روز ششم دوشنبه (30-1-1400)
(تهران حسینیه هدایت)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- نگاه قرآن به انسان
- -رذایل اخلاقی، سبب دوزخیشدن انسان
- -ناتوانی شیطان و نقشههای او
- -وجود انسان، محتاج و ضعیف
- مقام کبریایی، برازندهٔ وجود پروردگار
- ارتباط عجیب پروردگار با بندگان
- -شگفتیهای غیرقابلشمارش قرآن
- -حقیقت معنایی «إنّ» در آیات قرآن
- -چینش فوقالعاده، معجزهٔ قرآن مجید
- -مهرورزی و دلسوزی بسیار پروردگار نسبت به بندگان
- قدرت و غنا، دستاورد رسیدن به مقامات الهی
- دو بال پرواز برای رسیدن به مقام توبه
- -جهالت، عامل گرفتاری انسان در گناه
- -معنای جهالت
- -اقرار بنده به ضعیفی و ناتوانی
- -پروردگار، آگاه و حکیم به ناتوانی بنده
- کلام آخر؛ «أَبَتَاه رُفِعَتْ قُوَّتِی وَ شَمَتَ بِی عَدُوِّی»
- -دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله ربّ العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
نگاه قرآن به انسان
خداوند عظیم است و عظمت وجود مقدس او برای ما که عقلمان عقل جزئی است، قابلدرک نیست. قرآن مجید هم عظیم است و عظمت قرآن هم برای ما قابلدرک نیست. خدا مجموعهٔ عالم را هم به عظمت یاد نکرده، فقط حدود هفتصد آیه دربارهٔ مجموعهٔ عالم و هویتش در قرآن مجید آورده است. برای نمونه، در قرآن میخوانیم: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ»(سورهٔ آلعمران، آیهٔ 190). با اینکه نه همهٔ اسرار زمین و نه جغرافیای آسمانها کشف شده است، شما کلمهٔ عظیم در این هفتصد آیه نمیبینید.
-رذایل اخلاقی، سبب دوزخیشدن انسان
اما در قرآن دربارهٔ ما چه میگوید؟ اگر ما به نگاه او نسبت به خودمان دقت کنیم، از خیلی از رذایل اخلاقی، پاک و صاف میمانیم. رذایلی که بعضی از آنها هم در خانواده، هم در جامعه، هم در دنیا و هم در آخرت، خیلی مشکلساز است و گاهی یکی از آن رذایل، سبب دوزخیشدن ما میشود؛ مثلاً اگر شما در اواخر سورهٔ آلعمران و اوایل سورهٔ توبه ملاحظه کنید، خداوند انسان بخیل را اهل آتش میداند. چیز دیگری هم از او نمیگوید که گناهان و فسادهای دیگری هم دارد یا نه! فقط میفرماید: «الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(سورهٔ آلعمران، آیهٔ 180) آنهایی که از متاع و ثروتشان نسبت به بندگان من بخل میکنند، «سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» کل ثروتشان را در قیامت به گردنبند فلزی آتشینی تبدیل میکنم و در گردنشان میاندازم که همیشه هم هست. خیلی از ثروتمندان بخیل هستند و خیلی از آنها هم به بخل خودشان توجه ندارند و نمیدانند که همین یک فساد اخلاقی، سبب دوزخیشدن آنها میشود.
در سورهٔ توبه هم، همین مطلب را بهشکل دیگری بیان میکند و میفرماید: «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ»(سورهٔ توبه، آیهٔ 34) کسانی که پول خوبی دارند و در راه خدا انفاق نمیکنند، «فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ» وعدهٔ عذاب دردناک به آنها بده. انباشتهکردن اینهمه ثروت روی هم و مُردن چیست؟ بخل عامل این کار است.
-ناتوانی شیطان و نقشههای او
خدا خودش و قرآنش را میگویم عظیم؛ ابلیس به آن پرقدرتی را میگوید «إِنَّ كَيدَ الشَّيطانِ كانَ ضَعيفًا»(سورهٔ نساء، آیهٔ 76) خیلی ناتوان و بدبخت است. برخلاف اینکه خیلیها فکر میکنند ابلیس (شیطان) موجود خیلی پرقدرتی است؛ خودش و نقشهاش ضعیف است.
-وجود انسان، محتاج و ضعیف
حالا نظری که دربارهٔ ما دارد؛ اگر خودش توفیق بدهد که ما این نظر را درک و لمس کنیم، از خیلی از رذایل اخلاقی در امان میمانیم. نظر خدا دربارهٔ ما این است: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ»(سورهٔ فاطر، آیهٔ 15) همهٔ وجود شما عین احتیاج است. اصلاً غنائی در وجود شما وجود ندارد. کجای وجود شما دارای غناست؟ شما در همهچیز محتاج آفریده شدهاید و علاوهبر محتاجبودن، ضعیف هم آفریده شدهاید: «وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِيفاً»(سورهٔ نساء، آیهٔ 28). شما خیلی ناتوان هستید! نقل میکنند که اگر مجموعهٔ این ویروس را دانهدانه از همه جای کرهٔ زمین (فضا و بدن مردم) جمع بکنند و کنار هم در ترازو بگذارند، به پنج گرم نمیرسد؛ ولی چون ضعیف هستیم، در علم، بدن و اقتصاد، زمینگیرمان کرده است.
مقام کبریایی، برازندهٔ وجود پروردگار
اگر من این را لمس کنم که همهٔ وجودم ترکیبی از احتیاج، نیازمندی، تهیدستی، فقر و ضعف است، دویست سال هم در دنیا بمانم، برای یکبار و یک چشم بههمزدن هم تکبر نمیکنم. من میفهمم که کبریایی وقف حریم آن وجود مقدسی است که بهاندازهٔ توانِ فهم ما در دعای جوشنکبیر، با هزار وصف ویژه معرفی شده است. کبریایی برازندهٔ اوست، نه من که فقر و ضعف محض هستم. با درک این حقیقت، سینهای برای آدم نمیماند که جلوی کسی سپر کند. همچنین این حرف هم دیگر از زبان کسی صادر نمیشود که بگوید من؛ علم من، مرجعیت من، ریاست من، شاهی من، ثروت من. هرچه هم پول، علم یا صندلی به تو برسد، از عنوان فقر و ضعف جدا نمیشوی. تو در هر صورت، فقیر و ضعیف آفریده شدهای. تا اینجای سخن معلوم بود؟
خدا مسائلی را دربارهٔ خودش نسبت به ما فقیران و ضعیفان مطرح کرده است که به قول لاتهای قدیم تهران، آدم را دیوانه میکند. آنها میگفتند: یک چیزی شنیدهام، دیوانهکننده! یک چیزی دیدهام، دیوانهکننده! حق این است که منِ ضعیفِ ناتوان را رها بکند؛ مثل خیلی از حشرات و حیوانات ضعیف و ناتوان که کاری به کارشان ندارد. چه حیوانی مکلف است؟ هیچ حیوانی مکلف نیست. چه حیوانی قوی است؟ هیچ حیوانی قوی نیست. چه حیوانی غنی است؟ هیچ حیوانی غنی نیست. شما میدانید که خیلی از حیوانها گدای یک لاشهٔ مردهٔ حیوان دیگری هستند؛ اگر گیرشان بیاید، مست میکنند. حالا شیر لاشهٔ یک الاغ گیرش آمده یا کرکس لاشه یک لاکپشت گیرش آمده است.
خدایا! جهانیان چهچیزی دارند؟ چهشان است؟ خدایا! فرشتگان چهچیزی دارند؟ آنها هیچچیزشان نیست که بگوییم چهشان است! درباره آنها فرمودهای که ابداً از دایرهٔ عبادت من بیرون نیستند. جنها چهشان است؟ اصلاً موجودات جهان چهشان است؟ اینها هیچچیزی ندارند و مالک و آقای خودشان هم نیستند.
ارتباط عجیب پروردگار با بندگان
-شگفتیهای غیرقابلشمارش قرآن
ما ناتوان و نیازمند هستیم. ما عظمت، فوقالعادگی و جایگاه آنچنانی با این فقر و ضعفمان نداریم؛ اما ارتباط او را با خودمان ببینید که چقدر عجیب است. آنهایی که در آیات قران دقت میکنند، درمییابند که عجیب است. پیغمبر اکرم(ص) میفرمایند: «لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ» شگفتیهای کتاب قرآن شمردنی نیست. این روایت در «اصول کافی» است و اهلتسنن هم عین آن را نقل کردهاند. روایت نصف صفحه است که یک جملهاش این است: «لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ». قرآن مطالب و حقایقی دارد؛ مخصوصاً آنچه مربوط به خدا، همچنین آنچه مربوط به خدا و انسان است. حالا من قطعهای از آن را برایتان عرض بکنم.
-حقیقت معنایی «إنّ» در آیات قرآن
خدا در قرآن میفرماید: «إِنَّ اللَّهُ»؛ حرف «إنّ» در قرآن زیاد آمده است و مترجمینی که این حروف و ادات قرآن را ترجمه نکردهاند، به قرآن ظلم کردهاند. «إنّ» جزء آیه و بهمعنای «حتماً»، «قطعاً»، «الزاماً» و «بیبرو برگرد» است. «إنّ» باید در ترجمهٔ قرآن بیاید تا خواننده بفهمد داستان عظمت آیه با این «إنّ» از چه قرار است!
-چینش فوقالعاده، معجزهٔ قرآن مجید
«إِنَّ اللَّهُ» حالا جالب است که آیه نمیفرماید «إِنَّ الرَّحمٰن» یا «إِنَّ الرَّحِیم». «اللّه» یعنی آن وجود مقدسی که دارای جمیع صفاتِ کمال، جلال و جمال است و کلّ آنها هم بینهایت است؛ چون صفات همان ذات است و دو چیز نیست. صفات ما با خودمان دو چیز است؛ میگویند فلانی عالم است، یعنی قبلاً عالم نبوده و علم الآن صفت اوست که ممکن است از دست برود. درحالیکه وقتی میگوییم خدا علیم است، یعنی علیم بوده، اکنون هم هست و در آینده هم خواهد بود، از دستش هم نمیرود، اندازه هم ندارد و نامحدود است. معجزهٔ قرآن مجید این است که چینش آن خیلی فوقالعاده است. شما به جای این «إِنَّ اللّه»، «إِنَّ الرَّحمٰن» بگذار؛ معنی آیه بهطور کلی تعطیل میشود.
-مهرورزی و دلسوزی بسیار پروردگار نسبت به بندگان
«إِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤوفٌ»(سورهٔ حدید، آیهٔ 9)؛ «اللَّه» با «إِنَّ رَبَّكُمُ» هم در قرآن آمده است. «رَبّ» هم همان بوی «اللّه» را میدهد. مالک و مربی شما نسبت به شما رئوف و بسیار مهرورز است. «رئوف» در این آیه صفت مشبّهه است؛ یعنی مهرورزی او به شما إلیالابد با اوست. مبادا از این نسیم مهرورزی فرار بکنی و خودت را با تقصیر و اشتباه خودت کنار بکشی که شامل حال تو نشود؛ وگرنه مهرورزی او سرِ جایش و ابدی است و تغییر هم نمیکند. خورشید که خورشید است، بیرون میتابد و معلوم نیست چقدر منفعت دارد؛ اما اگر شما یک سال در اتاقی بروی و درهای بیپنجره هم برای آن درست بکنی تا آفتاب نتابد، دهجور بیماری پوستی میگیری، میکروب بر تو مسلط میشود و طهارت خورشیدی پیدا نمیکنی.
«إِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤوفٌ رَحِيمٌ» او بسیار مهرورز است، مِهرش را برای شما خرج و هزینه میکند و تعطیلی ندارد. همچنین خیلی رحیم است؛ اگر رحیم را به فارسی معنا بکنم، یعنی دلسوز، مهربان و رحیم به شماست.
قدرت و غنا، دستاورد رسیدن به مقامات الهی
اکنون به اصل مطلب رسیدم؛ این رئوف و رحیم مقاماتی را برای شما فقیران و ضعیفان قرار داده است که با رسیدن به این مقامات، تهیدستیِ شما به غنا و ناتوانیتان به قدرت تبدیل میشود. وقتی دست شما پر باشد، ضعفتان هم جبران شود و قوی بشوید، بهراحتی میتوانید بهطرف رضوان، بهشت و مغفرت من پرواز کنید. دیگر سنگین نیستید که نتوانید بالا بیایید. رفعت و قدرت پیدا میکنید. همه این آیه را بلد هستید که قرآن میفرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ»(سورهٔ منافقون، آیهٔ 8) عزت برخلاف توضیحش در ایران که همه تصور میکنند عزت بهمعنای آدم دوستداشتنی و عزیز است؛ عزت در قرآن بهمعنای قدرت غیرقابلشکست است. «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ» قدرت غیرقابل شکست برای خداست. «وَلِرَسُولِهِ» اینقدر پیغمبر من قدرت دارد که شکستبخور نیست. «وَلِلْمُؤْمِنِينَ» همچنین قدرت برای شما مردم باایمان است که نه در برابر استعمار، نه در برابر ماهوارهها، نه در برابر شهوات حرام و نه در برابر پول حرام شکست نمیخورید.
مؤمن قدرت شکستناپذیر است! اولِ کار فقیر و ضعیف هستی؛ ولی من با مهرورزی و رحمتم مقاماتی برای تو قرار دادم که با رسیدن به آن مقامات، دستت پُر میشود و غنی میشوی. همچنین ضعف تو هم از بین میرود و قوی میشوی. وقتی با دست پُر وارد قیامت شدی، هشت بهشت برای توست. وقتی هم که با قدرت وارد بهشت شدی، تو را از درون جهنم عبور میدهم (راه بهشت از درون جهنم میگذرد)، آتشی که آسمانها و زمین تاب نمیآورد، یک موی کوچکِ ندیدنی بدنت را نمیسوزاند. اینقدر قوی هستی که جهنم پیش تو شکستخورده است و تمام بهشت هم به تو تعلق دارد. لذا به آنهایی که خیلی قوی هستند و دستشان هم پر است، میفرماید: از هر در بهشت که میخواهید وارد بشوید، وارد بشوید؛ بهشت برای شماست و من همهٔ بهشت را به شما ارث میدهم. در قرآن میخوانیم: «الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»(سورهٔ مؤمنون، آیهٔ 11).
دو بال پرواز برای رسیدن به مقام توبه
یک مقامی که برایتان قرار دادهام و مقام بسیار مهمی هم است، مقام توبه است. امیرالمؤمنین(ع) از این مقام در «نهجالبلاغه» خیلی تعریف کردهاند. من این مقام را برای شما قرار دادهام که پاکسازی، طیب و طاهر بشوی. برای رسیدن به این مقام، باید سلسلهگناهانی را ترک کنی که به آن آلوده بودهای؛ همچنین به سلسله خوبیهایی آراسته بشوی که به آن آراسته نبودهای. دو تا بال: حذف و ترک گناهان و انتخاب خوبیها.
-جهالت، عامل گرفتاری انسان در گناه
توبه مقام باعظمتی است! در دعاهای ماه رمضان هم هست و به ما یاد دادهاند که از پروردگار بخواهیم مقام توبه و تائبان را نصیب ما کند. من قبل از اینکه بیایم، چهار آیه در زمینهٔ توبهٔ تائبان آماده کرده بودم؛ ولی فکر کنم که فقط بتوانم یک آیهاش را بخوانم و ترجمه کنم و برای تفسیر فرصت نشود. تمام آیات قرآن شگفتآور است؛ ببینید با فقیر و ضعیف چهکار میکند! ضعیف بوده و مرتکب گناه شده است. اگر قوی بود، ابلیس و هوای نفس را رد میکرد. ناتوان بوده که نتوانسته خودش را در برخورد با لذتهای حرام نگه دارد و آلوده شده است. حالا دلش میخواهد که پاک شود، خدا در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ»(سورهٔ نساء، آیهٔ 17) توبه در پیشگاه خدا برای مردان، زنان، جوانان، پیران و میانسالهایی است که در فضای جهالت دچار گناه شدهاند.
-معنای جهالت
ما با رفتن پای اینهمه منبر و جلسات، در فضای جهالت نبودیم و گناه هم کردیم؛ یعنی توبه برای ما نیست؟ ما باید معنی این جهالت را بفهمیم. وقتی غرایز، شهوات، آمال و آرزوها به آدم حمله میکند، نور عقل را میپوشاند. در پوشیدهشدن نور عقل، آدم در تاریکی جهالت قرار میگیرد و گناه میکند. زمانی که گناه تمام میشود، این فضا از بین میرود، دوباره نور عقل میتابد و آدم پشیمان میشود. این معنی جهالت است.
-اقرار بنده به ضعیفی و ناتوانی
توبه در پیشگاه خدا برای کسانی است که در تاریکی جهالت، بهخاطر هجوم غرایز، آمال و شهوات گناه کردهاند. «ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ» اینها توبهشان را هم عقب نینداختهاند. وقتی گناه تمام شد و پشیمان شدند، سرشان را پیش خدا کج کردند و گفتند: ما اشتباه کردیم و نباید این کار را میکردیم. اینها از ولیاللهالاعظم یاد گرفتهاند که بعد از تمامشدن گناه، اینگونه به من بگویند و اقرار کنند: «وَ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ» من اگر قوی بودم، گناه نمیکردم. «الذَّلِیلُ» من اگر عزیز بودم، گناه نمیکردم. «الْمِسْکِینُ» من اگر زمینگیر نبودم، گناه نمیکردم. من با اینها چهکار میکنم؟ «فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» توبهٔ همشان را قبول میکنم.
-پروردگار، آگاه و حکیم به ناتوانی بنده
«وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» من دانا هستم به اینکه بندهٔ من، ضعیف و ناتوان بودی، گول خوردی، مغرور شدی و در دامن گناه افتادی. من حکیم هستم و کارم درست است. وقتی بندهام توبه میکند، دست رد به سینهاش نمیزنم. من حکیم هستم و کارم قوی است؛ شُل با تو برخورد نمیکنم! به تو میگویم: توبه کردی، قبول کردم؛ حالا که تو را قبول کردم، تو هم دوتا کار بکن. آن دو کار در آیات بعد هست که اگر زنده بمانم و خدا لطف کند، در جلسات آینده میگویم. یک کار این است که همهٔ بدیها را حذف کنی؛ یک کار هم این است که خوبیهایی که نداشتهای، انتخاب کن و دارا باش تا دستت پر بشود.
کلام آخر؛ «أَبَتَاه رُفِعَتْ قُوَّتِی وَ شَمَتَ بِی عَدُوِّی»
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ مِصباحُ الْهُدی اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَحْمَهَ اللهِ الْواسِعَه».
چندروزی به شهادتش مانده که پنجشش نفر از خانمهای مدینه به دیدنش آمدند و گفتند: خانم، غیر از اینکه برای زیارت شما آمدهایم، اگر هر کاری هم برای خانه داری، بگو تا انجام بدهیم. حضرت فرمودند: چون من حس کردم که دوسه روز دیگر از دنیا میروم، تمام لباسهای علی و بچههایم را با این بدن و بازویم شستهام و برای چندروز بعد از مرگم هم نان پختهام؛ ولی حالا که شما درخواست دارید کاری برایم انجام بدهید، چندروز است که از این بستر بلند نشدهام و دلم برای پدرم تنگ شده است. زیر بغل مرا بگیرید و تا کنار قبر پیغمبر(ص) ببرید. به اجازهٔ خدا، درِ خانهاش به روی مسجد باز میشد و بعد از پیغمبر(ص)، در را بستند؛ برای همین مجبور بود که از خانه به کوچه برود و در حرم بیاید.
یک شب که در مدینه بودم، مسیرش را قدم گرفتم، پانزده قدم میشد. با اینکه زیر بغلش را گرفته بودند، حدود هفتهشت قدم که آوردند، ناگهان گفت: خانمها بگذارید که بنشینم، دیگر نمیتوانم حرکت کنم! وقتی مقداری نشست، دوباره زیر بغلش را گرفتند و بردند. وقتی وارد حرم شد و چشمش به قبر پدرش افتاد، خودش را با همهٔ وجود روی قبر انداخت و گفت: «أَبَتَاه رُفِعَتْ قُوَّتِی وَ شَمَتَ بِی عَدُوِّی» پاشو ببین که به من زخم زبان میزنند؛ مگر من چهکار کردهام؟! روی قبر از حال رفت.
من از قول این محبان، شیعیان و ارادتمندانت به شما میگویم: برای شما سختتر بود که قبر پدرت را دیدی یا برای نوهٔ سیزدهسالهات سکینه(س) که بدن قطعهقطعهٔ پدر را در گودال دید؟ تو تا به قبر رسیدی، گفتی «أَبَتَا»؛ بچهات هم وقتی به بدن رسید، صدا زد «أَبَتَا»؛ تو شرح حال خودت را به پیغمبر(ص) گفتی، اما دخترت کنار گودال گفت: «يا أبَتاهُ انظُر إلٰى عمَّتيَ المَضروبَةِ».
-دعای پایانی
خدایا! از زمانی که ماه رمضان را قرار دادهای، «يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ»(سورهٔ توبه، آیهٔ 36) تا الآن، هرچه روزهداران عالم در این ماه دعا کردهاند، دعایشان را در حق ما، زن و بچهها و نسل ما مستجاب کن.
خدایا! ما فقیر و ضعیف هستیم، این عبادات ناقابل و کم ما را به کَرَم خودت قبول کن.
خدایا! ما را از خودت رد نکن.
خدایا! ما ضعیف هستیم، طاقت نداریم به ما بگویی برو، من دیگر خدای تو نیستم و تو هم بندهٔ من نیستی.
خدایا! به لطف، کَرَم، آبروی انبیا و ائمه و قرآنت، این بیماری را از کرهٔ زمین بردار و تمام بیماران بیمارستانها را سالم به خانههایشان برگردان.
خدایا! دعاهای امام زمان(عج) را در حق ما مستجاب کن.
خدایا! تمام گذشتگان ما را با حسینت محشور کن.
خدایا! به صدیقهٔ کبری(س) قسم، به گریههای زینب کبری(س) قسم، فرج امام زمان(عج) را نزدیک کن و چشم ناقابل ما را به جمال الهی او روشن کن.
تهران/ حسینیهٔ هدایت/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1400ه.ش./ سخنرانی ششم