تفسير سوره حمد - جلسه سي ام
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام
یقیناً لام لله در الحمدلله لام اختصاص و انحصار همه محامد، همه ستایشها، همه حمدها است، حتی برای غیر از حق که به جا واقع شود مثلًا ثنای از رسول خدا، ثنای از انبیاء ثنای از ائمه، ثنای از موجودات همه برگشت میکند به وجود مقدس پروردگار، چرا که ما سوی الله استقلال وجودی و استقلال صفاتی از خود ندارند فعل حضرت حق هستند و فعل اختیاری پروردگار و همه زیباییها و ارزشهایی که در آنها هست در حقیقت جلوه رحمت خداست، بنابر این هر حمدی برای هر کسی هم که انجام گیرد از طرف حامد بر میگردد به پروردگار و این لام نشان دهندهاین معناست که کل محامد، کل ستایشها، جنس و افراد حمد اختصاص به حضرت حق دارند. ویژه حضرت حق است، لام بیشتر از این بحثی ندارد.
اما الله یقیناً از اسماء حسنی است. در روایاتی که در کتاب توحید، وجود مبارک صدوق نقل میکنند همهاسماء حسنی را که ذکر میکنند، الله جزء اسماء حسنی است و اخص أعلای أسماء حسنی است، چرا که اولًا: اسم ذات است، ثانیاً: اسم خاص است و روی کسی نمیشود گذاشت ثالثاً: دارای گسترده ترین مفهوم است به معنای ذاتی که مستجمع جمیع صفات جمال و جلال است، صفات جمال از قبیل غفور، ودود کریم، عزیز، صفات جلال از قبیل قهّار جبار ذوانتقام و از این نوع اسماء است.
کلمه مبارک تقریباً 2697 بار در قرآن مجید به کار گرفته شده است این 2697 بار سوره حمد را میگیرد تا بسم الله سوره ناس را و آیاتی که در متن سورهها هست، نه با «اله» فقط الله تنها لفظ الله 2697 بار آمده است و از عجایب قرآن و شگفتیهای کتاب خدا این است که در آن روایت بسیار مهم باب فضل قرآن هم قبلًا شنیدهاید که شیعه در جلد دوم کافی نقل کرده است، اهل سنت در کنزالعمال، سندشان منتهی میشود به امیرالمؤمنین، کافی سندش منتهی میشود به مقداد که البته این رجال شناسی هم برای ما خیلی مفید است.
اگر حوصله کنید جدیداً اسانید کتاب شریف کافی، چه اصول، چه فروع و چه روضه نوشته شخص مرحوم آیت الله العظمی بروجردی منتشر شده است در دوازده جلد که البته ایشان اسناد تهذیب و استبصار، من لا یحضره الفقیه و وسائل را هم کار کردهاند با خط خودشان و حدود سی سال طول کشیده است، حتی اسناد کتب رجالی را هم ایشان بررسی کردهاند، من نمیدانم ایام طلبگی شان و ایامی که بروجرد بودند چقدر ایشان کار میکرده است که یکی از مراجعتقلید فعلی برای خود من گفت که از شاگردان طولانی درس ایشان بود، این کار غیر از آن طبقات رواه است که از زمان شیخ طوسی روات را طبقه بندی کردند تا همین قرن چهاردهم در حدود چهارده هزار راویاند که همه را ایشان تحقیق کرده، شناسنامه و پرونده شان را در آورده است و نظر خودش را اظهار کرده است ایشان میگفتند:
در درس فقه شان از این مایههای عظیم رجالی استفاده میکردند، حالا من در شنیده خودم هم دقت کردم، یادم است یک بار دیگر از ایشان پرسیدم میگفت: ایشان طبقات روات را که تنظیم کردند چهارده هزار راویاند که همه را حفظ بودند و همه را میشناختند و اگر کسی هم اشتباه در راوی میکرد ایشان تذکر میدادند که این راوی مال چه زمانی است و در چه شهری بوده است شهر اکثرش شیعه بودند یا سنی بودند، تمایل این راوی به چه نوع روایات بوده است و چه روایاتی را نقل کرده است خود این مسئله هم خیلی مهم است.
این دو جلد جامع الرواه اردبیلی که زیر نظر خود ایشان هم چاپ شد اولًا خطی بود تا زمان ایشان هم چاپ نشده بود ایشان عنایتی به این کتاب داشتند یا رجال کشی در این رجال نکات خیلی خوبی هم نصیب آدم میشود، من با این که زحمت هم دارد بعضی از روایات را که میخواستم برای منبر استفاده کنم که سند داشته باشد معمولًا در کشی یا در جامع الرواه یا قاموس مرحوم حاج آقا شوشتری یا رجال علامه بحر العلوم که چهار جلد است مراجعه میکردم البته معطلی داشت ولی میارزید که آدم بشناسد افراد را که چه زحماتی برای حفظ این دین کشیدند خودش برای ما درس است، برای تحریک روحیه ما درس است، برای علاج تنبلی و سستی درس است در آن روایت کافی که سند هم دارد یک جمله اش این بود لا تحصی عجائبه پیامبر میفرمایند:
شگفتیهای قرآن قابل شمردن نیست یکی از شگفتیها این است که این لفظ الله که 2697 بار در قرآن آمده است حتماً این عدد هم سری دارد که این نام مبارک به این تعداد در کتاب خدا آمده است، هر جا استعمال شده به مناسبتی استعمال شده است یعنی راحت آدم میتواند بگوید داستان این 2697 تکراری نیست حالا خود شما هم امروز حداقل ده تا آیه را در قرآن مجید یا سوره بقره یا آل عمران نساء مائده انعام اعراف انفال پیدا کنید ببینید و مورد استعمال را ببینید، من یکی دو سه مورد را برای نمونه قرائت میکنم که ببینید با همدیگر موارد استعمال فرق میکند ﴿إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ﴾ (1)
این یک آیه الله که شنیدید اسم علم است و معنایش هم ذات مستجمع جمیع صفات جمال و جلال است این وجود تنها معبود است یعنی آیه شریفه هر شرکی را میکوبد یعنی شما پیدا کنید یک موجودی را که مستجمع جمیع صفات جمال و جلال باشد، پیدا نمیکنید وقتی پیدا نکنید میشود ماسوی الله، وقتی شد ما سوی الله، میشودمخلوق، وقتی شد مخلوق، میشود ممکن که وجود و عدمش مساوی است، وقتی شد ممکن میشود دارنده فقر ذاتی پس هیچ راهی برای این که علمش کنیم برای معبود شدن وجود ندارد و همه راه هایش بسته است پس معبود و تک معبودِ حق الله است.
آیه دیگر ﴿مَنْ إِلهٌ غَیرُ اللَّهِ﴾ (2) چه کسی غیر از الله معبود است آیه قبل جنبه خبری داشت اما این آیه جنبه استفهام دارد و دارد تلنگر میزندبه فطرت کسانی که غیر از خدا را معبود انتخاب کردند آن جا خبر تنها بود اینجا درگیری علمی است، درگیری عدلی است، درگیری فطری است و این از شاهکارهای قرآن است که سؤال مطرح میکند گاهی جواب نمیدهد فقط سؤال را مطرح میکند که دیگران جواب دهند، برای این که عقل شان به حرکت بیافتد به فعالیت بیافتد، به همین خاطر است که تمام حقایق به صورت گسترده در معارف الهیه نیامده است برای این که نمیخواست عقل مردم را تعطیل کند، راه را باز گذاشت که تدبر و تفکر کنند ﴿أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ﴾ (3)
یعنی خودتان بگردید حقیقت را کشف کنید.
آیه دیگر: ﴿هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی﴾ اوست الله، این الله چه کار میکند آیه اول وحدانیت را گفت به صورت خبر، آیه دوم درگیر عقلی شد با کسانی که عقلشان خواب بود، این آیه دارد خبر از کار الله میدهد خالق است، یعنی منظم کننده عناصر و چیننده عناصر کنار همدیگر است تا موجودی به وجود بیاید اکسیژن با هیدروژن طوری کنار همدیگر قرار میدهد، که از این دو گاز آتشین آب خنک خوش گوار به وجود بیاید، بارئاست بارئ با خالق فرق میکند خالق بعد از این است که عناصر را ساخته است حالا کنار هم دیگر قرار میدهد بارئ به وجود آورنده است یعنی چیزی نبوده است و به وجودش میآورد المصور الله وجود مقدسی است که شکل دهنده است ﴿لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی﴾ (4)
«باز در قل هو الله میخوانیم الله الصمد» ، صمد بعضیها میگویند لغتاً ضد أجوف است أجوف نیازمند محض است ما أجوف آفریده شدیم کل موجودات أجوف آفریده شدهاند لذا همه گدای همدیگراند در این عالم طبیعت ما چون خالی هستیم پر آفریده نشدهایم، نیازمند به آب و هوا، به خورشید، به مواد غذایی، دیگر موجودات هم در حد خودشان أجوف هستند یک معنی دیگر که من در ترجمه ام این معنی را انتخاب کردم صمد یعنی وجود مقدسی که تمام نیازمندان روی احتیاجشان به اوست و او هم قادر است نیاز و احتیاج همه را بر آورده کند.
باز این در پایان بسیار از آیات با دو وصف آمده است و الله غفور رحیم از این الله ناامید و دور نشوید نسبت به این ذات مستجمع جمیع صفات کمال دلسرد نباشید او بسیار آمرزنده است و مهربانی اش هم همیشگی و دائمی و ثابت است، نترسید قطع نمی شودهم گناهانتان در پرونده نمی ماند، با توبه میتوانید پرونده را، به غفران برسانید هم رحمت او قطع نمی شود.
باز در سوره آل عمران است الله در اینجا برای کار دیگر به کار گرفته شده است ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ﴾ (5) الله اهل شهادت است اهل گواهی دادن است در آخرین آیه سوره رعد و در بسیاری از آیات مسئله شهادت خود را بیان میکند ﴿کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ﴾ در آن آیهشریفه خدا شهادت و گواهی به پیامبر میدهد ﴿کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ﴾ (6) یعنی با صفت مشبهه آورده یعنی این شهادت دوام و ثبات دارد اما نوع شهادتش در آن آیه شریفه به چیست؟ به قرآن یعنی من از طریق قرآن گواهی میدهم بر رسالت پیامبر این جا میخواهد به این معنا شهادت دهد که معبود حق فقط یک دانه است و بقیه معبودها باطلاند، الله در اینجا برای شهادت استعمال شده است «شهاده الله» به این که ﴿لا إِلهَ إِلَّا هُوَ﴾ چیست؟
شهادتش به زبان تمام ما سوی الله است یعنی دعوت میکند که کل موجودات عالم شهادت میدهند که معبودی جز من وجود ندارد این معبود هم ﴿لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی﴾ است این معبود همانی است که کل المحامد یرجع الیه، این معبود همان است که خالق بارئ است شما هر موجودی را میخواهید ببرید در آزمایشگاه، به هر شکلی میخواهید او را آزمایش کنید نشان میدهد که سازنده اش قادر است، عالم است، حکیم است، موجود دوم را ببر او هم آن را نشان میدهد، موجود دیگر یعنی هر موجودی را ببری افق تجلی علم و حکمت و قدرت و اراده و نظم و خالقیت تمام موجودات زبان شهادت به وحدانیت حقاند چرا؟ جایی دیگر میگوید ﴿لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ﴾ (7) ببینید اینجا الله، آلهه در همان آیه ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ﴾ (8) آمده است اله آلهه که یک معنی میدهد الله هم که آمده است چون اگر این عالم دو الله داشت به فساد کشیده میشد و نمیتواند دو الله و دو تا محیط بکل شیء باشند، نمیتواند هر دو صفاتشان مثل هم باشند، یکی کافی بود دیگر دنبال دو تا برای چه میگردید اگردو تا بود یک وقت اراده او تعلق میگرفت نصف عالم را خراب کند یک اراده حاکم است که میلیاردها سال است اوضاع برپاست، یک حکمت حاکم است، یک علم حاکم است.
باز سوره نساءآیه 110 ﴿وَ مَنْ یعْمَلْ سُوءاً أَوْ یظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یسْتَغْفِرِ اللَّهَ﴾ آن آیه حکیم و رحیم خودش را معرفی کرد اینجا حالا الله در این زمینه به کار گرفته شده است که بیایید از او طلب مغفرت کنید ﴿یجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً﴾ البته اینها نمونه بود، شما این 2697 باری که در قرآن الله آمده است موارد استعمالش را هم میبینید با همدیگر فرق میکند.
بله سوء ممکن است گناهان کبیره باشد، در ریشه کلمه الله مفسران به نقطه نظر واحدی نرسیدند حتی بزرگترین آنها از مرحومطبرسی در مجمع البیان گرفته است تا مفسرین دیگر، و نتوانستند اعلام کنند که مسئله از چه قرار است، بنابر این جهات متعددی درکلمهالله ذکر شده است که این ریشه اش در چیست؟ مجموع محققین از مفسرین میگویند ریشه این الله یا اله است یا اله است یا وَلَه یولهِ است البته میگویم به یک نقطه نظر قطعی نرسیدهاند یعنی هیچ کس نیامده است اعلام کند ریشه این است و همین است و غیر از این نیست حالا از هر مصدری. از هر بابی که میخواهد باشد فرقی نمیکند، چون هر کدام نشان دهنده یک معنای زیبایی است.
اگر از فعل اله یأله باشد به معنی عبادت است اله یعنی بندگی کرد آله الله یعنی وجود مقدسی که در معرض بندگی واقع شد، این نظر، نظر بسیاری از مفسرین است اگر از باب یأله إله باشد این جا إله به معنای ذاتی است که عقلها از دری که حقیقت ذاتش در حیرت و سرگشتگیاند که این مسئله تا حالا هم ادامه داشته است، در آن زیارتی که بسیار استوار و کم نظیر است امین الله که کنار حرم هر امامی و پیامبر اکرم و حضرت زهرا میشود خواند، ظاهراً تنها این زیارت است که برای همه مشترک است و انشاء زین العابدین است و راوی اش امام باقر است و اولین بار زین العابدین کنار قبر امیرالمؤمنین خواندند «اللهم ان قلوب المخبتین الیک والهه» (9) دلها شیفته تو است دلها سرگشته و سرگردان تو است،
اما بنابر این که از فعل وله یو له الولاء باشد به این معنا است، این دومی به این معنا بود که از درک حقیقت ذاتش عاجز و سرگردانند، از این فعل اگر باشد به معنی این است که همه شیفتهاو و دلداهاو هستند اگر از باب لَیهَ باشد به این معناست که وجود مقدس او از دید رؤیت همه چشمها از ملائکه گرفته تا جن و انس و هر چشم قبیح و ضعیف در حجاب است لا تدرکه الأبصار که برای هر کدام از این چهار معنا و این چهار ریشه و اصل که مشتق از آن میدانند در روایات از زیارتها و دعاها مؤیداتی آوردهاند.
اگر از هر چهار ریشه باشد معنی این میشود: ذاتی که معبود است و همه شیفته و بی قرار اویند و از درک کنه ذاتش عاجز و حیرانند و از دیدن وجود مقدس او محروم این لفظ الله است.
کلمه ربّ خیلی معنای زیبا و جالبی دارد که برداشت خودم هست و بعداً عرض میکنم به خاطرآن مفهوم و به خاطر آن معنا تمام انبیاء و اولیاء خدا در هنگام دعا و توسل به کلمهرب تکیه کردهاند مثلًا آدم و حوا ﴿رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ﴾ ربنا این آیه هم از آیات عجیب قرآن است که دریایی بی ساحل از ادب را از آدم و حوا نشان میدهد که به پروردگار نمیگویم ﴿اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا*﴾ میگویند ﴿إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا﴾ یعنی تو مالک مایی ببخشی و نبخشی ولی ﴿إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا﴾ اگر این را انتخاب کنید که ما را نبخشی و به ما رحم نکنی و حق تو هم هست ﴿لَنَکونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ﴾ نوح وقتی که دیگر به اوج مشکل میخوردو همهدرهای روی زمین را بسته میبیند به همین نام متوسل میشود ﴿رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیاراً﴾ (10) خوب بچههایی که به دنیا میآیند چه؟ ﴿لا یلِدُوا إِلَّا فاجِراً کفَّاراً﴾ (11) حضرت ابراهیم میفرماید: ﴿رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَینِ لَک وَ مِنْ ذُرِّیتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک وَ أَرِنا مَناسِکنا وَ تُبْ عَلَینا إِنَّک أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ﴾ (12)
همه این مسائل با رب در ارتباط است یعنی
این خواستههای وجود مقدس موسی بن عمران ﴿رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ﴾ (13) این انزلت و فقیر با رب در ارتباط است ﴿رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَینا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَکونُ لَنا عِیداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا﴾ (14) وجود مقدس رسول حق هم که خود پروردگار تعلیم به او میدهد در توسل به من به چه نامی تکیه کن ﴿رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیرُ الرَّاحِمِینَ﴾ (15) و ﴿رَبِّ زِدْنِی عِلْماً﴾ و اما اولیاء خدا آنها به همین نام تکیه کردهاند ﴿رَبَّنا*﴾ میگویند، اولین کسی که این درخواست را کرده است امیرالمؤمنین بوده است بعد هم اولیایخدا دنبال ایشان ﴿رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیاتِنا قُرَّةَ أَعْینٍ﴾ همت را ببینید چقدر بالاست ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً﴾ (16)
ما را پیشرو تمام پرهیزگاران، خودم را، همسرم را، و ذریه ام را، و نسلم را که اگر این دعا ابتدا مال امیرالمؤمنین باشد خدا دارد نقل میکند مستجاب شده است و ببینید چقدر هم زیبا مستجاب شده است، رب در این جا از نظر ادبی مضاف است، مضاف به عالمین است و وجوب اضافه هم دارد چون عالمین اگر اتصال به رب نداشتند اصلًا عالمینی نبودند، الرحمن الرحیم بعدی که قبلًا بحثش شده است، دو صفت برای رب است، ولی در بسم الله دو صفت برای الله بود. یعنی این جا جای استعمالش به گونه دیگر است غیر از بسم الله، یعنی آنی که پرورش دهنده و مربی است باید پرورش دهندگیاش با رحمت و مهر و عاطفه و رقّت باشد، نه با دعوا و جنجال.
______________________________