قسمت بیست پنجم
(کاشان خانه بروجردیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اهل بیته الطیبین».
کلام امیرالمؤمنین(ع) درخصوص خبّاببناَرَت
وجود مبارک حضرت مولیالموحدین، امام عارفین در حکمت چهلوسوم «نهجالبلاغه» از شخصی بهنام خبّاببناَرَت یاد میکنند که این شخص از اولیای الهی بود، زمان پیغمبر اکرم(ص) را کاملاً درک کرده و عاشق وجود مقدس امیرمؤمنان(ع) بود. در کوفه از دنیا رفت و امیرالمؤمنین(ع) در تشییع و تدفین او شخصاً شرکت داشتند. وقتی قبر او را بستند، امام این جملات را دربارهٔ این انسان الهی، ملکوتی، عرشی و پاک که در قلهٔ ایمان و اخلاق بود، در کنار قبر بیان فرمودند:
-رحمت خداوند بر خبّاببناَرَت
«يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ» خدایا! خباببناَرَت را مورد رحمت قرار بده. چه کسی میگوید که خدایا خباب را مورد رحمت قرار بده؟ امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند و یقیناً دعای امیرالمؤمنین(ع) دعای مستجاب است؛ دعایی است که برنمیگردد و برنمیگردانند! چقدر زیباست ما هم بهگونهای باشیم که امروز وجود مبارک امام عصر(عج) و اولیای خدا دعاگوی ما باشند. این سرمایهٔ عظیمی برای ماست! یقیناً دعای آنها مشکلات ما را حل و گره از زندگی ما باز میکند. چرا اینقدر قرآن به دعا اصرار دارد؟ برای اینکه دعا کلید حل مشکل است.
-ایمان عاشقانۀ خبّاب در اوج شکنجهگری بتپرستان
بعد حضرت فرمودند: «فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً» خباب در مکه که اوج شکنجهگری بتپرستان علیه مردم مؤمن بود، خدمت پیغمبر عظیمالشأن اسلام آمد و مشتاقانه مسلمان شد. این خیلی مهم است که عاشقانه اسلام را قبول کرد! او میدانست که اگر اسلام را بپذیرد، از شکنجه در امان نخواهد بود. در امان هم نبود و حتی تا زمان امیرالمؤمنین(ع) مورد آزار مجرمان و بدکاران بود. جوان باکرامتش را شهید کردند، شکم عروس حاملهاش را پاره کردند، بچه را درآوردند و به دیوار کوبیدند، خود عروسش را هم کشتند؛ اما خبّاب ذرهای از دینش عقبنشینی نکرد، گلهمند هم نشد و زبان به شکایت باز نکرد. مشتاقانه مسلمان شد و عاشقانه اسلام را قبول کرد.
-هجرت بهسوی خدا و پیامبر خدا(ص)
«وَ هَاجَرَ طَائِعاً» مهاجرت کرد که مهاجرتش هم فقط از روی فرمانبرداری از پروردگار مهربان عالم بود. در قرآن میخوانیم: «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»(سورهٔ نساء، آیهٔ 100) این هجرت، هجرت بهسوی خدا و پیغمبر عظیمالشأن اسلام بود؛ یعنی خبّاب پرقیمتترین هجرت را داشت.
-قناعت در رزق پاک و خودداری از رزق آلوده
حضرت در جملهٔ بعد فرمودند: «وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ» این مرد به همان روزی و معیشتی که بهاندازهٔ به او میرسید و زندگیاش را در حد معمولی اداره میکرد، قانع بود. قانع به چه کسی گفته میشود؟ به کسی گفته میشود که از مرزهای حلال خدا خارج نشود و خودش را به امور حرام وارد نکند. این معنی قناعت است؛ قناعت به رزقالله که رزق پاک است و خودداری از حرام که رزق آلوده و ناپاک است. اینهایی که بهدنبال حرام، یعنی ربا و رشوه، غصب و اختلاس هستند، یقیناً به خداوند اعتماد ندارند و فکر میکنند که اگر بهدنبال این اموال حرام نروند، زندگیشان نمیچرخد و کارشان سامان نمیگیرد؛ اما اینطور نیست! شما کنار خدا بمان، پروردگار عالم روزیِ پاک به تو میدهد؛ حالا یا بهاندازه یا بیشتر. در هر صورت، خود این رزق هم از امتحانهای الهی است.
-خشنود از خداوند در عین سختی و مشقّت
«وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ» خبّاب با اینکه در راه خدا خیلی سختی و رنج کشید و داغ دید، امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند که از خدا کاملاً خشنود و راضی بود. این محصول پیوند عاشقانه با پروردگار عالم است که انسان در هر حالی، در اوج مشکلات، سختیها و گرفتاریها، از محبوب و معبودش راضی باشد.
-زندگی مجاهدانه در راه خدا و برای خدا
«وَ عَاشَ مُجَاهِداً» خبّاب عمری در کوشش و فعالیت برای خدا زیست و زندگی کرد.
چهار ویژگی انسان شایسته
بعد از اینکه حضرت این مرد الهی را با این کیفیت معرفی کردند، خطاب به مردم حاضر فرمودند: «طُوبَی لِمَنْ ذَکَرَ المَعادَ» سعادت باد بر کسی که یاد روز قیامت و معاد است. اگر آدم روز قیامت را یادش باشد، یک ترمز در مقابل گناهان و محرّمات است. «وَعَمِلَ لِلْحِسَابِ» هر کاری میکند، برای خدا میکند تا پروردگار عالم کارش را در فردای قیامت بهحساب بیاورد و رد نکند. «وَقَنَعَ بِالْکَفَافِ، وَرَضِیَ عَنِ اللهِ» خوشبهحال کسی که به همان مقدار روزی حلال قانع است و در همه حالی، از پروردگار عالم خشنود، راضی و شادمان است.
قم-کاشان/ برنامهٔ حکیمانه/ ربیعالاول/ پاییز 1399ه.ش./ جلسهٔ بیستو`پنجم