لطفا منتظر باشید

جلسه نوزدهم یکشنبه (12-2-1400)

(تهران حسینیه همدانی‌ها)
رمضان1442 ه.ق - فروردین1400 ه.ش
16.11 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل‌بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

جایگاه و ارزش معرفت و شناخت

رفتار، کردار، اخلاق و عبادات پیغمبر اسلام(ص) و ائمه طاهرین(علیهم‌السلام)، افراد آماده و مُستعد را عاشق تحصیل معرفت کرد؛ تا جایی که بسیاری از چهره‌های عاشقِ معرفت، سفرهای طولانی می‌کردند تا خدمت رسول خدا(ص) یا ائمه طاهرین(علیهم‌السلام) برسند و کسب معرفت کنند.

 

-جایگاه اهل معرفت، جایگاه شهدا

روایات باب معرفت بیشتر باعث حرکت مردم شد؛ مثلاً در بعضی از روایات دارد: کسی که در راه تحصیل معرفت حرکت کند و در این راه بمیرد و به مقصد، یعنی به پیغمبر(ص)، به ائمه(علیهم‌السلام) یا به جلسۀ علم نرسد، «ماتَ شَهيدا»؛ نه اینکه «مَاتَ کمثل شهید» مرگش مانند شهید است، بلکه او خودِ شهید است.

 

-معرفت، معیار ارزش انسان

این‌قدر مسئلۀ معرفت ارزش و اهمیت دارد که امام سوم حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) به یک عربی که خدمتشان آمده بود، فرمودند: «اَلمَعرُوف بِقَدرِ الْمَعرِفَه» در دستگاه خدا، چه در دنیا و چه در آخرت، نیکی به‌اندازۀ معرفت انسان است. معرفت درهای خیر را در دنیا و درهای بهشت را در آخرت به‌روی انسان باز می‌کند. جملۀ فوق‌العاده‌ای است! یعنی سیدالشهدا(ع) می‌فرمایند: ارزش شما نزد پروردگار، چه در دنیا و چه در آخرت به‌اندازۀ معرفت شماست. «اَلمَعرُوف» یعنی نیکی کردن خدا و ما اهل‌بیت به شما «بِقَدرِ الْمَعرِفَه» به‌اندازۀ معرفت شماست.

 

-محبت و احترام اهل بیت(علیهم‌السلام)، رهاورد معرفت

این داستان را شنیده‌اید. جوانی بود که هنوز محاسنش درنیامده بود؛ حتماً سیزده‌چهارده سالش بود. در عرفات در حالی ‌که مُحرِم بود، به خیمۀ امام صادق(ع) وارد شد. اصحاب و ریش‌سفیدهای بزرگواری که نام آنها را برده‌اند، آنجا نشسته بودند. تا از در خیمه وارد شد، وجود مبارک امام صادق(ع) تمام‌قد بلند شدند! این جوانی که حتی مو در صورتش نبود، می‌خواست دم درِ خیمه بنشیند؛ اما امام اجازه ندادند و فرمودند: کنار خودم بنشین.

 

آنهایی که در خیمه بودند و از چهره‌های برجستۀ شیعه و اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بودند، این جوان را تاکنون ندیده بودند. البته نه برای اینکه ایراد بگیرند، بلکه به‌عنوان سؤال پرسیدند: یابن‌رسول‌الله! این احترامی که به او کردید، به چه سبب بود؟ حضرت فرمودند: او به دین و قرآن معرفت دارد؛ بعد به آن جوان فرمودند: آن بحثی که در بصره با مرجع تقلید غیرشیعه کردی و او در جوابت ماند، برای این بزرگواران تعریف کن. این معرفت است.

 

ابتدا این را به شما عرض کنم؛ اینهایی که در زمان ائمه طاهرین اهل معرفت بودند، روحانی و حوزه دیده نبودند. اینها خدمت ائمۀ طاهرین معرفت آموخته بودند و همگی شغل داشتند که شغل‌هایشان هم نوشته شده؛ مثلاً «زَیّات» یعنی روغن‌فروش، «صابونی» یعنی صابون‌فروش، «عطار» که چهل‌پنجاه نوع جنس داشت و به مردم می‌فروخت، «تاجر»، «بزاز». اینها در روایات هست و عجیب هم اینها اهل معرفت بودند؛ مثلاً ابن‌ابی‌عُمیر پارچه‌فروش بود. در روایات آمده که آنچه از امام صادق(ع) یاد گرفته و نوشته بود، نود جلد شده بود؛ یعنی نود جلدِ «سَمِعتُ عنِ الصادق»، نه اینکه از قول کسی نقل می‌کنم، بلکه «سَمِعتُ» خودم مستقیماً از امام ششم شنیده‌ام.

 

اَبان‌بن‌تَغلِب خیلی چهره و شخصیت بزرگواری است؛ وی یک کاسبِ اهل مدینه بود. یک روز برای همین مسائل معرفتی خدمت امام ششم آمد. وقتی وارد اتاق شد، دیگران هم بودند؛ امام صادق(ع) اجازه ندادند دم درِ اتاق بنشیند. فرمودند: بیا بغل‌دست خودم بنشین. خوب عنایت کنید، آمد و کنار امام صادق(ع) نشست. حضرت فرمودند: ننشین! 

 

سپس حضرت صادق(ع) به یکی از فرزندانشان فرمودند: یک پُشتی و یک تشکچه بیاور تا اَبان روی این گلیم ننشیند. حضرت خیلی به او احترام کردند؛ چرا؟ چون سینۀ او گنجینه‌ای از معرفت بود. اگر کتاب‌ها و روایات فقهی را ببینید، اسم این بزرگوار در روایات زیاد آمده است. ایشان در گنجینۀ سینه‌اش، سی‌هزار روایت ناب از حفظ داشت. شما ببینید، سی‌هزار روایت هرکدامش یک رشته‌ای از معرفت است؛ معرفت به اخلاق، احکام، حلال و حرام، توحید، نبوت و امامت، جهان و قیامت. این معرفت برای این‌گونه افراد اهلِ استعداد، عملاً چه میوه‌هایی را به بار آورده است!

 

لزوم همراهی معرفت با کوشش و عمل صالح

اینها فقط معرفت نداشتند، بلکه معرفت را همراه با عمل و کوشش داشتند. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»؛ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا» معرفت و یقین «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ». «إِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدي لِلَّتي هِيَ أَقوَمُ وَيُبَشِّرُ المُؤمِنينَ الَّذينَ يَعمَلونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم أَجرًا كَبيرًا»(سورۀ اسراء، آیۀ 9) قرآن به شما معرفت می‌دهد تا راهی که استوارترین راه است بشناسید؛ وقتی شما به معرفتتان عمل کنید، قرآن به شما بشارتِ اجرِ کبیر می‌دهد.

 

شما ببینید آن اجر چیست که پروردگاری که خودش، ذاتش و صفاتش بی‌نهایت است، کلمۀ کبیر را برای آن اجر به‌کار برده! یک وقت آدم خانه‌ای پنجاه متری را به کسی نشان می‌دهد که خانه‌اش پنج‌هزار متر باغ و دوهزار متر ساختمان است؛ بعد به او می‌گوید که این خانۀ پنجاه متری چطور است؟ آن شخص می‌گوید: هیچ است! چطور است یعنی چه؟! آدم شخصی را به یکی نشان می‌دهد که آن شخص روزی دویست تک تومان درآمد دارد، در حالی ‌که آن فرد روزی ده‌بیست میلیون تومان درآمد دارد؛ می‌گوید این آقا را ببین که روزی دویست تومان درآمد دارد، آن فرد خنده‌اش می‌گیرد!

 

-مفهوم اجر کبیر در قرآن

این اجری که خدا می‌فرماید کبیر است، چگونه اجری است که پروردگار عالَم آن را کبیر می‌گوید؟ آن هم خدایی که در ذات و صفات بی‌نهایت است. معلوم می‌شود که عمل‌کنندگان، اجر ویژه‌ای پیش خدا دارند. کلمۀ کبیر الف و لام ندارد، اجر هم الف و لام ندارد: «وَيُبَشِّرُ المُؤمِنينَ الَّذينَ يَعمَلونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم أَجرًا كَبيرًا» هیچ‌کدام الف و لام ندارد. این اجرِ ویژه‌ای است.

 

آیا برای رسیدن به این اجر بعد از معرفت، واجب است که به همۀ سی جزءِ قرآن عمل کنیم؟ نه، واجب نیست. ما چه مقدار از قرآن را عمل کنیم تا این اجر کبیر نصیبمان ‌شود؟ آن مقداری که با مسئولیت ما ارتباط دارد.

 

هیچ‌کدام از شما حاکم یا صندلی‌دارِ عمده‌ای نیستید. هیچ‌کدام از شما هم پولدار سنگینی نیستید یا هکتارها زمین کشاورزی، گاو، گوسفند، طلا و نقره و... ندارید؛ بنابراین آیات زکات شامل حال شما نمی‌شود. ازآنجایی‌که اهل حکومت نیستید و مسئولیت هشتاد میلیون جمعیت گردنتان نیست، آیات مربوط به حکومت هم شامل حال شما نمی‌شود. 

 

خیلی از آیات شامل حال ما نمی‌شود. حج تعطیل است، شما اگر امسال مستطیع باشی و راه حج هم باز نشود، آیات حج شامل حالتان نیست. الآن جنگی نیست، بنابراین آیات قتال هم شامل حال شما نمی‌شود.

 

-فرهنگ امانت‌داری در اسلام

اما بعضی از آیات شامل حال همۀ ما است: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»(سورۀ نساء، آیۀ 58) اگر چِک یا ‌مقداری طلا از یک خانواده پیش شما امانت است یا اگر یک خانه را به‌علتی و به‌شکل امانت به نام شما زده‌اند، این آیه شامل حالتان است. قرآن کریم می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا» امانت را به صاحبانش برگردانید. این صریح قرآن مجید است و شامل حال همۀ ما می‌شود.

 

-چگونگی عمل به قرآن

«وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ» شامل حال همۀ آنهایی می‌شود که به تکلیف رسیده‌اند. دروغ نگویید؛ این شامل حال همۀ ما می‌شود. غیبت نکنید، تهمت نزنید، غریزۀ جنسی‌تان را هزینۀ کار حرام نکنید؛ اینها شامل حال همۀ ما می‌شود. پس نباید دغدغۀ این را داشت که قرآن می‌گوید: «الَّذينَ يَعمَلونَ الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم أَجرًا كَبيرًا»، من نمی‌توانم به همۀ قرآن عمل کنم. چه‌کسی گفته همۀ قرآن را عمل کن؟! قرآن بین همۀ مردم تقسیم شده است؛ بخشی از این آیات، تکلیف هر خانواده‌ای، حکومتی، ملتی و فردی به‌حساب می‌آید، نه همۀ آیات.

 

-راهنمایی‌های زیبای پیامبر(ص) برای انجام کار خیر

شخصی به پیغمبر اکرم(ص) گفت: یا رسول‌الله! کِشت و زراعتی ندارم تا زکات بدهم. پیامبر(ص) فرمودند: مسئولیتِ آیات زکات برای تو نیست. زندگی‌اش بین راه مدینه و مکه بود؛ گفت: پولی هم ندارم تا حج بروم. پیغمبر فرمودند: حج هم گردنت نیست. گفت: بدنی هم ندارم تا به جنگ بیایم. رسول گرامی اسلام فرمودند: جنگ هم شامل حالت نمی‌شود: «لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَىٰ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ»(سورۀ نور، آیۀ 61؛ سورۀ فتح، آیۀ 17). گفت: دلم می‌خواهد کار خیر کنم. چه فکر خوبی! 

 

می‌خواهم کار خیر کنم، ولی کار خیر پول می‌خواهد. من پولم کجا بود که یک درمانگاه درست کنم، یک مسجد بسازم، یک حسینیه به پا کنم. دلم می‌خواهد به این جلسات ذکر و جلسات الهی کمک مالی کنم، اما پول ندارم؛ ولی خیلی عاشق کار خیر هستم، چه‌کار کنم؟ غیر از واجباتش می‌خواهد عمل صالح هم انجام دهد.

 

آن شخص گفت: فقط نماز می‌خوانم و روزه می‌گیرم. پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: آنجایی که در چادر زندگی می‌کنی، مسافر هم رفت‌وآمد دارد؟ گفت: بله یا رسول‌الله. حضرت فرمودند: بیابان و آفتاب است و هوا گرم، گاهی که مسافری رد می‌شود، اگر آب نداشت، یک ظرف آب به او بده تا بخورد. عمل صالح تو همین است.

 

به پیغمبر(ص) می‌گفتند: یا رسول‌الله! این همه راجع به افطار صحبت کردید، ولی ما اصلاً نمی‌توانیم یک نفر را افطار دعوت کنیم؛ پولمان نمی‌رسد و هزینه‌اش را نداریم. حضرت فرمودند: آیا می‌توانید غروب، یک نصف خرما به یک روزه‌دار بدهید و بگویید مهمان من باش و با این نصف خرما افطار کن؟ گفتند: بله می‌توانیم. حضرت فرمودند: یک نصف خرما افطاری دادن، کارِ خیر است.

 

خیلی‌ها به پیغمبر می‌گفتند که نمی‌توانیم. حضرت هم راهنمایی‌های زیبایی کرده‌اند. من جدیداً این کتاب بسیار فنی، علمی و باعظمتِ «معانی الاخبار» شیخ صدوق را ترجمه کرده‌ام. البته هنوز چاپ نشده است و خیلی هم کتاب پرزحمت و پیچیده‌ای بود. وقتی مشغول ترجمه بودم، به این روایت برخوردم. معانی الاخبار از کتاب‌های اصلیِ شیخ صدوق است.

 

سیرۀ پیامبر(ص) و انبیای الهی در برخورد با گناهکاران

یکی از روزهای ماه رمضان یک آقایی خدمت پیغمبر آمد و گفت: یا رسول‌الله! (حالا به تعبیر من گفت) چه خاکی به سرم ریخته شد! چه بلایی به سرم آمد! پیامبر(ص) فرمودند: چه شده، چرا این‌قدر نگران هستی؟ گفت: آقا به خانه رفتم و روزه‌ام را با همسرم باطل کردم. پیغمبر نه او را دعوا کرد، نه با او اوقات‌تلخی کرد و نه حتی سرزنشش نمود. چقدر این شعر سعدی زیباست! از قول گناهکار این رباعی را ساخته است:

متاب ای پارسا روی از گنهکار****به بخشایندگی در وی نظر کن

اگر من ناجوانمردم به کردار****تو بر من چون جوانمردان گذر کن

 

خیلی نرم، بامحبت و بااخلاق برخورد می‌کرد. این برای همۀ مردم، قاضی‌ها، زندانبان‌ها، دادستان‌ها و دادیارها درس است! گرچه کسی‌که اکنون روبه‌روی میز توست، گنهکار است؛ اما سرزنشش نکن، تلخی نکن، با او بد برخورد نکن، او را جلوی خودت نگذار. این تکبر است که تو نشسته باشی و یک بنده‌ای که خدا خلقش کرده، جلوی تو و با ترس‌ولرز بایستد و نداند کارش به کجا می‌کشد. اول او را بنشان و بعد به‌خاطر گناهی که گزارش داده‌اند و ثابت هم شده است، نصیحتش کن.

 

-موعظه در قرآن

موعظه در قرآن از نظر لغوی، یعنی حرف زدن با مردم با لحاظ‌کردنِ محبت، نه خطاب قراردادن آنها با الفاظی مثل بدبخت، بیچاره، بی‌آبرو و پست. الآن خود تو معصیت می‌کنی! خود تو که الآن به پرونده رسیدگی می‌کنی، در حال معصیت هستی.

 

توهین به بندگان خدا جایز نیست. خدا در کجای قرآن به مشرکین، کافران و بی‌دینان توهین کرده است؟ خدا به ابولهب با آن همه گناهانش چه توهینی کرده؟! می‌فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ»(سورۀ مسد، آیۀ 1) قدرت ابولهب ازبین‌رفته باد! تا دیگر این‌طور پیغمبر مرا آزار ندهد. خداوند می‌گوید قدرتش ازبین‌رفته باد، اما توهین و سرزنش نمی‌کند.

 

کسی را می‌خواستند سنگسار کنند. حضرت مسیح(ع) فرمود: همه روی خود را بپوشانید، طوری که فقط چشمتان پیدا باشد و بیایید. چهل‌پنجاه نفر آمدند. خود حضرت عیسی(ع) و حضرت یحیی(ع) هم آمدند. عیسی(ع) به این چهل‌پنجاه نفر گفت: هر کسی ‌که حد به گردنش است، اینجا نایستد که این گناهکار را رَجم کند. همه رفتند؛ اما کار پیغمبر خدا را ببینید. اول فرمود همه با صورت پوشیده بیایید تا وقتی گفت هر کسی ‌که حد به گردنش است (یعنی گناهی کرده که حد باید برایش جاری شود)، از اینجا برود و آنها رفتند، ایشان را نشناسد. عیسی(ع) و یحیی(ع) نمی‌خواستند مجرم را به قیافه بشناسند تا آبروی مردم پیششان برود. آبرو خیلی مهم است. 

 

ماعِز مردی بود که در مدینه زندگی می‌کرد. روزی به پیغمبر(ص) گفت: زنا کردم. حضرت فرمودند: تو می‌دانی زنا چیست؟! اصلاً وجود تو، قیافه‌ و هیکلت به زنا می‌خورد؟! چرا حرف بی‌خود می‌زنی. ماعِز دوباره گفت که زنا کردم. حضرت به تعبیر من فرمودند: هوای مدینه خیلی گرم است؛ انگار یک‌خُرده مغزت جوش آورده و حرف بی‌خود می‌زنی! انبیا آبروی مردم را حفظ می‌کردند. این اخلاق انبیا بود. حال ای برادرانم، خودمان را محاسبه کنیم که چقدر به اخلاق انبیا نزدیک هستیم؟ اگر دور باشیم که دیگر امت انبیا، پیغمبر و ائمه نخواهیم بود.

 

-پرهیز از خلوت‌کردن با نامحرم

همه رفتند و فقط یحیی(ع) و عیسی(ع) ماندند؛ چون گناهکار به گناهش اقرار کرده بود، باید حد بر او جاری می‌شد. همیشه انبیا و پیغمبر سعی می‌کردند شخص گناهکار اقرار نکند، اگرچه گاهی صدای گناهکار درمی‌آمد و اقرار می‌کرد. 

 

قبل از اینکه رجم و سنگ‌باران شروع شود، یحیی(ع) کنار چاله‌ای آمد که شخص گناهکار در آن بود. یحیایی که خدا در قرآن می‌فرماید: «يا يَحْيي‏ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُکْمَ صَبِيًّا»(سورۀ مریم، آیۀ 12) پنج‌شش سالش بود که به مقام نبوت انتخاب شد. آن‌ زمانی که با مسیح(ع) بود، تقریباً سی‌ساله بود. قرآن دربارۀ یحیی(ع) می‌گوید: «أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا»(سورۀ آل‌عمران، آیۀ 39) جوانی بسیار آقا و پاک‌دامن بود. نزدیک چاله آمد و به آن شخص گناهکار گفت: من را نصیحت و موعظه کن. پیغمبر خدا از یک مجرم قابلِ حد، درخواست موعظه کرد!

 

باطل است آنچه مدّعی گوید****خفته را خفته کِی کند بیدار

مرد باید که گیرد اندر گوش****ور نوشته است پند بر دیوار

گناهکار قبول کرد و به یحیی(ع) گفت: هیچ‌وقت با زن نامحرم در یک جای خلوت قرار نگیر؛ چرا‌که آنجا شیطان قدرتش خیلی بالاست.

اداراتی که خانم‌ها در آن کار می‌کنند و زحمت می‌کشند، درِ اتاق خانم‌ها باید باز باشد؛ این‌طور نباشد که یک مرد دیگرِ اداری داخل اتاق شود و در را ببندد. همان خلوت هم حرام است، ولو اینکه هیچ کاری انجام نگیرد. شخص گناهکار گفت: هیچ‌وقت با زن نامحرم خلوت نکن.

 

-پرهیز از خشم و غضب

یحیی(ع) گفت: این برای من کافی نیست، باز هم من را نصیحت کن. فرد گنهکار به یحیی گفت: هیچ‌وقت در زندگی‌ات عصبانی نشو. از کوره دررفتن، کار دست آدم می‌دهد. از کوره دررفتن آدم را وادار به کتک‌کاری، طلاق و بدزبانی می‌کند. «لَا تَغْضَبْ یحیی» هیچ‌وقت عصبانی نشو.

 

-باطن خشم و غضب در کلام رسول گرامی اسلام

پیغمبر(ص) وقتی می‌خواستند باطن عصبانیت را برای مردم بگویند، می‌فرمودند: غضب، عصبانیت و از کوره دررفتن، جرقه‌ای از آتش جهنم است. اگر این جرقه به تو بزند، خیلی چیزهایت را آتش می‌زند و می‌سوزاند. عصبانیت جرقه‌ای از آتش جهنم است. 

 

-اسلام، دین رحمت و محبت

چقدر این مسائل عالی است! حالا در مسجد و جلوی جمعیت، به پیغمبر عظیم‌الشأن الهی می‌گوید: من روز ماه رمضان به خانه رفتم و روزه‌ام را با همسرم باطل کردم.

جناب عالِم! جناب واعظ! اگر چنین کسی به تو مراجعه کرد، باید عصبانی شوی؟ باید بگویی عجب غلطی کردی بی‌شعور؟ بگویی که خیلی کار زشتی مرتکب شدی و چرا روزه به این باعظمتی را باطل کردی؟! این عین لحن روایت است. چون من خودم ترجمه کرده‌ام خیلی دقت کرده‌ام، در روایات، اخلاق پیغمبر و ائمه در برخوردها نشان داده می‌شود. 

 

پیغمبر(ص) فرمودند: روزۀ امروزت را باطل کردی؛ بعد از ماه مبارک رمضان یک روز روزه بگیر و شصت روز هم به جریمۀ اینکه خودت را نگه نداشتی و کنار همسرت رفتی. آن شخص گفت: یا رسول‌الله! شصت روز روزه، جریمۀ یک روز؟! شما بدن من را نگاه کن. از طرفی من کارگر هستم و در این هوای گرمِ پنجاه درجۀ مدینه، چطور شصت روز روزه بگیرم! حضرت فرمودند: اگر نمی‌توانی شصت روز روزه بگیری، شکم شصت گرسنۀ مستحق را سیر کن.

 

خوردن روزه به‌عمد، آن هم حلال، یکی از این دو جریمه را دارد: یا شصت روز روزه یا طعام دادن به شصت مسکین. گفت: یا رسول‌الله! من نان خودم و زن و بچه‌ام لنگ است، مگر من که کارگر هستم، چقدر درمی‌آورم؟ من یک نفر را هم نمی‌توانم سیر کنم.

 

در گیرودار بحث پیغمبر بود که کسی یک سبد رطب تازه آورد. خرماهای مدینه تازه رسیده بود. خرماها را پیش پیغمبر آورد و گفت: آقا قابلی ندارد. درخت‌هایم بارش زیاد است؛ گفتم اول برای شما بیاورم تا شما میل کنید و بعد برای زن و بچه‌ام و برای فروش به بازار ببرم. خرما را گذاشت و رفت.

 

پیغمبر(ص) فرمودند: آیا می‌توانی شصت مسکین را طعام بدهی یا شصت روز را روزه بگیری؟ گفت: نه. حضرت فرمودند: هجده روز را روزه بگیر. گفت: یا رسول‌الله! این‌قدر به ما سخت نگیر؛ من هجده روز هم نمی‌توانم روزه بگیرم و فقط همان یک روز را می‌توانم. حضرت فرمودند: پس این سبد خرما را ببر و به نیت کفارۀ امروز، همه را با زن و بچه‌ات بخور. این دین است! این رحمت و محبت است!

 

به مردم آسان بگیرید تا خدا قیامت به شما آسان بگیرد. برادرانِ دست‌اندرکار، قوانین را آسان و راحت تنظیم کنید. به‌گونه‌ای قانون بگذارید که سخت‌ترین مشکل مردم فقط طی دوسه روز و قانونی حل شود؛ نه قانونی ‌که مردم را دوسه سال بدواند و مردم کارشان به جایی نرسد. والله که این سخت‌گیری‌ها در قیامت تبدیل به سخت‌گیری‌های خدا به شما می‌شود.

 

-تأکید بر عدم سخت‌گیری در قوانین و برخورد با مردم

ای کاش شما قانون‌گذاران در هر کجا که هستید، این کتاب‌های الهی، قرآن و روایات را می‌خواندید یا پنج‌شش نفر عالم ربانی را استخدام می‌کردید و یک اتاق به آنها می‌دادید که وقتی قانون می‌گذارید، پیش آنها ببرید و آنان از طریق قرآن و روایات این قانون را سهل و آسان کنند. حال شما بگو شورای نگهبان هست؛ شورای نگهبان اشتباه شما را می‌گیرد، ولی قانون شما را آسان نمی‌کند.

 

سخت نگیرید که خدا وقت مُردن و قیامت، به شما بسیار سخت خواهد گرفت. در قرآن است: «أُولَئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ»(سورۀ رعد، آیۀ 18) قیامت برای شمایی که سخت‌گیری کردید، حسابرسی‌تان را بسیار سخت می‌گیرند. اینجا می‌توانید فرار کنید و خیال خودتان را راحت کنید، ولی قیامت که نمی‌توانید از خدا فرار کنید.

 

کلام آخر

ای خدای آسان‌گیر؛ «يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ» ای خدایی که عبادات هفتادهشتادساله و کم ما را قبول می‌کنی و خدای سخت‌گیری نیستی. این دعا یادتان می‌ماند؟ من دوسه بار این دعا را تکرار می‌کنم. این دعا برای پیغمبر اکرم(ص)، محبوب ماست: «يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ» ای خدایی که عمل بسیار کم ما را قبول می‌کنی؛ یعنی بعد از شصت سال زندگی در دنیا، قیامت یک کاسه به تو نشان می‌دهیم و می‌گوییم: کلِ این کاسه، نماز، روزه و کار خیر ماست، ما بیشتر از این نداریم و تو هم می‌گویی: بندۀ من قبول است.

 

«وَيَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ» ای خدایی که از گناهان زیاد گذشت می‌کنی. روز قیامت به بنده‌ات نمی‌گویی که چقدر بار کردی؛ نمی‌گویی تا اینکه بنده‌ات وارد قیامت شده و طبق روایات خجالت‌زده می‌شود. آنگاه خطاب می‌رسد که من از همه گذشت کردم، سرت را پایین نینداز. این خداست! شما هم باید با بندگان خدا و این هشتاد میلیون جمعیت در برخورد، قانون‌گذاری و دادگاه‌ها این‌گونه باشید. «يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ، وَيَعْفُو عَنِ الْكَثِير».

 

دعای پایانی

خدایا! به شب دوم مهمانیِ ویژه‌ات نزدیک می‌شویم. خیالمان با تو راحتِ راحت است. می‌دانیم خدای سخت‌گیری نیستی.

من بچه بودم؛ در این هیئت‌های تهران مداح‌های قدیم این شعر را می‌خواندند، باحال هم می‌خواندند و مردم هم با آنها دَم می‌گرفتند و گریه می‌کردند. می‌گفتند: «کمِ ما و کَرمِ تو» کم داریم، نمی‌گوییم نداریم؛ چون ما کافر و مشرک نبودیم، عمل انجام داده‌ایم، اما کم.

خدایا! پیغمبرت در مدینه (طبق نقل شخصیتی مثل فیض کاشانی) روی منبر گفت: مردم! اگر قیامت دیدید خدا مرا به بهشت می‌برد، بدانید که با فضلش می‌برد و کاری به عملِ من ندارد. مگر ما عملمان پیش خدا چقدر است؟

 

نمی‌دانم کدام یک از این جملات برای حضرت زینب(س) است؛ یا قلیل است یا قتیل، دقیق معلوم نیست. در یک نقلی است که وقتی کنار بدن قطعه‌قطعه نشست، به پروردگار رو کرد و با اشک چشم گفت: «اللّهُمَّ تَقَبَّل مِنّا هذا القليل مِن القُربان» خدایا! این عمل کم را از ما قبول کن. خدایا! ما کنار زینب(س) و ابی‌عبدالله(ع) به تو چه بگوییم؟ بگوییم کم ما را قبول کن؟ اشتباه است؛ می‌گوییم نداری و فقر ما را قبول کن. 

«يَا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ، وَيَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ، اقْبَلْ مِنِّى الْيَسِيرَ، وَاعْفُ عَنِّى الْكَثِيرَ».

خدایا! ما را از خودت، قرآن و اهل‌بیت جدا نکن.

خدایا! به حقیقت ابی‌عبدالله(ع)، فردا شب ما را راه بده.

خدایا! به حقیقت صدیقه کبری(س)، فردا شب دعاهای ما را مستجاب کن.

خدایا! کرۀ زمین را از این بیماری پاک کن.

خدایا! شیعه را از این بیماری نجات بده.

 

خدایا! علم و طب در مقابل این ویروس درمانده و سرگردان شده است. خدایا هر ۲۴ ساعت، بیش از چهارصد نفر از ما می‌میرند. خیلی زیاد است! چقدر خانواده داغ‌دار می‌شود. خدایا! شیعه را از این ویروس نجات بده.

آنهایی که بر اثر این بیماری از دنیا رفتند، همگی را غریق رحمت کن.

خدایا! برای ما یقینی شده است که مشکلات به‌دستِ ولی‌ات قابل حل است؛ امام زمان(عج) را برسان. فرجش را نزدیک کن. او را دعاگوی ما قرار بده.

مرگ ما را در حال گریه بر ابی‌عبدالله(ع) قرار بده.

نمی‌خواهیم در حالت کُما بمیریم؛ می‌خواهیم در حال فهمیدن و در حال شعور و شنیدن زیارت عاشورا بمیریم. کسی بغل رختخوابمان زیارت ابی‌عبدالله(ع) و روضه بخواند، ما گریه کنیم و با گریه بر حسین(ع) بمیریم.

حسین جان! تو این‌قدر کریم هستی که بالاخره این حاجت ما را روا می‌کنی؛ اینکه ما با گریه بر تو وارد عالم بعد شویم.

برچسب ها :