لطفا منتظر باشید

روز بیست و چهارم پجمعه (17-2-1400)

(تهران حسینیه هدایت)
رمضان1442 ه.ق - فروردین1400 ه.ش
20.51 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

فهم آیات، نیازمند طهارت باطنی

آیات نورانی مورد بحث در سورهٔ مبارکهٔ فصلت به فرمودهٔ حضرت سیدالشهدا(ع)، دارای حقایق، لطایف، دقایق و اشاراتی است که فهم همهٔ این موارد بنا به آیات سورهٔ واقعه، طهارت باطنی می‌خواهد. طهارت باطن هم به این است که باطن از همهٔ رذایل اخلاقیِ باعث غضب و دوزخ خدا پاک باشد و کبر نسبت به خداوند، یعنی همان کبر ابلیسی در باطن نباشد. قرآن می‌فرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى‌ وَ اسْتَكْبَرَ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 34). اگر انسان در برابر دستورات عبادتی، مالی و حقوقی پروردگار تکبر داشته باشد، حجاب بسیار سنگینی بین او و خداست. این حجاب اگر با آدم به عالم بعد انتقال پیدا کند، آنجا کار انسان به سختی، درماندگی و خواریِ ابدی می‌رسد؛ چنان‌که در قرآن می‌خوانیم: «إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(سورهٔ مطففین، آیهٔ 15).

باطن انسان باید از حجابِ کبر، غرور، منیّت، حرص، نفاق، شرک و بخل، پاک باشد؛ آن‌وقت آدم قرآن را خیلی زیبا می‌فهمد. پروردگار می‌گوید: «فَلَا اُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ × وَ اِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ × اِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ × فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ × لَا یَمَسُّهُ اِلاّ الْمُطَهَّرُونَ»(سورهٔ واقعه، آیات 75-79) اصلاً کسی به این واقعیات قرآن نمی‌رسد، مگر اینکه طهارت همه‌جانبه داشته باشد. 

 

تابش نور ربوبیت بر قلب جادوگران

پروردگار در جملهٔ اول آیات مورد بحث می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ قَالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»(سورهٔ فصلت، آیهٔ 30) آنهایی که اعتقاد باطن و باورشان این است که مالک حقیقی، مربی، تربیت‌کننده، رشددهنده و کلیددار ما، «الله» است و کس دیگری را به این برنامه‌ها قبول ندارند؛ اگر یک نفر در زندگی بیاید و بگوید «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلي»(سورهٔ نازعات، آیهٔ 24)، می‌گویند دروغ و باطل می‌گویی و بی‌دلیل حرف می‌زنی. قبل از اینکه نورِ «إِنَّ الَّذينَ قَالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» با دیدن معجزهٔ بزرگ حضرت کلیم‌الله بر قلب جادوگران بتابد،«أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلي» فرعون را باور داشتند و به او گفتند: ای مالک، همه‌کاره، رب و کلیددار ما، اگر ما با ابزار جادوگری وارد مبارزهٔ با این گلیم‌پوش بشویم، پیش تو مقام بالایی پیدا می‌کنیم؟ فرعون گفت: بله، هرچه بخواهید، در اختیارتان قرار می‌دهم. اینها شوق این را داشتند که بعد از پیروزی بر موسی، پول حسابی و مقام گیرشان بیاید و از بارگاه‌نشینان فرعون بشوند؛ ولی وقتی وجود مبارک موسی(ع) عصا را به امر خدا انداخت و عصا در یک چشم به‌هم‌زدن، کوهِ ابزار ساحران را بلعید. سپس موسی‌بن‌عمران عصا را گرفت و به همان چوب‌دستی معمولی تبدیل شد. موسی(ع) این عصا را از درخت‌های مَدین ارّه کرده بود که با آن به‌دنبال گوسفندها برود. جادوگرها دیدند که این سحر و جادو نیست، نور «رَبُّنَا اللَّهُ» شروع به تابیدن در قلبشان کرد. 

 

-حرکت از انسان، رحمت و مغفرت از پروردگار

اگر پشت به خدا باشی که نوری به قلب نمی‌تابد. 

طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری ××××××× ارادتی بنما تا سعادتی ببری

خدا در قرآن می‌فرماید: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 152) شما به من توجه قلبی کنید تا من به شما توجه کنم؛ مفتی، بی‌دلیل و بی‌علت که نمی‌شود! قدمی بردار، دادی بکش، نَفَسی بزن، عشقی به بازار الهی بیاور یا کاری بکن که عالَم ملکوت به تو توجه کند. همین‌جوری بخوابم و توقعم این باشد که درِ اتاق باز شود و روزیِ من برسد، هرگز روزی نمی‌رسد؛ همین‌طوری در بستر بخوابم و بگویم خدا مرا شفا می‌دهد، هرگز شفا نمی‌دهد. قرآن برای روزی می‌گوید: «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ»(سورهٔ جمعه، آیهٔ 10) تکان بخورید و حرکت کنید! روزیِ من راه دارد که به شما برسد؛ کاری مثل کشاورزی، صنعت، تجارت، دامداری و... بکنید که روزی‌تان را بدهم. مغفرت من راه دارد که به شما برسد و راهش توبه است. رحمت من راه دارد که به شما برسد: «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 56).

 

نشانه‌های ورود نور ربوبیت در قلب انسان

برادرانِ جوان! به کتاب شریف «اصول کافی»، جلد اولِ عربی مراجعه کنید و ببینید که با سند از امامان معصوم نقل شده است: پیغمبر(ص) گاهی جوانی را می‌دیدند که از جلوی مسجد رد می‌شود، به آن جوان اشاره می‌کردند و به مردم می‌فرمودند: «هَذَا رَجُلٌ نَوّرَ اللّه قَلْبه لِلْإیمان». حضرت نمی‌گفتند «شَاب» این یک جوان است، بلکه می‌گفتند «هَذَا رَجُلٌ»؛ «رَجُل» یعنی نیروی فاعلیتِ فکری، قلبی و روحی انسان. «هَذَا رَجُلٌ نَوّرَ اللّه قَلْبه لِلْإیمان» خدا دل را پر از نور ایمان کرده است. آن‌وقت این نور برای انسان در دنیا و آخرت چه‌کار می‌کند! 

من گوشه‌ای از آن را بدون ‌توضیح برایتان بگویم؛ حضرت می‌فرمایند: «إذَا دَخَلَ النّورُ الْقَلْبَ انْفَسَحَ وَانْشَرَحَ» همین نور ملکوت، عرشی و الهی، یا به زبان ساده‌تر، اسمش را توجه پروردگار به عبد بگذارید؛ وقتی این نور وارد قلب بشود، قلب گشایش و گنجایش عجیبی پیدا می‌کند. شخصی گفت: «يَا رَسُول اللّه، وَمَا عَلامَة ذَلِك» نشانه‌های این نور که وارد قلب می‌شود، چیست؟ پیغمبر(ص) فرمودند: 

 

الف) دوری‌گزیدن از خانۀ غرور و فریب

«التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ» رابطهٔ تو با دنیایی که سرت کلاه می‌گذارد، قطع می‌شود و دور می‌مانی؛ دیگر پول نمی‌تواند سرت کلاه بگذارد و تو را به ربا، غصب، دزدی، اختلاس و خوردن مال یتیم بکِشد؛ دیگر شهوت نمی‌تواند سرت کلاه بگذارد، گولت بزند و به گناهان کبیرهٔ مربوط به شهوت گرفتارت بکند. یکی از این گناهان کبیره، ارتباط با نامحرم است که قرآن در سورهٔ فرقان می‌گوید: «يَلْقَ أَثَامًا يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ»(سورهٔ فرقان، آیات 68-69) آن‌که اهل زناست، با جهنم درگیر می‌شود و من هم عذابش را در جهنم اضافه می‌کنم؛ چون به ناموس امت و ملت‌ها خیانت کرده است. او باید دوتا چوب بخورد! چنین شخصی آدم بی‌آبرو و پَستی است که از چشم من افتاده است. چیز آسانی نیست! آدم برای پنج دقیقه گول شهوت را بخورد و دچار چنین گناه خطرناکی بشود که «يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ» پشت این گناه است. 

البته در روز ماه رمضان ناراحت نشوید؛ خدا بعد از این آیه می‌فرماید: «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»(سورهٔ فرقان، آیهٔ 70) پشیمان بشو، گریه و توبه کن و عمل صالح انجام بده؛ من این گناهت را به حسنه تبدیل می‌کنم. وقتی پرونده‌ات را در قیامت باز می‌کنی، زنا را نمی‌بینی؛ ممکن است دادت دربیاید و بگویی: خدایا من این کارها را کرده‌ام، پس کجاست؟ به تو می‌گویند: شتر دیدی، ندیدی.

 

-خشم فرعون و تهدید جادوگران

جادوگران دیدند که این کار موسی(ع) جادو و سحر نیست و حقیقت دیگری است! قرآن می‌گوید: کل گروه ساحران بی‌استثنا و به‌سرعت روی خاک افتادند، ناله زدند و گفتند: «آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى»(سورهٔ طه، آیهٔ 70) کار موسی(ع) درست است. جادوگری ما کلاه‌برداری، تقلب و حیله‌گری است. این عصا به عالَم غیب وصل است، وگرنه هشت‌میلیارد جمعیت هم عصا بخرند، هزار تا «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم» بگویند و روی زمین بیندازند، مورچه هم نمی‌شود، چه برسد اژدهای موسی! جادوگران گفتند: این چوب به عالَم غیب، یعنی به ربّ موسی و هارون وصل است. این نکتهٔ مهمی است: «إِنَّ الَّذينَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» آنهایی که باور کردند مالک واقعی‌ و همه‌کاره‌شان خداست، بعد هم در کنار این عقیده ایستادند و به هیچ قیمتی دست برنداشتند. 

فرعون به ساحران گفت: با این گلیم‌پوش علیه من هم‌دست شده‌اید؟! قبلاً با همدیگر طرح ریخته‌اید که امروز آبروی مرا ببرید؟! «فَلَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ أَيُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَىٰ»(سورهٔ طه، آیهٔ 71) دست راست و پای چپتان را قطع می‌کنم و شما را بر درخت‌های خرما به دار می‌کشم. ساحران هم زن، بچه، عروس، داماد، خانه، زندگی، دل‌خوشی و کاسبی داشتند؛ حالا به این تهدید شده‌اند که به دار کشیده می‌شوند و یک دست و پایشان را با ساطور قطع کنند. اینها چه‌کار کردند؟ 

 

-طلوع نور ربوبیت بر قلب جادوگران

جادوگران دیدند که این ارتباط با ربّ‌العالمین و اللّه، این استقامت و ماندن پیش خدا به همه‌چیز می‌ارزد؛ پس تا تهدید فرعون را شنیدند، به او گفتند: «فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ»(سورهٔ طه، آیهٔ 72) هر حکمی که می‌خواهی بر ضد ما بدهی، بده! اکنون که باطل‌شدن ربوبیت تو را یافتیم و حق‌بودن حضرت رب‌العالمین را احساس کردیم، با این تهدیدهای تو از کوره درمی‌رویم؟

اینها هنوز با موسی(ع) بحث دینی نکرده‌اند و حضرت کلیم‌الله مطالبی برایشان نگفته بود، این نور در قلب اینها چه‌کار کرد که به فرعون گفتند: هر کسی فردای قیامت مجرم بر خدا وارد شود، اهل دوزخ است؛ هر کسی مؤمن و با عمل صالح وارد شود، اهل نجات است. شما هنوز کلاس موسی(ع) را ندیده بودید، از کجا عاقبت‌شناس شدید؟ چه کسی به شما یاد داد که پشت‌سر این دنیا قیامتی وجود دارد؟ چه کسی به شما یاد داد که قیامت جهنم و بهشت دارد؟ شما تا پنج دقیقهٔ پیش به‌عنوان مبارزه‌کنندهٔ با موسی(ع) و برای تقویت ربّ دروغ وارد میدان شُدید؛ چه کسی این حقایق، دقایق، لطایف و اشارات به شما یاد داد؟ 

 

ب) آماده‌کردن توشه برای عالم برزخ و قیامت

همان نور که رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «إذَا دَخَلَ النّورُ الْقَلْبَ انْفَسَحَ وَانْشَرَحَ». وقتی از ایشان سؤال شد که نشانه‌های این نور چیست، فرمودند: «التَّجَافِيَ‏ عَنْ‏ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ التَّزَوُّدَ لِسُكْنَى الْقُبُورِ وَ التَّأَهُّبَ لِيَوْمِ النُّشُورِ» وقتی این نور بیاید، دنیا با هرچه که دارد، دیگر نمی‌تواند شما را گول بزند و می‌بینید که گول‌زن است. وجودتان یک‌پارچه به‌طرف خانهٔ ابدی برمی‌گردد. آنگاه شما شروع به آماده‌سازی و جمع‌کردن توشه برای عالم برزخ و فردای قیامت می‌کنید. این آثارِ نور ربوبیت است. کجا می‌توان این نور ربوبیت را دید؟ آیا می‌‌توان دید؟ 

 

آثار نور ربوبیت در همۀ هستی

حضرت ربّ در شبانه‌روز ده مرتبه به شما واجب شرعی کرده که با طهارت و پاکی، رو به قبله، بعد از «اَللّهُ اَکْبَر» و «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم»، بگویید «اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعٰالَمین». «عٰالَمین» یعنی همهٔ هستی؛ آثار ربوبیت، مالکیت و تربیت در همهٔ هستی آشکار است. شما می‌توانید این نور را در همه‌جا ببینید؛ در وجود خودتان، بدن خودتان، اعضا و جوارح خودتان یا یک مویرگ خودتان. اگر نور ربوبیت گرفته بشود، کل هستی به عدم تبدیل می‌شود. اگر یک لحظه نور ربوبیت را از ما بگیرد، ما پوچ و هیچ می‌شویم. پس این وجود و موجودیت، این بودن و هستی ما که الآن حرف می‌زنیم، گوش می‌دهیم و می‌بینیم یا چند دقیقهٔ دیگر گریه می‌کنیم، براساس همان نور ربوبیت است. به این خاطر است که امیرالمؤمنین(ع) کراراً در دعای کمیل، «یَا ربّ یَا ربّ» می‌گویند؛ به همین خاطر است که امام حسین(ع) کراراً در دعای عرفه، شاید نزدیک صد بار «یَا ربّ» و «رَبّ» می‌گویند: «ربِّ بِما شَفَیْتَنی»، «رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَسَقَیْتَنى». یک لیوان آب می‌خوری، این جلوهٔ ربوبیت است؛ وقتی یک لقمه نان برمی‌داری که افطار بکنی، باید ربوبیت خدا را در آن ببینی. 

 

نور ربوبیت همه‌جا در حال تابش است. شما این «ربّ ربّ ربّ» را در دعای عرفه، دعای ابوحمزهٔ ثمالی و دعاهای دیگر ببینید. وقتی می‌گوییم «اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ»، این یعنی ربوبیت در برج‌های سال، روزها و شب‌ها جلوه دارد. یک علف که از بیابان سبز می‌شود، به ربوبیت وصل است. گوسفند و گاو می‌آیند و علف می‌خورند؛ آن‌هم علفی که ما نکاشته‌ایم و به آن آب نداده‌ایم. مگر مردم علفِ علف‌چِرهای دنیا را کاشته‌اند یا آبش را می‌دهند؟ شما ببینید نور ربوبیت با این یک‌ذره علف چه‌کار می‌کند؟ در شکم گاو و گوسفند می‌رود، نهایتاً آن مقداری را برمی‌دارد که بدنش لازم دارد و بقیه‌اش هم سرگین می‌شود. معدهٔ گاو و گوسفند پر از سرگین است که در قرآن می‌گوید: اگر گاو و گوسفند این سرگینِ بدبوی زردرنگ را بیرون بریزند، شما خاک‌انداز برمی‌دارید و خاک‌مالی می‌کنید؛ اما من این سرگین را در شکم گاو و گوسفند با خون بسیار قرمز آن قاتی می‌کنم، «لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ»(سورهٔ نحل، آیهٔ 66) شیرِ خوش‌گوارِ سپیدرنگِ پر از ویتامین. اگر مادر بچه از روز زاییدن شیر نداشته باشد، این شیر را نزدیک به شیر مادر می‌سازم تا نوزاد از گرسنگی نمیرد. این شیر، مخلوطی از سرگین و خون است. این ربوبیت است!

 

جادوگران به فرعون گفتند: «آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسى»(سورهٔ طه، آیهٔ 70)‌ تو ربّ ما نیستی، بلکه ربّ موسی و هارون ربّ ماست که یک چوب‌دستی معمولی را به اژدها تبدیل کرد. همهٔ اینها هم شهید شدند. خوش‌به‌حالشان که همه با کلیم‌الله محشور شدند. این کار ربوبیت است! 

من اولِ آیهٔ سورهٔ فصلت را یک بار دیگر بخوانم؛ توضیح اول آیه آدم را دیوانه می‌کند! آیه این است: «إِنَّ الَّذينَ قَالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» کسانی که می‌گویند ربّ ما فقط «اللّه» است، بعد هم کنار این اعتقاد ایستادگی می‌کنند، می‌ایستند، صبر می‌کنند و استقامت به خرج می‌دهند.

 

استغاثه به حضرت حق

خدایا! روی منبر پیغمبرت راست می‌گویم؛ تمام گذشته‌ام را به نفهمی گذرانده‌ام و اصلاً نفهمیده‌ام قرآن تو و اهل‌بیت چه می‌گویند! اصلاً نفهمیده‌ام که این دریا پر از دقایق، لطایف، حقایق و اشارات است! آیا می‌خواهی مرا جاهل و نفهم از دنیا ببری؟ حداقل در این چندروز باقی‌ماندهٔ عمرم بر من رحم کن و نوری بتابان که با عینک آن نور، یک کلمه را بفهمم؛ یعنی «ربّ» را بفهمم. خدایا! فقط سه‌چهار روز دیگر از ماه تو مانده است، به ما بفهمان و یاد بده. 

خدایا! از این نوری که دریادریا به انبیا، ائمه، صدیقهٔ کبری(س) و حضرت خدیجه(س) دادی، یک لامپ هم در دل ما روشن کن. خیلی توقع‌ ما زیاد است که به ما بگویی تو لایق این نور هستی؟ ما گدایی می‌کنیم و کاری نمی‌کنیم؛ ما چه موقع گفتیم لایق هستیم؟ ما می‌گوییم گدا هستیم! ما حرف لیاقت را نزدیم.

 

خرما نتوان خورد از این خار که کِشتیم ××××××××× دیبا نتوان بافت از این پشم که رِشتیم

بر حرف معاصی خط عُذری نکشیدیم ××××××××× پهلوی کبایر حَسناتی ننوشتیم

افسوس بر این عمر گران‌مایه که بگذشت ××××××× ما از سرِ تقصیر و خطا درنگذشتیم

پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند ×××××× ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز ×××××××××× که‌امروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم

گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت ××××××× شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم

باشد که عنایت برسد، ورنه مپندار ××××××××× با این عمل دوزخیان اهل بهشتیم

سعدی! مگر از خرمن اقبال بزرگان ×××××××× یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم

حسین جان! ما ته دلمان فقط یک نور شادی داریم؛ آن‌هم این است که چشممان به توست؛ امیدمان به لطف و محبت توست. 

 

کلام آخر؛ آیم به قتلگاه که پیدا کنم تو را

آیم به قتلگاه که پیدا کنم تو را ×××××× امشب وداع هجرت فردا کنم تو را

جویم تو را قدم‌به‌قدم بین کُشتگان ××××××× با شوق و اضطراب تمنا کنم تو را

در حیرتم که از چه بجویم نشان تو ×××××××× نی سر، نه پیراهن ز چه پیدا کنم تو را

برگیرمت ز خاک و ببوسم گلوی تو ××××××× خود نوحه مادرانه چو زهرا کنم تو را

ریزم به حلق تشنهٔ تو اشک چشم خویش ×××××××× سیراب تا کِی گل حَمرا کنم تو را

ای آن‌که داغ‌های جگرسوز دیده‌ای ××××××× اکنون به اشک دیده مداوا کنم تو را

همین‌طوری که با بدن حرف می‌زد، یک‌مرتبه بالای گودال چشمش به پیغمبر(ص) افتاد، گفت: «صَلّیٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء مَسْلُوبُ الْعَمامَةِ وَ الرِّداءِ»؛ یا رسول‌الله! همهٔ اینها یک‌طرف، «بَناتُكَ سَبايا» ما را اسیر می‌کنند!

 

تهران/ حسینیهٔ هدایت/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1400ه‍.ش./ سخنرانی بیست‌وچهارم

برچسب ها :