تفسير سوره حمد - جلسه يازدهم
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام
یکی از دوستان دیروز اظهار میکردند که ما علاقه داریم زودتر وارد تفسیر آیات سوره مبارکه حمد شویم من عرض کردم از ابتدای طلبگی عادتم این بوده است که مطالب مربوط به پروردگار قیامت، انبیاء، ائمه، قرآن کریم و حتی احکام حلال و حرام را که میخواستم برای مردم بگویم که این عادت هم جواب خوبی داده است و فوق العاده هم سودمند بوده است و هم زمینه پذیرش حقایق را در مستمع بیشتر فراهم کرده است و آن این بوده است که یک بخش از برنامه هایم را نشان دادن عظمت موضوع و متعلق قرار میدادم مثلًا در بحث مربوط به قرآن با توجه به این که خداوند متعال از آیاتش تعبیر به قول ثقیل میکند یعنی حرفهای این کتاب حرفهای معمولی و کلاس اولی نیست بار معنوی آیات آن قدر سنگین بود که پیامبر هنگام نزول آیات تا مرز جان دادن پیش میرفتند و یقیناً قرآن مجید از خطبه متقین امیرالمؤمنین بالاتر است خطبه تفسیر وضع متقین است ولی میدانید که سنگینی این خطبه را وقتی که همام ابن شعیب حس کرد طاقت نیاورد و جان داد و از دنیا رفت، این قول ثقیل است این قرآن عظیم است این جلوه اراده عقل و علم و حکمت پروردگار است گاهی من لدن میگوید گاهی من عند میگوید و گاهی میگوید:
﴿لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ﴾(1) یا اگر امانت به معنای قرآن باشد آسمانها و ارض و جبال، ﴿فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها﴾(2) خیلی مسائل درباره عظمت قرآن و عظمت سورهها میتوان بیان کرد. یک آیه از قرآن کریم تعبیر به ثقل اکبر کرده است با افعل تفضیل، یک نصف آیه در قرآن کریم در سوره صافات است ﴿لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ﴾(3)
کلًا کلمه توحید دو بار در قرآن مجید آمده است که میتواند ثقل معنوی همین نصف آیه را درک کند همین نصف آیه که حالا بیرون مستقلًا شعار همه انبیای خدا بوده است و پایه دین خداست که وجود مبارک حضرت رضا (ع) با نقل از پدرانشان تا پیغمبر تا پروردگار در نیشابور فرمودند: «کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی»(4) که البته این روایت از نظر سند و دلالت و از جهات دیگر بسیار قابل بحث است در یک جلسه بسیار مهمی در خراسان که افرادی هم از مجتهدین خبرگان نشسته بودند، من همهجوانب این روایت را بررسی کردم؛ چه سند چه دلالت، چه متن و چه مفهوم و چه آثار، وقتی جلسه تمام شد یکی از بزرگان علما که تقریرات طلب و اراده مرحوم آیت الله العظمی خویی را نوشته است یکی از مشکل ترین مباحث علمی است که درشیعه مطرح شده و میدان نشان دادن پهلوانی علمی، من به ایشان گفتم من تقریرات شما را خوانده ام و چند تا طلب و اراده را هم خوانده بودم، گفتم: انصافاً مرحوم آقای خویی پهلوانی علمی اش را در این بحث نشان داده است که شما تقریر کردید ایشان با این علمیتش به من فرمودند: جدی بگویم تعارفی نمیخواهم بکنم من باید بحث امروز شما را راجع به ﴿لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ یک بار بنشینم به همینهایی که این جا بودند برای اهل علمشان تقریر کنم حالا من میخواهم عظمت این نصف آیه را بگویم چه برسد به کل قرآن و چه برسد به سوره حمد که جامع چهار کتاب عظیم پروردگار تورات و انجیل و زبور و خود قرآن مجید لذا ارزش بحث بیشتر را دارد.
آیات 8 و 9 سوره اعراف را ملاحظه کنید که از آیات بسیار مهم قرآن است ﴿وَ الْوَزْنُ یوْمَئِذٍ الْحَقُ﴾ وزن مبتدا است یومئذ که ظرف زمان، حق خبرش، وزن در این جا به معنای ترازو است آن چیزی که با آن جنس را میکشند ﴿وَ الْوَزْنُ یوْمَئِذٍ الْحَقُ﴾ ترازوی ما در قیامت حق است که به روایات مراجعه میکنیم بعد از قرآن میبینیم خود قرآن حق است، دو حق دیگر هم در روایات بیان شده است یکی پیامبر است یکی امیرالمؤمنین که در روایات میخوانیم السلام علیک یا میزان الأعمال ترازوی قیامت این طور نیست که دو کفه داشته باشد سنگهای ده بیست کیلو هم کنارش باشد پروندههای ما هم صد تا پوشه باشد و این نوشتهها را بگذارند در یک کفه، سنگها را هم بگذارد در یک کفه دیگر و خوبیها و بدیهای ما را ببینند وزن کمی در قیامت قطعاًمطرح است امّا این وزن وزن کیفی است که ما در محاورات خود فارسی هم داریم فلانی آدم وزینی است، فلانی آدم سنگینی است، فلانی آدم موقری است، وقر یعنی سنگینی این سنگینی ارزش اخلاقی است این با تکبر دو تا خانواده ضد همدیگر است ﴿فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ (5) کسی که کشیدنیهای او یعنی اعمالش یعنی کلپروندهاش ثقیل و مطابق با قرآن است اولئک هم المفلحون ﴿وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِک الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یظْلِمُونَ﴾ (6).
این جا ببینید یک مقدار ترازو را روشن تر میگوید ﴿بِما کانُوا بِآیاتِنا﴾ آیات یعنی این کتاب قیامت ترازو است حالا هر کسی پرونده اش با این ترازو تطبیق نکند باز در سوره زمر آیه 47 میخوانیم که: اگر قیامت تمام آن چه که در زمین است و ﴿مِثْلَهُ مَعَهُ﴾ (7)
دو برابرش کن حالا هر چه در زمین است، قابل ارزیابی نیست، هر چه انبار خداست زمین خدا میداند، چه معادنی، چه دریاهایی چه اجناس گرانی چه جنگلهایی چه نفتهایی چه مسها چه رویها، معادنی که هست عقیق نمیدانم فیروزه آن چه که در زمین است و ﴿مِثْلَهُ مَعَهُ﴾ و دو برابرش این را بخواهد به عنوان فدیهای از عذاب دهد بگوید: حالا چون پرونده ام با قرآن تطبیق نمیکند. خدایا! من آن چه در زمین است و یکبرابر دیگر هم میدهم، البته آیه با لو امتناعیه شروع شده یعنی چنین چیزی امکان ندارد که حالا فرض محال که بر فرض آن چه در زمین است و ﴿مِثْلَهُ مَعَهُ﴾ بخواهد بپردازد که چون به قرآن عمل نکرده است فدیه باشد و عوض باشد از عذاب یعنی بیاید جریمه مالی بدهد که او را جهنم نبرند از او قبول نخواهند کرد. این عظمت قرآن است ما حتماً باید این روش را داشته باشیم که عادی جلوه ندهیم اصلًا هرچیزی در این عالم که از خدا صادر شده است واقعاً عادی نیست، از بس که چشم ما نگاه کرده است به موجودات به نظر ما عادی میرسد و الا شما در این کتابهای علمی ببینید در یک سانتیمتر مربع خاک چه فعل و انفعالات عظیمی انجام میگیرد. یک کتابی هست به نظر من برای مطالعه بسیار کتاب خوبی است به نام علم زندگی.
در این کتاب نوشتهاند: یکی از آنها هم همین مسئله خاک است که خاک چه دنیای با عظمتی است و عادی نباید نگاه شود شما که میبینید خاک چیست؟! چه پذیرش استعداد داشته یا به قول فلاسفه قابلیت داشته است که تبدیل به موجودات زنده شود انسانها، حیوانها، طاووسها، مرغها، مرغابیها اینها همه خلقت شان از خاک است از نطفه که نیست نطفه یک مقدار جاده را طی کرده است، یا همین نطفه این خیلی عادی نیست شما ببینید بالای ده بار خدا مسئله نطفه را در قرآن به عنوان عظمت خودش مطرح کرده است و جای نطفه و اسمش را گذاشته است ﴿قَرارٍ مَکینٍ﴾ (8)
یعنی ببینید به رحم زن چقدر احترام شده است، به نطفه چقدر در قرآن احترام شده است و به این نقل و انتقال میگویند خروج من بین الصلب و الترائب، چقدر احترام شده است خدا انبیاء را از همین نطفه آفریده است اگر عظمت نطفه و رحم بیان شود با نگاه قرآن، چرا جلوی زنا گرفته نشود، وقتی به یک مرد بگوییم نطفه از نگاه قرآن و خدا این است، به یک زن بگویند رحم تو از نظر نگاهخدا این است، حالا شایسته است که این نطفه به حرام از وجود تو انتقال به زنی پیدا کند، آن هم به حرام و شدیدتر اگر طرف تو شوهردار باشد، ما وقتی عظمت مسائل را انتقال دهیم یک مقدار جلوی فساد گرفته خواهد شد.
بالاخره مردم را در فکر فرو میبرد، مردم را از درون خودشان علیه خودشان میجوشاند، همین نطفه را همه معمولی میبینند در حالی که در نطفه معمولی هر مردی 24 میلیارد علق شناور است یعنی در حدود چهار برابر جمعیت کره زمین آیا این عادی است، این نعمت معمولی است، این ساختمان معمولی است، شما از یک عدد اتم بگیرید همین طوری بیایید جلو تا یک ذره خاک تا وجود موجودات تا آسمانها و بناهای وجود زمین، وجود کوهها، همین طوری مراتب را بیاییم بالا تا برسیم به قرآن که اگر قرآن را در یک کفه ترازو بگذارند و تمام آفرینش را در کفه دیگر، قطعاًقرآن اگر برگردانند وزن او را به جرم به تمام عالم سنگینی خواهد کرد و ما در نماز فاتحه را میخوانیم که جامع سه کتاب دیگر هم هست غیراز جامع حقایق قرآن، پس این نمازی که ما میخوانیم چه ثقلی دارد، این جاست که آدم بعد از شناخت عظمتها، اسرار بعضی از روایات را میفهمد. در وسایل باب صلاه امام ششم (ع) میفرماید:
اگر هفتاد سال کسی پرونده نماز به خدا ارائه دهد که از اول پانزده سالگی اش تا هشتاد و پنج سالگی نماز هایش را خوانده باشد، ترک نکرده باشد. اگر مجموع نمازش مردود باشد ولی میگویند این هفتاد سال قابل قبول نیست، ولی دو رکعت نماز قابل قبول به پروردگار عالم این پرونده ارائه دهد به خاطر عظمت این دو رکعت بقیه هفتاد سال عمرش را هم قبول میکنند، این ثقل است یعنی قول ثقیل است یعنی همان قرآنی است که اگر به کوه نازل میشد ﴿لَرَأَیتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً﴾ (9) است یعنی همان قرآنی است که اگر کسی به آن عمل نکند فردا برای تبرئه خود آن چه در زمین است و ﴿مِثْلَهُ مَعَهُ﴾ (10)
بخواهد به پروردگار ارائه کند قبول نمیکنند، این همان ثقل اکبر است. فکر میکنم این مسائلی که امروز شنیدید فوق العاده مهم است، چون خود من هم اهل عادی نگاه کردن نیستم. من به این ساده گوییهای قرآن در این رادیو حالا یا جاهای دیگر یا در مجالس واقعاً ایراد دارم این ساده گوییها خود را جا نمیاندازد، مردم خیلی عادی نگاه میکنند، خیلی معمولی نگاه میکنند در حالی که قرآن مجید مافوق همه ثقلها و مافوق همه عظمتها در عالم است.
در این سوره هفت حرف از حروف الفبا ذکر نشده است، البته حرفهای دیگری که کلماتی که این حرف در آن هست ذکر شده است این جا جای ایراد نیست که بگویند یک کلمه که دارای این حرف باشد در سوره حمد نیامده است یعنی این حرفها در سوره حمد نیامده است ولی کلمهای که این حرفها را حمل میکند، حروفش در این سوره آمده است، منظور من این است که اول کلمهای که این هفت حرف هست در قرآن نیامده است که این هفت حرف در کلماتی
استعمال شده است که مربوط به عذاب است و چون فاتحه همه رحمت خداست به خصوص که دو بار ﴿الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ*﴾ در آن تکرار شده است ﴿مالِک یوْمِ الدِّینِ﴾ با عاطفه آمده است ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ اش درخواست همه جاده سعادت است ﴿صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ﴾ سخن از انبیاء و صدیقین و شهداءو صالحین است و از ب بسم الله هم تا نون والضالین ﴿غَیرِ الْمَغْضُوبِ﴾ و ﴿الضَّالِّینَ﴾ هم هر دو استقلالی در سوره ندارند یعنی سه طایفه را خدا نمیخواهد بگوید من بعداً علتش را میگویم ﴿غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ﴾ همان انبیاء و صدیقین و شهداء و صالحین هستند این چهار طایفهاند که نه مورد خشماند و نه گمراهاند، خدا این چهرهها را میگوید دلیلش در خود سوره است، از نظر علمی و ادبی آن را بعداً عرض میکنم که در تفسیر قدیمی فاتحهالکتاب، معاصر فیض کاشانی که چاپ نشده آمده است و فخر رازی هم نقل کرده است.
اما هفت حرف: (ث، ج، خ، ز، ش، ظ، ف) حالا آیاتی که این هفت حرف در اول کلمه اش است آن را هم من به سرعت بخوانم به ترتیب گروه (ث) سه نقطه سوره مبارکه فرقان آیه 14 ﴿لا تَدْعُوا الْیوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً کثِیراً﴾ (11) در این عذاب یک بار طلب مرگ نکنید زیاد طلب مرگ کنید، ولی مرگی سراغتان نخواهد آمد. (جیم) سورهحجر آیه 43: ﴿وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ﴾ (12) (خ) نحل آیه 27: ﴿إِنَّ الْخِزْی الْیوْمَ وَ السُّوءَ عَلَی الْکافِرِینَ﴾ (13) خزی یعنی خالص آن هم عذاب جهنم اما ز؛ ش سوره هود آیه 106: ﴿فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ﴾ (14) زفیر همان فریاد و ناله اهل جهنم است که در این آیه هم (ز) و هم (ش) آمده است. شین دارد زفیر شهیق، (ظ) مرسلات آیه 30: ﴿انْطَلِقُوا إِلی ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ﴾ (15) إنطلقوا یعنی حرکت کنید بروید به طرف سایهای از دود متراکم که سه شاخه آتش دارد. ف سوره روم آیه 14: ﴿وَ یوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ یوْمَئِذٍ یتَفَرَّقُونَ﴾ (16) فراق و فراق که خود همین جدا بودن از هم در اهل جهنم و این که رفیقی پیدا نمیشود خودش عذابی است. این جدا سازی هم خیلی عجیب است؛ در دنبال آیه 15 و 16 سوره روم بیان شده است: ﴿فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یحْبَرُونَ وَ أَمَّا الَّذِینَ کفَرُوا وَ کذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الْآخِرَةِ فَأُولئِک فِی الْعَذابِ مُحْضَرُونَ﴾ (17)
ببینید جدایی چقدر است! یعنی اصلًا قابل ارزیابی نیست که اهل ایمان و عمل صالح کجایند و انکار کنندگان آیات خدا کجایند.
______________________________
(3) صافات (37): 35؛ محمد (47): 19.