شب نهم / سه شنبه (8-4-1400)
(قم حرم حضرت فاطمه معصومه(س))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
محبوبیت انسان در گرو ایمان و عمل صالح
نجات انسان در قیامت و زندگی درست، مثبت و بامنفعت او در دنیا، در گرو ایمان و عمل صالح است. ایمان و عمل صالح، انسان را محبوب خدا، فرشتگان، انبیا، ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) و اولیای خدا میکند. مدرکش هم قرآن است: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»(سورهٔ مریم، آیهٔ 96). اگر بخواهید مفصّلترِ آن را در قرآن ببینید، میارزد که بعد از منبر، همینجا قرآن مجید را باز کنید و آیات هفتم، هشتم و نهم سورهٔ مبارکه مؤمن را ببینید. یک نکتهٔ این چند آیه این است که تمام فرشتگان عرش، بالاترین فرشتگان و اطراف عرش، شب و روز برای مردم مؤمن دعا میکنند. معلوم میشود که اهل ایمان و عمل صالح نزد عرشیان و فرشتگانی که حول عرش هستند، شناختهشده هستند.
نمونهای از مؤمنان محبوب و شناختهشده در روایات
-مرد شیعی در آفریقا
وقتی در عالَم بالا شناختهشده باشند، به طریق اولیٰ در زمین هم برای انبیا، ائمه، اولیا و اهل ایمان شناخته هستند. شخصی از آفریقا به محضر مبارک امام صادق(ع) آمده بود. شیعهٔ خیلی خوبی بود. وقتی دربارهٔ کسی با امام صادق(ع) صحبت کرد که در آفریقا بود، امام فرمودند: خدا رحمتش کند! گفت: من وقتی آمدم، زنده بود. حضرت فرمودند: شما که آمدی، زنده بود؛ اما از دنیا رفت. این یعنی فرقی نمیکند که مؤمن در مدینه پیش ما باشد یا در یک کشور دور آفریقایی. در واقع، باطن ما کتابِ مؤمنان است.
-مرد مؤمن نیشابوری
امام هشتم در حال حرکت از نیشابور، بیرون شهر به تشییع جنازهای برخوردند و پیاده شدند. جنازه را تشییع کردند و کنار قبر میّت آمدند. خودشان در قبر رفتند، میّت را رو به قبله خواباندند، صورت میّت را بوسیدند و بعد، از قبر بیرون آمدند. وقتی میخواستند سوار شوند و حرکت کنند، کسی به حضرت گفت: شما تا حالا به نیشابور آمده بودید؟ فرمودند: نه! عرض کرد: شما آقایی را که از دنیا رفته، میشناختید؟ فرمودند: بله کاملاً؛ تمام مؤمنان و شیعیان ما در شرق و غرب عالم پیش ما شناختهشده هستند.
-اویس قرنی
پس این مسئلهٔ محبوبیت مؤمنِ دارای عمل صالح، هم در قرآن مجید و هم در روایات مدرک آشکار دارد. همهٔ شما این داستان را میدانید و لازم نیست که من مفصّلش را بگویم. بعد از سه روز که پیغمبر(ص) از مسافرت برگشتند، کنار درِ خانه و قبل از واردشدن به منزل، فرمودند: «إنّی أجِدُ رآئحةَ الرّحمن مِن جانب الیَمَن» بوی خدا را از طرف یمن استشمام میکنم. یمن کجا و مدینه کجا؟! شترچران یمنی به دیدن پیغمبر(ص) آمده است، نمیتوانست بیشتر از آن بماند و رفت. سه روز بعد که پیغمبر(ص) آمدند، فرمودند: بوی خدا از طرف یمن میآید. مؤمن شناختهشده است.
-حذیفةبنیمان و برادرزادهاش
حذیفةبنیمان شخصیت خیلی والایی دارد و عاشق امیرالمؤمنین(ع) بود. در کوفه هم زندگی میکرد. بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) که امام مجتبی(ع) به عللی بنا شد به مدینه برگردند، حذیفه گفت: یابنرسولالله! من بدون شما نمیتوانم در این شهر بمانم. من هم میآیم. حضرت فرمودند: بیا! او هم زندگیاش را جمع کرده و با کاروان امام مجتبی(ع) حرکت کرد. در راه دید که امام مجتبی(ع) به یکی از شترهایی که بار روی آنها دارند، توجه مخصوصی دارد؛ به حضرت گفت: یابنرسولالله! این شتر بار ویژهای دارد؟ فرمودند: بله. حذیفه گفت: چیست؟ فرمودند: دفتری است که نام شیعیان ما تا قیامت در آن ثبت است.
حالا لازم هم نبود که دفتر سی جلد باشد! الآن در همین شهر قم، هزار تا کتاب را در یک سیدی میکنند و باورکردن این حرفها کار مشکلی نیست. یک دفتر کوچک قابلحمل است و بهگونهای تعبیه شده که توانسته نام همهٔ شیعیان اهلبیت را تا قیامت در خودش جا بدهد. حذیفه گفت: یابنرسولالله، این دفتر را به من نشان میدهید؟ فرمودند: در مدینه نشان میدهم؛ اینجا نمیشود.
روزی در مدینه با پسر برادرش خدمت امام مجتبی(ع) آمد و گفت: یابنرسولالله، شما وعدهای در راه به من دادید، الآن عملی میشود؟ فرمودند: میخواهی آن دفتر را ببینی؟ گفت: بله. حضرت فرمودند: دفتر را بیاورید. گفت: یابنرسولالله، اسم من هم در این دفتر هست؟ فرمودند: خودت ببین. حذیفه سواد نداشت، ولی از چندمیلیون دانشمند، آدم باارزشتری بود. آدم خیلی والایی بود. به پسر برادرش گفت که صفحهها را نگاه کن و ببین اسم من هست، گفت: آری عمو، اسم تو هست. یکی دو ورق دیگر زد، یکمرتبه پسر برادرش فریادی از خوشحالی کشید. حذیفه به او گفت: چه شده است؟ گفت: اسم خودم را دیدم. خیلی باعث خوشحالی است که اسم آدم در دفتر اهلبیت باشد و آدم اگر از خوشحالی هم سکته کند، میارزد. حذیفه گفت: به من هم اسم خودم را نشان دادی، من چرا داد نکشیدم؟ گفت: برای اینکه از اسم من نور بالا میزد.
حذیفه دفتر را بست و به امام مجتبی(ع) گفت: یابنرسولالله، چرا از اسم برادرزادهٔ من همانجور که خودش دیده، نور بالا میزده؟ اشک امام مجتبی(ع) ریخت و فرمودند: برادرزادهٔ تو جزء 72 نفر یاران حسین ماست. اینها امتیازات ویژه دارند.
ترس دشمن از ایمان و عمل صالح
این مقدمه را برای این عرض کردم که اولاً قدر خودتان را بدانید، ثانیاً در این دنیای پرفساد که فساد همهجانبه تا درِ جیب مردم آمده است، مراقب باشید. من تلفن همراه ندارم، ولی میگویند بعضی از این تلفنهای همراه به تمام مراکز فساد جهان وصل است. دشمن این کار را برای چه کرده است؟ دشمن از ایمان و عمل صالح از زمان آدم(ع) تا حالا میترسیده؛ چون آنچه باعث توقف دشمن شدند که نتوانند به تمام دنیا و مرد و زن دنیا تسلط فرهنگی و اقتصادی پیدا بکنند، ایمان و عمل صالح است. خدا در قرآن میفرماید: «إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ» قدر خودتان را بدانید و علاوهبر آن، به هر زحمت و مرارتی، به هر تلخی و محدودیتی، این ایمان و انجام واجبات و ترک محرّمات را حفظ بکنید.
دوزخ، عاقبت تلخ بیدینی
این کار شما به دنیا و آخرت میارزد. در قرآن مجید میخوانیم: کسی که وارد آخرت بشود و ایمان و عمل صالح نداشته باشد، «لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ»(سورهٔ مائده، آیهٔ 36) وقتی روز قیامت میبیند که باید به جهنم برود، اگر برایش ممکن باشد، آنچه در کرهٔ زمین است و یک برابر دیگرش را بهعنوان تاوان و غرامت بدهد تا او را به جهنم نبرند، خدا میفرماید: «ما تُقُبِّلَ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» از او قبول نمیشود. زمین و هرچه در او هست، چقد رمیارزد؟ الآن طلا مثقالی چند است؟ همهٔ طلاها و نقرههای زمین و معدنها چقدر میارزد؟ نفت و گاز، معادن مس و روی، آب دریاها و اقیانوسها، درختان، پرندگان و حیوانات چقدر میارزند؟ قرآن میگوید: اگر آنچه روی زمین است و دو برابرش را بدهد که او را به جهنم نبرند، رفتن به جهنمِ آدم بیدین که عمل صالح ندارد، قطعی است و غرامتی در مقابلش نیست. این خیلی میارزد که آدم ایمان و عمل صالحش را حفظ بکند تا در دنیا به خطر و در قیامت هم به جهنم برنخورد.
چهرهٔ مؤمنِ دارای عمل صالح در قرآن مجید
حالا چهرهٔ مؤمنِ دارای عمل صالح در قرآن مجید چگونه است؟ ما باید در یک سوم آیات قرآن مجید دقت کنیم که بدانیم عمل صالح و کیفیت ایمان مؤمن چیست! من یک عمل صالح مستحب مؤمن را میگویم؛ شما از این عمل صالح مستحب، به اعمال واجبِ صالح دورهٔ عمر مؤمن توجه بکنید که از چه قرار است. خیلی عجیب است! کتاب خدا میفرماید: یک عمل صالح مستحب که انجامش شاید یکربع یا بیستدقیقه طول نکشد و وقتش هم قبل از اذان صبح است؛ خواندنش بهگونهای است که وقتی سلام نماز را داد، اذان شروع بشود یا پنج دقیقه به اذان تمام بشود. یازده رکعت نماز است که پنج تا دو رکعت مثل نماز صبح و یک عدد هم نماز یک رکعتی با یک تشهد و یک قنوت عاشقانه. در کتاب «مفاتیحالجنان»، بخش «باقیاتالصالحات» هم هست.
آدم این خواب را کنار بگذارد، یکخرده بنشیند که کِسلی خوابش بپرد، بعد با شوق و نشاط بلند شود و وضو بگیرد، این یازده رکعت را متواضعانه در برابر محبوب معشوق بخواند. خدا میفرماید: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»(سورهٔ سجده، آیهٔ 17). به ما طلبهها یاد دادهاند که نکرهٔ در سیاق نفی، افادهٔ عموم میکند. «لَا تَعْلَم» نفی است، «نَفْسٌ» هم نکره است؛ «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ» یعنی احدی در این عالم خبر ندارد و نمیداند «ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ» آن پاداش دلخوشکنندهای که برای اینها گذاشتهام، چیست.
شما امشب به نماز جماعت آمدهاید؛ فرض کنید پانصد نفر در صف جماعت بودند، چقدر گیرتان آمده است؟ مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی این روایت را در «توضیحالمسائل» خودشان هم آوردهاند. ایشان یکی از دقیقترین علمای شیعه بود و این روایت مورد نظر ایشان بوده و قبول داشتند. پیغمبر(ص) میفرمایند: ده نفر پشتسر امام جماعت که با خود امام جماعت یازده تا بشوند؛ اگر جن و انس جمع بشوند، تمام درختان قلم و تمام دریاها مرکب بشوند و بخواهند ثواب این نماز را بنویسند، عمر جن و انس تمام میشود، دریاها و قلمها هم تمام میشود و ثواب این نماز جماعت نوشته نخواهد شد. این ایمان و عمل صالح است.
خدایا! به حقیقت ابیعبدالله(ع) و زینب کبری(س)، این مقدار ایمان و عمل صالحی که ما داریم، این ایمان و عمل صالح ما را و نسل آیندهٔ ما را از هر خطری حفظ فرما. ایمان و عمل صالح، انسان را در چه تجارتهای عظیمی میبرد!
کلام آخر؛ چه شد پیشانی از محمل شکستی؟
من در حادثهٔ کربلا خیلی مطالعه کردهام و دراینزمینه هم چهار کتاب نوشتهام؛ دو کتابش حالت مقتل و دو کتابش هم حالت معنوی دارد که مفصّل هم هست. با توجه به مطالعات زیادم، اگر از من بپرسید که در حادثهٔ کربلا، کجا و چه وقت برای حضرت زینب(س) بیشتر سخت گذشت؟ من جوابم این است: از همهٔ لحظهها، آنوقتی برای زینب کبری(س) سختتر بود که در شهری که پایتخت پدرش بود، سرِ بازار و در میدانگاه به حالت اسارت، چشمش از محمل به سر بریدهٔ ابیعبدالله(ع) روی نیزه افتاد. این سختترین حالت زینب کبری(س) بود.
به نوک نیزه چون خورشید تابان ××××××××× نمایان شد سرِ شاه شهیدان
همه هستی به راهِ دوست داده××××××× رخش بر روی خاکستر نهاده
نگاهش گاهی در آسمان بود ××××××× گهی چشمش بهسوی خواهران بود
ز ابرو بودش تا زینب اشارت ×××××××× همی میداد خواهر را بشارت
که من بر عهد خود بس استوارم ×××××× به پیمان تو هم امیدوارم
تو پیمان شکیبایی ببستی ××××××× چه شد پیشانی از محمل شکستی
حسین من! اگر با من حرف نمیزنی، حرف نزن؛ ولی با این دختر کوچکت حرف بزن که قلبش از کار میافتد. وقتی جوان بودم، از یکی از علما در مجلسی شنیدم که میگفت و زارزار گریه میکرد. من در حدی نبودم که بپرسم کجا نوشته، ولی خیلی تحت تأثیر بود و میگفت: این دختر به ابیعبدالله(ع) گفت بابا برگرد، ما بچهها با تو عهد میکنیم که دیگر از تو آب نخواهیم و سبب رنجش تو نشویم.