لطفا منتظر باشید

تفسير سوره حمد - جلسه بيست و ششم

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام 

ما همه جهات کلمه حمد را که در دومین آیه سوره مبارکه فاتحه مطرح است از نظر مصدر بودن و داشتن الف و لام یا استقراء یا جنس و این که حمد بر کسی واقع می‌شود که تمام افعالش جمیل و اختیاری است و بر کسی واقع می‌شود که دارای صفات کمال است به این نتیجه می‌رسیم که این حمد با این همه خصوصیت مثبت، تنزیه پروردگار مهربان عالم از هر عیب و نقصی است یعنی با توجه به‌همه جهاتی که در این کلمه و الف و لام و لامی که روی الله است، با همه این جهات وقتی مورد نظر قرار گیرد نشان دهنده این است که آن لحظه که داریم حمد می‌کنیم واقعاٌ از هر عیب و نقصی منزه است به همین خاطر در سطح عمده‌ای از آیات قرآن کلمه حمد با تسبیح و مشتقات تسبیح استعمال شده است

و داستان شگفتی است که پروردگار عالم اگر ما را به این حقیقت در قرآن آگاه نمی‌کرد و اگر انبیاء یا ائمه ساکت بودند، ما به این حقیقت پی نمی‌بردیم که هیچ موجودی در عالم وجود نیست مگر این که خدا را به معیت حمد تسبیح می‌کند یعنی حمدی که موجود می‌گوید جنس حمد است یا کل افراد حمد است، متوجه وجود مقدسی است که کار زیبای اختیاری دارد و خود او هم دارای صفات جمال و صفات جمیل و اسماء حسنی است، بنابراین این حمد با همه این خصوصیاتش، مثبت و تنزیه پروردگار از هر عیب و نقصی است من چند آیه بیشتر یادداشت نکرده ام توجهم باید داشت که آیات همه حمد را با اتصال به باء ذکر کرده‌اند، اینجا باء به معنی معیت است، به معنی همراهی است، به معنی اشتمال است، نسبح بحمد ربک ما خدا را از هر عیب و نقصی منزه می‌کنیم همراه با حمدش که خود حمد ما مثبت این تسبیح ماست ﴿یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ﴾ ، ﴿نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِک﴾ (1) گفتار فرشتگان در هنگام خلقت آدم ﴿یسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ﴾  البته این جا که خداوند حمد و تسبیح را به رعد یعنی آن فریاد هول آور ابرها نسبت می‌دهد و هم این تسبیح را به کل موجودات نسبت می‌دهد خودش هم می‌فرماید ﴿وَ لکنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴾ (2)

شما از درک تسبیح و حمد این موجودات عاجزید شما می‌توانید این آیه را جواب کسانی قرار دهید که می‌گویند تسبیح موجودات و حمدشان تکوینی است، به این معنا که شما وجود این موجود را بررسی کن در چارچوب آفرینش خودش، چون عیب و نقصی ندارد پس آیه‌و نشانه است برای این که خالقش منزه از عیب و نقص است اگر این باشد که ما تسبیح را فهمیدیم در حالی که پروردگار می‌فرماید ﴿وَ لکنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ﴾  حتماً هر موجودی در پیشگاه مقدس پروردگار زبان تسبیح و حمد مخصوص به خود را دارد حالا در روزگار ما که کتاب‌های خوبی درباره نطق و شعور حیوانات نوشته‌اند، قبل ازانقلاب چند کتاب در این زمینه بود به این معنا نطق و شعور حیوانات که البته از قرن هجدهم به بعد دانشمندان وارد این حوزه شده‌اند که تمام حیوانات هم دارای نطق‌اند یعنی دارای بیان ما فی الضمیر و هم دارای شعور هستند،

این کتاب‌ها خیلی کتاب‌های جالبی است عظمت خدا و حکمت و علم و قدرت پروردگار را نشان می‌دهد مثلًا در یکی از این کتاب‌ها خیلی مفصل بحث شده بود که کلاغ سه نوع نطق دارد یک نطقش علامت سفید است، یک نطقش علامت زرد است، یک نطقش علامت قرمز است، کلاغ با ماده اش یا با نرش یا با بچه هایش حرف می‌زند این نطق سپید است یک نوع صدا می‌دهد که آن صدا مال وقتی است که احساس می‌کند خطر متوجه لانه‌اش است این معنی آژیر دارد که کلاغ‌های اطراف بفهمند که هم نوع و همجنسشان دچار خطر می‌شود بیایند کمک کنند خطر را دفع کنند و یک فریادش هم مال وقتی است که خطر دیگر دارد زخم خود را می‌زند.

مورچه‌ها هم همین طور، زنبورها هم همین طور، درباره انواع حشرات و پرندگان و حیوانات اهلی و غیر اهلی سال‌ها تحقیق و ارزیابی کرده‌اند و موجودات دریایی را به این نتیجه رسیدند که همه شعور دارند در حد حیوانیت، حالا با انسان‌ها مقایسه نفرمایید، در چارچوب خلقت خودشان هم دارای شعورند و هم دارای نطق‌اند، یک کتاب دیگری در این زمینه هست نزدیک هزار صفحه است شگفتی‌های آفرینش که به خصوص در این کتاب به شعور بسیار بالای حیوانات اشاره شده است که با همان شعورشان هم منافع حیاتی شان را کاملًا درک می‌کنند هم مضار را، لذا در هنگام نیاز به منفعت، جذب منفعت می‌کنند هر وقت که به دردشان می‌خورد و دفع ضرر می‌کنند هر وقت که برایشان زیان دارند.

و اگر این شعور را نداشتند فکر کنید در این همه صحراهای جهان و تپه‌ها و دره‌ها، قارچ‌های سمی وجود دارد، گیاهان سمی وجود دارد، ولی در روزنامه‌ها می‌نویسند کسی از آن گیاه خورد و مرد، بچه‌ای خورد و مرد، ولی حیوانات آن‌هایی که اهل خوردن گیاه‌اند گیاهانی که منفعت دارند می‌شناسند گیاهانی که ضرر دارند می‌شناسند، مریض هم می‌شوند.

از عجایب حضرت حق است که حیوانات در گیاهان یا در گوشت حیوانات دیگر، گیاه دارویی و گوشت دارویی را هم می‌شناسند، این‌ها از قرن هجدهم به بعد خیلی تحقیقی هم شده است، تقریباً تفسیری بر آیات قرآن مجید نسبت به نطق و شعور حیوانات می‌شود.

سوره نمل را ببینید چه در رابطه با برخورد سلیمان با مورچگان چه برخورد سلیمان با هدهد. معلوم است که شعور دارد، نطق دارد، که سلیمان نطقش را درک می‌کند ﴿عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیرِ﴾  شعور هم که دارد نامه سلیمان را بردارد ببرد دو هزار کیلومتر آن طرف تر اشتباه هم نکند وارد مملکت سبا شود و نامه را بیاندازد روی تخت ملکه‌سبا یعنی قبل از قرن هجدهم قرآن مجید در پانزده قرن قبل هم از شعور حیوانات و هم از نطق حیوانات و هم از تسبیح کل موجودات خبر داده است ولی تسبیح کل موجودات را ما نمی‌فهمیم، ولی آن‌ها در دنیای وجود خودشان با پروردگارشان راز و نیاز دارند، نطق دارند، شعور دارند، این آیه یکی از آن هاست که‌در سوره‌رعد است اوائل سوره است ﴿یسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ﴾  و یسبح فعل مضارع است حالا یک وقتی سر و صدای رعد بلند می‌شود دلیل بر حال است که همان وقت دارد تسبیح می‌گوید همراه حمد یا نه دلالت بر دوام دارد، همیشه رعد تسبیح گوی حضرت حق است این دیگر بالاتر از این انقلاب علمی است که نطق و شعور حیوانات را بدست آورده‌اند، این دیگر فوق حرف‌هایی است که دانشمندان می‌زنند.

آیه مهمتر، این آیه است ﴿إِنْ مِنْ شَی‌ءٍ إِلَّا یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾  که این جا جمله از نظر ادبی نکره در سیاق نفی است نکره در سیاق نفی مثل شی‌ء که نکره است الف لام ندارد ان، ان نافیه است به دلیل الّا جمله نکره در سیاق نفی افاده‌عموم می‌کند یعنی از جمله هیچی استثنانمی‌شود مثل ﴿وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ﴾  حالا اگر این للعالمین به معنی همه انسان‌های زمان خودش و بعد از خودش باشد یک نفر را نمی‌شود استثنا کرد که بگوییم ما تو را ارسال کردیم به عنوان رحمه للعالمین الا برای یک نفر الا برای این زن، نه، نکره در سیاق نفی افاده عموم می‌کند حضرت ارسال شده است به عنوان رحمت برای عالمین.

به قول خود پیامبر (ص) در یک روایتی در باب توبه می‌فرماید: که خداوند همه گنهکاران را می‌بخشد وقتی طلب توبه و استغفار کنند کارشان هم جدی باشد الا یک عده‌ای را نمی‌بخشد به حضرت عرض کردند چه کسی را نمی‌بخشد؟ فرمود: کسانی که خودشان نمی‌خواهند آمرزیده شوند مثل کسانی که در مقام کفرند، در مقام شرکند هر چه به آن‌ها می‌گویند، نه می‌آورند. آنها خودشان دل شان نمی‌خواهند آمرزیده شوند. آری! او ﴿رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ﴾  است مگر کسانی که نخواهند خودشان از رحمت خدا در این مرحله که نبوت و هدایت و ایصال به نجات و بهشت است بهره ببرند. آن آیه را من شاهد بر این آیه آوردم نکره‌در سیاق نفی افاده عموم می‌کند. یعنی ما راحت می‌توانیم اعلام کنیم چیزی در این عالم نیست، چه دیدنی‌ها، چه ندیدنی‌ها، چه جماد، چه نبات، چه حیوان، چه انسان، چه فرشتگان، چه ذرات غبار، چه یک اتم، هر چه در این عالم است ﴿إِلَّا یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ﴾  تسبیحش همراه حمد است.

باء که به معنی اشتمال و همراه و معیت است یعنی نسبح که این «نسبح ما یشتمل علی حمده» .

حمد با توجه به خصوصیاتی که بیان شد موجب تحقق تسبیح است یعنی «بحمده یتحقق و یثبت»  پس شؤون را باید لحاظ کردغیر از کلمه حمد ما در قرآن مشتقات حمد را هم می‌بینیم یکی صفت مشبهه حمید است یعنی وجود مقدسی که ستوده صفات است یعنی تمام صفاتش قابل ثناء و تعریف و تحمید است و این صفات هم با توجه به صفات مشبهه بودن حمید در آن ثابت است، کم نمی‌شود، از بین نمی‌رود، نقص پیدا نمی‌کند.

کلمه حمید در کتاب خدا بیشتر با اسامی عزیز که نشانگر صفتی ستوده است آمده لغت عزیز در ایران به معنی این است که این آدم با شخصیتی است این پیش ما عزیز است یعنی ذلیل نیست.

البته باید توجه داشت کلمه ذلیل مقابل عزیز نیست عزیز در اصطلاح قرآن یعنی شکست ناپذیر یعنی وجود مقدسی که از کسی از جریانی از زمانی از حادثه‌ای در هیچ چیزی شکست نمی‌خورد لذا شما لغت عزیز را در آیات قرآن مجید اگر ملاحظه کنید در مواردی آمده است که شکست ناپذیری را نشان می‌دهد، عزیز قابل حمد و قابل ثناء است. غنی مطلق وجود مقدسی است که مالک ذاتی تمام موجودات عالم است مالک خزائن غیب و شهود است و غناء او دست نمی‌خورد چون بی نهایت است، هم غنای ذاتی و هم غنای صفاتی دارد و با کلمه ولی و با کلمه مجید و با کلمه حکیم نهایتاً حمد با صفات جمیل در قرآن زیاد آمده است.

برای نمونه همه این صفات آیاتش را می‌خوانم شما در معجم ببینید من فرصتی نکردم فهرست همه آیات را در بیاورم ﴿فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِی حَمِیدٌ﴾  او غنی است ستوده صفات است صفاتش هم ثابت است بی نهایت کامل است یکی غنا است ﴿إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ﴾  مجد شخصیت عظمت ﴿إِلی صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ﴾  راهی که شکست ناپذیر است یعنی هیچ مکتبی با هر حرفی که دارد نمی‌تواند اسلام را شکست دهد و راه عزیز خدا صراطی که اضافه به عزیز شده کسب عزت می‌کند، خود راه شکست ناپذیر است چنان که حضرت حق عزیز و شکست ناپذیر است.

 ﴿وَ هُوَ الْوَلِی الْحَمِیدُ﴾  اگر خدا می‌گوید من ولی شمایم مولای شمایم، ولایت او و مولویت او همراه با صفات ستوده و پسندیده است ولی شماست که ظلمی در او نیست، مولای شماست که نقصی در او نیست قرآن مجید نازل شده است ﴿مِنْ حَکیمٍ حَمِیدٍ﴾  حکیم یعنی وجود مقدسی که کارش بتون آرمه و استوار و پایدار است و ستوده صفات است یعنی قرآن جلوه حکمت اوست به این خاطر تا قیامت دست نخورده و غیر قابل شکست باقی می‌ماند.

در این صفاتی که ملاحظه فرمودید این جمله را آن وقت می‌شود گفت «فهو الذی ثبت له الحمد و له الغنی و المجد و العزه و الحکم و الولایه»  که همه این کلمات در آیاتی که خواندم بود «ولیس فیه ضعف و لا نقصٌ ولا احتیاجٌ ولا محکومیهٌ» (3) این خدای ماست با بودن چنین خدایی دیگر گردن کج کردن در مقابل ما سوی الله و به غیر او پناه بردن غلط است، مگر این که کار ما یک کار طبیعی باشد که آن کار طبیعی را هم خودش اجازه داده باشد، ما برای رفع گرسنگی پناه به غذا می‌بریم این بریدن از خدا نیست، یا برای بنایی کردن خانه پیش بنا و معمار می‌رویم و از آن‌ها درخواست می‌کنیم این کار را بکن، این امور طبیعی زندگی انسان هاست.

در قرآن آمده ﴿کلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا﴾  یا در آن آیه می‌فرماید: ﴿لِیتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیا﴾  این سخری نه به معنی مسخره کردن است من شما را به گونه‌ای آفریده ام که شما بتوانید برای کارهایتان دیگران را استخدام کنید چنان که دیگران هم شما را برای کارشان استخدام می‌کنند یا در سوره اعراف آیه 74 می‌فرماید: من شما را آفریده‌ام و درزمین قرارتان دادم ﴿جَعَلَکمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأَکمْ فِی الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً ...﴾  که شما آبادانی کنید، حالا اگر بخواهیم آبادانی کنیم در بخش کشاورزی به ماشین سازی تبریز و اراک نیازمندیم برویم تراکتور بخریم، این گردن کجی در مقابل غیر خدا نیست، گردن کجی در مقابل خدا است.

آری رجوع به غیر با ناقص دانستن صفات خدا از اعظم گناهان است «فهو الذی ثبت له الحمد»  واقعاً ثبت له الحمد ما احاطه‌علمی که به کل عالم پیدا نمی‌کنیم اما به یک موجود اگر احاطه‌جزئی هم پیدا کنیم ظاهر و باطن و شکل آن موجود، رنگ آمیزی آن موجود، جایگاه آن موجود، ما را به این نقطه می‌رساند که واجب است حمداو را به جا بیاوریم لذا این وجوب را شبانه روز ما ده بار در حمد انجام می‌دهیم و گاهی هم در رکوع و سجود چون همیشه سبحان ربی الاعلی و بحمده سبحان ربی العظیم و بحمده نمی‌گوییم گاهی هم سه سبحان الله می‌گوییم و رد می‌شویم اما به نحو وجوب ما در هر شبانه روز ده بار حمد او را به جا می‌آوریم و به ما واجب کرده است.

این خیلی مسئله مهمی است که بر شما واجب شرعی است او را ستایش کنید از او ثناء خوانی کنید، یادتان باشد که با در ارتباط هستید. واجب کرده است که 24 ساعت یادم باشد که با که در ارتباطم با کسی که «ثبت له الحمد و له الغنی و المجد و العزه و الحکم و الولایه ولیس فیه ضعف و لا نقصٌ و لا احتیاجٌ ولا محکومیهٌ»  یک جمله در باب حمد می‌ماند که دیگر حرف در حمد تقریباً در زمینه‌های ادبی و معنوی اش تمام می‌شود و آن این که حمد در قرآن، چرا گاهی با الف و لام آمده است؟ گاهی با الف و لام آمده است این را هم عنایت بفرمایید مطلب جالبی است «ثم انَّهُ اذا کان المنظور مطلق الاستناد الی مفهوم اللفظ» من کاری به حصر و غیر حصر ندارم من توجهم به خود ثناء است

فیؤتی به مجرداً عن اللّام مثل ﴿فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِی حَمِیدٌ﴾  من کاری به این دارم که خدا را ثنا بگویم کاری دیگر به حصر و غیر حصر ندارم و اما اذا کان المنظور حصر المفهوم نه می‌خواهم اصلًا مفهوم جنس حمد و افراد حمد را در یکی منحصر کنم فیؤتی به بلام الجنس الف و لام جنس این منظور از جنس الف و لام است مثل این آیه ﴿وَ هُوَ الْوَلِی الْحَمِیدُ﴾ (4) و ﴿لَهُ الْحَمْدُ﴾  و روشن تر هم ابتدای آیه شریفه ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ﴾  که این جا الف و لام به من می‌فهماند که می‌خواهم حمد را در یک نفر منحصر بدانم.

______________________________

(1) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: 2/ 280.

(2) اسراء (17): 44.

(3) التحقیق فی کلمات القرآن: 2/ 281.

(4) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: 2/ 281.

برچسب ها :