مهم است قرار گرفتن در معرض بشارت پروردگار در دنیا و آخرت است. یعنی کسی که اهل تقوا بشود بشارتها در حق او قطعی و حتمی است. سوره مبارکه یونس آیه 63 و 64. ]الذين آمنوا و کانوا يتقون[ اینجا یتقون باز با فعل مضارع است و در آیات دیگر با فاعل است. ]ان الله يحب المتقين[ که خواندیم فاعل گاهی معنی فعلش را ميدهد. فکر ميکنم در سیوطی قبلا خواندیم. جاهای دیگر هم در ادبیات هست ]لهم البشری فی الحياة الدنيا و فی الاخرة لا تبديل لکلمات الله[ قطعی است این بشارت. ]ذلک هو الفوز العظيم[ خیلی عجیب است خود این بشارت را خدا ميگوید فوز عظیم است. یعنی اگر کسی در معرض این بشارت قرار بگیرد برایش فوز عظیم است. که از حضرت صادق سوال ميکنند بشارت در دنیا چیست؟ یک مرحله بشارت همین آیات قرآن است که یک دانه اش را برای نمونه من بخوانم:
آل عمران آیه 15 ]للذين اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدين فيها و ازواج مطهره و رضوان من الله و الله بصير بالعباد[ چون به اهل تقوا در دنیا دارد بشارت ميدهد. اگر دو آیه بعد از این یعنی 16 و 17 را تلفیق با این آیه کنید که دو آیه بعد وصل به این آیه است. تقطیع در آیات آنجایی که جای تقطیع ندارد به نظرم کار بسیار اشتباهی است. مثلا دیدم در منبرها، از جوانیم هم دیدم که این آیه را تنها ميخوانند. ]قل يا عبادی الذين اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم[ در حالی که این آیه با 5 تا 6 تا آیه بعدش گره محکم دارد. یعنی اگر آنها را نخوانیم یک حرف ابتری برای مردم زدیم. این آیه 15 آل عمران هم با 16 و 17 چسبیده به هم است. چون این ]بالعباد[ را آیه 16 معنی ميکند و خصوصیات عباد را که 5 خصوصیت است آیه 17 معنی ميکند.
این یک نوع بشارت است. امام ميفرماید یک بشارت دیگر به اهل تقوا، نه به همه، در خواب است مانند بشارتی که خدا به یوسف داد که به پدرش گفت ]رأيت احد عشر کوکبا والشمس والقمر رأيتهم لی ساجدين[ آیندهاش را به او بشارت داد که پدر وقتی تفسیر کرد گفت ]کذلک يجتبيک ربک[ این خواب نشان ميدهد که در آینده وضع تو چه وضعی خواهد بود و در آینده نعمت خدا بر شخص تو کامل خواهد شد ]کما اتمها علی ابويک من قبل ابراهيم و اسحاق[ این هم یکی از آثار تقوا.