تفسير سوره حمد - جلسه دوّم
(قم حوزه علمیه قم )عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الائمه المعصومین علیهم السلام
در کلمهٔ رحمان و رحیم نظرات گوناگونی نقل شده چیست؟ کم نیستند بزرگانی که اعتقاد دارند رحمان صیغهٔ مبالغه است البته بعضی که دقت نظر بیشتری دارند میگویند گرچه به وزن فعلان صیغهٔ مبالغه نیامده ولی خود این کلمه نسبت به پروردگار عالم، معناً دلالت بر مبالغه میکند یعنی رحمت وجود مقدس او فراوان و گسترده است، گستردگی اش هم در قرآن مجید بیان شده ﴿رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَیءٍ﴾ (1)
مهربانی او که از لوازم این مهربانی، بخشندگی و عنایت کردن نعمت فراگیر نسبت به تمام موجودات عالم است و اختصاص به انسان ندارد. دربارهرحیم تقریباً اجماع دارند به این که صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت و دوام و استمرار دارد. آنکه برای ما خیلی مهم است بحث لغوی مسئله نیست، بحث این است که اولًا ما چگونه با رحمانیت و رحیمیت باید ارتباط بگیریم و مفهوم رحمت و مهر و لوازمش را در خود تحقق بدهیم.
میدانیم تنها هدف نزول قرآن هدایت کامل و هدایت جامع است و کتاب خدا یک مسئلهای را که روی آن اصرار دارد مسئلهٔ تلاوت است، لغت تلاوت به معنای دنبال رفتن است، تلو، یعنی دنبال رفتن.
راغب اصفهانی در مفردات میگوید که تلاوت مرکب از سه حقیقت است، در ارتباط با قرآن یک حقیقت عبارت از قرائت است که خود پروردگار عالم نسبت به قرائت حکم و فرمان دارد، حالا از این فعل امری که به کار گرفته شده و قرینهای هم کنارش نیست، آیا وجوب استفاده میشود یا نه، آن را باید در اصول بحث کرد آیهٔ شریفه در همان اوایل بعثت در مکه نازل شده ﴿فَاقْرَؤُا ما تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ﴾ (2)
اینما موصوله است یعنی آن مقداری که برایتان میسر است قرآن کریم رابخوانید، خوب باید مردم را تشویق کرد به اینکه روخوانی قرآن و قرائت قرآن را یاد بگیرند، چون قرآن برای هدایت آمده اگر این مردم جاهل به قرآن بمانند هدایتی تحقق پیدا نخواهد کرد، لذا این جلسات قرائت قرآن را خیلی باید تشویق و ترغیب کرد و هزینه کرد و در هر محلی که تشریف میبرید ماه رمضان، محرم یا صفر واقعاً به مردم زمینه بدهید که به قرائت قرآن بپردازند.
حقیقت دوم، ایشان میفرماید: فهم قرآن، که پروردگار عالم از کسانی که دنبال فهم قرآن نیستند به دارندگان قلوب بسته تعبیر میکند، قلوبی که قفل به آن خورده، یک تعبیر حقیقی اش این است که تمام روزنههای دل به روی قرآن کریم بسته است و نرفتهاند دنبال فهم قرآن، البته فهم قرآن هم میدانید به دو صورت میسر است، یکی همین صورتی که ما الان در حوزه به دنبالش هستیم که میآییم درس میخوانیم، خوب هم درس میخوانیم، زحمت میکشیم، استاد لغت میشویم، استاد صرف و نحو میشویم، استاد معارف میشویم،قرآن مجید را در حد خودمان میفهمیم، یک راه فهمش هم این است که ما قرآن مجید و مفاهیمش را در میان مردم ببریم و مردم را تشویق بکنیم به شرکت در جلسات آنها، از زبان ما قرآن مجید را بفهمند که البته در آن جلسات ما کاری باید بکنیم که امام محمد غزالی در یکی از کتابهایش کرده که فکر میکنم به نام جواهر القرآن است، از سی جزء قرآن در همهٔ زمینهها آیاتی را انتخاب کرده که این آیات با عقاید مردم، با اخلاق مردم با افعال مردم، سر و کار دارد، حالا نیازی نیست که در جلساتی که تودهٔ مردم شرکت دارند از اول تا آخر قرآن را برایشان شروع کنیم همین آیاتی که در ارتباط با عقاید حق است، در ارتباط با اخلاق است، در ارتباط با اعمال است، خودمان انتخاب بکنیم و برایشان توضیح بدهیم، در این کتاب نگاهی به معنا و تفسیرش هم ندارد تدبر در قرآن چیزی است که خدا خواسته و به کسانی که اهل تدبر نیستند حمله هم میکند ﴿أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها﴾ (3)
ببینید اقفال را هم جمع آورده معنیش این است که درِ گوش قلب و روزنههای گیرندگی قلب را به روی قرآن بستهاند و یک عدهای که اصلا سراغ قرآن نمیآیند و یک عدهای هم فقط سراغ قرائتش هستند.
امام باقر علیه السلام در جلد دوم اصول کافی باب فضل قرآن، قاریان قرآن را به سه دسته تقسیم کردهاند و توضیح میدهند «رجلٌ قرأ القرآن فاتخذه بضاعهً واستدرّ به الملوک و استطال به علی الناس» یک عدهای هستند که اهل قرائت قرآنند برای اینکه از پولداران و حاکمان به وسیلهٔ قرائت پول بدوشند «استدرّ به الملوک فَاتّخذه بضاعه» قرآن را منبع درآمد قرار دادهاند برای خودشان «واستطال به علی الناس» (4) برای این است که در بین مردم سینه سپر بکنند و خودشان را دارای یک جایگاه خاص در بین مردم جلوه بدهند خلاصه با قرآن در میان مردم خودنمایی بکنند، در حالی که اگر انسان قاری قرآن باشد و قرآن مجید را هم بفهمد و عملبکند این یک درخت پرباری است که بر اثر پرباریاش، شاخههایش فرو افتاده یعنی آدم از نظر ظاهری در بین مردم در کمال خضوع و فروتنی قرار میگیرد نسبت به پروردگار هم در کمال خشوع قرار میگیرد شما در سورهٔ مبارکهٔ مومنون ملاحظه میکنید ﴿الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ﴾ (5) ولی این خشوع را در آیات دیگر، پروردگار تعمیم داده ( ﴿وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً﴾ )(6) اینها سینه سپر بین مردم زندگی نمیکنند اینها در کمال خاکساری و تواضع و فروتنی هستند آن که اهل قرآن است و اهل قرائت و فهم و عمل به قرآن است این گونه بار میآید یعنی از من بودن خارج میشود و اتصال به حضرت حق پیدا میکند، دیگر آن چشمی که خودش را ببیند و آن چه را که دارد ببیند، مالش را، علمش را، موقعیتش را دیگر نخواهد داشت، یک
حالت حق بینی برایش ایجاد میشود، یک حالت یکتا بینی و یکتا نگری برایش ایجاد میشود و دیگر واقعاً برای خودش بعد از فهم قرآن و عمل به قرآن به هیچ عنوان هویتی قائل نخواهد شد.
امّا قاریان دستهٔ دوم «رجلٌ قرأ القرآن فحفظ حروفه» (کافی- 2/ 672 باب النوادر)، آیات را حفظ کرده امّا «وضیع حدوده» ولی تمام مرزهای قرآن و حدود الهی را ضایع کرده، ارتباطی با معروف ندارد، آلودهٔ به منکر است، به حلال و حرام خدا کاری ندارد «حفظ حروفه و ضیع حدوده و اقامه اقامه القدح» یعنی قرآن مجید در دست او کمان بدون زه است هیچ کاری با قرآن نمیکند و به هیچ هدفی نمیرسد. امام باقر نفرین هم میکند به این طایفهٔ دوم و میفرماید «فلا کثّر الله هولاء مِنْ حمله القرآن» خدا امثال اینها را زیاد نکند که به نظر من امام باقر در این مسئلهٔ دوم به عالمان غیر شیعه هم نگاهی دارد که «حفظ حروفه و ضیع حدوده» . شما ببینید حدود ولایت پیغمبر و ولایت اهل بیت را چگونه ضایع کردند و چه تحریفات خطرناک معنوی وارد قرآن مجید کردهاند نه تحریفات لفظی.
امّا دستهٔ سوم «رجلٌ قرأ القرآن فوضع دواء القرآن علی داء قلبه» قرآن مجید برایش داروخانه است حقیقت هم همین است ﴿نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ﴾ (7) شفاء یعنی درمان کننده و داروخانه است، «فوضع دواء القرآن علی داء قلبه» یعنی قرآن مجید طبیب است و داروخانه اش دل، وقتی آیات قرآن را میفهمد با قرآن معیار گیری میکند حالا میبیند این دل بیمار است یا بیماری حرص دارد یا بیماری بخل دارد یا بیماری ریا دارد یا بیماری حسد دارد در هر صورت بیماری را میبیند که «فوضع دواء القرآن علی داء قلبه فأسهر به لیله و اظمأ به نهاره» این عاشق روزه گرفتن میشود و «فاسهر به لیله» عاشق بیداری سحر میشود، میبیند قرآن مجید وقتی پاکان عالم را معرفی میکند در سورههایمختلف یک نشانهٔ آنها و ﴿بِالْأَسْحارِ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ﴾ (8) و ( ﴿مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَک عَسی أَنْ یبْعَثَک رَبُّک مَقاماً مَحْمُوداً﴾ )(9) دیگر واقعاً شب را با خواب نزدیک طلوع آفتاب نمیکشد، شب را نابود نمیکند دو قسمت شب را میخوابد و یک قسمت آن را زنده نگه میدارد ﴿وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ﴾ (10) باز هم در قرآن کریم است و «قام به فی مساجده» در تمام محلهای عبادت کارش با قرآن است، قیامش با قرآن است، یعنی با قرآن هنر به خرج میدهد و مسجد را پر میکند و تعلیم قرآن میدهد و زمینهٔ عمل به قرآن را در مردم فراهم میکند «قام به فی مساجده» یک تأکیدی هم بر بیداری شب دارد «وتَجافَی به عن فراشه» نمیچسبد به رختخواب بین او و رختخواب، اتصالی قویوجود ندارد، آدم زندهای است، آدم رفاه طلبی نیست، آدمی نیست که بدنش را غرق در خوشگذرانی بکند که یک موردش هم خواب است، خواب را
میگویند خیلی شیرین است ولی آن کسی که اهل قرآن است بخشی از شبش را میخوابد و این شیرینی را میچشد ولی بخش دیگرش را با شیرینی بالاتر که ﴿بِالْأَسْحارِ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ﴾ (11) است پر میکند.
بعد امام باقر میفرماید: «فَبِأُولئک یدفع الله العزیز الجبار البلاء و بأولئک یدیل الله عزوجل من الاعداء و باولئک» خیلی اینها مردم با ارزشی هستند خیلی آدمهای فوق العادهای هستند «وبأُولئک ینزل الله عَزَّوَجَلَّ الغیث من السماء» (12) و این سه خاصیت را اهل واقعی قرآن دارند که خدا به وسیله ایشان از دشمنان انتقام میگیرد خداوند به خاطر اینها باران نازل میکند، خداوند متعال به خاطر اینها بلا را از مردمی که در آن شهر زندگی میکنند بر میگرداند.
زکریا بن آدم که قبرش در همین شیخان قم است به حضرت رضا نوشت:
من با زن و بچه ام میخواهم بیایم خراسان خدمت شما زندگی را بگذرانم، امام نامه نوشتند من اجازه نمیدهم از قم بیرون بیایی همان طوری که خدا بلا را به خاطر پدرم موسی بن جعفر از اهل آنجا دفع میکند، به خاطر تو بلا را از اهل قم دفع میکند، متن کامل این روایت را در جلد دوم اصول کافی باب فضل قرآن ببینید، بسیار روایت مهمی است.
امّا سومین مرحلهتلاوت قرآن، عمل است، قرائت فهم و عمل، اینها معنی تلاوت است یعنی دنبال کردن قرآن، قرآن را به قول پیغمبر اکرم «من جعله امامه قاده الی الجنّه» (13) وقتی پیشوایش قرآن باشد و دنباله رو کتاب خدا باشد، در زندگی کار قرآن مجید این است «قاده الی الجنه» فاعل قاد پروردگار نیست خود قرآن است، یعنی وقتی انسان در حد خودش قرآن عینی شد، یعنی انسان قرآنی شد همین موجودیت قرآن کهبه صورت ایمان و اخلاق و عمل با انسان یکی شده، انسان را به طرف بهشت میبرد حتماً میدانید که قرآن تقریباً پنجاه و دو اسم دارد هر پنجاه و دو اسم را پروردگار در آیاتش ذکر کرده اگر پنجاه ودو اسم را هم بخواهید بدانید در جلد اول تفسیر ابوالفتوح رازی پنجاه و دو اسم را نظام داده شده ذکر میکند یکی از اسامی قرآن نور است ﴿أَنْزَلْنا إِلَیکمْ نُوراً مُبِیناً﴾ (14) اگر آدم چراغ این نور بشود «قاده الی الجنه» که در سورهٔ حدید هم همین را پروردگار بیان کرده ﴿یوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یسْعی نُورُهُمْ بَینَ أَیدِیهِمْ﴾ . نورهم یعنی نور خودشان یعنی نوری که کسب کردند، یعنی نوری که به دست آوردند، نمیگوید یسعی نور الله بین ایدیهم یا نور قرآن یسعی نورهم یعنی نور به دست آمده بین ایدیهم تا آخر آیه که میفرماید ﴿بُشْراکمُ الْیوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها ذلِک هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ﴾ (15) با این مقدمه این عنایت را باید داشته باشید که
قرآن مجید آمده برای این که انسان را از سکون و متوقف بودن که خود این سکون و توقف ایجاد آلودگی میکند به حرکت در آورد و او را به لقاء الله، به جنت الله، به رضایت الله، برساند که هر سه در قرآن مجید برای قیامت انسان مطرح شده ﴿فَمَنْ کانَ یرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یشْرِک بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾ (16) جنت هم که در قرآن فراوان گفته شده ﴿جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ*﴾ که للمتقین و للمومنین رضایت هم که ﴿وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکبَرُ﴾ (17)
در سورهٔ مبارکهٔ توبه مطرح است و بدون فهم قرآن و عمل به قرآن یقیناً، به لقاء، به جنت و به رضوان امکان رسیدن نیست، امّا رحمان و رحیم که ما چگونه باید با این رحمان و رحیم ارتباط برقرار بکنیم و چگونه این مهر را در خودمان تحقق بدهیم که در آینده توضیح کاملی خواهم داد امروز جواب بعضی از مفسرین سنی و شیعه را میدهم که بعضی هایشان اصرار دارند رحمانیت مربوط به دنیا و همهٔ موجودات است، رحیمیت هم اختصاص به آخرت دارد، هر دو طائفه هم در این زمینه روایاتی نقل کردهاند، البته روایات هم ظاهر زیبایی دارد و مورد پسند آدم قرار میگیرد ولی ما نباید ترس داشته باشند. از قبول نکردن بعضی از روایات گرچه ظاهر زیبایی داشته باشد، من بررسی که در خود آیات قرآن کردم دیدم جلوهٔ رحمانیت پروردگار هم در امور معنوی و هم در امور مادی، در دنیا و هم در آخرت است، یعنی آنجا هم جلوهٔ رحمانیت آثارش امور مادی و امور معنوی هست و هم رحیمیتش، در دنیا تجلی در آثار طبیعی دارد هم در آثار معنوی، در قیامت هم تجلی در آثار مادی دارد و هم در آثار معنوی دارد، این است که ویژه قرار دادن رحمان به دنیا و ویژه قرار دادن رحیم به آخرت خیلی قابل قبول نمیتواند باشد. حالاعنایت بکنید هر دو جهت را، هم جلوهٔ رحمانیت را در امور طبیعی و در امور معنوی و هم جلوهٔ رحیمیت را هم همینطور.
﴿یوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی الرَّحْمنِ وَفْداً﴾ (18) وفد در اینجا به معنی پذیرایی است معمولًا از یک گروهی که از مملکتی میفرستند جایی دیگر به عنوان نمایندهٔ یک دولت یا یک مملکت، ده بیست نفر آنجاها از ایشان پذیرایی میکنند پروردگار میفرماید: من پرهیزکاران را در قیامت جمع میکنم به خاطر پذیرایی کردن از آنها، یک بخش از پذیرایی خدا از آنها به وسیلهٔ نعمتهای ابدی بهشت است یعنی آنجا هم جلوهٔ رحمانیت هست و اختصاص به دنیا ندارد باز میفرماید: ﴿لا یمْلِکونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً﴾ (19) یک عدهای مثل انبیاء و ائمه و اولیاء خاص، به خاطر مقامشان، ارزششان، ایمانشان، از پروردگار قول شفاعت گرفتهاند، پروردگار هم به آنها وعدهٔ شفاعت کردن داده اینجا هم میبینید که در آیهٔ شریفه رحمان آمده و مربوط به شفاعت روز قیامت است از ﴿لا یمْلِکونَ﴾ هم استفادهمیکند امّا نعمت معنوی این دیگر خیلی صریح است در قرآن کریم الرحمن که این الرحمن چه کار میکند، علّم القرآن، قرآن را یاد میدهد قرآن را به پیغمبر تعلیم میدهد پیغمبر هم واسطهٔ بین او و بین مردم به مردم تعلیم میدهد ﴿خَلَقَ الْإِنْسانَ* عَلَّمَهُ الْبَیانَ﴾ (20) همین رحمان بیان را تعلیم به بشر میدهد در سورهٔ طه آیهٔ 90 ﴿وَ إِنَّ رَبَّکمُ الرَّحْمنُ﴾ این مالک شما پرودرگار شما مهربان است مهرش هم گسترده است مهرش هم فراوان است محبتش هم زیاد است آثار محبتش هم معنوی و مادی است خوب با داشتن یک چنین پروردگاری ﴿فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی﴾ (21) بیایید و از من پیروی بکنید که پیغمبر خدا هستم و امر من را اطاعت بکنید تا وصل به رحمت رحمانیهٔ پروردگار مهربان عالم بشوید، ببینید اینها همه با هم در ارتباط است و امّا رحیم که بخشی از آن مربوط به امور معنوی است سورهٔ نساء در آیه 25 ﴿وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیرٌ لَکمْ﴾ میفرماید: در برابر جریانات سخت، در برابر حوادث، در برابر مشکلات، در برابر امور مادی و در برابر عمل به مسائل دین، استقامت و صبر به خرج بدهید و ایستادگی بکنید و خودتان را نگه دارید که از مدار دین بیرون نروید اگر خود را نگاه بدارید که از دایره دین خارج نشوید (خیر لکم) برای شما از همه چیز بهتر است ﴿وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ (22) خدا آمرزندهٔ گناهانتان است و خدا نسبت به شما رحیم است، ببینید در اینجا رحمت در ارتباط با دنیای مردم آمده و در امر معنوی هم استعمال شده، خاص آخرت نیست، سورهٔ توبه آیه 99 ﴿سَیدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ (23)
این مربوط به آخرت است سین در اینجا هم سین زمانی نباید باشد باید سین تحقیق باشد، معنی اش این است که خداوند قطعاً اهل ایمان را در رحمتش وارد میکند ﴿إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾ که اینجا رحیم در ارتباط با آخرت ذکر شده سورهٔ یس آیه 58 ﴿سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ﴾ (24)
این دیگر برای داخل بهشت است که وقتی بهشتیان در بهشت آرام گرفتند و روی تختها نشستند از طرف پروردگار اعلام سلامت و امنیت ابدی به آنها میشود و این اعلام سلامت و امنیت ابدی جلوهٔ رحیمیت پروردگار عالم در بهشت است. یک بخش دیگر در رابطه با رحمان و رحیم که در ارتباط با دنیا و امور مادی دنیایی و هم معنوی و در ارتباط با آخرت است انشاء الله فردا خدمتتان عرض میکنم.
______________________________