فارسی
سه شنبه 29 اسفند 1402 - الثلاثاء 8 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تفسیر قرآن ـ جلسه پنجاه و نهم


تفسیر سوره بقره - جلسه 59 0 - -  

بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمة المعصومین علیهم السلام.
در ]هدی للمتقين[ دو کلمه هدایت و متقین هردو دارای مراتب است، دارای درجات است. ایمان اهل ایمان، تقوای اهل تقوا چنانکه از تقسیم بندی قرآن هم استفاده مي‌شود یک وزن نیست بلکه ایمان‌ها متفاوت است تقواها هم متفاوت است. معمولی دارد. متوسط دارد. عالی دارد. یا به تعبیر امثال مرحوم فیض عام دارد، خاص دارد، خاص الخاص دارد. همه شان هم که هماهنگ با مسائل قرآنی است در پیشگاه پروردگار مقبول است و دارندة این ایمان‌ها و تقواها همه مأجورند. این طور نیست که فردای قیامت خداوند متعال به سرزنش اهل ایمانی که ایمانشان متوسط بوده، اقدام بکند. علتش هم این است که ظرفیت های عقلی و روحی بنابر حکمت پروردگار عالم متفاوت قرار داده شده و همانطور که عرض کردم روز قیامت در 8 مرحله بهشت همه در ]عيشة راضية[‌  هستند. یعنی هر کسی به جای خودش، به مقام خودش، به نعمت هایی که به او عنایت مي‌شود صد در صد راضی است و اشکالی و ایرادی ندارد. غم و غصه ای ندارد. و در دل او هم هیچ نوع غلّی نسبت به دیگر اهل بهشت وجود ندارد.
این است که حرف کسانی که مي‌گویند ]هدی للمتقين[ تحصیل حاصل است با توجه به این مراتبی که در آیات و روایات بیان شده و هدایت را ذومراتب مي‌بینیم، تقوا را ذومراتب مي‌بینیم، قابل قبول نیست. برای آن کسی که تقوای معمولی دارد قرآن هدایت است و برای آن کسی که تقوای متوسط دارد هدایت است، برای آن کسی که تقوای عالی دارد باز هم هدایت است. چرا که قرآن مجید درجات را محدود نمی داند و در هیچ آیه ای تعداد برای درجات معین نکرده است. ورود به اين  درجات به روی هر انسانی از رسول خدا که بالاترین مقام ایمانی و تقوایی است باز است و جا دارد حضرت باز هم پرواز بکند. ]قل ربّ زدنی علما[‌  جا دارد علم مرتب تا لحظه آخر عمر اضافه بشود و همین جور جا دارد هدایت اضافه بشود. جا دارد تقوا اضافه بشود. اما اضافه شدن درجات درك و فهمش خيلي مشکل است به طور دائم هم در قرآن مجید مي‌بینیم. ]ان الله و ملائکته يصلّون علی النبی[‌  یصلون فعل مضارع است در اینجا هم دلالت بر حال ندارد قطعا. دلالت بر دوام و پیوستگی دارد چون قرن به قرن، گروه به گروه هم از مردم خواسته شده به پیامبر درود بفرستند و این یک کار گتره و بيهوده نیست. زبانی تنها هم نیست. درخواست از پروردگار است که به پیامبر رحمت اضافه بکند و این درخواست اهل ایمان هم قابل قبول است. مستجاب است. پس تا روز قیامت دعای مردم در حق پیامبر مستجاب است به او اضافه مي‌شود. مال پروردگار و ملائکه هم ابدی و پیوسته و دائمی است. و همینطور لعنت بر لعنت کنندگان مي‌شود عذاب اضافه بشود بر اهل عذاب. البته نه خارج از عدالت.
ـ شما به یک زبان دیگری دارید بحث را تایید مي‌کنید. ما داریم مي‌گوییم هدایت و تقوا ذومراتب است ولعل هم درباره خدا شاید نیست. قطعیت است. مي‌گوید به موسی کتاب دادیم و ملت را هدایت کردیم... ما گفتیم بحث هدایت خیلی گسترده است.
در آیات نفرین بر عذاب یا در زیارت هایمان هم دیدید، ]ربنا آتهم ضعفين من العذاب[‌  که هم عذاب خودشان را به ایشان بدهد در سوره احزاب است و هم عذاب جوی که برای ما درست کردند و ما را گمراه کردند. یعنی این اضافه شدن در قرآن کریم مطرح است یا در قسمت پاداش هم همینطور. ]يزيدهم من فضله[‌  ]اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا[‌ ، این زادتهم ایمانا شامل همه مي‌شود. باید این را قبول کرد در هر صورت چون در قرآن و روایات مطرح است. هدایت مراتب دارد، تقوا مراتب دارد، پس درست است ]ذلک الکتاب لا ريب فيه هدی للمتقين[‌  این تحصیل حاصل نیست. این مرتبه ای از هدایت و مراتبی از هدایت را مي‌گوید. اگر کسی شایستگی نشان بدهد همه مراتب هدایت و همه مراتب تقوا شامل حالش مي‌شود.
ـ ببینید چه کسانی را گفته ]زادتهم ايمانا[ امیرالمومنین همه مراتب را رفته، دیگر نیازی ندارد به زادتهم ... اصلا ما بحث مقایسه بین امیرالمومنین و کلی مطلب در تاریخ انسان نداریم. اصلا آن یک بحث جدایی است. امیرالمومنین همه مراتب را طی کرده است. اما آیا به امیرالمومنین هم عنایات و الطاف خدا نمی شود اضافه بشود. این هم یک بحث دیگری است آن هم بحث دیگری است. درباره پیامبر به آن عظمت دارد چطور در مورد علی(ع)  ندارد. علم امیرالمومنین هم رو به تزاید بوده. علم غیر از ایمان است. امام باقر در اصول کافی و ائمه دیگر هر کدام به تعبیراتی، درباب علم ائمه روایاتی دارند نگاه بکنید. ]ان الامامَ اذا شاء أن يَعْلَمَ عُلِّمَ[‌  یعنی باز هم جا داشته که بدانيد گفته ان شاءالله. اگر بخواهد علمی را به ما مي‌دهد. اگر کل مراتب علم منظورتان این است که در وجود علی علم بی نهایت خدا جا گرفته پس آیه ]ليس کمثله شیء[‌  باید تیشه به ریشه اش زد. اینطور نیست ما هم گرفتار یک جوهایی هستیم که گاهی آن جوها نمی گذارد حقایق را قبول بکنیم. خیلی ظریف باید برخورد کرد.
عرض کردم جلسه قبل که چند هدایت مطرح است در قرآن کریم و در روایات. یکی هدایت فطرت است. من مي‌خواهم این ]هدی للمتقين[ را خیلی جامع بگويم. یکی هدایت فطرت است که ظاهرا آیه اش در سوره مبارکه روم است. ]فطرت الله التی فطر الناس عليها[‌  این خمیره درونی انسان که جهت گیری نسبت به خالق عالم دارد. به همین خاطر کلمه فطرت اضافه به الله شده. ]فطرت الله[ ظاهرا اجماعی است كه از مسئله توحید و یقین به خداست که درون هر کسی در این عالم اگر به قول ما طلبه‌ها لوخلی و طبعه ولش بکنند و مقید به قیود افکار مختلفش نکنند جهت گیری به طرف پروردگار عزیز عالم دارد. «کل مولود يولد علی الفطرة»  گفتار پیامبر اسلام است که هر انسانی که متولد مي‌شود براساس فطرت متولد مي‌شود یعنی خداخواه و خداجو است. حتی از حکیمان بزرگ من دیدم این جمله را اگر یک زن و مردی در یک بیابان بچه ای را به دنیا بیاورند و بروند این بچه را ولش بکنند و این بچه حالا شرایط برایش فراهم باشد بزرگ بشود بی اینکه معلمی را ببیند انسانی را ببیند و بدون اینکه پدر و مادر را ببیند. وقتی که یک مقدار پخته مي‌شود و مي‌تواند درک بکند خودش را که نگاه مي‌کند، عالم را که نگاه مي‌کند، زمین و آسمان را که نگاه مي‌کند، اطرافش را که نگاه مي‌کند این سوال و جواب برایش مطرح است. خودم خودم را ساختم؟ نه. من این آسمان‌ها را ساختم؟ نه. این زمین را من ساختم؟ نه. این درختان و این آب‌ها را ولو اسمش را نداند با اشاره اینها را من ساختم؟ نه.
وقتی که من خودم خودم را نساخته باشم و اینها را هم من ساخته نباشم و خود اینها هم یقینا خودشان را نساخته باشند. اینها سازنده دارند. این معنی فطرت است. من زمانی که دبیرستان می‌رفتم اوائل حرکت این سفینه‌ها به آسمان بود. اولین کشوری که سفینه فرستاد شوروی بود. من خودم چون همان زمان خیلی به کتاب های نجومی علاقه داشتم خیلی این مسائل را دنبال مي‌کردم با اینکه تلویزیون نداشتیم آن زمان و کلا خانواده های مذهبی نداشتند، ولی آمریکا مسافر پیاده کرد در کره ماه ما یک دوست متجددی داشتیم او تلویزیون داشت گفت: امشب فیلم ورود به کره ماه، را پخش مي‌کنند و ما رفتیم خانه اش تماشا کردیم. همان روزگار که مسابقه خیلی سختی بین آمریکا و اروپا بود، یک افسر تقریبا عالی رتبه روسی بنا شد با یک سفینه برود و مدت طولانی تر از سفینه های دیگر در عالم بالا بماند. حالا آن حدی که برایش تعیین کرده بودند که باز من دنبال مي‌کردم این مسئله را. این خیلی مطلب جالبی است که حالا با امواج رادیویی هم داشت صدایش را مي‌فرستاد به مرکز گیرنده مسکو. وقتی که سفینه داشت در عالم بالا حرکت مي‌کرد و او زمین را تماشا مي‌کرد، زمین را از آنجا به اندازه دو برابر سه برابر کره ماه در شب چهاردهم به رنگ آبی مي‌دید. حالا مشاهداتش را با شگفتی قاطی مي‌کرد و مرتب می‌گفت چه مناظری، چه مسائلی، نهایتا آخر کار اصلا یادش رفته بود که کمونیست است و دارد با امواج رادیویی با مرکز کمونیستی حرف مي‌زند. این جمله را در سفینه گفت. گفت: ای کاش، فطرت این است، ای کاش هنگامی که به زمین باز مي‌گشتم یک نفر به من مي‌گفت: این همه مناظر زیبا را در این عالم هستی چه کسی خلق کرده است؟ یعنی دنبال خالق مي‌گشت آنجا. و مي‌گفت چقدر زیباست در برگشتن من به من بگویند که چه کسی این بنا را ساخت. ]والسماء و ما بناها[‌  این جهت گیری فطرت است. یعنی اگر فكر آدم را قاطي نكنند، فرهنگ های گوناگون را نگذارند به آدم هجوم بکند. وسوسه‌ها دنبال آدم نیاید. رهایش بکنند خودش خدا را پیدا مي‌کند البته بدون اسم و بدون صفات. بعد هدایت الهی به وسیله انبیاء یا قرآن که مي‌آید آنی را که پیدا کرده که عالم خالق دارد، اسامی و صفاتش را برای آدم بیان مي‌کنند. ولی کلی مطلب را فطرت خود آدم مي‌تواند پیدا بکند. آنی هم که آدم با انصاف و زرنگی است خدا را که پیدا مي‌کند دوست دارد در کنار خدا، خودش را از دور شدن از خدا حفظ بکند. این مي‌شود تقوا.
ـ نه اینها آن چراغ اصلی را نمی‌توانند خاموش كنند. خود فرعون در حال غرق شدن گفت ]آمنا برب هارون و موسی[ به یقین هم گفت و به مسخره هم نگفت. آن فطرت است. یعنی فطرت نابودشدنی نیست. پوشش مي‌شود رویش گذاشت ولی نابود شدنی نیست. ]لا تبديل لخلق الله[‌  یعنی نابود شدنی نیست. یعنی یک امر ثابتی است در وجود انسان و برقرار است و قابل ریشه کن کردن نیست اما پوشش مي‌شود رویش گذاشت که آدم غافل بشود از هدایت فطرت، چنانچه روی هدایت قرآن پوشش مي‌گذارند آدم گمراه مي‌شود. خیلی‌ها یک زمانی با قرآن زندگی مي‌کردند، بعد پرده هوا و شهوت پرستی و مال پرستی رویش آمد کنار کشیدند. ]لا تبديل لخلق الله[ یعنی نابود شدنی نیست. حالا شما آیات را در مورد بحث نیاوريد چون ما اصلا بحثمان راجع به تبدیل و تغییر و اثبات و محو نیست.
این هدایت فطرت است اما هدایت عقل یک هدایت محدود است. چون اگر هدایت عقل یک هدایت کامل بود نیازی به بعثت انبیاء نبود. اما عقل هر انسانی در هر کجای جهان، حتی اگر جنگلی باشد و هیچ خبری از هیچی نداشته باشد در حدی یک سلسله خوبی‌ها و بدی‌ها را به انسان هدایت مي‌کند یعنی آن جنگلی عقلش به او مي‌گوید که تجاوز به ناموس رفیقت این درست نیست. این هدایت عقل است یا خوردن حق رفیق درست نیست. یا این حیوانی که این گرفته ببرد با زن و بچه اش بپزد و بخورد بازور اسلحه و قلدری از او گرفتن درست نیست.
یک هدایت هم هدایت الهام است که خیلی جاها کاربرد داشته. این غیر از وحی پروردگار است. ببینید در قرآن مجید است. «فالهمها فجورها و تقواها»  این هم یک نوع هدایت است که در علم هم این هدایت خیلی کاربرد داشته. شما ببینید پاپ در انگلستان وقتی کنار دیگ نشسته بود و دیگ جوش آمد و در دیگ مرتب بلند مي‌شود و مي‌خورد روی دیگ. این یک مرتبه ملهم به این معنا شد که چه قدرتی در را بلند مي‌کند مي‌اندازد روی دیگ. این قدرت بخار است. پس با بخار مي‌شود حرکت ایجاد کرد. اولین موتور بخاری کشتی را ساخت و بدون پاروزن‌ها کشتی را روی آب حرکت آورد. البته آن وقت ملاحان انگلیسی ریختند کشتی را خرد کردند و موتورش را هم نابود کردند و گفتند ملاح این کشتی شیطان است و ما باید نابود بکنیم این کشتی شیطانی را. ولی بعدا دانشمندان آمدند کارش را پی گرفتند ماشین های بخار درست شد و تا بعد ماشین های برقی و غیربرقی.
یا اسحاق نیوتن وقتی مي‌بیند یک سیب مي‌افتد یک مرتبه ملهم مي‌شود به اینکه یک قدرتی بوده که این سیب را طرف خودش کشید و نیروی جاذبه را آنها البته در دنیای خودشان کشف مي‌کنند و الا در قرآن دوبار به نیروی جاذبه اشاره شده. ]خلق السموات بغير عمد ترونها[‌  این عالم آفرینش بر ستون هایی استوار است که شما با چشمتان نمی توانید ببینید این همان نیروی جاذبه است که اگر بر جاذبه استواریش را بگیرند فرار مي‌کنند در فضا و نظام عالم به هم مي‌خورد.
ـ نه. راه فجور را اعلان کرده. گفته از این طرفی بروی مي‌افتی در چاه. شما داری آیه را از طرف خدا ایصال به مطلوب ترجمه مي‌کنید. یعنی شمر را پس گردنش کشید توی گودال و گفت: این سر باید بریده بشود کار من هم هست و کار تو نیست. ناراحت نباشد. این است معنی حرف شما. «الهمها» یعنی یاد داد. تعلیم داد. شما دارید ایصال به مطلوب معنی مي‌کنید. خیلی خطرناک است این معناها.
این سه هدایت. حالا ببینید چقدر زیباست، انسانی که فطرت دست نخورده اش کار مي‌کند مالک عالم را پیدا مي‌کند. عقلش به او مي‌گوید در مقابل مالکی که برای تو این همه کار کرده باید پرستش بکنی او را؟ و عقلش به او مي‌گوید نعمتی که داری بخل نکن. این را دیگری هم اگر مشکل پیدا کرد با این نعمت مشکلش را حل بکن. اقامه صلاه و ]مما رزقناهم ينفقون[ کاملا کلش از هدایت فطرت و توحید، نماز، انفاق، از هدایت فطرت، از هدایت عقل و از هدایت الهام در مي‌آید. یعنی یک مرتبه مي‌بینید کسی بدون اینکه کسی به او بگوید به این نتیجه می‌رسد که بیایم یک بخشی از ثروتم را یک درمانگاه درست بکنم.
من یک دوستی دارم که البته خارج زندگی مي‌کند. این خیلی آدم ثروتمندی شد. بعد از اینکه ثروتمند شد به این فکر افتاد که من چقدر باید بخورم و چقدر باید بپوشم و چقدر باید خانه داشته باشم. این درست نیست که این همه ثروت پیش من متراکم شده است و این همه مردم نیازمند هستند. فکر کنم آن وقتی که من آمارش را داشتم مال هفت هشت سال پیش است. الان را نمی‌دانم چون خیلی وقت است که ایشان را ندیدم تلفنی با هم ارتباط داشتیم. آمده در محرومترین مناطق ایران 90 تا درمانگاه ساخته. هیچ کس هم به او نگفته که با این ثروتت چکار بکن. این دیگر جز با الهام الهی و «اعان الله علی نفسه» چیز دیگری نیست.
حالا وقتی با فطرت خدا راه را پیدا کرد و با عقل پرستش او را یافت و با الهام آماده برای کار خیر شد حالا قرآن مجید با هدایتش همه پرونده‌ها را به طور تفصیلی برایش باز مي‌کند. می‌خواهی عبادت بکنی؟ ]يقيمون الصلاة[ مي‌خواهی مومن باشی ]يومنون بالغيب[ می‌خواهی انفاق بکنی. این ارزش انفاق و بعد توضیح مي‌دهد هشت مورد را در آیه زکات بیان می‌کند و شش مورد را در آیه خمس و انفاق و صدقات. وقتی که هدایتش مي‌کند البته نمازهای سال اول آدم، انفاق های اول آدم و ایمان اول آدم قابل رشد و قابل تکامل است.
]يومنون بالغيب[‌  همینطوری مراتب ایمان را طی مي‌کند تا به آن یقین صد در صد مي‌رسد. مراتب اقامه صلاه را طی مي‌کند تا به آن نماز خالصانه پرقیمت «احسن عمل» مي‌رسد. مراتب انفاق را طی مي‌کند به عالی ترین مراتبش که انفاق پنهانی است مي‌رسد. همینطوری مي‌رود بالا. این هدایت برای متقین ادامه دارد. پله پله اینها را وقتی که خواهان باشند مي‌برد آنها را بالا. تا در هر چیزی به آن احسن عمل برسد که ما عمل حسن هم داریم. عمل معمولی هم داریم.
اما مراتب تقوا. من نهایتا سه مرتبه اش را یادداشت کردم برای شما مي‌گویم خیلی جالب است. یک مرتبه اش مرتبه عامش است که همین خودداری از گناهان کبیره و اصرار نورزیدن بر صغیره، انجام واجبات در حد خود، متخلق شدن به اخلاق در حد خود است که در این مرتبه گاهی ممکن است آدم نمکدان شکن بشود که توبه را برایش قرار دادند. این مرتبه معمولی تقواست که در سوره فتح آیه 26 دارد ]الزمهم کلمة التقوی[ کلمه همان ایمان و اخلاق و عمل است. پایبندشان کردم به تقوا وقتی که شایستگی نشان دادند. اما دوم از مراتب تقوا اجتناب و دوری دائمی است. یعنی یک تقوایی است که در فضای این تقوا آدم دیگر نمکدان شکن نمی شود. مرتب گناه و توبه انجام نمی دهد. در این مرتبه قلب دیگر مصونیت پیدا مي‌کند از کبر و غرور و عجب و ریا و حرص و طمع و نفاق و بدبینی و کینه و مي‌رسد به مرتبه قلب سلیم. ]الا من اتی الله بقلب سليم[‌  که به نظر مي‌آید این آیه ششم سوره تحریم مردم را به این تقوای دوم دعوت مي‌کند. ]يا ايها الذين آمنوا قوا انفسکم واهليکم نارا‌ [ الناس ندارد. از آنجایی که دوزخ و هر عذابی محصول گناه است نشان مي‌دهد که امر ]قوا[ اجتناب از محرمات به طور پیوسته است و زن و بچه را هم حفظ کردن از این محرمات که این مرتبه خاص تقواست. برای همه هم میسر است به چنگ بیاورند. این تقوا، تقوای دائمی است اگر در جامعه تحقق پیدا بکند مي‌شوند مصداق آیه 96 سوره اعراف. ]ولو انّ اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم برکات من السماء والارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا يکسبون[ کانوا فعل ماضی است. يكسبون فعل مضارع است است. ترکیبش مي‌شود استمرار تا آخر عمر. یعنی یک عده ای بماکانوا یکسبون هستند. ماضی استمراری است. یعنی کار گذشته را می‌آورد جلو، می‌آورد جلو تا به آخر عمرش. یعنی نمکدان شکنی دائمی است.
مرتبه دیگر تقوا، پاک نگاه داشتن باطن از هر علقه و تعلق حتی مثبتی که انسان را از حرکت به سوی محبوب حقیقی و معبود واقعی باز مي‌دارد. کسب حلال است ولی من این قدر به آن پیوستگی دارم که اول نماز است بلند نمی شوم نماز اول وقت بخوانم. کسب هم حلال است. این تقوای سوم تمام درون را از همه علقه‌ها مي‌برد و در حرکت انسان به سوی خدا توقف ایجاد نمی کند. ]يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته[ آل عمران آیه 102. و در سوره نور آیه 37 ]رجال لاتلهيهم تجارة و لابيع عن ذکر الله واقام الصلاة وايتاء الزکاه[ که در این آیه هم غیب مطرح است ذکر الله. و هم یقیمون الصلاه مطرح است اقام الصلاه. و هم مما رزقناهم سوره بقره مطرح است و ایتاء الزکاة. این دیگر نهایت تقوا و درجه اعلای تقواست که قرآن مجید انسان را پله به پله از هدایتی به هدایتی، تقوایی به تقوایی مي‌تواند ببرد بالا، تا به آن حد نهایی برسد.
یک جمله خیلی مهم هم لازم است در پایان بحث عرض بکنم که هدایت همه انبیاء دلالت و راه نشان دادن است ولی وقتی که این هدایت انبیاء به دست خدا بیفتد ایصال الی المطلوب است. ]انک لاتهدی من احببت ولکن الله يهدی من يشاء[‌  تو یک نفر را بیاور در راه، رساندن به مطلوبش دیگر کار من است و نه کار تو.
 


0% ( نفر 0 )
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
سخنرانی های مرتبط
- جلسه 229 - جلسه 228 - جلسه 227 (5-2-1394) - جلسه 226 (1-2-1394) - جلسه 225 (29-1-1394) - جلسه 224 (25-1-1394) - جلسه 223 (24-1-1394) - جلسه 222 (23-1-1394) - جلسه 221 (22-1-1394) - جلسه 220 (18-1-1394) - جلسه 219 (17-1-1394) - جلسه 218 (16-1-1394) - جلسه 217 (20-12-1393) - جلسه 216 (19-12-1393) - جلسه 215 (18-12-1393) - جلسه 214 (17-12-1393) - جلسه 213 (16-12-1393) - جلسه 212 (10-12-1393) - جلسه 211 (9-12-1393) - جلسه 210 (5-12-1393) - جلسه 209 (4-12-1393) - جلسه 208 (3-12-1393) - جلسه 207 (2-12-1393) - جلسه 206 (29-11-1393) - جلسه 205 (28-11-1393) - جلسه 204 (27-11-1393) - جلسه 203 (26-11-1393) - جلسه 202 (25-11-1393) - جلسه 201 (21-11-1393) - جلسه 200 (20-11-1393) - جلسه 199 (19-11-1393) - جلسه 198 (18-11-1393) - جلسه 197 (14-11-1393) - جلسه 196 (13-11-1393) - جلسه 195 (12-11-1393) - جلسه 194 (7-11-1393) - جلسه 193 (6-11-1393) - جلسه 192 (5-11-1393) - جلسه 191 (4-11-1393) - جلسه 190 (1-11-1393) - جلسه 189 (29-10-1393) - جلسه 188 (28-10-1393) - جلسه 187 (27-10-1393) - جلسه 186 (24-10-1393) - جلسه 185 (23-10-1393) - جلسه 184 (22-10-1393) - جلسه 183 (21-10-1393) - جلسه 182 (21-10-1393) - جلسه 181 (20-10-1393) - جلسه 180 (17-10-1393) - جلسه 179 (16-10-1393) - جلسه 178 (15-10-1393) - جلسه 177 (14-10-1393) - جلسه 176 (13-10-1393) - جلسه 175 (27-7-1393) - جلسه 174 (26-7-1393) - جلسه 173 (23-7-1393) - جلسه 172 (22-7-1393) - جلسه 171 (20-7-1393) - جلسه 170 (19-7-1393) - جلسه 169 (15-7-1393) - جلسه 168 (14-7-1393) - جلسه 167 (9-7-1393) - جلسه 166 (8-7-1393) - جلسه 165 (7-7-1393) - جلسه 164 (6-7-1393) - جلسه 163 (5-7-1393) - جلسه 162 (2-7-1393) - جلسه 161 (1-7-1393) - جلسه 160 - جلسه 159 - جلسه 158 - جلسه 157 - جلسه 156 - جلسه 155 - جلسه 154 - جلسه 153 - جلسه 152 - جلسه 151 - جلسه 150 - جلسه 149 - جلسه 148 - جلسه 147 - جلسه 146 - جلسه 145 - جلسه 144 - جلسه 143 - جلسه 142 - جلسه 141 - جلسه 140 - جلسه 139 - جلسه 138 - جلسه 137 - جلسه 136 - جلسه 135 - جلسه 134 - جلسه 133 - جلسه 132 - جلسه 131 - جلسه 130 - جلسه 129 - جلسه 128 - جلسه 127 - جلسه 126 - جلسه 125 - جلسه 124 - جلسه 123 - جلسه 122 - جلسه 121 - جلسه 120 - جلسه 119 - جلسه 118 - جلسه 117 - جلسه 116 - جلسه 115 - جلسه 114 - جلسه 113 - جلسه 112 - جلسه 111 - جلسه 110 - جلسه 109 - جلسه 108 - جلسه 107 - جلسه 106 - جلسه 105 - جلسه 104 - جلسه 103 - جلسه 102 - جلسه 101 - جلسه 100 - جلسه 99 - جلسه 98 - جلسه 97 - جلسه 96 - جلسه 95 - جلسه 94 - جلسه 93 - جلسه 92 - جلسه 91 - جلسه 90 - جلسه 89 - جلسه 88 - جلسه 87 - جلسه 86 - جلسه 85 - جلسه 84 - جلسه 83 - جلسه 82 - جلسه 81 - جلسه 80 - جلسه 79 - جلسه 78 - جلسه 77 - جلسه 76 - جلسه 75 - جلسه 74 - جلسه 73 - جلسه 72 - جلسه 71 - جلسه 70 - جلسه 69 - جلسه 68 - جلسه 67 - جلسه 66 - جلسه 65 - جلسه 64 - جلسه 63 - جلسه 62 - جلسه 61 - جلسه 60 - جلسه 58 - جلسه 57 - جلسه 56 - جلسه 55
پربازدیدترین سخنرانی ها

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^