لطفا منتظر باشید

تفسير سوره حمد - جلسه پنجم

(قم حوزه علمیه قم )
-

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

 بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام 

در خطبهٔ اول نهج البلاغه امیر المومنین علیه السلام محدود کردن حق را در همهٔ شئونش خلاف می‌داند، وجود مقدس حق در ذات و در شئون ذات، بی نهایت است بنابراین محدود کردن بخشی از رحمت او به دنیا و محدود کردن بخشی از رحمت او به آخرت هم خلاف قرآن کریم و هم خلاف نگاه مخلصین است، قرآن مجید را دقت کنید می‌بینید خداوند متعال یک مسئله‌ای را که درباره‌مخلصین ذکر می‌کند این است که می‌فرماید: خداوند برتر از آن است که او را وصف و تعریف می‌کنند مگر وصف و تعریفی که مخلصین دارند، چرا که معرفت مخلصین مانند انبیاء خدا و ائمه طاهرین به پروردگار عالم یک معرفت جامع کامل است یعنی پروردگار عالم را آن گونه که باید شناختند و همین قسمت اول خطبهٔ اول نهج البلاغه نشان دهنده‌معرفت کامل امیر المومنین به پروردگار عالم است، آنجاست که حضرت اجازه نمی‌دهند کسی حق را محدود بکند چون حدود از عوارض ممکنات است و از حریم حضرت واجب الوجود دور است و ﴿لَیسَ کمِثْلِهِ شَی‌ءٌ﴾ (1) چیزی در این عالم مانند او نیست مثل و کفو ندارد رحمان و رحیم و الله که جمع شده اند دربسم الله الرحمن الرحیم بنا بر نگاه اهل تحقیق و بنابر نگاه اهل بصیرت یک داروی علاج کننده است، حق هم با آنهاست، چرا که یکی از اسامی قرآن مجید شفاء یعنی درمان کنندهٔ درد است ﴿نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ﴾ (2).

محققان بزرگوار ما مطلبی در این زمینه دارند و بسیار قابل دقت است، می‌فرمایند زمینه‌های رشد تمام رذایل اخلاقی در وجود انسان سه چیز است که همهٔ محرومیت‌های انسان از فیوضات پروردگار چه در دنیا و چه در آخرت از نحسی همین رذایل اخلاقی است، امیرالمومنین علیه السلام می‌فرماید به هر مقداری که رذایل و نواقص در انسان باشد به همان مقدار انسان از رحمت خدا محروم است خداوند متعال از هزینه کردن رحمتش دریغ ندارد، بخل در حضرتش تصور ندارد، چرا که وجود مقدس او دائم الفضل و صاحب مواهب سنیه است او هزینه می‌کند ولی گیرنده شاید خودش را از آن چه که حضرت هزینه می‌کند محروم بکند آفتاب که کارش تابیدن و نور بخشیدن است اگر کسی در عمق غاری خودش را پنهان کند که‌آفتاب به او نرسد چه ارتباطی به خورشید دارد رحمت او همیشه و دائم و به صورت گسترده در حال طلوع است حالا اگر من محسن نباشم اگر من فاسق حرفه‌ای باشم اگر من فاجر حرفه‌ای باشم، من خودم را از این رحمت محروم کردم.

در روایت است که از ابوذر غفاری پرسیدند که «این رحمه الله» ؟(3) که جواب دادند ﴿إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ﴾ (4) امّا اگر کسی ظالم حرفه‌ای باشد فاسق حرفه‌ای باشد البته اگر توبه بکند او را قبول می‌کند امّا اگر بخواهد تا آخر عمرش ادامه بدهد و ظلمش پیوسته باشد و با همان حالات بمیرد اینجا رحمت پروردگار عالم آمده ولی او نگرفته، یعنی خرج شده ولی او خرج خودش نکرده، هزینه شده و او هزینهٔ خودش نکرده، رذایل کلًا انسان را محروم می‌کند.

نقل می‌کنند از حاج آقا میرزا جواد ملکی تبریزی، که در همین قبرستان شیخان دفن است می‌گوید در مجلسی در همین شهر قم حضور داشتند که شخصی وارد غیبت شد البته حاج میرزا جواد آقا از جا بلند شدند و ننشستند که غیبت کردن آن مرد تمام بشود، ایشان در حال خواندن آیه ﴿إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ﴾ (5)

بودند آیه که تمام شد دو تا دستشان را به طرف صورت مبارکشان بلند کردند و تکبیره الاحرام را با یک حال ملکوتی گفتند و از دنیا رفتند.

چهره‌هایی از این قبیل بزرگواران به این مقامات نرسیدند مگر این که موانع گرفتن رحمتها را از خود دور کردند هم رحمت رحمانیه را هم رحمت رحیمیه را گرفتند البته هر دو یک ریشه دارند و آثارش هم که در قرآن مجید دیدید درآیات متعددی که قرائت شد. ایشان در آن جلسه وقتی که دیدند غیبت شروع شد بلند شدند و با یک حال نزارو غصه دار و ناراحتی برگشتند و به غیبت کننده فرمودند: چهل شبانه روز من را از خدا عقب انداختی یعنی آثار غیبت را ایشان این جور می‌دیدند که همان مطابق روایت امیر المومنین است که هر رذیلتی مانع از رسیدن فیوضات پروردگار است، در هر صورت می‌گویند زمینه‌رشد تمام رذایل در انسان سه چیز است: یکی هوی که در آیات متعدد قرآن مطرح و یکی هم غضب است، البته نه به معنای این عصبانیت‌های معمولی، غضب خودش یک کیفیت نفسانی است که به انسان جهت می‌دهد و از آثار این غضب علو و برتری جویی و سلطه برقرار کردن به تمام مردم است، حالت نفسانیه است و سومین زمینه هم در وجود انسان شهوت است که خود این شهوت انسان را به گناهان متعددی می‌کشد و به حالات پستی می‌کشد و باعث می‌شود که انسان دچار برخی از رذایل اخلاقی بشود مثل بی غیرتی و امثال این رذایل مثل دریده شدن پردهٔ حیا،پردهٔ شرم که این حیا و شرم جزء ارزشهای الهی و انسانی است که باب مستقلی هم در روایات ما دارد.

در کتابهای بسیار با عظمتی مانند جلد دوم کتاب شریف کافی، جامع السعادات مرحوم نراقی المحجه البیضاء مرحوم فیض کاشانی مطرح است داستانهایی هم از حیا نقل می‌کنند که نشان می‌دهد حیا وقتی که تحقق عینی و عملی پیدا می‌کند چه آثار عظیمی را از خودش‌ظهور و بروز می‌دهد. اما کلمهٔ هوی ﴿وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی﴾ (6) این هوی به چه معنا است کسانی که اهل دقت و اهل انسان شناسی بودند از حکمای الهی و اسلامی که نمونه‌هایشان هم کم نیستند می‌فرمایند: هوی به معنای مجموعهٔ خواسته‌های بی محاسبه است یا به معنای مجموعه‌خواسته‌های بی مهار، حالا خواسته‌نسبت به مال، به مقام، به دنیا، به مادیت، به شهرت خواسته‌هایی که با پروردگار مهربان عالم میزان گرفته نشده، میدانی به باطل داده شده و این خواسته‌های مختلف رشد کرده و در رشدش هم ضرورتاً حاکم بر انسان می‌شود، از عوارض حکومتش هم این است که انسان را به بندگی خودش می‌کشد ﴿أَ رَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ﴾ (7) که این آیه از آیات بسیار قابل بحث قرآن کریم است که در سورهٔ فرقان آیهٔ 43 آمده است کسی که هوای نفس خودش و خواسته‌های بی محاسبه و بی مهار را معبود گرفته است هوی پرست در حقیقت هم بت تراشیده و هم بنده بت است، و بعد هم چون ایمان نداشته یا ضعیف بوده این بت بر او حاکم شده و هر جا خواسته او را کشیده است لذا پروردگار عالم با لفظ اله از این بت تعبیر کرده به معنای معبود یعنی هوی شده معبودش و فاعل ﴿اتَّخَذَ﴾  هم خود انسان است این خیلی جالب است که پروردگار عالم فاعل خارجی برای این بت معرفی نمی‌کند ﴿أَ رَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ﴾  فردای قیامت احدی از انسانها برای تبرئه کردن خودشان نمی‌توانند گناهانشان را گردن شیاطین جن و انس بیاندازند چون شیاطین هم این معنا را قبول نمی‌کنند. حرف اول و آخرشان در قیامت به پیروانشان این است ﴿إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی﴾ (8)

من شما را فقط دعوت کردم امّا بر شما تسلطی نداشتم و شما را مجبور به گناه نکردم، خود شما دعوت من را قبول کردید و استجابت کردید و انتخاب کردید، می‌خواستید انتخاب نکنید.

نمونهٔ این آیه در سورهٔ مبارکهٔ شوری هم هست پروردگار بزرگ عالم مسأله‌هوا را در آیات متعددی بیان می‌کند جالب این است که می‌گوید ﴿وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی﴾ * ﴿فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِی الْمَأْوی﴾ (9) یعنی مانع بهشت رفتن همین هواست، مانع محروم شدن از فیوضات در دنیا و آخرت هواست، شما در این زمینه که هوا در دنیا هم چه بلاهایی به سر هواپرست می‌آورد، به اواخر سورهٔ مبارکه اعراف مراجعه بفرمائید. آنجایی که داستان آن مرد را بیان می‌کند می‌گویند عالمی بوده درزمان موسی بن عمران بعضی از اهل تفسیر می‌گویند او بلعم باعورا نبوده و این آیه منظورش بلعم نیست، منظورش یک هوا پرست بسیار پر قدرت در هوا پرستی زمان پیغمبر عظیم الشأن اسلام است آنجا پروردگار عالم می‌فرماید هوا او را تا اینجا کشاند وپست کرد ﴿فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یلْهَثْ﴾ (10) یعنی وقتی هوا حاکم شد دیگر نمی‌توانی برای ایشان کاری بکنی، چون خودشان نمی‌خواهند که لحظاتی فکر بکنند می‌فهمد که هوا معبود نیست و معبود واقعی ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه یعنی خداوند است اول کار آنها را دعوت می‌کنیم که همین الله را بفهمید و ببینید الله چه کسی است و هوا چیست؟ این اله بودن هوا، سر جای خودش درس است، یعنی عقلًا شایسته پرستش هست؟! حکمت می‌گوید: شایستهٔ پرستش است؟! عقلا میگویند شایستهٔ پرستش است؟! چیزی که این همه زیان در حیات بشر ایجاد کرده کجا شایستگی پرستش دارد، آن وجود مقدسی که این همه آثار مثبت بر در و دیوار وجود از او طلوع کرده، شایسته‌پرستش هستند، پس با درک حقیقت الله و با درک حقیقت این ذات و با مقایسه‌حضرت حق با اله خودشان قطعاً اگر اهل انصاف باشند و به قول قرآن مجید ﴿لِمَنْ شاءَ مِنْکمْ أَنْ یسْتَقِیمَ﴾ (11)

اگر خواهان زندگی استواری باشند هوا را کنار می‌زنند و به سراغ پروردگار بزرگ عالم می‌روند.

و امّا غضب و این کیفیت نفسانی که به انسانها برای علوّ و استعلا و برتری جویی و حاکمیت و تسلط بر دیگران جهت می‌دهد. اگر آدم بیاید و معنای رحمانیت را بفهمد آثار رحمانیت را بفهمد تسلط مثبت رحمانیت بر آفرینش را بفهمد و مالکیت رحمان در تمام دوران‌ها الی الابد بفهمد فرمانروایی زیبنده‌حضرت رحمان است نه زیبنده‌من، تسلط زیبنده‌رحمان است، نه زیبنده‌من، چون من ابزار مثبت تسلط بر دیگران را در اختیار ندارم، ولی او در اختیار دارد ما با دیدن دعای جوشن کبیر یا عرفه یا ابو حمزه ابزار مثبت تسلط حضرت را می‌بینیم که یکی از آنها در اختیار ما نیست لذا اگر ما بر اساس جهت دهی غضب حاکمیت و تسلط پیدا بکنیم در حد خودمان فرعون می‌شویم البته فرعون به معنی عام نه به معنی آن آدمی که در مصر بعد از حضرت یوسف سر کار آمد یعنی فرعونیت که در آن برتری جویی و سلطه خوابیده ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یسْتَحْیی نِساءَهُمْ﴾ (12)

ببینید تسلط او این پنج عارضه را به بار آورد امّا وقتی من حاکمیت و تسلط را برای وجود مقدس او به حق بدانم، خودم را زیر مجموعهٔ حاکمیت او و فرمان روایی او قرار می‌دهم.

و امّا شهوت، برای ما خیلی روشن است که هم موجب تخریب بنای انسانیت خودمان می‌شود و هم موجب تجاوز به دیگران می‌شود درسورهٔ مبارکه‌مومنون ﴿فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ العادُونَ﴾ (13)

اوایل سورهٔ مومنون کلَا ده آیه‌اول سوره‌ مومنون وقتی که بر پیامبر اکرم نازل شد قبل از اینکه برای مردم قرائت بفرماید روی منبر به مردم فرمودند «لقد انزلت علی عشر آیات من اقامهن دخل الجنه»(14)

این آیات مربوطه به شهوت است شما در قرآن می‌بینید جوامعی که بعد از حضرت نوح آمدند پروردگار عالم از آنها گلایه می‌کند ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ﴾ (15)

هم بندگی خدا را ضایع کردند، چون نماز سمبل کمال و بندگی است تمام عبادات انفرادی فرشتگان در نماز انسانها جمع است امیرالمومنین می‌فرماید:

عده ای دائم در حال رکوع و سجده، ولی قیام ندارند و عده‌ای در حال سجده اند رکوع و قیام ندارند امّا همه را خدا از آنها جمع کرده در نماز واجب و برای بندگانش گذاشته ﴿أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ﴾ (16)

یعنی آنها بعد ضایع کردن نماز، تبعیت از شهوات می‌کنند، شهوات برای لذت بردن است که وقتی آدم حقیقت رحیمیت را درک بکند و بداند و بفهمد و باور بکند و از آثار رحیمیت، بهشت پروردگار است، از آثار رحیمیت همین ارزشهایی است که در دنیا انسان کسب می‌کند لذت آنها کجا و لذت شهوت محدود و مخرب کجا، لذت تلذ الاعین در بهشت کجا؟ لذت نگاه به نامحرم در دنیا که از عوارض شهوت است، کجا؟ افق طلوع الهیت حق در بندگی کردن است تا انسان زمینه هوا و غضب و شهوت را از درون خودش جمع می‌کند و این سفره را با لقمه‌های نجس آن جلوی سگ هاری بیندازد که انسان و انسانیت را دائماً تحریک می‌کند و آن ابلیس است که انسان با بسم الله الرحمن الرحیم از این سه برنامهٔ هوا و غضب و شهوت نجات پیدا می‌کند.

______________________________

(1) شوری (42): 11.

(2) اسراء (17): 82.

(3) ارشاد القلوب، دیلمی: 1/ 183، باب 51.

(4) اعراف (7): 56.

(5) انعام (6): 79.

(6) نازعات (79): 40.

(7) فرقان (25): 43.

(8) ابراهیم (44): 22.

(9) نازعات (79): 40- 41.

(10) اعراف (7): 176.

(11) تکویر (81): 28.

(12) قصص (28): 4.

(13) مؤمنون (23): 7.

(14) البحر المحیط فی التفسیر: 7/ 545، سوره مؤمنون؛ الدر المنثور فی تفسیر الماثور: 5/ 2، سوره مؤمنون.

(15) مریم (19): 59.

(16) مریم (19): 59.

برچسب ها :