لطفا منتظر باشید

جلسه اول شنبه (29-9-1399)

(قم منزل استاد)
جمادی الاول1442 ه.ق - دی1399 ه.ش
17.97 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

فیوضات رحمانیه و رحیمیهٔ پروردگار، ویژهٔ اهل توحید

قرآن مجید نکتهٔ بسیار مهمی را به همهٔ انسان‌ها تذکر می‌دهد که اگر کسی با چشم دل به عمق این نکته توجه کند، توحیدش تا حدی کامل می‌شود. قلبْ بدون آراسته بودن به توحید، ظلمت، کور و بی‌درک است و به‌طور یقین، صاحبش را دوزخی می‌کند. 

 

-توحید ناقص، عامل محرومیت از فیوضات الهی

توحیدِ ناقص هم انسان را از بسیاری از فیوضات رحمانیه و رحیمیه محروم کرده و حرکت او را در قیامت به‌طرف مغفرت کُند می‌کند. علت اینکه هشت درجه برای بهشت شمرده شده، به‌خاطر تفاوت ایمان، عمل و اخلاق مردم است؛ همچنین دلیل اینکه جهنم هفت طبقه شمرده شده، به‌خاطر تفاوت کفر، شرک و نفاق مجرمان است. 

 

-فیوضات رحمانیه و رحیمیه در انتظار اهل توحید

ولی کسی که توحید او به حقیقت در حد لازم است، یعنی یا تام است یا در حرکت به‌سوی توحید تام، درهای فیوضات رحمانیه و رحیمیه به روی او در دنیا و آخرت باز است. اهل توحید هم در طول تاریخ با اعمال، اخلاق، حال، رفتار و ارزش‌هایشان، باز بودن این در را نشان داده‌اند؛ گاهی هم از باطن آبرومند بندگان خدا خبر داده‌اند، البته نه از هر باطنی. اینها اگرچه با انسان‌های دارای باطن‌های زشت معاشرت داشتند، در سکوت کامل بودند و دم نمی‌زدند، اشاره‌ و کاری هم نمی‌کردند که طرفشان بفهمد این بزرگوار از زشتی باطن او آگاهی دارد. این خودش اوج اخلاق، بردباری و حلم است.

 

نکته‌ای سازنده و پُرمایه در سراسر قرآن

-کل آفاق و انفس از آیات الهی

بیان نکتهٔ قرآن در‌این‌خصوص از سورهٔ مبارکهٔ بقرهٔ شروع شده و تا جزء آخر قرآن کریم است؛ یعنی قرآن مجید به این نکتهٔ پرمایه، سازنده و رشددهنده به فراوانی اشاره دارد. عدد کمی نیست که انسان بگوید ده یا پانزده بار؛ قرآن مجید مردم را کراراً نسبت به این نکته متذکر، بیدار و هوشیار می‌کند. نکته این است که قرآن مجید می‌فرماید: کل آفاق با همین لفظ، یعنی کل جهان با پدیده‌هایش و کل اَنْفُس، یعنی این جان و حیاتی که انسان و همهٔ موجودات دارند، شعاع به شعاع نفس، حقیقت به حقیقت نفس، رشته به رشتهٔ نفس و زاویه به زاویهٔ نفس، کل موجودات آفاق، جهان، عالم هستی، عرصهٔ تکوین و کل ریزه‌کاری‌های نفْس از آیات خداست. نکتهٔ مهم همین است: «آیه» و «آیات».

 

-کتاب قرآن به‌عنوان آیات‌الله

در بسیاری از آیات قرآن مجید هم وقتی مسئلهٔ قرآن را مطرح می‌کند، به‌عنوان «آیات‌الله» مطرح می‌کند: «یتْلُوا عَلَیهِمْ آیٰاتِهِ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 164) یا «یتْلُوا عَلَیهِمْ آیٰاتِک»(سورهٔ بقره، آیهٔ 129). هر سه نوع آیه، چه آیات آفاق، چه آیات انفس و چه آیات کتاب را باید درک کرد و فهمید. «أَ فَلاٰ یتَدَبَّرُونَ اَلْقُرْآنَ»(سورهٔ محمد، آیهٔ 24) آیا نمی‌خواهند قرآن را بفهمند و درک کنند؟ «أَمْ عَلیٰ قُلُوبٍ أَقْفٰالُهٰا» قفل‌های زیادی به درِ دلشان خورده است که به‌سراغ درک این آیات نمی‌آیند. 

 

-نظر قرآن در خصوص آیات آفاق

خداوند نسبت به آیات آفاق هم همین نظر را دارد و می‌فرماید: «أَ وَلَمْ ینْظُرُوا فِی مَلَکوتِ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ»(سورهٔ أعراف، آیهٔ 185) منظور در اینجا «نظر» است، نه «رؤیت»؛ هر کافر، منافق، مشرک، مجرم و انسان پَستی، هر روز و شب آسمان‌ها و زمین را رؤیت می‌کند و می‌بیند؛ نمی‌خواهد تحصیل حاصل باشد و مشاهده‌کنندگان را بگوید که چرا مشاهده نمی‌کنی؟ آنها مشاهده می‌کنند، اما چشم‌ آنها رؤیتی است، نه نظر؛ چشم آنها چشم گاو، شتر و گوسفند است که در سر آدمیزاد گذاشته‌اند. این چشم حیوان است و کار آن فقط رؤیت خالی است. امیرالمؤمنین(ع) در «نهج‌البلاغه» می‌فرمایند: الصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَالْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوَانٍ» قیافهٔ آنها آدمیزاد است، ولی باطنشان حیوان است. این دیگر نمی‌تواند اهل نظر باشد و اهل رؤیت است.

 

خواستهٔ پروردگار از بندگان، یکتانگری و یکتاگویی

«أَ وَلَمْ ینْظُرُوا فِی مَلَکوتِ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ» نَظر یعنی آیا اینها با دقت در مَلکوت و فرمانروایی آسمان‌ها و زمین فکر نمی‌کنند؟! میلیاردها میلیارد کُراتی که بعضی‌ از آنها چندمیلیون برابر خورشید است و خورشیدی که یک‌میلیون‌وسیصدهزار برابر زمین است، چه کسی می‌گرداند و اینها را به چرخش آورده است؟ چگونه است که این میلیاردها میلیارد جهانِ بالا با همدیگر تصادم نمی‌کنند و از مدارشان بیرون نمی‌روند؟ این را فکر نمی‌کنند که به من برسند؟ نمی‌خواهم نظر بکنند که به خود عنصر برسند؛ به خود عنصر که رسیده‌اید و در اختیارتان است؛ هوا، زمین، موجودات زمین و بعضی از موجودات آسمان‌ها که در اختیارتان است. من نمی‌خواهم به درخت برسید و متوقف بشوید، به حیوان برسید و متوقف بشوید، به دریا برسید و متوقف بشوید؛ بلکه می‌خواهم در اینها اندیشه و نظر کنید. درواقع، در آنها دقت عقلی کنید که از این غربت، بدبختی، بیچارگی، بسته‌بودن، ایستایی و بی‌حرکت بودن دربیایید و حرکت شما به‌طرف من جهت پیدا کند. 

 

-تلاوت و اندیشهٔ در آیات برای رسیدن به الله

من می‌خواهم به خود من برسید، نه به آسمان‌ها! به آسمان‌ها که چین چندروز پیش به کره ماه رسید و آن ابزاری که فرستاده بود، دو متر از سطح ماه را هم کَند و سنگ و خاک از زیر دو متری درآورده است؛ ولی حالا که برگشته، مثل بقیهٔ مردم چین، خوک‌خور، حرام‌خور و دَهری است. هنوز هم از خدا و ارزش‌ها خالی است. من نمی‌خواهم که به موجودات برسید و آنجا توقف کنید. تمام آفاق، اَنْفُس و قرآن، آیات‌الله است؛ یعنی کل اینها نشانه‌های رحمت، قدرت، حکمت، عدل و احسان خداست. من می‌خواهم این نشانه‌گذاری‌هایی که در جادهٔ توحید کرده‌ام، دانه‌دانه رد کنید تا به خود من برسید و موحد و اهل توحید بشوید. 

به نزد آن‌که جانش در تجلی است ××××××× همه عالم کتاب حق تعالی است

این کتاب را بخوان، خودت را بخوان و تلاوت کن! موجودات آفاق، انفس و آیات کتاب الهی، یعنی قرآن مجید را بخوان و تدبر کن؛ برای اینکه به من برسی. خیلی از خارجی‌ها روی قرآن کار کرده‌اند؛ اولین کسی که معجم آیات قرآن را نوشته، یک شخص آلمانی است و محمدفؤاد عبدالباقی مصری معجم «المفهرس» را از معجم او نوشت. اولین معجم‌نویس قرآن، یک شخص آلمانی بوده است که کتابش هم هست و من دارم. خیلی کتاب قطوری است. معلوم می‌شود بالای چهل سال روی قرآن کار کرده که این معجم را نوشته است؛ ولی تا آخر عمرش هم گوشت خوک و مشروب می‌خورد و یکشنبه‌ها سَری هم به کلیسا می‌زد. 

 

-حرکت به‌سوی خداوند با تدبر در آیات الهی

من نمی‌خواهم این‌جوری آیاتم را بخوانید که بی‌دین، مسیحی، مشروب‌خور و گوشت خوک‌خور بمانید. من می‌خواهم آیاتم را بخوانید و سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و مالک‌اشتر بشوید. من می‌خواهم آیات کتاب آفاق را بخوانید و تدبر کنید، بعد خودتان آینه‌ای شوید که تمام کتاب آفاق و انفس را در خودتان منعکس کنید و دارای توحید تام بشوید؛ یعنی غیر از خدا نبینید، غیر از خدا نگویید، به‌طرف غیر از خدا حرکت نکنید و برای غیر از خدا نباشید. این مطلب به این معنا نیست که از دنیا بپرید و خانه، مرکب، لباس و زن و بچه نداشته باشید؛ بلکه معنی‌اش این است که یکتانگر، یکتاگو و یکتااعتقاد باشید و همهٔ آنچه از نعمت‌های ظاهری و باطنی در اختیار شماست، زیرمجموعهٔ این یکتانگری قرار بدهید.

 

-عمل با سنجش و در راه رضای خداوند

این یعنی با سنجش کار بکنید! اگر می‌خواهید یک آجر روی آجر بگذارید، بفهمید که خدا از این کار را راضی است، انجام بدهید؛ اما اگر راضی نیست، شجاعت کنید و انجام ندهید. کار به هوای نفس خودتان گره نداشته باشد که اگر ببینید خدا راضی نیست، بگویید چه‌کار کنم، زندگی است؛ زنم، بچه‌ام، مغازه‌ام، کارخانه‌ام، علمم، مقامم و صندلی‌ام است! این شرک است؛ هم شرک خَفی و هم شرک جَلی است. در این آیات تدبر کنید تا یکتانگر و یکتاگو بشوید. قرآن می‌فرماید: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» فقط از خدا حرف بزنید، اعتقاد و نگاه شما فقط به خدا باشد. وقتی این نگاه را پیدا کردید، از غیرخدا آزاد می‌شوید و رها می‌کنید. وقتی نگاه شما این باشد، دیگر نمی‌توانید در پول داشتن بخیل بشوید، در شهوت دچار حرام نخواهید شد و دیگر صندلی معبود شما نخواهد شد. 

 

نشانه‌گذاری کل عالم در جادهٔ توحید

-اندیشه در آیات الهی، بهترین راه شناخت

این نکته در همه جای قرآن به چشم می‌خورد: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»(سورهٔ فصلت، آیهٔ 53). این «حَتّی» نتیجهٔ جملهٔ قبل است. من آیاتم را در کل آفاق، یعنی عالم هستی و وجودشان ارائه کرده‌ام تا حق بودنِ من برای آنها روشن شود و نزد آنها مجهول و گمشده نباشم. من می‌خواهم با اندیشه در آیاتم مرا پیدا کنید، نمی‌خواهم با اندیشه در آیات به خود آیه برسید و بایستید. نمی‌خواهم بگویید که خورشید را به‌خوبی فهمیدم و می‌دانم شش‌میلیارد و چندصد میلیون سال قبل به‌وجود آمده، حرارت ظاهری آن هم بیست‌میلیون درجه و حرارت داخلی‌اش هم حرارتی است که هیچ‌چیزی در برابر آن مقاومت ندارد، کتابش هم نوشتم. بعد از آن چه می‌شود؟! من نمی‌خواستم در خورشید فکر کنید و وقتی به خورشید رسیدید، بایستید؛ بلکه من خورشید را نشانه‌ای در جادهٔ توحید قرار دادم که با این نشانه گم نشوید و از آغوش ابلیس و کفر سر درنیاورید. کل عالَم نشانه‌گذاری در جادهٔ توحید است.

 

-نشانه‌گذاری‌های خداوند در عالم برای شناخت او

من این را با یک مقدمه دیگر، اگر خداوند لطف کند، فردا توضیح بیشتری می‌دهم؛ آنچه در رابطهٔ با این بحث نظر داشتم، خیلی مختصر برایتان بگویم. بحث این است: وقتی خداوند می‌گوید وجود شما پر از آیات الهی است، یعنی آیاتم و نشانه‌های قدرت، حکمت و رحمتم را در عالم آفرینش و وجود خودتان ارائه داده‌ام و ارائه می‌دهم تا برایتان روشن و معلوم شود که من حق واقعی، ثابت، دائم و ماندگار هستم. همهٔ اینها نشانه‌گذاری است. من نمی‌خواهم که در خودت فکر کنی و کتابی به اسم «انسان، موجود ناشناخته» بنویسی، خیلی هم خوب بنویسی و خیلی هم خوب فهمیده باشی؛ اما بعد، همان مسیحی و کلیسایی و صلیبی در گوشهٔ پاریس بمیری. من این را از تو نخواستم که خودت را بنگری و بعد بایستی، برای خودت کف بزنی که من عجب موجودی هستم! من می‌خواستم خودت را بفهمی و بپرسی که چه کسی مرا با این‌همه آیات در وجودم آفریده و به‌وجود آورده است.

 

انبیای الهی، دعوت‌کنندهٔ مردم به معرفت‌الله

شما این نکته را در سورهٔ احزاب ببینید که اخلاق همهٔ انبیا بوده است: «وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ»(سورهٔ احزاب، آیهٔ 46) یکی از این 124هزار پیغمبر هم امت‌ها را به خودشان دعوت نکردند و نگفتند که ما را بشناسید و همین‌جا بایستید. انبیای من دعوت‌کننده بودند، ولی دعوت‌کنندهٔ به‌سوی من بودند. همه‌اش صحبت اوست! تمام موجودات عالم زبان دارند.

هر گیاهی که از زمین روید ××××× وَحْدَهُ لٰا شَریکَ لَه گوید

 

-جهت همهٔ موجودات عالم به‌سوی خداوند

خورشید می‌گوید من نشانهٔ پروردگار هستم، ماه می‌گوید من نشانهٔ پروردگار هستم، موجودات می‌گویند ما نشانه‌های پروردگار هستیم که شما او را با فِلِش وجود ما پیدا کنید؛ چون همه به‌طرف او جهت دارند، حتی خود ما. ما هم به‌طرف او جهت داریم. در قرآن می‌خوانیم: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»(سورهٔ روم، آیهٔ 30) اصلاً همهٔ وجود ما به‌طرف حضرت حق جهت دارد.

 

-انسان، آیتی از آیات‌الله

انسان هم «آیَة مِن آیٰاتُ اللّه» نشانه‌ای از نشانه‌های خداست؛ ظاهر، باطن و همهٔ زوایای وجودش، نشانه‌ای از نشانه‌های خداست. آن‌وقت این انسان‌ها در نشانه بودن با همدیگر تفاوت کامل دارند. در گلستان و باغستان، گل رز یک نشانه است؛ یک نشانه، یک نهال است؛ یک نشانه، درخت صنوبر است؛ یک نشانه، درخت سیب است؛ یک نشانه، درخت گردوست. همه نشانه هستند، ولی با تفاوت وجود، اندازه،‌ موقعیت و کارکردشان.

 

حضرت زهرا(س)، نشانهٔ عظمای خداوند

یکی از نشانه‌ها در نشانه‌های خدا که نشانهٔ عُظمی (اعظم مذکر آن است) و آیت‌الله‌العظمی، یعنی نشانهٔ بزرگ‌تر خدا در میان نشانه‌هاست، فاطمهٔ زهرا(س) است. این آیت‌الله‌العظمی‌ را هم خیلی آسان می‌شود با آیات قرآن و روایات اثبات کرد که تردیدی در آن نماند؛ یعنی اگر کسی در ایمان، اخلاق، رفتار و دانش زهرا(س) دقت کند، می‌بیند تمام وجود زهرا(س) یکی از نشانه‌های بزرگ‌تر خدا در جادهٔ توحید است که با دقت در وجود او، می‌توان خدا را شناخت.

خدای را نتوان دید جز به چشم رسول ×××××× رسول را نتوان دید جز به چشم بتول

این آیت‌الله‌العظمای پروردگار، صدیقهٔ کبری(س) بود که مسائلی دراین‌زمینه در جلسهٔ بعد، به خواست خدا و با کمک خدا برایتان بیان می‌کنم. 

 

کلام آخر؛ این کشتهٔ فتاده به هامون، حسین توست

زمان با وجود مبارک زینب کبری(س) در ارتباط است. خود زینب کبری(س) نشانه‌ای از نشانه‌های خداست که از افق وجود صدیقهٔ کبری(س) طلوع کرده و او هم خورشیدی است که از این افق طلوع کرده است. وقتی کسی در زندگی زینب کبری(س) تدبر بکند، خدا را در تمام شئون زندگی‌اش می‌بیند. به این خاطر هم، آنهایی که زینب کبری(س) را این‌گونه دیدند، اعلام کرده‌اند که ایشان دارای مقام عصمت است و حرفشان هم درست است؛ چون خود این دختر هم که آیتٌ من آیات‌الله و از آیات بزرگ، «آیاتُها الکبری» است. این را هم نشان داده که نشانهٔ بزرگ حق در راه توحید است؛ یعنی اگر کسی بخواهد توحید را با شیرینی آن درک کند، باید در زندگی زینب کبری(س) تدبر کند.

وقتی کنار بدن قطعه‌قطعه می‌آید، شما ببینید اولین چیزی که از افق وجود زینب کبری(س) طلوع می‌کند، این است: «ربّنا تقبّل منّا هذا القليل» خدایا! این کشته را از ما قبول کن. کنار بدن برادر به‌سراغ هیچ‌چیزی نمی‌رود، جز پروردگار! در همه‌چیز، اول باید به‌سراغ خدا رفت، وگرنه کار به نتیجه نمی‌رسد. در روایت داریم: «كُلُّ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَا يُذْكَرُ بِسْمِ اللَّهِ فِيهِ فَهُوَ أَبْتَرُ» اصلاً هیچ‌چیزی بدون خدا به نتیجه نمی‌رسد. 

 

این توحید زینب کبری(س) است، بعد به‌سراغ نبوت می‌رود و بعد به‌سراغ ولایت و امامت می‌آید، بعد هم از آینده به زین‌العابدین(ع) خبر کاملی می‌دهد و می‌گوید: برادرزاده جان، این بیابان در آینده به شهر تبدیل شده و قبلهٔ عاشقان عالم می‌شود، خاک این بیابان را برای نماز می‌برند، حرم و ساختمان می‌شود و از همه جای دنیا به زیارت پدرت می‌آیند. زینب(س) اگر به خدا وصل نبود، این خبرهای غیبی را از کجا در اختیار زین‌العابدین(ع) گذاشت؟ 

او اول به‌سراغ خدا رفت، بعد به‌سراغ نبوت، بعد هم به‌سراغ حجت خدا، یعنی زین‌العابدین(ع)؛ اما چطوری به‌سراغ نبوت رفت؟ گفت: «وٰامُحمداه، صَلّیٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء» ای فرستادهٔ خدا که فرشتگان به تو درود می‌فرستند. این نبوت و آن‌هم توحید، حالا امامت و ولایت: «هَذَا الْحُسَیْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ».

این کشتهٔ فتاده به هامون، حسین توست ×××××××× این صید دست‌وپا زده در خون، حسین توست

 

قم/ منزل استاد انصاریان/ دههٔ اول جمادی‌الاول/ زمستان1399ه‍.ش./ سخنرانی اول 

برچسب ها :