شب هفدهم / چهارشنبه (6-5-1400)
(قم مسجد اعظم)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
تعریف منطقی، جامع ارزشها و فاقد نقصها
بهترین روش تعریف، تعریف منطقی است. این تعریف فقط شامل پروردگار، انبیا، قرآن، پیغمبر(ص) ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) و حقایق است. تعریف منطقی به این معناست که تعریف باید جامع همهٔ افراد و مانع همهٔ اغیار باشد؛ مثلاً اگر بخواهیم وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) را تعریف کنیم، باید اینطور تعریف کنیم: امام جامع همهٔ ارزشها و فاقد همهٔ نقصها و عیبهاست. این یک تعریف منطقی میشود که میتواند حقیقت وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) را نشان بدهد. امیرالمؤمنین(ع) جامع همهٔ ارزشها و فاقد همهٔ نقصها و عیبهاست.
امیرالمؤمنین(ع) در آیات قرآن
از سیصد آیهای که دربارهٔ امیرالمؤمنین از وجود مقدس حضرت حق نازل شده و راویان با ذکر سند نقل کردهاند که مصداقش وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) است؛ حتی اهلتسنن دراینزمینه کتاب مستقلی به نام «الآیات النازلة فی علی ابن ابیطالب» نوشتهاند؛ من دو آیهاش را برایتان قرائت میکنم. چه آیاتی است!
الف) سورۀ بیّنه
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»[1] دوستان اهل علم میدانند که کلمهٔ «خیر» در این آیهٔ شریفه، بهمعنای «افعل تفضیل» است؛ چون خیر مثل خیلی از لغات بر وزن «افعل»، یعنی «اَخْیَر» ندارد. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا» مسلماً کسانی که دارای ایمانی هستند که خدا میخواهد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» تمام حرکات و کوششهایشان شایسته است و یک عمل ناقص، ناپاک، خراب و ریاکارانه ندارند، «أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» از همهٔ موجودات زندهٔ عالم بهتر هستند.
هیچکس نمیداند که ما چند موجود زنده داریم. ما فاکتوری از موجودات زنده بهصورت کلی از طریق قرآن و روایات داریم: فرشتگان، جن و آدمیان از موجودات زنده هستند. حالا طبق آیات قرآن، در عوالم بالا هم موجودات زندهٔ صاحب عقل دیگری هستند که ما نمیشناسیم؛ چنانکه در قرآن میخوانیم: «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».[2] «مَن» دلالت بر ذویالعقول دارد. قرآن دربارهٔ فرشتگان در خیلی از آیات سخن گفته است، اما این ذویالعقول غیر از فرشتگان هم هستند. البته چه هستند، ما نمیدانیم و خبر نداریم! قرآن مجید دراین آیه صریحاً میفرماید که علیبنابیطالب(ع) از هرچه موجود زنده در جهان آفرینش است، بهتر است.
ب) سورۀ مائده
آیهٔ دیگر در سورهٔ مبارکهٔ مائده است: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ».[3] لطف این آیه با داشتن «واو» عاطفه است. وقتی در ایام طلبگی به ما درس میدادند، اساتید ما دربارهٔ «واو» عاطفه میگفتند: «واو» عاطفه حکم معطوف علیه، یعنی قبل از «واو» را برمیدارد و روی معطوف میآورد. این هنر «واو» عاطفه است. حالا این «واو» را در این آیه ببینید:
-خداوند، سرپرست حقیقی عالم
«إِنَّمَا» یعنی همین یک حرف است و دوتا مطلب نیست. یک واقعیت و حقیقت است. چیزی به آن اضافه نمیشود و هیچچیزی از آن کم نمیشود. «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» سرپرست حقیقی، واقعی، برحق و شایستهٔ شما که شما را راهنمایی میکند و مورد محبت قرار میدهد، خداست. «الله» یعنی وجود مبارکی که مستجمع جمیع صفات کمال است. این معنی «الله» است؛ چون «الله» در فارسی معادل ندارد و این «خدا» هم که در ترجمههای قرآن یا دعاها نوشتهاند، از تنگی قافیه بوده است، وگرنه خدا معنی «الله» نیست. معنی «الله»، ذات جامع همهٔ صفات کمال است که نمیتوانستند آن را در زیرنویس ترجمه قرآنها و دعاها بیاورند و بهعلت محدودیت، کلمهٔ «خدا» را در ترجمه گذاشتهاند.
اصلاً خدا بهمعنی مالک و صاحب است و بهمعنی «الله» نیست؛ اینکه میگویند لغت «خدا»، یعنی وجود مقدسی که خودش آمده، مگر نبوده که بیاید؟ خود این معنی هم غلط است! وجود مقدس او ازلی و ابدی است؛ چنانکه امیرالمؤمنین(ع) در دعای کمیل به ما یاد دادهاند: «یٰا اَوَّلَ الْأوَّلین» این کلمهٔ «اول» بهمعنای اولِ عددی نیست. ای ابتدای هر ابتدایی در این عالم که قبل از تو ابتدایی نبوده است. «وَ یٰا آخرَ الآخَرِین» ای منتهایی که بعد از تو منتهایی وجود ندارد. این تعلیم امیرالمؤمنین(ع) است. پس ولیّ و سرپرست، کارگردان، ولیّ تکوین و تشریع شما، ذات مستجمع جمیع صفات کمال است.
-ولایت پیغمبر(ص) به کیفیت ولایت خداوند
«وَرَسُولُهُ» همان ولایتی که خدا بر شما دارد، رسول او هم بر شما دارد. این «واو» همهٔ ولایت پروردگار را که در آیهٔ معطوفٌعلیه است، به معطوف انتقال میدهد که «رَسُولُهُ» است. این یعنی، ولایت پیغمبر بر جامعهٔ انسانی ارزنی از ولایت پروردگار کم ندارد و به همان کیفیتی که پروردگار ولیّ شماست، به همان کیفیت نیز پیغمبر ولیّ شماست. در حقیقت، اگر شما از ولایت پروردگار روی برگردانی، جهنمیبودنت حتمی است؛ اگر از ولایت رسولالله هم روی برگردانی، به همان صورت جهنمیبودنت حتمی است. پیغمبر(ص) چه عظمتی دارد!
-اتصال ولایت امیرالمؤمنین(ع) به ولایت پیامبر و خداوند
«وَالَّذِينَ آمَنُوا» اینجا دوباره خداوند بخش سوم را با «واو» به بخش بعدی وصل کرده است؛ یعنی ولایت من و ولایت رسولالله یک حقیقت است. خداوند ذات را نمیگوید، اشتباه نشود! اما ولایت دیگر، ولایت آن انسان جامعِ کاملِ مؤمنی است که «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» برپادارندهٔ نماز تا لحظهٔ مرگش است. «يُقِيمُونَ» فعل مضارع است که در اینجا دلالت بر استمرار دارد. علاوهبر نماز، زکات نیز میپردازد که زکات پرداختنش هم در حال رکوع تحقق پیدا کرده است.
حالا شما بهسراغ کتاب اهلسنت، چه تفسیری و چه کتابهای روایتیشان برو و ببین این آیه را به چه کسی معنا کردهاند! همۀ آنهایی که باانصاف بودهاند، در تفسیر قرآن و کتب روایتیشان گفتهاند که این آیه در حق علیبنابیطالب، امیرالمؤمنین(ع) نازل شده است.
امیرالمؤمنین(ع)، بزرگترین دلیل بر وجود پروردگار
این آیات انسان را زنده میکند. این آیات علی(ع) است؟! علی «مُحْیِ الْأمْوات» است و آدم را زنده میکند. علی(ع) نشانهٔ بزرگتر خدا، آیتاللهالکبری در این جهان آفرینش است. خدا رحمت کند آن آدمی که وقتی روزی در تهران از کوچهای میرفتم، دم در خانهاش ایستاده بود، به من گفت: اگر کاری نداری، دو دقیقه داخل بیا. گفتم: چشم. آدم خیلی بامطالعهای بود! داخل رفتم، گفت بنشین. من آنوقت خیلی جوان و طلبهٔ قم بودم. به من گفت: اگر یک بیدین، دیندار، کمونیسم، مسیحی یا یهودی از تو بپرسد بالاترین دلیل در این عالم بر اینکه عالم خدا دارد، چیست؟ گفتم: بهنظر خودت چیست؟ گفت: من تو را صدا زدم که از تو بپرسم!
من هیچچیزی نگفتم، چون فکر کردم هرچه بگویم، میگوید نه! بگویم آسمانها بالاترین دلیل است، ممکن است بگوید نه؛ بگویم کرّات با اینهمه گردش بالاترین دلیل هستند، بگوید نه؛ بگویم میلیاردها درخت، گل، بلبل، حیوان، اقیانوس، دریا، کوه، صحرا و معدن بالاترین دلیل است، بگوید نه. آدم باید خیلی مواظب باشد و زود جواب ندهد، من هم زود جواب ندادم؛ چون احتمال میدادم که جوابهای مرا قبول نکند و بگوید این نیست. برای همین گفتم: من نمیدانم، خودت بگو. وقتی جواب را گفت، دیدم عجب حرف حق و بتونآرمهای زد! من پنجاه سال است که این حرف را شنیدهام و در وجود من ثابت مانده است. وی گفت: بزرگترین دلیل بر اینکه عالم خدا دارد، علیبنابیطالب امیرالمؤمنین(ع) است. حالا بگویم چطوری بزرگترین دلیل است.
خیلی عجیب است! یک نفر در خیابان راه میرود، ناگهان میافتد و یک طرف کلهاش به تیزی لب جوی، یک سنگ یا آسفالت میخورد و بیهوش میشود. او را به بیمارستان میبرند و «ام.آر.آی» و عکسبرداری رنگی میکنند، طبیب جواب میدهد که یکی از مویرگهای مغزش لطمه دیده است. ایشان بیهوش شده است و احتمال دارد کلاً لمس، کور یا کر بشود؛ چون همهٔ هویت وجودی ما به مغزمان بسته است. اگر تکان بخورد، ما هم تکان خوردهایم. حتی احتمال دارد از کما بیرون نیاید و بمیرد!
حالا چطور امیرالمؤمنین(ع) بالاترین دلیل بر وجود خداست؟ ابنملجم یک شمشیر هندی خرید که عربها در آن زمان خیلی میخریدند. فلزش بسیار قوی بود و زود هم از بین نمیرفت. امام زمان(عج) میفرمایند که شمر سر ابیعبدالله(ع) را با شمشیر هندی برید. ابنملجم این شمشیر را هزار دینار، یعنی صد درهم طلا خریده، بعد به یک نفر داده و گفته آب زهر به تیزی این شمشیر بده (شنیدهاید که میگویند سماور یا کاسه را آب دادهاند). این شخص هم گفت هزار دینار پولش میشود. هزار درهم قیمت خود شمشیر و هزار درهم هم پول زهر به این شمشیر شد. با هرچه توان داشته، از پشتسر و در تاریکی، شب نوزدهم به فرق امیرالمؤمنین(ع) زده است. کاسهٔ سر را شکست، تمام شمشیر در مغز نشست و مغز را دو نصف کرد. بعد هم امیرالمؤمنین(ع) را به خانه بردند. وقتی آفتاب زد، دکتر متخصص آوردند و با روش آن روزگار معاینه کرد. زمانی که دکتر میخواست بیرون برود، امام حسن(ع) فرمودند: چرا چیزی نگفتی؟ گفت: تنها حرفی که میتوانم بزنم، این است که کفن و قبر برایش آماده کنید. شمشیری که به این مغز و جمجمه خورده، خیلی تیز و زهرآلود بوده، مغز را نصف کرده و مغز هم پر از خون شده است.
گاهی یک لکه خون در مغز گیر میکند، نصف بدن لمس میشود. علی(ع) تا شب بیستویکم علی بود؛ ذهن علی(ع) ذهن علی و فکر علی(ع) فکر علی بود. «نهجالبلاغه» را ببینید؛ از عجایب است که یکیدو ساعت به شهادتشان مانده، بچههایشان را جمع کردند و وصیت کردند. در این وصیت فرمودهاند که من شما را و هر کسی این وصیتم به او میرسد، وصیت میکنم. این وصیت امام اینقدر عالمانه، عارفانه، اخلاقی و انسانی است! اگر علیبنابیطالب(ع) شعاع قدرت و اوصاف خدا نبودند، با لمس یک ضربهٔ کوچک شمشیر در محراب به کما رفته و همان جا هم از دنیا میرفتند. از همین رو، امیرالمؤمنین(ع) بزرگترین دلیل بر وجود خداست.
یمینالله، علی باشد به تحقیق
این دو آیه بود، 298 آیهٔ دیگر هم در قرآن مجید دربارهٔ امیرالمؤمنین(ع) است. شعر ناب، خیلی جالب و با مطالب تازه و زیبایی است که من در حافظه دارم؛ باید ببینم میتوانم برایتان بخوانم یا نه! ما حروفی بهنام حروف ابجد داریم که کلمات را با این حروف محاسبه میکنند. ما در روایات داریم که پروردگار عالم وقتی میخواست روی خودش نامگذاری کند و اسمی برای خودش از سههزار اسم انتخاب بکند؛ اولین اسمی که روی خودش گذاشت، «علی» بود. در دعاها میخوانید: «یٰا عَلیُّ یٰا عَظِیم». «علی» در حروف ابجد، 110 است. کلمهٔ «یمین» در قرآن هم 110 است. این روشن شد؟
خدا فرموده در قرآن به تصریح ×××××××××× که جنت خاص اصحاب یمین است
خودِ اصحاب یمین دانی کیانَند ××××××××× در اینجا نکتهای بس دلنشین است
ز اصحاب یمین حق را اشارت ×××××××××× به اصحاب امیرالمؤمنین است
سخن بیحجت و برهان نگویم ××××××××× که با حق آنچه میگویم، قرین است
علی اندر عدد باشد صد و ده ××××××××× یمین را هم که بشماری، همین است
کنون خود لطف این تعبیر دریاب ×××××××× گرت فکر سلیم و تیزبین است
یمینالله، علی باشد به تحقیق ×××××××× که دست حق ورا در آستین است
بهمعنا حق با امیرالمؤمنین است ×××××××× به صورت اصحاب یمین است
دعای پایانی
خدایا! به حقیقت فاطمهٔ زهرا(س)، به حقیقت پیغمبر(ص) و به حقیقت امام زمان(عج)، علی(ع) را از ما و زن و بچهها و نسل ما تا قیامت نگیر.
خدایا! دنیا و آخرت ما را با علی(ع) محشور کن.
خدایا! از برکات علی(ع) به این ملت و مملکت برسان.
خدایا! امشب شب عید است؛ علی جان، عیدی ما را دعای خودت به مردم این کشور قرار بده.
خدایا! به حق امیرالمؤمنین(ع)، فرج امام زمان(عج) را برسان.
[1]. سورهٔ بینه، آیهٔ 7.
[2]. سورهٔ الرحمن، آیهٔ 29.
[3]. سورهٔ مائده، آیهٔ 55.