قسمت بیست و هفتم
(کاشان خانه بروجردیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و اهل بیته الطیبین».
استواری دین خداوند بر مبنای پنج اصل مهم
یک تفسیر قرآن به نام «روحالبیان» هست که در قرن یازدهم نوشته شده است و چاپهای متعددی دارد. من این مطلب را از چاپ اول، جلد سوم، صفحهٔ 239 نقل میکنم. این چاپ اول بهاصطلاح چاپخانهها، قطع رَحلی، یعنی قطع بزرگ است و بعد در ده جلد وزیری هم، خیلی منظم و تحقیقشده چاپ شده است. در این کتاب نقل میکند که خداوند متعال پنج مطلب را به موسیبنعمران(ع) یادآوری کرد و آموخت. خدا به موسیبنعمران(ع) فرمود که این پنج مطلب، ستون دین است. خیلی مهم است! این یعنی دین من بر این پنج پایه استوار است.
الف) اطاعت خداوند تا پایان فرمانروایی پروردگار
«مٰا لَمْ تَعْلَم قَد ضٰالَ مُلْکی فَلٰا تَتْرُک طَاعَتی» تا وقتی فرمانروایی و حکومت من در این عالم هستی پابرجا و سر جایش است؛ البته همیشه پابرجا و سر جایش است!
آنچه تغیّر نپذیرد، تویی ××××××× و آنکه نمرده است و نمیرد، تویی
ما همه فانی و بقا بس تو راست ×××××××× ملک تعالی و تقدس تو راست
این یک حقیقت است که پروردگار عالم وجود دائمی و همیشگی است؛ پس منتظر ننشینم که حکومت و فرمانروایی او به پایان برسد و خودم را راحت و با دل خوش به آب و آتش گناه بزنم. خدا به موسی میفرماید: تا زمانی که فرمانروایی من برپاست، اطاعت از مرا ترک نکن و مطیع نفس و شیطان نشو.
ب) ناامید نشدن از روزیرسانی پروردگار
«مٰا لَمْ تَعْلَم أنّ خَزٰائِنی قَد نَفِدَت فَلا تَهتِم بِرِزْقِک» تا زمانی که خزانهٔ من برپاست و مایههای این خزانه تمام نشده است، نسبت به روزیِ خودت به من تهمت نزن؛ نگو تمام میشود، دیگر به من نمیرسد؛ نگو پایان میپذیرد و دیگر دست من خالی میماند. اگر چنین خیالی برایت بیاید که خزانهٔ پروردگار پایانیافتنی است، پس فکر دیگری برای خودم بکنم و از هر راهی که میشود، تدارک مال و زندگی ببینم، بدان که خزانهٔ من تمامشدنی نیست؛ چنانکه در دعای جوشنکبیر میخوانیم: «يَا مَنْ لا يَنْقُصُ مِنْ خَزَائِنِهِ». خداوند میلیاردها سال است که به موجودات زنده و انسانها روزی میدهد، شمارهٔ همهٔ اینها را هم لحاظ نمیکند. میلیاردها پرنده، چرنده، خزنده، ماهیان دریا و میلیاردها مرد و زن، کودک، جوان و پیر کنار سفرهٔ او هستند و میخورند.
ادیم زمین سفرهٔ عام اوست ××××××××× بر این خوان یغما، چه دشمن، چه دوست
تو برای همه مقرر کردهای که روزیشان را برسانی!
ای کریمی که از خزانهٔ غیب ××××××××× گبر و ترسا وظیفهخور داری
دوستان را کجا کنی محروم ××××××××× تو که با دشمنان نظر داری
مؤمن، رفیق و محبّ خدا، خداخواه! وقتی با چشمت میبینی که پروردگار به همهٔ بیدینان عالم، همهٔ مخالفان و دشمنانش، صبح و ظهر و شب روزی میدهد، اولاد و خانه و زندگی میدهد، چرا به پروردگار تهمت میزنی که نکند خزانهاش تمام بشود، به خزانهٔ دیگری دست بزنم! اگر دستت را از خزانهٔ خدا برداری، هیچ راهی ندارد، مگر اینکه دستت را در خزانهٔ شیطان ببری و حرام برای خودت تدارک ببینی. به خدا اعتماد داشته باش، به او توکل کن و از کنار خزانهٔ رزق او به جای دیگری نرو؛ چون هیچچیزی گیر تو نمیآید. آنچه گیر تو میآید، نجس و ناپاک و آلوده است، زندگی و آخرتت را تباه کرده، زن و بچهات را هم تاریک میکند.
ج) در امان نبودن از حملهٔ ابلیس تا روز قیامت
«وَمٰا لَمْ تَعْلَم أنّ عَدُوّك قَدْمٰاتَ فَلا تَأمَنْ مُفٰاجاتِه وَلٰا تَدَع مُحٰارِبَتِه» تا وقتی یقین نکردهای که دشمنت نابود شده است، خودت را ایمن از برنامههای خطرناکش نبین و مبارزهٔ با او را ترک نکن. این دشمن هم ابلیس است که عمرش تا برپا شدن قیامت طولانی است؛ پس هیچوقت خودت را از او در امان ندان.
د) پرهیز از سرزنش و ملامت گنهکاران
«وَمٰا لَمْ تَعْلَمْ أنّى قَدْ غَفَرْت لَك فَلَا تَعِبِ الْمُذْنِبِين» تا وقتی یقین پیدا نکردهای که من گناهانت را نیامرزیدهام، دیگر گنهکاران را سرزنش نکن!
اگر من ناجوانمردم به کردار ×××××××× تو بر من چون جوانمردان گذر کن
حالا گناهی از من دیدی، چرا با چشم تیز و تند به من نگاه میکنی و ملامت و سرزنش میکنی؟ مگر خودت گناه نکردهای؟ مگر خودت گناهی در پروندهات نداری؟ آیا همهٔ گناهانت بخشیده شده است که حالا بر سر منِ گنهکار میزنی؟
ه) ایمنی از عذاب الهی با ورود به بهشت
«وَمٰا لَمْ تَدْخُلِ جَنّتى فَلَا تَأمَن مَكْرى» موسی! تا وقتی وارد بهشت من نشدهای، از عذاب من احساس ایمنی نکن، همیشه نگران باش و دغدغه داشته باش. وقتی درِ بهشت را باز کردم و تو را با احترام وارد بهشت کردم، دیگر برای ابد در حال امنیت زندگی کن، از عذاب من هم احساس دائمی کن که در امان هستی.
قم-کاشان/ برنامهٔ حکیمانه/ ربیعالاول/ پاییز 1399ه.ش./ جلسهٔ بیستو`هفتم